eitaa logo
«کمــی کــافــر...»
3.2هزار دنبال‌کننده
210 عکس
86 ویدیو
0 فایل
یک صبح «کمی کافر» و یک صبح «مسلمان» یک مـــرتبــه زنــدیــقـــم و یک مـــرتبــه درویــــش کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی @MOSAB_YAHYAEI
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مناهج 🇵🇸🇮🇷
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 جوان فلسطینی از غزه: هر کس این ویدئو را ببیند و پخش نکند را نمی‌بخشم... 🔻 در این شبهای عزیز، مردم مظلوم را فراموش نکنیم. @Manahejj
هدایت شده از «کمــی کــافــر...»
خرده به الکنی زبان ما نگیر بارالها؛ نقل امثال من، همان حکایت شبان قصه‌ی موسی‌ست. حق هم همین است. همه که قرار نیست یک جور باشند. وقتی از بین خلایق دو تاشان عارفی می‌شوند به قاعده‌ی حسن‌زاده و جوادی آملی، این طرف هم چهارتا آدم خرد و خمیر مثل من باید باشد دیگر... خودت شاهدی من و ما زبان‌مان قاصر است و الّا نهایت مقصود و غایت آمال همه‌مان یکی‌ست. ماها هر چقدر هم که گریزپا و یاغی باشیم، باز وقت فرار خواه ناخواه به آغوش خودت پناه می‌آوریم الها. جایی مگر هست اصلاً که از حیطه‌ی قدرت لایزال تو بیرون باشد و از حد علم لایتناهی‌ات خارج شود؟! حالا این وسط بلدترها وقت ندبه و استغاثه دعای فرج می‌خوانند و می‌گویند «وَ مُنِعَتِ السَّماء...» ولی ما آخر صفی‌ها که زبان‌مان به این الفاظ نمی‌چرخد می‌گوییم «آسمان روی سرمان یک بدست شده». و فرقش هم فقط توی همین لفظ است گمان می‌کنم. راستی معبودا؛ رویم سیاه لکن معنای این که گفته‌اند «وَ انْقَطَعَ الرَّجاء...» را نمی‌فهمم. خب دور سرت بگردم اگر این نومیدی و انقطاع، از رحمت تو باشد که ذنب لایغفر است و بریده باد زبانی که به نومیدی از معبودش باز شود. و اگر منظور دل‌بریدن و ناچشم‌داشتی از مخلوقات است که چه جای شکوه و گلایه؟! امید بنی‌بشر اگر به جز تو می‌خواهد باشد که همان بریده و منقطع باشد بهتر است! جز درگاه تو به کجا پناه بیاوریم و شکایت به که ببریم یا مستعان که در شدة و رخاء تنها پناه‌گاه امن ما تویی... راز دل ما پیش از این هم بر تو پوشیده نبوده که حالا از هویدا شدنش بترسیم؛ و پرده‌ای مابین خالق و مخلوق نیست که از برافتادنش گله کنیم یا رب. ما بندگان مسکین و مستکین‌ات فقط یک دلخوری داریم و آن هم طول غیبت صاحب و مولای‌مان است که از حد توان‌ ابناء بشر بیرون زده‌ است و امید داریم که اگر قرار بر فرج است -که هست- همان فرج عاجل قریبی که «کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَب» است را به اهل عالم بنمایانی و بشر را از این گم‌گشتگی و سرگشتگی بیرون بیاوری یا ارحم الراحمین.... اصلاً می‌پرسم مگر زمین قرار است از باریکه‌ی غزه هم بر اهلش تنگ‌تر شود که ما هر چه «وَ ضاقَتِ الْأَرْض» می‌خوانیم تحویل‌مان نمی‌گیری خدایا...؟! اگر قرار به وراثت مستضعفین در زمین است که ما به بی‌چارگی و ضعف خودمان در برابر رب مشارق و مغارب معترفیم. بیش از این دیگر استضعاف نیست؛ رسما مرگ است. و ترس آن را داریم که علی‌الارض از شدت ظلم و جور، بنی‌بشری در غزه زنده نماند تا بخواهد وارث ارض موعود فلسطین بشود‌. مگر کودکی در محاصره‌ی بنی‌اسرائیل زنده مانده که موسایی از میان‌شان مبعوث شود خدایا؟ هنوز وقتش نرسیده که موعود ما را برسانی...؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
👓 اینهمه می‌گید اگر می‌شد می‌رفتیم برای دفاع از بچه های مظلوم ، الان شده: ❗️ میدان و خیابون اصلی شهرتون بهترین جا برای دفاع از فلسطینه! روز قدس همه می‌آییم🌸 @HozeTwit
