eitaa logo
🌴 #یازینب...
2.4هزار دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
8.3هزار ویدیو
27 فایل
@Yazinb69armaghan ما سینه زدیم،بی‌صدا باریدند از هر چه که دم زدیم،آنها دیدند مامدعیان صف اول بودیم ازآخر مجلس شهدارا چیدند این زمان زنده نگه داشتن یادشهداکمتر ازشهادت نیست #یازینب‌.. جهت تبادل🌹👇🌹 @ahmadmakiyan14 تبادل بالای ۲k🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
آرزو می‌کنـم شـب‌هایتان همیشه پر ستـاره و زیبـا باشد مـاه وقتی میان ستـاره‌ها می‌درخشد، زیبـاست زیبائی مـاه بـرای شمـا وسعت آسمـان بـرای شمـا 🌙شبتـون بخیـر در پنـاه الهـی🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
____~••°° ...°°••~_____ 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 🍃🌹 .. 🌹🍃 امروز #۱۲_دی ۱۳۹۸ هجری شمسی ... @Yazinb3 🌷 (استان همدان، شهرستان همدان) (۱۳۲۶ ه.ش) شهید غضنفر ارشد 🌷 (استان اصفهان، شهرستان نطنز) (۱۳۴۰ ه.ش) شهید سیداصغر دستبرد🌷 (استان اصفهان، شهرستان شاهین‌شهر، شهر میمه) (۱۳۴۴ ه.ش) شهید وجیه‌الله منتقمی🌷 (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید ذوالفقار حیدری 🌷 (استان فارس، روستای مافی آباد) (۱۳۵۹ ه.ش) شهید شهرام شاطرآبادی🌷 (استان کرمانشاه، شهرستان کرمانشاه) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید رمضان علی عبدی🌷 (استان مازندران، شهرستان نور، روستای پولادکلا) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید اصغر قراخانلو🌷 (استان مرکزی، شهرستان ساوه، روستای علی‌شار) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید سیدسیف الدین موسوی پالوج🌷 (استان مازندران، شهرستان نوشهر) (۱۳۶۰ ه.ش) شهید منصور طبرستانی🌷 (استان اصفهان، شهرستان اصفهان) (۱۳۶۱ ه.ش) شهید مظفر بارفروش🌷 (استان اصفهان، شهرستان نجف آباد) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمدعلی اسماعیلی نی نی 🌷 (استان اصفهان، شهرستان نطنز) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید مرتضی کورانی 🌷 (استان تهران، شهرستان شمیران) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید احمد چغایی🌷 (استان اصفهان، شهرستان شهرضا) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید سیدحسین بنام🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان کاشمر) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید غلام محمد قادری🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید محمد امیری قندشتنی🌷 (استان خراسان رضوی، شهرستان تربت حیدریه) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید علی خراسانی🌷 (استان مرکزی، شهرستان دلیجان) (۱۳۶۳ ه.ش) شهادت شهید سیدکاظم موسوی الاندی🌷 (استان مازندران، شهرستان بهشهر) (۱۳۶۴ ه.ش) شهید نورالله فغانی 🌷 (استان گلستان، شهرستان بندرگز) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید مدافع حرم محمود نریمانی🌷 (استان البرز، شهرستان کرج) (۱۳۶۶ ه.ش) شهید کامران میرمحمد🌷 (استان مازندران، شهرستان تنکابن) (۱۳۶۶ ه.ش) خلبان شهید علی حیدریان🌷 (استان تهران، شهرستان تهران) (۱۳۶۹ ه.ش) شهید رضا مؤمنی پور🌷 (استان کرمانشاه، شهرستان اسلام آباد غرب) (۱۳۸۶ ه.ش) شهید آیت‌الله شیخ النمر توسط جلادان آل سعود🌷 (۱۳۹۴ ه.ش) مرجع عالیقدر و استاد اخلاق مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی🌹 (۱۳۹۱ ه.ش) ....🌹🍃 . هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🕊🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷🕊 ____~°°•• ...