#قسمت_اول
توحیدچیست ؟!
در ابتدا چیزی که به عنوان توحید الهی شناخته شده است ، روایاتی مثل روایات زیر است :
⚡️امام صادق از امیرالمومنین صلوات الله علیهما : أَمَّا التَّوْحِيدُ فَأَنْ لَا تُجَوًِزَ عَلَى رَبًِكَ مَا جَازَ عَلَيْكَ وَ أَمَّا الْعَدْلُ فَأَنْ لَا تَنْسُبَ إِلَى خَالِقِكَ مَا لَامَكَ عَلَيْه . ( ١)
توحید این است که چیزی را که بر خود روا میداری ، بر خداوند روا نداری .
⚡️ ان رجلا سأل أبا عبدالله عن الله تبارك و تعالى له رضا و سخط ؟ قال : نعم ، و ليس ذلك على ما يوجد من المخلوقين ... (۲)
چیزی که در مخلوقین مییابی ، در خداوند نیست .
توحید شیخ صدوق باب ۵ حدیث ۱
نور الثقلین جلد ۵ صفحه ۴۴
#خطبه_فدکیه
#قسمت_اول
آنگاه كه ابوبكر تصميم قطعى گرفت فدك را از دست حضرت فاطمه عليهاالسلام بگيرد، نمايندهى او را از فدك بيرون راند. اين خبر به حضرتش رسيد.
او مقنعه بر سر كرد و پوشش سرتاسرى پوشيد و در ميان بانوان خدمتگزار و خويشاوند به راه افتاد. لباسهاى او به زمين كشيده مىشد و زير پايش مىرفت. راه رفتن او از راه رفتن پيامبر صلىاللهعليهوآلهوسلم چيزى كم نداشت و آن را به ياد مىآورد.❤️
در مسجد وارد بر ابوبكر شد كه با بسيارى از مهاجران و انصار و ديگر مردمان نشسته بود. پس ميان مردمان و حضرتش پرده اى آويخته شد. آن حضرت نشست.
سپس آه جان سوزى كشيد كه دلها لرزيد و اشكها فرو ريخت و صداى گريه و ناله از مردمان برخاست و مجلس به هيجان افتاد.😭
آنگاه لحظه اى درنگ فرمود تا مردمان آرام گرفته از خروش افتادند.
❇️آنگاه سخن خويش را با حمد و ستايش خداوند و درود بر پيامبر صلیالله علیه وآله وسلم آغاز فرمود. مردمان دوباره به گريه افتادند.
همين كه از گريه باز ايستادند، براى بار دوم آغاز سخن كرده و اين گونه فرمودند:....
ادامه دارد ....🍀
#قسمت_اول
حتی رسیدن به اسم اعظم خداوند و مستجاب الدعوه بودن هم باعث عاقبت بخیری نمیشود‼️
#اطاعت_از_اولیایی_که_خداوند_مشخص_فرمودند = #عاقبت_بخیری
🍃آیه ۱۷۵ - سوره اعراف🍃
آیه وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ [175]
و سرگذشت كسى كه آيات خود را به او داديم، بر آنها بخوان كه سرانجام خود را از آن تهى ساخت و شيطان درپى او افتاد، و از گمراهان شد!
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
#تفسیر_ایه175اعراف
الرّضا (علیه السلام)- أَنَّهُ أُعْطِیَ بَلْعَمُبْنُبَاعُورَاءَ الِاسْمَ الْأَعْظَمَ، فَکَانَ یَدْعُو بِهِ فَیُسْتَجَابُ لَهُ فَمَالَ إِلَی فِرْعَوْنَ فَلَمَّا مَرَّ فِرْعَوْنُ فِی طَلَبِ مُوسَی (علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ قَالَ فِرْعَوْنُ لِبَلْعَمَ ادْعُ اللَّهَ عَلَی مُوسَی (علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ لِیَحْبِسَهُ عَلَیْنَا فَرَکِبَ حِمَارَتَهُ لِیَمُرَّ فِی طَلَبِ مُوسَی (علیه السلام) وَ أَصْحَابِهِ فَامْتَنَعَتْ عَلَیْهِ حِمَارَتُهُ فَأَقْبَلَ یَضْرِبُهَا فَأَنْطَقَهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَتْ وَیْلَکَ عَلَی مَا تَضْرِبُنِی أَ تُرِیدُ أَجِیءُ مَعَکَ لِتَدْعُوَ عَلَی مُوسَی (علیه السلام) نَبِیِّ اللَّهِ وَ قَوْمٍ مُؤْمِنِینَ، فَلَمْ یَزَلْ یَضْرِبُهَا حَتَّی قَتَلَهَا وَ انْسَلَخَ الِاسْمُ الْأَعْظَمُ مِنْ لِسَانِهِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ وَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ.
امام رضا (علیه السلام) بلعم با عورا از دانشمندانی بود که تحت نفوذ فرعون قرار داشت او بر اسم اعظم آگاهی یافته و از افراد مستجاب الدّعوه بود. روزی فرعون از او خواست تا موسی (را مورد نفرین خویش قرار دهد او نیز سوار بر چهارپای خویش شده تا بهسوی موسی (حرکت نماید امّا بعد از مدّتی حیوان از حرکت باز ایستاد. بلعم که از تمرّد مرکبش خشمگین شده بود با تازیانه بر او ضرباتی نواخت دراینلحظه حیوان به صدا درآمده و گفت: «آیا فکر میکنی با زدن من خواهی توانست مجبورم سازی تا تو را در راه نفرین بر پیامبر خدا و اصحاب مؤمنش همراهی کنم؛ بلعم که بسیار آشفته گشته بود حیوان زبان بسته را آنقدر به باد کتک گرفته که کشته شد. و درست درهمین هنگام اسم اعظم از او بازستانده شد؛ فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوِینَ. وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ».
