﷽؛ 🍎 ناراحتی از قضا شدن نماز زیر دست 🍎
💠 شهید علی عبّاسی به عنوان مسئول آموزش، نیروها را جهت رزم شبانه برده بود و من بی سیم چی بودم. بعد از 10 روز که رزم شبانه را انجام دادیم نزدیک اذان صبح برگشتیم.
💠 ایشان به نیروها گفت: نماز صبح را بخوانید، بعد استراحت کنید، دیگر به شما کاری نداریم. یکی از نیروها که خیلی خسته شده بود خوابید و نمازش قضا شد.
💠 عبّاسی خیلی ناراحت شد و به او گفت: این رزم و این راهی که آمدی فقط بخاطر نماز آمدی، اگر قرار باشد شما در رزم یا در شب عملیّات نمازت را نخوانی تمام اینها بی فایده است. شما برای کی جنگ می کنی؟ امام حسین (علیه السلام) برای نمازش جنگید.
📒 اطلاعات دریافتی از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهای خراسان، شهید علی عباسی عنبرکی
#نماز_شهیدان #داستان_نماز #نماز_قضا
🍒مرکز تخصـ @namazmt ـصی نماز🍒
﷽؛ 🍎 ناراحتی از قضا شدن نماز زیر دست 🍎
💠 شهید علی عبّاسی به عنوان مسئول آموزش، نیروها را جهت رزم شبانه برده بود و من بی سیم چی بودم. بعد از 10 روز که رزم شبانه را انجام دادیم نزدیک اذان صبح برگشتیم.
💠 ایشان به نیروها گفت: نماز صبح را بخوانید، بعد استراحت کنید، دیگر به شما کاری نداریم. یکی از نیروها که خیلی خسته شده بود خوابید و نمازش قضا شد.
💠 عبّاسی خیلی ناراحت شد و به او گفت: این رزم و این راهی که آمدی فقط بخاطر نماز آمدی، اگر قرار باشد شما در رزم یا در شب عملیّات نمازت را نخوانی تمام اینها بی فایده است. شما برای کی جنگ می کنی؟ امام حسین (علیه السلام) برای نمازش جنگید.
📒 اطلاعات دریافتی از كنگره سرداران و 32000 شهيد استانهای خراسان، شهید علی عباسی عنبرکی
#نماز_شهیدان #داستان_نماز #نماز_قضا
@yazainab314
﷽ 💛 تعقیبات مفصّل نماز صبح! 💛
🥀 حساس بود روی #نماز_صبح هایش. اگر احیاناً قضا می شد یا می رفت برای آخر وقت، تمام آن روز ناراحت و پکر بود. منتظر بود از زمین و زمان برایش بلا برسد.
🥀 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا می خواند. هر سه اش را.
🥀 برای دعا هم می رفت می نشست جایی که سرد باشد. می خواست چشمانش گرم نشود و خوابش نبرد. می خواست بتواند دعاهایش را با حال و با توجه بخواند.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۳۶.
#نماز #نماز_شهیدان #تعقیبات #داستان_نماز
💞@yazainab314
﷽ 💛 تعقیبات مفصّل نماز صبح! 💛
🥀 حساس بود روی #نماز_صبح هایش. اگر احیاناً قضا می شد یا می رفت برای آخر وقت، تمام آن روز ناراحت و پکر بود. منتظر بود از زمین و زمان برایش بلا برسد.
🥀 بعد از نماز صبح هایش هم هر روز، #حدیث_کسا و #دعای_عهد و #زیارت_عاشورا می خواند. هر سه اش را.
🥀 برای دعا هم می رفت می نشست جایی که سرد باشد. می خواست چشمانش گرم نشود و خوابش نبرد. می خواست بتواند دعاهایش را با حال و با توجه بخواند.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۳۶.
#نماز #نماز_شهیدان #تعقیبات #داستان_نماز
@yazainab314
﷽ 🍇 خواب در جلوی #مسجد !! 🍇
🍏 نیمه های شب می خواست به خانه برود، کسی منزل نبود. ترسید نماز صبحش قضا شود، در ورودی درب مسجد خوابید!
🍏 #شهید #ابراهیم_هادی می خواست کسانی که برای #نماز_صبح به مسجد می روند او را بیدار کنند تا نمازش را به جماعت بخواند!
📚 خدای خوب ابراهیم ، خاطره ۸۹.
#نماز #نماز_شهیدان
🆔@yazainab314🇮🇷
﷽ 🍇 #نماز وسط مسابقه !! 🍇
🍏 همه جمع شده بودند. مسابقه حساس والیبال بین معلم مدرسه ، یعنی شهید ابراهیم هادی و منتخب دانش آموزان بود. وسط بازی توپ را نگه داشت!
🍏 صدای #اذان می آمد، با صدای رسا اذان را گفت. بچه ها #وضو گرفتند و در حیاط مدرسه #نماز_جماعت برپا شد. آری از مهمترین علل ترقی ابراهیم، اقامه نماز اول وقت و جماعت بود.
📚 خدای خوب ابراهیم ، خاطره ۸۶.
#نماز #نماز_شهیدان
🆔@yazainab314🇮🇷
﷽ 💛 #نماز_اول_وقت ! 💛
1⃣ توی قنادی کار می کردم. یکبار آمد پیشم و گفت: «مجید. جایی سراغ نداری که برم کار کنم؟»
🌸 گفتم: «چرا همین آقایی که توی قنادیش کار می کنم دنبال شاگرد می گرده. میای؟» نپرسید چند می دهد و روزی چقدر باید کار کنم و بیمه ام می کند یا نه.
🌸 فقط گفت: «موقع اذان می ذاره برم نمازم رو بخونم؟»
مات و مبهوت شدم. ماندم چه بگویم؟؟
2⃣ یکبار هم قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
🦋 توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: «نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه.» جواب دادم: «تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.»
🦋 گفت: « شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام». گفتم : «همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.»
🦋 قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۱۵.
#نماز #نماز_شهیدان
🆔@yazainab314🇮🇷
﷽ 💛 #نماز_اول_وقت ! 💛
1⃣ توی قنادی کار می کردم. یکبار آمد پیشم و گفت: «مجید. جایی سراغ نداری که برم کار کنم؟»
🌸 گفتم: «چرا همین آقایی که توی قنادیش کار می کنم دنبال شاگرد می گرده. میای؟» نپرسید چند می دهد و روزی چقدر باید کار کنم و بیمه ام می کند یا نه.
🌸 فقط گفت: «موقع اذان می ذاره برم نمازم رو بخونم؟»
مات و مبهوت شدم. ماندم چه بگویم؟؟
2⃣ یکبار هم قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
🦋 توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: «نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه.» جواب دادم: «تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.»
🦋 گفت: « شرمنده من نمازم رو می خونم بعدش میام». گفتم : «همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.»
🦋 قبول کرد. نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۱۵.
#نماز #نماز_شهیدان
🆔@yazainab314🇮🇷
﷽ 💛 جیم فنگ! 💛
1⃣ چند وقت توی مغازه پیشم کار می کرد. موقع #اذان مغرب که می شد سریع جیم فنگ می شد و می رفت. می گفتم : محسن وایسا ، نرو. الان تو اوج کار و تو اوج مشتریه.»
🌸 محلّی نمی گذاشت. می گفت: «اگه می خوای از حقوقم کم کن. من رفتم.» می رفت. من می ماندم و مشتری ها و ...
2⃣ عید غدیر هم که رفته بودیم برای عقدش، محسن وسط مراسم وِل کرد و رفت توی یک اتاق.شروع کرد به #نماز خواندن. دیگر داشت کُفرم را در می آورد.
🌼 رفتم پیشش و گفتم: «نمازت تو سرت بخوره. یه کم آدم باش. الان مراسم جشنته. این نماز رو بعدا بخون.» به کی می گویی؟ گوشش بدهکار نبود.
📚 حجت خدا؛ ۱۱۰ داستانک از #شهید #محسن_حججی ؛ ص ۳۳.
#نماز #نماز_شهیدان
🆔@yazainab314🇮🇷
#نماز_شهیدان
🍀 شیوه بیدار کردن برای #نماز_صبح 🍀
💜 در هفتم دی ماه ۱۳۶۴ در قالب گردان سلمان برای پدافند منطقه سنگ شکن در اطراف مهران رفتیم.
💜 یادم هست که شهید احمد علی نیری بعد از خواندن #نماز_شب به سراغ بچه ها می آمد. خیلی آرام بچه ها را برای نماز صبح صدا میزد.
💜 می رفت بالای سر بچه ها و با ماساژ دادن شانه های رفقا با ملایمت می گفت: «فلانی بلند میشی موقع نماز صبح شده»
💜 بعضی از بچه ها با اینکه بیدار بودند از قصد خود خودشان را به خواب می زدند تا احمدآقا شانه آنها را ماساژ می دهد.
💜 بعد از اینکه همه بیدار میشدند #نماز_جماعت را به امامت ایشان اقامه میکردیم.
📚 عارفانه ، زندگینامه و خاطرات عارف شهید احمدعلی نیری ، صفحه ۸۷. خاطره رحیم اثناعشری از شهید نیری.
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314