eitaa logo
یار مهربان
311 دنبال‌کننده
611 عکس
55 ویدیو
0 فایل
اینجا جاییه برای محکم کردن دوستی هامون با کتاب‌ و چشیدن طعم شیرین کتاب خوندن با دوستان😍 همچنین بخشی از دست نوشته های من و پوریا‌ رو میتونید ببینید😉 معرفی کتاب داریم و دوره های کتابخوانی برگزار میکنیم😌 پونه @Pooneh_rsz پوریا @pooriyarostamzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
وَ عَسَىٰ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ بسا چيزى را خوش نمى‌داريد و آن براى شما خوب است، و بسا چيزى را دوست مى‌داريد و آن براى شما بد است، و خدا مى‌داند و شما نمى‌دانيد. ❤️
اگر عزیزانتان از شما دورند نگران آنها نباشید، بلکه آنها را به آغوش پر مهر خدا بسپارید شما نمی‌توانید در کنار آنها باشید، اما خدا می‌تواند! @yaremehrabanema
یکی از آداب قشنگ ما مسلمونا در بدرقه ی مسافرانمون اینه که اونها رو از زیر قرآن رد میکنیم و در پناه قرآن قرارشون میدیم. چقدر قشنگه واقعا. نه؟ وقتی عزیزت میخواد ازت دور بشه و راهی سفر بشه، هزاران حس تو وجودت قر و قاطی میشه! از حس دلتنگی گرفته تا اضطراب و اون لحظه ای ک اونو از زیر قرآن رد میکنی واقعا انگار یکهو آرامش سرازیر میشه به قلبت❤️ ❤️ @yaremehrabanema
سالها پیش وقتی همسرم میخواست سر یک سفر یک روزه ماموریتی هم ازم دور بشه من خیلی اضطراب میگرفتم! تقریبا میتونم بگم که گاهی اوقات از شدت اضطراب تپش قلب میگرفتم شبها درست خوابم نمیبرد و هزاران فکر میومد تو سرم... ولی از یک جایی ب بعد تلاش کردم که اینو بفهمم که حتی زندگی و نفس کشیدن خودمم تو این دنیا فقط و فقط بسته به خواست و تقدیر الهیه... اینکه او تنها بزرگ، مهربان و قادر مطلق تمامِ هستیه... پس من چه کاره ام؟ یا مثلا اگر نگران باشم یا نباشم در نهایت چه توفیری در نتیجه داره و آیا باعث میشه ک عزیز من محفوظ تر بمونه؟ پس کم کم سعی کردم ب خودم القا کنم که من فقط میتونم دعا کنم و اونو ب خدا بسپارم. یکبار دایی جان بزرگم در ضمن تعریف کردن یکی از خاطراتشون میگفتن که به یک آیه ای اعتقاد عجیبی دارن که وقتی پشت سر مسافر میخونن دلشون کاملا قرص میشه و واقعا مطمین میشن ک مسافرشون در پناه خدا قرار میگیره. منم از اون موقع هروقت هر نگرانی برای محافظت از یکی از عزیزانم در دل دارم این آیه رو میخونم و یک جور عجیبی واقعا دلم آروم میشه. آیه شو براتون میذارم👇 و لطفا شما هم اگر اینجور مواقع، فکر، ذکر یا دعایی دارید ک دلتون رو قرص میکنه بهم بگید🙏 @yaremehrabanema
پس خدا بهترين نگهبان است، و اوست مهربانترين مهربانان💚 ❤️ @yaremehrabanema
سلام. دوستای عزیز دلی ک تازه به کانال کتابخوانی من و برادرم اومدین، خیلی خیلی خوش اومدین😍 برای شناخت بیشتر از من و اطلاع از قصه ی کلید خوردن باشگاه کتابخوانی مون، رو سرچ کنید. برای دیدن دستنوشته های پوریا: برای دیدن خاطره نگاری ها: برای دیدن حال و احوالات روزهای مختلفم: برای دیدن صحبت های دلی با شما عزیزانم، برای آشنایی با عناوین کتابهای جذاب: برای خوندن سخنان ناب درباره اهمیت کتاب و کتابخوانی: برای خوندن گزیده هایی از کتابها: برای آشنایی با روند کار باشگاه کتابخوانی مون: و برای آشنایی با جلسات کتابخوانی جمعی مون: و برای خوندن آیه های قشنگ قرآن عزیزمون،😌 برای خوندن گزیده هایی از کتاب گلستان سعدی: اگر هم دوست داشتید که به ابتدای کانال برید میتونید پیام سنجاق شده ی کانال رو ملاحظه کنید و از همونجا شروع کنید به خوندن.☺️ امیدوارم ک لحظات خوشی رو در کانال بگذرونید و پیوند دوستی تون رو با کتاب، این صمیمی ترین رفیقِ بی ادعایِ با صفا، عمیق تر کنید😍❤️🙏 @yaremehrabanema
وقتی دوره تموم شده اما بچه های دوره دارن مصرّانه به مطالعه شون ادامه میدن و حتی جوشِ دیر شدن گزاراش هاشون رو میزنن😄 @yaremehrabanema
عاشق دوره اولی هامونم😁 روزای اول دوره کلی طول میکشه تا عادت کنن به گزارش دادنِ سر وقت... روزای آخر هم دیگه ول کن نیستن😂 هی من میگم تموم شده هی اونا میگن نه! بذارید ما ادامه بدیم... آره دیگه! داشتن روتین کتابخوانی و نظم و تعهد به یک برنامه، زیر زبونشون مزه کرده😉
الان دارم گزارش هاشون رو میزنم و خودم شوق دارم ببینم کی اول میشه😍
امشب خونه ی مامان اینا بودم و تی وی این فیلم رو پخش میکرد و با مامانم نشستیم به نگاه کردن. با اینکه شاید بیش از ده بار این فیلم رو کامل دیدم هربار بازم طوری نگاه میکنم که انگار بار اوله... دوباره تو اون سکانسِ کشته شدن آقای دکتر و خانومش در کنار هم و نگاه آخر مادری که صدای گریه های بچه اش رو از پنجره خونه ی خودش میشنوه و بعد تو خون خودش میغلته، چشام پر از اشک میشه... دوباره از صحنه ی اومدن اون زن و مرد یهودی تو خونه آقای دکتر و برداشتن تابلوی عکساشون از خونه و جایگزین کردن وسایل خودشون، لجم میگیره. دوباره موقع اومدن مادر آقای دکتر به خونه ی پسر و عروس خودش که حالا در اشغال دشمنِ غاصبیه که اونا رو به شهادت رسونده و در آغوش کشیدن نوه ی خودش، قلبم فشرده میشه. دوباره در سکانس دزدیدن فرهان از دست خانواده ی یهودی همراه با مادر آقای دکتر استرس میگیرم. انگار ن‌ انگار که تک تک صحنه ها و حتی بعضی دیالوگ ها رو از قبل حفظم و بازهم در سکانس نهایی فیلم وقتی مادربزرگ فرهان اونو در آغوشش گرفته و داره آیه الکرسی میخونه و بعد از قطار میپره بیرون، هم اشک میریزم و هم لبخند میزنم... فیلمیه که هیچ وقت دیدنش برام تکراری نمیشه. خدا رحمت کنه آقای کارگردان این فیلم رو... آخه چقدر یک فیلم میتونه خوب باشه که بتونه همه احساسات انسانی یک آدم رو باهم برانگیزه؟ گاهی یک فیلم میتونه چنان قشنگ یک پیام رو منتقل کنه ک هزار سخنرانی نمیتونه! اگر احیانا این فیلم رو ندیدید حتما ببینید و نگران اسپویل فیلم توسط من نباشید چون مطمئنم بازم اون حس های خاص رو ازش دریافت میکنید. 💔 @yaremehrabanema