ادامه توضیح «بنیه»
▪️حسن جبل نیز با اینکه قبول دارد که در کاربرد مشتقات «بنی» و «بنو» دو معنا (یکی ناظر به بنا کردن و دیگری ناظر به فرزند) وجود دارد و در قرآن کریم براحتی با نگاه به سیاق میتوان فهمید کدام از این دو معنا مد نظر است، اما معتقد است که معنای اصلی هر دو عبارت است از یکی زیادیِ قویای که برای چیزی پدید میآید و آن را استوار و پابرجا می کند یا بزرگ میسازد و امتدادی در جسم او رقم میزند ؛ و وجه تسمیه فرزند به «ابن» هم این است که پسر امتداد پدرش است و از او نشأت گرفته و نسل او را امتداد میدهد و برپا میدارد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۸۰-181).
▪️مرحوم مصطفوی هم با اینکه دو عنوان مستقل بدینها اختصاص داده است اما با استناد به اینکه از ماده «بنو» هیچ فعل و صفتی مشتق نشده، حتی این احتمال را ترجیح میدهد که کلمه «ابن» و «بنت» هم از ماده «بنی» باشد (که عسکری هم این را به عنوان یک احتمال مطرح و قضاوتی نکرده است؛ الفروق في اللغة، ص۲۷۶ ) و کسره حرف اول این دو را هم مویدی بر اینکه حرف محذوف آخر آنها «ی» باشد دانسته و میگوید جز کلمه «بنویّ» (منسوب به ابن) چیزی که دلالت کند اصل اینها «و» است وجود ندارد و در همین هم ممکن است نقل از یاء به واو رخ داده باشد شبیه کلمه «علوی».
و بر همین اساس هم میگوید بعید نیست که اصلا اطلاق «ابن» بر فرزند هم به مناسبت مفهوم بناء باشد زیرا ابن به نحوی بنای بنا شده توسط پدرش است؛ و این مطلب که اصل ماده «أب» هم دلالت بر تربیت و تعذیه داشت را موید دیگری بر این مدعا میگیرند؛
و بر همین اساس کلماتی مانند ابن العلم و ابن الدنیا و ...، و حتی «ابن الله» که یهودیان و مسیحیان به کار میبردند را همانند راغب تحلیل میکنند هرچند تذکر میدهند که در خصوص این دو، مسیحیان و یهودیان احتمالا میخواستهاند بگویند عزیر و مسیح ساخته و پرداخته خاص خدا هستند و کم کم به همان مفهوم فرزند خدا منتقل شدهاند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص369-370 ).
البته تحلیل اولیه ایشان در خصوص اینکه «ابن» و «بنت» از ماده «بنی» (نه «بنو») است نهتنها برخلاف نظر اغلب اهل لغت است، بلکه شواهد خلاف آن بسیار بیش از آن چیزی است که ایشان برشمردهاند؛ یعنی چنانکه خلیل علاوه بر حالت منسوب (بنوی) به مصدر «بنوت» (پسر کسی بودن) و فعل «تبنّی» (ادعای کردن اینکه فلان کس پسر من است) اشاره دارد (كتاب العين، ج8، ص380 ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح «بنیه»
▪️در هر صورت همزه ابتدای «ابن» را همزه وصل دانستهاند (مانند: عيسَى ابْنَ مَرْيَم) که بسیاری از اوقات برای تسهیل در تلفظ (بویژه در حالت جمع سالم و کاربردش در خصوص مونث) میافتد و به صورت بنون، بنين، بنت و بنات به کار میرود: «وَ خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْم» (انعام/۱۰۰)، «أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ» (طور/39) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص370 )؛
که در حالت جمع سالم مذکر وقتی به صورت مضاف قرار بگیرد حرف «ن» هم میافتد؛ مانند «بَني إِسْرائيلَ»، «يا بَني آدَمَ» (اعراف/۲۶)، «صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» (عبس/۳۶)، «يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى لَكُمُ الدِّينَ» (بقره/132)، «يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخيه» (یوسف/۸۷).
▪️در مورد کلمه «بنت» هم حسن جبل بر این باور است که اصل آن «بِنو» یا «بِنی» بوده که حرف «و» یا «ی» به «ت» تبدیل شده است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۸۰ )؛ که اگر چنین باشد جزء معدود مواردی است که باید گفت ساخت مونث این کلمه بر مذکر آن مقدم بوده است؛
هرچند احتمال دیگر این است که کلمه «ابن» ابتدا به صورت «إبنة» مونث شده و این همزه ابتدایی که همزه وصل بوده برای تسهیل افتاده است و به صورت «بنة» و بعدا در نگارش به صورت «بنت» درآمده است.
