eitaa logo
یگانه
41هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
949 ویدیو
2 فایل
قراره با تک تک قصه ها عاشقی کنیم ...💚 هر روز دو پارت از داستان ها تقدیم نگاه مهربونتون میشه😍 جمعه ها و روزهای تعطیل پارت نداریم🌺 کپی حرام و پیگرد قانونی و الهی دارد تعرفه تبلیغات 👇 https://eitaa.com/joinchat/3111452818C9571b65a83
مشاهده در ایتا
دانلود
چون بیش از حد صبوری گمان کردند که هیچ چیز احساس نمی کنی ♥️👀 ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
•بی‌پناهی یعنی زیر آوار کسی بمانی که قرار بود تکیه گاهت باشد... ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
بہ عِــــشـــْــق شَـــــڪ ڪردم... اَز زَمانے ڪِہ.. عاشِـقانہ عِشق وَرزیدم وظالمانہ ظٌلم دیدم ... بہ عِــــشـــْــق شَـــــڪ ڪردم... وقتے ڪہ ... بہ وٌسعَـت صِداقَـتم دٌروغ شِنیدَم... بہ عِــــشـــْــق شَـــــڪ ڪردم... وقتے ڪہ ... خاڪے شُدم امّا آنـــها ڪہ خـاڪِ پایم بودند برایـــــَم مَــغرور شُـــــدند... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍ ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
یگانه
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 #پاد❤️‍🔥 #مرضیه_یگانه #پارت_90 #
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 ❤️‍🔥 جوابی به او ندادم . همانطور که روی ویلچر نشسته بودم، نگاهم به او بود که چطور در آشپزخانه داشت میز صبحانه را جمع می‌کرد. پنیر را در یخچال گذاشت و کره آب شده را همانطور با ظرفش دوباره به یخچال برگرداند. میز را جمع کرد. غذایی که مادرش چند وقتی بود هر روز برای ما درست می‌کرد ، روی گاز گذاشت تا گرم شود . و بعد همانطور که داشت دوباره میز شام رو می‌چید ، نگاهش به من افتاد. _ اصلاً از این به بعد خودم بلند میشم بیدارت می‌کنم با هم صبحونه می‌خوریم.... فکر کنم این بهترین راهه. نگاهش کردم . چشمانم روی تک تک حرکاتش خشک شده بود . باورم نمی‌شد که این همان مسیحای چند ماه قبل باشد . نمی‌توانستم هم باور کنم که تمام این رفتارش ، تنها یک حس انسان دوستانه است! نمی‌دانم چرا تک تک حرکاتش رنگ و بوی ترحم داشت و من از این احساس بیزار بودم. احساسی که مسیحای چند ماه قبل را که سرد و خشک و جدی و بی‌احساس بود ، اینگونه تغییر داده بود. نمی‌دانستم تا کی می‌خواهم روی آن ویلچر بنشینم اما واقعاً تحمل نداشتم که ببینم به خاطر این پاهای لعنتی بی‌حس شده، مسیحا اینگونه با من رفتار کند . دلم می‌خواستم خودم باشم . دلم می‌خواست او هم خودش باشد . میز شام را چید و بعد سمت ویلچر من آمد تا مرا به سمت آشپزخانه ببرد که با عصبانیت دستش را پس زدم و گفتم: _ خودم می‌تونم. احساس کردم کمی جا خورد. اما خیلی زود لبخندی زد و گفت: _ چه بهتر... خب برو ببینم می‌تونی یا نه. با حرص چرخ‌های ویلچر را به سمت جلو هل دادم و وارد آشپزخانه شدم . خدا را شکر آشپزخانه اپن بود و تنها جایی بود که ورود ویلچر به آن راحت صورت می‌گرفت . با همان یلچر پشت میز قرار گرفتم . مسیحا ، یکی از صندلی‌های میز ناهارخوری را برداشته بود و کنج اتاق پذیرایی گذاشته بود تا جای برای ویلچر من ، پشت میز ناهارخوری باشد . مسیحا برایم کمی از لوبیا پلوی سودابه خانم کشید و گفت: _ مامان داره هر روز غذا درست می‌کنه ...خیلی از این کارش معذبم ...کاش می‌شد خودمون غذا درست کنیم .... نمی‌دانم این حرفش کنایه بود یا نه... اما من حتی نخواستم به معنای حرفش فکر کنم و فوری گفتم: _ از فردا خودم غذا درست می‌کنم... بهش بگو دیگه برامون غذا درست نکنه . ⛔️کپی حتی با نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد.⚖نویسنده راضی نیست❌ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢 🌱_______ 🌱_______🌱_______ @yeganestory ____🌱_________🌱_________ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کفش های لنگه به لنگه، حکایت آدم های لنگه به لنگه است که جفت می شوند اما چفت نمی شوند...چه آدمها، چه رفقا و دوستی ها، چه زوج ها و چه ارتباط ها و چه زندگی هایی که شیک است اما شل است، جفت است اما جور نیست، موازات است نه مساوات، کنار هم بودن است نه یار هم بودن، جفت شیش نیست، جفت کیش است.....کفش های لنگه به لنگه، کمدی می سازند اما آدم های لنگه به لنگه، تراژدی...کفش های لنگه به لنگه راه می برد اما آدم های لنگه به لنگه، همیشه لنگ می زنند....جهان پر است از لنگه به لنگه هایی که تظاهر به یگانگی می کنند! ‎‌‌‌ ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
•هر چیزی که لیاقت قلبت را دارد به زودی به سراغت خواهد آمد... ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
بی تجربه متولدمیشویم با جرات زندگی میکنیم و باحیرت میمیریم! تنهاچیزی که فروغش به خاموشی نمی گراید "محبت" و دوستیهای پاک است ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
یگانه
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 #پاد❤️‍🔥 #مرضیه_یگانه #پارت_91 ج
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 ❤️‍🔥 نگاه مسیحا طوری روی صورتم ماند که احساس کردم دارد با تعجب به من نگاه می‌کند . چون می‌دانست که از توانایی من خارج است که بتوانم غذا درست کنم و شاید همین امر باعث شد که مصمم‌تر و شاید هم با کمی عصبانیت به او بگویم: _ فکر می‌کنی نمی‌تونم؟! لبانش که از تعجب کمی از هم فاصله گرفته بود را دوباره روی هم فشرد . مکثی کرد و گفت : _نه .... نه مشکلی نیست ...می‌تونی... چرا نتونی ...ولی خب... سختت نیست با این شرایط ؟! همان جمله آخر « با این شرایط » ، احساس کردم مثل آب یخی بود که روی سرم ریخته شد. نگاهم در چشمان مسیحا ... در آن چشمان روشنش .... در آن تیله‌های رنگی که عاشقش بودم ، خیره ماند . و کمی بعد ، پلک زدم. نگاهم را از تسخیر چشمان زیبایش خارج کردم و گفتم : _نه سخت نیست... می‌تونم . اما واقعاً سخت بود ! فردای اون روز تمام سعی ام رو کردم که دوباره به زندگی برگردم . نمی‌دانم حتی با اینکه شک داشتم بتوانم غذا درست کنم اما نور امیدی در دلم می‌جوشید که احساس می‌کردم می‌توانم از پس پختن یک غذای ساده بر بیایم. ساده‌ترین غذا را انتخاب کردم. ماکارونی که همیشه مسیحا عاشقش بود. خدا را شکر آشپزخانه انقدر وسعت داشت که با ویلچرم بتوانم در آن بچرخم . یک پیاز پوست کندم و بعد آن را در حالی که از روی سنگ اپن ، به عنوان میز استفاده می‌کردم ، درون یک بشقاب خرد کردم. ماهیتابه را درآوردم و روی گاز گذاشتم. تا اینجای کار سخت نبود . حتی برداشتن یک قسمت گوشت چرخ کرده از یخچال و سرخ کردن آن با پیاز و زدن ادویه ... تا اینجا اصلاً سخت نبود اما قسمت سخت کار ، قابلمه‌ای بود که باید می‌جوشید و بعد آبکش می‌شد. قابلمه را روی گاز گذاشتم و با پارچه آب ، آن را آب کردم . وقتی ماکارونی را درون آب جوش ریختم ، سبد آبکش را درون سینک ظرفشویی گذاشتم و منتظر شدم تا بتوانم قابلمه را آبکش کنم. ولی با این حال استرس داشتم که آیا می‌توانم آن قابلمه آبجوش را از روی گاز به سمت سینک ببرم یا نه ؟! ⛔️کپی حتی با نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد.⚖نویسنده راضی نیست❌ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢 🌱_______ 🌱_______🌱_______ @yeganestory ____🌱_________🌱_________ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢
جنبه محبت نداریم ظرفیت‌مان که تکمیل شد غرورمان سرریز می‌شود و سِیل بی‌تفاوتی‌مان افرادمهربان راغرق می‌کند! آرام که گرفتیم هاج و واج دنبال محبت می‌گردیم آدمهای عجیبی هستیم..! ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
🌸 ﻣﺮﺍﻗﺐﺑﺎﺷﯿﻢ.... ﺻﺪﺍﯾﻤﺎﻥ ﻗﻠﺒﯽ ﺭﺍ ﻧﺸﮑﻨﺪ ! ﻋﯿﺐ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭاﺩﺍﺩ ﻧﺰﻥ ﺍﻭﻝﺷﺨﺼﯿﺖﺧﻮﺩﺕﺭا ﺗﺮﻭﺭﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ،ﺑﻌﺪﺁﺑﺮﻭﯼ آن‌هارا ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺻﺪﺍﯼ ﺗﺮﮎدل‌هارا ﺯﻭﺩﺗﺮﺍﺯﻓﺮﯾﺎد ﺯﺑﺎن‌ها ﻣﯽﺷﻨﻮد ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
آرامش خود را... به هیچ چیز و هیچکس وابسته نکن تا همیشه داشته باشیش!! ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
حواست باشد زندگی به همين آسانی ميگذرد مثل بهاری که رفت مثل تابستانی كه رفت از روزهای پاییزی‌ات لذت ببر ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
وقتى با ديدگاهى وسيع به زندگى نگاه كنيم ... درمى يابيم كه روزهاى سخت برابر است با تجربه هاى ارزشمند. رشد و تكامل روح مـا در گرو تحمل و بردبارى ماست... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌ ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
هرگز... تمامت را برای کسی رو نکن بگذار کمی دست نیافتنی باشی آدمها تمامت که کنند رهایت می کنند ... ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بین اشتباهاتِ گذشتہ و امیدِ فردا یہ فرصت فوق‌العادہ وجود دارہ بہ اسم امروز ، زندگیش ڪن🍃 ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
یگانه
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 #پاد❤️‍🔥 #مرضیه_یگانه #پارت_92
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 ❤️‍🔥 بسم الله گفتم و بعد ویلچرم را سمت گاز هل دادم. ماکارونی آماده بود و باید هرچه زودتر آبکش می‌شد . دستگیره‌ها را برداشتم و قابلمه را بلند کردم . اما حالا یک نفر باید مرا سمت سینک ظرفشویی هل می‌داد و کسی نبود جز خودم ! کمی دستانم را دراز کردم و قابلمه ماکارونی را دوباره روی سنگ اپن گذاشتم و ویلچرم را به جلو هل دادم . دوباره قابلمه ماکارونی را برداشتم و باز به سمت جلو روی سنگ اپن گذاشتم و باز اندازه یک قدم ، ویلچرم را به جلو هل دادم. شاید همان مسیر ساده‌ای که با پاهایم هر روز طی می‌کردم و تنها دو ثانیه طول نمی کشید ، حالا برای من ، به این سختی ، باید یک قابلمه را به سمت سینک ظرفشویی می‌بردم و پنج دقیقه زمان برد! و این امر مرا متوجه ناشکری‌های زندگیم کرد . کنار سینک رسیدم . بعد از کلی سختی و استرس که مبادا قابلمه آبجوش روی پاهایم برگردد و سوختگی هم به دردهایم اضافه شود ، ماکارونی را درست کردم . خیلی سخت بود. آنقدر سخت که دو دستم بعد از درست کردن یک ماکارونی ساده از بازو گرفت ! چرا که قد ویلچر پایین‌تر از کابینت‌ها بود و من برای حتی خرد کردن یک پیاز که ظرفش روی کابینت قرار گرفته بود ، باید دستانم را به سمت بالا دراز می‌کردم. قابلمه رو بعد از آبکش کردن روی گاز گذاشتم . ماکارونی را دم کردم . اما از درد دستانی که دیگر حتی جان نداشت تا ویلچر را به جلو هل دهد ، همانطور کنار گاز روی ویلچر ، دستانم را به سمت پایین انداختم ، تا خون دوباره به سرانگشتان به دستم برگردد . و اشکانم بی‌اختیار جاری شد. این ساده‌ترین غذایی بود که می‌توانستم درست کنم و اینقدر بر من سخت گذشت. شاید هم دیگر ساده‌ترین‌ها معنی نداشت! باید ساده‌ترین‌های این وضعیت را پیدا می‌کردم. اینکه در این وضعیت چگونه می‌توانم بهترین غذا را درست کنم و کمترین اذیت شوم ، مهم بود. با همین فکر بود که همه غذاها را در ذهنم مرور کردم . دمی گوجه... قورمه سبزی... باقالی پلو... زرشک پلو با مرغ ... و احساس کردم حتی غذاهای برنجی راحت‌تر از غذاهای خورشتی یا ماکارونی می‌تواند راحت تر درست شود . چرا که می‌شد برنج را دم کرد و دیگر نیاز به آبکش کردن نداشت! ⛔️کپی حتی با نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد.⚖نویسنده راضی نیست❌ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢 🌱_______ 🌱_______🌱_______ @yeganestory ____🌱_________🌱_________ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢
༺ 𝕍𝕀ℙ❥پآد ༻ در وی آی پی به جاهای حساس رسیدیم🙈 ۲۰۰ پارت جلوتر از کانال هستیم و روزانه منظم دو پارت داریم.😍❤️‍🔥 مبلغ خرید وی آی پی پاد فقط ۵۰ تومان به شماره کارت 👇🦋 (
6037997372135500
) به نام مرضیه ناصری یگانه و ارسال شات واریزی به👇 @yegane_62 لینک وی آی پی را دریافت کنید.😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ڪــســے ڪــه وارد رابــطــه مــیــ‌شــه؛ ‏بــایــد وقــت داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد اخــلــاق داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد زمــان داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد اهمــیــت دادن بــلــد بــاشــه، ‏بــایــد شــعــور داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد درڪ داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد گــذشــت داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد ادب داشــتــه بــاشــه، ‏بــایــد نــاز ڪــشــیــدن بــلــد بــاشــه، ‏بــایــد هول نــبــودن بــلــد بــاشــه، ‏بــایــد عــاشــقــے بــلــد بــاشــه ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
- اونجا جناب هوشنگ_ابتهاج میگه بمان که عشق به حالِ من و تو غبطه خورد بمان که یار توام ، عشق کن که یار منی . . ! ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
مگه یه آدم چی میخواد از زندگیش جز اینکه کسی که دوسش داره، دوسش داشته باشه....؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
یگانه
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 #پاد❤️‍🔥 #مرضیه_یگانه #پارت_93 بس
💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢🌱💢 💢🌱💢🌱💢 🌱💢🌱💢 💢🌱💢 🌱💢 💢 ❤️‍🔥 ناهار حاضر بود. انهمه سختی که کشیدم و حتی اشکانی که ریخته بودم ... اما دلم بدجوری می‌خواست که مسیحا رو ببینم و تعریف او را از این اولین غذایی که خودم با آن حال درست کردم ، بشنوم . حتی سودابه خانم هم سر ظهری یک سر به ما زد و وقتی بوی غذا را در خانه احساس کرد با تعجب پرسید: _ باورم نشد وقتی دیشب مسیحا گفت که می‌خوای از فردا خودت غذا درست کنی... ولی الان احساس می‌کنم بوی غذا میاد! لبخند بی‌رنگی زدم و گفتم: _ آره امروز سعی کردم بتونم یه ماکارونی درست کنم . سودابه خانم با ذوق نگاهم کرد. _ آفرین دخترم... آفرین... ماشالا بهت... انشالله زودتر رو پاهات بلند میشی و می‌تونی تمام کاراتو خودت انجام بدی . و بعد با کنجکاوی فراوان سمت آشپزخانه رفت تا غذایی که درست کرده بودم را ببیند. نگاهی به آشپزخانه انداخت و وقتی دید درست قابلمه ماکارونی را روی گاز گذاشتم و در حال دم کشیدن است باز با لبخند گفت: _ آفرین پس تونستی... _ آره ولی سخت بود .. همان پرسش و پاسخ ساده باعث شد تا دوباره یادم بیافتد چقدر ساده‌ترین کارها برایم سخت است. باز سودابه خانم با ذوق مرا تشویق کرد. _ آفرین بهت دخترم... تو می‌تونی... زیاد به خودت سختی نده... اول غذاهایی که فکر می‌کنی راحت‌تره رو برای خودت درست کن ... شاید این باعث بشه که یه روش جدید یاد بگیری برای آشپزی... به خودتم سخت نگیر... اگه ظرفا رو بذار مسیحا که اومد می‌شوره... تو فقط سعی کن همون غذا رو درست کنی... ولی مراقب خودتم باید باشی ... مبادا دستت بسوزه یا آبجوش روت برگرده ...حواست به این کارا هم باید باشه... باشه ؟ سرم رو پایین انداختم و گفتم: _ بله حواسم هست . و سودابه خانم ، با مهربونی جلو آمد و سر خم کرد جلوی صورتم و صورتم را بوسید. هیچکس باور نمی‌کرد که او با این همه مهربانی ، مادر شوهر من باشد! شایدم اولین چیزی که باعث شد من به مسیحا بله بگویم ، همان مهربانی سودابه خانم بود. وقتی که صورتم را بوسید ، انگار تمام خستگی آن روز از تنم بیرون رفت. با ذوق ،بعد از تشویق سودابه خانم ، مشغول درست کردن یک سالاد کاهو شدم. دیگر به سختی غذا درست کردن که نبود. میز ناهار را چیدم و با آنکه می‌دانستم شاید شرایطش جور نباشد که مسیحا به خانه بیاید اما از روی ذوق و شوقی که داشتم به مسیحا زنگ زدم. ⛔️کپی حتی با نام نویسنده حرام است و پیگرد قانونی دارد.⚖نویسنده راضی نیست❌ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢 🌱_______ 🌱_______🌱_______ @yeganestory ____🌱_________🌱_________ 💢💢🌱💢💢🌱💢💢🌱💢💢
هرچیزی رو که باعث میشه احساس بدی داشته باشی پشت سر بذار... و هرچیزی رو که باعث میشه لبخند بزنی دو دستی بچسب...🫶🤍 ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﯽ ﺣﮑﻤﺖ ﻧﯿﺴﺖ .... ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﻓﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــﺖ ﯾﺎ ﻣﯿﺸﻪ ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﯿـــــﺖ عشق ، انسان را داغ میکند ! و دوست داشتن ، انسان را پخته میکند ! هر داغی روزی سرد میشود ولی هیچ پخته ای، دیگر خام نمیشود ...❤️ ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
Stop thinking about The memories that don’t let you smile . دست بردار از فکر کردن به خاطراتی که نمی‌‌ذاره بخندی . ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
روزگارم این است دلخوشم با غزلی، تکه نانی، آبی جمله ی کوتاهی، یا به شعر نابی و اگر باز بپرسی، گویم دلخوشم با نفسی، حبه قندی، چایی صحبت اهل دلی، فارغ از همهمه ی دنیایی دل خوشی ها کم نیست دیده ها نابیناست !! ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
گفتــی چـه خبـر ؟ بـاز همـان حـرف همـیشه وقتـی خـبری از تــو نبـاشـد خبــری نیـست ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
‌‌«حـس خـوبیه زن بودن ‌برای مردی که همه دنـیاته 💍 مـهربونی،مـعرفت،قـشنگی ‌ همشون روهم تـویی ❤️ ‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تـو هَمان ناب ترین جاذبه‌یِ دنیایی ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من کم نمی آورم مگر زمانی که دلتنگت می شوم...... 💔 ♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥♡❥ ❥ @yeganestory ♡ ╚═════💝══════╝