یاسر نامه
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَصُولُ بِكَ عِنْدَ الضَّرُورَةِ وَ أَسْأَلُكَ عِنْدَ الْحَاجَةِ وَ أَتَ
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پرگاروار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابر غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نَبوَد روا که گیرم جا در حضیض پستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی، هرچند پیر دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگ بهار دارم
از خاک پاک مشهد، نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
✍امین (سید علی خامنه ای)
#امین
#انتظار
#ایرانِ_امام_رضا
@yaser_name
24.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
مرحبا طاير فرخ پی فرخنده پيام
خير مقدم چه خبر دوست کجا راه کدام
يا رب اين قافله را لطف ازل بدرقه باد
که از او خصم به دام آمد و معشوقه به کام
ماجرای من و معشوق مرا پايان نيست
هر چه آغاز ندارد نپذيرد انجام
گل ز حد برد تنعم نفسی رخ بنما
سرو مینازد و خوش نيست خدا را بخرام
زلف دلدار چو زنار همیفرمايد
برو ای شيخ که شد بر تن ما خرقه حرام
مرغ روحم که همیزد ز سر سدره صفير
عاقبت دانه خال تو فکندش در دام
چشم بيمار مرا خواب نه درخور باشد
من له يقتل داء دنف کيف ينام
تو ترحم نکنی بر من مخلص گفتم
ذاک دعوای و ها انت و تلک الايام
حافظ ار ميل به ابروی تو دارد شايد
جای در گوشه محراب کنند اهل کلام
✍حافظ
#انتظار
#ایرانِ_امام_رضا
@yaser_name
-۱
سکوت دل اما گاه شنیدنی است
گاه در هیاهوی عالم و قیل و قال این و آن
گاه هم در میانه کارزار و میدانِ ابتلا و امتحان
سکوت دل آری شنیدنیست...
اما سیلیِ سردِ این صدایِ هرزه گوی
تکرارِ بی صدای اما و اگر،
این تشکیک بی رحمِ
بی سکوت
و گَر پرسی،بگویم:
«همچو
تکرار نا همگون یک درد
در جسم بیمارِ یک مجنون…»
-۲
میگذرد در زمان این نهالِ نوجوان
بر سرِ طوفانِ دوست
گر همه را نامِ اوست
گر همه را کویِ اوست
یک نظری به ما گذر
بی امان و بی زمان
گوییا یک نظر همچو رفیقِ یک سفر
که میکشدم به این زمان
این زمانِ بی امان…
یک نظر اما در کجا ؟
بر چه کس و کدام زمان؟
هرچه که میگذرد
بر کرم و دستِ دوست.
یاسر ۲ آبان ماه ۱۴۰۳
#یادگاری #انتظار #سکوت
@yaser_name
گاه در میانِ سکوتِ آسمان
ابر هایِ پر صدایِ آسمان چه شاعرانه است
گاه در میان ظلمت شب
هلال ماهِ من چه پر مبارک است
گاه در میان هیاهویِ زمانه ام
گوش سپردن به شکستنِ بغضِ دل یتیمانه اش در گوشۀ خرابه هم،
شنیدنش چه عارفانه است
گاه در میانِ غبار زمان
دیدن معرکه امتحان و ابتلا
این آزمونِ بی زمان
که بی گمان و بی صدا و ناگهانه است
میشکند شیشۀ عمرِ عاشقانه ام
بیا و نظاره کن این خاکسترِ زیر غبار
بیا و مرا تا به سوی آسمان به یک تکانۀ چادر غمینِ مادرانه ات
تا به سوی عرش خانه ات
آری این سرزمین پر بلا
پر از هیاهو و امتحان و ابتلا
با اشارۀ مادرانه ات
آری بالا ببر تا عرش خانه ات…
بیا و نظاره کن
غربت تو در کنج خانه ات
چه پر صدا شده است به نام مادرانه ات
در میان مردم زمانه ام
وه چه پر شکوه و مادرانه است
این بزم وَاللّه عاشقانه است
این صدایِ فاطمه است
این صدایِ فاطمه است
این صدایِ مادر است بی گمان،
گوش بسپار چه عاشقانه است…
در خرابی زمانه ام
در ظلمت شبانۀ زمانه ام
چه پر شکوه است دست مادرانه ات
این عشق لایزال در دعایِ مادرانه ات
قسم به پهلوی زخم دیده ات
آری چه گمنام و غریبانه است
این نِدایِ مادرانه ات.
یاسر ۶ آذر ۱۴۰۳
۱:۲۰ دقیقه
#فاطمیه #غربت #انتظار
@yaser_name