▪️کلمه «ابن» به «ولد» بسیار نزدیک است و عسکری تفاوت کلمه «ولد» و «ابن» را در این دانستهاند که «ولد» ناظر به حیثیت تولد یافتن است، و خود ولد هم برای مذکر و هم برای مونث به کار میرود و این تعبیر را حتی برای حیوانات هم به کار میبرند؛ اما در «ابن» بیشتر برای نسبت دادن کسی به کسی استفاده میشود و کاری به حیثیت تولد ندارند، لذا ولد هم برای والد و هم برای مولود به کار میرود و چنانکه وقتی برای کسی که فرزندی ندارد و بچهای از او تولد نیافته است کنیه میگذارند براحتی از تعبیر «ابو» فلان استفاده میکنند اما تعبیر «والد» خیر؛ و از آن سو تعبیر «ابن» را برای هرگونه انتسابی ولو به اشیاء و کیفیات مادی استفاده میکنند و در آن یک نحوه اختصاص و مداومت در همنشینی لحاظ میشود، چرا که در اصل ماده آن (بنی؛ بنا و ساختمان) یک نحوه تالیف و اتصال نهفته است؛ اما در هیچ یک از آنها از تعبیر «ولد فلان» استفاده نمیشود (الفروق في اللغة، ص۲۷۶)
▪️در حالت عادی چنانکه عسکری بیان کرد :ابن» برای فرزند مذکر (پسر) و «بنت» برای فرزند مونث (دختر)به کار میرود و جمع اینها به ترتیب ابناء (یا بنون) و بنات است؛
اما به نظر میرسد قاعده اذا اجتمعا افتراق و اذا افتراقا اجتمعا در اینجا نیز صادق باشد؛ یعنی دلالت کلمه ابناء (یا بنون) بر پسران در صورتی است که هردو کلمه با هم بیایند مانند: «خَرَقُوا لَهُ بَنينَ وَ بَناتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ» (انعام/۱۰۰)؛
وگرنه در بسیاری از مواردی که بتنهایی میآید بوضوح شامل مجموع فرزندان اعم از دختر و پسر میشود، مانند: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ» (شعراء/88) یا تعابیر «بنی اسرائیل» و «بنی آدم» که به وضوح شامل زنان جامعه یهودی و زنان جامعه بشری هم میشود؛
و از این رو در آیه محل بحث «وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» (عبس/36) نیز اگرچه بسیاری از مترجمان معروف قرآن این را به پسران ترجمه کردهاند؛ اما به نظر میرسد همانند آیه ۸۸ سوره شعراء، اینجا نیز اعم از پسران و دختران باشد. و این منافاتی با نظر مرحوم عسکری ندارد که در تفاوت «ولد» و «ابن» اولی را شامل هر دو و دومی را فقط مخصوص پسر میدانست؛ زیرا وقتی به نحو مفرد بیاید حتما متمایز است.
📿ماده «بنو» در معنای فرزند و مشتقات آن ۱۴۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است که اگر این ماده و ماده «بنی» در معنای بنا کردن را یکی بدانیم (بویژه بر مبنای کسانی که اساسا در مورد فرزند هم ماده اصلی را «بنی» میدانستند) مشتقات آن ۱۶۶ مورد خواهد بود.
📖اختلاف قرائت
▪️در عموم قراءات الفظ کلمه «بَنيهِ» در حالت وقف و وصل تفاوتی ندارد؛
▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) در هنگام وصل به صورت «بَنيهِی» تلفظ میشود.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳1۴
@yekaye
هدایت شده از حسین سوزنچی
.
قرآن به جز از وصف علی، آیه ندارد📖
ایمان به جز از حب علی، پایه ندارد🌹
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم🌴
گفتا که علی نور بود، سایه ندارد☀️
💐میلاد سراسر نور عبد خداوند حیّ علیم قدیر، نفس پیامبر اعظم ص، کفو سرور زنان عالم، پدر سرور جوانان بهشتی، امیر مومنان اولین و آخرین، نورگستر عالم خلقت، ساقی حوض کوثر، علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام،
بر تنها حجت خدا بر زمین و یگانه خلف بیهمتایش، امام عصر و زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
و بر تمامی علیدوستان و علیجویان و علیگویان و علیپویان
و بر همه حقپرستان و عدالتجویان و نورباوران و منتظران فرزندش مبارک باد🌹
@souzanchi
@yekaye
🔹تمامی احادیثی که ذیل آیه ۳۴ (جلسه ۱۱۲۰ https://yekaye.ir/ababsa-80-34) گذشت، مربوط به این آیه هم میباشد.
