eitaa logo
🇵🇸شعرومداحی(امین)🇮🇷
257 دنبال‌کننده
540 عکس
1.1هزار ویدیو
3 فایل
ارتباط باادمین کانال @Yasyaali
مشاهده در ایتا
دانلود
14.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قطعه تصویری | ضربان حق | با نوای: هیأت رایة العباس علیه السلام شب ولادت رســـول اکرم (ص) و ولادت امـــام صــــــادق (ع) @yas_ya_ali
خواب دیدیم که رویاست ولی رویا نیست عمر جز حسرت دیروز و غم فردا نیست هنر عشق فراموشی عمر است ولی خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟ در پری خانه ی ما حوصله غوغا نیست ما پلنگیم! مگو لکه به پیراهن ماست مشکل از آیینه توست! خطا از ما نیست خلق در چشم تو دل سنگ، ولی ما دل تنگ لا الهی هم اگر آمده بی (الا) نیست موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست برگل فرش به جان کندن خود فهمیدیم مرگ هم چاره ی دل تنگی ماهی ها نیست
هم ساده دلم را برد، هم دار و ندارم را خنديد و گرفت از من آرام و قرارم را يك دكمه رها كرد و اندوه زمستان رفت در يك شب پاييزى آورد بهارم را می‌خواستم آن گل را پرپر نكنم خود خواست من چشم بر او بستم، او راه فرارم را می‌مردم و می‌خنديد، می‌ديد و نمی‌ديدم چشمان خمارش را، چشمان خمارم را تا در دل هم باشيم تاوان بدى داديم او گيره‌ى مويش را من ايل و تبارم را ...
. راه در جنگل اوهام گم است سینه بگشای چو دشت اگرت پرتو خورشید حقیقت باید وقتی از جنگل گم پا نهادی بیرون و رها گشتی از آن گره کور گمار ناگهان آبشاری از نور بر سرت می‌ریزد و آسمان با همه پهناوری بی مرزش در تو می‌آمیزد ای فراز آمده از جنگل کور هستی روشن دشت آشکارا بادت بر لب چشمه خورشید زلال جرعه نور گوارا بادت @yas_ya_ali
گفت: هیچ‌کس از دوری و نبودِ هیچ‌کسی نمُرده ! مُرده ؟ توُ دلم گفتم: اونایی که مُردن، زبانِ گفتن ندارن!
گفتی که پیش خیل حوادث ،‌ کمیم ما ! همت بلند دار دلا ! با همیم ما گیرم فلک به تجربه ما را زمین زده‌ست سهراب‌ گونه داغ دل رستمیم ما ! 🌹
من که در دل، آرزوی با تو بودن داشتم کاش اندک جرأتی هم بهر گفتن داشتم لشگر غم‌ها حریف من نمی گردید اگر دست های مهربانت را به گردن داشتم پرپرم امروز اگر در دست باد سرنوشت غنچه ای بودم که سودای شکفتن داشتم طاقت دل را به داغ عشق سنجیدن خطاست من که صدها دشنه از بیگانه بر تن داشتم هیچکس هرگز به چشمانم نیامد غیر تو از سر شوق تو سر در بین دامن داشتم جز شراب خنده از لبهای من چیزی نریخت گر چه در قلبم همیشه بار سوزن داشتم
اگر سیلی اگر ویران اگر آشوب و طوفانی فقط یک درصدِ قلب من مجنون پریشانی دلم در فقر مضمون های بکر شعر فاخر شد من از ایل گدایان و تواز قوم کریمانی چنان اشعار ناب از کنج لبهای تو میریزد که اصلا شهرک تولیدی قند فریمانی اگرچه لوسم و از شیطنت لبریز و پر اشوب نبینم از به من دلدادنت یک دم پشیمانی اگر چه هشت میلیارد آدمی دور و برم باشد برای درد تنهابودنم تنها تو درمانی نمی ماند غم و درد و جراحت در دلم باتو لبت مرهم دوچشمت شیره ی تریاک سلطانی شدم قیصر که نامردانه غم خنجر زد از پشتم اگرچه دختری اما هزاران داش فرمانی برای گفتن زیباترین شعرم بیا بانو شبی پر برگ و اذر ماهی و پر سوز و بارانی