eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
115 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹لا تَجَسَّسُوا ▪️درباره ماده «جسس» بسیاری بر این باورند که دلالت دارد بر شناخت پیدا کردن نسبت به چیزی با لمس کردن دقیق و ظریف آن 📚كتاب العين، ج‏6، ص5 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص414 و راغب نیز در همین فضا توضیح می‌دهد که اصل «جسّ» لمس کردن رگ و گرفتن نبض بوده است برای به دست آوردن سلامتی یا مرض شخص مورد نظر؛ و در همین فضا این ماده را بسیار نزدیک به ماده «حسس» دانسته و در تفاوت «جس» و «حس» گفته‌اند که «جس» اخص از «حس» است زيرا حسّ مطلق درک و احساس است ولى جسّ شناختن حالی است که موجب آن وضعیت شده است 📚مفردات ألفاظ القرآن، ص196 ▪️اما مرحوم مصطفوی این معنای لمس و تماس را اصلا نیاورده و اصل این ماده را خبر به دست آوردنی می‌داند که با تدبیر و ظرافت همراه باشد؛ و وی هم اگرچه «جس» اخص از «حس» دانسته، اما دلیل این اخص بودنش را این معرفی کرده که شناختی است که با ظرافت و بررسی دقیق حاصل می‌شود 📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص87 که در این صورت عام و خاص من وجه می‌شود نه اخص. ▪️در همین راستا، حسن جبل هم بر این باور است که اصل این ماده به معنای نفوذ در باطن چیزی با دقت و ظرافت است آن گونه که حس بینایی در امر مرئی نفوذ می‌کند؛ و تجسس هم به معنای تفتیش از باطن امور، از همین ماده گرفته شده است. ▫️وی توضیح می‌دهد اینکه برخی با محور قرار دادن تعبیر «جَسّه بيده» آن را به معنای لمس کردن با دقت قلمداد کرده‌اند اشتباه در مصداق است؛ زیرا مقصود از آن این بوده که با انگشتانش آهسته و مخفیانه چیزی را وارسی کند تا از اوضاع و احوال مخفی آن مطلع شود و مقصود از آن صرف درک حسی ظاهری نیست که اخص از حس باشد؛ و شواهدی بر این مدعا آورده از جمله تعبیر «جسّ البهائم»، که وقتی به کار می رود که کسی با دست کردن در رَحِم چارپایان اهلی بخواهد بررسی کند که آیا جنینی در شکم دارند یا خیر. 📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۳۱۱-312 ▫️ و شاهد دیگری که می‌توان بر مدعای او اقامه کرد کاربرد کلمه «جاسوس» است که شخصی است که مخفیانه دنبال اخبار مخفی و سری می‌گردد و به خاطر همین که آنچه می جوید را در خفاء و با ظرافت و دقت و در خفا انجام می‌دهد چنین نامیده شده است 📚كتاب العين، ج‏6، ص5 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏1، ص414 📿ماده «جسس» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹یأْكُلَ درباره ماده «أکل»‌ قبلا بیان شد که ▪️اگرچه ابن فارس اصل معنای آن را «رو به نقصان نهادن» (تنقص) دانسته؛ ▪️اما چنانکه تقریبا اغلب اهل لغت اشاره کرده‌اند معنای اصلی و محوری آن همان «خوردن» است؛ ▫️مثلا راغب اصفهانی آن را «تناول المطعم» معرفی کرده و ▫️حسن جبل که حتی معتقد است که اصل محوری این ماده به نحوی است که بر خود فرایند خوردن (که آسیاب شدن غذا در دهان و بلعیدن آن است) دلالت دارد و معنای محوری آن را «طحن الحیّ المادة المطعومة مَضغاً بفمه و بلعُها» معرفی کرده است. ▫️البته مرحوم مصطفوی قید زایل شدن صورت را اضافه کرده و معنای اصلی این ماده را «التناول الملازم إزالة الصورة و التشخّص من الطرف المأكول» دانسته و سعی کرده حضور این قید را در تمام کاربردهای حقیقی و مجازی آن (مثلا خوردن مال دیگران، خوردن گوشت برای غیبت کردن، و …) نشان دهد؛ ولی به نظر می‌رسد این قید لازمه طبیعی خورده شدن چیزی است و تاکید مستقل بر آن ضرورتی ندارد و به نظر می‌رسد کثرت کاربردهای مجازی این ماده موجب شده که ابن فارس چنان توسعه معنایی‌ای برای آن قائل شود. ▪️اگرچه اصل خوردن در خصوص موجودات زنده است اما از آنجا که در فرایند خوردن، درهم خرد کردن و نیست و نابود کردن اشیاء‌ رخ می‌دهد این ماده برای اموری که چنین کاری را با شی‌ای انجام می‌دهند استعاره گرفته شده است که از معروفترین مصادیق آن استفاده از تعبیر خوردن هیزم توسط آتش است که در حدیث نبوی است «وَ لَا تَتَحَاسَدُوا، فَإِنَّ الْحَسَدَ يَأْكُلُ الْإِيمَانَ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَبَ الْيَابِس‏» و در قرآن نیز تعبیر خورده شدن چیزی توسط آتش به کار رفته است: «حَتَّى يَأْتِيَنا بِقُرْبانٍ تَأْكُلُهُ النَّارُ» (آل عمران/۱۸۳) ▪️بدین ترتیب کلمه «أکْل» مصدر و به معنای «خوردن» «نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى‏ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ» (رعد/۴) و «اُکُل» به معنای خوراک است و چیزی که خوردنی باشد: «جَنَّتَيْنِ ذَواتَيْ أُكُلٍ خَمْطٍ» (سبأ/۱۶) «كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَها ضِعْفَيْنِ» (بقره/۲۶۵) «تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/۲۵) «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها» (رعد/۳۵)‌ «كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً» (کهف/۳۳) «وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ» (انعام/۱۴۱)؛ و البته به مناسبت گاه برای بهره و نصیب شخص از چیزی همین تعبیر «اُکُل» به کار می‌رود چنانکه می‌گویند «فلان ذو أُكُلٍ‏ من الدنيا» ویا برای کسی که عمرش بسر آمده باشد می‌گویند «فلان استوفى‏ أُكُلَهُ». ▪️همچنین در بسیاری از موارد برای خرج کردن و هزینه کردن اموال تعبیر «اکل» به کار می‌رود: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ» ‏(بقرة/۱۸۸» ظاهرا بدین جهت که خوردن یکی از مهمترین مخارج زندگی است و در آیه «إِنَّ الَّذِينَ‏ يَأْكُلُونَ‏ أَمْوالَ الْيَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ‏ فِي بُطُونِهِمْ ناراً» (نساء/۱۰) این خوردن ظالمانه اموال یتیمان را همان خوردن آتش دانسته است. و البته در قرآن کریم اگرچه اغلب مواردی که تعبیر «خوردن»‌ برای اموال به کار رفته بار معنایی منفی داشته است: «وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُكَّامِ لِتَأْكُلُوا فَريقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (بقره/۱۸۸) «الَّذينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا» (بقره/۲۷۵) «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَأْكُلُوا الرِّبَوا أَضْعافاً مُضاعَفَة» (آل عمران/۱۳۰) «وَ آتُوا الْيَتامى‏ أَمْوالَهُمْ … وَ لا تَأْكُلُوا أَمْوالَهُمْ إِلى‏ أَمْوالِكُمْ» (نساء/۲) «وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ» (مائده/۶۲ و ۶۳) «وَ تَأْكُلُونَ التُّراثَ أَكْلاً لَمًّا» (فجر/۱۹)؛ اما لزوما بار منفی ندارد و گاه در مورد استفاده حلال از اموال هم همین تعبیر به کار رفته است؛ مثلا: «وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنيئاً مَريئاً» (نساء/۴) «وَ ابْتَلُوا الْيَتامى‏ … فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ» (نساء/۶) ▪️همچنین برای غیبت کردن این تعبیر که فلانی فلانی را (یا گوشت او را) خورد به کار می‌رود چنانکه در شعر عرب آمده است «فإن كنتُ‏ مَأْكُولًا فكن أنت‏ آكِلِي‏» و در قرآن کریم هم آمده است: «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً أَ يُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخيهِ مَيْتاً» (حجرات/۱۲). 🔖جلسه ۱۰۱۹ https://yekaye.ir/al-waqiah-56-52/ @yekaye
🔹لَحْمَ ▪️درباره ماده «لحم» معروفترین کاربرد این کلمه همان «لَحْم» به معنای گوشت است؛ و برخی معنای اصلی آن برگرفته از همین کاربرد می‌دانند و سایر کاربردهای این واژه را به همین برمی‌گردانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص738) و حداکثر توضیح داده‌اند که معنای محوری این ماده را این دانسته است که جرم غلیظی بین و پیرامون چیزی تنیده شود به طوری که آن را بپوشاند ، که این معنا به طور خاص در کاربرد کلمه «لحم» در آيه «وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْما» (بقره/۲۵۹) [و نیز آيه «فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظاماً فَكَسَوْنَا الْعِظامَ لَحْماً» (مومنون/۱۴)] مشاهده می‌شود. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۹۶۴) ▪️اما برخی دیگر معنای دیگری را محور این ماده قرار داده‌اند که لحم تنها یکی از مصادیق آن می‌باشد؛ مثلا: ▫️ابن فارس اصل این ماده را معنای «تداخل» می‌داند و علت تسمیه گوشت به لحم این است که اجزایش درهم متداخ است، و از نظر او به جنگ بدین جهت «ملحمة» گفته‌اند که مردم در هم متداخل می‌شوند؛ و البته خود وی اذعان دارد که شاید وجه تسمیه‌اش به خاطر این باشد که کشته‌شدگان در جنگ همچون گوشت پراکنده هستند (معجم مقاييس اللغه، ج‏5، ص238 )؛ یا ▫️مرحوم مصطفوی بر این باور است که اصل واحد در این ماده آن چیزی است که در متن چیزی باشد و موجب تلائم و چسبندگی آن شود؛ که از مصادیق آن گوشت در بدن حیوانات است که درهم‌تنیدگی آن موجب شکل‌گیری بدن می‌شود؛ ویا «لَحمة» را به «پود» در منسوجات گویند که به «تار» می‌چسبد و تار و پود پارچه را تشکیل می‌دهند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏10، ص194) . ▪️جمع «لحم»، «لِحَامٌ»، «لُحُومٌ» و «لُحْمَان» است؛ که از این موارد تنها دومی در قرآن کریم به کار رفته است «لن يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/۳۷)؛ و وقتی به صورت فعل به کار برده شود (لَحُمَ الرّجل) به معنای چاق شدن است و رجل لاحم کسی است که گوشت و چربی‌اش زیاد باشد (= چاق باشد). (مفردات ألفاظ القرآن، ص738 ) ▪️از کاربردهای جالب این کلمه، این است که تعبیر «ألحمتُ» که به معنای خوراندن گوشت به کسی به کار می‌رود وقتی در مورد انسانی به کار رود و بگوییم «أَلْحَمْتُكَ فلانا: گوشت فلانی را به تو خوراندم» به معنای این است که امکان بدگویی و ناسزاگویی نسبت به او را برای تو مهیا ساختم» و ظاهرا به همین مناسبت است که در این آیه غیبت کردن را به «خوردن گوشت» تعبیر کرده است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص738 ) 📿ماده «لحم» تنها به همین صورت «لَحْم» (و جمع آن: لحوم) در قرآن کریم به کار رفته است، جمعا در ۱۲ مورد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹طبق توضیحی که علامه طباطبایی می‌دهند: در الدر المنثور (از منابع مهم اهل سنت) برای این آیه دو شأن نزول آمده که در یک نقل فقط به اسم کسی [یا کسانی] که مورد غیبت واقع شده (سلمان و اسامه) اشاره شده و در نقل دیگری اسم دو نفری که غیبت کردند (ابوبکر و عمر) آمده؛ که ظاهرا این دو نقل ناظر به یک واقعه است؛ 📚الميزان فی تفسير القرآن، ج‏18، ص332-333 چنانکه در برخی منابع شیعه به کل آن یکجا اشاره شده است؛ در اینجا هر سه نقل تقدیم می‌شود: 📜۱) گفته‌ شده که این آیه در باره دو نفر از اصحاب نازل شده است كه غیبت دوست خود سلمان را كرده بودند؛ حکایت از این قرار است که اين دو نفر سلمان را فرستاده بودند كه برود از خدمت رسول الله (ص) برای آنان غذایی بگیرد. حضرت نيز سلمان را نزد اسامة بن زيد كه خرانه‌دار رسول الله ص بود فرستاد و اسامه گفت چيزی پيش من نيست. سلمان دست خالی برگشت. آن دو نفر گفتند: اسامه بخل ورزيده است، و در مورد سلمان هم گفتند: اگر او را سر چاه پر آبی بفرستيم خشك خواهد شد. آن گاه خودشان سراغ اسامه رفتند كه آنچه پیامبر ص فرموده بود را نزد وی جستجو کنند. در راه حضرت به آنان فرمود: چه شده است كه می‏بينم دهانتان آلوده به گوشت است؟! گفتند: يا رسول الله ما امروز گوشتی نخورده‌ایم. فرمود: مدتی است که دارید گوشت سلمان و اسامه را مي‌خوريد! و اين آيه نازل شد. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص94 ؛ 📚الكشف و البيان عن تفسير القرآن (ثعلبی)، ج‏9، ص82 ؛ 📚أنوار التنزيل (بیضاوی)، ج‏5، ص137 ؛ 📚الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج‏16، ص331؛ 📚مجمع البیان، ج‏9، ص203 📜۲) الف. از انس نقل شده که عرب این گونه که بود که در سفر افراد به همدیگر خدمت می‌کردند. یکبار با ابوبکر و عمر همسفری بود که به آنها خدمت می‌کرد. یکبار آن دو خوابیدند و بیدار شدند و وی غذایی برایشان آماده نکرده بود. گفتند این که فقط اهل خواب است! پس بیدارش کردند و گفتند: سراغ رسول الله ص برو و بگو ابوبکر و عمر به شما سلام می‌رسانند و از شما اجازه می‌خواهند [که از غدای بیت‌المال به آنها داده شود]. رسول الله ص فرمود: آنان غذا خورده‌اند! پس آن دو آمدند و گفتند ما چه غذایی خورده‌ایم؟! فرمود: گوشت برادرتان را؛ و به کسی که جانم به دست اوست که من گوشت او را بین دندانهایتان می‌بینم. پس آن دو گفتند: ای رسول الله ص! برای ما استغفار کن! فرمود: آن شخص باید برای شما طلب مغفرت کند! [یعنی او باید شما را ببخشد واگر او نبخشد استغفار من فایده‌ای برای شما ندارد]. 