☀️۱) سلام میگوید: خدمت امام باقر ع بودم که حمران بن اعین بر ایشان وارد شد و سوالاتی پرسید. وقتی خواست برود به امام باقر ع عرض کرد:
خداوند بقای شما و استفاده ما از محضر شما را طولانیتر گرداند. میخواهم به شما عرض کنم که ما خدمت شما میرسیم ولی از نزد شما نمیرویم مگر اینکه رقیق القلب شدهایم و نفسمان از دنیا پر کشیده و اموالی که در دست مردمان است دیگر به چشممان نمیآید؛ اما وقتی که از اینجا میرویم و با مردم و تجار میگردیم دوباره دنیا محبوبمان میشود.
امام باقر ع فرمود: این دل است دیگر؛ گاهی سخت میگیرد و گاهی سهل.
سپس فرمود: همانا اصحاب حضرت محمد ص به ایشان عرض کردند که ای رسول الله! ما از نفاق بر خود نگرانیم.
فرمود: چرا؟
وقتی نزد شما هستیم و شما تذکر میدهید و بر رغبت ما میافزایید میترسیم و دنیا را فراموش میکنیم و به آن بیرغبت میشویم، گویی در حالی که در محضر شماییم آخرت و بهشت و جهنم را به چشم میبینیم؛ اما وقتی از نزد شما بیرون میرویم و وارد این خانهها میشویم و بوی بچههایمان را استشمام میکنیم و اهل و عیال را میبینیم اندکی نمیگذرد که از آن حالی که نزد شما بودیم برمیگردیم و گویی اصلا در چنان حال و هوایی نبودهایم. آیا شما بر ما نمیترسید که این نفاق باشد؟
رسول الله به آنها فرمود: خیر! این گامهای شیطان است که شما را مشتاق دنیا میکند؛ به خدا سوگند اگر آن حالی را که توصیف کردید به طور دائم باقی میماندید قطعا با فرشتگان دست می دادید و بر روی آب راه میرفتید.
واگر نبود که شما گناه میکنید و بعد استغفار میکنید، خداوند خلایقی را میآغرید تا گناه کنند و سپس استغفار کنند تا خداوند آنان را ببخشد! همانا مومن بسیار به فتنه میافتد و بسیار توبه میکند؛ آیا این سخن خداوند عز و جل را نشنیدی که فرمود: «همانا خداوند بسیار توبهکنندگان و پاکیزگان را دوست دارد» (بقره/۲۲۲) و اینکه فرمود: «نزد پروردگارتان استغفار کنید و سپس به سوی او توبه نمایید.» (هود/۳).
📚الكافي، ج2، ص423-424
📚 تفسير العياشي، ج1، ص109
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ الْأَحْوَلِ عَنْ سَلَّامِ بْنِ الْمُسْتَنِيرِ قَالَ:
كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ ع، فَدَخَلَ عَلَيْهِ حُمْرَانُ بْنُ أَعْيَنَ وَ سَأَلَهُ عَنْ أَشْيَاءَ. فَلَمَّا هَمَّ حُمْرَانُ بِالْقِيَامِ قَالَ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: أُخْبِرُكَ أَطَالَ اللَّهُ بَقَاءَكَ لَنَا وَ أَمْتَعَنَا بِكَ أَنَّا نَأْتِيكَ فَمَا نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ حَتَّى تَرِقَّ قُلُوبُنَا وَ تَسْلُوَ أَنْفُسُنَا عَنِ الدُّنْيَا وَ يَهُونَ عَلَيْنَا مَا فِي أَيْدِي النَّاسِ مِنْ هَذِهِ الْأَمْوَالِ ثُمَّ نَخْرُجُ مِنْ عِنْدِكَ فَإِذَا صِرْنَا مَعَ النَّاسِ وَ التُّجَّارِ أَحْبَبْنَا الدُّنْيَا.
قَالَ: فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع: إِنَّمَا هِيَ الْقُلُوبُ مَرَّةً تَصْعُبُ وَ مَرَّةً تَسْهُلُ. ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع:
أَمَا إِنَّ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ ص قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ نَخَافُ عَلَيْنَا النِّفَاقَ!
قَالَ فَقَالَ: وَ لِمَ تَخَافُونَ ذَلِكَ؟
قَالُوا: إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ فَذَكَّرْتَنَا وَ رَغَّبْتَنَا وَجِلْنَا وَ نَسِينَا الدُّنْيَا وَ زَهِدْنَا حَتَّى كَأَنَّا نُعَايِنُ الْآخِرَةَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ نَحْنُ عِنْدَكَ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ وَ دَخَلْنَا هَذِهِ الْبُيُوتَ وَ شَمِمْنَا الْأَوْلَادَ وَ رَأَيْنَا الْعِيَالَ وَ الْأَهْلَ يَكَادُ أَنْ نُحَوَّلَ عَنِ الْحَالِ الَّتِي كُنَّا عَلَيْهَا عِنْدَكَ وَ حَتَّى كَأَنَّا لَمْ نَكُنْ عَلَى شَيْءٍ. أَ فَتَخَافُ عَلَيْنَا أَنْ يَكُونَ ذَلِكَ نِفَاقاً؟
فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص: كَلَّا إِنَّ هَذِهِ خُطُوَاتُ الشَّيْطَانِ فَيُرَغِّبُكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ اللَّهِ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى الْحَالَةِ الَّتِي وَصَفْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ وَ مَشَيْتُمْ عَلَى الْمَاءِ. وَ لَوْ لَا أَنَّكُمْ تُذْنِبُونَ فَتَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ، لَخَلَقَ اللَّهُ خَلْقاً حَتَّى يُذْنِبُوا ثُمَّ يَسْتَغْفِرُوا اللَّهَ فَيَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ.
إِنَّ الْمُؤْمِنَ مُفَتَّنٌ تَوَّابٌ؛ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ» وَ قَالَ: «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْه».
@yekaye
🔸۲) حدیث نبوی فوق در منابع اهل سنت هم با اسناد و عبارات متفاوت آمده است؛ مثلا:
☀️الف. حنظله که از کاتبان وحی بود روایت کرده است؛ یکبار ابوبکر مرا دید و گفت: حنظله چطوری؟
گفتم: حنظله منافق شد!
گفت:سبحان الله! چه میگویی؟!
