eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
8.1هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴 #یازینب...
وی تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در زنجان، دوره کارشناسی را در رشته مهندسی الکترونیک در دانشگاه صنعت
شهید شهریاری از سال ۸۳تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور اجرایی همکاری با سازمان انرژی هسته‌ای بود. وی همچنین عضویت در انجمن هسته‌ای ایران، مدیریت گروه کاربرد پرتوها، عضویت در شورای آزمایشگاه و شورای فناوری دانشگاه، عضویت در کمیته تخصصی فنی و مهندسی هیات ممیزه، مشاور جمهوری اسلامی ایران در پروژه سزامی و برگزاری چهار کمیته علمی و کارگاه آموزش را در پرونده اجرایی خود داشت. * زمان شهادت شهید مجید شهریاری دانشمند فرزانه و استاد فیزیک هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی ایران سرانجام در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ توسط رژیم صهیونیستی و باهمکاری اطلاعاتی منافقین در یک عملیات تروریستی به درجه رفیع شهادت نائل شد. : مراسم ازدواج ما در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه امیرکبیر برگزار شد بهجت قاسمی همسر شهید مجید شهریاری می‌گوید: زمانی وارد دانشگاه صنعتی امیرکبیر شدم که به تازگی دوره کارشناسی خود را به اتمام رسانده بودم و هنوز شهید شهریاری را نمی‌شناختم. چند سالی را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر حضور داشتم و بالاخره در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی هسته‌ای از دانشگاه صنعتی شریف قبول شدم و در این دانشگاه بود که با شهید شهریاری آشنا شدم. وی افزود: شهید شهریاری دانشجوی نمونه و به قولی تاپ دانشکده مهندسی هسته‌ای دانشگاه صنعتی شریف بود. او را در ابتدا در ترم اول تحصیل خود دیدم و همیشه وی در سایت دانشگاه حضور داشت و به قولی مرجع دانشگاه و دانشجویان بود. همسر شهیدشهریاری ادامه داد: همسرم فردی آرام و ساکت بود و دائماً با دانشجویان در مباحث علمی به بحث می‌پرداخت و اساتید دانشگاه صنعتی شریف بسیار وی را دوست داشتند. در ترم دوم تحصیلی خود کرسی درسی برپا داشت و در این کلاس بیشتر با شهید شهریاری آشنا شدم. این استاد دانشگاه بیان داشت: مراسم ازدواج من و شهید شهریاری در سلف‌سرویس اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر برگزار شد که به نظرم اکنون این محل به یک محل اداری تبدیل شده است و به یاد دارم که پس از آن با لباس عروس به خوابگاه رفتیم و زندگی بی‌تکلف خود را آغاز کردیم. وی افزود: شهید شهریاری از نظر رفتاری بسیار نمونه و فردی بسیار متشرع بود. در کلاس درس سن و سال من از بقیه دانشجویان بیشتر بود و در آن حین کارمند دانشگاه صنعتی امیرکبیر هم بودم و دانشجویان جوان‌تر از متشرع بودن شهید شهریاری بسیار تعریف و تمجید می‌کردند و این امر باعث می‌شد تا وی را بیشتر بشناسم. همسر شهید شهریاری تصریح کرد: پس از ازدواج با شهید شهریاری عمق رفتار نمونه و متشرع بودنش را در زندگی شخصی خودمان دیدم و نماز شب‌ خواندن همسرم را مشاهده کردم. در شب اول ازدواج‌مان سجاده نماز شب شهید شهریاری پهن بود. شهید شهریاری بسیار مبادی اخلاق بود و ادب،‌ نگاه، صحبت، رفتار و تقدم سلام وی همیشه زبان‌زد بود. وی افزود: در زمانی که قرار بود پایان‌نامه خود را ارائه دهم تا ساعت ۲۲ یا ۲۳در خارج از منزل حضور داشتم و وی در این برهه در فعالیت‌های منزل نیز کمک می‌کرد. ‌یادم هست برای انجام کاری به کرج رفته بودم با شهید شهریاری تماس گرفتم و به وی گفتم برای فرزندان‌مان غذا درست کند که وی بدون ریختن روغن و نمک برای فرزندان نیمرو درست کرده بود. سال‌هایی که با شهید شهریاری زندگی کردم بسیار مرا رعایت می‌کرد و به جرأت می‌توانم بگویم لقمه غیر حلالی وارد زندگی‌ ما نشد. قاسمی با تأکید براینکه شهید شهریاری علاقه داشت آنچه را که فرا گرفته به همه منتقل کند، تصریح کرد: شهید شهریاری بارها تا ساعت یک تا دو نیمه‌شب در خارج از منزل می‌ماند و هنگامی که از وی می‌پرسیدم کجا بودی؟ می‌گفت تز درسی یکی از دوستان به مشکلی برخورده بود و در سایت کامپیوتری دانشگاه برای رفع این مشکل حضور داشتم. شهید شهریاری به دانشجویان خود بسیار کمک می‌کرد و برایشان وقت می‌گذاشت که در این خصوص به وی می‌گفتم وقت خودم را حلالت می‌کنم اما باید برای فرزندانمان وقت صرف کنیم. همسر شهید شهریاری با بیان اینکه همسرم در انجام واجبات و ترک محرمات نیز به اندازه‌ جدیت در مسائل علمی جدی بود، خاطرنشان کرد: شهید شهریاری حتی در برخی عروسی‌ها حضور پیدا نمی‌کرد و با کسی هم تعارف نداشت. می‌گفت وقتی قرار است حلالی حرام شود در آن محل حضور پیدا نمی‌کنم. قاسمی با اشاره به اینکه همسرم بسیار مراقبت می‌کرد تا حلال را حرام نکند، تأکید کرد: شهید شهریاری مطالعه تفسیر قرآن را هرگز رها نمی‌کرد و تفسیر آیت‌الله جوادی آملی را به صورت کتاب و نرم‌افزار همیشه همراه خود داشت. در خانه بخش‌هایی از تفسیر قرآن را برای من و فرزندان بیان می‌کرد و همچنین ارادت خاصی به حافظ داشت. 👇👇
🌴 #یازینب...