اما احادیث دیگر:
☀️۱) مرحوم بحرانی در تفسیر روایی خود حدیثی را بدین صورت از کتاب بستان الواعظين آورده است:
[قتاده از حسن بصری روایت کرده که] یکی از همسران رسول الله ص از ایشان پرسید: یا رسول الله! آیا روز قیامت مردی به فکر نزدیکان صمیمیاش هست؟
فرمودند: سه موقعیت است که کسی از کسی یاد نکند: هنگام [برپا داشتن] ترازوی اعمال، تا ببیند که آیا ترازوی سنگین شد یا سبک؟ و هنگام [عبور از] صراط، تا ببیند از آن میگذرد یا خیر؟ و هنگام [دادن] نامه اعمال، تا ببیند آیا به دست راستش نامه عملش را میگیرد یا به دست چپ؟
پس این سه موقعیتی است که احدی یادی از دوست صمیمی و دوست نزدیک و خویشاوند و رفیق و فرزندان و والدینش نکند؛ و این همان سخن خداوند عز و جل است که فرمود: «برای هرکس از ایشان در آن روز گرفتاریای است که او را کفایت کند» (عبس/۳۷) که هر کسی از شدتی امور ترسناک عظیمی که میبیند از دیگری غافل و فقط به خود مشغول است؛ از خداوند متعال میخواهیم که این را به رحمتش بر ما سهل، و با مهربانی و لطفش بر ما آسان گرداند.
📚البرهان في تفسير القرآن، ج5، ص586؛
📚بستان الواعظين ورياض السامعين، ص70
[روى قَتَادَة عَن الْحسن الْبَصْرِيّ رَضِي الله] عن رسول الله (صلى الله عليه و آله)، أنه قال له بعض أهله، يا رسول الله، هل يذكر الرجل يوم القيامة حميمه [هَل يفكر ... فِي حميمه]؟
فَقَالَ رَسُول الله ص: ثَلَاثَة مَوَاطِن لَا يذكر فِيهَا أحد أحدا: عِنْد الْمِيزَان حَتَّى ينظر أيثقل مِيزَانه أم يخف؟ وَ عند الصِّرَاط حَتَّى ينظر أَيجوزُ أم لَا؟ وَعند الصُّحُف حَتَّى ينظر أبيمينه يَأْخُذ الصَّحِيفَة أم بِشمَالِهِ.
فَهَذِهِ ثَلَاثَة مَوَاطِن لَا يذكر فِيهَا أحد حميمه وَلَا صديقه وَلَا حَبِيبه وَلَا قَرِيبه وَلَا بنيه وَلَا وَالِديهِ وَذَلِكَ قَول الله تبَارك وَتَعَالَى «لكل امْرِئ مِنْهُم يَوْمئِذٍ شَأْن يُغْنِيه» (عبس/37) [هُوَ] مشغول بنفسه عن غيره من شدة ما يرى من الأهوال العظام [من شدَّة الْأَهْوَال الْعِظَام]، نسأل [أسأَل] الله تعالى أن يسهلها لنا برحمته، و يهونها علينا برأفته و لطفه.
