eitaa logo
کانال یاران همدل
92 دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.4هزار ویدیو
111 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
10.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 چرا آخوندا فقط برای حجاب رگ گردنشون میزنه بیرون برای گرانی و دزدی فریاد نمی‌زنند؟! 🟢 پاسخ حجت‌الاسلام دکتر را بشنوید http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۱۰ 🚥 بعد از غسل مادر ، پدر دوباره بیرون رفت 🚥 تا چند نفر را ، برای دف
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۱۱ 🚥 با گریه به زن مهربان گفتم : 🔮 دلم برای مادرم تنگ شده 🚥 او دوباره مرا بغل کرد و گفت : 💎 عزیزم مادرت از اینکه پیش ما هستی 💎 خیلی خوشحاله 🚥 سپس دست و صورت مرا شست 🚥 من را پای سفره نشاند 🚥 و با عشق و محبت ، 🚥 غذا را ، درون دهانم می گذاشت . 🚥 بعد از غذا ، چند تا پسر آمدند 🚥 و مرا برای بازی کردن ، 🚥 با خود ، به حیاط خانه بردند 🚥 ولی با آن همه اتفاقات ، 🚥 و بعد از مرگ مادرم ، 🚥 دیگر حال هیچ کاری را نداشتم 🚥 همیشه غرق در خودم بودم 🚥 منزوی و افسرده و تنها شده بودم 🚥 گاهی مرا به پارک می بردند 🚥 و برایم بستنی می خریدند ، 🚥 لباسهای قشنگ و زیبا ، برایم گرفتند 🚥 و تا چند روز ، پذیرایی خوبی از ما کردند 🚥 خیلی تلاش کردند تا مرا شاد کنند 🚥 ولی گریه های مادرم ، هنوز درون گوشم بود 🚥 به خاطر همین ، 🚥 با اینکه خوشحال بودم 🚥 ولی نمی توانستم از ته دل بخندم . 🚥 یک شب ، وقتی با پدرم تنها شدم 🚥 از او پرسیدم : 🔮 این مردم کی هستند 🔮 که حتی از فامیل ما هم ، مهربان ترند 🚥 پدرم لبخندی زد و گفت : 🌷 پسرم این آدمها ، دوستان ما هستند 🌷 آنها شیعه هستند 🌷 آنها پیروان و عاشقان امام علی هستند 🌷 ان‌شاءالله ما در پناه خدا و اینها ، 🌷 شاد و خوش و خرم و راحتیم 🚥 با ناراحتی گفتم : 🔮 خب بابا ! چرا زودتر به اینجا نیامدیم ؟! 🔮 چرا بعد از مردن مادرم ، به اینجا آمدیم ؟ 🔮 بابا ، خیلی دلم برای مادرم تنگ شده 🔮 هر شب خواب او را می بینم . 🚥 بعد از حرفهای من ، 🚥 انگار داغ پدرم تازه شد . 🚥 پتو را ، روی خود کشاند و گریه کرد . 🚥 ناگهان نصف شب ، 🚥 یکی با عجله ، پیش ما آمد 🚥 و به صاحب خانه و پدرم گفت : 🌼 جاسوسان شهر ، جای ما را پیدا کردند 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 پرواز تا بی نهایت 🙋از کودکی تا انقلاب ″شاگرد بی بضاعت″ من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان
🔰 پرواز تا بی نهایت 🙋از کودکی تا انقلاب ″به پدر و مادرم نگویید″ پس از شهادت عباس، خانمی گریان و نالان به منزل ما آمد و از ماجرایی که ما تا آن روز از آن بی خبر بودیم پرده برداشت این خانم که خود را «سیمیاری» معرفی می کرد، گفت: در سال ۱۳۴۱ من و شوهرم هر دو سرایدار مدرسه ای بودیم که عباس آخرین سال دوره ابتدایی را در آن مدرسه می‌گذراند. چند روزی بود که همسرم از بیماری کمر درد رنج می برد؛ به همین خاطر آنگونه که باید، توانایی انجام کار در مدرسه را نداشت و من هم به تنهایی قادر به نظافت مدرسه و کارهای منزل نبودم. این مسأله باعث شده بود تا همسرم چند بار در حضور شاگردان، مورد سرزنش مدیر قرار گیرد. با این حال هر بار به کم