eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
14هزار عکس
14هزار ویدیو
108 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال یاران همدل
🔰 فیلم کامل سخنرانی #حجت‌_الاسلام_راجی در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🔸 شب دوم فاطمیه ۱۴۰۳
88.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فیلم کامل سخنرانی در حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها 🔸 شب سوم فاطمیه ۱۴۰۳👆 ⁉️ حضرت زهرا سلام‌الله چگونه جهاد فرهنگی و تبلیغی انجام می‌دادند؟ ♨️ سرنوشت نوجوانی که پای منبر یک طلبه نشست!!! ‼️ تنها پیام تکراری رهبری در طول ۳۵ سال زعامت ایشان! ⁉️ مهم‌ترین ابزار جهاد فرهنگی؟! ♨️ واکنش جالب رهبری به ایستادن مردم در زیر باران!!! http://eitaa.com/yaranhamdel
13.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 آشنایی با فرقه‌ها ✍در این ویدئو بسیار عالی، با برخی فرقه‌های موجود بیشتر آشنا می‌شویم... 📽 بخش سوم http://eitaa.com/yaranhamdel
پاسخ به شبهات فرهنگیان تهران 16 مهر .mp3
48.79M
🔰 پاسخ به شبهات فرهنگیان عزیز در حوزه حجاب و عفاف و سبک زندگی جنسی در غرب 📝بخشی شبهات پاسخ داده شده: ➖روش مواجهه صحیح با دانش آموزش که کشف حجاب کرده چیست؟ ➖با معلمی که لاک ناخن می زنه یا ناخن کاشته چه برخوردی کنیم؟ آیا تهدید به اخراج مفیده؟ ➖با معلمی که برای رسیدن به پست معاونت پرورشی چادر سر می کنه چه برخوردی کنیم؟ http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 ناگفتنی‌هایی از زندگی سردار دلها 🎬قسمت اول بعد از عملیات فتح المبین بود.‌ از اهواز به سم
🔰 ناگفتنی‌هایی از زندگی سردار دلها 🎬قسمت دوم اولین دیدارم با حاج قاسم، قبل از عملیات بیت‌المقدس در پادگان حمیدیه بود. از همان دیدار، عاشقش شدم. در شهری غریب، یک نفر را اولین بار ببینی و عاشقش بشوی و از برادر برایت عزیزتر شود. دیگر نیروی حاج قاسم شده بودم. بنا شد به گردان شهید باهنر بروم.‌ فرمانده گردان، علی‌اکبر خوشی بود. علی عابدینی و عباس حسینی، از بچه های لاهیجان رفسنجان، فرمانده گروهان بودند. مغفوری هم مسئول تبلیغات گردان بود. منم روحانی گردان شدم. با همه رفیق شدم. اما دلم پیش حاج قاسم بود.حاجی منطقه کوهه و سید جابر؛ در شمال کرخه کور را تحویل گرفته بود. بنا بود در عملیات بیت المقدس،از این نقطه عملیات شروع شود. عملیات در سحرگاه ۱۰ اردیبهشت ۶۱ آغاز شد. من در کنار آقای خوشی؛فرمانده گردان شهید باهنر بودم. فرمان حمله را حاج قاسم صادر کرد. صدای او را از بی سیم می شنیدم.با سوز و عشق فرماندهی می کرد.دلسوزی‌اش را از تن صدایش فهمیدم. چقدر زیبا فرماندهی می کرد.گردان ما در مسیر پیشروی‌اش به یک ضدهوایی دشمن برخورد. با گلوله ضد هوایی به سمتمان تیر میزد. زمین گیر شدیم. تعدادی شهید و مجروح دادیم. حاج قاسم خیال می کرد، بچه هایش در زیر آتشند. با تمام وجود می سوخت. با روشن شدن هوا گردان ما و گردان شهید بهشتی موفق به تصرف خطوط اول و دوم دشمن شدیم. پاتک های دشمن شروع شد. زیاد طول نکشید که گردان شهید باهنر، خط دوم دشمن را ترک کرد. بچه ها حسابی خسته شده بودند. حاج قاسم بچه ها را درک می کرد. نیروی جایگزین فرستاد و ما به پادگان برگشتیم. ادامه دارد...