گفتم: وقتی نزد رسول الله ص هستیم، ما را به یاد بهشت و جهنم میاندازد، چنانکه گویی آن دو را به چشم میبینیم؛ و وقتی از نزد رسول الله ص بیرون میآییم همسران و فرزندان و باغهایی که داریم بر ما هجوم میآورند و اکثر آنها را از یاد میبریم.
ابوبکر گفت: به خدا سوگند که ما هم همین طوریم.
پس با هم راه افتادیم تا بر رسول الله ص وارد شدیم. گفتم: یا رسول الله! حنظله منافق شد!
فرمود: چه شده است؟
گفتم: یا رسول الله! وقتی نزد شما هستیم، ما را به یاد بهشت و جهنم میاندازید، چنانکه گویی آن دو را به چشم میبینیم؛ و وقتی از نزد شما بیرون میآییم همسران و فرزندان و باغهایی که داریم بر ما هجوم میآورند و اکثر آنها را از یاد میبریم.
رسول الله ص فرمود: به کسی که جانم به دست اوست سوگند، اگر بر آن وضعی که نزد من و هنگام تذکر دارید پایدار میماندید قطعا در منزل و مسیرتان با فرشتگان دست میدادید؛ ولیکن ای حنظه لحظهای چنین و لحظهای چنان؛ و این را سه بار تکرار کرد.
📚صحيح مسلم، ج8، ص94
✅مسلم همین حدیث را با سند دیگری به طور مختصرتر روایت کرده است (صحيح مسلم، ج8، ص95 )؛ و احمد بن حنبل هم این روایت حنظله را با سه سند متفاوت دیگر روایت کرده است (مسند أحمد، ج29، ص150 ؛ و ج31، ص390 ) تنها نکتهای که در روایتهای احمد هست شروع داستان این طور است که حنظله میگوید من خدمت رسول الله بودم و به چنان حالی رسیدم که گویی بهشت و جهنم را میدیدم؛ اما بعد که به منزل رفتم مشغول خنده و بازی با همسر و فرزندانم شدم و دیدم اثری از آن حالی که داشتم نیست.
☀️ب. از ابوهریره روایت شده که:
به پیامبر ص عرض کردیم:یا رسول الله! وقتی تو را میبینیم رقیق القلب و از اهل آخرت میشویم؛ و وقتی از تو جدا میشویم دنیا در چشممان بزرگ میآید و بوی زن و فرزندان بر جانمان خوش میآید.
فرمود: اگر همواره بر آن حالی بودید که نزد من هستید، قطعا با فرشتگان با دستهایشان مصافحه میکردید و آنان در خانههایتان به دیدارتان میآمدند؛ ولی اگر گناه نکنید خداوند گروهی را خواهد آورد که گناه کنند تا آنان را مورد مغفرت قرار دهد.
📚مسند أحمد، ج13، ص410
☀️ج. از انس بن مالک روایت شده است که اصحاب پیامبر ص به ایشان گفتند: هنگامی که ما نزد شماییم و شما با ما سخن میگویید رقیق القلب میشویم؛ و وقتی از نزد شما بیرون میرویم و زن و فرزندانمان بر ما هجوم میآورند چنین و چنان میکنیم.
پیامبر ص فرمود: اگر آن لحظه برایتان تداوم داشته باشد قطعا با فرشتگان دست میدادید.
📚مسند أحمد، ج20، ص189
@yekaye
👇متن احادیث فوق👇
متن احادیث شماره ۲
☀️الف. حدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ يَحْيَى التَّيْمِيُّ وَقَطَنُ بْنُ نُسَيْرٍ (وَاللَّفْظُ لِيَحْيَى) أَخْبَرَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَيْمَانَ ، عَنْ سَعِيدِ بْنِ إِيَاسٍ الْجُرَيْرِيِّ ، عَنْ أَبِي عُثْمَانَ النَّهْدِيِّ ، عَنْ حَنْظَلَةَ الْأُسَيِّدِيِّ قَالَ: وَكَانَ مِنْ كُتَّابِ رَسُولِ اللهِ ص قَالَ:
لَقِيَنِي أَبُو بَكْرٍ فَقَالَ: كَيْفَ أَنْتَ يَا حَنْظَلَةُ؟
قَالَ: قُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ!
قَالَ: سُبْحَانَ اللهِ مَا تَقُولُ؟
قَالَ: قُلْتُ: نَكُونُ عِنْدَ رَسُولِ اللهِ ص يُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ، حَتَّى كَأَنَّا رَأْيُ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللهِ ص عَافَسْنَا الْأَزْوَاجَ وَالْأَوْلَادَ وَالضَّيْعَاتِ، فَنَسِينَا كَثِيرًا.
قَالَ أَبُو بَكْرٍ: فَوَاللهِ إِنَّا لَنَلْقَى مِثْلَ هَذَا.
فَانْطَلَقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْرٍ حَتَّى دَخَلْنَا عَلَى رَسُولِ اللهِ ص قُلْتُ: نَافَقَ حَنْظَلَةُ يَا رَسُولَ اللهِ!
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ص: وَمَا ذَاكَ؟
قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللهِ نَكُونُ عِنْدَكَ تُذَكِّرُنَا بِالنَّارِ وَالْجَنَّةِ، حَتَّى كَأَنَّا رَأْيُ عَيْنٍ، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا الْأَزْوَاجَ وَالْأَوْلَادَ وَالضَّيْعَاتِ نَسِينَا كَثِيرًا.
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ ص: وَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنْ لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِي، وَفِي الذِّكْرِ لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ عَلَى فُرُشِكُمْ، وَفِي طُرُقِكُمْ، وَلَكِنْ يَا حَنْظَلَةُ سَاعَةً وَسَاعَةً ثَلَاثَ مَرَّاتٍ .
📚صحيح مسلم، ج8، ص94
☀️ب. حَدَّثَنَا أَبُو كَامِلٍ، وَأَبُو النَّضْرِ، قَالَا: حَدَّثَنَا زُهَيْرٌ، حَدَّثَنَا سَعْدٌ الطَّائِيُّ - قَالَ أَبُو النَّضْرِ: سَعْدٌ أَبُو مُجَاهِدٍ -، حَدَّثَنَا أَبُو الْمُدِلَّةِ، مَوْلَى أُمِّ الْمُؤْمِنِينَ، سَمِعَ أَبَا هُرَيْرَةَ، يَقُولُ:
قُلْنَا: يَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّا إِذَا رَأَيْنَاكَ رَقَّتْ قُلُوبُنَا وَكُنَّا مِنْ أَهْلِ الْآخِرَةِ، وَإِذَا فَارَقْنَاكَ أَعْجَبَتْنَا الدُّنْيَا، وَشَمَمْنَا النِّسَاءَ وَالْأَوْلَادَ.