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۴۱۶
القمی، ج۱، ص۲۴۸
/ قصص الأنبیاء للجزایری، ص۳۱۱
🍀یاران موعود🍀
سلام اهالی ✋💐 قصد داریم به امید خدا به صورت روزانه قسمتی از خطبه ی بسیار مهم غدیر را همراه با متن
#خطبه_غدیر
#قسمت_اول
در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در آیین حج رو به مردم فرمودند: «ای مردم؛ مناسک حج را از من بیاموزید که شاید دیگر مرا نبینید».
در این سفر این آیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد :
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ. وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ(سوره مائده آیه 67)ۚ
ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شد، ابلاغ کن و اگر چنین نکنی، پیامش را نرساندهای.
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
امام باقر (علیه السلام)- فضیل نقل میکند: امام باقر (علیه السلام) دربارهی آیه: یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلی شَیْءٍ حَتَّی تُقِیمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ؛ فرمود یعنی ولایت آل محمّد (علیهم السلام) و این آیه همان را معین میکند: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ؛ این دستور همان #ولایت است.
📚تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۱۵۰
بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۸۶/ بصایرالدرجات، ص۵۱۵
/ کشف الیقین، ص۳۷۶
/ البرهان
🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼🌸🌼
خطبه غدیر سخنرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله است که درمحل معروف غدیر خم ایرادشد. دراجتماع پر شور آن روز بیش ازیک صدو بیست هزار نفر حضور داشتند.
خطبه غدیر خم از حمد وثنا خداوند شروع و به امامت امیرالمؤمنین علیه السلام ، فرزندانش و معرفی امامت ختم میشود.
💐#بخش_اول_خطبه_غدیر:💐
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی عَلا فی تَوَحُّدِهِ وَ دَنا فی تَفَرُّدِهِ وَجَلَّ فی سُلْطانِهِ وَعَظُمَ فی اَرْکانِهِ، وَاَحاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً وَ هُوَ فی مَکانِهِ وَ قَهَرَ جَمیعَ الْخَلْقِ بِقُدْرَتِهِ وَ بُرْهانِهِ، حَمیداً لَمْ یَزَلْ، مَحْموداً لایَزالُ (وَ مَجیداً لایَزولُ، وَمُبْدِئاً وَمُعیداً وَ کُلُّ أَمْرٍ إِلَیْهِ یَعُودُ). بارِئُ الْمَسْمُوکاتِ وَداحِی الْمَدْحُوّاتِ وَجَبّارُ الْأَرَضینَ وَ السّماواتِ، قُدُّوسٌ سُبُّوحٌ، رَبُّ الْمَلائکَةِ وَالرُّوحِ، مُتَفَضِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ بَرَأَهُ، مُتَطَوِّلٌ عَلی جَمیعِ مَنْ أَنْشَأَهُ. یَلْحَظُ کُلَّ عَیْنٍ وَالْعُیُونُ لاتَراهُ.
👈ستایش خدای را سزاست که در یگانگی اش بلند مرتبه و در تنهایی اش به آفریدگان نزدیک است؛ سلطنتش پرجلال و در ارکان آفرینش اش بزرگ است. بی آنکه مکان گیرد و جابه جا شود، بر همه چیز احاطه دارد و بر تمامی آفریدگان به قدرت و برهان خود چیره است.
همواره ستوده بوده و خواهد بود و مجد و بزرگی او را پایانی نیست. آغاز و انجام از او و برگشت تمامی امور به سوی اوست.
اوست آفریننده آسمان ها و گستراننده زمین ها و حکمران آن ها. دور و منزه از خصایص آفریده هاست و در منزه بودن خود نیز از تقدیس همگان برتر است. هموست پروردگار فرشتگان و روح؛ افزونی بخش آفریده ها و نعمت ده ایجاد شده هاست. به یک نیم نگاه دیده ها را ببیند و دیده ها هرگز او را نبینند.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حضرت زینب سلام الله علیها بعد دیدن داغ ها ومصائب فراااوان در کربلا 💔😭.. با شجاعت و فصاحتی که #فقط لایق شیر دختر امیرالمؤمنین و حضرت زهرا ست در میان حرامیان شام و کوفه خطبه هایی ایراد کردن که باعث رسوایی ملعونان شد...
#خطبه_حضرت_زینب_در_شام👇
#قسمت_اول🖤
حضرت زینب دختر علیبنابیطالب(علیه السلام ) برخاست و فرمود حمد خدای، پروردگار جهانیان را سزاست، و درود خدا بر محمّد و بر همه آل او باد، خدا راست فرموده که فرمود:
👈«سپس پایان کار آنان که بد کردند این است که آیات خدا را تکذیب کرده و بدانها استهزا کنند»
(آیه ۱۰ سوره روم).