✳️ به نظر میرسد از عبارت «فَهَذِهِ ثَلَاثَة مَوَاطِن: پس این سه موقعیتی است» به بعد، توضیحات ابن جوزی (مولف بستان الواعظین) باشد؛ نه ادامه حدیث نبوی؛ چرا که علاوه بر اینکه در سایر منابع اهل سنت، مانند
📚تفسير يحيى بن سلام (ج1، ص318 ) و
📚أصول السنة (لابن أبي زمنين؛ ص169)
این حدیث با عین همین روایات به عنوان گفتگوی بین عایشه و رسول الله ص تا همینجا روایت شده است؛ بلکه در سایر روایات نزدیک به این نیز مطلب تا همینجا آمده است؛
@yekaye
مثلا حدیث بعدی:
☀️
۲) الف. روایت شده است که یکبار عایشه به یاد جهنم افتاد و گریست. پیامبر ص پرسید: چرا گریه میکنی؟
گفت: یا رسول الله! به یاد جهنم افتادم و گریهام گرفت. آیا شما در روز قیامت همسرانت را یاد میکنی؟
فرمودند: سه موقعیت است که کسی از کسی یاد نکند: هنگامی که ترازوی اعمال گذاشته شود، تا وقتی که بداند آیا وزن اعمالش سنگین شد یا سبک؟ و هنگام [دادن] نامه [اعمال]، هنگامی که گفته شود «بياييد و كتابم را بخوانيد» (حاقه/۱۹) تا ببیند نامه [عمل] اش کجا قرار داده میشود: به دست راستش؟ یا به دست چپش؟ یا از پشت سرش؟ هنگام [عبور از] صراط، هنگامی که روی جهنم نهاده شود تا بفهمد که آیا نجات پیدا میکند یا خیر؟
📚سنن أبي داود، ج4، ص385؛
📚التبصرة (لابن الجوزي)، ج2، ص198-199 ؛
📚الاعتقاد (للبيهقي)، ص210
✅تبصره
اگر این نقل از عایشه درست باشد شاید بر اساس همان منابع اهل سنت مقصود پیامبر ص این بوده است که من در آن موقعیت برای تو کاری نمیکنم؛ زیرا:
🔹اولا در حدیثی که در منابع معتبر اهل سنت آمده و بزرگان آنها (مانند البانی)به صحیح بودنش تصریح کردهاند آوردهاند که پیامبر ص به برخی از افراد وعده داد که برای شفاعت کردن اتفاقا مرا در همین گونه مواقف جستجو کنید:
☀️ب. انس بن مالک گوید: از رسول الله ص درخواست کردم که روی قیامت مرا شفاعت کند.
فرمود: این کار را خواهم کرد.
گفتم: یا رسول الله ص! کجا شما را بیابم؟
فرمود: اول جایی که خواستی دنبال من بگردی بر صراط باشد.
گفتم: اگر بر صراط شما را نیافتم؟
فرمود: پس در [جایی که] ترازوی اعمال [برپا میشود] مرا جستجو کن.
گفتم: اگر نزد ترازو نیافتم؟
فرمود: پس مرا در کنار حوض [کوثر] جستجو کن؛ که من این سه موقفی است که حتما من در آنجا حضور خواهم داشت.
📚سنن الترمذي (ج4، ص621)
🔹و ثانیا چنانکه قبلا به تفصیل و مستند به منابع اهل سنت بیان شد:
🌐https://yekaye.ir/about-the-wars-of-imam-ali/#_Toc111283934
پیامبر اکرم ص به عایشه هشدار شدید داده بودند که مبادا کسی باشی که سگان حوأب بر تو پارس کنند؛ و در جریان حرکت وی برای جنگ جمل این واقعه برای او رخ داد و او همواره از اینکه به جنگ با علی ع اقدام کرده بود ابراز پشیمانی میکرد و
🔹 باز در احادیث اهل سنت پیامبر اکرم هم برای صراط و هم برای میزان و هم برای حوض کوثر علی ع را حاضر و در مسیر درست معرفی کرده است؛ که در اینجا فقط دو مورد را که ناظر به حوض و صراط است و در دو حدیث مشترک است بر اساس منابع اهل سنت تقدیم شود:
☀️ج. از سلمان فارسی روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
اولین کسی که روز قیامت بر سر حوض کوثر بر من وارد میشود همان است که اولین نفر از شما بود که اسلام آورد یعنی علی بن ابیطالب.
📚التاريخ الكبير (لابن أبي خيثمة)، ص175
☀️د. ابونعیم با چهار سند از حذیفه روایت کرده که از رسول الله پرسیدند: آیا علی ع را به جانشینی خود نمیگذاری؟
فرمود: اگر ولایت علی ع را بپذیرید او را هدایتگری هدایتیافته خواهید یافت که شما را بر راه مستقیم حرکت خواهد داد.
و در نقل دیگر این طور است که پیامبر ص فرمودند:
اگر به خلافت علی ع تن دهید، که نمیبینم چنین کنید، او را هدایتگری هدایتیافته خواهید یافت که شما را بر راهی کاملا روشن حرکت خواهد داد
📚حلية الأولياء، ج1، ص64
📚ابن جزری در مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب (ص33) بعد از اینکه سند این حدیث را از خودش تا حذیفه نقل میکند تصریح میکند که تمام رجال این حدیث موثقاند.
