eitaa logo
کانال یاران همدل
92 دنبال‌کننده
14.3هزار عکس
14.3هزار ویدیو
111 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰⚠️اینم هشدار پشت میکروفن!!! استفاده از نفوذی‌ها و فتنه‌گران و عناصری که با دشمن همراهی کرده‌اند، ممنوع! http://eitaa.com/yaranhamdel
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 به صدا درآمدن آژیر خطر حمله موشکی در پخش زنده شبکه ۱۳ تلویزیون رژیم و فرار مجری و کارشناسان به پناهگاه مجری شبکه ۱۳ اسرائیل: 🔺واقعا شوکه‌ام؛ تل‌آویو، قلب اسرائیل مورد حمله موشکی قرار گرفت و ما باید به پناهگاه برویم! همزمان به چندین شهر و منطقه نیز حمله موشکی شده است! http://eitaa.com/yaranhamdel
269426433_-1894394499.pdf
1.16M
🔰 گزارش راهبردی بررسی اندیشکده‌ها | 1. *چالش‌های داخلی و خارجیِ* پیش روی مسعود پزشکیان 2. ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ایران و *آیندۀ سیاسی اصلاح‌طلبان* 3. نقش‌آفرینی سیاسیِ *شبکه‌های اجتماعی* در انتخابات آمریکا http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 زندگی طوفانی 📖خاطرات سید حسن تقی‌زاده نهضت مشروطیت این اوقات مقارن همان اوقاتی بود که در تهران جنبش و نهضت مشروطیت شروع شده و اوایل انقلاب بود که شرح آن از مبارزات با عین الدوله و رفتن علماء به حضرت عبدالعظیم (ع) و برگشتن آنها به تهران و بعدها واقعة قيام علماء و اجتماع مردم در مسجد جامع و سختگیری که از طرف دولت به آنها شد و منتهی به رفتن آنها به قم گردید و در این اثنا که آقایان در قم بودند در تهران طلاب و تجار و کسبه قیام کرده و به سفارت انگلیس رفته متحصن شدند تقاضای مجلس ملی کردند که عاقبت به اعلان ایجاد مجلس ملی منتهی گردید ولی در تبریز به علت سختگیری و استبداد فوق العادة وليعهد يعنى محمد علی میرزا هیچ نوع جنبشی ممکن نبود و در عین آنکه در تهران برای ایجاد و تشکیل مجلس شورای ملی انتخابات به عمل میآمد هنوز در تبریز استبداد سخت فرمانروا .بود. حتی اخبار تهران هم منتشر نمی شد و غالباً خبر هم نداشتند تا آنکه بالآخره در اواخر ماه رجب ۱۳۲۴ ه‍.ق در تبریز هم انقلابی وقوع یافت و مردم در کنسولخانه انگلیس متحصن شدند و عاقبت ولیعهد تسلیم شد و مجبور به اعلان مشروطیت و نشر اخبار تهران گردید و انتخابات برای فرستادن وکلای آذربایجان به تهران شروع شد. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 زندگی طوفانی 📖خاطرات سید حسن تقی‌زاده نهضت مشروطیت این اوقات مقارن همان اوقاتی بود که در تهر
🔰 زندگی طوفانی 📖خاطرات سید‌حسن تقی‌زاده نصرالله‌خان مشیرالدوله وقتی که مظفرالدین شاه مجبور شد عین‌الدوله را معزول کند میرزا نصرالله‌خان مشیرالدوله صدراعظم شد. او را مأمور کردند برود قم و دستخط مشروطیت را بدهد و آقایان را برگرداند. وقتی این کار شد بنای افتتاح مجلس شد. او قانون اساسی را که مظفرالدین شاه امضاء کرده بود با یک طمطراق به مجلس آورد. پسران او میرزا حسن‌خان مشیرالدوله و میرزا حسین‌خان مؤتمن‌الملک که در خارجه تحصیل کرده بودند مایۀ بزرگی شدند. آنها را در دوران ناصرالدین شاه به فرنگستان فرستاد. معروف است به رشت که رسیدند ناصرالدین شاه خبردار شد خیلی برآشفت تلگراف کردند از رشت آنها را برگردانند. بعدها به تدبیری