eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
13.6هزار ویدیو
105 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال یاران همدل
🔰 زندگی طوفانی 📖خاطرات سید حسن تقی‌زاده ″نظر محمد علی شاه″ بعد از فوت مظفرالدین شاه محمدعلی شا
🔰 زندگی طوفانی 📖خاطرات سید حسن تقی‌زاده ″محمدعلی شاه و تبریزی‌ها″ اهل تبریز با محمدعلی شاه خیلی بد بودند. او تلگراف کرده بود اسباب‌هایش را بیاورند تهران. اسبابها را بار قاطر کردند به تهران بیاورند که تبریزی‌ها جلوی قافله را گرفتند که ما نمی‌گذاریم چرا می‌برد؟ جلوی اسب و قاطر را گرفتند. خیلی به محمدعلی شاه که شاه شده بود برخورد. او با تبریزی‌ها خیلی بد بود. بعدها اسم تبریز نمی‌شد پیش او برده شود. آن قدر بد بود که خیار بیلانکوه را که از تبریز برایش آورده بودند دور انداخت و گفت: چیزی که از تبریز بیاید نمی‌خورم. البته دشمنی با تبریز باعث زحمتش شد. هر روز میانه‌اش با مجلس بدتر می‌شد وقتی شاه شد تمام سفرا را دعوت کرد ولی مجلسی‌ها را دعوت نکرد. غوغای سختی در مجلس در گرفت که وجود مجلس را نادیده گرفته. آقا سید حسین بروجردی داشتیم که خیلی تند بود و بلند حرف میزد نطق کرد گفت: پس معلوم میشود مجلس وجود ندارد. پس چرا ما اینجا نشسته‌ایم به اندازه‌ای غوغا شد که محمدعلی شاه ترسید. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۱ ″مقدمه″ حسین مکی نماینده مجلس زمان محمدرضاشاه بود جالب است بسیاری از مطا
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۲ ″قرارداد ۱۹۱۹ یا وثوق الدوله″ انگلستان قراردادی محرمانه با ایران بست. در آن زمان نخست وزیر ایران وثوق الدوله بود. قراردادی به نام قرارداد ۱۹۱۹ امضا کردند که در تاریخ معروف است به قرارداد وثوق الدوله. قرارداد ننگینی بود. به قول معروف به ایران آب نبات دادند، میلیاردها تومان گرفتند. انگلیس تعهد داد به ایران کمک کند و مستشاران نظامی وارد ایران کند و ایران را تربیت نظامی کند و مقداری ماهانه به قزاقها و لشگر قزاقها که از نیروهای نظامی تحت امر روس بودند تعهد داد که پول به آنها بدهد به نفع حکومت بود محمدشاه پولی نداشت از این لحاظ به نفع بود ولی کلیت قرارداد به ضرر ایران بود. بسیاری از جاهای حساس ایران در اختیار انگلستان می‌افتاد. قرارداد محرمانه بود اما افشا شد. مردم و علما اعتراض کردند تا جایی که احمدشاه زیر بار این قرارداد نرفت انگلستان حتی احمدشاه را به انگلستان دعوت کرد و چند ماهی احمدشاه در آنجا ماند اما باز هم شاه زیر بار نرفت و احمدشاه حداقل این را می فهمید. قرارداد ۱۹۱۹؛ رویای تسلطی همه جانبه انگلستان بیکار ننشست انگلستان مشاهده کرد قرارداد ۱۹۱۹ را نمیتواند عادی برقرار کند و به منافعش برسد. نمی توانست مستقیماً از این قرارداد سود ببرد به همین جهت به دنبال بهانه و راه فراری بود. طبق این قرارداد حقوق ماهانه قزاقها را باید انگلستان پرداخت می‌کرد و در نتیجه این حقوق ماهانه را قطع کرد برای‌ این که به ایران فشار وارد کند دولت وثوق‌الدوله به خاطر فشار زیاد استعفا داد. کابینه بعدی کابینه آقای مشیرالدوله بود. کابینه ضعیفی بود و نمی‌خواست قرار داد وثوق‌الدوله را اجرا کند اما قدرت ایستادگی مقابل انگلستان را هم نداشت از طرف دیگر انگلستان معترض شد