💠امامصادقعلیهالسلام:
📛از رفاقت و همبستگي سه گروه
بر حذر باش :
1⃣ خائن
2⃣ ستمكار
3⃣ سخن چين.
💢كسي كه روزي به نفع تو #خيانت میكند،روز ديگر به ضرر تو خيانت خواهدكرد.
💢كسي كه براي تو به ديگري #ستم مینمايد،طولي نمی كشد كه به شخص توستم می كند.
💢كسي كه از ديگران نزد تو #سخن_چيني ميكند، به زودی زود از تونزد ديگران نمامي (سخن چینی) خواهدكرد.
📚الحديث/ج۲/ص۹۳
🌷✨🌷✨🌷✨
🔴 در آخــرالزمان کارها برعکس میشود!
🌕 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند از نشانه های آخرالزمان و نزدیکی ظهور امام زمان عجل الله فرجه، آن است که:
➖فراوانى قاريان و كمى فقيهان؛
(یعنی اغلب مردم با سواد میشوند ولی عدهٔ مردم دانا و آگاه کمتر میشود.)
➖حاکمان و مامورین بیشتر میشوند؛ ولی افراد امین و مورد اعتماد مردم کمتر میشوند.
➖بارانها در همه جا افزایش مییابد؛ ولی سبزهها و گیاهان کمتر میشود.
📗بحار الأنوار، ج ۷۴، ص ۱۶۳
📗تحف العقول، ج ۱، ص ۵۹
🌴اللهم عجل لولیک الفرج بحق خانم
حضرت زینب کبری سلام الله علیها 🌴
#حدیث
💚https://eitaa.com/joinchat/216006703C923442bdac
🌷✨🌷✨🌷✨
سرفصلهای #مقام_محمود۳۷ ( #حرف_آخر )
۱• گشایش در کار دیگران: صدقه
۲• آموزش بیدریغ علمت به دیگران: صدقه
۳• رعایت سالمندان و تحملِ شیرین سختیهای آنها برای حفظ بزرگیشان : صدقه
۴• صبوری در تحمل بیماران و مراعات حال آنها: صدقه
#حرف_آخر : صدقه با تمام گستردگی در روشهایش، حرکت شما را به سمت مقام محمود، سرعت و سبقت میبخشد!
🌟 سفـــــر به سلامت ........
#استاد_شجایی
🌷✨🌷✨🌷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅طریقه پیدا کردن قبله!
✅جهر و اخفات (بلند و آهسته خواندن نماز)
✅به چه چیزهای میشه سجده کرد؟
✅شک و وسواس در نماز
#احکام_نماز
🌷✨🌷✨🌷✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام سروران وبزرگواران این کلیپ توسط اینستا حذف شده است لطفا از انتشار آن درگروه هایی که عضو میباشید دریغ نکنید.
#نماز
#اذان
#دعای_فرج
#دعای_سلامتی
#صلوات
#نمازاول_وقت
#انتشار_حداکثری
#به_کوری_چشم_دشمنان
#ازمشکلات_عبورمیکنیم
#شهادت_امامرضا(ع)تسلیت
#اللّٰهمَ_صَلِّ_عَلیٰ_مُحَمَّدوَآل_مُحَمَّد
🍃 #وَعَجِّل_فَرَجَهُم
https://eitaa.com/fatemyon999
🔹🍃🌹🍃🔹
شرح عملیات
✅نشر سخنواره و سیاستها و چارچوب ها
⛔️«ویژه سرشبکه ها و مدیران کانالهای پایگاه»
۱۴۰۲/۰۶/۲۹
✅ بازنشر پویا نگار «موشن و فیلم کوتاه»
درکانالهای پایگاهی ثامن
۱۴۰۲/۰۶/۲۹
✅یادداشت تحلیلی بر اساس سرفصل ابلاغی
در حین عملیات در کانالها از ۲۹ تا ۲ مهر
✅اطلاع رسانی نشست مجازی متمرکز کشوری
۱۴۰۲/۰۶/۳۰
✅ نشست مجازی و پاسخ به شبهات در کانالها
توسط مدیران کانالها
۱ الی ۲ مهرماه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹لطفا برای دیگر عزیزان ارسال فرمائید تا اگه یه عزیزی هنوز بعد از ۳۰ سال پی به حقانیت و مظلومیت سید علی خامنه ای نبرده این کلیپ رو ببینند.
🔹تا تعریف درست دیکتاتور را یاد بگیرند.
#جهاد_تبیین
#نبرد_روایت_ها
#جنگ_شناختی
#روشنگری
#جهادتبیین_غیرت_آگاهی
#رسانه_باشید
#انتشار_حداکثری
https://eitaa.com/fatemyon999
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۩ پادکست
۩ سَرآغازِ همه برکات
۩ ربیع الاول
۩ مقام معظم رهبری
#ربیع_الاول
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌐گفتمان ۲(کلیپ)
🆔️eitaa.com/goftemansazan2
حاضری خودت رو برای یک اتفاق ویژه آماده کنی؟ 🤔
الان وقتشه 😉
کار نشد نداره و مطمئن باش شدنیه 💪
شاید بپرسی ماجرا چیه؟
قراره افتتاحیه کنگره ملی بزرگداشت ۲۴۰۰۰ شهید استان اصفهان روز ششم مهر ماه ۱۴۰۲ برگزار بشه و هرکسی می تونه با هنرخودش علاوه بر ادای دین به شهدا به نوعی از این فرصت برای یادگیری و کسب تجربه و اجرای نمایش با حضور اساتید این هنر استفاده کنه☺️
📌🔰قراره با حرکات نمایشی برخی نقاط اوج حماسه سازی های مردم استان اصفهان را با حرکات فرم و نمایشی در این برنامه بزرگ در حضور مردم به تصویر بکشیم .
📺برنامه هم به صورت زنده از شبکه اصفهان هم پخش خواهد شد.
📍اگر می تونید با ما همراهی کنید لطف کنید به دلیل کمبود وقت همین الان در لینک زیر ثبت نام کنید.
https://eshonar.ir/12-2/
💎#مرجع_اطلاع_رسانی: ↪️
🔻رویدادها و عملیات های تبیینی فرهنگی هنری
🔻عملیات روانی و رسانه ای
https://eitaa.com/roshana_esfahan
🔸🔷روایت فتح
(نمایش ترکیبی مسیر جاودانگی ۵)
🎉🎊همراه با جلوه های ویژه
💢ویژه برنامه هفته دفاع مقدس و ولادت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله)💢
💠با اجرای مجری توانمند صدا و سیما محمد امین صادقی
🗓۶ تا ۱۰ مهر ۱۴۰۲
⏰ساعت ۱۹
📍مکان :ورزشگاه کارگری
کمربندی شمالی نجف آباد ، جنب استخر کوهستان
📌به #خبرگزاری_بسیج_نجفآباد بپیوندید👇
🆔https://eitaa.com/joinchat/1029046380C2cb6000438
#رمان_جانم_میرود
* به_قلم_خانم_فاطمه_امیری_زاده *
#قسمت.صد.وسی.وهفت
حق؛ رزق و روزیمونو...
تو؛ روضه میرسونه...
عشق یعنی ، نوکر روسفید شدن...
عشق یعنی ، مثل شهید حمید شدن...
عشق یعنی ، تو سوریه شهید شدن...
کاش میشد ، جدا بودم از هر بدی...
کاش میشد ، شبیه حجت اسدی...
رو قلبم ، مهر شهادت میزدی...
نغمه ی لبات، اعتقاد ماست...
راه سوریه، راه کربلاست...
کلنا فداک......
صدای گریه مرضیه بلندتر شده بود. مهیا دستش را روی دهانش گذاشته بود. تاصدای هق هقش بالا نرود. نگاهی به شهاب انداخت، که به دیوار تکیه داده بود؛ و شانه های مردانه اش تکان می خوردند.
احساس می کرد، خیلی خودخواه است که شهاب را از آرزوهایش جدا کرده...
آن هم به خاطر اینکه نمی توانست، نبود شهاب را تحمل کند.
به خاطر خودش، به شهاب ظلم کرده بود.
مهیا احساس بدی داشت. دائم در این فکر بود، که او که همیشه ارادت خاصی به حرضت زینب_س داشت. الان که همسرش می خواست، برای دفاع از حرم بجنگد؛ جلویش را گرفته بود.
او جلوی شوهرش را گرفته بود. مهیا لحظه ای شوکه شد. خودش تا الان اینجور به قضیه نگاه نکرده بود
من ، خاک پاتم آقا...
باز ، مبتلاتم آقا...
حرف دلم همینه...
هر شب ، گداتم آقا...
عشق یعنی ، محافظ علم باشم...
عشق یعنی ، تو روضه غرق غم باشم...
عشق یعنی ، #مدافع_حرم باشم...
نغمه ی لبم ... ذکر هر شبم ...
نوکر حسین_ع ... مست زینبم_س ...
کلنا فداک ......
دل خورده باز، به نامت...
هر شب میدم، سلامت...
شاهم تا وقتی که من...
هستم بی بی، غلامت...
عشق یعنی ، همش باشی به شور و شین...
عشق یعنی ، میون بین الحرمین....
عشق یعنی ، فقط بگی حسین_ع حسین_ع ..
من خداییم ... باز هواییم ...
از عنایتت ... #کربلاییم ...
کلنا فداک ......
نگاهی به مرضیه انداخت و در دل خودش گفت.
مگر مرضیه همسرش را دوست نداشت؟! پس چطور به او اجازه داده بود، که برود؟! اگر دوستش نداشت، که اینگونه برای نبودش زار نمی زد!
نگاهش دوباره به طرف شهاب سو گرفت.
به شهاب نگاهی کرد. به شهابی که با آمدن اسم سوریه و حضرت زینب_س گریه اش بالاتر می رفت.
مهیا احساس بدی داشت. از جمعیت جدا شد.
احساس خودخواهی او را آزار می داد.
آرام زمزمه کرد.
ــ من نمیتونم جلوشو بگیرم... نمیتونم...
مهیا دستی بر موهای شهاب کشید. شهاب چشم هایش را از خستگی بسته بود.
بعد از مراسم تدفین، به مسجد برگشته بودند و بعد از نماز و نهار، و جمع کردن وسایل؛ با خستگی زیاد، به خانه برگشته بودند.
تا می خواستند وارد خانه شوند؛ شهاب دست مهیا را گرفت و او را به طرف تخت که در حیاط بود، برد
. مهیا که بر تخت نشست، شهاب سرش را بر روی پاهایش گذاشت و چشمانش را بست.
ــ شهاب زشته پاشو...
ــ کسی نیست! بزار یکم بخوابم. سرم خیلی درد میکنه...
به چهره شهاب؛ نگاهی انداخت. احساس کرد از تصمیمی که گرفته، مردد شده. در دلش گفت:
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈
#رمان_جانم_میرود
* به_قلم_فاطمه_امیری_زاده *
#قسمت.صدو.سی.وهشت
ــ چطور میتونم دیگه شهاب رو نبینم؟!!
قطره اشکی ناخواسته از چشمانش چکید. و بر روی صورت شهاب افتاد. چشمان شهاب آرام باز شدند
و به چشمان مهیا خیره شد. آرام گفت:
ــ چرا گریه میکنی؟!
اشک بعدی روی گونه اش سرازیر شد. شهاب دستش را بالا آورد و اشک هایش را پاک کرد.
ــ به مرضیه فکر میکردم!
ــ به چیه مرضیه خانم فکر میکردی؟!
با بغض گفت:
ــ که الان چطور میتونه با جای خالی همسرش کنار بیاد.
شهاب با اخم گفت:
ــ اولا بغض نکن!
دوما امیر علی خیلی وقته دست داعش بوده، همسرش کنار اومده بود با نبودش.
ــ نه شهاب! الان فرق میکنه! اونموقع ذره ای امید داشت؛ که همسرش برگرده. اما الان... همسرش زیر خاکه و دیگه کنارش نیست.
شهاب لبخند خسته ای زد.
_ ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.. و فکر نکنید شهدا مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدایشان روزی میگیرند.
دل مهیا آرام گرفت. جواب لبخند شهاب را با لبخند داد.
تردید داشت برای گفتن حرفش؛ اما باید آن را میگفت. به چشمان بسته شهاب، نگاهی انداخت و گفت
:
ــ شهاب!
ـ تو امروز نمیزاری من بخوابم. بیا برو خونتون خانم...
مهیا موهایش را محکم کشید.
ــ ای خانم! موهام رو کندی!
ــ خوب کردم
سکوت بین هردو برقرار شد. مهیا نفس عمیقی کشید و دوباره شهاب را صدا کرد.
ــ شهاب!
اینبار شهاب با لحن دلنشینی، که لرز بردل مهیا انداخت؛ گفت:
ــ جان شهاب؟!
مهیا جلوی ریختن اشک هایش را گرفت.
ــ چند روز دیگه مونده تا اعزام به سوریه؟!
شهاب نگاهی به چشمان پر ازشک مهیا انداخت.
ــ مگه من نگفتم، دیگه بحثش رو نکن. من بهت گفتم دیگه نمیرم. پس چرا الان چشمات اشک میریزند
؟!
ــ برو...
آنقدر آرام گفت که شهاب شک کرد، به چیزی که شنید.
ــ چی گفتی؟!
مهیا با بغض و صدای لرزان گفت:
ــ برو سوریه! من نمیتونم جلوت رو بگیرم.
شهاب سر جایش نشست.
ــ مهیا حالت خوبه؟! لازم نیست به خاطر من این حرف رو بزنی...
مهیا اشک هایش را پاک کرد.
ــ به خاطر خودم گفتم! برو سوریه...
ــ مهیا باور کنم؟!
ــ آره! ببخشید که از اولش قبول نکردم.
شانه های هردو از گریه میلرزید.
ــ ولی قول بده زود برگردی!
شهاب سری به علامت تایید تکان داد.
ــ قول بده شهید نشی!
شهاب خندید.
ــ چرا فک میکنی من شهید میشیم دختر؟!
مهیا به چشمان پر از اشک و لبخند شهاب، نگاهی انداخت.
ــ اینقدر خوبی که حس میکنم زود از پیش من میری!
ــ برمیگردم مطمئن باش...
ـــ برو اونور بچه، تو دست و پا نباش!
مهیا اخمی به شهاب کرد؛ که شهاب بلند خندید. مهیا به طرف آشپزخانه رفت، تا شربتی برایشان درست کند.
وقتی همه خبردار شده بودند که مهیا قبول کرده، که شهاب به سوریه برود؛ از تعجب چند لحظه ای بدون عکس العمل مانده بودند.
مهیا هم الان خوشحال بود. وقتی برق نگاه شهاب را میدید، از تصمیمش مطمئن تر میشد.
دو روز مانده بود، به رفتن شهاب؛ که امروز از صبح آمده بود و گفت که باید اتاق مهیا عوض شود و مهیا هرچقدر غر زده بود؛ شهاب قبول نکرده بود.
مهیا سریع شربت را در دو لیوان ریخت ودر سینی گذاشت و به سمت اتاق رفت.
ــ بفرما!
شهاب میز تحریر مهیا را سرجایش گذاشت و به سمت مهیا آمد.
ــ آی دستت درد نکنه...
لیوان را سر کشید و خودش را روی تخت مهیا پرت کرد.
ــ اِ شهاب...
ــ چته؟! خب خستم!
💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐
بامــــاهمـــراه باشــید
💠 #الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
برنامه خط آزاد رادیو اصفهان
🗓 پنجشنبه ۳۰ شهریور ساعت ۱۳:۱۰
✅ موضوع : چرا دفاع ، مقدس ؟
🎙با حضور محمدحسین دادخواه کارشناس مسایل سیاسی
#جهاد_تبیین
#دفاع_مقدس
#ثامن34
اهل البصر در ایتا و روبیکا
@ahlolbasar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🍃🌹🍃🔹
📹#کلیپ_نوشت// رهبر انقلاب: ایمنسازی کشور از دستاوردهای دفاع مقدس است
🔹 بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار پیشکسوتان و فعالان #دفاع_مقدس و مقاومت
#دفاع_مقدس
#بیانات_رهبر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
🌐گفتمان ۲(کلیپ)
🆔️eitaa.com/goftemansazan2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️ ادعای دروغ این زن و بازی خوردن برخی فعالان مجازی
از دیشب یک فیلم کوتاه با کادر بسته در حالی که زنی با لباس یک گروهک خاص و گفتن شعار ژن ژیان آزادی در آن است، منتشر و ادعا شده که این جلسه دفاع از پایان نامه لیلا حسینزاده است!
متاسفانه بلافاصله این فیلم که هیچ نشانهای مبنی بر اینکه اینجا دانشگاه و این جلسه دفاعیه پایاننامه است در آن نبود، توسط برخی فعالان مجازی و در انتقاد از مسئولان دانشگاه که چرا اجازه برگزاری این جلسه را دادهاند منتشر شد. در حالی که با یک نگاه به دلیل بسته بودن کادر مشخص میشد که این ادعا درست نیست.
امروز اما محمود کمرهای معاون آموزشی دانشگاه تهران اعلام کرد که این فرد اساسا در حال حاضر دانشجو نیست و پیش از این بر اساس رأی کمیسیون موارد خاص دانشگاه تهران در شهریور امسال به دو علت «اتمام سنوات مجاز تحصیل» و «عدم ثبتنام در نیمسال دوم سال تحصیلی 1402 – 1401» از تحصیل محروم شده است.
🆔 @Shobhe_ShenaSi