کاری خود اعتراف و در برابر پرخاش مدیر سکوت اختیار میکرد. ما از این موضوع که نکند مدیر به خاطر ناتوانی همسرم سرایدار دیگری استخدام کند و ما را از تنها اتاق شش متری که تمام دارایی و اثاثیه هایمان در آن خلاصه میشد اخراج کند سخت نگران بودیم؛ تا اینکه یک روز سخت نگران بودیم؛ تا اینکه یک روز صبح هنگام بیدار شدن از خواب حیاط مدرسه و کلاسها را نظافت شده و منبع ها را پر از آب دیدم. تعجب کردم. قضیه را از همسرم جویا شدم او نیز اظهار بی اطلاعی کرد. باورم نمی شد. با خود گفتم شاید همسرم از غفلت بی درنگ من استفاده کرده و صبح زود از خواب بیدار شده و پس از انجام نظافت خوابیده است. حالا هم میخواهد من از کار او آگاه نشوم. از طرف دیگر مطمئن بودم که او با آن کمر درد توانایی انجام چنین کاری را ندارد. به هر حال تلاش کردم تا او را وادار به اعتراف کنم؛ اما واقعیت این بود که او نظافت را انجام نداده بود شوهرم از من خواست تا موضوع را به دقت پیگیری کنم و خود نیز، با آنکه به شدت از کمر درد رنج میبرد، تماشاگر اوضاع بود. آن روز هر چه بیشتر اندیشیدیم کمتر به نتیجه مثبت رسیدیم؛ به همین خاطر تا دیروقت مراقب اوضاع بودیم تا راز این مسأله را بیابیم. اما آن روز صبح چون تا پاسی از شب را بیدار مانده بودیم، خوابمان برد و پس از برخاستن از خواب دوباره مدرسه را نظافت شده یافتیم، مدرسه نما و چهره دیگری به خود گرفته بود، همه چیز خوب و حساب شده بود؛ به همین خاطر مدیر از شوهرم ابراز رضایت می کرد. غافل از اینکه ما از همه چیز بی‌خبر بودیم. به هر حال برآن شدیم تا هر طور شده از ماجرا سر درآوریم و تمام طول روز در این فکر بودیم که فردا صبح چگونه به هنگام نظافت، آن شخص ناشناس را غافلگیر کنیم. روز بعد، وقتی که هوا گرگ و میش بود در حالی که چشمانمان از انتظار و بی خوابی می‌سوخت، ناگهان با شگفتی دیدیم که یکی از شاگردان مدرسه از دیوار بالا آمد. به درون حیاط پرید و پس از برداشتن جاروب و خاک‌انداز مشغول نظافت حیاط شد. جلوتر رفتم. خیلی آشنا به نظر می‌رسید. لباس ساده و پاکیزه‌ای به تن داشت و خیلی با وقار می‌نمود. وقتی متوجه حضور من شد، خجالت کشید سرش را به زیر انداخت و سلام کرد. سلامش را پاسخ دادم و اسمش را پرسیدم؛ گفت: عباس بابایی. در حالی که بغض گلویم را بسته بود و گریه امانم نمی‌داد ضمن تشکر از کاری که کرده بود، از او خواستم تا دیگر این کار را تکرار نکند؛ چون ممکن است پدر و مادرش از این کار آگاه شوند و از اینکه فرزندشان به جای درس خواندن به نظافت مدرسه می‌پردازد او را سرزنش کنند. عباس در حالی که چشمان معصومش را به زمین دوخته بود، پاسخ داد: من که به شما کمک می‌کنم، خدا هم در خواندن درسهایم به من کمک خواهد کرد. لبخندی حاکی از حجب و آرامش بر گونه‌هایش نشسته بود. چشمانش را به چشمان من دوخت و ادامه داد: «اگر شما به پدر و مادرم نگویید آنها از کجا خواهند فهمید؟» ما دیگر حرفی برای گفتن نداشتیم و آن روز هم مثل روزهای دیگر گذشت. راوی: خانم اقدس بابایی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 یهود شناسی 📌خصلت‌های قومی یهود ″تطبیق برخی ویژگی‌های یهود و مدرنیسم″ سیر شکل‌گیری تمدن غرب مدرن
🔰 یهود شناسی 📌 خصلت‌های قومی یهود ″تطبیق برخی ویژگی‌های یهود و مدرنیسم″ سیر شکل‌گیری تمدن غرب مدرن (قسمت دوم) ″از تمدن یونانی تا هلنیسم یهودی″ - تدلیس و تزویر تدلیس از مشتقّات لغت دلس به معنای مکر و حیله بوده (۱) و از آن به پنهان کردن و پوشاندن عیب چیزی، عیب خود یا کالای خود را پنهان ساختن، فریب دادن و عوام‌فریبی تعبیر شده است. (۲) تزویر نیز به معنای دروغ‌پردازی، مکر، فریب و دورویی (نفاق) می‌باشد. به گواه متون دینی و تاریخی، یهودیان در کتمان حقایق؛ فریب و نیرنگ نیز ید طولایی داشته و دارند. البتّه این ویژگی هم به انحای مختلفی در زندگی اجتماعی و سیاسی قوم یهود نمود داشته است. از جعل و تحریف آیات و روایات دینی یهودیت، مسیحیت و اسلام، خدعه و نیرنگ در کسب و کار تا ادعاهای واهی مظلوم‌نمایی در طول تاریخ برای عوام فریبی جوامع مختلف و زمینه‌سازی برای بازگشت به سرزمین موعود و مهیّا نمودن ملّت خود و مردم جهان برای ظهور منجی!! تا پنهان‌کاری در اعتقادات شخصی و مذهبی جهت ایجاد فضای امن بهتر برای پیشبرد اهداف سیاسی، اقتصادی خود در عرصه‌ی بین المللی، همگی از مصادیق روشن تدلیس و تزویر هستند. 📖بیشتر بخوانید 👇 https://jscenter.ir/jewish-studies/jewish-traits/2605 منبع: برگرفته از نوشته‌های: دکتر محمدحسین فرج‌نژاد، عضو هیئت‌ مدیرهٔ انجمن مطالعات فضای مجازی حوزهٔ علمیه قم http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 نیمه پنهان یازده سپتامبر، بهانهٔ آمریکا برای لشکرکشی به غرب آسیا 📌 فصل اول ۵) کشتن اعراب مد نظر
🔰 نیمه پنهان یازده سپتامبر، بهانهٔ آمریکا برای لشکرکشی به غرب آسیا 📌 فصل اول ۵) کشتن اعراب مد نظر ما نیست/۲ یک خویشاوندی با ارزش که برای حاجی زهیر به استتاری عجیب می‌ماند. ریش پر پشت و به دقت اصلاح شده اش او را شدیدا به عبدالحق، عموی از دست داده اش شبیه می سازد. او ملاقاتی را برای ساعت نه صبح با من گذاشت و وقتی مقابل اقامتگاه او رسیدم، از بلندی دیوارها و تعداد نگهبانهای مسلحی که در ورودی را مراقبت می کردند، متعجب شدم. اتاقک نگهبانی که تعدادی از افراد او در آن جای گرفته اند با یک پارچه آبی بر سر در به عنوان کمیساریای عالی برای پناهندگان پوشیده شده است. وقتی از در عبور می‌کنم خودم را درون چمنزاری مییابم که در میان آن قفس بزرگی برای نگهداری پرندگان گذاشته شده است و فقط یک جفت قناری درون آن به چشم می‌خورد که در واقع داخل یک قفس کوچک که میان قفس بزرگ آویزان است، قرار دارند. در اطراف پارکی از اتومبیلهای تجملی، یک مرسدس ۵۰۰ سفید به شماره ۵۵۵، چندین خودروی نو میستوبیشی، پاترول و تویوتا که در واقع همرو (اسکورت) معمولی حاجی زهیر هستند وجود دارد. او با مرسدسش از میان شهر با آخرین سرعت می گذرد و دو خودرو با مردان مسلح در مقابل او پیش میروند و دو خودروی دیگر نیز راه ها را برای عبور او می‌گشایند تصمیم گرفتم که پس فردای آن روز چهره های خشن ساکنان محلی که صف اتومبیلهای او از آنجا میگذرد را به دقت بنگرم فرمانده جوان چندان مردمی به نظر نمیرسد. آمده بودم تا از زهیر همروی اسکورتی برای رفتن به تورابورا تقاضا کنم. او این ناحیه را کنترل میکند و تنها کسی است که میتواند ورود من به آنجا را تضمین کند. ملبس به یک پیراهن