eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
14.1هزار عکس
14هزار ویدیو
108 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال یاران همدل
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۷ ″روی کارآمدن احمد قوام بعد از سید ضیاء″ بعد از سقوط کابینه سیدضیاء کشور
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۸ ″سیاست رضاخان در قبال مراسم عزاداری قبل از پادشاهی″ به محرم سال ۱۳۰۰ شمسی رسیدیم در آن سال رضاخان فرمانده قزاقها بود و جلسات و دسته‌های روضه خوانی و عزاداری برپا می‌کرد. شاید برای شما سوال شود رضاخانی که تکیه‌ها را می‌بست و مجالس عزاداری را تعطیل کرده بود و مردم را زندانی می‌کرد چه شد که خودش عزاداری می‌کند؟ این نکته مهم تاریخ است. برخی از پدر بزرگهای عزیز زحمت می‌کشند و به نوه‌هایشان می‌گویند زمان رضاخان عزاداری امام حسین بود، رضاخان صف اول می‌نشست و عزاداری می‌کرد و بر سرش گِل می‌مالید. همه این مطالب درست است و جناب حسین مکی این مطالب را در جلد۱ صفحه ۴۵۱ میآورد اما این متعلق به زمانی است که رضاخان سردارسپه و وزیر جنگ بود اما وقتی به پادشاهی رسید روی حقیقی خودش را نشان داد و با مجالس عزای آقا ابا عبدالله مبارزه کرد در سال ۱۳۱۵ کار به جایی رسید که مردم دیگر نمی‌توانستند مجلس عزا بگیرند و دستگیر می‌شدند. در سال ۱۳۱۹ کارناوالهای جشن و شادی در ایام محرم راه می‌انداخت تا جایی که در این سال کامیونی از مطربها و فاحشه‌ها را آورده بودند و آنها روی کامیون می‌زدند و می‌رقصیدند. در ایام محرمی که روز عاشورا بود. این رضاخان واقعی است پدربزرگ عزیز شما که زحمت می‌کشید از رضاخان برای نوه‌تان تعریف می‌کنی حالا کاری ندارم که همه چیز را توضیح نمی‌دهی اما بحث بر سر این است چرا این مطالب را برای او توضیح نمی‌دهی؟ چرا به او توضیح نمی‌دهی در زمان پادشاهی چنین فجایعی را به بار آورده بود؟ رضاخان زمانی عزاداری می‌کرد که سردار سپه بود تا دل مردم را به دست بیاورد. برای این که زمینه‌ای برای چهار سال بعد بسازد که می‌خواهد شاه شود تا کسی به او نگوید که ضد دین است و همه از او تعریف و تمجید کنند. کار به جایی رسید وقتی رضاخان وارد تکیه‌ای می‌شد در زمانی که وزیر جنگ بود روضه خوان می‌گفت رضاخان آمده و همه برای او دعا می‌کردند و صلوات می‌فرستادند. ادامه دارد... منبع: کتاب تاریخ بیست سالهٔ ایران تألیف: حسین مکی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۸ ″سیاست رضاخان در قبال مراسم عزاداری قبل از پادشاهی″ به محرم سال ۱۳۰۰ شمس
🔰 خان انگلیسی 🎬 قسمت: ۹ ″اختلاف قوام و رضاخان در مورد ژاندارمی و نیروهای قزاق″ رضاخان برای این که آرام آرام قدرت را در کشور بر دست بگیرد دستور داد که ژاندارمی‌ها و نیروهای نظامی قزاق لباسشان متحدالشکل شود تا هر دو زیر نظر خودش باشد. قزاقها که زیر نظر او بودند اما ژاندارمری را هم زیر نظر خودش بگیرد. احمد قوام نخست وزیر با این قضیه مخالفت می‌کند. درگیری بین رضاخان و احمد قوام رخ داد. نزد احمدشاه رفتند و تعهد دادند. حسین مکی می‌گوید وقتی از درب خارج می‌شدند رضاخان به احمد قوام تندی کرد و احمد قوام هم به او پاسخ داد و از خجالت هم در آمدند. رضاخان قصد داشت قدرت را بردست بگیرد و از درگیریهای داخل دولت حمایت می‌کرد. بعدها