قَالَ: لَوْ تَكُونُونَ - أَوْ قَالَ: لَوْ أَنَّكُمْ تَكُونُونَ - عَلَى كُلِّ حَالٍ عَلَى الْحَالِ الَّتِي أَنْتُمْ عَلَيْهَا عِنْدِي، لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ بِأَكُفِّهِمْ، وَلَزَارَتْكُمْ فِي بُيُوتِكُمْ، وَلَوْ لَمْ تُذْنِبُوا، لَجَاءَ اللهُ بِقَوْمٍ يُذْنِبُونَ كَيْ يَغْفِرَ لَهُمْ.
📚مسند أحمد، ج13، ص410
☀️ج. حَدَّثَنَا مُؤَمَّلٌ، حَدَّثَنَا حَمَّادٌ، عَنْ ثَابِتٍ، عَنْ أَنَسٍ:
أَنَّ أَصْحَابَ النَّبِيِّ ص قَالُوا لِلنَّبِيِّ ص: إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ، فَحَدَّثْتَنَا رَقَّتْ قُلُوبُنَا، فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسْنَا النِّسَاءَ وَالصِّبْيَانَ، وَفَعَلْنَا وَفَعَلْنَا.
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: إِنَّ تِلْكَ السَّاعَةَ لَوْ تَدُومُونَ عَلَيْهَا لَصَافَحَتْكُمُ الْمَلَائِكَةُ.
📚مسند أحمد، ج20، ص189
@yekaye
☀️۳) حارث اعور روایت کرده است: بر امیرالمومنین ع وارد شدم و عرض کردم: یا امیرالمومنین! وقتی نزد شما هستیم چیزهایی میشنویم که دینمان را بدان محکم میکنیم؛ و وقتی از نزد شما میرویم مطالب مختلف و آشفتهای میشنویم که نمیدانیم مقصود چیست.
فرمود: آیا آنها واقع شد؟
گفتم: بله.
فرمود: از رسول الله ص شنیدم ه میفرمود: جبرئیل سراغم آمد و گفت: ای محمد! در امت تو فتنهای رخ خواهد داد. پرسیدم: راه خروج از آن چیست؟ گفت: کتاب الله؛ که در آن است هر خبری که پیش از شما بوده و هر خبری که بعد از شما رخ دهد و هر حکمی که بین شما باید واقع شود؛ «و آن قاطع و روشنگر است؛ و قطعا شوخى نيست» (برگرفته از طارق/۱۳-14)؛ کسی که آن را برگیرد ولی به غیر آن عمل کند خداوند وی را درهم کوید؛ و کسی که هدایت را از غیر او بجوید خداوند گمراهش کند؛ و آن ریسمان محکم خداوند است؛ و آن ذکر حکیم است؛ و آن صراط مستقیم است که هواهای نفسانی آن را به بیراهه نکشاند، و زبانها آن را نپوشاند، و با رد کردن گرد و غبار کهنگی و مندرس شدن بر آن ننشیند، و عجایبش تمام نشود، و عالمان از آن سیر نشوند؛ آن همان است که جنیان وقتی آن را شنیدند نتوانستند از بیان این مطلب خودداری کنند که بگویند: «ما قرآن عجیبی شنیدهایم که به راه رشد هدایت میکند» (جن/۱). کسی که بر اساس آن سخن گوید تصدیق شود و کسی که بدان عمل کند پاداش گیرد و کسی که بدان چنگ زند «به صراط مستقیم هدایت شده است» (آل عمران/۱۰۱)؛ آن همان کتاب نفوذناپذیری است که «باطل از پیش و پس بدان راه نیابد؛ نازلشدهای از جانب حکیم و حمید است» (فصلت/۴۲).
📚تفسير العياشي، ج1، ص3
عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ!
قَالَ: أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ! قُلْتُ: فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ، فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَبَر [خَيْرٍ] وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ، وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ، مَنْ ولاه [وَلِيَهُ] مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ، وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ، وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ، وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ، وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، لَا تزيغه [تُزَيِّفُهُ] الْأَهْوَاءُ، وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ علی [عَنِ] الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ، هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا: «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ». مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد».
@yekaye
☀️۴) مرحوم آمدی در کتاب ارزشمند غرر الحکم و دررالکلم احادیث متعددی از امیرالمومنین درباره خشیت از خداوند آورده است؛ که برخی از آنها در ادامه تقدیم میشود (شمارههایی که بعد از متن عربی حدیث آمده به ترتیب شماره جلد و صفحه بر اساس اصل کتاب «غرر الحكم و درر الكلم» است):
☀️أ. داناترین مردم به خداوند کسی است که بیشترین خشیت را در قبال او دارد.
☀️ب. سبب خشیت، علم است.
☀️ج. غایت معرفت، خشیت است؛ غایت معرفت، خوف از خداوند سبحان است.
☀️د. هنگامی که علم کسی فزونی یابد ادبش فزونی مییابد و خشیتش نسبت به خداوند چندبرابر شود.
☀️ه. خشیت از عذاب خداوند خصلت تقواپیشگان است.
☀️و. هرکس علمش به خداوند عظیمترست، خوفش از خداوند سبحان شدیدتر است
☀️ز. کسی که خشیت خدا داشته باشد علمش کامل شده است.
☀️ح. تعجب میکنم از کسی که خدا را شناخت چگونه خوفش شدت نگرفته است.
☀️ط. خشیت برای عالم بودن کافی است. علمی همچون خشیت نیست.
☀️ي. خشیت خصلت نیکبختان است.
☀️ك. بهترین عبادت خشیت است.
☀️ل. گریه از خشیت خداوند دل را نورانی میکند و انسان را از دور و بر گناه گشتن، حفظ میکند.
☀️م. گریه از خشیت خداوند کلید رحمت است.
☀️ن. گریه از خشیت خداوند گناهان را ذوب میکند؛ گریه بنده از خشیت خداوند گناهان وی را ذوب میکند.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص63 و ۱۹۰-۱۹۲
☀️أ. أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَكْثَرُهُمْ خَشْيَةً لَهُ (430/2).
☀️ب. سَبَبُ الْخَشْيَةِ الْعِلْمُ (124/4).
