eitaa logo
یک آیه در روز. گزیده
299 دنبال‌کننده
111 عکس
10 ویدیو
21 فایل
مطالب این کانال گزیده‌ای است از کانال یک آیه در روز، برای کسانی که فرصت مرور همه مطالب آن را ندارند: https://eitaa.com/yekaye توضیحی درباره کانال یک آیه در روز: https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از یک آیه در روز
. 4⃣ «وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ» در بحث از آیه 2 🔖(جلسه 873، تدبر1.ج http://yekaye.ir/al-fajr-89-02/ ) اشاره شد که «فجر» می‌تواند در معنای کسی که ظلمت را می‌شکافد و نور را در عالم می‌گستراند (پیامبر اکرم ص یا امام مهدی ع) به کار رود، و در همین راستا «شب» را درباره دوره بقیه ائمه اطهار (از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری) به کار برده‌اند، بر همین اساس، «شب هنگامی که سپری می‌شود» اشاره است به زوال حکومتهای غیرالهی که نویدبخش ظهور امام زمان ع است. 🔖(حدیث2 https://eitaa.com/yekaye/4264) 📝نکته تخصصی قبلا بارها به اینکه با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در معانی متعدد، معانی متعددی برای یک آیه مطرح شد. 💢اکنون به یک قاعده مهم اشاره می‌شود:💢 هرگاه آیه‌ای بر اساس یک مبنای خاص معنا می‌شود آیات دیگر هم در همان راستا باید معنا شود و نباید بین دو فضای معنایی خلط کرد. در واقع، قاعده فوق به معنای هرج و مرج در معانی آیات نیست؛ بلکه شبیه یک نظام اصل موضوعی است: اگر یک مطلب به عنوان اصل موضوع پذیرفته شود بقیه آن نظام نیز بر اساس همان اصل موضوع پیش می‌رود. مثلا اگر «فجر» به معنای شکفتن عرصه جهالت و ظلم با نور نبوت یا امامت گرفته شود، لیالی عشر هم به امامانی که از دسترس دور شدند اطلاق می‌گردد؛ و سپری شدن شب هم به پایان دوره عدم دسترسی؛ و ... . و بر همین اساس، گاه تا پایان سوره می‌توان به فهم مذکور ادامه داد (البته اگر قرینه خاصی بر توقف آن معنا در کار نباشد) و پذیرش این فهم، منافاتی با معانی دیگری که بدون این اصل موضوع در فهم آیات به دست می‌آید ندارد. 🌐با این مبنا بخوبی می‌توان تمامی تفاسیر متعددی که از اهل بیت برای برخی آیات ارائه شده (در صورت اطمینان از صدور آن از معصوم)‌ پذیرفت. @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1⃣ «وَ جاءَ رَبُّكَ» تردیدی نیست که خداوند جسم و جسمانی نیست و آمدن و رفتن مادی و جسمانی در مورد او معنی ندارد؛ پس مقصود از این تعبیر چیست؟ 🍃الف. مقصود آن است که امر پروردگارت فرارسید. (حدیث1) آنگاه این امر یعنی: 🌱الف.1. حکم و قضای الهی (حسن و جبائی، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص741) 🌱الف.2. آن امر اخروی که در قبال آن هیچ امر دیگری در کار نیست؛ برخلاف وضعیت دنیا، که هر امری مقابلی دارد (ابومسلم، به نقل از مجمع البيان، ج10، ص741) 🌱الف.3. قیامت، روز حاکمیت مطلق فرمان الهی است. (تفسیر نور، ج10، ص478) 🌱الف.4. ... 🍃ب. مقصود آیات جلالی خداوند است که به خاطر عظمت آنان، گویی خود خداوند آمده است. (به نقل از مجمع البيان، ج10، ص741) 🍃ج. یعنی ظهور پروردگار؛ از آنجا که در آن عرصه همه به معرفت خداوند نایل می‌شوند و مانند این است که خداوند خود ظاهر و بر خلایق متجلی شده است؛ به تعبیر دیگر، یعنی هر گونه شک و شبهه در مورد خداوند از بین می‌رود؛ همان گونه که با آمدن هرکس هر گونه شک و شبهه درباره وی از بین می‌رود. (به نقل از مجمع البيان، ج10، ص741) 🍃د. ... 📝نکته تخصصی یکی از ضوابط مهم در فهم معانی قرآنی توجه به این قاعده است که «الفاظ برای روح معنا وضع می‌شوند» نه برای مصادیق خاص. مثلا کلمه «چراغ» وضع شده برای «چیزی که نورافشانی می‌کند»؛ از این رو، اگرچه ابتدا برای وسیله‌ای به کار می‌رفت که اجزای اصلی‌اش فتیله و روغن و آتش بود، اما امروزه به طور حقیقی (و نه مجازی) در مورد چراغ‌های برقی که هیچیک از این سه عنصر را ندارند به کار می‌رود. با توجه به همین ضابطه، باید توجه کرد که روح معنای «آمدن» و «رفتن» صرفاً جابجایی مکانی نیست؛ و ظاهرا بر همین اساس است که وقتی امیرالمومنین ع می‌خواهد جواب شبهه درباره آمدن خدا را بدهد، به آیات دیگری استشهاد می‌کند که در آنها نیز تعابیر این‌چنینی به کار رفته ولی هرکس می‌فهمد که منظور رفتن مکانی نبوده است مانند سخن حضرت ابراهیم ع که فرمود « إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي: من به سوی پروردگارم می‌روم» (صافات/99) 🔖حدیث3 https://eitaa.com/yekaye/4551 🤔اگر این ضابطه را جدی بگیریم به نظر می‌رسد که می‌توان گفت «جاء» در این آیه در معنای حقیقی خود به کار رفته و هیچ شائبه جسمیت هم ندارد. توضیح مطلب اینکه کلماتی مانند «جاء» و «أتی» که در فارسی به «آمد» ترجمه می‌شود در جایی به کار می‌رود که چیزی فاصله و مانع بین خود و چیز دیگر را بردارد ویا کم کند. اگر این معنا را در نظر بگیریم و توجه کنیم که در قیامت خداوند فاصله‌ای را که بین ما و خدا هست [که این فاصله، از جنس معرفت است؛ یعنی آنچه موجب گردیده که حضور همه‌جانبه او را درک نکنیم] برمی‌دارد؛ می‌توانیم بگوییم که اینجا هم حقیقت «آمدن»، آن هم از جانب خداوند محقق گردیده است و نیازی نیست که کلمه‌ای را در تقدیر بگیریم. 📚(اقتباس از المیزان، ج2، ص104) @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 8️⃣ «يا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» «الارحام» عطف به چیست؟ 🍃الف. عطف به محل جار و مجرور (به)؛ یعنی این گونه بوده: تسائلون به و تسائلون الارحام؛ که بر اساس قرائت حمزه (الارحامِ)، ارحام عطف بر خود ضمیر می‌شود، یعنی تسائلون به و تسائلون بالارحام. 🍃ب. عطف به الله می‌شود یعنی این گونه: «واتقوا الله ... واتقوا الارحام» که بسیاری از مفسران این را بدین معنا گرفته‌اند (حدیث8 https://eitaa.com/yekaye/5606، و نظر ابن عباس و قتادة و مجاهد و ضحاك و ربيع، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص6)؛ آنگاه مقصود از این ارحام: 🌱ب.1. ارحام و خویشاوندان هر شخصی است؛ شبیه آیاتی مانند «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى» (بقره/83 یا نساء/36) و در روایات نیز این مورد توجه قرار گرفته، حتی در حدیثی از امام جعفر ع روایت شده که امام باقر ع این آیه را در مقام خواندن خطبه عقد قرائت می کردند (الجعفريات (الأشعثيات)، ص93) 🌱ب.2. ارحام و اقربای پیامبر اکرم است که در آیات متعدد بر رعایت حال آنان تاکید شده، مانند «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى» (شوری/23). و این معنا نه‌تنها در احادیث متعدد آمده (مثلا احادیث 12-14)، بلکه در برخی از نقل‌های خطبه فدکیه هم حضرت زهرا س به عنوان یکی از شواهدی که برای ضرورت حرمت نهادن به ایشان و دادن میراث پدری‌شان بدان استناد می کننند، آمده است (الدر النظيم في مناقب الأئمة اللهاميم، ص473) 📝نکته این تعبیر یکی از شواهد خوب امکان استفاده از است. ، زیرا واضح است که تقوای خدا را داشتن، به معنای رعایت اوامر و نواهی او و خود را در مسیر او نگهداشتن است، اما تقوای ارحام را داشتن، به معنای حفظ پیوند خویشاوندی و پرهیز از قطع رحم است؛ و حتی در خصوص «ارحام» اینکه هم در مورد خویشاوندان خود شخص است و هم در مورد اهل بیت پیامبر ص؛ چنانکه امیرالمومنین ع در جریان شورای شش نفره‌ای که عمر برای انتخاب خلیفه تعیین کرد، بعد از اینکه این آیه را به سعد بن ابی الوقاص گوشزد می‌کند هم رابطه خویشاوندی خود با پیامبر ص را برمی‌شمرد (که معنایش این می‌شود که مقصود از ارحام، ارحام پیامبر ص است) و هم رابطه خویشاوندی بین خود و سعد بن وقاص را (که معنایش این می‌شود که مقصود از ارحام، رابطه خویشاوندی‌ای است که هرشخص از جمله سعد، دارد) (تفصیل ماجرا در شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج1، ص193) 🍃ج. چه‌بسا بتوان به عنوان یک احتمال دیگر (از باب امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، و نه نافی مطالب قبل) آن را عطف به «رجالا و نساءا» (یعنی از آن دو بود که مردان و زنان و نیز روابط خویشاوندی را گسترش داد)و یا حتی عطف به «زوجها» دانست (یعنی از همان یک نفر بود که زوجش را آفرید و ارحام را قرار داد) و عطف به محل جار و مجرور «منها» (یعنی خدایی که شما را از یک نفس واحده، و نیز از ارحام آفرید). @Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣ «الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ .... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ ...» قوامیت مردان بر زنان به معنای واگذاری مسئولیت خانواده به مردان است که تصدی مدیریت برای مردان، و لزوم اطاعت برای زنان را در پی دارد. 📝نکته تخصصی غلبه فضای در جامعه ما، و زن و مرد را کاملا و در همه جهات مساوی دیدن (که در تدبر 3 به تفصیل نشان دادیم که هیچ گونه توجیه معرفتی‌ای ندارد) موجب شده که بسیاری از افراد جرات بیان این را که «این آیه ناظر به حق است» نداشته باشند و بکوشند با توجه به گستره معنایی کلمه «قیام» (که در نکات ادبی اشاره شد)، برای کلمه «قوّام» در این آیه بار معنایی‌ای بیابند که مبادا با تلقی غربی تساوی حقوق زن و مرد ناسازگار باشد❗️ مثلا با ترجمه کردن «قوام» به «تکیه‌گاه» و مانند آن کوشیده‌اند حتی یک نحوه تفوق حقوقی برای زن دست و پا کنند❗️ حقیقت این است که قرائن داخلی آیه بقدری است که جز یک نحوه تصدی از بالا به پایین (که از آن به مسئولیت و حق در یک سو، و و «تن به فرمان دادن» در سوی دیگر است) نمی‌توان به این آیه نسبت داد. 🔹یکی از این قرائن بر از بالا به پایین بودن تصدی مذکور، اضافه شدن حرف «علی» به «قوامون» بود که در تدبر2 اشاره شد؛ اما قرائن دیگری هم در این آیه هست که این معنا را قطعی می‌کند. 🔹مهمترینش این است که ادامه آیه با حرف «فـ» آمده (که دلالت دارد عبارات بعدی، متفرع و نتیجه‌ی عبارات قبلی است)؛ یعنی آیه می‌فرماید در قبال اینکه مردان قوام بر زنان‌اند، زنان دو قسم می‌شوند: زنانی که مطیعند، و زنانی که نشوز می‌کنند (و نشوز هم در اینجا درست نقطه مقابل اطاعت است؛ شاهدش هم اینکه در ادامه، دست برداشتن آنان از نشوز را با عبارت «فان اطعنکم: اگر از شما اطاعت کردند). وقتی این فرازهای آیه را کنار هم بخوانیم بخوبی معلوم می‌شود که قوامیت همان مدیریت و رابطه از بالا به پایین است: 📖مردان قوام بر زنان‌اند ...؛ پس زنان خوب، زنان مطیع‌اند ...؛ و اگر از نشوز زنی ترسیدید، با او چنین و چنان کنید؛ اما اگر همین زن مسیر اطاعت در پیش گرفت دیگر شما بهانه‌جویی نکنید.📖 🔹از قرائن دیگر، تاکید بر صفات علوّ و بزرگی خداوند (إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیا كَبیراً) در پایان سوره است، که گویی تهدیدی برای مرد است که از موقعیت برتری که خداوند در این آیه به او داده سوءاستفاده نکند؛ و این مویدی است که چنین موقعیت برتری حقوقی‌ای در خانواده در نظر گرفته شده است. @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 7️⃣ «فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ ... وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ ... فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ» یکی از معیارهای زن صالح، این است که در برابر شوهرش مطیع باشد، آن هم اطاعتی از روی خضوع و نرمش، نه اطاعتی با اوقات تلخی و ناخوشایندی. 📝نکته تخصصی چنانکه در نکات ادبی اشاره شد، «قانت» به معنای کسی است که از دیگری اطاعت می‌کند، و این اطاعت را از روی خضوع انجام می دهد؛ یعنی نه تنها مطیع است، بلکه مفهوماً اخص از مطیع است، ممکن است که کسی مطیع شخص دیگر باشد اما اطاعتش از روی اجبار و همراه با ناخشنودی و مقاومت باشد، اما قانت چنین نیست. 📖جالب اینجاست که در عموم کاربردهای قرآنی این کلمه، این ماده بار معنایی بسیار مثبت دارد و صرف نظر از آیه محل بحث، عموماً ناظر به حالت اطاعت همراه با خضوع در برابر خداوند اطلاق شده است: 🔷یا در مورد کل موجودات در برابر خداوند: 🔹لهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116) 🔹و لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (روم/26) 🔷و یا در مورد برخی از اولیاءالله همچون حضرت ابراهیم ع، حضرت مریم؛ و بلکه عموم مومنان واقعی و دارای مراتب عالی ایمان: 🔹إنَّ إِبْراهيمَ كانَ أُمَّةً قانِتاً لِلَّهِ حَنيفاً وَ لَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكينَ (نحل/120) 🔹يا مَرْيَمُ اقْنُتي‏ لِرَبِّكِ وَ اسْجُدي وَ ارْكَعي‏ مَعَ الرَّاكِعينَ (آل‌عمران/43) 🔹و مَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتي‏ ... وَ كانَتْ مِنَ الْقانِتينَ (تحریم/12) 🔹حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتينَ (بقره/238) 🔹الصَّابِرينَ وَ الصَّادِقينَ وَ الْقانِتينَ وَ الْمُنْفِقينَ وَ الْمُسْتَغْفِرينَ بِالْأَسْحارِ (آل‌عمران/17) 🔹إنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ و ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً (احزاب/35) 🔹أمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيْلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ يَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ ... (زمر/9) 🔹عسى‏ رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْواجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَيِّباتٍ وَ أَبْكاراً (تحریم/5) 🔷و تنها در دو آیه است که قانت بودن در برابر غیر خداوند هم مطرح شده است: 🔹و مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَريماً (احزاب/31) 🔹الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ ... ْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّه‏ (نساء/34) ▫️در اولی، قانت بودن را «در برابر پیامبر ص» نیز علاوه بر «در برابر خداوند»، مورد تاکید قرار داد؛ ▫️ودیگری همین آیه محل بحث می‌باشد که با اینکه متعلق کلمه «قانتات» نیامده، اما با توجه به سیاق آیه، ظهور جدی آن در قبال شوهر است. جالب اینجاست که آیه «وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ» هم در خصوص زنان پیامبر ص است؛ و می‌تواند مصداقی از قانت بودن زن در برابر شوهر هم در آن لحاظ شده باشد. همچنین آیه 9 سوره زمر، هم ظرفیت دارد قانت بودن در برابر خداوند مد نظر باشد، و هم در برابر شوهر، که البته باز شوهر مذکور، پیامبر ص است. 🤔اگر توجه کنیم که فضای آیه ناظر به روابط خانوادگی است، همه اینها نشان می‌دهد که مساله اطاعت و همراهی کردن زن با مرد به عنوان مدیر خانواده، بقدری در اسلام موضوعیت دارد، که همان تعبیری که در خصوص نسبت اولیاء الله و برترین مومنان با خداوند مطرح کرد، برای زن با شوهرش هم مطرح می‌کند.🤔 @yekaye 👇مناقشه در استنباط فوق👇
هدایت شده از یک آیه در روز
. 6️⃣ «وَ اللاَّتی‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً ... وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها» حل مشکلات خانوادگی باید گام به گام باشد: ابتدا درون خانه، سپس ریش‌سفیدان فامیل؛ و دادگاه [= حکم حاکم شرع به جدایی] گام نهایی است. 💠نکته تخصصی یکی از پایه‌های این است که حتی‌الامکان کوشش شود به خارج از محیط خانواده کشیده نشود، حتی به پدر و مادرها. این را تجربه خوب نشان داده: هر زن و شوهری که با همدیگر اختلاف پیدا کردند، کم یا زیاد، اگر پدر و مادرهای خودشان را خبردار کرده‌اند شکاف را عمیق‌تر می‌کنند و دیگر قابل اصلاح نیست. اگر اختلاف کم هم باشد وقتی به آن جاها برسد اصلاحش مشکل می‌شود؛ ولی اگر خیلی هم شدید باشد، مادام که به خارج از محیط خانوادگی نرسیده قضیه حل می‌شود. ... [بله] اگر به خارج از خانواده رسید، قرآن راه حل را ذکر می‌کند: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها. 📚 (نظام خانوادگی اسلام (مطهری)، ص46) جالب اینجاست که بعد از به نتیجه نرسیدن مساله درون خانه، مساله را بلافاصله به دادگاه ارجاع نمی‌دهد؛ بلکه سعی می‌کند تا حد امکان با ریش‌سفیدی بزرگان خانواده مساله حل شود. 📖نکته تخصصی دلیل چنین استظهاری از آیه این است که در آیه قبل، خود شوهر را خطاب قرار داد و در این آیه، جامعه را؛ یعنی گویی اصرار دارد که ابتدا درون خانه مشکل را حل کنید؛ اما اگر حل نشد و خبرش به بیرون درز کرد و دیگران نگران شکاف بین زن و شوهر شدند، آنگاه است که نوبت به حکمیت ریش‌سفیدان می‌رسد. 🌐تطبیق بر جامعه ما: ‌ نقدی بر رواج اصطلاح امروزه در اثر غلبه فرهنگ غربی، که خانواده را به مثابه یک شرکت و سازمان اجتماعی (و نه امری کاملا متفاوت با سازمان‌های ایجتماعی) می‌بینیم، وضعیت به نحوی شده است که دادگاه، گام نخست قلمداد می‌شود❗️ و طبیعی است که با این منطق، آمار طلاق روز به روز زیادتر شود‼️ وقتی خانواده از یک پیوند مقدس به یک توافق طرفینی برای منفعت و لذت بیشتر فروکاسته می‌شود، طبیعی است که نه قداستی برای خانواده می‌ماند و نه انگیزه‌ای برای غلبه بر مشکلات و نگه داشتن این پیوند: با کوچکترین مشکلی که در روابط پیش می‌آید، تعبیر طلاق عاطفی را به کار می‌برند که مجوز و بلکه تشویقی باشد به سوی طلاق رسمی🤔 @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1️⃣ «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ؛ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْآخِرینَ» به تبع اینکه «اولین» در آیه قبل را چه بدانیم «آخرین» (بعدی‌ها) معنایش متفاوت می‌شود و بر اساس هر یک از معانی‌ای که برای اولین و آخرین در نظر بگیریم آنچه واضح است این است که در هر صورت، جمعیت اصحاب یمین در اولین و آخرین تقریبا همانند خواهد بود؛ یعنی همان گونه که جماعت عظیمی از اصحاب یمین از پیشینیان است، ‌جماعت عظیمی از اصحاب یمین هم از متاخرین می‌باشد؛ برخلاف سابقون که جمعیتشان در آخرین کم بود. 🤔پیش از پرداختن به این سوال که چرا وضعیت متاخران از اصحاب یمین با وضعیت متاخران از «سابقون» متفاوت است، باید یادآوری کرد که - چنانکه در تدبر ۱ جلسه قبل اشاره شد- برای اولین و آخرین در بحث سابقون ۶ معنا اشاره شد که ۴ معنای آن در این آیه هم قابل انطباق است: (1) ناظر به کل بشریت: اولین= امتهای قبلی؛ آخرین= امت پیامبر اسلام؛ (2) ناظر به امت اسلام:‌ اولین= اصحاب، یا شیعیان زمان ظهور، یا ...؛ آخرین= کسانی که پیامبر را درک نکردند، یا شیعیان زمان غیبت؛ یا ... (3) ناظر به نسبت بین مومنان و ذریه آنان. (4) ناظر به هر امتی: اولین= مومنانی که پیامبر خودشان را درک کردند، آخرین= مومنانی که پیامبر خودشان را درک نکردند. ▪️بر اساس دو معنای نخست، مساله فوق (اینکه سابقون در متاخران کم باشند اما اصحاب یمین در متاخران زیاد باشند) کاملا معنی‌دار و قابل تامل است؛ اما در خصوص دو معنای اخیر حل مساله تفاوتی می‌کند: 📝نکته تخصصی یکی از قواعد مهمی که در استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا باید لحاظ شود این است که اگر یک معنا به یک عبارت نسبت داده می‌شود باید بقیه عبارات هم ناظر به همان معنا تفسیر شود؛ وگرنه لازمه‌الش هرج و مرج در معنا و لغویت کلام می‌شود. مثلا اگر در آیه ۳۴ همین سوره «وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ» اشاره شد که «فُرُشٍ» هم می‌تواند به معنای بساط باشد و هم به معنای همخوابگان؛ و «مَرْفُوعَةٍ» هم برای رفعت دادن مادی (چیزی را در جایی رفیع قرار دادن)‌به کار می‌رود و هم در رفعت معنوی (مقام و مرتبه کسی را بالا بردن)؛ و اگر چه معنای دوم «فُرُشٍ» «مَرْفُوعَةٍ» قابل جمع است (‌زنان بلند بالا، زنان بلندمرتبه) اما واضح است که معنای اول «فُرُشٍ» فقط با معنای اول «مَرْفُوعَةٍ» سازگار است و با معنای دومش سازگاری ندارد؛ و نمی‌توان به بهانه استفاده از یک لفظ در بیش از یک معنا دو معنای ناسازگار از دو واژه را کنار هم قرار داد. 🔸این رعایت اقتضائات غالبا وقتی کلمات بلافاصله پس از همدیگر بیایند (مانند همین مثال) خیلی واضح است؛ اما وقتی فاصله می‌افتد کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد؛ در حالی که اگر در سوره‌ای آیه‌ای ظرفیت چند معنا داشت و ما در موقعیتی یک معنا را برگزیدیم؛ مادام که بحث را در همان موقعیت ادامه می دهیم لازم است آیات بعدی را هم با لحاظ همان معنا در نظر بگیریم. ◾️بر این اساس، اگر در آیات 13 و 14 اولین و آخرین را ناظر به کل امتها و به معنای امتهای پیشین و امت اسلام بگیریم، در اینجا (آیات39 و 40) نیز همین معنا باید مد نظر باشد؛ و همین طور در خصوص معنای دوم. (و از این روست که عرض شد سوال مذکور معنی‌دار و قابل تامل است و در تدبرهای بعد بحث خواهد شد) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
. 1️⃣ «وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظیمٌ» در آیه قبل سوگندی به مواقع نجوم مطرح شد (که اشاره شد که هم می‌توانست به معنای سوگند خوردن باشد و هم سوگند نخوردن) و در این آیه آن سوگند را عظیم می‌شمرد؛ که عظیم شمردن این قسم می‌تواند: - هم به معنای منفی باشد؛ یعنی چنین سوگند خوردنی گناهی عظیم است (احادیث۱ و ۲) که این کاربرد عظیم در قرآن در موارد دیگر نیز سابقه دارد مانند: «وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ‏» (نور/۱۵) «وَ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَ لا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْواجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيما» (احزاب/33)؛ «أَ فَأَصْفاكُمْ رَبُّكُمْ بِالْبَنينَ وَ اتَّخَذَ مِنَ الْمَلائِكَةِ إِناثاً إِنَّكُمْ لَتَقُولُونَ قَوْلاً عَظيماً» (اسراء/40) - هم به معنای مثبت باشد؛ یعنی این سوگند سوگندی مهم و عظیم است که خیلی باید به آن بها داد؛ چنانکه در دعایی که از امام جواد ع برای در امان ماندن از دشمنان وارد شدهحضرت سوگندهایی می‌خورند و در پایان همین آیه را می‌خوانند؛ که بوضوح در معنای مثبت مورد استناد واقع شده است. (مهج الدعوات، ص300 ؛ المصباح للكفعمي، ص217-218 ) که هریک از اینها با معنایی از معانی‌ای که برای آیه قبل برشمرده شد تناسب دارد. 💠نکته تخصصی قبلا بارها اشاره شد به اینکه یک لفظ را در معانی متعدد می‌توان استفاده کرد؛ و این کار بارها در قرآن کریم انجام شده است. نکته‌ای که در این زمینه باید بدان توجه کرد این است که وقتی یک لفظ در یک آیه به یکی از معانی‌ای که ظرفیت آن را دارد حمل می‌شود بقیه عبارات آن آیه و حتی آیه‌های قبل و بعد باید به تناسب همین معنا مورد توجه قرار گیرد. مثلا اگر در آیه قبل، حرف «لا» در «لا اقسم» را برای تاکید گرفتیم؛ آنگاه اقتضا دارد که در این آیه، عظیم در معنای مثبتش به کار رود؛ و اگر «لا»‌را حرف نفی دانستیم (که خدا فرموده سوگند نمی‌خورم» اینجا تناسب دارد که عظیم در معنای منفی‌اش به کار رفته باشد. @yekaye