🦋 دل من تنگ شده
کاش که می شد
یک بار
قاصدک از تو
پیامی بفرستد آقا 🦋
#امام_زمان عج
♥ @yasekhaki
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ماجرای یک تجربه واقعی 💌
🔻(این ماجرا رو از دست ندید و تا انتها گوش کنید...)
❣️ ماجرای جوانی که هر روز با امام زمان علیهالسلام، وقت گفتگویی داشت...
♥️ مهربانترین پدر، مشتاق گفتگوی ماست.
💠 «یارب فرج صاحب ما را برسان.»
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@mosic2
🥀
.
.
می خندی و می خندم،
می گریی و می بارم،
این دل به دلت بند است،
تو ماه ِ شب ِ تارم . . . 🥀
#شعر
#امام_زمان عج
♥ @yasekhaki
💔داستانک
((چادر خاکی))
🥀یاکوچه هارابردارید،
ویاچشمانم راببندید،
به کوچه که می نگرم،
چادرم خاکی می شود. 🥀
#داستانک
#فاطمیه
#چادر_خاکی
💔 @yasekhaki
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙 کتاب صوتی
🌷 فرماندهان
شهید محمد علی جهان آرا 🌷
#کتاب
#صوتی
#داستان
#زندگینامه
#فرماندهان
#فرمانده_شهر
📚 @mosic2
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔شعر
(( ریحانة النبی ))
ای گُل ِ بهارم،
تنها امید و یارم .
می روی و بی تو،
بی تاب و بی قرارم.
می روی و حیدر (علیه السلام) ،
بی یار و تکیه گاه است.
همدم ِ غم ِ او،
آواى ِ سرد ِ چاه است.
رفتى و نشسته،
به قلبم،
آوار ِ ماتم و عزا.
مانده ام غريبانه زهرا(سلام الله عليها)،
بى من چرا رفتى چرا؟
در ميان ِ غم ها،
و تنها،
با زخم ِ پَر كشيدنت.
گشته داغم افزون،
ز ِ دورى،
و از غم ِ نديدنت.
روح و ريحان ِ من،
مى روى جان ِ من،
حيدرت (عليه السلام)غريب و تنهاست.
➖➖➖➖➖
از غم ِ جدايى ،
زهرا(سلام الله عليها) دلم شكسته.
از جهان ِ بى تو،
گشتم ملول و خسته.
كوچه هاى ِ اين شهر،
بى تو سياه و تارند.
از جَفاى ِ بر تو،
گريان و بى قرارند.
مى روى و آيد،
به يادم،
از چادرت خون مى چكيد.
شُد قدَت خميده،
گل ِ من،
گشتى به پشت ِدر شهيد.
غنچه اى كه نشكفته پرپر،
شد در هجوم ِ سايه ها.
مانْدْ براى ِ حيدر(عليه السلام) ،
غم ِ تو،
دارَد دلم گلايه ها.
روح و ريحان ِ من،
مى روى جان ِ من،
حيدرت(عليه السلام) غريب و تنهاست.
🔸 براساس سبک ای گل خزانم
حاج حسن خلج
#شعر
#فاطمیه
#سبک
💔 @yasekhaki
💔شعر
(( سلام الله یا زهرا ))
🥀شکسته قامت تو از ،
شکستگی ، شکسته تر .
ز ِ بغض همرهت شده ،
به جز فغان ، دو چشم ِ تر.
نکن دگر ز ِ آن طرف ،
ز ِ کوچه اش دگر گذر.
برای قلب خود شده،
بکن ازین شرر ، حذر.
شوی خراب و بی قرار ،
به در که می کنی نظر.
نشسته بر دل تو غم،
ز آه ِ او به پشت در.
بیا و انتقام او ،
بگیر در همین سحر.🥀
#فاطمیه
#امام_زمان عج
@yasekhaki
🖤غزل
(( عشق در آتش ))
شد علی مظلوم و مادر از خبر، آتش گرفت،
شد پناه و یاور او ، شد سپر، آتش گرفت.
دید می سوزد گُلش در آتش و در کینه ها،
رو به زهرا کرد حیدر ، یک نظر ، آتش گرفت.
بود غوغا در میان آسمان، حتی خدا،
دید پرپر گشته غنچه پشت در، آتش گرفت.
آتش و میخ و در و دیوار و محسن، ای خدا،
ناله ای زد فاطمه : آه و ... پدر ، آتش گرفت.
از صدای ناله اش هفت آسمان یکباره سوخت،
نه فقط سیاره ها ، حتی قمر، آتش گرفت.
بود هُرم ِ آتش ِ جانسوز ِ فریادش چنان،
باد هم با اینکه می کرده گذر، آتش گرفت.
او به دنبال علی و کودکان دنبال او،
باز تکرارِ غم و کوچه ، پسر ، آتش گرفت.
سیلی ِ جلاد چون بنشست بر روی گُلش،
جان ِ حیدر سوخت، وَ پا تا به سر ، آتش گرفت.
خون که جاری گشت از چادر، درْ جان ِ علی،
صبر هم بیچاره شد، خون ِ جگر ، آتش گرفت.
بود دستش بسته و، چون تکه ای از جان به او
دید زنجیر است زهرا بی حذر، آتش گرفت.
دید حیدر، می زند دشمن به کینه، بال او،
مانده در کوچه، ولی بی بال و پر ، آتش گرفت
بود کوچه پر ز ِ جلادان و وجدان مرده بود،
حیدر از این شهر مُرده، بی بشر، آتش گرفت.
سوخت اهل بیت این خانه و هم کل جهان،
گرچه در ظاهر فقط آن یک نفر ، آتش گرفت.
روح از جان علی هم رفت، چون می دید که؛
آه و فریادت ندارد یک اثر، آتش گرفت.
تا تو بودی ای پیمبر، داشتم من احترام،
فاطمه، وقتی که رفتی به سفر ، آتش گرفت.
بعد پرواز تو ای همراه حیدر ،اینچنین؛
خانه ای که بود امن و معتبر ، آتش گرفت.
خانه ی من از برای مردمی دنیا پرست،
بهر مشتی درهم و دینار و زر ، آتش گرفت...
گوشه ی بستر پس از درد و غم ِ بی حد ِ خود،
دید چشمان علی را پُر گُهر ، آتش گرفت.
خواست برخیزد ، نگاهی کرد حیدر به گُلش،
دید دارد دست ، به دیوار و دستی به کمر ، آتش گرفت.
چون نشد برخیزد از جا، روی حیدر زرد شد،
تا که او را دید زهرا ؛ معتذر ، آتش گرفت.
گفت من خود آمدم در راه عشق تو علی،
هر که آمد در ره عشق و خطر ، آتش گرفت.
آن شب آخر وصیت کرد زهرا با علی،
صد هزاران بار آن شب تا سحر ، آتش گرفت.
فاصله ی خانه و مسجد را به سالی طی نمود،
دید زهرا را که گشته محتضر ، آتش گرفت.
گفت زهرا؛ کاش بی تو من نباشم در جهان،
کاش باشد عمر من ، کم ، مختصر ، آتش گرفت.
ساکت و بی تکیه گاه، او را به خاک غم سپرد،
جان که می بارید از چشمان ِ تر ، آتش گرفت.
گفت رو به فاطمه ای ماه من دیگر جهان،
که نباشد جای من بی تو دِگَر ، آتش گرفت.
#غزل
#عشق_در_آتش
#فاطمیه
🖤 @yasekhaki
🍃 به نفس های تو بند است
مرا هر نفسے...
سایه ات کم نشود
از سرمان حضرت یار 🍃
#تو_آرام_جان_منی
♥️ #لبیک_یا_خامنه_ای
@yasekhaki