eitaa logo
یاد مرگ
36.8هزار دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
5.5هزار ویدیو
2 فایل
🌴 کانال حکایت ها وپند ها 🌴 ✔️ با افتخار منبع اکثر کانال های هم موضوع هستیم ✔️ ✔️ منبع تمام پند و حکایت و داستان های زیبا هستیم ✔️ سخن بزرگان ✔️ تلنگر 🌻باما همراه شوید 🌻
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگران نباش خدا اجازه نمیده که همیشه محتاج بنده هاش بمونی...💚🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱🌱🌱 از خجالت زده کردن بچه ها به عنوان روش تربیتی استفاده نکنیم 😔😔😔 استفاده می‌کنید؟؟؟ 🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
هرکسی هم که تنهایت بگذارد او هرگز رهایت نمیکند... دستان خداوند همیشه بر شانه های توست وقتی خدایی این چنین بزرگ و توانا پشتیبان توست چگونه می توانی غمگین باشی هرکسی هم که تنهایت بگذارد او هرگز رهایت نمیکند... دستان خداوند همیشه بر شانه های توست وقتی خدایی این چنین بزرگ و توانا پشتیبان توست چگونه می توانی غمگین باشی🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت: متشکرم، ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت هست؛ هر آرزویی داشته باشی شوهرت 10 برابر آن را می گیرد. زن گفت: اشکال ندارد ! زن برای اولین آرزویش می خواست که زیباترین زن دنیا شود ! قورباغه اخطار داد که شما متوجه هستید با این آرزو شوهر شما نیز جذابترین مرد دنیا می شود و تمام زنان به او جذب خواهند شد؟ زن جواب داد: اشکالی ندارد من زیباترین زن جهان خواهم شد و او فقط به من نگاه می کند ! بنابراین اجی مجی... و او زیباترین زن جهان شد! برای آرزوی دوم خود، زن می خواست که ثروتمندترین زن جهان باشد ! قورباغه گفت: این طوری شوهرت ثروتمندترین مرد جهان خواهد شد و او 10 برابر از تو ثروتمندتر می شود. زن گفت اشکالی ندارد! چون هرچه من دارم مال اوست و هرچه او دارد مال من است. بنابراین اجی مجی... و او ثروتمندترین زن جهان شد! سپس قورباغه از آرزوی سوم زن سوال کرد و او جواب داد : من دوست دارم که یک سکته قلبی خفیف بگیرم! به زن جماعت اعتمادى نيست😅 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا افسرده ای ؟ چرا غصه میخوری ؟ ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خدا خودش گفته که با هر سختی آسانی است دیگه نگران چی هستی ...؟! به خودش توکل کن و بسپار به خودش ... همه چی رو برات درست میکنه ... نگران فردایت نباش خدای دیروز و امروز، خدای فردا هم هست ! ما اولین بار است بندگی می کنیم ولی او قرنهاست که خدایی می کند اعتماد کن به خدایی اش ...💚💚 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
اتفاقا حرف را باید زد، خشم را باید بروز داد، دلخوری را باید مطرح کرد، سوتفاهم را، کدورت را، اندوه را... هرچند در محترمانه‌ترین و سنجیده‌ترین حالت ممکن، اما باید واکنش داد، باید گفت، باید برون‌ریزی کرد. نوشته‌بود: "بدخیم‌ترین بیماری‌ها، معمولا آدم‌های تو دار و مراعات‌کننده‌ی افراطی را درگیر می‌کند" و من بعد از خواندن این جمله، از خودم قدردانی کردم بابت تک تک زمان‌هایی که حتی اگر مضحک به‌نظر می‌رسید و دلخوری‌ام کوچک بود، ولی حرف زدم و اعتراض کردم و ایستادم تا همان مسئله‌ی کوچکِ در دلم مانده را حل کنم. که جنگیدم تا بفهمند منی که زود دلگیر می‌شوم و حرفم را می‌زنم، به مراتب بهتر از کسی‌ست که با یک لبخند بدرقه‌شان می‌کند و پشت سر، لکه‌ی کدورتی که به دل گرفته و از آن حرف نزده را بزرگ و