💐
🌸 امیرالمومنین علیه السلام:
🌷مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیّت
را پوشش دل خود قرار ده، و با آنان چونان
حیوان درّنده مباش که خوردنشان را غنیمت شماری...
📚 #نهج_البلاغه خطبه ۵۳
🔸🔹🍃🌸🍃🔹🔸
#امام زمان _نهج_البلاغه
@yaranmuood🌹
━═━⊰🍃✺﷽✺🍃⊱━═━
حدیث_نور
💚 امام علی علیهالسلام فرمودند:💚
بر عاقل است كه بدىهايش را در دين، انديشه، اخلاق و ادب يادداشت كند و بهخاطرش بسپارد و براى از بين بردن آنها بكوشد.
•┈••✾🍂🥀🍂✾••┈
#امام زمان _اخلاق _حدیث
@yaranmuood🌹
چه حدیث ترسناکی... 😢
#اللهم_الجعل_عواقب_امورنا_خیرا
حضرت امام صادق صلوات الله علیه:
🍀به راستی ما شام میکنیم که احدی دشمن تر با ما نیست از کسانی که ادعای محبت و مودت ما را دارند🌱
💐لَقَدْ أَمْسَيْنَا وَ مَا أَحَدٌ أَعْدَى لَنَا مِمَّنْ يَنْتَحِلُ مَوَدَّتَنَا🌸
رجال الکشی ، جلد ۱ ، صفحه ۳۰۷
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان_تنها_راه_نجات
❀«زید مجنون» و ماجرای ساخته شدن حرم اباعبدالله حسین علیه السّلام پس از تخریب ها و بی حرمتی ها در زمان متوکل ملعون... 💔
#قسمت_اول
زید شنید که متوکل عباسی از ورود زوار مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام ) جلوگیری شدید میکند و چندین بار آن مرقد را خراب کرده و زائران را کشته یا پراکنده کرده است و به دستور او کنار مرقد را شخم زده و زراعت کردهاند تا مرقد امام حسین(علیه السلام ) به طور کلی فراموش و ناپیدا و نابود شود.
زید بسیار غمگین و ناراحت شد و مصائب جانسوز امام حسین(علیه السلام ) در خاطرش تجدید شده و بسیار رنج میبرد که چرا دشمنان پرکینه چنین میکنند؟!
او تصمیم گرفت پیاده به کوفه و از آنجا به کربلا برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام ) حرکت کند، او با توکل به خدا ولی بسیار غمگین از مصر خارج شد و شب رو روز حرکت کرد تا خود را به کوفه رسانید.
آن روز بهلول در کوفه بود، زید به خدمت بهلول رسید و بر او سلام کرد، بهلول از او پرسید: تو کیستی؟ مرا از کجا میشناسی، با اینکه هرگز مرا ندیدهای زید گفت: ای آقا! مگر نمیدانی که دلهای مؤمنان به همدیگر پیوستگی محکم دارند و دارای رابطه نیک هستند؟
بهلول گفت: علت چیست که از خانه و محل سکونتت (مصر) با پای پیاده بدن مرکب خارج شدهای و به این جا آمدهای؟
زید گفت: سوگند به خدا انگیزه خروج من از مصر جز این نیست که ماجرای ویران کردن مرقد امام حسین(علیه السلام ) را شنیدهام، بسیار اندوهگین شدهام به من خبر دادهاند که این ملعون (متوکل) فرمان داده تا محل قبر امام حسین(علیه السلام ) را شخم بزنند و زراعت کنند و زائران مرقد امام حسین (علیه السلام ) را بکشند، همین خبر مرا از وطنم آواره کرده و زندگیام را تیره کرده و اشک چشمم را روان ساخته و مرا بیتاب کرده است.
بهلول گفت: سوگند به خدا من نیز هم چون تو دارای چنین حالتی شدهام.
زید گفت: برخیز برای زیارت مرقد امام حسین(علیه السلام ) و سایر شهیدان با هم به کربلا برویم. بهلول جواب مثبت داد و با هم باتوکل به خدا حرکت کردند و مخفیانه خود را به کربلا رساندند، دیدند به قدرت خداوند، مرقد منور امام حسین(علیه السلام ) هم چنان باقی است، کشاورزی که مأمور این کار شده مکرر دیده که گاو برای شخم زمین کنار قبر نمیرود و آب نیز به آن سو حرکت نمیکند، لذا با دیدن کرامات بسیار، اعتقاد و ایمان فوقالعاده به عظمت امام حسین(علیه السلام ) و خاندان رسالت پیدا کرده است، همین کشاورز ناگاه پیرمردی را از دور دید، کم کم نزدیک شد، آن پیرمرد همان زید مجنون بود که تنها بدون بهلول نزدیک میشد کشاورز نزد او رفت و گفت: تو کیستی و از کجا آمدهای؟
زید گفت: من از مصر آمدهام و به نام زید مجنون خوانده میشوم.
کشاورز گفت: برای چه به این جا آمدهای؟
زید در حالی که گریه می کرد گفت: سوگند به خدا به من خبر رسیده که قبر حسین(علیه السلام ) را شخم زدهاند و زراعت کاشتهاند بسیار غمگین شدهام و همین موضوع باعث شده که به زیارت مرقد امام حسین(علیهالسلام ) بیایم.
کشاورز با شنیدن این سخنان بر دست و پای زیر افتاد و بوسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت، سوگند به خدا تو با آمدنت، قلبم را به نور خدا نورانی کردی و رحمت را با خود آوردهای من هرچه آب را به سوی قبر حسین(علیه السلام ) روانه میکنم در راه به زمین فرو میرود و حتی یک قطره از آن به قبر نمیرسد گویی من مست و غافل بودم اینک به برکت قدمهای تو بیدار و هوشیار شدم.
زید گریه کرد و اشعاری خواند و زار زار گریست، کشاورز نیز گریه کرد و گفت: ای زید! مرا از خواب غفلت بیدار کردی و نور هدایت را در قلبم درخشان کردی هم اکنون به شهر سامرا نزد متوکل عباسی خواهم رفت و ماجرای آن همه کرامتهای این مرقد شریف را به او میگویم، اگر خواست مرا بکشد یا زنده رها کند.
زید گفت: من نیز به همراه تو خواهم آمد و تو را در این مسیر یاری میکنم.
زید و کشاورز به سوی سامرا حرکت کردند پس از چند روز به آن شهر رسیدند کشاورز نزد متوکل آمد و آن چه را از کرامات امام حسین علیه السلام در رابطه با مرقدش دیده بود به متوکل گزارش داد.
متوکل بسیار عصبانی و خشمگین شد به طوری که فرمان اعدام او را با اشد مجازات صادر کرد، دژخیمان متوکل پاهای او را به ریسمان بستند او را در کوچهها کشاندند، سپس در برابر ازدحام جمعیت او را به دار آویزان کرده و کشتند تا مایه عبرت دیگران شود و کسی اظهار علاقه به اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم نکند.
زید در برابر این حادثه جگر سوز بسیار اندوهگین شد، صبر کرد و خود را به کسی معرفی نکرد تا اینکه روزی دید مأموران جنازه کشاورز را از بالای دار گرفتند و به مزبلهای انداختند، زید شبانه و مخفیانه آن جنازه را برداشت و کنار رود دجله برد و در آنجا غسل داد و کفن کرد و نماز بر آن خواند و به خاک سپرد.
#ادامه_دارد...
🍀یاران موعود🍀
❀«زید مجنون» و ماجرای ساخته شدن حرم اباعبدالله حسین علیه السّلام پس از تخریب ها و بی حرمتی ها در زما
#قسمت_دوم 👇
سه روز بعد از این حادثه زید جمعیت زیادی را دید که با سروصدا حرکت میکنند، پرسید چه خبر است؟ گفتند یکی از کنیزان سیاه چهره متوکل مرده است، جنازه او را تشییع میکنند، نام او ریحانه بود و متوکل به او علاقه بسیار داشت، آن جنازه را آوردند و با کمال احترام دفن کردند.