در ره‌گــــذر کـــوچــــه‌ی بن‌بست کســـی نیست بیهوده به این پنجره دل بسته‌ای، ای دوست 🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما ذخیره‌های کدام روزِ مبادا هستیم که این‌گونه سخت‌جان و صبور مرگ را به تماشا نشسته‌ایم و نمی‌میریم...؟! شاعران کافه‌‌نشین «بیت‌المقدس» را با اره‌برقی تقطیع هجایی می‌کنند و با چشم‌های باز و دهان‌های بسته -هاج و واج- واج‌ها و هجاها را جابه‌جا می‌خوانند. من امّا در غزه مادری را دیدم که با قامتی کشیـــــــــــده و غمگین به مثنوی می‌مانست و به قاعده‌ی زن‌های شاهنامه‌نشین‌ حماسه‌خوان و حماسه‌ساز قدم برمی‌داشت؛ زنی که یک دو بیتی در بغل گرفته بود و سرگشته و محزون -شبیه به فایز و مفتون- مسیر کوچ به ناکجا را می‌رفت. دخترکی که شانه‌ و گل‌سرهایش را به آوارهای آشفته‌ی خانه‌شان بخشیده بود به الگوی غزالان غزل‌ می‌دوید و باد شعله‌ی گیسوی نیم‌سوخته‌اش را که به پریشانیِ شعرهای سپید تنه می‌زد بلندتر می‌کرد. مرد این قصه اما قصیده‌ای ناتمام بود که بند بند پیکرش را جایی در حوالی ساختمان‌های فروریخته جا گذاشته است و در غروب‌ خون‌رنگ شهر نه شروه‌خوانی هست و نه مزاری تا بر بالای آن غم‌نامه بخوانند. «درد من درد مردم زمانه نیست؛ مردم زمانه است...» این کدام مسلمانی‌ست که از غم غزه خون‌دل نخورده و غصه قوت غالبش نیست؟! آآآی ای شاعران جشنواره‌های عود و دود در فلسطین بابا نان که نه، جان داد... شما فطریه‌های‌تان را به حساب کدام زیبارویی که صورتش را با رژگونه سرخ نگه داشته است واریز می‌کنید؟! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
این سطح از ساده‌لوحی نوبر است. به نقشه پیش‌روی اسرائیل در فلسطین دقت کنید. اهل سازش تصاویر خرابه‌های غزه را نشان می‌دهند و اشک تمساح می‌ریزند که وایِ فلسطین و وایِ مردمِ فلسطین؛ اما نمی‌گویند که از قضا مردم فسطین بخاطر مذاکرات صلح و سازش سیاست‌مدارهای ابله و بی‌غیرتی حکام خائن عربی در برابر اسرائیل است که طی هفتاد سال مجبور به واگذاری ۷۵ درصد از خاک کشورشان شده‌اند! شوربختانه عده‌ای هستند که اشک‌شان برای مظلوم هم پاس گل به ظالم است و دشمن را تقویت می‌کند. این جماعت هیچ نمادی از مقاومت را برنمی‌تابند و به صورت عجیب و احمقانه‌ای از تجاوز لذت می‌برند؛ به شرطی که متجاوز آمریکایی باشد و به قول ترامپ حاضرند هرجایی را ببوسند ولی مقاومت نکنند! عضو شوید: (کمی کافر.../ شعر و گاه‌نوشت‌های مصعب یحیایی) 🔴@yahyaei_m
یک صبح به دریـا بـزن ای مــرد دلت را بگذار در این همهمه‌ها گم شده باشی 🟢@yahyaei_m
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸سعدی، قاعدۀ فرهنگ ماست و حافظ، ارتفاع آن🔸 روی سعدی زیاد کار کنید. اگر انسان روی سعدی خوب کار کند، حافظ را بهتر می فهمد. سعدی، فرهنگ ماست و حافظ، آن. همیشه ارتفاع، متکی به قاعده است. شما هرچه قاعدۀ یک بنا را گسترده تر کنید، بیشتر مجاز هستید که بر ارتفاع آن بیافزاید. این برج میلاد، قاعده اش یک خانه و دو خانه نیست. وگرنه نمی توانست چهار صد متر برود بالا. زیرساخت هایش از یک طرف به این خیابان می رسد و از یک طرف به آن خیابان. اگر مردم ما بخواهند همان رفعت حافظ را داشته باشند، بهترین کار این است که با وسعت مطالب سعدی مأنوس بشوند. رسیدن به حافظ بدون عبور از سعدی میسر نیست. سعدی شناسی، شرط حافظ شناسی است. توصیه می کنم که شاعران و کلاً مردم ما از اشعار حافظ و سعدی فاصله نگیرند. @haerishirazi