☀️ج. غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ الْخَشْيَةُ (371/4)؛
غَايَةُ الْعِلْمِ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ (375/4).
☀️د. إِذَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُهُ وَ تَضَاعَفَتْ خَشْيَتُه لِرَبِّهِ (193/3).
☀️ه. الْخَشْيَةُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ شِيمَةُ الْمُتَّقِينَ (41/2).
☀️و. أَعْظَمُ النَّاسِ عِلْماً أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ (428/2).
☀️ز. مَنْ خَشِيَ اللَّهَ كَمُلَ عِلْمُهُ (180/5).
☀️ح. عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ كَيْفَ لَا يَشْتَدُّ خَوْفُهُ (338/4).
☀️ط. كَفَى بِالْخَشْيَةِ عِلْماً (574/4)؛
لَا عِلْمَ كَالْخَشْيَةِ (351/6).
☀️ي. الْخَشْيَةُ شِيمَةُ السُّعَدَاءِ (156/1).
☀️ك. نِعْمَ الْعِبَادَةُ الْخَشْيَةُ (157/6).
☀️ل. بُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ يَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ (111/2).
☀️م. الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ (121/2).
☀️ن. بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تُمَحَّصُ الذُّنُوبُ (240/3)؛
بُكَاءُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُمَحِّصُ ذُنُوبَهُ (262/3).
@yekaye
☀️۵) از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از خشیت خداوند گریسته است؛ و چشمی که در راه خداوند شب تا صبح بیدار مانده؛ و چشمی که از محرمات الهی دیده فرو انداخته است.
وباز رسول الله ص فرمودند: خوشا به حال کسی که خداوند به او نگریست در حالی که وی از خشیت خداوند گریان بود به خاطر گناهی که جز خداوند کسی از آن خبر نداشت.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص177
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.
وَ قَالَ ص: طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا تَبْكِي عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرُهُ.
📚فراز پایانی این روایت با سند دیگری نیز در ص۱۶۷ همین کتاب آمده است.
@yekaye
☀️۶) از امام باقر ع روایت شده است که اززمره مطالبی که در مناجات حضرت موسی با خداوند در کوه طور رد و بدل شد این است که:
خداوند فرمود: ای موسی! به قومت ابلاغ کن که کسی همچون گریهکنندگان از خشیت من به من تقرب نجوید؛ و کسی همچون عبادتپیشگانی عبادتم را نکند که با ورع از محرماتم مرا عبادت میکنند؛ و کسی همچون زینتدادهشدگانی زینت داده نشود که با زهد در دینا نسبت بدانچه بدان نیازی ندارند زینت یافتهاند.
موسی گفت: ای گرامیترین گرامیان! چه پاداشی به هریک خواهی داد؟
فرمود: اما تقربجویندگان به من که با گریه از خشیت من تقرب میجویند آنان در رفیق الاعلی هستند که کسی همرتبه آنان نیست؛ اما عبادتپیشگانی که با خودداری از محرمات عبادتم میکنند من در قیامت اعمال مردم را وارسی میکنم اما اعمال آنها را از روی حیا تفتیش نخواهم کرد؛ و اما کسانی که با زهد در دنیا به من تقرب میجویند بهشتم را ارزانیشان میدارم که هرجایی از آن را خواستند بر آن گام نهند و هرجایی از آن را خواستند برای سکونت خود برگیرند (اشاره به آیه ۷۴ سوره زمر).
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص172
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أَيُّوبَ عَنِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
فِيمَا نَاجَى بِهِ اللَّهُ مُوسَى ع عَلَى الطُّورِ أَنْ: يَا مُوسَى أَبْلِغْ قَوْمَكَ أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي؛ وَ مَا تَعَبَّدَ إِلَيَّ الْمُتَعَبِّدُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي؛ وَ لَا تَزَيَّنَ لِيَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا عَمَّا بِهِمُ الْغِنَى عَنْهُ.
قَالَ فَقَالَ مُوسَى ع: يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ فَمَا ذَا أَثَبْتَهُمْ عَلَى ذَلِكَ؟
فَقَالَ: يَا مُوسَى أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي فَهُمْ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ؛ وَ أَمَّا الْمُتَعَبِّدُونَ إِلَيَّ بِالْوَرَعِ مِنْ مَحَارِمِي فإن [فَإِنِّي] أُفَتِّشُ النَّاسَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ حَيَاءً مِنْهُمْ؛ وَ أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا فَإِنِّي أَمْنَحُهُمُ الْجَنَّةَ بِحَذَافِيرِهَا يتبوءوا [يَتَبَوَّءُونَ] مِنْهَا حَيْثُ شاء [يَشَاءُونَ].
@yekaye
یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
.
1️⃣ «وَ هُوَ يَخْشى»
این آیه توصیف حال و روز آن نابینایی است که خدمت پیامبر ص رسید که او در حالی خدمت پیامبر ص شتافت که خشیت داشت.
آیه درباره اینکه او از چه چیزی خشیت داشت ساکت است؛
و اغلب مفسران بر این باورند که مقصود، خشیت از خداست، چرا که اساسا تذکر پیامبر ص در کسی اثرگذار است که اهل خشیت از خداوند باشد، چنانکه فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى، إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى: قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى، جز اينكه تذکرى باشد براى هر كه خشیت دارد.» (طه/3) و نیز فرمود: «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى: به زودى كسى كه خشیت دارد متذكر مىشود» (أعلى/10)
📚مجمع البيان، ج10، ص665 ؛ الميزان، ج20، ص201
و این آیه میخواهد بفرماید این نابینایی که خدمت تو آمد اهل خشیت بود، که زمینه قبول تذکر در او بالاست، در حالی که آن ثروتمند احساس بینیازی و استغنا میکرد و زمینه پذیرش در او پایین بود.
اما برخی از مفسران، علاوه بر این، احتمالات دیگری را هم مطرح کردهاند؛ مانند اینکه: از کفار و اینکه تحت آزار آنان قرار بگیرد میترسید (یعنی به نزد پیامبر پناه آورده بود)؛ و احتمال خیلی ضعیفتری که مطرح کردهاند این است که چون نابینا بود و کسی دستش را نگرفته بود و با سرعت میآمد، از زمین خوردن میترسید!!!
📚مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ؛ البحر المحيط، ج10، ص408 ؛ الكشاف، ج4، ص702
@yekaye
#عبس_9
یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
.