بزرگ‌تر می‌کند. من همیشه از اندوه‌های مانده و بیات شده بیزار بودم و حتی اگر بی‌معنی و کودکانه به نظر می‌رسید، باز هم می‌ایستادم و بر سر ساده‌ترین و ریزترین جزئیات معاشرتم با آدم‌ها، مذاکره می‌کردم و تا گره ذهنی‌ام برطرف نمی‌شد، میدان را ترک نمی‌کردم. من همیشه ترجیح داده‌ام در کوتاه‌مدت بیقرار و ناآرام باشم و در دراز مدت، آرام... منِ عزیزم! خوب می‌کنی که به سبک خودت پیش می‌روی و معادله‌ی دلخوری‌ها را در لحظه حل می‌کنی و نمی‌گذاری برای روزی، جایی و وقتی که اسفنج کدورت‌ها، به قدر کافی خیس خورد و بزرگ شد، آن‌وقت از دلخوری‌های ته گرفته‌ات پرده برداری. خوب می‌کنی زود از ناراحتی‌ات صحبت می‌کنی و آگاهی به این که با گذار زمان، تمام حرف‌های نزده را باید فریاد زد و تو بیزاری از فریاد زدن... خوب می‌کنی که هوشمندانه و عاقلانه رفتار می‌کنی منِ عزیزم، خوب می‌کنی. 🌱🌱 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همهٔ امور دست حضرت زهراست ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زخم هایت را به کسی نشان نده این روزها قیمت نمک ارزان تر از مرحم است ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همهٔ امور دست حضرت زهراست ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
دعا، یکجور حال است. یکجور بندگی است. برای همین است که عارفان می‌گویند حتی اگر نیازی ندارید و حتی اگر آنقدر رشد کرده‌اید و توکلتان بالا رفته است که بگویید "هرچه خدا بخواهد من هم همان را می‌خواهم"، باز هم از دعای زبانی غافل نشوید. حال که دعا برای تنظیم حالِ توست دعایی کن که لااقل حالِ خودت خوش شود. اگر مستجاب نمی‌شود، لااقل حال تو خوش و درونت گلستان شود برای همین است که عارفان حتی برای دشمنانشان هم دعایِ خوب و خیر می‌کنند. دعایی که محتوایش پر از نفرت و کینه و بدخواهی باشد؛ مستجاب که نمی‌شود هیچ؛ حالِ خودت و درونت را نیز پر از تنفر و کینه و سیاهی می‌کند حالا هی لعنت کن که چه؟ یک نفر هم سَقَط شد؟ نه. فقط تویی که پر از نفرت و بدبینی و کینه می‌شوی. به گمانم شاید یکی از مقدمات استجابت دعا، حالِ دعاکننده باشد. دعایی که حالِ خودت را خوب می‌کند به استجابت نزدیکتر است تا دعایی که پر از تنفر و کینه و خشم و عصبانیت باشد. شاید بیهوده نبود که پیامبر هیچگاه حتی از مرگ سرسخت‌ترین دشمنانش هم شادی نکرد. خدای مهربانم لطفا برای اطرافیانمم بهترینها را مقدر کن ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
زنبور كه نيش ميزند ميميرد، شايد از عذاب وجدان! انسانها اما نيش ميزنند نيش ميزنند و نيش ميزنند تا ميميرانند! و وجدانی ندارند كه عذابی داشته باشند ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
قلب بزرگ در حال خرید بودم که صدای پیرمرد دوره گردی به گوشم رسید؛ _ آقا این بسته نون چند؟ فروشنده با بی حوصلگی گفت : هزار و پونصد تومن! پیرمرد با نگاهی پر از حسرت رو به فروشنده کرد و گفت: نمیشه کمتر حساب کنی؟!! توی اون لحظات توقع شنیدن هر جوابی رو از فروشنده داشتم جز این که شنیدم!؛ _ نه، نمیشه!! دوره گرد پیر، مظلومانه با غروری که صدای شکستنش گوشمو کر کرده بود بسته ی نون رو سر جاش گذاشت و از مغازه خارج شد! درونم چیزی فروریخت... هاج و واج از برخورد فروشنده به دوستم چشم دوخته بودم. از نگاه غمگینش فهمیدم اونم به چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم! یه لحظه به خودم اومدم، باید کاری میکردم. این مبلغ بینهایت ناچیز بود اما برای اون پیرمرد انگار تمام دنیا بود! به دوستم گفتم تا دور نشده این بسته نون رو بهش برسون! پولش رو حساب کردم و از مغازه خارج شدم. پیرمرد بینوا به قدری از دیدن یه بسته نون خوشحال شده بود که انگار همه ی دنیا توی دستاشه! چه حس قشنگی بود ... اون روز گذشت ... شب پشت چراغ قرمز یه دختر بچه هفت، هشت ساله با یه لبخند دلنشین به سمتم اومد؛ و گفت ، ازم گل میخری؟ با لبخند لپشو گرفتمو گفتم چند؟ _شاخه ای دو هزار تومن! داخل کیفمو نگاه کردم اما دریغ از حتی یه هزار تومنی! با ناراحتی نگاش کردمو گفتم عزیزم اصلا پول خرد ندارم! و با جوابی که ازش شنیدم درون خودم غرق شدم... _اشکال نداره، یه شاخه گل مهمون من باشید!! بی اختیار این جمله چند بار توی ذهنم تکرار شد؛ _ یه شاخه گل مهمون من باش!! از اینهمه تفاوت بین آدمها به ستوه اومدم! صبح رو به خاطر آوردم، یه فروشنده ی بالغ و به ظاهر عاقل که صاحب یه مغازه ی لوکس تو بهترین نقطه شهر تهران بود از هزار و پونصد تومن ناقابل نگذشت اما یه دختر بچه ی هفت ، هشت ساله گل فروش دوست داشت یه شاخه گل مهمونش باشم و از دو هزار تومنش گذشت همین تلنگرای کوچیک باعث میشه ما آدما بهمون ثابت بشه که "مرام و معرفت" نه به سنه، نه به داراییه، نه به سطح سواد آدما! معرفت یه گوهر نابه که خدا نصیب هر آدمی نمیکنه . الهي كه صاحب قلب های بزرگ دستاشون هیچ وقت خالی نباشه تا بتونن با قلب پاک و بخشندشون دنیا رو گلستون کنن ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
هدف مهمِ شما در زندگی بايد رسيدن به خوش‌بختی و آرامش باشد و اين نيز ممكن نخواهد شد مگر اينكه ترس،، شک و افكار منفی را از صحنه زندگيتان حذف كنيد... ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
📘 متفاوت بنگریم ! «قارون» هرگز نمیدانست که روزی، کارت عابر بانکی که در جیب ما هست از آن کلیدهای خزانه وی که مردهای تنومند عاجز از حمل آن بودند، ما را به آسانی مستغنی میکند «خسرو پرويز» پادشاه ایران نمیدانست که مبل سالن خانه ما از تخت حکومت وی راحت‌تر است «قیصر» که بردگان وی با پر شترمرغ وی را باد میزدند، کولرها و اسپلیت‌هایی که درون اتاق‌هایمان هست را ندید «هرقل» پادشاه روم که مردم به وی بخاطر خوردن آب سرد از ظرف سفالین حسرت میخوردند؛ هیچگاه طعم آب سردی را که ما میچشیم نچشید «خلیفه منصور» که بردگان وی آب سرد و گرم را باهم می‌آمیختند تا وی حمام کند، هیچگاه در حمامی که ما براحتی درجه حرارت آبش را تنظیم میکنیم حمام نکرد + بگونه‌ای زندگی میکنیم که حتی پادشاهان گذشته نيز اینگونه نمی‌زیستند اما باز گله منديم! و هر آنچه دارائیمان زیاد میشود تنگدست‌تر میشویم...! كمى متفاوت بنگريم...! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
Parviz Meshkatiyan - dar gham.mp3
3.64M
🎼آهنگ: دستگاه سه‌گاه نام قطعه: در غم آهنگساز: استاد پرویز مشکاتیان نوازنده‌گان سنتور: عالیجناب پرویز مشکاتیان تمبک: استاد ناصر فرهنگفر ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
‹‹ این نیز بگذرد ›› بزرگی در عالم خواب دید که کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید به آن حمام مراجعه کرد دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم کردن آب حمام هیزم می آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیار سختی داری، در هوای گرم هیزم ها را از مسافت دوری می آوری و... حمامی گفت: این نیز بگذرد. یکسال گذشت برای بار دوم همان خواب را دید و دو باره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری‌ها پول می‌گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیار سختی داشتی ولی اکنون کار راحت تری داری، حمامی گفت: این نیز بگذرد. ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