@yekaye
👇متن و سند احادیث فوق👇
سند و متن احادیث ۲
☀️الف. حدَّثَنَا يَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ وَحُمَيْدُ بْنُ مَسْعَدَةَ أَنَّ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ حَدَّثَهُمْ قَالَ: أَخْبَرَنَا يُونُسُ ، عَنِ الْحَسَنِ ، عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا ذَكَرَتِ النَّارَ فَبَكَتْ. فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: مَا يُبْكِيكِ؟
قَالَتْ: ذَكَرْتُ النَّارَ فَبَكَيْتُ، فَهَلْ تَذْكُرُونَ أَهْلِيكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؟
فَقَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَ [آله و] سَلَّمَ: أَمَّا فِي ثَلَاثَةِ مَوَاطِنَ فَلَا يَذْكُرُ أَحَدٌ أَحَدًا، عِنْدَ الْمِيزَانِ حَتَّى يَعْلَمَ أَيَخِفُّ مِيزَانُهُ أَوْ يَثْقُلُ؟ وَعِنْدَ الْكِتَابِ حِينَ يُقَالُ «هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ» حَتَّى يَعْلَمَ أَيْنَ يَقَعُ كِتَابُهُ أَفِي يَمِينِهِ، أَمْ فِي شِمَالِهِ، أَمْ مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِهِ؟ وَعِنْدَ الصِّرَاطِ إِذَا وُضِعَ بَيْنَ ظَهْرَيْ جَهَنَّمَ [حَتَّى يَعْلَمَ أَيَنْجُو أَمْ لا يَنْجُو]؟
📚سنن أبي داود، ج4، ص385؛
📚التبصرة (لابن الجوزي)، ج2، ص198-199 ؛
📚الاعتقاد (للبيهقي)، ص210
☀️ب. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الصَّبَّاحِ الهَاشِمِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا بَدَلُ بْنُ المُحَبَّرِ قَالَ: حَدَّثَنَا حَرْبُ بْنُ مَيْمُونٍ الأَنْصَارِيُّ أَبُو الخَطَّابِ قَالَ: حَدَّثَنَا النَّضْرُ بْنُ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ أَنْ يَشْفَعَ لِي يَوْمَ القِيَامَةِ.
فَقَالَ: «أَنَا فَاعِلٌ».
قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَيْنَ أَطْلُبُكَ؟
قَالَ: «اطْلُبْنِي أَوَّلَ مَا تَطْلُبُنِي عَلَى الصِّرَاطِ».
قَالَ: قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ عَلَى الصِّرَاطِ؟
قَالَ: «فَاطْلُبْنِي عِنْدَ المِيزَانِ».
قُلْتُ: فَإِنْ لَمْ أَلْقَكَ عِنْدَ المِيزَانِ؟
قَالَ: «فَاطْلُبْنِي عِنْدَ الحَوْضِ فَإِنِّي لَا أُخْطِئُ هَذِهِ الثَّلَاثَ المَوَاطِنَ.»
[حكم الألباني: صحيح].
📚سنن الترمذي (ج4، ص621)
ج. حَدثنَا عبد السَّلَام بن صَالح، قَالَ: نَا عبد الرَّزَّاق، قَالَ: أَنا الثَّوْريّ، عَن سَلمَة بن كهيل، عَن أبي صَادِق، عَن عليم الْكِنْدِيّ، عَن سلمَان قَالَ:
قَالَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم: أول النَّاس ورودًا على الْحَوْض يَوْم الْقِيَامَة أولكم إسلاماً عَليّ بن أبي طَالب.
📚التاريخ الكبير (لابن أبي خيثمة)، ص175
☀️د. حدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ، ثَنَا أَبُو حُصَيْنٍ الْوَادِعِيُّ، ثَنَا يَحْيَى بْنُ عَبْدِ الْحَمِيدِ، ثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ أَبِي الْيَقْظَانِ، عَنْ أَبِي وَائِلٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ، قَالَ: قَالُوا: يَا رَسُولَ اللهِ أَلَا تَسْتَخْلِفُ عَلِيًّا؟ قَالَ: «إِنْ تُوَلُّوا عَلِيًّا تَجِدُوهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا، يَسْلُكُ بِكُمُ الطَّرِيقَ الْمُسْتَقِيمَ»
رَوَاهُ النُّعْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ الْجَنَدِيُّ، عَنِ الثَّوْرِيِّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ نَحْوِهِ.
حدَّثَنَا سُلَيْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ، ثَنَا عَبْدُ اللهِ بْنُ وُهَيْبٍ الْغَزِّيُّ، ثَنَا ابْنُ أَبِي السَّرِيِّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، ثَنَا النُّعْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ الْجَنَدِيُّ، عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ حُذَيْفَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنْ تَسْتَخْلِفُوا عَلِيًّا، وَمَا أَرَاكُمْ فَاعِلِينَ، تَجِدُوهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا، يَحْمِلُكُمْ عَلَى الْمَحَجَّةِ الْبَيْضَاءِ»
رَوَاهُ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَرَاسَةَ، عَنِ الثَّوْرِيِّ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللهُ تَعَالَى عَنْهُ حَدَّثَنَا نَذِيرُ بْنُ جُنَاحٍ الْقَاضِي، ثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مِهْرَانَ، ثَنَا أَبِي، ثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَرَاسَةَ، عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ عَلِيٍّ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِثْلَهُ
📚حلية الأولياء، ج1، ص64
📚 مناقب الأسد الغالب علي بن أبي طالب لابن جزری (ص33): حديث حسن الإسناد رجاله موثقون
@yekaye
ضمن تبریک مجدد به مناسبت میلاد مبارک امیرالمومنین ع
امروز در بررسی منابع حدیث فوق (دومین حدیث ذیل آیه ۳۶ سوره عبس) که در متون اهل سنت با سند صحیح از نظر کسی همچون ابن جوزی از پیامبر اکرم ص روایت کرده که:
«اگر به ولایت علی ع تن بدهید او شما را بر صراط مستقیم حرکت میدهد اما می دانم که چنین نمیکنید»
نکتهای توجهم را جلب کرد که به عنوان هدیه امروز خدمت شما تقدیم میکنم
کسانی که در فن حدیث کار کردهاند می دانند که یکی از روشهای مهم جعل حدیث این است که جاعل حدیث یک فرازی از سخن پیامبر ص که معتبر و معروف است را میآورده و فرازهای دیگری خودش بدان اضافه میکرده تا فرازهای جعلی هم مورد قبول واقع شود.
امروزه حدیث فوق، چنانکه همانجا اشاره شد، ولو ابونعیم اصفهانی با سند متصل نقل کرده و ابن جوزی هم تمام رجال آن را مورد وثوق دانسته است اما در منابع اهل سنت چندان بازتاب ندارد.
در عوض حدیث دیگری در منابع اهل سنت بازتاب زیادی دارد و حتی در مستدرک بر صحیحین حاکم نیشابوری (کتابی که احادیثی را آورده است که بر مبنای صحیح بخاری و صحیح مسلم معتبر است اما آن دو نیاوردهاند) ذکر شده است که همین مطلب را دارد با دو فراز اضافی پیش از آن:
▪️در مستدرک با سندی که از طریق فضیل بن مزروق به ابواسحاق واز او به زید بن یثیع و از او از قول علی ع مطلب این گونه بازگو شده است که گویی پیامبر چنین فرموده است:
اگر ولایت ابوبکر را بپذیرید او را زاهد در دنیا و مایل به آخرت خواهید یافت؛ و اگر ولایت عمر را بپذیرید او را شخصی قوی و امین خواهید یافت که در راه خدا از سرزنش سرزنشگران باکی ندارد؛ و اگر ولایت علی ع را بپذیرید او را هدایتگری هدایتیافته خواهید یافت که شما را بر راه مستقیم حرکت خواهد داد.
📚المستدرك على الصحيحين (للحاكم) ج3، ص73
حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ، وَأَخْبَرَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْجَوْهَرِيُّ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ خُزَيْمَةَ، ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَفَّانَ الْعَامِرِيُّ، ثنا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، ثنا فُضَيْلُ بْنُ مَرْزُوقٍ الرُّوَاسِيُّ، ثنا أَبُو إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ:
«إِنْ تُوَلُّوا أَبَا بَكْرٍ تَجِدُوهُ زَاهِدًا فِي الدُّنْيَا، رَاغِبًا فِي الْآخِرَةِ، وَإِنْ تُوَلُّوا عُمَرَ تَجِدُوهُ قَوِيًّا أَمِينًا، لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ تَعَالَى لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَإِنْ تُوَلُّوا عَلِيًّا تَجِدُوهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا يَسْلُكُ بِكُمُ الطَّرِيقَ».