زید وقتی که این منظره را دید، بسیار ناراحت شد و با خود گفت ببین از جنازه یک کنیز سیاه چهره و ناپاک آن همه تجلیل میکنند ولی به مرقد مطهر جگر گوشه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امام حسین علیهالسلام و به زائر او آن همه جسارت میکنند. آن قدر دلش سوخت و ناله و فغانش بلند شده غش کرد، مردم دور او جمع شدند، بعضی نسبت به او دلسوزی میکردند و بعضی او را میزدند، وقتی که به هوش آمد اشعاری جان سوز در سوگ امام حسین علیه السلام و مظلومیت او و قبر او خواند و گریه کرد و در آن اشعار دشمنان را لعنت میکرد.
روایت شد، که او آن اشعار را در ورقهای نوشت، توسط بعضی از دربانان به متوکل عباسی رسانید. وقتی که متوکل آن اشعار را خواند آتش خشمش شعلهور گردید، فرمان داد زید را نزد او آوردند، متوکل با سخنان رکیک او را مورد خشم و سرزنش قرار داده، سپس به جلادان گفت او را زندانی کردند.
شبی متوکل در بسترش خوابیده بود، ناآگاه صدای کسی را شنید که صاحب صدا با پای خود به او زد و گفت: برخیز و زید را از زندان آزاد کن، و گرنه به زودی خداوند تو را به هلاکت میرساند.
متوکل با ترس و لرز برخاست و خودش رفت و زید را از زندان آزاد کرد و لباسهای گران بهایی به او داد و گفت: هرچه میخواهی از من بخواه که حاجتت برآورده است.
زید گفت: چیزی جز این نمیخواهم که مرقد امام حسین علیه السلام را آباد سازی و دستور دهی که کسی مزاحم زائرانش نشوند و از آنها جلوگیری نکنند.
متوکل ملعون که از آن خواب وحشتناک سخت ترسیده بود، فرمان داد که قبر امام حسین(علیه السلام ) را آباد کنند و کسی مزاحم زائران نشود.
زید مجنون با شادی از نزد متوکل بیرون آمد و در شهرها گردش میکرد و به مردم میگفت: کسی که تصمیم زیارت مرقد امام حسین علیه السلام را دارد از این پس در امان است و آزاد میباشد و کسی از او جلوگیری نخواهد کرد.🥺
📚پی نوشت ها:
1- بحارالانوار ج 45 صفحهی 403-407
2- زندگانی چهارده معصوم(ع) نوشته علی عطایی اصفهانی/ ق د
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان_تنها_راه_نجات
💠 آیا هنوز صبرمان از دوری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف به پایان نرسیده؟! 💔
در واقع آیا اصلاااا بی صبرانه منتظر ایشان هستیم؟؟💔
اَلْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلدَّيْلَمِيُّ فِي اَلْإِرْشَادِ عَنِ اَلصَّادِقِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : أَنَّهُ جَاءَتْ إِلَيْهِ اِمْرَأَةٌ فَقَالَتْ إِنَّ اِبْنِي سَافَرَ عَنِّي وَ قَدْ طَالَتْ غَيْبَتُهُ عَنِّي وَ اِشْتَدَّ شَوْقِي إِلَيْهِ فَادْعُ اَللَّهَ لِي فَقَالَ لَهَا عَلَيْكِ بِالصَّبْرِ فَاسْتَعْمَلَتْهُ ثُمَّ جَاءَتْ بَعْدَ ذَلِكَ فَشَكَتْ إِلَيْهِ طُولَ غَيْبَةِ اِبْنِهَا فَقَالَ لَهَا أَ لَمْ أَقُلْ لَكِ عَلَيْكِ بِالصَّبْرِ فَقَالَتْ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ كَمِ اَلصَّبْرُ فَوَ اَللَّهِ لَقَدْ فَنِيَ اَلصَّبْرُ فَقَالَ اِرْجِعِي إِلَى مَنْزِلِكِ تَجِدِي وَلَدَكِ قَدْ قَدِمَ مِنْ سَفَرِهِ فَنَهَضَتْ فَوَجَدَتْهُ قَدْ قَدِمَ فَأَتَتْ بِهِ إِلَيْهِ فَقَالَتْ أَ وَحْيٌ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لاَ وَ لَكِنْ عِنْدَ فَنَاءِ اَلصَّبْرِ يَأْتِي اَلْفَرَجُ فَلَمَّا قُلْتِ فَنِيَ اَلصَّبْرُ عَرَفْتُ أَنَّ اَللَّهَ قَدْ فَرَّجَ عَنْكِ بِقُدُومِ وَلَدَكِ.