❤️حکایت‌ آموزنده به بهلول گفتند تقـوا را توصیف کن گفت: اگر در زمینی که پُر از خار و خاشاک بود مجـبور به گذر شوید چه میک‌نید؟ گفتند: پیوسته مواظب‌ هستیم و با احتـیاط راه می رویم تا خود را حفـظ ڪنیم... بهـلول گفت در دنیا نیز چنین کنید تقوا همین است از گـناهان کوچک و بزرگ پرهیز ڪنید و هــــیچ گناهی را ڪوچڪ مشمارید کوهها با آن عظمت و بزرگی از سنگهای ڪوچڪ درست شـده اند ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیا یه لحظه فکر کنیم مُردیم… دیگه نیستیم! تموم شده همه چیز! یه سوال! مگه مرگ قطعی‌ترین اتفاق زندگی نیست؟ حالا که تهش اینه از چی میترسی انقدر؟ خیام یه شعری داره که میگه: چون عاقبتِ کار جهان نیستی است، انگار که نیستی، چو هستی خوش باش… فکر کن نیستی! تهش همینه دیگه! پس حالا که هستی زندگی کن … جدا کن خودتو از ترس‌هات! قبرستون پُر از آدم‌هاییه که با ترس زندگی کردن و طعم خیلی از لذت‌ها رو نفهمیدن! لذت عشق لذت رسیدن به یه رویا! می‌دونی بعضیا انقدر جدی گرفتن قصه رو که حتی برخورد یه نسیم به پوست صورتشون رو حس نمی‌کنن! اگه اینجوری باشه پس فرق ما با ربات چیه؟ تو زنده‌ای لامصب! میفهمی؟ میفهمی وجود داشتن چقدر ارزشمنده؟ خودتو باور کن خودتو بشناس خودتو‌ کشف کن گور بابای حرفای آدما اونا که تورو زندگی نمی‌کنن! اونا که تورو نمی‌میرن اگه یهو همین فردا نمیریم! تا هفتاد سالگی فقط یه پلک فاصله‌ست… نشه توی اون سن برگردی به مسیری که اومدی نگاه کنی و با خودت بگی عجب…تباه کردم زندگی رو… نامهربون بودم هیچی نفهمیدم! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 قضیه باغ فدک چه بود؟ بخش اول ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
18 Chahar Mezrab Shoor.mp3
3.37M
آهنگ: دستگاه شور قطعه: چهار مضراب شور نوازندگان تار: حضرت جلیل شهناز تمبک: فریار دیبا ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
خواجه ای غلامش را به بازار فرستاد که انگور و انار و انجیر بخرد و زود بیاید. غلام رفت و دیر آمد و انگور تنها آورد... خواجه او را بسیار زد و گفت: چون تو را پی کاری می فرستم باید چند کار کنی و زود بیایی، نه آنکه پی چند کار می روی، دیر بیایی و یک کار کنی. غلام گفت: به چشم، از این به بعد... پس از چند روز اتفاقا خواجه مریض شد و او را پی طبیب فرستاد. غلام رفت و زود برگشت و چند نفر همراه خود آورد. خواجه گفت: اینها چه کسانی هستند؟ گفت: تو با من گفتی چون پی کارت فرستم، چند کار بکن و زود بیا. اکنون این طبیب است که جهت معالجه آورده ام، این غسال است که اگر مردی غسلت دهد، این آخوند است که بر تو نماز خواند، این قبر کن است و این قرآن خوان‌! ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️ 
اَین الطالب بِدَم الزَ
هراء اِنگار نه اِنگار دیروز همین جا یکی خورد به دیوار اِنگار نه اِنگار دیروز یه زن رو زدن بین اعداء اِنگار نه اِنگار دیروز یه بچه شهیدشد بامِسمار دیروز آتیش امروز غربت فردا اما......میرسه منتقم زهراء انشاءالله اَین الطالبُ بِدَم الزَهراء 🥀سلامتی و تعجیل در فرج منتقم زهراء سلام الله علیها حضرت مهدی موعود عجل الله (۱۴)مرتبه صلوات بفرست🥀 ┈┈┈•••༶༓✤༓༶•••┈┈┈ https://eitaa.com/joinchat/1419182419Ce39ece1751