ای یزید🔥، آیا گمان بردهای حال که جای جای زمین و آفاق آسمان را بر ما گرفتی و بستی و ما چونان کنیزان رانده شدیم، مایه خواری ما و موجب کرامت توست❗️
و حکایت از عظمت مکانت تو دارد که این چنین باد در بینی انداختهای❗️
و برق شادی و سرور از دیدگانت میجهد❗️
حال که دنیا را برای خود مرتّب و امور را برایت منظم میبینی، و ملک و سلطنت ما برایت صافی گردیده...
لختی آرام گیر، مگر سخن خدای را فراموش کردهای که فرمود:
👈 «گمان مبرند آنان که کافر شدند و ما آنان را مهلت دادیم، (این مهلت) برای آنان خیر است، ما همانا مهلت دادیم آنان را که بر گناه خود بیفزایند و برای آنان عذاب خوارکننده خواهد بود»
(آیه ۱۷۸ سوره آل عمران).
آیا این از عدل است، ای فرزند آزادشدهها (طلقاء:یعنی کسانی از کافران که توسط مهر و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از مرگ نجات یافتند)
که زنان و کنیزان تو در پس پرده باشند و دختران رسول الله اسیر⁉️
پردههای حُرمتشان را دریدی، و چهرههایشان را آشکار کردی، آنان را چونان دشمنان از شهری به شهری کوچانیده، ساکنان منازل ومناهل(بومی و غریب) بر آنان اشراف یافتند، و مردم دور و نزدیک و پست و فرو مایه و شریف چهرههایشان را نگریستند، در حالی که از مردان آنان حامی و سرپرستی همراهشان نبود.😭💔
چگونه امید دلسوزی و غمگساری باشد از فرزند کسی که(هنده جگر خوار ملعون) جگرهای پاکان را به دهان گرفته و گوشت وی از خون شهداء پرورش یافته است⁉️
و چنان در عداوت و بغض به ما اهل بیت پیامبر خدا تندی ورزد آن که نظرش به ما نظر دشمنی و کینهتوزی است؟!
آن گاه بدون احساس گناه از چنین گناه بزرگی بگویی :
(اجدادت) برخیزند و پایکوبی کنند و به تو بگویند:
ای یزید دست مریزاد، در حالی که با تازیانه و عصایت بر دندانهای پیشین ابا عبد الله علیهالسلام میزنی.😭
چرا چنین نگویی؟!!!
و حال آن که از قُرحه(زخم) و جراحت، پوست برداشتی و با ریختن خون ذرّیه محمّد صلّی اللَّه علیه و آله که ستارگان زمین از آل عبد المطلباند خاندان او را مستأصل کردی و نیاکان(اجداد) خود را میخوانی، و به گمان خود آنها را ندا در میدهی..
(ای یزید)🔥 زودا که به آنان بپیوندی و در آن روز آرزو میکنی که ای کاش #شَل_بودی و #لال و نمیگفتی آنچه را که گفتی و نمیکردی آنچه را که کردی!
بارالها حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان، و غضب خود را بر آن که خونهای ما را ریخته، حامیان ما را کشته، فرو فرست.
(ای یزید)🔥 به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی و جز گوشت خود را نبریدی، بیتردید بر رسول الله صلّی الله علیه و آله وارد میشوی در حالی که خون ذرّیهاش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این جایی است که خدا پراکندگیهایشان را جمع و پریشانیهایشان را دفع، و حقوق آنان را بگیرد
👈 «آنان را که در راه خدا به شهادت رسیدند مرده مپندار، بل زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
(آیه ۱۶۹ سوره آل عمران).
#ادامه_دارد..
🍀یاران موعود🍀
#خطبه_باشکوه_امام_درشام 🏴مقدمه🏴 اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اول صفر سال 61 هجری
#خطبه_باشکوه_امام_درشام
#قسمت_اول
مولانا امام سجاد علیه السلام پس از اینکه بر فراز منبر رفت به گونه ای سخنرانی نمود که چشم عموم مردم گریان و قلب آنان ترسان شد.
ایشان پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
👈أَیُّهَا النَّاسُ أُعْطِینَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ أُعْطِینَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِیَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّیقُ وَ مِنَّا الطَّیَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللَّهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ مَنْ عَرَفَنِی فَقَدْ عَرَفَنِی وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْنِی أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِی وَ نَسَبِی
🖤ای مردم❗️ خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ویژگی بر دیگران فضیلت بخشیده است، به ما ارزانی داشت علم، بردباری، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنین را، و ما را بر دیگران برتری داد به اینکه پیامبر بزرگ اسلام، صدیق [امیر المؤمنین علی علیه السلام]، جعفر طیار، شیر خدا و شیر رسول خدا صلی الله علیه و آله [حمزه]، و امام حسن و امام حسین علیه السلام دو فرزند بزرگوار رسول اکرم صلی الله علیه و آله را از ما قرار داد. [با این معرفی کوتاه] هر کس مرا شناخت که شناخت، و برای آنان که مرا نشناختند با معرفی پدران و خاندانم خود را به آنان می شناسانم.