رفتند. http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 ‌امام على عليه السلام: 🔹‌روشنايى دل از حلال خورى است. ضِياءُ القَلبِ مِن أكلِ الحَلالِ 🔹‌المواعظ العدديّة، صفحه ۵۸ http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 ترامپ: اگر جای بایدن بودم تهدید می‌کردم ایران را پودر می‌کنم 🔹دونالد ترامپ، نامزد حزب‌جمهوری‌خواه در انتخابات آمریکا گفته چنانچه به جای «جو بایدن» در کاخ سفید بود ایران را بابت تهدید به ترور مقام‌های سابق آمریکا تهدید می‌کرد. 🔹ترامپ درباره فضاسازی‌های جدید در واشنگتن مبنی بر طرح احتمالی ترورش توسط ایران گفت: «اگر من رئیس‌جمهور بودم، به کشور تهدیدکننده که در این‌جا ایران است اطلاع می‌دادم اگر کاری برای صدمه زدن به این آدم انجام دهید بزرگترین شهرهای شما را منفجر می‌کنم و کشورتان را پودر می‌کنم.» 🔹رئیس‌جمهور سابق آمریکا در ادامه از جو بایدن انتقاد کرد و مدعی شد که در حال حاضر چنین رهبری‌ای در ایالات متحده وجود ندارد. پ‌ن: جناب پزشکیان برادران شما چه فکرهایی که برای کشورتان نمی‌کنند. تبریک عرض می‌کنم چه برادرانی دارید!!! http://eitaa.com/yaranhamdel
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ‌موشک بالستیک حزب‌الله چگونه به تل‌آویو رسید؟ پ‌ن: برخی افراد که نگران پاسخ ایران به اسرائیل بودند، حالا متوجه شدند که ایران چگونه تلافی می‌کند؟ با همه این احوال بماند که پاسخ ایران در راه است. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۱۲ 🚥 ما را به خانه دیگری بردند . 🚥 چندتا از دوستان شیعه پدرم ، 🚥 با ه
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۱۳ 🚥 وسط بیابان ، یک زیرزمین مخفی بود 🚥 که با شن ، پوشیده شده بود . 🚥 یک نفر ، آنجا بود و ما را تحویل گرفت 🚥 و نفر قبلی خداحافظی کرد و رفت . 🚥 وارد زیرزمین شدیم 🚥 راه طولانی تونل زیرزمینی را پیمودیم 🚥 ناگهان ؛ از خستگی این همه راه ، 🚥 چشم های من تار دیدند 🚥 و با صورت به زمین افتادم . 🚥 پاهایم قدرت حرکت نداشتند . 🚥 دوست بابام ، مرا بلند کرد و در بغل گرفت 🚥 و به راه رفتن ، ادامه دادند . 🚥 بعد از چند ساعت ، از زیر زمین خارج شدیم 🚥 نور آفتاب ، چشمم را اذیت کرد 🚥 دستم را ، بین آفتاب و چشمانم گذاشتم . 🚥 یکی دیگر از شیعیان ، ما را تحویل گرفت 🚥 و نفر قبلی نیز ، مرا بوسید 🚥 و از پدرم خداحافظی کرد و رفت . 🚥 حدود یک ساعت پیاده روی کردیم 🚥 تا به یک روستا رسیدیم 🚥 ما را به یک خانه ای بردند . 🚥 یک پیرمردی که مشغول نماز خواندن بود 🚥 وقتی ما را دید 🚥 با لبخند به استقبال ما آمد 🚥 و با مهربانی به ما گفت : 🇮🇷 هله هله به ایران خوش آمدید 🇮🇷 اینجا دیگر در امان هستید 🚥 پدرم با شنیدن نام ایران ، 🚥 از خوشحالی ، لبخندی زد و بیهوش افتاد 🚥 او را به اتاقی بردند تا راحت بخوابد 🚥 من هم کنارش خوابیدم 🚥 و فردای آن روز ، از خواب بیدار شدیم 🚥 اهل آن خانه ، خیلی از ما پذیرایی کردند 🚥 با مهربونی و محبت ، با ما رفتار کردند 🚥 همسایه هایشان نیز ، 🚥 یکی یکی پیش ما می آمدند 🚥 و به ما ابراز علاقه و ارادت می کردند 🚥 هر روز دوستان جدیدی پیدا می کردم 🚥 روستای آنها ، خیلی باصفا بود . 🚥 هم شیعه داشت هم سنی 🚥 همه کنار هم ، با صلح و آرامش ، 🚥 زندگی می کردند . 