📜۲) ب. یحیی بن أبی‌کثیر روایت کرده است که پیامبر ص به سفر رفته بود و ابوبکر و عمر هم با وی بودند. پس شخصی را خدمت رسول الله ص فرستادند و از ایشان گوشتی [به عنوان غذا] خواستند. حضرت فرمود: مگر نه این است که یک شکم سیر گوشت خورده‌اید؟! گفتند؟ کجا؟ به خدا سوگند که چند روز است گوشت نخورده‌ایم. فرمود: گوشت همان رفیقتان که از او یاد کردید. گفتند: یا رسول الله ص! ما فقط گفتیم که او آدم ضعیفی است و هیچ کمکی به ما نکرد. فرمود: همین را هم نباید می‌گفتید. پس آن مرد نزد آنها رفت و آنان را از پاسخ پیامبر ص را به آنان گفت. و آن دو نزد پیامبر آمدند و از ایشان خوساتند که برایشان استغفار کند. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص95 📜۳) روایت شده است که ابوبکر و عمر سلمان را نزد رسول الله ص فرستادند که برایشان غذایی بیاورد. حضرت وی را نزد اسامه بن زید فرستاد که وی خزانه‌دار رسول الله ص بر زاد و توشه حضرت بود. وی گفت: چیزی نزد من نیست. سلمان نزد آن دو برگشت. آنان گفت: اسامه بخل ورزید؛ و اگر ما سلمان را سر چاه پر آبی بفرستيم خشك خواهد شد. سپس نزد رسول الله ص رفتند. حضرت به آنان فرمود: چه شده است كه می‏بينم دهانتان آلوده به گوشت است؟! گفتند: يا رسول اللَّه ما امروز گوشتی نخورده‌ایم. فرمود: مدتی است که دارید گوشت سلمان و اسامه را مي‌خوريد! و اين آيه نازل شد. 📚تفسير جوامع الجامع، ج‏4، ص158 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الف. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ
این آیه از ما خواسته است که از برخی از «ظن»ها اجتناب کنیم و برخی از آنها گناه است؛ این نشان می‌دهد که همه ظن‌ها بد نیستند. شاید برای فهم این نکته روایت زیر مفید باشد: ☀️۱) شخصی خدمت امیرالمومنین ع می‌رسد و می‌گوید در کتاب خداوند شک کرده‌ام و آیاتی را بیان می‌کند که از نظر خودش با هم ناسازگار است. در فرازی از این گفتگو آمده است: گفت: و می‌بینم که خداوند تبارک و تعالی می‌فرماید «و بزهکاران [آن] آتش را دیدند، پس ظن و گمان بردند که حتما در آن واقع شوند» (کهف/۵۳) و می‌فرماید «در آن روز خداوند پاداش حقِ آنها را بتمامه به آنها می‌دهد و می‌دانند که خداوند است که حق آشکار است» (نور/۲۵) و می‌فرماید «و به خدا [چه] گمانها بردید» (احزاب/۱۰) پس یکبار خبر می‌دهد که آنان «ظن و گمان می‌برند» و یکبار خبر می‌دهد که آنان «می‌دانند»؛ در حالی که ظن و گمان، همان شک است؛ یا امیرالمومنین، این چگونه می‌شود و چگونه در آنچه می‌شنوم شک نکنم؟! امیرالمومنین ع وقتی به پاسخ این فراز می‌رسند می‌فرمایند: و اما اینکه فرمود «و بزهکاران [آن] آتش را دیدند، پس ظن بردند که حتما در آن واقع شوند» (کهف/۵۳) یعنی یقین کردند که حتما در آن داخل می‌شوند؛ و نیز اینکه می‌فرماید «من گمان می‌کردم که من با حسابم مواجه خواهم شد» می‌گوید که همانا من یقین داشتم که من برانگیخته شده، مورد محاسبه قرار خواهم گرفت؛ و همچنین است این که می‌فرماید «در آن روز خداوند پاداش حقِ آنها را بتمامه به آنها می‌دهد و می‌دانند [خواهند دانست] که خداوند است که حق آشکار است» و اما سخن خداوند به منافقان که «و به خدا [چه] گمانها بردیداین، ظن و گمانِ [از جنس] شک است، نه «ظنِ» [به معنای] یقین؛ و ظن بر دو قسم است:‌ «ظنِ» شک؛ و «ظنِ» یقین؛ پس آنچه درباره معاد [و احوالات انسانها در معاد] تعبیر «ظن» [در قرآن کریم] آمده، «ظنّ» یقین است؛ و آنچه مربوط به امر دنیا [آمده] است، «ظن» شک است. پس آنچه را که برایت تفسیر کردم خوب بفهم! گفت: گرهی از من گشودی، خداوند گشایش در کارت پدید آورد! 