👈أَیُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَکَّةَ وَ مِنَی أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّکْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَی أَنَا ابْنُ خَیْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّی أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَی الْبُرَاقِ فِی الْهَوَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِیَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِیلُ إِلَی سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّی فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّی بِمَلَائِکَةِ السَّمَاءِ أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَی إِلَیْهِ الْجَلِیلُ مَا أَوْحَی أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَی أَنَا ابْنُ عَلِیٍّ الْمُرْتَضَی أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِیمَ الْخَلْقِ حَتَّی قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ
🖤ای مردم❗️ من فرزند مکه و منایم، من فرزند زمزم و صفایم، من فرزند کسی هستم که حجر الاسود را با ردای خود حمل و در جای خود نصب فرمود، من فرزند بهترین طواف و سعی کنندگانم، من فرزند بهترین حج کنندگان و تلبیه گویان هستم، من فرزند آنم که بر براق سوار شد، من فرزند پیامبری هستم که در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سیر کرد، من فرزند آنم که جبرئیل او را به سدرة المنتهی برد و به مقام قرب ربوبی و نزدیکترین جایگاه مقام باری تعالی رسید، من فرزند آنم که با ملائکه آسمان نماز گزارد، من فرزند آن پیامبرم که پروردگار بزرگ به او وحی کرد، من فرزند محمد مصطفی و علی مرتضایم، من فرزند کسی هستم که بینی گردنکشان را به خاک مالید تا به کلمه توحید اقرار کردند.
👈أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَیْفَیْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَیْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَیْنِ وَ بَایَعَ الْبَیْعَتَیْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَیْنٍ وَ لَمْ یَکْفُرْ بِاللَّهِ طَرْفَةَ عَیْنٍ أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِینَ وَ وَارِثِ النَّبِیِّینَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِینَ وَ یَعْسُوبِ الْمُسْلِمِینَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِینَ وَ زَیْنِ الْعَابِدِینَ وَ تَاجِ الْبَکَّائِینَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِینَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِینَ مِنْ آلِ یَاسِینَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ أَنَا ابْنُ الْمُؤَیَّدِ بِجَبْرَئِیلَ الْمَنْصُورِ بِمِیکَائِیلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِی عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِینَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِینَ وَ النَّاکِثِینَ وَ الْقَاسِطِینَ وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِینَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَی مِنْ قُرَیْشٍ أَجْمَعِینَ وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِینَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِینَ وَ مُبِیدِ الْمُشْرِکِینَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِی اللَّهِ عَلَی الْمُنَافِقِینَ وَ لِسَانِ حِکْمَةِ الْعَابِدِینَ وَ نَاصِرِ دِینِ اللَّهِ وَ وَلِیِّ أَمْرِ اللَّهِ وَ بُسْتَانِ حِکْمَةِ اللَّهِ وَ عَیْبَةِ عِلْمِهِ
#ادامه_دارد...
#مصائب_شام🖤🖤💔
#قسمت_اول
◾️#هفت_مصیبت وارده در شهر شام از زبان مبارک امام سجاد علیهالسلام ...
نعمان بن منذر گوید:
سه سال بعد از شهادت امام حسين عليهالسلام در مدينه منوّره به زيارت قبر رسول خدا صلى الله عليه و آله مشرّف شدم، چون داخل مدينه و مسجد پيغمبر صلى الله عليه و آله شدم ديدم كه مولى و آقايم، سيّدِ سجّاد عليه السلام بر سر قبر مطهر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درد و دل میکند و عرضه میدارد:
🩸اى جدّ بزرگوار، به درستی كه معصيت كاران امّت تو بر دور ما جمع شدند و هتك حرمت ما نمودند و راه را بر ما مسدود ساختند و اميد ما را قطع كردند، مردان ما را كشتند و كودكان ما را ذبح نمودند، ما را در بلاد گردانيدند و زنان ما را اسير كردند، پس باقى نماند براى ما حرمتى مگر آنكه هتك نمودند و قرابت ما را به جناب مقدّست ملاحظه نكردند، و آنچه ستم و ضرب كه خواستند در حقّ ما به جا آوردند.
🩸نعمان گويد:
آن مظلوم بعد از آن شكايات آواز خود را به گريه بلند نمود و گفت:
وا لَهفاه!
كشتند كسى را كه از اهل بيت وحى و تنزيل بود و اصل ايمان و تاجِ عزّت بود، و مثل و مانند نداشت؛ آه! آه!
ثُمَّ رفَعُوا رَأسَهُ علَى السِّنانِ وَ تمَنّوا مِنَّا الجارِيَة ؛
▪️... بلند كردند سر مقدّس او را بر نيزه و از ما اهل بيت خواهش كنيزى نمودند،
فَوا ضَجَّتاهُ ! از اين ظلمی که بر ما وارد شده. بعد از آن، آن مظلوم فریادی كشيد و غش نمود، پس جمع شدند بر دور آن سروَر اصحاب و غلامان او، و آن حضرت را به سوی خانه بردند و من با ايشان بودم، چون آن حضرت را وارد حجره مباركه نمودند و از حالت غشوه به خود آمد، در مقابلش ايستادم و هر دو دست آن سرور را بوسيدم و عرض كردم:
يا سيّدى، از همه اين مصيبت كه بر شما وارد آمده كدام مصيبت سخت تر بود؟
🩸مولانا امام سجاد علیهالسلام فرمودند:
اى نعمان، نديدم مصيبت را كه شديدتر باشد از آن زمانى كه ما را وارد شهر شام نمودند.