#مشاغل_اجرایی_شهید_شهریاری شهید شهریاری از سال ۸۳تا زمان شهادت نماینده دانشگاه شهیدبهشتی در امور ا
وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریخت. برخی اوقات روبروی من می‌نشست و شعر می‌خواند و نمی‌دانم در این اشعار چه می‌دید که اشک می‌ریخت. به نظرم این قانون الهی بود که همسرم شهید شود و واقعاً لیاقت وی شهادت بود و شاید به همین دلیل است که خداوند صبر عظیمی به من داده است. همسر شهید شهریاری اظهار داشت: آیت‌الله جوادی آملی در مراسم چهلم همسرم در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: « همسر و خانواده شهید شهریاری مطمئن باشند که وی در روح و ریحان است. اگر با دو دست پر به بارگاه الهی راه یافت، نه تنها مشکل خودش را حل می‌کند بلکه مشکل دیگران را هم برطرف می‌کند و از دیگران شفاعت خواهد کرد.» وی افزود: آیت‌الله جوادی آملی شخصیت کمی نیست و طی چند سال اخیر با ایشان حشر و نشر داشتیم و به صورت خانوادگی خدمت ایشان می‌رسیدیم. قاسمی با بیان اینکه یقین دارم جایی که اکنون شهید شهریاری است بسیار خوب است و به منزل خود نیز نظر دارد، گفت:‌ از دو یا سه روز پیش از حادثه تا آخرین لحظاتی که با همسرم بودم ارتباط عاطفی بسیاری بین ما برقرار شده بود. اگر آرامش درونی من نبود فکر می‌کنم نمی‌توانستم دوری شهید شهریاری را تحمل کنم و باید باور داشته باشید که حضورش را در منزل حس می‌کنم. همسر شهید شهریاری تصریح کرد: شهید شهریاری به من و فرزندانم حتی اکنون که به شهادت رسیده آرامش می‌دهد و باید این نکته را توجه داشت که خداوند توفیق داد که به عنوان همسر در کنارش بودم. شهید شهریاری از نظر روحی بسیار به من نزدیک بود و در همه موارد زندگی با یکدیگر مشورت می‌کردیم. امیدوارم همسرم در پیشگاه خداوند متعال ما را از یاد نبرد و شفیع ما باشد. * چگونگی شهادت شهید شهریاری همسر شهید شهریاری در گفت‌وگویی با خبرنگار واحد مرکزی خبر ماجرای آن حادثه تلخ و فراموش نشدنی را اینگونه توصیف می‌کند: روز قبل از حادثه دکتر از دانشگاه به من زنگ زد و گفت در دانشگاه جلسه‌ای هست که من هم باید بروم، چون من یک طرح در دست اجرا داشتم که مدتی بود به مشکل خورده بودم و دکتر گفت مشکل طرح من در آن جلسه حل می‌شود. فردای آن روز من خیلی خوشحال بودم. صبح روز بعد با دکتر از منزل بیرون رفتیم. به علت آلودگی هوا و زوج و فرد شدن خودروها،‌ دکتر نمی توانست خودرو بیاورد به همین دلیل با خودروی من رفتیم و به پسرم محسن هم گفتیم با ما بیاید اما گفت کلاس دانشگاه او ساعت ۱۰ صبح است و نیامد و این لطف خدا بود که نیاید تا شاهد این حادثه تلخ نباشد. شهیدشهریاری و راننده جلو نشستند و من هم عقب، دکتر مطابق معمول که بیشترین استفاده را از وقتش می کرد در ماشین شروع به گوش کردن تفسیر قرآن آیت اله جوادی آملی کرد، حدود پانصد، ششصد متر در بزرگراه ارتش رفته بودیم که یک موتوری نزدیک ماشین شد در همین حین راننده فریاد زد دکتر برو بیرون. شهیدشهریاری پس از فریاد راننده گفت چی شده؟‌ من چون کمربند نداشتم بلافاصله از ماشین پیاده شدم راننده هم سریع پیاده شد من رفتم در سمت دکتر را باز کنم تا دکتر سریع پیاده شود که در همین حین بمب جلوی صورت من منفجر شد. بیهوش نشدم، حرارت اولیه انفجار را در صورتم احساس می‌کردم. خواستم بروم به مجید کمک کنم اما نمی‌توانستم حرکت کنم و فقط می‌گفتم مجید من. راننده آمد بالای سر من به او گفتم برو مجید را کمک کن اما راننده که آمد بالای سر مجید، دیدم توی سر خود می زند. یک نگاه به من می‌کرد و یک نگاه به مجید. دیدم کسی نبود کمک کند خودم را کشان کشان رساندم به درب خودرو دیدم مجید بی سر و صدا سرش به سمت راننده بی حرکت افتاده، فهمیدم که مجید شهید شده در این دقایق من فقط داد می زدم و ناله می کردم مجید من. 👇👇
🌴 #یازینب...
وی افزود: شهید شهریاری شعرهای حافظ را می‌خواند و آرام‌آرام اشک می‌ریخت. برخی اوقات روبروی من می‌نشست
وی ادامه می‌دهد: لحظه‌ای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صحنه کربلا به ذهنم خطور کرد که سر فرزند زهرا را بریدند و چه بلاهایی که بر سر اهل بیت نیاوردند اما مجید من که خاک پای انها هم نمی‌شود. پس از آن گفتم الحمدلله... همسر شهید شهریاری می‌گوید: بعد از شهادت شهید علیمحمدی به ما هم تذکر داده بودند که مراقب باشیم و ما هم جدی گرفته بودیم اما می گفتیم هر چه خدا بخواهد می‌شود حتی برخی اوقات در جمع دوستان خانوادگی شوخی می‌کردیم که این بار شهادت نوبت همسر شماست یا من. در مجموع دوری مجید خیلی برای من و فرزندان سخت است. البته فقدان مجید برای جامعه علمی هم دشوار است. اما مطمئنم که راه مجید ادامه پیدا خواهد کرد. همسر شهید شهریاری می افزاید: مجید واقعا آماده شهادت بود چون وقتی زندگی این مرد را مرور می کنم می بینم رویه مجید در زندگی هیچ سرانجامی جز شهادت نداشت. امروز هفت سال از هشتم آذر ۸۹ که پیکر بی جان شهید شهریاری روی دست هزاران نفر از مردم این سرزمین به امام زاده صالح برده شد و در آنجا آرام گرفت، می‌گذرد؛ مردم ما هیچگاه یاد و خاطره شهید شهریاری و شهدای علمی و هسته‌ای کشورمان را فراموش نخواهند کرد. امیدواریم مسئولان نظام هم پاسدار دستاوردهای عظیم و خون این شهدای گرانقدر باشند. 👇👇
🌴 #یازینب...
وی ادامه می‌دهد: لحظه‌ای بعد فهمیدم روی برانکارد نیروهای امداد هستم، بی اختیار تا یاد مجید افتادم صح
🌷🕊🕊🌷 بسمه تعالی الحمدلله رب العالمین والصلاۀ والسلام علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین،سیّما خاتم الاوصیاء،حجۀ بن الحسن العسکری روحی و ارواح العالمین لتراب مقدم الفداء. حمد و سپاس به محضر حق سبحانه و تعالی که با انزال کتب و ارسال رسل نعمت خود را بر بندگانش تکمیل فرموده و طریق حق و صراط مستقیم و جاده کمال را هویدا ساخت و شکر بی پایان به درگاه با عظمتش که از لطف و کرم و رحمت بی انتهایش بر ما تفضل فرموده و زادگاه مان را در مرکز قلمرو اسلام و مهد ولایت و امامت قرار داد و راه رسیدن به حق را بر ما آسان فرمود هزاران شکر که دوران حیات دنیوی مارا با ظهور اسلام در عرصه ی زندگی و تبلور آن در راه ادامه ی اجتماع توأم ساخته و توفیق درک دوران حیات رهبرکبیر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی )قدس الله نفسه زکیه( را برما ارزانی داشت. خداوندا از تو می خواهیم که توفیق شکر نعمت های بی شمارت را بر ما ارزانی داری. اکنون که دست این بنده‌ی حقیر و عاصی از جمع دوستان و خویشاوندان کوتاه شده است چند تذکر و سفارش دارم که امیدوارم مورد عنایت و توجه بازماندگان قرار گیرد. اول آن که اندکی در احوال روحی و چگونگی اوضاع معاد و معاش خود فکر کنید و ببینید که آیا آماده‌ی پاسخگویی برای قبر و قیامت خود هستید یا نه؟عزیزان ،این حقیر تا چندی پیش در میان شما بود و هم اکنون رخت از جهان فرو بست .معلوم نیست که عمر دیگران تا کی باشد سعی کنید که فرصت باقی مانده از عمر را صرف جبران گذشته و کسب توشه‌ی آخرت کرده و چون این حقیر ،اوقات شریف عمر را ضایع نکیند. به درگاه رحمت و عظمت الهی روی آورده و به ریسمان محکم قرآن و اهل بیت عصمت علیهم السلام چنگ زنید. از خدمت به بندگان خدا دریغ نورزید و از نیاز دیگران به شما به عنوان یکی از بزرگترین نعمت های الهی قدر دانی کنید و بدانید که خداوند متعال قدرت و ثروت و موقعیت اجتماعی و دیگر ظواهر دنیوی را جهت امتحان در اختیار بندگانش قرار داده و ساحت قدس او از هر نیازی مبراست. پس پیش از اینکه نعماتش را از شما بگیرد از آن ها استفاده کنید.مسئله ی دیگری که سفارش به آن را لازم می دانم، تکلیفی است که همه در قبال اجتماع مسلمین و تحکیم و تقویت نظام اسلامی ،این میراث گرانقدر امام راحل و شهدای گرانقدر ،دارند . امروز عزت و اقتدار اسلام در گرو پاسداری از ارزش های انقلاب اسلامی و استحکام پایه های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. مراقب باشید که این نعمت بزرگ الهی را به ثمن بخس راحت طلبی و بی تفاوتی نفروشید و هر گونه مشکلی را امتحانی برای صبر و پایداری و هر کم و کاستی را آزمونی برای تلاش خود در جهت رفع نقایص موجود تلقی کنید. در پایان از همه ی دوستان و آشنایان التماس دعا و طلب مغفرت دارم و از همه ی کسانی که حقی بر گردن حقیر داشته و یا در معاشرت با آن ها کوتاهی کرده وموجبات زحمت و اذیتشان را فراهم نموده ام و یا در حضور و غیابشان سخن ناشایست بر زبان جاری کرده ام حلالیت می طلبم و امیدوارم که با عفو و گذشت در حق این بنده ی خاطی،خداوند متعال بابی از عفو و رحمت بی انتهایش برویشان بگشاید. ربنا اغفرلنا ذونوبنا و کفر عنا سیئاتنا و توفنا مع الابرار. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🕊 را به امام زمان، مقام معظم رهبری و ملت ایران تبریک می‌گویم، او همسری مهربان، دلسوز و مدبر بود.🥀 لحظه به لحظه عمر خود را برای این‌کار گذاشت و خواسته‌ام این است که" نگذارند خون شهید پایمال شود". 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم ..( قسمت ۶ )🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 گفتم: با این اوضاع و احوال؟!خندید و گفت: مگر چطوری ام؟ شل شدم یا چلاق. امروز حالم از همیشه بهتر است. گفتم: تو که حالت خوب نشده لنگان لنگان رفت بالای سر بچه ها نشست. هر سه شان خواب بودند خم شد و پیشانی شان را بوسید بلند شد عصایش را از کنار دیوار برداشت و گفت:قدم جان کاری نداری؟! زودتر از او دویدم جلوی در دست هایم را باز کردم و روی چهار چوب در گذاشتم و گفتم: نمی گذارم بروی. جلو آمد سینه به سینه ام ایستاد و گفت: این کارها چیه خجالت بکش. گفتم: خجالت نمی کشم محال است بگذارم بروی ابروهایش در هم گره خورد چرا این طوری می کنی؟!به گمانم شیطان توی جلدت رفته تو این که طور نبودی گریه ام گرفت. گفتم: تا امروز هر چه کشیدم به خاطر تو بود این همه سختی زندگی توی این شهر بدون کمک و یار و همراه با سه بچه قد و نیم قد. همه را به خاطر تو تحمل کردم چون تو این طوری راحت بودی هر وقت رفتی، هر وقت آمدی چیزی نگفتم اما امروز جلویت می ایستم نمی گذارم بروی همیشه از حق خودم و بچه هایم گذشتم اما این بار پای سلامتی خودت در میان است از حق تو نمی گذرم از حق بچه هایم نمی گذرم بچه هایم بابا می خواهند نمی گذارم سلامتی ات را به خطر بیندازی اگر پایت عفونت کند چه کار کنیم.با خونسردی گفت: هیچ چه کار داریم بکنیم؟!قطعش می کنیم می اندازیمش دور. فدای سر امام. از بی تفاوتی اش کفری شدم . گفتم: صمد گفت: جانم. گفتم: برو بنشین سر جایت، هر وقت دکتر اجازه داد من هم اجازه می دهم. تکیه اش را به عصایش داد و گفت؛ قدم جان این همه سال خانمی کردی بزرگی کردی خیلی جور من و بچه ها را کشیدی ممنون اما رفیق نیمه راه نشو اجرت را بی ثواب نکن ببین من همان روز اولی که امام را دیدم قسم خوردم تا آخرین قطره خون سربازش باشم و هر چه گفت بگویم چشم حتما یادت هست؟ حالا هم امام فرمان جهاد داده و گفته جهاد کنید از دین وکشور دفاع کنید من هم گفته ام چشم. نگذار روسیاه شوم. گفتم باشه بگو چشم اما هر وقت حالت خوب شد. گفت: قدم به خدا حالم خوب است تو که ندیدی چطور بچه ها با پای قطع شده می آیند منطقه آخ هم نمی گویند من که چیزی ام نیست. گفتم تو اصلا خانواده ات را دوست نداری سرش را برگرداند چیزی نگفت لنگان لنگان رفت گوشه هال نشست و گفت: حق داری آنچه باید برایتان می کردم نکردم اما به خدا همیشه دوستتان داشته و دارم‌ گفتم نه تو جبهه و امام را بیشتر از ما دوست داری. از دستم کلافه شده بود گفت؛ قدم امروز چرا این طوری شدی؟ چرا؟سر به سرم می گذاری؟ یک دفعه از دهانم پریدو گفتم: چون دوستت دارم . این اولین باری بود که این حرف را می زدم‌. دیدم سرش را گذاشت روی زانوهایش و های های گریه کرد. خودم هم حالم بد شد رفتم آشپزخانه و نشستم گوشه ای و زار زار گریه کردم. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
حضرت امام خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی در پی ترور دانشمند هسته‌ای شهید، دکتر محسن فخری‌زاده پیامی صادر کردند. متن پیام به این شرح است: بسم‌الله الرحمن الرحیم دانشمند برجسته و ممتاز هسته‌ای و دفاعی کشور جناب آقای محسن فخری‌زاده به دست مزدوران جنایتکار و شقاوت‌پیشه به شهادت رسید. این عنصر علمی کم‌نظیر جان عزیز و گرانبها را به خاطر تلاشهای علمی بزرگ و ماندگار خود، در راه خدا مبذول داشت و مقام والای شهادت، پاداش الهی اوست. دو موضوع مهم را همه‌ی دست‌اندرکاران باید به جِدّ در دستور کار قرار دهند، نخست پیگیری این جنایت و مجازات قطعی عاملان و آمران آن، و دیگر پیگیری تلاش علمی و فنی شهید در همه‌ی بخشهائی که وی بدانها اشتغال داشت. اینجانب به خاندان مکرم او و به جامعه‌ی علمی کشور و به همکاران و شاگردان او در بخشهای گوناگون، شهادت او را تبریک و فقدان او را تسلیت میگویم و علو درجات او را از خداوند مسألت میکنم. سیّدعلی خامنه‌ای ۸ آذرماه ۱۳۹۹ 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ مُحافظ در برابر ۱۲ تروریست؛ و مُحافظی که خود را فدایِ شخصیتِ نظام کرد! دیروز وقتی آتش تروریستها سنگین شده، حامد اصغری، محافظ خودش را بر روی شخصیت انداخته تا بتواند جانش را نجات دهد ولی به شدت زخمی شده است؛ برای شفایش دعا کنیم سکانس پایانی بادیگارد را ببینید حاج حیدر 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
چیــزے نَماندِه اَسٺْ بِہ آنْ ماتَمِ عَظیٌــمْ چیــزے نَماندهْ زینبِ ڪُبرے شَوَدْ یَتیــــمْ .(به روایتی) 🏴 ....🏴 ...🏴 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
۸ به وقت امام هشتم...🌹🍃 غیر از شه خراسان از ما کسی رضا نیست پر میزنم به مشهد هر روز ساعت بیست ...🌹🍃 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 🍃🌹اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک..َ🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃 🍃🌹اللهم عجل لولیک الفرج بحق حضرت زینب سلام الله علیها🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
شهید فخری زاده نام آور خواهد شد/ ایشان کشور را در امنیت ارتقا داد : ایشان فخری برای دانشمندان اسلام است و یقین بدانید شهید فخری زاده نام آور خواهد شد در تمام اعصار به عنوان دانشمند متعهد و ولایی که در راه مجاهدت جان خود را تقدیم کرد. امتحانی که شهید و شما دادید در این امتحان‌پیروز شدید و جایگاه شما رفیع است. از خدا بخواهید تمام‌دانشمندان‌ما و خانواده شهید و همه ما در این آزمون الهی موفق باشند و باشیم. ایشان در جوار اباعبدالله و یاران اباعبدالله هستند. نام‌شما در زمره کسانی که ایران قوی را به ارمغان آورده ثبت است. ایشان کشور را در امنیت ارتقا داد. 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
#درد_دل....😔 امشب.... حرفی واسه گفتن ندارم!ولی نمیزاریم اینجوری بمونه.......😭 #انتقام_سخت #ترور
... 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 علنی شدن سازمان یهود در سال ۱۹۴۸ 🇮🇷 جمهوری اسلامی اولین حکومت شیعی در تاریخ.... در سال ۱۹۴۸ سازمان یهود علنی شد و کشور اسرائیل رو به وجود آورد. درست ۲۵ سال بعد امام خمینی (ره) در قم منبر رفت و سازمان شیعه رو علنی کرد. سازمان شیعه بعد از ۱۵ سال مبارزه در سال ۱۳۵۷ در ایران اولین کشور شیعی رو پایه گذاری کرد. امام زمان علیه السلام بعد از دوران غیبت، به فقها و زعمای شیعه کمک کرد تا شیعیان به یه سازماندهی قوی دست پیدا کنن تا به آرامی زمینه قیامی جهانی حضرت فراهم بشه...
🌴 #یازینب...
#دشمن_شناسی... 🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 علنی شدن سازمان یهود در سال ۱۹۴۸ 🇮🇷 جمهوری اسلامی ا
تنها امام ما که مکه نرفته کدوم امام؟؟؟ امام حسن عسکری علیه‌السلام... چرا؟؟؟ چون نمیزاشتن از این اردوگاه به بیرون بره. امام رو تا ۲۸سالگی تحمل کردن گفتن عجب ما احمق های هستیم خوب این و میکشیم بچه اش بدنیا نمیاد دیگه..... امام رو کشتن پس امام بچه نداره قافل از اینکه بچه ۵سالشه چرا؟؟ چون خدای متعال بچه رو در غیبت به دنیا اورده.... پس چرا دشمن نفهمید اونا میگن حسن العسگری ماتَ و لم یعقم بچه نداره لذا حکومتی ها اموال امام حسن عسگری رو چیکار کردن؟؟؟ پخش کردن... شما در باب امام زمان چی میگی ای کسی که در حالی که تو زنده بودی اموال پدرتو بین دیگران تقسیم کردن چرا؟ چون اینا اقا رو ندیده بودن که اقا غایب شد. غائب شد اقا شیعه ها اومدن سراغ امام بعدی نماینده امام کی بود ؟؟عثمان ابن سعید عموی +عثمان امام بعدی کیه؟؟ نمیتونید ببینینش +چرا؟؟؟؟ _اخه دشمن میکشدش +چیکار کنیم ؟؟ _برید اماده بشین هر موقع اماده شدین میاد.. عجب!!! اقا شروع کردن به آماده شدن... چی اتفاق افتاد ؟؟ امام شیعه پنهان شد سازمانشم پنهان موند دیگه دشمن گیج شد در طرف مقابل شما این سازمان یهودی که ضربه میزده این کجا بود؟؟؟ هرچی میگشتی پیداش نمیکردی چرا؟؟؟ چون اونا پنهان بودن اینور علوی بود اون پنهان اون ضربه میزد اقا حالا هم سازمان رفته پنهان شده هم امامشو گم کرده این سازمان شروع کرد هر کی اشتباه کنه و بی موقع علنی بشه ضربه رو خورده طرف مقابل اشتباه کرد سال ۱۹۴۸یهود اشتباه کرد و علنی شد و کشور اسرائیل را بوجود اورد. ای دل قافل اون دشمن اینهاعه کدوم دشمن ؟؟؟ قران گفت چی ؟؟؟ یهود شدید ترین دشمن ؛هی میگشتن میگفتن اقا پیدا نمیکنیم کجاست؟؟؟پیدا نمیکنیم یهو گفت ایناها یعنی شد ۱۴۴۸ ۱۵سال به این سازمان یهود علنی شده فرصت دادن که پاشو تو زمین سفت کنه که نتونه بره پنهان بشه ۱۵سال که گذشت در ایران یهو امام رفت منبر امام کی بود؟! کسی بود که امام زمان گفته بود. به امام زمان گفتن بعد شما چه کنیم؟؟ فرمودن: به روایت و احادیث تکیه کنید، اینا حجت منن هر چی گفتن گوش کنید. رسید به سال ۱۳۴۲ یهو امام و دیدن در قم رفت منبر، دیگه تقیه نکن علنی بشه یهو سازمانشو از تقیه دراورد... اقا از تقیه در اورد بگیر ببندشون شروع شد. ۱۵سال این سازمان مبارزه کرد، شد سال ۱۳۵۷ به امام گفتن: اقا گفتین از تقیه دربیاین در اومدیم. امام رو گرفتن اوردن ایران اینجا شد جمهوری اسلامی برای اولین بار بعد از رسول الله حکومت شیعی تشکیل شد🌹 حکومت علی ابن ابیطالب شیعی نبود چرا؟؟ علی«ع» امام شیعه بود ولی مردمش شیعه نبودن. اونا علی «ع» را به عنوان چهارمین امام بعد اون سه تا میشناختن(خلیفه چهارم) اینجا حکومت شیعی شد. یعنی چی؟؟ گفتن اقا تو نماینده ی امام زمانی بگی جمهوری اسلامی میگیم جمهوری اسلامی بگی جمهوری دموکراتیک میگیم دموکراتیک بگی حکومت ... تو هر چی بگی ،این حکومت شیعی هست حکومت شیعی درست شد خواب از کله یهود پرید .... ای دل قافل چی بوجود امد؟ ما علنی هم شدیم کاری نمیشه کرد... امدند همون شگردی که معاویه علیه علی ابن ابیطالب بکار برد همون رو علیه ما بکار بردند تو ایندفعه خیمه رو عوضی دیدی زمان علی ؛علی رو مردم به دلیل واسطه ها قبول داشتن یعنی چون عمار میگفت علی اونا میگفتن علی اما الان وضع بر عکس شده واسطه هارو به دلیل امام قبول دارن یعنی هرکی با امام بود میگفتن اره هرکی با امام نبود میگفتن فاتحه برو پی کارت یعنی مستقیم با خود امام بودن. رده هارو زد دید. نههه اینا پای کارن این ،این طرف قضیه اس حالا برو اونور قضیه در طول تاریخ اقا بقیه الله اعظم در کنار گوش اسرائیل شیعه درست کرده بود کنار گوش اسرائیل کجا ؟؟؟جنوب لبنان شیعه ای در جنوب درست کرده بود صداشون در نمیومد ...تقیه.... محرومین همش کتک میخوردن وکشته میدادن اقا انقلاب که پیروز شد یهو امام اومد اونجارو مسلحش کرد چی درست شد؟؟ حزب الله حزب الله درست شد گفت اقا بیوفتین به جون اسرائیلی ها چنگش بزنین شروع کرد به صورت اسرائیل چنگ زدن ،چنگ زدن بدبختش کرد بیچارش کردن ... چیکار کنیم ... هرچی زد این حزب الله گنده تر شد تا رسید به کجا ؟؟ یکی یکی مهره ها روبهم بریزه صدامشو فرستاد هوا، افغانستانشو فرستاد هوا...دید نخیر هرچی میره جلوتر، مونده یه مهره که بره .... اقا بقیه الله اعظم کجا میاد؟ کنار کعبه اگه قرار بود اقا امام زمان تو عراق بیاد کارمون راحت بود همین امشب خودمون رو مهیا میکردیم مسجد کوفه دست ماست خودشون میگن ؛ میگن عراق ما هستیم ولی دست ایناست اینا نخست وزیر تعیین میکنن امام زمان اگه قرار بود تو افغانستان بیاد،افغانستان.... امام زمان تو جایی میاد که تو کل منطقه قفل ترین بود...عربستان مگه میشد بهش دست زد ...ها...انقدر صبوری رفت جلو تا امروز... اقا اوضاع عربستان داره بهم میریزه چرا ملک عبدلله شاخص وحدت عربستان معلوم
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹🍃 سلام مولای من ! سلام بر بلندای رشادتت.. سلام بر زينب... سلام........... اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللهِ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَّلاٰمُ عَلَيْكَ يَا بْنَ اَميرِالْمُؤْمِنين ، وَ ابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ سَيِّدَةِ نِسٰاءِ الْعٰالَمينَ ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَاللهِ وَابْنَ ثارِەِ ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهار ُوَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ  اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ  🍃🌹اللهم صل علي محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌹🍃 🌹🍃 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
سلام...🌹🍃 🍃🌹بنام آفریدگار مهربانی 🌹🍃 امروز : یکشنبه ۱۳۹۹/۰۹/۰۹ ....🌹🍃 امروز به خودت قول بده از دیروزت بهتر باشی فقط یک درصد بهترازدیروزباشی مهم نیست زندگیت اونطور که میخواهی نیست مهم نیست آدمای اطرافت چجوری هستند مهم نیست اگه از خودت خیلی راضی نیستی فقط این مهمه که تو همون آدم دیـروز نباشی وقتی یک درصد بهتر از دیروزت باشی یعنی امروز یه آدم جدید هستی پس امروز به خودت بگو که آدم دیروزنیستم فقط کمتر به افکار منفیت فکر کن کمی بیشترلبخندبزن کمی بیشتر شاد بـاش کمی آروم تر باش کمی بیشتر به رویاهات فکر کن فقط یک تغییر برات کافیه اگر میخواهیدتغییرکنی نیازی نیست یک شبه متحول بشی کافیست ازیک درصد شروع شود : بزرگترین سفرها با کوچکترین قدم ها شروع می شوند ...🌹 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
✨✅ تاریخ۹۹/۰۹/۰۹ را به نام روز ارادت به حضرت جوادالائمه علیه السلام🌹 در نظر گرفته؛ و حضرت را شفیع فرج نهمین فرزند از نسل امام حسین علیه السلام🌤 یعنی مهدی صاحب الزمان عج و نجات بشریت از کلیه آلام به ویژه ویروس منحوس کرونا، قرار می دهیم. 🤲اللهم عجل لولیک الفرج بحق جواد الائمه ... @yazinb3
🍃🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🍃 درست مثل فیلم‌های اکشن آمریکایی بوده: ۱- سرِ دوربرگردان بلوار امام، نیسان بدون سرنشین و مجهز به مسلسل اتوماتیک پارک شده بود؛ درست زیر ترانس برق. مواد منفجره نیز در نیسان جاسازی شده. روبروی بلوار نیز خودروی سانتافه با ۴سرنشین در انتظار بوده. بعلاوه ۴موتورسوار و دو تک‌تیرانداز. ۲- خودروی «اسکورت۱» عبور می‌کند. خودروی دکتر با همسرش که به دوربرگردان می‌رسد، مسلسل اتوماتیک شلیک می‌کند. سه گلوله به دست و پای دکتر فخری‌زاده اصابت می‌کند. وی پیاده می‌شود. خودروی «اسکورت۲» می‌رسد. حامد اصغری پیاده می‌شود، خود را روی دکتر می‌اندازد. ناگهان نیسان با ریموت منفجر می‌شود. همزمان سرنشینان سانتافه و موتورسواران شلیک می‌کنند‌؛ ۱۲نفر همزمان. تیم حفاظت زیرآتش گلوله قرار می‌گیرد. ۳-هیچ‌یک از تروریست‌ها دستگیر یا کشته نمی‌شوند! ۴-مجروحین به اورژانس آب‌سرد منتقل می‌شوند. اما برق درمانگاه قطع است! برق منطقه از نیم‌ساعت قبل قطع شده و تمام دوربین‌ها خاموش بوده است! و هیچ فیلمی ضبط نشده. ۵-هلیکوپتر می‌آید اما به دلیل انفجار ترانس و کابل‌های برق در بلوار نمی‌تواند در بلوار بنشیند. بناچار مجروحین را به انتهای بلوار در پارک الغدیر می‌آورند تا سوار هلیکوپتر کنند. دکتر در بیمارستان بقیه‌الله تمام می‌کند. چند نکته: ۱- یک تیم ۱۲نفره عملیاتی حداقل ۵۰نفر پشتیبانی لازم دارد. چگونه یک «گروهان تروریستی» در پایتخت با تمام تجهیزات عملیات کردند؟! ۲- ترور در روز تعطیل، و در محل ویلای سوژه در هنگام تعطیلات با خانواده، یعنی اشراف کامل بر ساعت و مکان دقیق عبور و مرور و حتی برنامه خانوادگی. جاگذاری خودروی انفجار مجهز به مسلسل خودکار و انتظار ۱۲نفر مهاجم یعنی سوژه در تور کامل اطلاعاتی بوده. ۳- حفاظت چند حلقه دارد. و محافظ آخرین حلقه آن است. وقتی حلقه‌های اطلاعاتی پاره شده محافظ راهی جز «تن دادن» به گلوله ندارد. ۴- نبایستی این ترور و انفجار نطنز را جناحی و به ناکارآمدی وزیر اطلاعات تقلیل داد و پای برجام را پیش کشید. ترور شهید اردشیرحسین‌پور در زمان وزارت غلامحسین اژه‌ای، ترور علی‌محمدی، شهریاری، رضایی‌نژاد و احمدی‌روشن در زمان وزارت مصلحی و ترور فخری‌زاده در زمان وزارت علوی انجام گرفته است. این یعنی سیستم اطلاعاتی سالهاست حفره دارد؛ حفره‌ای بزرگ. جدال‌های جناحی و تکیه بر انتقام، دامیست برای سرپوش گذاشتن بر این حفره. باید برگشت و سیستم را پاکسازی کرد. 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‌‏‎: به من گفتند رفتی برنامه نگو ‎شهید، دانشمند هسته‌ای بود. بگویم چه میکرد؟ فوتبال بازی می‌کرد؟ تا این دولت سر کاره، هیچ چیز درست نمیشه دستاورد برجام و اینسکس و .. جز خسارت برای ما چیزی نداشته‌..... 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
: راه باز است، راه خدمت باز است. هر کس در هر جایی می تواند خدمت کند و وقتی خدمت صادقانه شد خدا اینجور پاداش ها را هم به بهترین ها می دهد. 🌷🕊 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🌷🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 🕊🌷#زندگینامه_دکتر_شهید_مجید_شهریاری🕊🌷 شهید مجید شهریاری در سال ۱۳۴۵ د
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🌷🕊 نام : احسان نام خانوادگي : باقری آرانی فرزند : حسن تاریخ تولّد : ۱۳۴۳/۰۲/۱۰ تاريخ شهادت : ۱۳۶۳/۰۹/۰۹ محلّ شهادت : دیواندره ( گروه ضدّ انقلاب – غرب کشور ) نوع عضويّت و شغل : بسیجی – کارمند محلّ دفن : گلزار شهداي امام زاده محمّد هلال بن علی آران 👇👇
🌴 #یازینب...
🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🕊🌷 🌷🕊#معرفی_شهید_احسان_باقری_آرانی نام : احسان نام خانوادگي : باقری آرا
🌷🕊🕊🌷 احسان باقرى درسال ۱۳۳۶/۰۲/۱۰ در خانواده‏اى مذهبى و متديّن در آران پا به عرصه هستى نهاد . والدينش براى نامگذارى او به كتاب خالقش توسّل جُستند كه اين آيه آمد : هل جزاء الاحسان الاّ الاحساناين بود كه نام او را احسان گذاشتند و او نيز مفهوم آيه را با جوهر خون بر صفحه زمين نگاشت . از همان دوران كودكى با توجّه به فضاى مذهبى خانواده ، بذر عشق به خدا و رسول‏اللّه صلى‏الله ‏عليه ‏و‏آله و ائمّه اطهار عليهم‏ السلام در دلش پاشيده شد . اوان جوانى او مصادف با شروع انقلاب اسلامى به رهبرى امام (ره) بود و احسان در دوران سربازى ، مبارزه خود را به رهبرى امامش آغاز كرد و راهپيمايى‏ها و تظاهرات را سرلوحه مبارزات خود قرار داد تا اين‏كه انقلاب به پيروزى رسيد . او پس از آن چون كشور انقلابى رها شده از جور ستمشاهى خصوصا مناطق محروم ، نياز مبرم به نيروهاى فعّال داشت ، احسان مخلصانه و بى‏ريا قدم به خاك خونين كردستان گذاشت . او ابتدا سنگر مخابرات همدوش شهيد غوّاصى و ايزدپناه و پس از آن در مركز بزرگ اسلامى همگام با روحانيون اهل تسنّن و تشيّع به حراست و حفاظت از نظام اسلامى و به مبارزه با تمام ايسم‏ها پرداخت . محروميت و فقر ناشى از ظلم ستم‏شاهى اين منطقه، انسانى از جان گذشته را مى‏طلبيد كه اين‏بار از گام‏هاى استوار احسان باقرى مژده رهايى از محروميت شنيده مى‏شد . او در سمت بخشدار و شهردار ديوان درّه علاوه بر انجام خدمات عمرانى بسيار، چون خود را وارث خون شهيدان گران‏قدر آن منطقه مى‏ديد ، مصمّم در پاكسازى روستاهاى اطراف شد و پس از پاكسازى با دلجويى از مردم ، بذر انقلاب اسلامى را در دل‏هاى آن‏ها مى‏پاشيد . احسان پس از شهادت برادرش اسماعيل در جبهه‏ هاى جنوب ، عازم آن منطقه شد و پس از مدّتى مبارزه با دژخيمان بعثى ، شيرينى آزادى خرّمشهر را در عمليّات بيت ‏المقدّس چشيد و مجدّدا به منطقه برگشت . در اين رابطه يكى از برادران همرزم شهيد در اين عمليّات چنين مى‏گويد : در عمليّات بيت ‏المقدّس در تيپ 7 ولى‏عصر (لشكر ولى‏عصر فعلى) بوديم ، احسان در يكى از شب‏هاى قبل از عمليّات چند مرتبه از خواب مى‏پريد و گريه مى‏كرد . وقتى يكى از همسنگرانش (حبيب‏اللّه غفوره كه در آن عمليّات به شهادت رسيد) او را در آغوش مى‏گرفت و از او مى‏پرسيد چى شده است ؟ ايشان مى‏گفت : الان برادرم اسماعيل باقرى و حسن هوايى (كه هر دو شهيد شدند) را در خواب ديدم كه برادرم گفت : «احسان تو هم نزد ما مى‏آيى» . تنها علاقه شهيد دلجويى از مردم محروم و خانواده‏هاى شاهد اطراف ديوان درّه بود . شهيد احسان در يكى از غروب‏هاى سرد پاييزى سال ۱۳۶۳ به شهادت رسيد . 👇👇
🌴 #یازینب...
🌷🕊#زندگینامه_شهید_احسان_باقری🕊🌷 احسان باقرى درسال ۱۳۳۶/۰۲/۱۰ در خانواده‏اى مذهبى و متديّن در آران پ
🌷🕊🕊🌷 خدایا! تو را می ستایم و شکر می کنم که بر من منت نهادی و هدایتم فرمودی و بابی از درهای جنت را که جهاد فی سبیل الله است، به رویم باز کردی که اگر چه در جهاد اکبر ضعیف هستم و بر نفسم مسلط نیستم، ولیکن یاد تو و نگاه به چهره نایب امام زمانت خمینی روح خدا باعث اطمینان و آرامش قلبم می شود. خدایا! پیروزی با شهادت را نصیب من و تمام رزمندگان گردان ... من این مرگ را بو کردم و بویش به مشامم رسید. ای تحلیل گران شرق و غرب! ما در مکتب حسین و امام جعفر صادق درس آموخته ایم که می گویند : اگر جز این است که دین محمد با کشته شدن من باقی نمی ماند، پس ای شمشیرها فرود آیید برمن و بدنم را ریز ریز کنید. آیا نمی دانید که کشن دشمن برای ما عادت شده و شهادت برای ما افتخار است (امام سجاد ) و چه خوب و زیبا و روشن امام عزیزمان می فرماید که ما همه در راه اسلام فدا شدیم، پس بگذارید تا گلوله ها و خمپاره های آتشین آمریکایی صدام و کفار بر من ببارند تا دین اسلام و محمد و انقلاب خونبار اسلام و رهبرش خمینی بت شکن باقی بمانند. برای من فکر کردن و به حال من گریه کردن بی فایده است، کمی بنشینید و با خود فکر کنید که آیا آماده سفر هستید؟ آیا کوله پشتی خود را محکم بسته اید؟ آیا آذوقه را برداشته و بالاخره چه کرده اید؟ مگر شما تا چند روز دیگر زنده هستید؟ ای ملت عزیز و ایثارگر! ما لباس کثیف دنیایی را از تن بیرون کردیم و لباس بهشتی بر تن کردیم، نمی دانید چه فاخر است؛ شما هم خود را آماده کنید. به این مال اندک و بی ارزش دنیوی تکیه نکنید؛ فقط به قدرت الهی تکیه کنید. مادرجان! همان طور که بعد ازشهادت برادرم اسماعیل از اسلام و شهید برایت گفتم تا صبر بیاوری، همان طور حالا هم صبور باش و مقاومت کن. هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله و مدافع سلامت صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم..( قسمت ۷)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: یک عمر منتظر شنیدن این جمله بدوم قدم جان. حالا چرا؟! کاش این دم آخر همه نگفته بودی. دلم را می لرزانی و می فرستی ام دم تیغ. من هم تو را دوست دارم. اما چه کنم؟! تکلیف چیز دیگری است. کمی مکث کرد. انگار داشت فکر می کرد. بین رفتن و نرفتن مانده بود. اما یک دفعه گفت: برای دو سه ماهتان پول گذاشته ام روی طاقچه. کمتر غصه بخور. به بچه ها برس. مواظب مهدی باش. او مرد خانه است. گفت: اگر واقعا دوستم داری نگذار حرفی که به امام زده ام و قولی که داده ام پس بگیرم. کمکم کن تا آخرین لحظه سر حرفم باشم. اگر فقط یک ذره دوستم داری قول بده کمکم کنی. قول دادم و گفتم: چشم. از سر راهش کنار رفتم و او با آن پای لنگ رفت. گفته بودم چشم اما از درون داشتم نابود می شدم. نتوانستم تحمل کنم. قرآن جیبی کوچکی داشتیم آن را برداشتم و دویدم توی کوچه. قرآن را توی جیب پیراهنش گذاشتم. زیر بغلش را گرفتم تا سر خیابان او را بردم. ماشینی برایش گرفتم. وقتی سوار ماشین شد انگار خیابان و کوچه روی سرم خراب شد. تمام راه برگشت را گریه کردم. این اولین باری بود که یک هفته بعد از رفتنش هنوز رشته زندگی دستم نیامده بود دست و دلم به هیچ کاری نمی رفت. مدام با خود می گفتم: قدم گفتی چشم و باید منتظر از این بدترش باشی. از این گوشه اتاق بلند می شدم و می رفتم آن گوشه می نشستم. فکر می کردم هفته پیش صمد اینجا نشسته بود این وقت ها داشتیم با هم ناهار می خوردیم این وقت ها بود فلان حرف را زد خاطرات خوب لحظه هایی که کنارمان بود یک آن تنهایم نمی گذاشت. خانه حزن عجیبی گرفته بود. غم و غصه یک لحظه دست از سرم بر نمی داشت. همان روزها بود که متوجه شدم باز حامله ام. انگار عصه بزرگ تری از راه رسیده بود باید چه کار می کردم چهار تا بچه. من فقط بیست و دو سالم بود. چطور می توانستم با این سن کم چرخ زندگی را بچرخانم و مادر چهار تا بچه باشم. خدایا دردم را به کی بگویم. خدا کاش می شد کابوسی دیده باشم از خواب بیدار شوم. کاش بروم دکتر، آزمایش بدهم و حامله نباشم. اما این تهوع، این خواب الودگی، این خستگی برای چیست. دو سه ماهی را در برزخ گذراندم شک بین حامله بودن و نبودن. وقتی شکمم بالا آمد دیگر مطمئن شدم کاری از دستم بر نمی آید. توی همین اوضاع و احوال جنگ شهرها بالا گرفت. دم به دقیقه مهدی را بغل می گرفتم خدیجه و معصومه را صدا می زدم و می دویدیم زیر پله های در ورودی. با خودم فکر می کردم با این همه اضطراب و کار یعنی این بچه ماندنی است. آن روز هم وضعیت قرمز شده بود. بچه ها را توی بغلم گرفته بودم و زیرپله ها نشسته بودیم. صدای ضد هوایی ها آن قدر زیاد بود که فکر می کردم هواپیماها بالای خانه ما هستند. مهدی ترسیده بود و یک ریز گریه می کرد. خدیجه و معصومه هم وقتی می دیدند مهدی گریه می کند بغض می کردند و گریه شان می گرفت. نمی دانستم چطور بچه ها را ساکت کنم. کم مانده بودم خودم هم بزنم زیر گریه. با بچه ها حرف می زدم برایشان قصه می گفتم بلکه حواسشان پرت شود اما فایده ای نداشت در همین وقت در باز شد و صمد وارد شد بچه ها اول ترسیدند مهدی از صمد غریبی می کرد چسبیده بود به من و جیغ می کشید. صمد، خدیجه و معصومه را بغل کرد و بوسید اما هر کاری می کرد مهدی بغلش نمی رفت. صدای ضد هوایی ها یک لحظه قطع نمی شد صمد گفت: چرا اینجا نشسته اید؟ گفتم: مگر نمی بینی وضعیت قرمز است. با خنده گفت: مثلاً آمده اید اینجا پناه گرفته اید اتفاقا اینجا خطرناک ترین جای خانه است بروید توی حیاط بنشینید از اینجا امن تر است. دست خدیجه و معصومه را گرفت و بردشان توی اتاق. من هم را برداشتم و دنبالش رفتم. کمی بعد وضعیت سفید شد. صمد دوشی گرفت لباسی عوض کرد چای خورد و رفت بیرون و یکی دوساعت بعد با یکی از دوستانش با چند کیسه سیمان و چند نبشی آهن برگشت. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 🌹🍃 ....🌹🍃 ....🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 @Yazinb6 ‌ ---~~ 🌴 ...🌴~~---
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا