یک آیه در روز
. ۱۱۱۸) 📖 متاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ 💢ترجمه [تا] متاعی [= بهرهای، مایه استفادهای] باشد برای
.
3️⃣ «مَتاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ»
این فراز در ادامه آیاتی آمد که انسان را به خاطر کفرورزیاش مذمت میکرد؛ و در ادامهاش آیاتی میآید که هشدار به قیامت و حشر و تعیین تکلیف همگان است. بر این اساس برخی بر این باورند که مقصود از ذکر اینها سه مطلب بوده است: (۱) دلالتشان بر توحید؛ (۲) دلائلی دال بر قدرت بر معاد؛ (۳) این خدایی که با چنین احسان عظیمی به بندگانش نیکی کرده هیچ عاقلی سزاوار نمیبیند که او را تمرد کند
(مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص61 ).
@yekaye
#عبس_32
یک آیه در روز
. ۱۱۱۸) 📖 متاعاً لَكُمْ وَ لِأَنْعامِكُمْ 💢ترجمه [تا] متاعی [= بهرهای، مایه استفادهای] باشد برای
🔹جاءَتِ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «جیء» به معنای «آمدن» است؛
▪️ در زبان عربی برای «آمدن» از دو تعبیر «جاء» و «أتی» استفاده میکنند که در تفاوت این دو گفتهاند: «جاء» اعم است، چرا که «اتیان» آمدن با سهولت است، اما «مجیء» مطلقِ آمدن است؛ و یا اینکه «إتیان» در جایی که قصد آمدن باشد ولی آمدن و به مقصد رسیدن حاصل نشده باشد هم به کار میرود اما «مجیء» در جایی است که رسیدن حاصل شده باشد. برخی هم گفتهاند که «جاء» در اصل کلام تامی بوده که نیازمند صله نبوده (فلانی آمد)، اما «أتی» نیازمند صله بوده (فلانی فلان چیز را آورد) ولی تدریجا در معنای همدیگر به کار رفته است. و برخی هم بر این باورند که «جاء» غالبا در مورد ذوی العقول و آنچه به آنها منسوب میشود و از روی اختیار رخ میدهد گفته میشود در حالی که «أتی» غالبا چنین نیست.
🔖جلسه ۸۹۳ http://yekaye.ir/al-fajr-89-22/
@yekaye
🔹الصَّاخَّةُ
▪️این کلمه را عموما از ماده «صخخ» و به معنای صوتی دانستهاند که چنان شدید باشد که گوش را کر کند (كتاب العين، ج4، ص135 ؛ معجم المقاييس اللغة، ج3، ص282 ؛ مجمع البيان، ج10، ص667 )
و حداکثر این است که افزودهاند که شدت صدایی است از جانب موجودی که نطق دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص476 )؛
ویا اینکه صوت شدیدی است از این جهت که در گوش و دل اثرش را باقی میگذارد چرا که حرف صاد از حروف «صفیر» است و بر صوت دلالت دارد و تشدید آن دلالت بر شدت دارد و حرف «خ» هم دلالت بر نفوذ دارد و از این رو این ماده دلالت دارد بر یک صیحه شدید و امر هولناکی که موجب اضطراب شدید شود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص200 ).
▪️البته حسن جبل با همین تحلیل تک تک حروف آن (که البته وی میگوید حرف صاد دلالت بر یک امتداد یافتن با قوت و غلظت دارد، و حرف «خ» دلالت بر تخلخل در چیزی و در کنار هم قرار گرفتن اینها دلالت دارد بر نفوذ یا دخول با قوت و صلابت و تیزی در خلال یک چیز نرم و سست) و نیز با توجه به برخی کاربردهای دیگر این ماده که خلیل و ابن فارس هم بدانها اشاره کردهاند (مانند اینکه وقتی کسی با شدت به صخرهای ضربه بزند میگویید صدای «صخّ» شنیدم؛ ویا وقتی کلاغ با منقارش بر پشت شتر میزند که تعبیر «یصخّ» به کار میبرند ) معنای محوری این ماده را ورود با شدّت و حدّتِ شیء تیزی در درون جسمی نرم و به هم پیوسته همانند ورود منقار کلاغ به پشت شتر معرفی کرده و کاربردش در خصوص صوت را هم به خاطر همین شدت نفوذ آن در گوش و اثر شدید و مخربی که بر گوش دارد دانسته است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۲۰۰).و شبیه این از زجاج هم نقل شده که وی اصل ماده «صخخ» را با شدت ضربه زدن دانسته، و از این جهت که این صدا بشدت به گوش ضربه میزند چنین نامیده شده است (به نقل از مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص61 ).