و تنبان، نوعی لباس مرسوم و یک ژیله کتان خاکستر. بلافاصله و محترمانه تقاضای مرا پذیرفت در فاصله ای که همرو من آماده میشد، او از وظایفی که بر شانه هایش سنگینی میکرد برایم حرف زد. ۴۵۰۰ مرد، نیروهای او را تشکیل می دهند که از آنها میباید بر اساس توافقی که جنگ سالاران با دولت کابل امضا کرده اند، خلع سلاح شوند. آه بلندی از سر تأسف می‌کشد تا نشان دهد تاچه اندازه این موضوع، اشتباه است و از واحدهایی که در مرزهای پاکستان، در ناحیه‌ای حساس که هنوز پاکسازی های شدیدی در آن جریان دارد گسترده است، نیز با من صحبت کرد. او را تماشا می‌کنم، خوشرو و مکار که خود را نگهبانی سازش ناپذیر برای حفظ تمامیت ارضی افغانستان معرفی می‌کند و من فکر می‌کنم که اغلب در ناحیه ای که تحت کنترل اوست، تنها کسانی که با او سروکاری دارند، مراجعه می‌کنند. چرا که حاجی زهیر تنها یک فرمانده جنگی نیست و یک کارفرمای مرفه و محتاط است که فعالیتش چنانچه من چند ساعت بعد دریافتم، بی نهایت متنوع است. از او در مورد یورش زمینی دسامبر ۲۰۰۱ عليه تورابورا که او نیز در آن حضور داشته سؤال می‌کنم. رویدادها را بر اساس ترتیب زمانی‌شان بدون اضافه کردن هرگونه شرحی باز می‌شمارد. در بیستم نوامبر آمریکاییها توسط رادیو و هزاران اعلامیه ای که در کوه پایه های افغان با هواپیما پخش کردند اعلام کردند که مبلغی معادل ۲۵ میلیون دلار برای دستگیری بن لادن خواهند پرداخت. من به گفته های کلنل دیک توماس که این یورش زمینی را هماهنگ کرده بود و از دفتر کارش در (Centcom) در تامپا واقع در فلوریدا، توسط یک روزنامه نگار آمریکایی مورد سؤال قرار می‌گرفت فکر می‌کنم. ما تصمیم گرفتیم از افغانهایی که حاضر به همکاری بودند برای بازپس‌گیری سرزمین خودشان استفاده کنیم. چرا که ما یک هدف مشترک داریم، برچیدن القاعده. این گفته های کلیشه ای او از عدم شناختی عمیق از روان شناسی افغان و حقایق آن خبر می‌داد. یک مبارز استخدام شده که با فرستاده ویژه روزنامه کریستین ساینس مونیتور، فیلیپ اسبوکر صحبت می‌کرد. افکار عمومی را چنین خلاصه کرد: «کشتن اعراب مد نظر ما نیست آنها برادران مسلمان ما هستند.» حاجی زهیر این را به من نخواهد گفت. همان طور که از رقابت و تنفر موجود میان سه فرمانده که خود او یکی از آنهاست حرفی نخواهد زد. او همواره خود را متهم به مسلح کردن بن لادن و مبارزین پناهنده او به تورابورا می‌کند. برای یک افغان جنگ چیزی است که در عین حال چنان جدی و چنان متعارف است تا او بتواند خود را به قضاوت سلاحها بسپارد. ادامه دارد... نویسنده: اریک لوران، گزارشگر، کارشناس مسائل بین‌الملل و محقق http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 نیمه پنهان یازده سپتامبر، بهانهٔ آمریکا برای لشکرکشی به غرب آسیا 📌 فصل اول ۵) کشتن اعراب مد نظر
