هدایت شده از یک آیه در روز
.
3️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
🌋در اینکه وقوع قیامت با تحولاتی عظیم در زمین همراه است، تردیدی نیست.
🤔اما آیا این تحولات در حد چند زلزله است و فقط چون شدت زلزهها بیشتر است، علاوه بر ساختمانها، کوهها هم فرو می ریزند؟!
یا یک احتمال جدی این است که قرآن کریم در تاکید فراوان بر متلاشی شدن کوهها، آن هم نه با یک تعبیر واحد، بلکه با تعابیر بسیار متنوع، که گاه خودشان با هم متفاوتند، میخواهد ما را متوجه عمقی بسیار عظیمتر برای این واقعه کند.
♻️در واقع، اگر آیاتی که از درهمپیچیده شدن آسمانها و زمین (يَوْمَ نَطْوِي السَّماءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ؛ انبیاء/104 ) ویا سنگین بودن این واقعه بر خود زمین و آسمان (ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ اعراف/187) و یا اینکه اساساً زمین و آسمان زمین و آسمان دیگری میشوند (يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ؛ ابراهیم/48) عطف توجه کنیم، آنگاه شاید این آیات از واقعهای بسیار عظیمتر حکایت میکنند؛ بویژه که در مورد «کوهها» یکی از تعابیر مهم قرآنی که در پایان تدبر قبل بدان اشاره شد این است که « وَ سُيِّرَتِ الْجِبالُ فَكانَتْ سَراباً: کوهها حرکت داده شدند، پس سراب بودند!»
🔰علامه طباطبایی در ذیل این آیه به نکته جالب توجهی اشاره میکند و آن این است که تعابیری همچون کوبیده شدن و ریز ریز شدن و همچون پشم حلاجی شدن و ... و حتی حرکت داده شدن، همه و همه غیر از «سراب بودن» است. گویی این سیری که در قیامت رخ میدهد ما را به اینجا میرساند که به این حقیقت عظیم پی میبریم که اینها چیزی از خودشان ندارند و حقیقت و باطن آنها که این گونه در ظاهر استوار و محکم به نظر میآمدند، سرابی بیش نیست.
📚(الميزان، ج20، ص166-167 )
🤔آیا اینکه این آیه می فرماید «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا: و کوهها خرد و خمیر شوند، چه خرد و خمیری»؛ آیا این احتمال جدی نیست که آن تحول عظیم بیش از آنکه یک تحول در عالم فیزیک باشد، تحولی در حقیقت جان و روح ماست که بسی گستردهتر از عالم فیزیک است؛ یعنی ما وارد مرحلهای از عالم میشویم که در آن مرحله درمییابیم که حقیقت این گکوهها که این اندازه آنها را محکم و استوار مییافتیم، و روی محکم و استواریاش حساب میکردیم و آن را ضرب المثل در استواری و ثبات قرار داده بودیم، سرابی بیش نبوده، نه فقط خیلی نفوذناپذیر، محکم و استوار نیست، بلکه خرد و خمیر، درهم کوبیده و از بیخ و بن برکنده شده است، حداکثرش چیزی همچون توده شن روان ویا پشم حلاجیشدهای ویا گرد و غباری پراکنده❗️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
در تدبر 2 اشاره شد که معانی متعددی برای این آیه محتمل است.
یکی از آن معانی این است که کوه استعاره باشد از هر حقیقت عظیم، محکم و پابرجایی؛ همان گونه که در آیات دیگری، گاه موجهای عظیم به کوه تشبیه شده (هود/42) و حتی از ابرهای عظیم پر باران، به عنوان کوههایی در آسمان (نور/43) یاد شده است.
🤔در این صورت، این آیه در مقام توضیح و تفسیر کلمه اول از آیه «خافضة رافعة» خواهد بود. یعنی قیامت چنان فروآورنده است که هرچه را که مظهر بلندمرتبگی و عظمت و استواری است، چنان حرکت میدهد که خرد وخمیر شده و از آن گرد و غباری بیش باقی نمیماند❗️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «وَ بُسَّتِ الْجِبالُ بَسًّا»
معنای اولیهای که از این آیه به ذهنها خطور میکند همان معانیای است که در تدبر قبل بیان شد.
اما با توجه به اینکه آیات قرآن بطون متعدد دارند، مخصوصا با عنایت به کلمه «جبال» و اینکه مقام بحث، مقام قیامت است، معانی دیگری نیز برای این آیه محتمل است.
بدین منظور خوب است ابتدا نگاهی به توصیف «کوه» در قرآن کریم بیندازیم:
🏔 کوه در قرآن🌋
در قرآن کریم کلمه کوه در 39 آیه آمده است که در مجموع چنین تصویری از کوه ارائه می دهد:
(برای رعایت اختصار متن آیات را در اینجا نیاوردم. میتوانید متن را در آدرس زیر مطالعه کنید)
🌐http://yekaye.ir/al-waqiah-56-5/
⛰خداوند کوهها را میخها و لنگرهای زمین آفرید و آنها را مظهر استواری و شدت و عظمت و قوت قرار داد به طوری که برای اینکه گردنکشی را مانع شود فرمود هرچقدر هم گردن بکشید با به اندازه کوه نمی شوید ؛ و یا عظیم بودن مکر مکاران ویا یاوهگویی یاوهگویان را به این تشبیه کرد که گویی میخواهند کوه را هم از میان بردارند ویا آن را فروبریزند.
🌄نماد بزرگی و استواری بودن کوه تا حدی است که پسر نوح هم گمان کرد کوه میتواند در برابر طوفان نجاتش دهد و خدا هم برای بیان عظمت موجهای این طوفان، آنها را همانند کوه معرفی کرد و برای تهدید بنیاسرائیل کوه را میخواست بر سر آنان فرود آورد.
⛰با این حال، امکان تصرف و چیره شدن انسان بر کوه را منکر نشد و حتی به اینکه عدهای از کوه، برای خود خانههای آنچنانی تراشیدند اشاره کرد اما چه بسا با اشاره به این حقیقت که حرکت رودخانهها هم کوه را تراش میدهد زنبور هم در کوه خانه میسازد خواست نشان دهد این کار خیلی مهمی نیست.
🗻و کوه با همه صلابتش، اگرچه در برابر خداوند تسبیحگوی بوده و حتی با حضرت داوود به درگاه خداوند همصدا بود ؛ اما همچون آسمان و زمین از پذیرش بار امانت الهی خودداری کرد شاید بدین جهت که تاب تحمل تجلی خداوند را نداشت و با تجلی خدا از هم پاشید (همان پاشیده شدنی که در قیامت برایش رخ میدهد)؛ و قرآن که کلام خداست میتواند کوه را خاشع کند و از هم بشکافد و به حرکت درآورد ؛
شاید بدین جهت که این ثبات و جماد کوه امری است که به خیال ما چنین است وگرنه کوه هم در ذات خود روان است.
🌋چهبسا بتوان گفت با وقوع قیامت همین حقیقت کوه معلوم میشود: با وقوع قیامت کوهها را به راه میافتند ، بلکه درهم کوبیده میشوند ، از بیخ و بن برکنده ، و خرد و خمیر میگردند تا حدی که همچون توده شن روان ویا پشم ، آن هم پشم حلاجیشدهای ویا گرد و غباری پراکنده میشوند تا حدی که زمین کاملا صاف و بیفراز و نشیب و آشکار میگردد؛ چهبسا این گونه به حرکت درآمدن، نشان میدهد که کوهها از ابتدا سرابی بیش نبودهاند
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️ 1) از امام کاظم ع از پدرانشان از امام حسین ع روایت شده است که
مردی از امیرالمومنین ع پرسید مقصود از تعبیر «هَباءً مَنْثُوراً» (فرقان/23) [که خداوند می فرماید «و به هر گونه كارى كه كردهاند مىپردازيم و آن را هباء منثور مىسازيم] چیست؟
فرمود: آن غباری که بر اثر عبور چهارپایان با سمهایشان به هوا بلند میشود.
گفت: بفرمایید مقصود از «هَباءً مُنْبَثًّا» چیست؟
فرمود: [آن غباری که دیده میشود در اثر] شعاع نور خورشید که از دریچهای به درون اتاق میتابد.
📚الجعفريات (الأشعثيات)، ص178؛ النوادر( للراوندي)، ص55
أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَشْعَثِ حَدَّثَنِي مُوسَى بْنُ إِسْمَاعِيلَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّه جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّ رَجُلًا سَأَلَهُ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى «هَباءً مَنْثُوراً»؟
فَقَالَ ع مَا حَمَلَتِ الدَّوَابُّ بِحَوَافِرِهَا مِنَ الْغُبَارِ.
قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «هَباءً مُنْبَثًّا»؟
قَالَ ع شُعَاعُ الشَّمْسِ يَخْرُجُ مِنْ كَوَّةِ الْبَيْتِ.
✅همین مضمون در کتب اهل سنت نیز با سندهای دیگر از امیرالمومنین ع روایت شده است؛ مثلا در:
📚 الدر المنثور، ج6، ص154 ؛
📚 الكشف و البيان (ثعلبی)، ج9، ص201؛
📚 الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج18، ص197
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً»
با وقوع قیامت، کوهها چنان درهم کوبیده و خرد و خمیر شوند که از آنها صرفا غباری پراکنده بماند؛
آن هم نه غباری که در حالت عادی با چشم دیده میشود بلکه «هباء منبث» ذراتی چنان ریز است که تنها اگر نور خورشید از دریچهای به درون اتاقا بتاید آن ذرات به چشم میآیند.
یعنی
از آن استواری و عظمت کوهها در قیامت هیچ نمیماند، اگر هم کوه به گرد و غباری تبدیل میشود، چنان غبار ریزی است آن اندازه نیست که مستقیما و در حالت عادی دیده شود❗️
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣ «فَكانَتْ هَباءً مُنْبَثّاً»
چنانکه قبلا هم اشاره شد، این آیات معانی عمیقتری هم دارند.
یکی از آن معانی شاید این باشد که ما تعبیر «کانت» را به همان معنای اصلی خود بگیریم.
در واقع، اغلب مفسران و مترجمان، با توجه به اینکه حرف «فـ»، فاء تفریع است (یعنی این جمله را مبتنی بر جمله قبل میکند)، «کانت» را به معنای «صارت: شد» بلکه به معنای «تصیر: میشود» ترجمه کردهاند؛ یعنی گویی آیه میخواهد بفرماید که وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده میشوند.
در حالی که «کانت» یعنی «بود»؛ یعنی آیه میفرماید وقتی کوهها خرد و خمیر شدند، پس همچون غباری پراکنده بودند.
یک معنایش – که تناسب دارد با معنایی از آیه قبل که در تدبر3 در جلسه قبل بدان اشاره شد - شاید این باشد که میخواهد ما را به حقیقت و باطن کوهها توجه دهد؛ یعنی قیامت انسان وارد عالمی عمیقتر میشود که در آنجا اشیاء را نه به ظاهرشان، بلکه با باطن و حقیقتشان مییابد و میشناسد.
پس وقتی واقعه قیامت برای کسی حاصل میشود، کوههای باصلابت در نظرش کاملا خرد و خمیر میشود؛ و میفهمد که این کوهها نه تنها ثبات و تجمع و استواری و صلابتی از خود ندارند، بلکه به خودوی خود، صرفا همچون غباری پراکنده بیثبات و متفرق و بیبنیاد و سست بودند.
@yekaye