خواهیم گفت وقتی احمد قوام استعفا میدهد رضاخان انبار غله تهران را بر دست می‌گیرد. انبار غله مهمترین ذخیره استراتژیک آن زمان یعنی نان مردم را بر دست می‌گیرد تا در زمانی که قصد دارد به دولت فشار وارد کند و از دولت باج بگیرد یعنی مردم مهم نیستند و مهم قدرت است. این مطالب را راجب رضاخان توضیح نمی‌دهند فقط میگویند راه آهن ساخت و امثالهم. در مورد ساخت راه آهن هم خواهیم گفت که راه آهن هم چه ضررهایی بر ما وارد کرد. به قول دکتر مصدق هرچه در این راه آهن کردند خیانت بود و خیانت. ادامه دارد... منبع: کتاب تاریخ بیست سالهٔ ایران تألیف: حسین مکی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خداوند الموت ✅ تاریخ فرقۀ اسماعیلیه ۶) کیش باطنی الموت چگونه بوجود آمد؟ 🎬 قسمت ۵ ادامه قسمت
🔰 خداوند الموت ✅ تاریخ فرقۀ اسماعیلیه ۶) کیش باطنی الموت چگونه بوجود آمد؟ 🎬 قسمت ۶ ادامه قسمت قبل... محمود قائنی اظهار کرد این یک آزمایش است آن هم آزمایشی بزرگ برای بدست آمدن این نتیجه که آیا فدائی مطلق حاضر است همه چیز خود را در راه مصالح کیش خود و اهل باطن فدا کند؟ فدا کردن جان شاید زیاد دشوار نباشد، چون هستند کسانی که در موقع خشم یا به هیجان آمدن جان خود را فدا می‌کنند، ولی فدا کردن هوی و هوس اشکال دارد و بخصوص فدا کردن تمایل جنسی دشوار است. قربانی کردن تمایل جنسی در راه مصالح اهل باطن برای آزمایش میزان فداکاری فدائیان مطلق یک سنگ محک می باشد و اگر در این مرحله خوب امتحان دادند معلوم می شود که در مرحله دیگر یعنی فدا کردن جان دچار سستی و تردید نخواهند شد. موسی اظهار کرد ولی این مرحله بطوریکه من احساس می‌کنم یک آزمایش اجباری است. محمود قائنی گفت چگونه اجباری میباشد. جوان نیشابوری جواب داد قبل از اینکه داوطلبان مطلق وارد این قلعه شوند به آنها نمی‌گویند که می‌باید بعد از ورود باین قلعه مقطوع النسل شوند پس از اینکه قدم باین قلعه نهادند از این موضوع مستحضر میگردند. در آن موقع هم راه بازگشت ندارند چون اگر نخواهند مقطوع النسل شوند به قتل میرسند و ناگزیر می باشند تن به قضا در دهند و مقطوع النسل گردند محمود قائنی گفت این سخن را من از تو می شنوم و قبل از تو هیچکس شکایت نکرده بود که میل ندارد مقطوع النسل شود. موسی پرسید آیا تو یقین داری که قبل از من در این قلعه کسی در قبال مقطوع النسل شدن مقاومت نکرده؟ محمود قائنی گفت من یقین دارم که پیش از تو در این قلعه هیچکس برای اینکار شکایت نکرده و درصدد مقاومت برنیامده و همه دعوت فرمانده قلعه را می‌پذیرفتند و مقطوع النسل شدند و بعد از دو هفته بهبود میافتند و آنگاه دوره تربیت و ارشاد آنها شروع می‌شد. موسی نیشابوری اظهار می کرد بطوریکه من در این قلعه می‌بینم فدائیان مطلق از نظر جسمی هم تحت تربیت قرار میگیرند. محمود قائنی گفت در هر نقطه که اهل باطن دارای آزادی و استقلال باشند تربیت جسمی، اجباری است. چون بزرگان ما میدانند که بعضی از کیشها و آئینها بدین جهت از بین رفت که پیروان آنها فاقد نیروی جسمی بودند. قدرت را فقط با علم و زهد و تقوی نمی‌توان بدست آورد بلکه برای بدست آوردن قدرت، باید نیروی بدن و شمشیر را نیز بکار انداخت. ما که اهل باطن هستیم نمی‌خواهیم که اشتباه پیروان بعضی از کیشها و آئینها را تکرار کنیم. ما خواهان بدست آوردن قدرت هستیم تا این که بتوانیم کیش خود را توسعه بدهیم و برای اینکه بتوانیم قدرت را بدست بیاوریم می‌باید تن را نیرومند کنیم و آلات حرب را بکار ببریم. من فکر می‌کنم که تو در نیشابور ورزش نمی‌کردی و آلات حرب را بکار نمی بردی و در تمرینهای جنگی شرکت نمی‌نمودی. موسی نیشابوری گفت ما اهل باطن که در نیشابور بودیم آزادی نداشتیم تا اینکه بتوانیم ورزش و تمرین جنگی کنیم و آلات حرب را بکار ببریم تعالیمی که بما داده میشد جنبه محرمانه داشت و داعی بزرگ شرف الدین طوسی بما می‌سپرد که تعالیم باطنیه تا موقعی‌ که روز رستگاری نرسد جزو اسرار است و هیچکس جز اهل باطن نباید از آن مطلع شوند. ما نمی توانستیم که تعالیم خود را بگوش دیگران برسانیم تا چه رسد باین که ورزش و تمرین جنگی کنیم و مردم ورزش و تمرین ما را ببینند. محمود قائنی گفت ولی در اینجا، آزاد، خواهی بود و می توانی مثل دیگران هفته ای سه روز مبادرت به ورزش و تمرین جنگی کنی. موسی نیشابوری با این که از وضع قلعه اطلاعات زیاد کسب کرده بود باز می‌خواست که اطلاعات دیگری بدست آورد. از محمود قائنی خداحافظی کرد و به جوانی موسوم به خورشید کلاه دیلمی ملحق شد خورشید کلاه دیلمی جوانی بود بلند قد و خوش اندام و سفید چهره و زیبا و وقتی موسی نیشابوری وی را دید متأسف شد که چرا یک چنان جوان خوش اندام و زیبا می‌باید مقطوع النسل باشد. ادامه دارد... http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 بررسی جوانب مختلف "برهنگی" یک دانشجو و "توطئه" بسیار خطرناکی که شکست خورد‼️ 💥قسمت دوم (
11.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 بررسی جوانب مختلف "برهنگی" یک دانشجو و "توطئه" بسیار خطرناکی که شکست خورد‼️ 🔸️خانم سخنگوی دولت، چیکاره است که در امور دینی اظهار نظر میکنه!؟ 🔸️ترویج حجاب یک بحث است و بر خورد با مجرم و مفسد ، بحث دیگر!!! ((قسمت سوم)) http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام ۲۴ 🔻 زندگی با روزی پنج تومان 🔹... آقا چند ماهی بعد از تولد احمد کل خرج
🔰 خاطرات خودنگاشت همسر امام (۲۵) 🔻تولد احمد 🔸 تولد احمد سال ۱۳۲۴ شمسی بود و سال جنگ جهانی دوم که تورم غوغا می‌کرد. البته این را بگویم مخارج اصلی به‌عهده خود او بود برنج، روغن، قند، شکر و چای همیشه این پنج قلم را آقا تهیه می‌کرد. ما و پنج فرزندمان و کارگرمان و با آمد و رفت میهمان به طور متوسط باید روزی ده نفر غذا می‌خوردند، با پنج تومان زندگی اداره نمی‌شد. ولی با همه این احوال از آنجا که ماهانه خرجی‌ خانه به من واگذار شده بود و دیگر کسی کاری نداشت که چه کردم، فقط باید می‌رساندم، از این جهت برای من بهتر بود زیرا بالاخره پولی در دست داشتم اگر فرزندم پولی می‌خواست- مقصودم مصطفی است – دستم بازتر از گذشته بود ... البته ده سال اول را با فقر و فاقه و تنگدستی و نداری سپری کردیم ولی در ده سال دوم، به‌ خصوص اواخر آن، قدری وضع بهتر شد، در همین دهه هم بود که به اصطلاح باید رفته رفته دخترها و پسرها را به خانه بخت می‌فرستادیم و تمام زحمت‌ها به‌عهده شخص حقیر بود... (زندگینامه بانو خدیجه ثقفی، همسر امام ص۱۲۲) http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 مراقب فتنه‌گری دوباره فتنه‌گران باشیم! 