4️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ ... وَ أَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَى، وَ هُوَ يَخْشىَ»
در این آیات دو نمونه از مواجهه انسانها با پیامبر ص (به عنوان برترین دعوتکننده به خدا) مطرح شده است که به نظر میرسد دو سر طیف باشد و همه افراد در این طیف قرار میگیرند:
عدهای که در مقابل پیامبر ص و دعوت دین احساس بینیازی میکنند؛ و
عدهای که با شتاب و در حالی که خشیت خدا در دل دارند به سوی ایشان میشتابند تا از ایشان بهرهمند شوند.
و ظاهرا خداوند با مذمت توجه کردن به گروه نخست، و تشویق توجه به گروه اخیر، میخواهد
هم به دعوتکنندگان تذکر دهد که سرمایهگذاری اصلیتان باید روی کسانی باشد که خودشان مشتاقند ولو در ظاهر اعتباری نداشته باشند؛ و
هم به افرادی که سراغ دین میروند غیرمستقیم تفهیم کند که اگر با خشیت و با روی خوش و شتابان سراغ دین رفتید امیدی هست که بهرهمند شوید نه اینکه با غرور و تکبر و احساس بینیازی با دین مواجه شوید.
@yekaye
#عبس_9
یک آیه در روز
۱۰۹۴) 📖 وَ هُوَ يَخْشى 📖 ترجمه 💢و او سخت هراسان است، سوره عبس (۸۰) آیه ۹ ۱۴۰۲/۵/۱۸ ۲۲ محرم ۱۴۴۵
🔹تلَهَّى
▪️کلمه «تلهی» را عموما از همان ماده «لهو» دانستهاند؛ و در برابر کسانی که گفتهاند این از ماده «لهی» است پاسخ داده شده که درست است که کلماتی که معتل اللام با حرف واو باشند در حالتی که که حرف ما قبل عله مکسورباشد فعل آنها به صورت «ی» میآید (مثل شقی یشقی) اما در حالت مصدری دوباره با حرف «و» نوشته میشوند و اگر این ماده در حالت مصدری با حرف یاء میآمد میشد گفت که ریشهاش «لهی» است.
📚البحر المحيط، ج10، ص408
▪️در هر صورت کلمات ساخته شده از این ماده بسیار متنوع است: از «لهو» به معنای هر چیزی که از طریق تحریک هوای نفس و طرب انسان را به خود مشغول کند، گرفته تا «لهو» به معنای «زن»، ویا «لَهَاة» به معنای «زبان کوچک» (زائده گوشتیای که در انتهای سقف دهان آویزان است) و «لُهْوَة» به معنای دانههایی که داخل دهانه سنگ آسیاب میاندازند تا آرد شود، و یا «لُهَى» به معنای برترین و نابترین پاداشها (که مفرد آن «لُهْوَة» و «لُهْيَة» است) از این ماده گرفته شده است.
📚كتاب العين، ج4، ص87-88
▪️همین تنوع موجب شده که برخی همچون ابن فارس دو اصل را برای این ماده قائل شوند:
▫️یکی هر آنچه که انسان را از چیزی به چیز دیگر مشغول کند، و
▫️دیگری همان معنای پرتاب کردن چیزی با دست است و توضیح دادهاند که علاوه بر کلمه «لُهْوَة» که معنای اصلی این حالت دوم است، بخشش زیاد و دلچسب هم از این بابت که یک نحوه پرتاب کردن با دست است چنین نامیده شده و زبان کوچک هم از باب تشبیهش به دسته آسیاب که از آنجا این دانهها داخل آن ریخته میشود چنین نامیده شده است
📚معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۱۳
◾️اما اغلب کوشیدهاند یک معنای جامع برای اینها بیابند:
▪️راغب اصفهانی (و ظاهرا به تبع وی، ابوحیان در البحر المحيط، ج10، ص408 ) همان معنای اولی که ابن فارس گفت را با این توضیح محور قرار داده که «لهو» هر چیزی است که انسان را از کاری که به وی مربوط میشود و برایش اهمیت دارد، به خود مشغول کند: «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (محمد/36)، «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» (عنكبوت/64) و وجه تسمیه «لَهْوَة» را این میداند که آسیاب را به خود مشغول میکند و هدیه و عطیه را هم از باب تشبیه به «لهوة» چنین نامیدهاند.
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۴۸
▪️در مقابل، حسن جبل به معنای دومی که ابن فارس مطرح کرده بیشتر متمایل است؛ یعنی بر این باور است که معنای محوری این ماده «انداختن و رها کردن چیزی در یک عرصه باز است» همانند زبان کوچک یا انداختن دانه در میانه سنگ آسیاب؛ و «لهو» به معنای سرگرم شدن به چیزی و غافل شدن از سایر امور هم از باب اینکه شبیه فرو افتادن در چیزی است بدون اینکه به جایی بند باشد چنین نامیده شده است.
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۰۵
▪️اما مرحوم مصطفوی اساسا تحلیل متفاوتی دارد؛ وی اصل این ماده را هر آنچیزی میداند که انسان به آن یک نحوه تمایل دارد و یک لذتی را در آن جستجو میکند بدون اینکه به نتیجه کار توجه داشته باشد؛ و بر این باور است که مشغول شدن به چیزی و مانند آن از لوازم و آثار آن است نه معنای کلمه؛ و نیز بر این باور است که کلماتی که در معنای پرتاب کردن دانه در سنگ آسیاب و امثال آن به کار رفته برگرفته از ماده «لهی» است که با «لهو» تفاوت اندکی دارد؛ و سعی کرده تمام کاربردهای قرآنی کلمه «لهو» را با این توضیح شرح دهد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247-249
▪️این ماده، در قرآن کریم در حالت ثلاثی مجرد در قرائت حفص از عاصم فقط به صورت مصدر (لهو) ویا اسم فاعل «لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ» (انبیاء/۳) به کار رفته است (در بخش اختلاف قرائات دیدیم که در سایر قرائات به صورت فعل ثلاثی مجرد هم به کار رفته بود)؛ اما در ابواب افعال و تفعل به صورت فعل به کار رفته است.