▪️احتمال دیگری که برای این ماده شاید مطرح شود این است که از ماده «صوخ» [یا صیخ»] باشد که به معنای شنیدن است، چنانکه تعبیر «أَصاخَ له و إِليه» در جایی که کسی به چیزی گوش میدهد به کار میرود (الطراز الأول، ج5، ص147 )؛
و در نگاه اول شاید به نظر برسد که مرحوم طبرسی نیز چنین تحلیلی دارد چرا که وجه تسمیه صاخه را چنین توضیح داده که این صیحه قیامت هم از این جهت «صاخه» نامیده شده است که افراد چنان بدان گوش میسپارند که چیزی نمانده که گوششان کر شود، اما ظاهرا ایشان و بقیه اهل لغت، فعل «صاخ» را تغییر یافته از همین «صخّ» میدانند، چرا که در حدی که جستجو شد اغلب کتب لغت (غیر از الطراز الاول) مدخل مستقلی برای ماده «صوخ» بازنکردهاند و خود مرحوم طبرسی هم که در ادامه این قول را هم نقل میکند که وجه اصلی کلمه صاخه همین گوش دادن خلایق به آن باشد، توضیح میدهد که اصل «صاخ» همان «صخّ» بوده است که حرف مشدد به حروف عله تبدیل شده است و چنین تبدیلی در حروف مشدد در زبان عربی زیاد رخ میدهد چنانکه به جای «تظننت»، «تظنيت»، و به جای « تقضض البازی» (به معنای) «تقضی البازی» به کار میبرند (مجمع البيان، ج10، ص668 ).
📿در هر صورت (چه از ماده «صخخ» باشد یا «ضوخ»)، از این ماده تنها همین کلمه «صاخة» در قرآن کریم به کار رفته است که معنای فریاد گوشخراشی است که شنوایی انسان را بشدت به خود متوجه میکند.
@yekaye
🔹ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند.
که در آنجا آمد: «الصَّاخَّةُ» یعنی قیامت.
اما احادیث دیگر:
☀️۱) از عبدالله بن عمر روایت شده است که از رسول الله ص درباره علی بن ابیطالب ع سوال کردیم. ایشان ناراحت شدند و فرمودند: چه میشود که عدهای نزد من از کسی بدگویی میکنند که نزد خداوند جایگاهی همچون جایگاه من و مقامی همچون مقام من دارد جز اینکه پیامبر نیست؛ همانا کسی که علی ع را دوست داشته باشد ... [و فضایل فراوانی برای دوستدار علی برشمردند از جمله اینکه:]
آگاه باشید! کسی که علی ع را دوست بدارد خداوند در سایه عرش خویش همراه با صدیقین و شهداء و صالحین بر او سایه میافکند و او را از فزع اکبر (انبیاء/۱۰۳) و از اوضاع هولناک آن فریاد گوشخراش (عبس/۳۳) ایمن بدارد ...
📚مائة منقبة من مناقب أمير المؤمنين و الأئمة، ص65؛
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص825
حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ الْغِطْرِيفِ الْجُرْجَانِيُ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو خَلِيفَةَ الْفَضْلُ بْنُ صال [حُبَابٍ] الْجُمَحِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدٍ قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ عَنْ نَافِعٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سَأَلْنَا رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَغَضِبَ وَ قَالَ:
مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَذْكُرُونَ مَنْ لَهُ مَنْزِلَةٌ عِنْدَ اللَّهِ كَمَنْزِلَتِي وَ مَقَامٌ كَمَقَامِي إِلَّا النُّبُوَّةَ؛ أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً فَقَدْ أَحَبَّنِي ...
أَلَا وَ مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً ع أَظَلَّهُ اللَّهُ فِي [ظِلِ] عَرْشِهِ مَعَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ آمَنَهُ مِنَ «الْفَزَعِ الْأَكْبَرِ» وَ أَهْوَالِ [يَوْمِ] «الصَّاخَّة»...
📚اصل این حدیث با سندی متفاوت در بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص37 هم آمده ؛ که البته این فراز را ندارد.
@yekaye
☀️۲) در فرازی از حدیث امیرالمومنین ع که به حدیث «معرفت امام به نورانیت» معروف است آمده است:
ای سلمان! منم پدر هر مرد و زن مومنی! ای سلمان! منم آن طامه کبری [هنگامه بزرگ] (نازعات/۳۴)! منم آن أزفه [نزديك شدنى] هنگامی که نزديك شد (نجم/۵۷)؛ منم آن حاقه [واقعشدنی] (حاقه/۱)؛ منم آن قارعه [درهمکوبنده] (قارعه/۱)؛ منم آن غاشیه [فرو پوشاننده و فراگیر] (غاشیه/۱)؛ منم آن صاخه [فریاد گوشخراش] (عبس/۳۳)؛ منم آن محنت و رنج نازل شده ...
📚مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، ص258
و من هذا الباب ما رواه سلمان، و أبو ذر، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنه قال: من كان ظاهره في ولايتي أكثر من باطنه خفّت موازينه؛ يا سلمان لا يكمل المؤمن إيمانه حتى يعرفني بالنورانية ...
يا سلمان، أنا أبو كل مؤمن و مؤمنة، يا سلمان، أنا الطامة الكبرى، أنا الآزفة إذا أزفت، أنا الحاقة، أنا القارعة، أنا الغاشية، أنا الصاخة، أنا المحنة النازلة ...
@yekaye