آمدم سوی تو
آمدم سوی تو راهی وا کنم تا وقت هست
آمدم شاید تو را پیدا کنم تا وقت هست
هر شب جمعه فقط کارم توسل کردن است
قصد دارم خویش را احیا کنم تا وقت هست
نامه ی اعمال من را می دهی در دست راست
زود باید برگه را امضاء کنم تا وقت هست
من امان می خواهم از«یومَ یَعَضُّ الظّالم»ت
تا سحر مولای یا مولا کنم تا وقت هست
آرزوهای دراز عمر مرا بر باد داد
می نشینم با خودم دعوا کنم تا وقت هست
ای «رفیق لا رفیق له» شدم من بی رفیق
با تو حالا آمدم نجوا کنم تا وقت هست
من نه آنم که «یُصِرُّونَ علی الحِنثِ العظیم»
آمدم که خوب با تو تا کنم تا وقت هست
کاشکی با یا کریم العفو های نیمه شب
بین خوبانت، خودم را جا کنم تا وقت هست
عاشقی بی دست و پایم، دست داده در دعا
روضه ای جانکاه دست و پا کنم تا وقت هست
*
دست من زیر عبا و پیکرت روی عبا
چاره ای باید بر این اعضا کنم تا وقت هست
عمه ات را می برم از حلقه ی نامحرمان
تا مراعات دل زهرا کنم تا وقت هست
ای علی این خنده ها در کوفه بدتر می شود
کاش فکر معجر زن ها کنم تا وقت هست
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#شب_سوم
#رضا_دین_پرور
▶️
نشسته ام رمضان را کنار خوان رقیه
منم گدای همین لطف بیکران رقیه
اگرچه رانده شدم از همه ولی به امیدی
رسانده ام سر خود را به آستان رقیه
@hosenih
نمیزند لب خود را به لقمه ای که حرام است
هر آنکه میخورد از رزق آب ونان رقیه
خداکند نزنم باز زیر قول وقرارم
و سربلند بمانم در امتحان رقیه
گره گشایی ما روضه های سوم ماه است
که میهمان خدائیم و میهمان رقیه
به ناله های منِ تحبس الدعا نظری کن
به نالهء ابتا یاحسین جان رقیه
نشسته ام سر سجاده واکند به دعایش
زبان لال مرا لکنت زبان رقیه
کمان شده قد من با گناه های زیادم
مرا ببخش قسم بر قد کمان رقیه
به خاک چادر زینب قسم که در صف محشر
تمام گریه کنانند در امان رقیه
@hosenih
خمیده راه اگر میرود بخاطر این است
که خورده ضربِ لگدها به استخوان رقیه
گرفته است چه محکم به دست معجر خود را
رسیده آتش خیمه به گیسوان رقیه
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
بنده ات با یاالهی آمده
نیمه شب با روسیاهی آمده
داشتم یارب ترا، دارم هنوز
راست می گویم گرفتارم هنوز
از گدا جز درد بی درمان نخر
گوهر چشم مرا ارزان نخر
سال ها دنبال معراج توام
خوبی اش این است محتاج توام
@hosenih
سائل این خانه دلگیرش خوش است
طفل دیوانه به زنجیرش خوش است
قرب دارم، زار و مهجورم نکن
از خودت یک ثانیه دورم نکن
پشت این در، معطلم کن بیشتر
مثل مردم آبرویم را نبر
هیچکس جز تو هوایم را نداشت
هرکه دیدم بنده را تنها گذاشت
دست من خالیست دریا پُر نعم
پای من لنگ است نزدیک حرم
"دست من کوتاه و خرما بر نخیل"
ای پناهِ بی پناهان، الدخیل
گرچه کوهی از خطا آورده ام
رو به درگاه رضا آورده ام
بارها گفتم رضا گفتم حسین
شد رضا درمانم و دردم حسین
**
باز هم دارم هوای عطر سیب
باز می گوید رضا یابن شبیب:
@hosenih
تشنه ای در گودی گودال رفت
آنقدر سنگش زدند از حال رفت
عده ای پنجه به گیسویش زدند
عده ای چکمه به پهلویش زدند
شمر با ارباب عالم تُند شد
خنجر او از خجالت کُند شد
زنده بود و دست و پا می زد حسین
مادر خود را صدا می زد حسین
شاعر: #رضا_دین_پرور
@hosenih
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ماه شبهای همه، خورشید ناپیدا حسین
هرکسی تنهاست ذکرش میشود تنها حسین
دستگیری میکند از عاشق بی دست و پا
می نشاند نوکر آلوده را بالا حسین
@hosenih
بر کسی دل بسته ام که دل نبسته بر کسی
از همه دل کنده ام در این جهان الاّ حسین
کار من گریه است از بدو تولد تا ابد
خیر دیگر که ندیدم من از این دنیا...حسین
بارها گفتم نمی بخشد ولی بخشید و گفت
بارآفت خورده ات را میخرد یکجا حسین
سیزده نور خدا را دوست دارم مثل هم
چون که میدانم در آنها هست استثنا حسین
چونکه محتاج خدا بودم میان روضه ها
وقت یا الله آمد بر زبانم یا حسین
هم امامت، هم قیامت، هم شفاعت میکند
روز محشر هم بیاید کار دارم با حسین
کاف، ها، یا، عین، صاد ِسورهء مریم جدا
سوره والفجر، روی نیزه شد معنا حسین
@hosenih
من فدای دختری که در خرابه بود و گفت:
با همان لکنت به سختی چند تا بابا حسین...
خورده ام از این و آن مشت و لگد حالا بگو
که شدم من پیرتر یا مادرت زهرا حسین؟!
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر در میخانه ات تا قفل هجران می خورد
این جگر از دوریت خونِ دو چندان می خورد
برگ من خشک است، اما ریشه ام خشکیده نیست
باز دست باغبان بر خاک گلدان می خورد
@hosenih
بر دلم افتاده که آلوده ها را می خری
چونکه بر چشمان خشکم آب باران می خورد
می شناسم من ترا، حتی اگر طغیان کنم...
آخرش عفوت به امواج گناهان می خورد
پشت در معطل شدم تا آنکه فهمیدم خدا
راه تو بر خانهء شب زنده داران می خورد
من که گفتم می زنی اما بغل کردی مرا
گفتی این چهره به یک عبد پشیمان می خورد
قیل و قالم را نبین! دق می کنم طردم کنی
طفل اگر بی کس شود از این و از آن می خورد
من لباسی پاره ام که بوی یوسف می دهم
ریشهء پیراهن یوسف به کنعان می خورد
هیچ موقع، من دلم شور جدایی را نزد
غصه ام را چون خودِ شاه خراسان می خورد
کربلا که هست دنیا می شود مثل بهشت
کربلا که نیست این عالم به زندان می خورد
خوش بحال هر که شد در روضه ها مست حسین
خوش بحال هر که دور سفره اش نان می خورد
**
@hosenih
بین خورجین سر زده آمد سری بین تنور
پس کجای این سر زخمی به مهمان می خورد
موی او آتش گرفت و دید زهرا مادرش
هُرم آتش روی آن لبهای عطشان می خورد
شاعر: #رضا_دین_پرور
#مناجات_با_خدا
#حضرت_علی_اکبر_ع_شهادت
اینقَدَر این دستِ خالی را پُر از گوهر مکن
خاک این در کیمیای ماست، آن را زر مکن
برکتت را از زمینِ اهل آبادی مگیر
نهر دنیا را پُر از آبی بجز کوثر مکن
تا سحر در وا مکن، من هم به در، سر میزنم
حال این دیوانهی آشفته را بهتر مکن
دربهدر بودم که دیدم بیخبر دعوت شدم
پس دگر من را اسیر این در و آن در مکن
آبرودار! آبروریزیِ عبدت را بخر
صحبت پروندهام را پیشِ پیغمبر مکن
من به زهرا قول دادم زود آدم میشوم
طفل بازیگوش را شرمندهی مادر مکن
با همین آلودگی بیتوته کردم در حرم
عبد بازار نجف را دور، از حیدر مکن
سهم انگور مرا هم از ضریح او بده
سیرمانی مرا بشنو ولی باور مکن
چشمِ خیسم را برای تو فقط رو میکنم
چشم من را نزد شخصی جز حسینت، تَر مکن
ای نسیمی که سحرگاهان در عالم میوزی!
جز نسیم کربلا را قسمت نوکر مکن
من فقط زانو زدم پائینِ پاهای حسین
پس مرا محتاج، جز شهزادهاش اکبر مکن
**
با سر زانو حسین آمد در آغوش علی
گفت ناله هرچه کردی پیش من، دیگر مکن
در عبا میچینمت، میریزی از اطراف آن
اینقَدَر من را اسیر قوم غارتگر مکن
عمهات گیسو پریشان میکند پاشو علی
فکر او کن، فکر من را بین این لشکر مکن
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان؛ #مناجات_با_خدا؛ #شب_جمعه؛ #امام_حسین_ع_مناجات
شب جمعه که شود، جرم و خطا میبخشند
دست خالی نرو، با شوق بیا میبخشند
این کریمان همه احوال مرا میپرسند
این کریمان همه عصیان مرا میبخشند
ثروتِ فقر که دارم همه سرمایهام است
اغنیا را به نیاز فقرا میبخشند
رزق ما را برسانید ز بازار نجف
از همان سفره که نعمت به گدا میبخشند
مطمئناً سببش یک نظر فاطمه است
قطره اشکی که بر این بی سر و پا میبخشند
ای گنهکار بیا و به خودت سخت نگیر
مثل فطرس به تو هم بال دعا میبخشند
یازده ماه اگر بارِ گناه آوردی
آخر ماهِ خدا آنهمه را میبخشند
نوکری گریهکنان گفت: اباعبدالله
کِی به ما تذکرهی کرببلا میبخشند
مادرت گفت: فدای لب عطشان حسین...
همه را بین فغانش به خدا میبخشند
✍ #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e