عرض كردم: اى مولاى من، چگونه بود آن مصيبت؟ فرمود:
فَعَلوا بِنا سَبعةَ أفعالٍ لَم يَستَعمِلوها مِن أسرِنا إلى أن ورَدنا إلَى الشّامِ،
▪️ بنى اميّه بر ما وارد آوردند
#هفت_مصيبت كه از زمان اسيرى ما تا ورود به شام مثل آن مصايب را بر ما وارد نياورده بودند:
أوّلًا قَد أحاطُوا علَينا سالينَ سيُوفَهُم وَ مَقدَمينَ أسنانَهُم حامِلينَ علَينا وَ يَضربُونَنا بِكِعابِ السّنان وَ أمسكونا في حَوزةِ الشّامِ إلى أن اجتَمَعوا علَينا مِن أهلِ الطّنابيرِ وَالمضاميرِ جمعاً كَثيراً يفرَحونَ وَ يطرِبُونَ وَ يضحكونَ،
▪️ #مصيبت_اوّل اين بود كه آن كافران بر دور ما احاطه نمودند در حالتى كه شمشيرهاى خود را كشيده بودند از غلاف، و نيزه هاى خود را راست كردند و بر ما حمله مى كردند، و با كعب نيزه ما را مى زدند، و در ميان جمعيّت اهل شام ما را نگه داشته بودند تا اينكه از اهل طنبور و مضمار بر دور ما جمع شدند، و آن گروه فرح و شادى مىكردند و مىخنديدند، و به جهت اسيرى ما دف و طنبور مى زدند.
ثانياً قَد أجمَعوا بينَ الرّؤوسِ وَ الاسارى فجَعَلوا رأسَ أبِي الحُسَين عليه السلام وَ عَمِّيَ العَبّاسِ مَقام عرشتي عمّتي زَينَب وَ امّ كُلثوم وَ رأسَ أخي علِيّاً وَ ابن عَمّي قاسِماً مُحاذياً لِناقةِ اختي سَكينَةَ وَ فاطِمَةَ وَ قَسَّموا الرُّؤوسَ بَينَنا وَ يُلاعِبونَ مَعَ الرّؤوسِ فكَم مِن رأسٍ يكبُّ علَى الأرضِ بَينَ قَوائمِ المَراكِب،
▪️ #مصیبت_دوّم از آن مصايب اين بود كه جمع كردند ميان سرهاى شهدا و اسرا را؛ و سر بزرگوار پدرم و عمویم عبّاس علیهالسلام را مقابل كجاوه عمّهام زينب خاتون و امّ كلثوم واداشته بودند، و سر برادرم على اكبر و پسر عمویم قاسم را مقابل ناقه خواهرم سكينه و فاطمه واداشته بودند، و سرهاى شهدا را ميان ما اسيران قسمت نموده بودند، و به اين اكتفا ننموده، در مقابل نظر ما، با سرهاى منوّره كه بر بالاى نيزه بود بازى مى كردند، در آن وقت بعضى از سرهاى شهدا از بالاى نيزهها به روى زمين در بين دست و پاى اسبان مخالف مى افتاد.
ثالثاً ألقوا علَينَا الماءَ وَ النّارَ الموقدَة مِن سُطُوحِ الدّورِ وَ البُيوتِ حتّى أوقَدوا عمّامَتي فَما قدَرتُ على إطفائِها لأنّهُم قَد غلُّوا يدَيَّ وَ رِجلَيَّ فَما رَحِموا علَيَّ وَ ما أطفَؤُا النّارَ إلى أن احتَرَقَ رَأسي،
▪️ #مصيبت_سومی كه آن نانجیبان بر سر ما اسيران وارد آوردند اين بود كه آب و آتش از بالاى خانهها و منز لها بر سر ما ريختند، و آنقدر آتش بر سرم ريختند كه عمّامهام آتش گرفت و مشتعل شد، و قدرت نداشتم كه او را خاموش نمايم زيرا كه دستها و پاهاى مرا غل نموده بودند، پس آن بىرحمان بر من رحم نكردند و آتش را از عمّامه خاموش نكردند تا آنكه از سوز آتش سر رنجورم سوخت.
#ادامه_دارد
#لطفا_با_دقت_بخوانید
❌تبریک آخر ماه صفر غلطی مشهور ⛔️
#قسمت_اول
👈قضیهٔ حدیث بشارت پایان ماه آذار و مژدهٔ بهشت در اصل چه بوده؟!
👈این روزها با تمام شدن ماه صفر با کمال تأسّف و به جهت کم اطّلاعی برخی و شاید هم بعضی از روی عمد و عناد و غرض، پیام هایی حاوی تبریک و شادباش حلول ماه ربیع الأوّل! منتشر می شود تحت این عنوان که:
🔻 پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله وسلم فرمودند : هرکس مرا به پایان ماه صفر بشارت دهد بهشت برای اوست.!
❗️عدّه ای هم جاهلانه و از سر نادانی با استناد به همین حدیث می گویند که ایّام عزا تمام شد، و به سادگی فجايع بزرگ، وقایع مهم و حوادث تلخ پس از شهادت حضرت پیامبر اکرم صلّى الله عليه وآله را که اصل و اساس و ریشهٔ همهٔ مصیبت هاست نادیده می گیرند.
⬅️ امّا ...
اگر با دقّت بیشتری به این حدیث توجّه کنیم به این مهم می رسیم که حقیقتِ مضمون و معنای روایت چیز دیگری است!
👌اکنون با ملاحظهٔ متن کامل روایت، مطلب واضح و مبرهن می گردد:
■ این حدیث در کتاب های معانی الأخبار (شیخ صدوق رضوان الله عليه)، صفحهٔ 205 باب «معنى قول النبيّ صلّى الله عليه وآله من بشّرني بخروج آذار فله الجنّة»، علل الشّرائع (شیخ صدوق رضوان الله عليه)، جلد 1، صفحهٔ 175، روضة المتّقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (مرحوم محمد تقی مجلسی رضوان الله عليه)، جلد ۱۳، صفحهٔ ۳ آمده است
❀«زید مجنون» و ماجرای ساخته شدن حرم اباعبدالله حسین علیه السّلام پس از تخریب ها و بی حرمتی ها در زمان متوکل ملعون... 💔
#قسمت_اول
زید شنید که متوکل عباسی از ورود زوار مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام ) جلوگیری شدید میکند و چندین بار آن مرقد را خراب کرده و زائران را کشته یا پراکنده کرده است و به دستور او کنار مرقد را شخم زده و زراعت کردهاند تا مرقد امام حسین(علیه السلام ) به طور کلی فراموش و ناپیدا و نابود شود.
زید بسیار غمگین و ناراحت شد و مصائب جانسوز امام حسین(علیه السلام ) در خاطرش تجدید شده و بسیار رنج میبرد که چرا دشمنان پرکینه چنین میکنند؟!
او تصمیم گرفت پیاده به کوفه و از آنجا به کربلا برای زیارت مرقد مطهر امام حسین(علیه السلام ) حرکت کند، او با توکل به خدا ولی بسیار غمگین از مصر خارج شد و شب رو روز حرکت کرد تا خود را به کوفه رسانید.
آن روز بهلول در کوفه بود، زید به خدمت بهلول رسید و بر او سلام کرد، بهلول از او پرسید: تو کیستی؟ مرا از کجا میشناسی، با اینکه هرگز مرا ندیدهای زید گفت: ای آقا! مگر نمیدانی که دلهای مؤمنان به همدیگر پیوستگی محکم دارند و دارای رابطه نیک هستند؟
بهلول گفت: علت چیست که از خانه و محل سکونتت (مصر) با پای پیاده بدن مرکب خارج شدهای و به این جا آمدهای؟
زید گفت: سوگند به خدا انگیزه خروج من از مصر جز این نیست که ماجرای ویران کردن مرقد امام حسین(علیه السلام ) را شنیدهام، بسیار اندوهگین شدهام به من خبر دادهاند که این ملعون (متوکل) فرمان داده تا محل قبر امام حسین(علیه السلام ) را شخم بزنند و زراعت کنند و زائران مرقد امام حسین (علیه السلام ) را بکشند، همین خبر مرا از وطنم آواره کرده و زندگیام را تیره کرده و اشک چشمم را روان ساخته و مرا بیتاب کرده است.
بهلول گفت: سوگند به خدا من نیز هم چون تو دارای چنین حالتی شدهام.
زید گفت: برخیز برای زیارت مرقد امام حسین(علیه السلام ) و سایر شهیدان با هم به کربلا برویم. بهلول جواب مثبت داد و با هم باتوکل به خدا حرکت کردند و مخفیانه خود را به کربلا رساندند، دیدند به قدرت خداوند، مرقد منور امام حسین(علیه السلام ) هم چنان باقی است، کشاورزی که مأمور این کار شده مکرر دیده که گاو برای شخم زمین کنار قبر نمیرود و آب نیز به آن سو حرکت نمیکند، لذا با دیدن کرامات بسیار، اعتقاد و ایمان فوقالعاده به عظمت امام حسین(علیه السلام ) و خاندان رسالت پیدا کرده است، همین کشاورز ناگاه پیرمردی را از دور دید، کم کم نزدیک شد، آن پیرمرد همان زید مجنون بود که تنها بدون بهلول نزدیک میشد کشاورز نزد او رفت و گفت: تو کیستی و از کجا آمدهای؟
زید گفت: من از مصر آمدهام و به نام زید مجنون خوانده میشوم.
کشاورز گفت: برای چه به این جا آمدهای؟
زید در حالی که گریه می کرد گفت: سوگند به خدا به من خبر رسیده که قبر حسین(علیه السلام ) را شخم زدهاند و زراعت کاشتهاند بسیار غمگین شدهام و همین موضوع باعث شده که به زیارت مرقد امام حسین(علیهالسلام ) بیایم.
کشاورز با شنیدن این سخنان بر دست و پای زیر افتاد و بوسید و گفت: پدر و مادرم به فدایت، سوگند به خدا تو با آمدنت، قلبم را به نور خدا نورانی کردی و رحمت را با خود آوردهای من هرچه آب را به سوی قبر حسین(علیه السلام ) روانه میکنم در راه به زمین فرو میرود و حتی یک قطره از آن به قبر نمیرسد گویی من مست و غافل بودم اینک به برکت قدمهای تو بیدار و هوشیار شدم.
زید گریه کرد و اشعاری خواند و زار زار گریست، کشاورز نیز گریه کرد و گفت: ای زید! مرا از خواب غفلت بیدار کردی و نور هدایت را در قلبم درخشان کردی هم اکنون به شهر سامرا نزد متوکل عباسی خواهم رفت و ماجرای آن همه کرامتهای این مرقد شریف را به او میگویم، اگر خواست مرا بکشد یا زنده رها کند.
زید گفت: من نیز به همراه تو خواهم آمد و تو را در این مسیر یاری میکنم.
زید و کشاورز به سوی سامرا حرکت کردند پس از چند روز به آن شهر رسیدند کشاورز نزد متوکل آمد و آن چه را از کرامات امام حسین علیه السلام در رابطه با مرقدش دیده بود به متوکل گزارش داد.
متوکل بسیار عصبانی و خشمگین شد به طوری که فرمان اعدام او را با اشد مجازات صادر کرد، دژخیمان متوکل پاهای او را به ریسمان بستند او را در کوچهها کشاندند، سپس در برابر ازدحام جمعیت او را به دار آویزان کرده و کشتند تا مایه عبرت دیگران شود و کسی اظهار علاقه به اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم نکند.
زید در برابر این حادثه جگر سوز بسیار اندوهگین شد، صبر کرد و خود را به کسی معرفی نکرد تا اینکه روزی دید مأموران جنازه کشاورز را از بالای دار گرفتند و به مزبلهای انداختند، زید شبانه و مخفیانه آن جنازه را برداشت و کنار رود دجله برد و در آنجا غسل داد و کفن کرد و نماز بر آن خواند و به خاک سپرد.
#ادامه_دارد...
🌸حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام و عرضه دین خویش بر امام زمانش...
#قسمت_اول
حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عِمْرَانَ رَضِيَ اَللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ اَلْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَسَنِيِّ قَالَ : دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ اَلصَّادِقِ (علیه السلام) فَلَمَّا أَبْصَرَنِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً قَالَ فَقُلْتُ يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً أَثْبُتُ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ يَا أَبَا اَلْقَاسِمِ فَقُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ- لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ خَارِجٌ مِنَ اَلْحَدَّيْنِ حَدِّ اَلتَّعْطِيلِ [وَ حَدِّ اَلْإِبْطَالِ ] وَ حَدِّ اَلتَّشْبِيهِ وَ إِنَّهُ لَيْسَ بِجِسْمٍ وَ لاَ صُورَةٍ وَ لاَ عَرَضٍ وَ لاَ جَوْهَرٍ بَلْ هُوَ مُجَسِّمُ اَلْأَجْسَامِ وَ مُصَوِّرُ اَلصُّوَرِ وَ خَالِقُ اَلْأَعْرَاضِ وَ اَلْجَوَاهِرِ وَ رَبُ كُلِّ شَيْءٍ وَ مَالِكُهُ وَ جَاعِلُهُ وَ مُحْدِثُهُ وَ إِنَّهُ حَكِيمٌ لاَ يَفْعَلُ اَلْقَبِيحَ وَ لاَ يُخِلُّ بِالْوَاجِبِ وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ اَلنَّبِيِّينَ فَلاَ نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ إِنَّ شَرِيعَتَهُ خَاتِمَةُ اَلشَّرَائِعِ لاَ شَرِيعَةَ بَعْدَهَا إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ وَ أَقُولُ إِنَّ اَلْإِمَامَ وَ اَلْخَلِيفَةَ وَ والي وَلِيَّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ ثُمَّ اَلْحَسَنُ ثُمَّ اَلْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلاَيَ...
🔸شیخ صدوق رضوان الله علیه روایت کرده است که حضرت عبد العظیم حسنی (علیه السلام) فرمود: بر سرورم علی بن محمد بن علی بن موسی بن جعفر الصادق (امام هادی علیه السلام) وارد شدم. چون نظر ایشان بر من افتاد،
فرمود: مرحبا بر تو (خوش آمدی) اى ابو القاسم! به راستی، تو دوست ما هستی. گوید: پس گفتم: ای پسر رسول خدا صلواتاللهعلیه، من می خواهم دینم را بر شما عرضه بدارم، که اگر مورد پسند بود، بر آن ثابت باشم تا به لقاى خداوند عز و جل برسم.
امام (علیه السلام) فرمود: ای ابوالقاسم عقائد خود را اظهار نما. گفتم: من معتقدم که خدای تبارک و تعالی، یکی است و چیزی مانند او نیست، و از دو حد ابطال و تشبیه، بیرون است. و قطعا او جسم و صورت و عرض و جوهر نیست؛ بلکه اوست که اجسام را جسمیت داده و صورتها را صورت بخشیده و اعراض و جواهر را آفریده است. و او پروردگار همه چیز و مالک و آفریننده آنهاست، و او حکیمی است که کار زشت انجام نمی دهد و در واجب اخلال نمی کند. و [عقیده دارم به] اینکه محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او، خاتم پیغمبران است؛ پس بعد از او تا روز قیامت، پیامبری نیست. و اینکه شریعت او، آخرین شرایع بوده و پس از آن تا روز قیامت، شریعتی نخواهد آمد. و من می گویم (معتقدم) امام و خلیفه و والی و ولی امر پس از او (پیامبر صلی الله علیه و آله) امیر مومنان علی بن ابی طالب (علیه السلام) است سپس حسن سپس حسین سپس علی بن الحسین سپس محمد بن علی سپس جعفر بن محمد سپس موسی بن جعفر سپس علی بن موسی سپس محمد بن علی (علیهم السلام) سپس تو ای مولای من...