که فرمانده لشگر قزاقهای ایران یک فرد روسی است و انگلستان با روسیه رابطه خوبی ندارد و به همین جهت از ایران خواستند فرمانده روسی را اخراج کند. ایران تحت این فشارها مجبور شد کمی عقب نشینی کند اما قرارداد را امضا نکرد. بعد از اخراج فرمانده روسی، انگلستان ژنرالی به نام ادموند آیرونساید را به ایران فرستاد. ژنرال آیرونساید به ایران آمد تا هم روحیه سربازان انگلیسی را افزایش دهد و هم مقدماتی را برای انجام یک کودتا فراهم نماید. روزی آیرونساید به بازدید لشگر قزاق ایران رفت فرمانده لشگر قزاقها اعلام کرد قرار است ما تحت نظر انگلستان قرار بگیریم و دیگر با روسها کار نمی‌کنیم البته بدانید که این مسائل هم از طرحهای استعمار انگلستان بود که به کشورهای مورد نظر آموزش نظامی می‌داد تا کلیه اطلاعات نظامی آن کشورها را بر دست بگیرند. در زمان محمدرضا هم به همین نحو بود که وقتی مستشاران آمریکایی به ایران می‌آمدند به سربازان و فرماندهان ما آموزش می‌دادند. بعد از صحبت فرمانده قزاقها ناگهان رضاخان بلند شد. در آن زمان به او رضاخان میرپنج فرماندهان لشگری قزاقها بود. رضاخان گفت خیر این طور نیست ما ارتش ایران هستیم و زیر نظر شاهنشاهی هستیم و هر کاری که قرار است تصویب شود باید زیر نظر مجلس و دولت باشد و شاه به ما دستور بدهد و انگلیسیها حق ندارند به ما دستور دهند. آقای حسین مکی صراحتا در کتاب خودش در جلد۱، صفحه ۱۹۶ می‌نویسد. شاید این هم ظاهرسازی بوده باشد تا حرکتی صورت گیرد. آیرونساید گفت خیر این طور نبود و مترجم درست ترجمه نکرد ما می‌خواهیم به شما کمک کنیم. اما آیرونساید در کتاب خاطرات خودش می‌نویسد که این حرکت رضاخان تصویری از او در ذهن من شکل گرفت. فردی قلدر زورگو اما بدون ترس و ایستاده حرفهای خودش را زد. ادامه دارد... منبع: کتاب تاریخ بیست سالهٔ ایران تألیف: حسین مکی http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 امام صادق (علیه السلام): 🔹 إنَّ اَلدُّنْيَا يُعْطِيهَا اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَحَبَّ وَ مَنْ أَبْغَضَ وَ إِنَّ اَلْإِيمَانَ لاَ يُعْطِيهِ إِلاَّ مَنْ أَحَبَّهُ. 🔸 خداى عزّ و جلّ‌ دنيا را به دوست و دشمن خود مى‌دهد ولى ايمان را جز به كسانى‌كه دوستشان دارد ندهد. 📚 عوالم العلوم (باب العشرون) جلد ۲۰ صفحه ۷۲۵ ⬅️ با نشر این حدیث در ثواب آن شریک هستید. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۲ ″سفر به زاهدان/۲″ درست دو روز بعد
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۳ ″سرما زده″ آتش کنجکاوی ام سرد شده بود حرفهای عبدالحسین سند مطمئنی بود برای قرص و محکم بودن او و برای راز نگه داشتنش. مقام معظم رهبری در عید نوروز سال ۱۳۷۵ به خانه شهید بزرگوار حاج عبدالحسین برونسی می روند و در دیداری که با خانواده ایشان داشته اند همین خاطره را تعریف می کنند. پنجاه متر زمین داشتم تو کوی طلاب، سندش مشاع بود ولی نمی گذاشتند بسازم علناً گفتند: «باید حق حساب بدی تا کارت راه بیفته». تو دلم می گفتم هفتاد سال سیاه این کارو نمی‌کنم. حتماً باید خانه را می ساختم و آنها هم نمی‌گذاشتند. سردی هوا و چله زمستان هم مشکلم را بیشتر می کرد. بالاخره یک روز تصمیم گرفتم شبانه دور زمین را دیوار بکشم. رفتم پیش آقای برونسی و جریان را به اش گفتم گفت: «یک بنای دیگه هم می گم بیاد خودتم کمک می کنی ان‌شاءالله یک شبه کلکش رو می کنیم.» فکر نمی کردم به این زودی، قبول کند آن هم تو هوای سرد زمستان گفت: فقط مصالح رو سریع باید جور کنیم شب نشده بود مصالح را ردیف کردیم. بعد از نماز مغرب و عشاء با یکی دیگر آمد. سه تایی دست به کار شدیم. بهتر و محکمتر از همه، او کار می کرد خستگی انگار سرش نمی شد. به طرز کارش آشنا بودم می دانستم برای معاش زن و بچه اش مثل مجاهد در راه خدا عرق می ریزد و زحمت می کشد. تو گرمترین روزهای تابستان هم بنایی‌اش تعطیل نمی شد. شب از نیمه گذشته بود من همینطور به اصطلاح «ملات» درست می کردم و می بردم. بخار سفید نفس‌هام تند تند از دهانم می‌آمد بیرون، انگشت های دست و پام انگار مال خودم نبود گوشها و نوک بینی هم بدجوری یخ زده بود. یک بار گرم کار، چشمم افتاد به آن بنای دیگر، به نظر آمد دارد تلو تلو می خورد. یکهو مثل کنده خشک درختی که از زمین کنده شود افتاد زمین! دویدم طرفش عبدالحسین دست از کار کشید آمد بالا سرش. «چیزی نیست یه کم سرما زده شده.» شروع کرد به ماساژ بدنش من هم کمکش. چند دقیقه بعد به حال آمد کم کم نشست روی زمین وقتی به خودش آمد بلند شد. ناراحت و عصبی گفت: «من که دیگه نمی‌کشم خدا حافظ!» رفت؛ پشت سرش را هم نگاه نکرد. نگاه نگرانم را دوختم به صورت عبدالحسین، اگر او هم کار را نیمه تمام ول می کرد، من حسابی تو درد سر می افتادم. لبخندی زد دست گذاشت روی شانه‌ام. «ناراحت نباش به امید خدا خودم کار اونم می‌کنم...» هر خانه ای که می‌ساخت انگار برای خودش می ساخت یعنی اصلاً این براش یک عقیده بود، عقیده ای که با همه وجود به‌اش عمل می‌کرد. کارش کار بود، خانه ای هم که می‌ساخت، واقعاً خانه بود. کمتر کارگری باهاش دوام می آورد. همیشه می گفت: «نانی که می خورم باید حلال باشه!» می گفت: «روز قیامت، من باید از صاحبکار طلبکار باشم نه او از من.» برای همین هم زودتر از همه می‌آمد سر کار دیرتر از همه می رفت؛ حسابی هم از کارگرها کار می کشید. آن شب تا نزدیک سحر بکوب کار کرد. چقدر هم قشنگ کار می کرد دیگر رمقی نداشتم. عبدالحسین ولی مثل کسی که سرحال باشد داشت می خندید از خنده اش خنده ام گرفت، حالا دیگر خیالم راحت شده بود. ادامه دارد... راوی: حجت الاسلام محمدرضا رضایی http://eitaa.com/yaranhamdel
دانلود+دعای+عهد+فرهمند+++متن.mp3
6.25M
•┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈• ✨﷽✨ ✨♥️͜͡🕊 🍃🌺 دعای عهد با عج 🏴 http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 پایگاه هوایی نواتیم شخم زده شد. اکثر موشکهای بالستیک و هایپرسونیک اصابت کرده ویدئوهایی که از فرودگاه نواتیم مخابره می‌شود نشان از اصابت‌های بسیار سنگین به آن دارد 🔹پایگاه هوایی نواتیم، که همچنین به‌عنوان پایگاه ۲۸ نیروی هوایی رژیم صهیونیستی شناخته می‌شود، در جنوب اراضی اشغالی و بین بئر السبع و آراد واقع شده است. 🔹جت‌های جنگنده رادارگریز، هواپیما‌های ترابری، هواپیما‌های سوخت‌رسان و ماشین‌آلات شناسایی/تشخیص الکترونیکی در این پایگاه مستقر هستند. 🔹نواتیم یکی از بزرگترین پایگاه‌های هوایی در اراضی اشغالی بوده و دارای سه باند با طول‌های مختلف است. http://eitaa.com/yaranhamdel