🚥 هیچ کدام همدیگر را ، 🚥 نجس و کافر نمی دانستند . 🚥 همدیگر را اذیت نمی کردند . 🚥 به همدیگر احترام می گذاشتند 🚥 به خانه های همدیگر ، رفت و آمد می کردند 🚥 از همدیگر ، زن می گرفتند 🚥 و بدون هیچ مشکلی ، 🚥 شیعه و سنی با هم ازدواج می کردند . 🚥 ولی بعضی شیعه ها ، 🚥 ندانسته و جاهلانه و یا شاید مغرضانه ، 🚥 کاری می کردند که بین شیعه و سنی ، 🚥 اختلاف بیفتد 🚥 مثلا در مراسمات و مجالسشان ، 🚥 به اعتقادات اهل سنت ، فحش می دادند 🚥 که باعث می شد 🚥 مثل همان بلایی که بر سر ما و مادرم افتاد 🚥 و شاید بدتر از آن ، بر سر دیگران بیفتد 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل چهارم 🇮🇷پس از جنگ ″تشکیل خانواده″ در سال ۱۳۷۲ مادرم دختر شهیدی را به حش
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل چهارم 🇮🇷پس از جنگ ″آشنایی″ همسر شهید حشمت‌اله چند سالی از برادرم آقا ناصر بزرگتر بود، با وجود این خیلی با هم صمیمی بودند. شاید راهنمایی‌های برادرانه آقا حشمت بود کمک کرد؛ آقا ناصر با آن سن کم از نظر روحیه و اخلاق قوی شود و رفتار آدم بزرگها را پیدا کند و خودش را در خانه جانشین پدر بداند. وقتی آن سال حشمت‌اله به خواستگاری‌ام آمد مادرم اول به خاطر تفاوت سنی نسبتاً زیادمان مخالف بود؛ اما پس از آشنایی با خودش و خانواده اش، موافقت کرد. ازدواجم در هجده سالگی و شروع زندگی مشترک و قبول مسئولیت در این سن، قدری به نظرم مشکل میآمد؛ اما با خود فکر کردم آیا بار دیگر آدمی مثل او سر راهم قرار میگیرد؟ بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم پاسخ سؤالم را گرفتم و قانع شدم. برادرم آقا ناصر وقتی فهمید جوابم مثبت است با آنکه سنی نداشت؛ آمد توی اتاق و پدرانه کنارم نشست و صمیمانه به من گفت: «تو بهتر از هر کسی میدانی من چقدر آقا حشمت را دوست دارم و برایش احترام قائلم؛ اما دلم می‌خواهد با شناخت و آگاهی انتخاب کنی. او مردی است که هشت سال در جبهه جنگیده و مطمئن باش تلخی‌های زیادی در این مدت چشیده و خیلی بیشتر از آنچه من و تو در از دست دادن دایی و پدر احساس کردیم، حس کرده است. حشمت با یک مرد معمولی خیلی فرق دارد. او چندین بار مجروح شده؛ هنوز هم توی بدنش ترکش هست شاید این ترکشها برایش خطرناک نباشد؛ اما واقعیتی است که باید بدانی و با آن کنار بیایی...» حرفهای آقا ناصر كاملاً درست بود با خودم فکر کردم من و آقا حشمت یک وجه اشتراک اساسی داریم و آن اینکه با دردهای زندگی آشناییم، با هم که باشیم می‌توانیم با این دردها کنار بیاییم و در کنار یکدیگر به آرامش برسیم... ادامه دارد... برگرفته از کتاب: پرواز دیده‌بان http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 فتنه‌ها و خواص «إِنَّهُ لَا بُدَّ مِنْ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ يَسْقُطُ فِيهَا كُلُّ بِطَانَةٍ وَ وَلِيجَةٍ حَتَّى يَسْقُطَ فِيهَا مَنْ يَشُقُّ الشَّعْرَ بِشَعْرَتَيْنِ‏ حَتَّى لَا يَبْقَى إِلَّا نَحْنُ وَ شِيعَتُنَا؛ امام باقر(ع) فرمود: همانا گریزی از فتنه‏ای که تمامی خواص ذی نفوذ را به ورطه سقوط می‏کشاند نیست. حتی آن کسانی که مو را دو شاخه می‏کنند(کنایه از تیزهوشی و فراست) در این فتنه، کسی جز ما و شیعیانمان از آسیب در امان نخواهد ماند». الكافي، ج‏1، ص370. http://eitaa.com/yaranhamdel