✍🏻 زنى به خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و گفت : فرزندم مسافرت كرده و سفرش طولانى شده و شوق ديدارش در من شديد گشته است دعا فرمائيد زودتر خدا او را به من برگرداند حضرت فرمود : صبر كن. زن رفت و پس از مدتى باز خدمت امام عليه السلام رسيد و عرض كرد كه غيبت فرزندم طولانى شده باز حضرت فرمود : مگر نگفتم صبر كن! زن گفت : اى فرزند رسول خدا ، چقدر صبر كنم؟! به خدا قسم كه صبرم تمام شد ، در اين هنگام حضرت به آن زن فرمود : برگرد به خانهات كه فرزندت را خواهى ديد! زن برخاست و به منزلش آمد و ديد كه فرزندش آمده است او را برداشت و به خدمت امام عليه السلام آورد ، و به حضرت عرض كرد : مگر پس از پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلّم) هم وحى مى شود؟! [كه شما از آمدن فرزندم آگاه شديد كه بايد از طريق وحى بوده باشد] حضرت فرمود : نه! و لكن هنگام تمام شدن صبر نوبت فرج مى آيد ،
زمانى كه گفتى صبرم تمام شد فهميدم كه خداوند فَرَجَت را به آمدن فرزندت رسانده است.
📚تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ج ۱۵، ص ۲۶۴
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج_بحق_زینب_صبور😭💔
قبل از عمل، تدبیر کنیم تا پشیمون نشیم..
عَنْ عَبْدِ الْعَظِیمِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ الثَّانِی عَنْ آبَائِهِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (صلوات الله علیهم): التَّدْبِیرُ قَبْلَ الْعَمَلِ یُؤْمِنُكَ مِنَ النَّدَمِ
🔸حضرت عبدالعظیم از امام جواد از پدران خود، از امیر مؤمنان (صلوات الله علیهم اجمعین) نقل می کند که فرمود:
فکر و اندیشه پیش از عمل، تو را از ندامت و پشیمانی ایمن می سازد.
📚عيون أخبار الرضا جلد 2 صفحه 54
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار جلد 68 باب 83 التدبیر و الحزم و الحذر و التثبت فی الأمور و ترك اللجاجة حدیث 1
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان_تنها_راه_نجات
🌸حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و عرضه دین خویش بر امام زمانش...
#قسمت_اول
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِيِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ (علیه السلام) فَلَمَّا أَبْصَرَنِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً أَثْبُتُ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ- لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ خَارِجٌ مِنَ اَلْحَدَّيْنِ حَدِّ اَلتَّعْطِيلِ [وَ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ ] وَ حَدِّ اَلتَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَةٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ وَ رَبُ كُلِّ شَيْءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّهُ حَكِيمٌ لاَ يَفْعَلُ اَلْقَبِيحَ وَ لاَ يُخِلُّ بِالْوَاجِبِ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِيِّينَ فَلاَ نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ إِنَّ شَرِيعَتَهُ خَاتِمَةُ اَلشَّرَائِعِ لاَ شَرِيعَةَ بَعْدَهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِيفَةَ وَ والي وَلِيَّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلاَيَ...
🔸شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) فرمود: بر سرورم علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر الصادق (امام هادی علیه السلام) وارد شدم. چون نظر ایشان بر من افتاد،
فرمود: مرحبا بر تو (خوش آمدی) اى ابو القاسم! به راستی، تو دوست ما هستی. گوید: پس گفتم: ای پسر رسول خدا صلواتاللهعلیه، من می خواهم دینم را بر شما عرضه بدارم، که اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوند عز و جل برسم.
امام (علیه السلام) فرمود: ای ابوالقاسم عقائد خود را اظهار نما. گفتم: من معتقدم که خدای تبارک و تعالی، یکی است و چیزی مانند او نیست، و از دو حد ابطال و تشبیه، بیرون است. و قطعا او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست؛ بلکه اوست که اجسام را جسمیت داده و صورتها را صورت بخشیده و اعراض و جواهر را آفریده است. و او پروردگار همه چیز و مالک و آفریننده آنهاست، و او حکیمی است که کار زشت انجام نمی دهد و در واجب اخلال نمی کند. و [عقیده دارم به] اینکه محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او، خاتم پیغمبران است؛ پس بعد از او تا روز قیامت، پیامبری نیست. و اینکه شریعت او، آخرین شرایع بوده و پس از آن تا روز قیامت، شریعتی نخواهد آمد. و من می گویم (معتقدم) امام و خلیفه و والی و ولی امر پس از او (پیامبر صلی الله علیه و آله) امیر مومنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است سپس حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین سپس محمد بن علی سپس جعفر بن محمد سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمد بن علی (علیهم السلام) سپس تو ای مولای من...
📚صفات الشيعة (صدوق)/ح68
بحار الأنوار/ج36/ص412/ح2
روضة الواعظين/ص39
كفاية الأثر/ص282
كشف الغمّة/ج3/ص315
إعلام الورى/ج2/ص244
#ادامه_دارد...
🌸حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و عرضه دین خویش بر امام زمانش
#قسمت_دوم
....فَقَالَ (علیه السلام) وَ مِنْ بَعْدِي اَلْحَسَنُ اِبْنِي وَ كَيْفَ اَلنَّاسُ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَلِكَ يَا مَوْلاَيَ قَالَ (علیه السلام) لِأَنَّهُ لاَ يُرَى شَخْصُهُ وَ لاَ يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اَللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اَللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اَللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اَللَّهِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْمِعْرَاجَ حَقٌّ وَ اَلْمُسَاءَلَةَ فِي اَلْقَبْرِ حَقٌّ وَ إِنَّ اَلْجَنَّةَ حَقٌّ وَ اَلنَّارَ حَقٌّ وَ اَلصِّرَاطَ حَقٌّ وَ اَلْمِيزَانَ حَقٌ وَ أَنَّ اَلسَّاعَةَ آتِيَةٌ لاََ رَيْبَ فِيهََا وَ أَنَّ اَللَّهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي اَلْقُبُورِوَ أَقُولُ إِنَّ اَلْفَرَائِضَ اَلْوَاجِبَةَ بَعْدَ اَلْوَلاَيَةِ اَلصَّلاَةُ وَ اَلزَّكَاةُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْجِهَادُ وَ اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْيُ عَنِ اَلْمُنْكَرِ وَ حُقُوقُ اَلْوَالِدَيْنِ فَقُلْتُ هَذَا دِينِي وَ مَذْهَبِي وَ عَقِيدَتِي وَ يَقِينِي قَدْ أَخْبَرْتُكَ بِهِ فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (علیه السلام) يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ هَذَا وَ اَللَّهِ دِينُ اَللَّهِ اَلَّذِي اِرْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ ثَبَّتَكَ اَللَّهُ بِالْقَوْلِ اَلثَّابِتِ فِي اَلْحَيََاةِ اَلدُّنْيََا وَ فِي اَلْآخِرَةِ.
🔸...پس (در این هنگام، امام هادى علیه السلام) فرمود: و پس از من، فرزندم حسن، (امام است؛) لیکن مردم درباره جانشین پس از او، چه خواهند کرد؟
گوید: گفتم ای مولاى من! چرا حال مردم این گونه خواهد بود؟
فرمود: زیرا شخص او را نمی بینند و جایز نیست نامش را بر زبان آورند تا زمانی که خروج کند و زمین را از عدل و داد پر کند، همان طور که از ظلم و ستم پر شده است.
گوید: گفتم: [به این امام غایب هم] اقرار دارم و نیز می گویم: دوست آنان، دوست خدا و دشمن آنان، دشمن خداست، و طاعت آنان، طاعت خدا و نافرمانی از آنان، نافرمانی از خداست. و من عقیده دارم که معراج حق است و پرسش در قبر حق است و بهشت حق است و آتش (جهنم) حق است و صراط حق است و میزان حق است، و روز قیامت خواهد آمد و در وجود آن شکی نیست و خداوند، همه مردگان را بر می انگیزد و نیز عقیده دارم که واجبات، پس از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و حقوق والدین است. پس [در خاتمه] عرض کردم: این [عقاید] دین و مذهب و عقاید و یقین (باورهای) من است که شما را بر آن آگاه کردم.
پس حضرت علیّ بن محمّد علیه السّلام فرمود:
ای ابا القاسم،به خدا سوگند، این [عقاید] دین خداست که آن را برای بندگانش پسندیده است، پس بر آن ثابت قدم باش. خداوند تو را در دنیا و آخرت به قول ثابت (سخن حقّ) پایدار بدارد.
📚صفات الشيعة (صدوق)/ح68
بحار الأنوار/ج36/ص412/ح2
روضة الواعظين/ص39
كفاية الأثر/ص282
كشف الغمّة/ج3/ص315
إعلام الورى/ج2/ص244
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
#امام_زمان_تنها_راه_نجات
اندکی از اقیانوس جملات گهربار امیر عوالم هستی... 😍
قَالَ امیر المومنین علیه السلام:
أَزْرَى بِنَفْسِهِ مَنِ اسْتَشْعَرَ الطَّمَعَ، وَ رَضِيَ بِالذُّلِّ مَنْ كَشَفَ عَنْ ضُرِّهِ، وَ هَانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ مَنْ أَمَّرَ عَلَيْهَا لِسَانَه.
✅ امیر المومنین علیه السلام فرمودند :
آن كه طمع را شعار خود نمود نفسش را خوار ساخت، و كسى كه سختى خود را فاش كرد راضى به پستى شد، و آدمى كه زبانش را بر خود امارت داد بى مقدار گشت.
#نهج_البلاغه
#حکمت2
🌸کاری داشتی از امام زمانت خجالت نکش، از خودش بخواه
🏛ابوهاشم جعفری در زندان بود، به طریقی به امام حسن عسکری علیه السلام نامه نوشت که آقا خیلی این زندان تنگه، خیلی این زنجیرها سنگینه...
🌤حضرت پیغام فرستاد که نگران نباش امروز ظهر نماز رو توی خونه ت میخونی...
میگه ظهر نشده مرا آزاد کردند و طبق پیشگویی مولا، نماز ظهر را تو خونهی خودم خوندم،
💰بعد نماز تو دلم گفتم ای کاش روم میشد به حضرت بگم آقا وضع مالیمون هم خرابه، بجای اینکه کار کنیم همش زندانیم...
👈دیدم در خونه رو میزنن، یه مبلغ قابل توجهی برامون پول آوردن، توش یه نامه هم بود!
🌤حضرت نوشته بود که:
هر وقت کاری داشتی از ما حیا نکن، معذب نشو، کار ما اینه «نحنُ کهفٌ لِمن إلتجأ إلینا»
✅ هرکسی به ما پناه ببره ما برایش کهف و پناهگاهیم».
كافي ج ١ ص ٥٠٨
الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج
سلام_مولا_جانم ✋
صبحت_بخیر_آقای_مهربانم 💐
آفتاب رویت
روشنی بخش دل ❤️
سلام بر تو که 🌼🍃
صبح مرا سلام تویی
سلام بر تو که
آغاز هر کلام تویی...
🌺 کاش چشم شیعیان
روشن شود با دیدنت 🤲
🍃🌸 السلام علیک یا بقیه الله 🌸🍃
صبحتون امام زمانی
#امام زمان _منجی _ظهور
@yaranmuood💚