هَذَا حَدِيثٌ صَحِيحُ الْإِسْنَادِ، وَلَمْ يُخَرِّجَاهُ " وَشَاهِدَهُ حَدِيثُ حُذَيْفَةَ بْنِ الْيَمَانِ.
خود حاکم جمله آخر این حدیث را نیاورده اما در برخی منابع اهل سنت این جمله آخر را هم دارد: «وهرگز چنین نخواهید کرد»
📚مسند البزار (البحر الزخار)، ج3، ص32
حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ عَمْرٍو الرَّبَالِيُّ، قَالَ: نا زَيْدُ بْنُ الْحُبَابِ، قَالَ: نا فُضَيْلُ بْنُ مَرْزُوقٍ، عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ، عَنْ زَيْدِ بْنِ يُثَيْعٍ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: إِنْ تُوَلُّوا أَبَا بَكْرٍ تَجِدُوهُ زَاهِدًا فِي الدُّنْيَا رَاغِبًا فِي الْآخِرَةِ، وَإِنْ تُوَلُّوا عُمَرَ تَجِدُوهُ قَوِيًّا أَمِينًا لَا تَأْخُذُهُ فِي اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِمٍ، وَإِنْ تُوَلُّوا عَلِيًّا تَجِدُوهُ هَادِيًا مَهْدِيًّا يَسْلُكُ بِكُمُ الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ، وَلَنْ تَفْعَلُوا.
🤔اگر این نقل با نقل قبلی که ابونعیم و ابن جزری آورده بودند مقایسه شود مشاهده میشود که سند این روایت از همین فضیل بن مزروق (متوفی ۱۶۰)، از سند آن دو جدا میشود.
در سه سند ابونعیم که نقل شد راوی مطلب را از حذیفه نقل میکند و در یکی از خود حضرت علی ع است؛ و اتفاقا اگر در متن عربی بالا دقت کنید وقتی حاکم میخواهد بگوید این حدیث صحیحی است شاهد بر آن را حدیث حذیفه معرفی میکند، که ظاهرا بقدری مشهور بوده که حاکم نیاز ندیده به متن آن اشاره کند.
این فضیل بن مزروق - چنانکه ابن حبان (متوفی ۳۵۴) که خودش از رجالیون اهل سنت است میگوید- از کسانی بوده است که احادیث صحیحی را از افراد مورد وثوق میگرفت و خودش در آن اضافاتی میکرد و جالب اینجاست که همین حدیث را به این صورت به عنوان نمونهای از احادیث وی میآورد (فُضَيْل بن مَرْزُوق ... مُنكر الحَدِيث جدا كَانَ مِمَّن يخطئ على الثِّقَات؛ المجروحين لابن حبان، ج2، ص209 ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👉
ادامه نکته درباره جعل حدیث تخصصی:
💢بهخوبی معلوم میشود که حدیث معروف نبوی که در ضرورت جانشینی حضرت علی ع بوده، و حتی پیشبینی شده مردم بدان تن نخواهند داد در قرن اول بسیار مشهور بوده است تا یک جاعل حرفهای حدیث در قرن دوم که اندکی بعد از روال حکومت بنیامیه از دنیا رفته، این جعل را انجام میدهد، یعنی
▪️اولا نقل این از خود حضرت علی ع را به جای نقل از حذیفه قرار میدهد، که این نقل کمتر از نقل حذیفه معروف بوده است (زیرا در زمان بنیامیه نقل از حضرت علی ع جرم بزرگی بود؛ و ابونعیم هم که در قرن ۵ میزیسته سه سندش از طریق حذیفه است) و
▪️ثانیا با افزودن مطلب مذکور چنین وانمود میشود که اصلا خود حضرت علی ع از پیامبر ص حدیث آورده که گویی پیامبر ص به دست گرفتن ولایت توسط ابوبکر و عمر را پیش از اسم علی مطرح کرده است!
@yekaye
سه تدبر نخستی که ذیل آیه ۳۴ (جلسه ۱۱۲۰ https://yekaye.ir/ababsa-80-34) گذشت، ناظر به این آیه هم میباشد.
اما نکات دیگر: