🌷🌱 فضيلت روز غدير در کلام امام رضا(ع)🌱🌷
{وهُوَ يَومُ السُّبقَةِ ، ويَومُ إكثارِ الصَّلاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ ، ويَومُ الرِّضا ، ويَومُ عيدِ أهلِ بَيتِ مُحَمَّدٍ ، ويَومُ قَبولِ الأَعمالِ}
«روز غدير، روز بردن جايزه مسابقه است. روز بسيار صلوات فرستادن بر محمّد و آل محمّد است. روز خرسندى است. روز عيد خاندان محمّد است. روز پذيرفتن اعمال است.»
📚منبع: حکمتنامه رضوی ج۲، ص۳۰۲
#حدیث
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🌺دعای امام رضا(ع) در حقّ امام زمان(عج)🌺
{اللَّهُمَّ وآمِنهُ بِأَمانِكَ الوَثيقِ الَّذي لا يُخذَلُ مَن آمَنتَهُ بِهِ، وَاجعَلهُ في كَنَفِكَ الَّذي لا يُضامُ مَن كانَ فيهِ، وَانصُرهُ بِنَصرِكَ العَزيزِ، وأَيِّدهُ بِجُندِكَ الغالِبِ، وقَوِّهِ بِقُوَّتِكَ، وأَردِفهُ بِمَلائِكَتِكَ، اللَّهُمَّ والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ، وأَلبِسهُ دِرعَكَ الحَصينَةَ، وحُفَّهُ بِمَلائِكَتِكَ حَفّاً، اللَّهُمَّ وبَلِّغهُ أفضَلَ ما بَلَّغتَ القائِمينَ بِقِسطِكَ مِن أتباعِ النَّبِيّينَ.}
«خدايا! او را با امان محكم خود امان ده كه هر كس را با آن امان دادى، وا ننهادى، و او را در حمايت خود قرار ده كه هر كس در آن باشد، مغلوب نمىشود و او را با يارى پيروزمندانهات يارى ده و با لشكر چيرهات استوارش بدار و با نيرويت تقويتش كن و با فرشتگانت پشتيبانىاش بنما. خدايا! هر كس او را دوست مىدارد، دوست بدار و هر كس او را دشمن مىدارد، دشمن بدار، و زره نگاهدارندهات را بر او بپوشان و گرداگرد او را با فرشتگانت به طور كامل بگير. خدايا! و برترين چيزى را كه به برپاكنندگان عدالتت از ميان پيروان پيامبران دادى، به او برسان.»
#دعای_امام_رضا
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
.
🕋صفحه ۳۹سوره بقره آیات۲۳۸تا۲۴۵🕋
🎤صوت و تفسیر🎤
✨جلسه سی و نهم✨
#انس_باقرآن
#هر_روز_با_قرآن
#نکات_قرآنی
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
انس با قرآن صفحه ۳۹.mp3
4.29M
🕋صفحه۳۹سوره بقره 🕋
🌹تصویر آیات و ترجمه🌹
#انس_باقرآن
#نکات_قرآنی
#هر_روز_با_قرآن
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 تصاویر دیده نشده از شهید مالک رحمتی
از پخت نذری و خادمی هیئت تا آرزوی شهادت او...
#هر_روز_با_شهدا
#شهید_خدمت
#سلام_صبحتون_شهدایی
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 مسیح کردستان
📝 زندگینامه شهید محمد بروجردی
🎬 قسمت ۱۲۹
بروجردی، داوود را که پیاده کرد خودش نشست پشت ماشین و حرکت کرد. جاده خاکی بود و او آرام میرفت. بیشتر منطقه را نگاه میکرد. به نزدیکیهای پادگان شهید شاه آبادی که رسید، جاده پرد دست انداز و خراب بود. بروجردی سرعت ماشین را کمتر کرد.
او آهسته رفت و رفت تا به یک آبگیر کوچک رسید. ماشین اسکورت گذشت. بروجردی هم پشت سر آن وارد آبگیر شد که ناگهان انفجاری عظیم ماشین را به هوا برد و لحظاتی بعد تکه پارههای آن در گوشه و کنار افتاد.
مین ضد تانک بود. بچههای اسکورت پایین پریدند و خواستند کاری بکنند اما... بروجردی به ملکوت پیوسته بود.
داوود شماره را گرفت، اشغال بود. دوباره گرفت، این بار زنگ زد و کسی از آن طرف خط گوشی را برداشت. جلالی در فکر بود به یاد روز قبل افتاد و اینکه بروجردی، روی چه طرحها و نقشههایی با او حرف زده بود. حالا که جلالی فکر میکرد، حس میکرد که دیروز بروجردی با او وصیتهای عملیاتش را میکرده. همونطور که در فکر بود، چشمش به دست و دهان داوود عسگری بود. داوود بعد از یکی دو جمله گوشی را گذاشت و وا رفت کنار دیوار و سرش را در میان دو دست گرفت و صدای گریهاش اتاق را پر کرد.
خبر مثل برق و باد در کردستان پیچید. جلالی، آبشناسان، ایزدی، استاندار، فرماندهان سپاه و ارتش، مردم و... به بیمارستان ارومیه شتافتند. عده زیادی خون دادند تا اگر بروجردی را آوردند و به خون احتیاج بود مشکلی پیش نیاید.
ادامه...👇