••°°~_____ ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3 🍃🌹 @yazinb2 🌹🍃
با سلام و احترام صبح ششمین روزهفته تان بخیر🌹🍃 روز پنج شنبه هست واموات چشم انتظار ،جهت امرزش وشادی روح همه عزیزان حمدی قرائت فرمایید وجهت تعجیل درظهوراقاامام زمان( عج ) : 🌷اللهم صل علی محمدوال محمدوعجل فرجهم🌷 ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 ♥تلنگر♥ یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست از نقطه ای بترس که شیطانی ات کند🌱 آب طلب نکرده همیشه مراد نیست گاهی بهانه ای ست که قربانی ات کنند... 🍂فاضل نظری🍂 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃 #قسمت_سیزدهم🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 عمو محمد حدودا بعد از بیست دقیقه رس
🌹🍃 🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 اولین پزشک داداش علی اشتباه بود...پدرت سکته مغزی نکرده بود و متاسفانه تومور مغزی داره...اگر همون موقع متوجه میشدیم میتونستیم کاری کنیم، اما تموم جلسات فیزیوتراپی و تحرکاتی که داشت، تأثیرات منفی خودش و روی تومور گذاشته...الان تومور تموم سر پدرت رو گرفته و راهی برای درمانش نیست...داداش علی الان مهمون ماست...😔 مغزم داشت سوت میکشید... توان حرف زدن نداشتم... حتی توان گریه کردن هم نداشتم... انگار که چشمه ی اشک هایم خشک شده بود...لال شده بودم. نفس هایم به شماره افتاده بود... عمو محمد هنوز داشت حرف میزد اما من هیچ چیز نمی شنیدم... فقط جمله ی آخر عمو در مغزم اکو میشد... ..." مهمان ماست؟! یعنی چه؟ ضربان قلبم را حس نمیکردم...نفسم بند آمده بود، هوای ماشین برایم خفه کننده بود... کار هایم دست خودم نبود. از ماشین پیاده شدم و دویدم... هرچه توان داشتم دویدم... می دویدم و گریه میکردم... صدای بوق ماشین و جیغ لاستیک هایی که با ترمز روی آسفالت خیابان کشیده شد حواسم را جمع کرد... ماشین دقیقا جلوی پایم ترمز کرده بود. ترسیده بودم و گریه میکردم... راننده: ؟ عمو محمد به سرعت خودش را به ما رساند، او هم ترسیده بود... عمو محمد با نگرانی عذر خواهی کرد اما راننده دست بردار نبود... _به جای عذر خواهی حواستون و جمع کنید...اگر ترمز نمیکردم الان هم من بدبخت میشدم هم شما... عمو گفت: حق با شماست...ببخشید... ...🌹🍃 🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
#عاشقی_به_افق_حلب🌹🍃 #قسمت_چهاردهم🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 #تشخیص اولین پزشک داداش علی اشتباه
🌹🍃 🌹🍃 🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین🌷 بغل جاده زانو زده بودم و خفه گریه میکردم... عمو محمد جلویم نشست و شانه هایم را گرفت، به شدت میلرزیدم. ، الهی من قربون اشکات بشم،گریه نکن... دلم میخواد داد بزنم😭😭😭 _داد بزن،اگر آروم میشی داد بزن، ولی خودتو داغون نکن... داد زدم، تا توان داشتم داد زدم ، دست آخر هم سرم روی سینه عمو گذاشتم و هق هق کردم.... ...من...من تحمل نبود بابا رو ندارم...نذار از من بگیرنش...خواهش میکنم عمو😭 عزیزم آروم باش...مرگ و زندگی دست خداست...دعا کن، تنها کاری که دستمون بر میاد دعاست... با کمک عمو سوار ماشین شدم. آنقدر گریه کردم که نفهمیدم کی خوابم برد... یک روز به تاسوعا مانده بود و عجیب هوای دلم بارانی بود... عمو محمد گفته بود برای مراسم عاشورا تاسوعا دنبالم میاید و من را به هئیت عمو حسین میبرد... صبح تاسوعا، با صدای آلارم گوشی از خوب بیدار شدم... دلم نمیخواست جایی بروم، میخواستم پیش بابا بمانم و بدون پلک زدن فقط چهره ی معصومش را نگاه کنم... بعد از ناهار عمو آمد... آماده ای؟ میخوام خونه بمونم، نمیتونم از بابا دل بکنم... روی حرف بزرگترت حرف میزنی کار خوبی نیست، من صلاح میدونم تو خونه نباشی... عمو دلخور بود، دیگر حرفی نزدم و آماده شدم.... ...🌹🍃 🌹🍃 ...🌹🍃 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
🌴 #یازینب...