▪️وقتی به باب افعال میرود متعدی میشود به معنای کسی را در لهو قرار دادن و به خود سرگرم نمودن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247 ) مانند: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تکاثر/1)، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (منافقون/۹)، «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷)، «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر/3)
▪️اما وقتی در باب تفعل به کار میرود به معنای خود را به بیخیالی زدن و خود را به چیزی سرگرم نمودن است: «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/10).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «تلهی»
🔸سه کلمه «عبث» و «لهو» و «لعب» به هم نزدیکاند، و در مورد هرسه در قرآن کریم، این تعبیر که «خلقت خدا این گونه نیست»، به کار رفته است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ (مومنون/۱۱۵) ؛ «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلينَ» (انبیاء/۱۷)؛ «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ (انبیاء/۱۶؛ دخان/۳۸).
در تفاوت آنها اختلاف نظر است.
▪️عسکری بر این باور است که:
«عبث» درجایی است که کار کاملا به صورت غیرارادی وناخودآگاه انجام میشود [مثلا کسی که با ریشش بازی میکند] اما در لهو و لعب میتواند یک نحوه حالت ارادی هم داشته باشد.
«لعب» کاری است که انگیزه اصلی آن لذت بردن است و دغدغهای در قبال حکیمانه بودن آن (به ثمره خاصی رسیدن) وجود ندارد (مانند بازی اطفال، که اصلا درکی از حکمت ندارند و صرفا برای لذت بازی میکنند)؛
و «لهو» آن سرگرمی است که انسان را از برنامه اصلی خود بازمیدارد.
و البته هر لهوی لعب هست، اما «لعب» میتواند «لهو» نباشد (مانند اینکه کسی بخواهد با بازی کردن، مطلب خاصی را به بچهای آموزش دهد)
📚الفروق في اللغة، ص۲۴۸
▪️اما مرحوم مصطفوی (که علاوه بر سه کلمه فوق، درباره تفاوت اینها با «لغو» و «مزاح» و «باطل» هم سخن گفته) بر این باور است که:
«عبث» آن کاری است که غرض عقلایی و فایده هدفمندی از آن نباشد؛ و
«لعب» مشغول شدن به کاری است که لذتبخش است بدون هیچ گونه توجهای به نتیجه و فایده آن؛ و
«لهو» چیزی است که انسان بدان تمایل دارد و از آن لذت میبرد بدون اینکه به نتیجهاش توجه کند؛ و
«لغو» هم انجام کاری است که قابل اعتنا نباشد و بدون تامل و فکر صورت گرفته باشد؛ و
«مزاح» صرف کاری است که برای انس گرفتن و شوخی کردن انجام میشود؛ و
«باطل» نقطه مقابل حق است و چیزی است که ثبات و تحققی نداشته باشد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۱۱
📿این ماده و مشتقات آن ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
🔹عنْهُ / عَنْهُو
در قرائت اهل مکه (ابنکثیر) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) این کلمه هنگام وصل به کلمه بعدی به صورت «عنهو» تلفظ میشود.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹عنْهُ تَلَهَّى / عَنْهو تّلَهّى
در روایتی بزی از قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی دیگر از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت مشدد قرائت میشود؛ که آن طور که ابوحیان توضیح داده در این صورت کلمه «تلهی» در اصل به صورت تتلهی بوده که دو تاء آن در هم ادغام شده است؛ و در فراز بعد توضیحش میآید.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹تلَهَّى / تّلَهّى / تُلَهَّى / تتلَهّى / تَلْهَى / تُلْهَى
▪️این کلمه در اغلب قرائات به صورت «تَلَهَّى» قرائت شده است که در اصل «تَتَلَهَّى» بوده که یک تاءآن از باب تخفیف در کلام حذف شده است؛ و اگرچه در روایت قنبل از ابن کثیر (قاری مکه) نیز به همین صورت قرائت شده است؛
▪️اما چنانکه اشاره شد در روایتی دیگر از ابن کثیر (روایت بزی) و برخی از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت تاءمشدد قرائت شده است؛
▪️در برخی از قراءات عشر (ابوجعفر یزید بن قعقاع) و روایتی از امام باقر ع به صورت فعل مجهول «تُلَهَّى» قرائت شده؛
▪️در برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود و أبوالجوزاء و طلحة) هر دو تاء به صورت آشکار قرائت شده است: «تتلَهّى»؛
▪️و البته از طلحه قرائت این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد: «تَلْهَى» نیز روایت شده است؛ که این قرائت از برخی از طرق عاصم (قراءة حلواني از عصمه از روایت شعبه از عاصم از طريق الداني، و نیز نزد صفراوي) هم روایت شده است؛
▪️و در برخی قرائات غیرمشهور دیگر (أُبَي و ابن سميفع و جحدري) نیز به صورت فعل ثلاثی مجرد مجهول: «تُلْهَى» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ مجمع البيان، ج10، ص662 ؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص۱۷۲ ؛ البحر المحيط، ج10، ص408 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۹۹۰
@yekaye
☀️۱) امیرالمومنین ع به مناسبتی حکایتی را تعریف میکنند که در فرازی از آن از پیامبر اکرم ص حدیثی روایت میکنند درباره اینکه چگونه فرشتگان از سویی و لشکریان شیطان از سوی دیگر در روز اول شعبان به سوی مردم گسیل میشوند و درخت طوبی در بهشت و درخت زقوم در جهنم شاخههایشان را آماده میکنند که برخی از افراد با کارهای مختلف به شاخههای این دو درآویزند و وارد بهشت یا جهنم شوند. فرازهایی از این حدیث نبوی بدین قرار است:
سپس رسول الله ص فرمود: به کسی که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد سوگند، همانا هرکسی به سراغ دری از درهای بدی و عصیان در این روز برود به شاخهای از شاخههای درخت زقوم درآویخته است که او را به جهنم ببرد.
[سپس رسول الله ص برخی از این امور بد و معصیت را برمیشمرند از جمله]
و کسی که در این روز فقیر ضعیفی سراغش بیاید که بد حال بودن وی را میداند و بدون اینکه ضرری به خودش برسد میتواند حال او را تغییر دهد و کسی هم نیست که این کار را عهدهدار شود و با این حال وی را به حال خود رها کند که ضایع شود و به فلاکت افتد و دست او را نگیرد پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که بدکاری نزد وی عذر تقصیر آورد و او عذرش را نپذیرد و به اندازه عقوبت بدیاش هم بسنده کند بلکه بیش از آن وی را عقوبت کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که همسایهاش بمیرد و وی از باب خوار شمردن وی در تشییع جنازهاش شرکت نکند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که از مصیبتدیدهای رویگردان شود و از باب حقیر و کوچک شمردن وی، به وی بیاعتنایی کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است. ...
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص647-648
وَ لَقَدْ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى قَوْم ... ثُمَّ قَالَ لَهُمْ وَ نَادَاهُم:
لَقَدْ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَيْشاً ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَشِدَّاءِ الْكُفَّارِ، فَأَبْطَأَ عَلَيْهِ خَبَرُهُمْ، وَ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِهِمْ. وَ قَالَ: لَيْتَ [لَنَا] مَنْ يَتَعَرَّفُ أَخْبَارَهُمْ، وَ يَأْتِينَا بِأَنْبَائِهِمْ...
... ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ وَ الْعِصْيَانِ فِي هَذَا الْيَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ فَهُوَ مُؤَدِّيهِ إِلَى النَّارِ.
... وَ مَنْ جَاءَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَقِيرٌ ضَعِيفٌ يَعْرِفُ سُوءَ حَالِهِ، وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِ حَالِهِ مِنْ غَيْرِ ضَرَرٍ يَلْحَقُهُ، وَ لَيْسَ هُنَاكَ مَنْ يَنُوبُ عَنْهُ وَ يَقُومُ مَقَامَهُ، فَتَرَكَهُ يُضَيَّعُ وَ يَعْطَبُ، وَ لَمْ يَأْخُذْ بِيَدِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ مُسِيءٌ، فَلَمْ يَعْذِرْهُ، ثُمَّ لَمْ يَقْتَصِرْ بِهِ عَلَى قَدْرِ عُقُوبَةِ إِسَاءَتِهِ، بَلْ أَرْبَى عَلَيْهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
... وَ مَنْ مَاتَ جَارُهُ، فَتَرَكَ تَشْيِيعَ جَنَازَتِهِ تَهَاوُناً بِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُصَابٍ، وَ جَفَاهُ إِزْرَاءً عَلَيْهِ، وَ اسْتِصْغَاراً لَهُ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ...
@yekaye
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
1️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
در این آیه خداوند دارد مخاطب خود را مواخذه میکند که چرا از پاسخگویی به آن فرد ضعیف و نابینا که البته با اشتیاق آمده و خشیت خدا در دل دارد خود را مشغول به دیگری کرده است (مجمع البيان، ج10، ص665 ). با اینکه میتوانست بفرماید: «فتتلهی عنه» چرا جمله را به صورت جمله اسمیه آورد و بر ضمیر «أنت» تاکید کرد؟
🌴الف. برای مسجل کردن عتاب و تثبیت آن (الميزان، ج20، ص201 )؛
و بفرماید از مثل تو به طور خاص سزاوار نیست که از چنین کسی غافل گردد (الكشاف، ج4، ص702 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
🌴ب. ...
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
2️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تُلَهَّى»
در قسمت اختلاف قراءات اشاره شد یکی از قراءات این آیه، قرائت کلمه «تُلَهَّى» به نحو مجهول است؛ که بر این اساس معنایش این میشود که : «تو فقط از او [غافل، و به دیگران] سرگرم شوی»؛ یعنی از تو انتظار دارند که اصلا به این نابینا اعتنایی نکنی و اهتمام اصلیات را به آن شخص ثروتمند و مستغنی قرار دهی
(توضیح بیشتر در جلسه ۱۰۹۲، تدبر۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-07/).
اگر توجه شود که پیامبر در این موقعیت، در مقام دعوتکننده و مبلغ دین بوده، این آیه را هشداری میتوان دید به همه کسانی که از مبلغان دین و حوزویان انتظار هدایتگری دارند؛ و از نظر آنان، هدایت افراد ضعیف و محروم هیچ اولویتی ندارد.
به بیان دیگر، نهتنها خود مبلغ دین باید مراقب باشد که در ذهن خویش اولویت پرداختن به تبلیغ دین را ناظر به کسانی که مشتاقانه سراغش میآيند قرار دهد، و به خاطر ضعفهایی که در آنها مشهود است (از ضعف جسمانی مانند نابینایی گرفته، تا ضعف در درک و ...) در توجه کردن به آنها کم نگذارد، بلکه سایر متدینان هم باید سطح انتظار خویش از مبلغان دینی را اصلاح کنند؛ و این گونه نباشد که از آنان انتظار داشته باشند که به این گونه افراد اهتمامی نورزند.
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
.
3️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
با توجه به اینکه جار و مجرور (عنه) متعلق به «تَلَهَّى» است، اقتضای طبیعی کلام این بود که بعد از آن بیاید؛ اما قبل از آن آمد.
این تقدم ما حقّه تاخیر، دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد؛ و برای این است که:
🌴الف. نشان دهد که گویی از تو میخواهند که تو تمام وقت و اهتمامت را برای این شخص مستغنی بگذاری. شاید با این نحوه بیان میخواهد بفرماید که اینکه افراد از تو به عنوان پیامبر ص و مبلغ دین انتظار داشته باشند که برای هدایت و تزکیه افراد ثروتمند و دنیامدار وقت بگذاری، اشکالی ندارد؛ اشکال آنجاست که انتظار دارند محور برنامهات را اینان قرار دهی و به دیگران بیاعتنا باشی.
🌴ب. میخواهد این بیاعتنایی به آن نابینایی که با سعی و تلاش آمده بود را مذمت کند و بفرماید غفلت و بیاعتنایی به چنسن کسی واقعا سزاوار نیست.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_10
یک آیه در روز
. ۱۰۹۴) 📖 فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى 📖 ترجمه 💢پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی. سوره ع
۱۰۹۶) جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
۱۴۰۲/۵/۲۷
۱ صفر ۱۴۴۵
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى.
وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى؟!
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى؟!
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى!
وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى!
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى،
وَ هُوَ يَخْشى،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى؟!
💢ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است.
اخم کرد [چهره درهم کشید] و رویگردان شد،
[از این] که آن نابینا پیش او آمد.
و چه چيزی آگاهت کند [= از کجا میدانی/ چگونه ممکن است بدانی/ تو چه میدانی] که شاید او پاکی پیشه کند؟!
یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدهای دهد!
اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]،
پس تو به او اهتمام میورزی [مشغول میشوی]؟!
و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمیکند. [یا: و آنچه علیه تو میماند همین است که [این فرد مستغنی هم] تزکیه نمیکند.]
و اما کسی که دوان دوان سراغت آمد،
و او سخت هراسان است،
پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی؟!
@yekaye
جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
این آیات با حکایت چهره درهم کشیدن و رویگردان شدن شخصی از یک نابینا آغاز شد.
سیاق آیات نشان میدهد که کسی که چهره در هم کشیده و از آن نابینا رویگردان شده، اهتمام خویش را معطوف به کسی نموده است که وی مستغنی بوده است؛
و خداوند در مقام عتاب فرمود که چرا نسبت به آن کسی که استغنا میورزید چنین اهتمام ورزیدی، اما نسبت به کسی که با سعی و تلاش سراغت آمده بود و در دل خشیت خدا داشت این گونه بیاعتنایی کردی.
در واقع درست است که ابتدا بر روی نابینا بودن آن مراجعهکننده تاکید کرد، اما وقتی که در مقام عتاب برآمد، محور را نابینا بودن قرار نداد، بلکه محور را این قرار داد که در بین دو نفر که یکی احساس بینیازی میکند و معلوم نیست که بر اثر تذکرات تو راه تزکیه در پیش گیرد، و دیگری که خودش شتابان سراغت آمده و خشیت از خدا دارد، تو چرا سرگرم به اولی میشوی و دومی برایت مهم نیست؟!
اگرچه مفسران درباره اینکه این شخصی که چهره درهم کشید پیامبر ص بود یا شخصی دیگر، اختلاف کردهاند؛ اما نباید این اختلاف موضوع اصلی را دغدغه این آیات بوده تحت الشعاع قرار دهد:
مساله این است که علیالقاعده در مقام تبلیغ دین برای یک مبلغ چارهای نمیماند جز اینکه دست به انتخاب بزند؛ زیرا وقتی به کسی میپردازد عملا از دیگری غافل میشود؛ و این آیه میخواهد معیار اولویتگذاری ما را اصلاح کند.
حقیقت این است که بسیاری از ما (چه خودمان شخصا در مقام تبلیغ و معرفی دین برآمده باشیم؛ و چه دنبال این باشیم که درباره مبلغ دینی که در مقام تبلیغ است را به سوی فرد یا افراد خاصی سوق دهیم) برایمان برخی از معیارهای ظاهری مهمتر است، مانند اینکه شخص مخاطب را به لحاظ جایگاه دنیوی مهمتر بدانیم یا خیر؛ و
خداوند در این آیات میخواهد این معیارها را به هم بزند و معیار درست را مطرح نماید.
درست است که بحث را به یک معنا از تقابل ثروتمند و نابینا شروع کرد،
اما اشتباه است اگر گمان کنیم معیار ترجیح این است که لزوما طبقه مستضعف را بر طبقه مرفه ترجیح دهیم؛
که اگر چنین بود باید
اولا به جای تعبیر نابینا (که نابینا بودن لزوما دلالتی بر عضو طبقه مستضعف بودن ندارد) از تعبیر دیگری همانند فقیر و مسکین و ... (که چنین دلالتی داشته باشد) استفاده میکرد؛ و
ثانیا و مهمتر اینکه در مقام عتاب هم این دو ویژگی را در این دو طرف برجسته میکرد؛
اما نهتنها در گام اول چنان نکرد بلکه در گام دوم هم از سویی برای طرف منفی از تعبیر «مستغنی» (=کسی که احساس بینیازی میکند) استفاده کرد و نه از تعابیری همچون غنی (= ثروتمند) یا مترَف (= مرفه و رفاهزده) و ...؛ و برای طرف مثبت، حتی سراغ همان نابینا بودن (که به هر حال دلالت بر یک نحوه ضعف دارد و میتوانست نمادی از طبقه ضعیف باشد) هم نرفت؛ بلکه از این تعبیر که «او شتابان سراغت میآمد در حالی که خشیت داشت» استفاده نمود.
💢اینها نشان میدهد که ظاهرا ضابطه اصلی برای ترجیح دادن اینکه در مقام تبلیغ چه کسی را اولویت دهیم این باشد که:
کسی که خودش تمایل دارد و خواهان است و خشیتی به دل دارد مهمتر است از کسی که خودش احساس بینیازی میکند.
📝#تذکر_اخلاقی
آیا ضابطه ما در مقام اولویت دادن به مخاطب تبلیغ (چه به عنوان مبلغ، و چه به عنوان کسی که میخواهیم زمینه را برای تبلیغ دیگران مهیا کنیم) این است که محور فعالیت را کسانی قرار دهیم که خودشان مشتاقند یا خیر؟
⛔️آیا تبلیغ اسلام برای غربیها (اروپاییان و آمریکاییان) را مهمتر از تبلیغ اسلام برای آفریقاییها نمیدانیم؟ (جلسه ۱۰۹۱، تدبر۲ https://yekaye.ir/ababsa-80-06/)
⛔️آيا تبلیغ برای بالای شهریها و طبقات ثروتمند را، که اغلبشان علاقه چندانی به مباحث دینی ندارند، ولی در میانشان معدود افرادی هست که راحت میتوانند برای برگزاری جلسه هزینه کنند، بر تبلیغ در محلههای پایینشهر و طبقات محرومی که اتفاقا علاقمند بحثهای دینی هستند اما هزینه چندانی برای برگزاری جلسات و دعوت از مبلغ ندارند، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️آیا ما چنین نیستیم که تبلیغ کردن اسلام برای صاحبان قدرت و ثروت را مهمتر بدانیم؛ و سخنرانی ویا حضور در مجلسی را که مخاطبش مسئولان رده بالای حکومتی است (که اتفاقا عمدهشان در فضای رودربایستیهای سیاسی در آن مجلس آمدهاند) ترجیح نمیدهیم بر مجلسی که مخاطبش افراد عادی جامعهاند ولی با اشتیاق و به خاطر علاقه به جلسه اهل بیت در آن مجلس آمدهاند؟
⛔️آیا تبلیغ کردن در جمعهای کثیر و عمومی (که لزوما معلوم نیست مخاطب احساس نیازی به شنیدن سخنان داشته باشد، و کاملا به صورت عبوری مخاطب قرار گرفته، مانند تبلیغ در تلویزیون و فضاهای مجازی با فالوور بالا و برخی از محلهای سخنرانی عمومی) را بر تبلیغ کردن در جایی که مخاطبانی که خودشان به اصرار تقاضا دارند ولی تعدادشان بسیار کمتر است، ترجیح نمیدهیم؟
⛔️و آیا ...؟
👇ادامه مطلب👇