🔹سال ۱۴۰۱ فتنه هولناکی را به نام "زن، زندگی، آزادی" علیه کشور و ملت آغاز کردند که شروعش با برهنگی و هرزگی بود و ته آن به قرآن سوزی، فحشا و همجنس بازی و در نهایت تشدید تحریم و فشار علیه مردم ختم شد. جسارت جریان فتنه به آنجا رسید که خواستار تحریم شدیدتر ایران و حتی حمله نظامی به کشور شدند. 🔹 حواسمان باشد که کاسبان فتنه ۱۴۰۱ در جریانات جدید ، دوباره برای دریدن ایران و ایرانی دندان تیز کرده اند و دنبال بهانه می گردند! کشور مشکلات زیادی دارد اما فتنه گران زن زندگی آزادی هرگز دلسوز مردم و کشور نیستند و آشوب و بلوا هیچگاه راه حل مشکلات نیست. اسرائیل، انگلیس و آمریکا و سایر حامیان فتنه دلسوز ما نیستند و به کمتر از نابودی ایران و ایرانی راضی نمی‌شوند، به هوش باشیم و اطرافیانمان را هوشیار کنیم. http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۳۰ 🇮🇷 گفتم : کجا رفت مگه ؟ 🌹 گفت : سفارت آلمان ... 🌹 در موردش هم پرس
🔰 پسری به نام شیعه 🎬 قسمت: ۳۱ 🚥 آرام به طرف من می آمد 🚥 پایش را ، روی سینه من گذاشت 🚥 و چاقویش را ، به سمت من پایین می آورد 🚥 ناگهان محافظم علی سر رسید 🚥 و دست او را گرفت . 🚥 چاقو را از دستش در آورد 🚥 و او را به طرف دیوار هل داد . 🚥 با هم درگیر شدند . 🚥 بعد از چند لحظه ، 🚥 چند نفر دیگر ، به کمک آن مرد عرب آمدند 🚥 و ما مجبور شدیم فرار کنیم 🚥 ناگهان درب یکی از خانه ها باز شد 🚥 و حدود ده نفر از آنجا بیرون آمدند 🚥 کمی ایستادند و به ما نگاه کردند . 🚥 ناگهان همه با هم ، به طرف ما دویدند 🚥 من خیلی ترسیده بودم 🚥 نه از پشت راه فرار داشتیم نه از جلو 🚥 آن ده نفر به ما رسیدند و ایستادند 🚥 آن عقبی ها هم رسیدند 🚥 از خدا کمک خواستم و شهادتین گفتم 🚥 ناگهان یکی از آن ده نفر ، 🚥 جلو آمد و گفت : شما حالتون خوبه 🚥 گفتم : بله 🚥 یک نفر از همان خانه ، 🚥 سرش را بیرون آورد و داد زد : 🍎 بیایید اینجا ، بیایید داخل 🚥 آرام و با ترس ، به آن ده نفر نگاه می کردم 🚥 و از وسطشان عبور کردیم 🚥 داخل آن خانه شدیم 🚥 آن ده نفر ، با آن تبهکاران درگیر شدند 🚥 بعد از یک ساعت ، 🚥 آنها را دست بسته ، داخل خانه کردند 🚥 و آنها را در یک اتاق ، زندانی کردند 🚥 سپس یک آقای دیگر ، با لباس عربی وارد شد 🚥 صورتش را ، با چفیه قرمز مخفی کرده بود 🚥 چفیه را برداشت و سلام کرد 🚥 ناگهان دیدم علی ذوق زده شد 🚥 و با خوشحالی او را بغل کرد . 💥 ادامه دارد ... ✍ نویسنده : حامد طرفی http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل پنجم 🇮🇷بروز بیماری ″بیمارستان امام خمینی تهران″ آیت‌اله حیدری در تهران
🕊️پرواز دیده‌بان🕊️ 📖فصل پنجم 🇮🇷بروز بیماری ″روزهای حسرت″ حشمت‌اله صبح همان روز از بیمارستان مرخص شد و به اصفهان برگشت او روزها و شبهایی طولانی با بیماری اش دست و پنجه نرم میکرد و سعی داشت با مناجات در خلوت شب، خود را به خدا نزدیکتر کند؛ بیماری و درد ذره ذره از وجودش می‌کاست و روزهای رنجوری او را بیشتر از قبل به یاد همرزمان شهیدش می‌انداخت. لحظه و هر حسرت جا ماندن از قافله شهدا را برایش تازه می‌کرد. همسرش که در این دوره به خصوص، از نزدیک شاهد خلوتهای حشمت‌اله بود حکایتی دارد. همسر شهید آن شب جمعه، مدتی نسبتاً طولانی سر سجاده بود. نماز مغرب و عشایش را که خواند مرا صدا زد، خانم مفاتیح بیاور تا با هم دعای کمیل بخوانیم. سجاده را جمع کردم و با چادر نمازم همانجا کنارش نشستم و مفاتیح را جلواش گذاشتم و منتظر شدم بخواند نگاهی به من کرد و پرسید: چرا نمی‌خوانی؟ گفتم شما بخوان. باز به اصرار گفت: نه من گوش می‌کنم. شما بخوان! دعا را شروع کردم اللهم انی اسئلكَ بِرحمَتكَ الّتي وَسِعت كُلّ شَ ..... حال عجیبی داشتم؛ اولش بغض داشت خفه‌ام می‌کرد. نمی‌خواستم حشمت‌اله متوجه شود آن روزها هیچ لحظه‌ای چشمم از اشک خالی نبود... موقع خواندن دعا معلوم بود که صدایم بغض دارد نتوانستم مقاومت کنم. گذاشتم اشکم هر طور که دلش می‌خواهد بریزد. دعا که تمام شد همان طور در حالت نشسته از روی سجاده رفت عقب و به پشتی تکیه داد؛ چند لحظه بدون هیچ حرفی نگاه خسته اش را به من دوخت؛ من هم ساکت بودم می‌خواستم حرف بزنم؛ ولی دهان و چانه لرزان به اختیارم نبود و یاری‌ام نمی‌کرد. از درماندگی سرم را پایین انداختم که صدای مهربان و غم گرفته‌اش به گوشم خورد. از بیمارستان که مرخص شدم به خانه خواهرم رفتم. وقتی در اتاق تنها شدم، زیارت عاشورا خواندم خیلی گله کردم گفتم: خدایا! بیشتر دوستانم خواستند و شهید شدند. منم که از تو شهادت می‌خواستم پس چرا؟... انگار بغض راه گلویش را بسته بود؛ مکث کوتاهی کرد و با صدای دورگه ای ادامه داد: «خدا» نخواست شهید بشوم. حالا باید این طور توی بستر بیماری بیفتم و منتظر مرگ بمانم! حرف دلش را که شنیدم سعی کردم به خودم مسلط شوم. هنوز ثابت نشده بود که بیماری‌اش از عوارض شیمیایی شدنش است. با بغض گفتم حشمت جان تو را به خدا دیگر هیچ وقت از مرگ حرف نزن! إن‌شاءالله که خوب میشوی و اینها میشود خاطره، بعد هم خدا و امام حسین(ع) از صدق دلت خبر دارند و خوب می‌دانند با چه نیتی رفتی جبهه بدان زحماتت بی اجر نمی ماند... با ناراحتی حرفم را قطع کرد و گفت من این حرفها را قبول ندارم من فقط آرزو داشتم شهید بشوم... دستش را گرفتم و سعی کردم او را آرام کنم؛ از شدت گریه شانه‌هایش می‌لرزید. ادامه دارد... برگرفته از کتاب: پرواز دیده‌بان http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 🍃 پای سخن خدا به یکتاپرستی و تسلیم شدن در برابر حق روی بیاور! این فطرتی الهی است که خداوند انسانه
16.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 🍃پای سخن خدا هنگامی که رحمتی را به مردم بچشانیم به آن شادمان می‌شوند اما هنگامی که بخاطر دستاوردشان مصیبتی به آنها برسد ناگهان همه ناامید می‌شوند! http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 درس امروز؛ زن مدرن 🔸 شیوع برهنگی، باعث ایجاد زنای ذهنی و تولید نسل حرام‌زاده می‌شود. ⭕️ ابلیس با قزاق چکمه‌پوش خود حلال زادگی این ملت را نشانه رفته بود و حالا نیز در پی ترویج آن هستند.... http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 راهکار دشمن: تبدیل یک ناهنجاری به ارزش 🔻در ساختار هر ملت و کشوری ارزش‌ها و هنجارهای آن کشور، بر خواسته از فرهنگ و سنت‌ها و عقاید آن ملت و کشور است . 🔹یکی از این هنجارها نوع پوشش و حجاب جامعه محسوب می‌شود که برخاسته از فرهنگ غنی ایرانی و عقاید ناب اسلامی است. ⚜️در جنگ ترکیبی گسترده علیه نظام مقدس اسلامی و بعد از سال‌ها تلاش برای ویرانی آن،دشمن به این نتیجه رسیده که باید این هنجار مترقی را که خاک‌ریز اول انحطاط جامعه است باید فتح نماید. http://eitaa.com/yaranhamdel