📚صفات الشيعة (صدوق)/ح68
بحار الأنوار/ج36/ص412/ح2
روضة الواعظين/ص39
كفاية الأثر/ص282
كشف الغمّة/ج3/ص315
إعلام الورى/ج2/ص244
#ادامه_دارد...
#ذوالقرنین_کیست❓
#تفسیر_روایی
#قسمت_اول
ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) تفسیر این آیه:
وَ یَسْئَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرا(83کهف)
را پرسیدم. امام (علیه السلام) فرمود:
«خداوند ذوالقرنین را بهسوی قومش مبعوث کرد، آنها به گوشهی راست پیشانیاش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصد سال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد. آنها به گوشهی چپ پیشانیاش ضربه زدند. پس خداوند او را به مدّت پانصد سال میراند و پس از آن دوباره او را مبعوث کرد و مغرب و مشرق زمین را تحت تصرّف او در آورد؛ از آنجا که خورشید طلوع میکند تا آنجا که غروب میکند. این است معنای این سخن خداوند که فرمود: تا به غروبگاه آفتاب رسید [در آنجا] احساس کرد [و در نظرش مجسّم شد] که خورشید در چشمهی تیره و گلآلودی فرو میرود ... و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷۸۶) امام (علیه السلام) فرمود: «در آتش، ذوالقرنین با مس و آهن و قیر و قطران در برابر آنها دری ساخت و جلوی خروج آنها را گرفت. هرکس از آنان از دنیا میرفت، هزار پسر از نسل او زاده میشد. آنها پس از فرشتگان، بیشترین جمعیّت مخلوقات را داشتند. از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) پرسیدند: «ذو القرنین پیامبر بود یا فرشته»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «او نه پیامبر بود و نه فرشته. بلکه تنها بندهای از بندگان خدا بود که دوستدار او بود و خداوند نیز او را دوست داشت و دارای خلوص نیّت بود و خداوند او را بهسوی قومش مبعوث کرد. آنها به گوشهی راست پیشانیاش ضربه زدند و او طی مدّتی که خداوند اراده کرده بود در بیهوشی بود. سپس دوباره مبعوث شد و اینبار به گوشهی چپش ضربه زدند و باز هم به ارادهی خداوند مدّت زمانی را بیهوش بود تا اینکه برای بار سوّم مبعوث شد و خداوند در روی زمین به او قدرت داد و در میان شما مانند او وجود دارد یعنی خود امام علی (علیه السلام) او به جایگاه غروب خورشید رسید و دید که خورشید در چشمه تیره و گلآلودی فرو میرود و در آنجا قومی را یافت گفتیم: «ای ذو القرنین! آیا میخواهی [آنان] را مجازات کنی، و یا روش نیکویی در مورد آنها انتخاب نمایی؟. (کهف/۸۶) ذوالقرنین گفت: «امّا کسی را که ستم کرده است، مجازات خواهیم کرد سپس بهسوی پروردگارش بازمیگردد، و خدا او را مجازات شدیدی خواهد کرد! (کهف/۸۷)». سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۸۹) یعنی یک نشانه و راهنما، تا به خاستگاه خورشید رسید [در آنجا] دید خورشید بر جمعیّتی طلوع میکند که در برابر [تابش] آفتاب، پوششی برای آنها قرار نداده بودیم [و هیچگونه سایبانی نداشتند]. (کهف/۹۰) گفت: اینها صنعت دوزندگی لباس را نمیدانستند. سپس [بار دیگر] از اسبابی [که در اختیار داشت] بهره گرفت. (کهف/۸۹) یعنی یک دلیل و نشانه، [و همچنان به راه خود ادامه داد] تا به میان دو کوه رسید و در کنار آن دو (کوه) قومی را یافت که هیچ سخنی را نمیفهمیدند [و زبانشان مخصوص خودشان بود]! [آن گروه به او] گفتند: «ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد میکنند آیا ممکن است ما هزینهای برای تو قرار دهیم، که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی»؟! (کهف/۹۴۹۳) ذوالقرنین گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد میکنید]! مرا با نیرویی یاری دهید، تا میان شما و آنها سدّ محکمی قرار دهم! (کهف/۹۶۹۵)». برایش آوردند و او آن را میان دو صدف یعنی دو کوه گذاشت و بهوسیلهی آن فضای خالی بین دو کوه را پر کرد. سپس به آنها دستور داد آتش بیاورند. وقتی آتش آوردند، آهن را با آن گداخته کردند و بر رویش مس ریختند و شکاف را به کلّی مسدود کردند و این است معنای این سخن خداوند: قطعات بزرگ آهن برایم بیاورید [و آنها را روی هم بچینید]!» تا وقتی که کاملًا میان دو کوه را پوشانید، گفت: «[در اطراف آن آتش بیفروزید، و] در آن بدمید»! [آنها دمیدند] تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، ... نقبی در آن ایجاد کنند. (کهف/۹۷۹۶) ذوالقرنین گفت: «این از رحمت پروردگار من است! امّا هنگامیکه وعدهی پروردگارم فرا رسد، آن را درهم میکوبد و وعدهی پروردگارم حق است! (کهف/۹۸)».
#ادامه_دارد