📚التوحيد (للصدوق)، ص۲۵۸ و ۲۶۷؛ 📚الإحتجاج (للطبرسي)، ج‏۱، ص۲۴۱ و ۲۴۴ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قال: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ يَحْيَی عَنْ بَكْرِ بْنِ‏ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ قال: حَدَّثَنِي أَحْمَدُ بْنُ يَعْقُوبَ بْنِ مَطَرٍ قال: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْأَحْدَبُ الْجُنْدُ بِنَيْسَابُورَ قال: وَجَدْتُ فِي كِتَابِ أَبِي بِخَطِّهِ حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ يَزِيدَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ أَبِي مَعْمَرٍ السَّعْدَانِيِّ أَنَّ رَجُلًا أَتَی أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع فَقال: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي قَدْ شَكَكْتُ فِي كِتَابِ اللَّهِ الْمُنْزَل ... قال: وَ أَجِدُ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی يَقُولُ «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها» وَ قال: «يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ»‏ وَ قال: «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» فَمَرَّةً يُخْبِرُ أَنَّهُمْ يَظُنُّونَ وَ مَرَّةً يُخْبِرُ أَنَّهُمْ يَعْلَمُونَ، وَ الظَّنُّ شَكٌّ فَأَنَّی ذَلِكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ كَيْفَ لَا أَشُكُّ فِيمَا تَسْمَع‏ ... . فَقَالَ ع: وَ أَمَّا قَوْلُهُ «وَ رَأَی الْمُجْرِمُونَ النَّارَ فَظَنُّوا أَنَّهُمْ مُواقِعُوها» يَعْنِي أَيْقَنُوا أَنَّهُمْ دَاخِلُوهَا، وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «إِنِّي ظَنَنْتُ أَنِّي مُلاقٍ حِسابِيَهْ» يَقُولُ إِنِّي أَيْقَنْتُ أَنِّي أُبْعَثُ فَأُحَاسَبُ، وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ «يَوْمَئِذٍ يُوَفِّيهِمُ اللَّهُ دِينَهُمُ الْحَقَّ وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِينُ»؛ وَ أَمَّا قَوْلُهُ لِلْمُنَافِقِينَ «وَ تَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا» فَهَذَا الظَّنُّ ظَنُّ شَكٍّ وَ لَيْسَ ظَنَّ يَقِينٍ؛ وَ الظَّنُّ ظَنَّانِ ظَنُّ شَكٍّ وَ ظَنُّ يَقِينٍ؛ فَمَا كَانَ مِنْ أَمْرِ مُعَادٍ مِنَ الظَّنِّ فَهُوَ ظَنُّ يَقِينٍ؛ وَ مَا كَانَ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فَهُوَ ظَنُّ شَكٍّ. فَافْهَمْ مَا فَسَّرْتُ لَكَ. قال: فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْك‏. @yekaye
این ظنی که مورد مذمت در این آیه قرار گرفته مطلق است؛ یعنی می‌تواند ناظر به ظن‌های به خدا باشد ویا از جنس ظن مومنان به همدیگر، و هم از جنس ظن به خویش، که دومی هم از زاویه ظن بردن به دیگران و هم از زاویه انجام کاری که موجب سوء ظن دیگران به خود شخص شود می‌تواند مورد توجه قرار گیرد؛ و از این رو، پنج دسته حدیث را می‌توان ذیل این فراز مطرح کرد: 🔹الف.۱) مطلق ظن:
🔹الف.۱.۱) ماهیت ظن و راه نجات از ضررهای آن ☀️۲) از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: همانا ظن و گمان چنین است که گاه به اشتباه می‌رود و گاه به هدف می‌خورد. [و ظاهرا از این روست که نباید بدان اعتماد کرد] 📚الدر المنثور، ج‏6، ص92 أخرج ابن مردويه عن طلحة ابن عبد الله سمعت النبي صلی الله عليه [و آله] و سلم يقول: ان الظن يخطئ و يصيب. 🤔شاید همین نکته موجب شده که «ظن» از «کذب» بدتر باشد (ر.ک: حدیث۳) @yekaye
☀️ ۳) در منابع شیعه و سنی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده که فرمودند: بپرهیزید از ظن، که دروغترین دروغ است. 📚قرب الإسناد، ص29؛ 📚مجمع البيان، ج‏9، ص205؛ 📚الدر المنثور، ج‏6، ص92 هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ زِيَادٍ قَالَ: وَ حَدَّثَنِي جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: إِيَّاكُمْ وَ الظَّنَّ، فَإِنَّ الظَّنَّ أَكْذَبُ الْكَذِبِ. ‌ 🤔در واقع، با اینکه ظن نسبت به دروغ این برتری را دارد که گاه درست از آب درمی‌آید (حدیث۲)، اما بسیار می‌شود که به اشتباه برود ولی همین که گاه درست از آب درمی‌آید، موجب می‌شود خود شخص بدان اعتماد می‌کند، و شاید همین موجب شده از دروغ و کذب (که خود گوینده‌اش از اساس می‌داند نادرست است و خودش بدان اعتماد نمی‌کند) بدتر باشد. @yekaye
☀️۴) از امیرالمومنین ع روایت شده است: الف. «ظن» اساسا مایه تزلزل و تردید است. ب. تزلزل و تردید موجب ظن و بدگمانی است. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص263؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص60 و 39 ☀️الف. الظَّنُّ ارْتِيَابٌ. ☀️ب. الرِّيبَةُ تُوجِبُ الظِّنَّةَ. 🤔این دو روایت در کنار هم نشان می‌دهد که ظن و گمان تزلزل می‌آورد و تزلزل هم بنوبه خود موجب سوءظن می‌شود. @yekaye
☀️۵) الف. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) روایت شده است که فرمودند: سه چیز است که هیچ کس از آن‌ها خلاصی ندارد: بدگمانی، فال بد زدن، و حسد ورزیدن، و من راه بیرون آمدن از آن‌ها را به شما می‌گویم: ▪️هرگاه گمانی بردی، بدان ترتیب اثر نده؛ ▪️و هرگاه فال بد زدی، راهت را بگیر و برو [= بدان بی‌اعتنا باش]؛ ▪️و هرگاه به کسی [در دل] حسد ورزیدی، مواظب باش که ستم نکنی. و در روایت دیگری چنین تعبیر شده: اندکند کسانی که از اینها نجات یابند. 📚مجموعة ورام، ج‏1، ص127 وَ قَالَ ص: ثَلَاثٌ لَا يَنْجُو مِنْهُنَّ أَحَدٌ الظَّنُّ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ؛ وَ سَأُحَدِّثُكُمْ بِالْمَخْرَجِ مِنْ ذَلِكَ: ▪️إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تُحَقِّقْ؛ ▪️وَ إِذَا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ؛ ▪️وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ. وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: وَ قَلَّ مَنْ يَنْجُو مِنْهُن.‏ ☀️ب. در نقل دیگری فراز مربوط به گمان در حدیث فوق چنین آمده: ▪️وقتی گمانی بردی، بر اساس آن حکم نکن. تحف العقول، ص50 وَ قَالَ ص ▪️إِذَا تَطَيَّرْتَ فَامْضِ ▪️وَ إِذَا ظَنَنْتَ فَلَا تَقْضِ ▪️وَ إِذَا حَسَدْتَ فَلَا تَبْغِ ☀️ج. و در نقل دیگری این مطلب به صورت سوال و جوابی بین پیامبر ص و یکی از مسلمانان مطرح شده که ابتدا پیامبر به فراگیر بودن این سه امر اشاره می‌کند. آن شخص می‌پرسد: چه چیزی می‌تواند آنها را از کسی که بدانها مبتلا شده ببرد؟ و حضرت شبیه نقل «الف» ‌را می‌فرمایند فقط در خصوص حسد می‌فرمایند: ▪️هرگاه به کسی [در دل] حسد ورزیدی، به پیشگاه خداوند استغفار کن. 📚الدر المنثور، ج‏6، ص92؛ 📚نهج الفصاحة، ص416 أخرج الطبراني عن حارثة بن النعمان قال: قال رسول الله صلی الله عليه [و آله] و سلم: ثلاث لازمات لامتی الطيرة و الحسد و سوء الظن. فقال رجل: ما يذهبهن يا رسول الله ممن هن فيه؟ قال: ▪️إذا حسدت فاستغفر الله ▪️و إذا ظننت فلا تحقق ▪️و إذا تطيرت فامض‏. @yekaye
🔹الف.۱.۲) تعارض سوءظن با دین و ایمان
☀️۶) از امیرالمومنین ع روایت شده است: سوء ظن را از خود دور کنید که همانا خداوند عز و جل از آن نهی فرموده است: 📚الخصال، ج‏2، ص624؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص90 اطْرَحُوا سُوءَ الظَّنِّ مِنْكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَهَى عَنْ ذَلِكَ. @yekaye
☀️۷) از امیرالمومنین ع روایت شده است: الف. کسی که اهل سوء ظن است دین ندارد. ب. همراه با سوء ظن، ایمانی وجود ندارد. ج. آفت دین، سوء ‌ظن است. د. به خدا سوگند خداوند مومنی را بعد از اینکه ایمان آورد عذاب نمی‌کند مگر به خاطر سوء‌ظن وی و بداخلاقی‌اش. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص264 الف. لَا دِينَ لِمُسِي‏ءِ الظَّنِّ. ب. لَا إِيمَانَ مَعَ سُوءِ ظَنٍّ. ج. آفَةُ الدِّينِ سُوءُ الظَّنِّ. د. وَ اللَّهِ لَا يُعَذِّبُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مُؤْمِناً بَعْدَ الْإِيمَانِ إِلَّا بِسُوءِ ظَنِّهِ وَ سُوءِ خُلُقِهِ. @yekaye
☀️۸) امام سجاد در فرازی از دعای ۳۲ صحیفه سجادیه (دعایی که بعد از نماز شب می‌خواندند) فرموده‌اند: همانا شیطان در سوء‌ظن و ضعف یقین زمام مرا به دست گرفته است؛ و من به پیشگاه تو شکایت می‌کنم از این مجاورت بد او با من و اینکه نفسم از او اطاعت می‌کند؛ و از تو می‌خواهم که مرا از این سلطه‌ای که بر من پیدا کرده حفظ کنی و به درگاهت تضرع می‌کنم که کید وی را از من برگردانی ... 📚الصحيفة السجادية، ص152، دعای ۳۲ وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَعْدَ الْفَرَاغِ مِنْ صَلَاةِ اللَّيْلِ لِنَفْسِهِ فِي الِاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ: ... قَدْ مَلَكَ الشَّيْطَانُ عِنَانِي فِي سُوءِ الظَّنِّ وَ ضَعْفِ الْيَقِينِ، فَأَنَا أَشْكُو سُوءَ مُجَاوَرَتِهِ لِي، وَ طَاعَةَ نَفْسِي لَهُ، وَ أَسْتَعْصِمُكَ مِنْ مَلَكَتِهِ، وَ أَتَضَرَّعُ إِلَيْكَ فِي صَرْفِ كَيْدِهِ عَنِّي... @yekaye
🔹الف.۱.۳) آثار سوء ظن
۹)‌برخی آثار دنیوی سوء‌ظن در کلام امیرالمومنین ع: ☀️الف. کسی گمانش بد شد وهمش بد می‌شود [ ظاهرا یعنی مبتلا به توهمات بدی می‌گردد] 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص263؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص430 مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ سَاءَ وَهْمُهُ. ☀️ب. کسی که گمانش بد باشد بدجوری درهم می‌پیچد. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص66؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص452 مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ سَاءَتْ طَوِيَّتُهُ. ☀️ج. گمان بد همنشنین را به هلاکت می‌کشاند و کسی را که شخص دوری گزیده نجات می‌دهد [یعنی آدم بدگمان طوری است که هرکس به او نزدیکتر باشد بیشتر ضرر می‌کند]. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص286 سُوءُ الظَّنِّ يُرْدِي مُصَاحِبَهُ وَ يُنْجِي مُجَانِبَهُ. @yekaye
۱۰) برخی آثار اخروی سوء‌ظن در کلام امیرالمومنین ع: ☀️الف. برحذر باشید از سوء‌ظن؛ که همانا سوء ظن موجب حبط عمل می‌شود. 📚دعائم الإسلام، ج‏2، ص352 وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع أَنَّهُمَا ذَكَرَا وَصِيَّةَ عَلِيٍّ ص فَقَالا أَوْصَى إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ وَ أَشْهَدَ عَلَى وَصِيَّتِهِ الْحُسَيْنَ وَ مُحَمَّداً وَ جَمِيعَ وُلْدِهِ وَ رُؤَسَاءَ شِيعَتِهِ وَ أَهْلَ بَيْتِه‏، فقال: ... وَ إِيَّاكُمْ وَ سُوءَ الظَّنِّ فَإِنَّهُ يُحْبِطُ الْعَمَل‏. ☀️ب. برحذر باشید از سوء‌ظن؛ که همانا سوء ظن عبادت را فاسد و بار گناه را سنگین می‌کند. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص263؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص99 إِيَّاكَ أَنْ تُسِي‏ءَ الظَّنَّ فَإِنَّ سُوءَ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْعِبَادَةَ وَ يُعَظِّمُ الْوِزْرَ. ☀️ج. سوء‌ظن امور را فاسد می‌کند و [انسان را] بر اقدامات شرورانه برمی‌انگیزاند. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص263؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص283 سُوءُ الظَّنِّ يُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ يَبْعَثُ عَلَى الشُّرُورِ. @yekaye
🔹الف.۱.۴) ظن خوب! اینکه فرمود «از بسیاری از «ظن»ها اجتناب کنید؛‌ نشان می‌دهد که «ظن» خوب هم داریم که نیاز نیست از آن اجتناب شود. از این رو، در اینجا که بحث از مطلق «ظن» است مناسب است به احادیثی که برخی «ظن»ها را خوب می‌شمرند نیز اشاره‌ای شود؛ و ظاهرا اینها ظنونی هستند که به یک معنا ریشه در یقین دارند؛ ‌یعنی چون انسان به حقیقتی ایمان و یقین دارد متناسب با آن ظن و گمان خوبی به خداوند یا به امور دیگری پیدا می‌کند:
☀️۱۱) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است: حسن ظن ناشی از قوت یقین است. 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص229 حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ قُوَّةِ الْيَقِين‏. ☀️ب. روایت شده که امام صادق (ع) فرمودند: حسن ظن ريشه‌اش، حسن ايمان محكم شخص، و سالم بودن سينه اوست. و علامت آن اين است كه به هر چيزى با چشم طهارت و نظر فضيلت می‌نگرد بدین جهت كه در او حياء و امانت و صيانت و صدق تركيب شده، و در قلبش قرار داده شده است. و پیامبر ص فرمود: گمانتان را درباره برادران‌تان گمان نيكو قرار دهید تا بدین وسیله به صفا و طهارت قلب دست یابید... خداوند متعال به حضرت داود عليه السلام وحی کرد: بندگان مرا به یاد نعمت‏هاى و بخشش‌های من بینداز كه آنان غير از امر نیکوی زیبا چیزی از من نديده ‏اند، تا براى بقیه [عمرشان] نيز گمان به چیزی جز شبیه آنچه در گذشته بدانها ارزانی داشته‌ام نداشته باشند ... و رسول الله ص از خداوند نقل کرده است که خداوند فرمود: من همراه حسن ظنی هستم كه بنده‌ام درباره من دارد، ای محمد! ... 📚مصباح الشريعة، ص173-174 قَالَ الصَّادِقُ ع: حُسْنُ الظَّنِّ أَصْلُهُ مِنْ حُسْنِ إِيمَانِ الْمَرْءِ وَ سَلَامَةِ صَدْرِهِ وَ عَلَامَتُهُ أَنْ يَرَى كُلَّ مَا نَظَرَ إِلَيْهِ بِعَيْنِ الطَّهَارَةِ وَ الْفَضْلِ مِنْ حَيْثُ رُكِّبَ فِيهِ وَ قُذِفَ فِي قَلْبِهِ مِنَ الْحَيَاءِ وَ الْأَمَانَةِ وَ الصِّيَانَةِ وَ الصِّدْقِ. قَالَ النَّبِيُّ ص: أَحْسِنُوا ظُنُونَكُمْ بِإِخْوَانِكُمْ تَغْتَنِمُوا بِهَا صَفَاءَ الْقَلْبِ وَ إثاء [نَقَاءَ] الطَّبْعِ... أَوْحَى اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى دَاوُدَ ع: ذَكِّرْ عِبَادِي مِنْ آلَائِي وَ نَعْمَائِي فَإِنَّهُمْ لَمْ يَرَوْا مِنِّي إِلَّا الْحَسَنَ الْجَمِيلَ لِئَلَّا يَظُنُّوا فِي الْبَاقِي إِلَّا مِثْلَ الَّذِي سَلَفَ مِنِّي إِلَيْهِمْ... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَحْكِي عَنْ رَبِّهِ: أَنَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِي بِي يَا مُحَمَّدُ ص! ... @yekaye
۱۲) از امیرالمومنین ع درباره اثرات مثبت حسن ظن روایت شده است: ☀️الف. ظن صواب [ظن و گمانی که به نحو درست به مطلب اصابت می‌کند] از خصلتهای خردمندان است. ☀️ب. بهترین ورع و پرهیزکاری داشتن حسن ظن است. ☀️ج.حسن ظن راحتی‌بخش دلها و مایه سلامتی دین است. ☀️د. حسن ظن هم و غم را می‌کاهد و از گرفتار شدن به گناه می‌رهاند. ☀️ه. حسن ظن از بهترین خصلتها و از برترین قسمتها [= سهم‌ها؛ آنچه در قضا و قدر سهم هرکسی قرار داده شده] است. ☀️و.حسن ظن از برترین خلق و خوها و بالاترین عطایا [ی الهی] است. ☀️ز. چه بسا مومنی که صبر و حسن ظن، وی را به رستگاری رساند. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص253 ☀️الف.الظَّنُّ الصَّوَابُ مِنْ شِيَمِ أُولِي الْأَلْبَابِ. ☀️ب. أَفْضَلُ الْوَرَعِ حُسْنُ الظَّنِّ. ☀️ج. حُسْنُ الظَّنِّ رَاحَةُ الْقَلْبِ وَ سَلَامَةُ الدِّينِ. ☀️د. حُسْنُ الظَّنِّ يُخَفِّفُ الْهَمَّ وَ يُنْجِي مِنْ تَقَلُّدِ الْإِثْمِ. ☀️ه. حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ أَحْسَنِ الشِّيَمِ وَ أَفْضَلِ الْقِسَمِ. ☀️و. حُسْنُ الظَّنِّ مِنْ أَفْضَلِ السَّجَايَا وَ أَجْزَلِ الْعَطَايَا. ☀️ز. كَمْ مِنْ مُؤْمِنٍ فَازَ بِهِ الصَّبْرُ وَ حُسْنُ الظَّنِّ. @yekaye
🔹الف.۱.۵) «حسن ظن» بد و «سوء ظن» خوب! با اینکه از روایات فوق به دست می‌آید که در مجموع حسن ظن داشتن خوب و سوء ظن داشتن بد است، اما این قاعده عمومیت ندارد و هم سوء‌ظن گاهی آثار مثبت دارد و هم حسن ظن گاهی ضرر دارد (و بعدا در بحث «سوءظن به دیگران» هم به طور خاص حدیثی در این باره خواهد آمد.) در این زمینه به دو حدیث زیر از امیرالمومنین ع توجه کنید:
۱۳) از امیرالمومنین ع روایت شده است: ☀️الف. کسی که بد گمان شد، [در قبول مطلب] تامل و درنگ می‌کند. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص263؛ 📚عيون الحكم و المواعظ (لليثي)، ص451 مَنْ سَاءَ ظَنُّهُ تَأَمَّلَ. ☀️ب. کسی که گمان نیک پیدا کرد، [در بررسی جوانب امر] اهمال می‌ورزد. 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص253 مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ أَهْمَلَ. @yekaye