🕊🌹🔹 🌹 🔹 #کتاب_دختر_شینا🌹🕊 #خاطرات : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 #همسر سردار شهید حاج ستار ابراهیمی
🕊🌹🔹 🌹 🔹 🌹🕊 : بانو قدم خیر محمدی کنعانی🌹🍃 سردار شهید حاج ستار ابراهیمی هریژ🌷🕊 :بانو بهناز ضرابی.. فصل دوازدهم ..( قسمت ۸)🌹🍃 🕊🌷بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷🕊 دوستش برایمان یک سنگر ساختند چند روز که پیش ما بود همه اش توی سنگر بود و آن را تکمیل می کرد. برایش یک استکان چای می بردم و جلوی در سنگر می نشستم او کار می کرد و من نگاهش می کردم. یک بار گفت: قدم خوش به حال آن سالی که تابستان با هم خانه خودمان را ساختیم.چی می شد باز همان وقت بود و ما تا آخر دنیا با دل خوشی زندگی می کردیم. گفتم: مثل اینکه یادت رفته آن سال هم بعد از تابستان از پیشم رفتی. گفت یادم هست ولی تابستان که پیش هم بودیم خیلی خوش گذشت فکر کنم فقط آن موقع بود که این همه با هم بودیم. چایش را سر کشید و گفت: جنگ که تمام بشود یک ماشین می خرم و دور دنیا می گردانمت با هم می رویم از این شهر به آن شهر. به خنده گفتم با این همه بچه گفت: نه. فقط من و تو. دو تایی. گفتم: پس بچه ها را چه کار کنیم. گفت: تا آن وقت بچه ها بزرگ شده اند. می گذاریمشان خانه یا می گذاریمشان پیش شینا. سرم را پایین انداختن و گفتم: طفلی شینا. از این فکرها نکن. حالا حالاها من و تو دو نفری جایی نمی توانیم برویم‌ مثل اینکه یکی دیگر در راه است. استکان چای را گذاشت توی سینی و گفت: چی می گویی؟!بعد نگاهی به شکمم انداخت و گفت: کی؟!گفتم: سه ماهه ام‌ گفت: مطمئنی؟ گفتم: با خانم آقا ستار رفتیم دکتر. او هم حامله است دکتر گفت هر دویتان یک روز زایمان می کنید.می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست اما می گفت: خوشحالم . خدا بزرگ است. اما می گفت: خوشحالم خدا بزرگ است توی کار خدا دخالت نکن حتما صلاح و مصلحتش بوده. بالاخره سنگرآمده شدیک پناهگاه کوچک یک در یک و نیم متری با خوشحالی می گفت: به جان خودم.بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود. دو سه روز بعد رفت اماوقتی روحیه و حال مرا دید قول داد زود برگردد. این بار خوش قول بود بیست روز بعد برگشت. بیشترازقبل محبت می کرد هر جا می رفت مهدی را با خودش می برد می گفت: می دانم مهدی بچه پر جنب و جوشی است و تو را اذیت می کند. یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و باخودش برد اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از تو کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود. داشت گریه می کرد پرسیدم : چی شده؟! گفت: ببین پسرت چقدر بلا شده در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.گفتم: خوب بده بهش بچه است. مهدی را داد بغلم و گفت: من که حریفش نمی شوم تو ساکتش کن. گفتم: کنسرو را بده بهش ساکت می شود‌ گفت: چی می گویی؟ آن کنسرو را منطقه به من داده بودند بخورم و بجنگم حالا که به مرخصی آمده ام. خوردنش اشکال دارد. ...🌹🍃 🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃 ...‌ 🌹 🔹🌹 🌹🕊🌹 🕊🔹🌹🕊🔹🌹🕊🔹 ...🌹🍃 http://eitaa.com/joinchat/1496252420C6e4204b537 @Yazinb3
گوشی شیعه ی امام زمان (عج) ، باید جای تبلیغ امام زمان (عج) باشه ! شیطان و دوستانش تموم سعیشون اینه که یه جوری مشغولت کنن ، به این مسئله نپردازی !! هر وقت احساس کردی شیطان زیاد نزدیکت میشه تا مشغولت کنه ، بدون که داری یار بدرد بخور امام زمان (عج) میشی !! پس حواست باشه.. تمام تمرکزت رو بذار ، برای امام زمان (عج) کار کن.. چقدر عالیه که تبلیغ برای امام زمان (عج) ، تبلیغ جهانی باشه... استاد التماس دعای فرج..... 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃
چه زیبا خالقی دارم دلم گرم ست و می‌دانم ڪه فردا باز خورشیدی میان آسمان، چون نور می‌آید شب می‌خواندم با مهر سحر می‌راندم با ناز چه بخشنده خدای عاشقی دارم 🌙شبتون خوش، دلتون آروم🌟
هدایت شده از 🌴 #یازینب...
شـــ🌙ــبِ مـــن با تــــو بـــخیر می شود تـ♡ـویی که حتــی حـــس بـــودنت می ارزد به ، تــــــمامِ نــداشته هایم،آقا شب بخیرمولای غریبم
...🔴 حاج قاسم به آرزویش رسید، مبادا سست شوید.. ⭕️ چون خبر شهادت مالک اشتر به امیر المؤمنین علیه السّلام رسید بسیار اندوهگین و افسرده خاطر شد گریست و بر منبر تشریف برده فرمود: "ما از خدا هستیم و بسوى او باز مى گردیم، و ستایش خداوندى را سزا است که پروردگار جهانیان است، بار خدایا من مصیبت اشتر را نزد تو بشمار مى آورم، زیرا مرگ او از سوگهاى روزگار است، خدا مالک را رحمت فرماید که بعهد خود وفاء نمود، و مدّتش را بپایان رسانید، و پروردگارش را ملاقات کرد، با اینکه ما تعهّد نموده ایم که پس از مصیبت رسول خدا-  صلّى اللّه علیه و آله بر هر مصیبتى شکیبا باشیم، زیرا آن بزرگترین مصیبتها بود. خدا مالک را جزاى خیر دهد و چگونه مالک که اگر کوه بود کوهى عظیم و بزرگ بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، آگاه باشید بخدا سوگند مرگ تو اى مالک، جهانى را ویران و جهانى را شاد مى سازد یعنى اهل شام را خوشنود و عراق را خراب مى گرداند، بر مردى مانند مالک باید گریه کنندگان بگریند، آیا یاورى مانند مالک دیده می شود، آیا مانند مالک کسى هست، آیا زنان از نزد طفلى بر مى خیزند که مانند مالک شود".  🔹خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی و مهندس ابوالمهدی توسط بالگردهای آمریکایی در عراق، یعنی اینکه راهبردها و راهکارهای آمریکا در منطقه جواب نداده و آنها مجبور شده‌اند دست به این جنایت هولناک بزنند. 🔸چرا؟ چون راه زمینی ایران از قائمیه تا ابوکمال باز شده و دسترسی ایران به مرزهای فلسطین اشغالی بطور کامل برای انتقال نیرو و تجهیزات برای نابودی اسرائیل مهیا شده است. 🔹امروز اگر حاج قاسم و ابوالمهدی به آرزوی خود رسیده‌اند اما جبهه مقاومت را به جایی رسانده‌اند که بتواند نبرد را با نیروهای تازه نفس ادامه دهد. 🔸بچه‌ها نگران نباشید، امروز اگر خبر شهادت مالک اشتر سیدعلی رسید اما بدانیم که این جبهه هزاران مالک دارد و تیغ تدبیر سیدعلی هنوز هست. مبادا محزون شوید، مبادا ناامید شوید، مبادا سست شوید. خون حاج قاسم مایه حیات اسلام خواهد بود کمااینکه خون حمزه سیدالشهدا اسلام را حیات بخشید. خون حاج قاسم و ابوالمهدی عزیز، قلوب ایرانیان و عراقی‌ها و میلیون‌ها عاشق اهل بیت و دلبسته به اسلام را در راه مقاومت محکم خواهد کرد. مبادا مبادا ناامید شوید. 🔹جبهه مقاومت از این بعد، با اقتدار و انگیزه بیشتری علیه آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها وارد عمل می‌شود. یقین بدانید آمریکایی‌ها دیگر به آخر خط رسیده‌اند و بهای سنگینی پرداخت خواهند کرد. آمریکایی‌ها من بعد نه در خلیج فارس که در هیچ کجای عالم دیگر امنیت نخواهند داشت. 🔸دعا کنید این خون‌ها، زمینه ظهور حجت بن الحسن را هرچه زودتر فراهم کند... /داوود مدرسیان 😳🕋🕋😢😢😢😢😢😢😢   🌸 🌸 🍃🌺اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌺🍃 🌹اللهم عجل لولیک الفرج وفرجنابه🌹            🍃🌺 @Yazinb3🌺🍃