کانال یاران همدل
🔰 خاطرات شهداء🌷 ″حتی در میدان نبرد!!″ 🌷حاج قاسم،‌ توی میدان نبرد به حدود شرعی و حق‌الناس توجه داشت
🔰 خاطرات شهداء🌷 ″دوربین خدا″ 🌷سه روز، روزه گرفت. از او پرسیدم: چی شده؟ چرا غذا نمی‌خوری؟ گفت: دارم خودم را تنبیه می‌کنم. گفتم: مگر چکار کردی که خودت را تنبیه می‌کنی؟ گفت: یادت است آن روزی که بچه‌های تبلیغات لشکر، با دوربین، به گردان ما آمده بودند. گفتم: خوب. گفت: وقتی دوربین سمت من آمد، مرتب نشستم و موهایم را مرتب کردم. گفتم: خب، اشکالی دارد؟ 🌷....آهی کشید و گفت: بعد از مصاحبه فکر کردم، با خودم گفتم: ابراهیم! این مصاحبه‌ها را مگر چه کسی می‌بیند؟ آدم‌هایی مثل خودت. ولی با این‌حال، تو خودت را مرتب کردی و درست نشستی و مواظب رفتارت بودی، اما می‌دانی که سال‌هاست در مقابل دوربین خدا قرار داری و هرطور که می‌خواهی زندگی می‌کنی و هیچ وقت هم خودت را جمع و جور نکرده‌ای؟ این فکر مرا اذیت می‌کند که چرا بنده‌های خدا را به خدا ترجیح دادم؟ بنابراین خودم را تنبیه می‌کنم! 🌹خاطره‌ای به یاد شهید ابراهیم محبوب فرمانده گردان حزب الله 🗣️راوی: رزمنده دلاور غلامرضا سالم منبع: سایت نوید شاهد http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۸ ″قرع‌کشی″ همان روزها با آقای غیاثی
🔰 خاکهای نرم کوشک 📝زندگینامه شهید عبدالحسین برونسی 🎬قسمت ۱۹ ″حربه″ یک روز با هم بودیم خاطره ای از کردستان برام تعریف کرد می گفت تو سنندج سرپرست نگهبانی ایستاده بودم هوای اطراف را درست و حسابی داشتم، یکدفعه دیدم از روبرو سر و کله یک دختر پیدا شد. داشت راست می آمد طرف من. روسری سرش نبود. وضع افتضاحی داشت. با خودم گفتم شاید راهش رو بکشه بره. نرفت. قشنگ آمد چند قدمی‌ام ایستاد به‌اش نگاه نمی کردم، شش دانگ حواسم جمع بود که دست از پا خطا نکند با تمام وجود دوست داشتم هر چه زودتر گورش را گم کندگ. چند لحظه گذشت هنوز ایستاده بود، از مگس سمج‌تر. یک آن نگاهش کردم. صورتش غرق آرایش بود، انگار انتظار همین لحظه را می کشید به‌ام چشمک زد و بعد هم لبخند! حس کردم رنگ چهره ام کبود شده دندان‌هام را به هم فشار دادم صورتم را برگرداندم این طرف غریدم: «برو دنبال کارت.» نرفت کارش را بلد بود. یک بار دیگر حرفم را تکرار کردم باز هم نرفت. این بار سریع گلنگدن را کشیدم به‌اش چشم غره رفتم. داد زدم: برو گم شو و گرنه سوراخ سوراخت می کنم! رنگ از صورتش پرید، یکهو برگشت و پا گذاشت به فرار.¹ پاورقی: ۱- گروههای ضد انقلاب در کردستان از راههای مختلفی می خواستند در صف آهنین رزمندگان اسلام نفوذ کنند. از جملهٔ این راهها، یکی همین بود که دختران زیبا را برای رسیدن به مقاصد پلیدشان، این گونه در یوغ می‌کشیدند. 🗣️راوی: حجت الاسلام محمدرضا رضایی http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 چقدر حقه این جمله امیرالمومنین: عاقل به چیزی شرم می ورزد که احمق به آن افتخار می‌کند!! http://eitaa.com/yaranhamdel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿نـــــمازت را مــــتّصل کن به نـــــمازِ امـــــامـ زمــــان«عجل الله » و ســــجاده ات را شــــاهد بـــگیر که هـــــیچ نـــمازے بــــدونِ دعـــــاے بر فــــرجش نــــبوده اســــت. 🍃اللهم عجل لوليك الفرج http://eitaa.com/yaranhamdel