🔰 نیمه پنهان یازده سپتامبر، بهانهٔ آمریکا برای لشکرکشی به غرب آسیا 📌 فصل اول ۵) کشتن اعراب مد نظر ما نیست/۳ جر و بحث های بیهوده و چانه زدن‌هایی که تمام مبارزات جاری را تشکیل میدهد. در حالی که مشاورین نظامی آمریکایی در آنجا فقط آتش می‌بینند و مأموران مخفی جلال آباد را برای یافتن رهبر القاعده در تورابورا ترک می‌کنند تا او را متقاعد به فرار سازند و یا به هر حال به او اطمینان خاطر دهند که با ترک پناهگاهش نگرانی‌ای برای او وجود نخواهد داشت. رییس پیر قبیله، یونس خالص این موضوع را تأیید می‌کند. در سال ۱۹۸۰، او متحد آمریکایی‌ها بوده است و رونالد ریگان حتی او را در کاخ سفید ملاقات کرده بود. از سال ۱۹۹۶ او از اسامه بن لادن حمایت می‌کرد. او در منزل بزرگش در جلال آباد با خرسندی به من گفت: من می‌دانستم آمریکاییها موفق نمیشوند او را دستگیر کنند. حاجی زهیر از بمبارانهای «ب ۵۲» که دامنه‌های تورابورا را می کوبید و نیز از ضعف های آمریکایی ها صحبت کرد. «آنها حتی قبل از آنکه آنجا را محاصره کنند شروع به بمباران کردند او از همان محل اقامتش و از طریق سی ان ان از آغاز یک حمله زمینی در اوایل ماه سپتامبر مطلع شده بود. چهار ساعت بعد او ۷۰۰ مبارز که هیچ یک البسه لازم زمستانی نداشتند را جمع کرده بود. گفته‌های او شامل سه بخش میشود آنچه که میگوید آنچه که القاء می کند و آنچه که پنهان می‌سازد. او یک هماهنگی باور نکردنی از سوی آمریکایی ها را القاء می کند و از لحظه شروع یورش زمینی لحظه ای که بن لادن در آن سوی مرزها یعنی در پاکستان پناه جسته بود با سکوت میگذرد. در واقع مبارزین او با مردان القاعده‌ای که انگیزه شان را توسط بمبارانها و عزیمت رهبرشان از دست داده بودند روبرو شدند. در همان لحظه ای که گفته های جرج بوش و گروهش توجه افکار عمومی را به سوی این نبرد بدون هدف، جلب می کرد. ۲۹ نوامبر، معاون رییس جمهور دیگ چنی با چهره ای درهم، در مقابل دوربین های ای بی سی نیوز ظاهر میشود تا تأیید کند که بن لادن در تورابورا پناه گرفته و آنها هیچ شانسی برای فرار مجدد او باقی نخواهند گذاشت. مردی وارد سالن میشود و در گوش حاجی زهیر چیزی زمزمه می‌کند. او با لبخند می‌خیزد. «همرو شما آماده است. برخی از این افراد در تورابورا جنگیده اند، از آنها سؤال کنید.» ادامه دارد... نویسنده: اریک لوران، گزارشگر، کارشناس مسائل بین‌الملل و محقق http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 داماد پزشکیان دستیار دفتر رئیس‌جمهور شد 🔺 حسن مجیدی، داماد پزشکیان، دستیار اجراییِ رئیس دفتر رئیس‌جمهور شد. تبریک عرض ائیلیرم علی برکت الله ۲ مسلمان تی وی http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰کارهایی که رهبری نمی‌کند! 🎋رهبري نمي‌آيد به وزارت اقتصاد يا بازرگاني بگويد اين‌طوري کن؛ 🎋يا به رئيس‌جمهور و فلان وزير و فلان قاضي بگويد آن‌طوري کن؛ 🎋اينها کارهايي است که رهبري نبايد وارد شود؛ 🎋هم بر خلاف قانون است، هم بر خلاف حقّ و مصلحت. 🎋مملکت بايد طبق روال قانوني و با مسؤوليت‌هاي مشخص شده حرکت کند؛ هر کس هم بر خلاف مسؤوليتش رفتار کرد، بالاخره تبعه، دنباله و نتيجه‌اي خواهد داشت که با آن هم طبق قانون بايد رفتار کرد. 22/2/82 http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 تعبیر سعید سهیلی(کارگردان) از پزشکیان: 📌«او یک رئیس‌جمهور است؛ مردم دوست دارند همچین شخصی را تجربه کنند!» http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 جنگ ممکن است که باشد یا نباشد، اما مبارزه تمامی ندارد. شهید سید مرتضی آوینی کتاب رستاخیز جان http://eitaa.com/yaranhamdel