یک آیه در روز
. ۱۱۲۲) 📖 و صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ 📖 ترجمه 💢[روزی که آدمی فرار میکند از برادرش، و مادرش و پدرش،] و
.
3️⃣ «[يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ] ... وَ بَنيهِ»
تعبیر «بنیه» را
▪️بسیاری از مترجمان (مثلا: مشکینی و فولادوند و گرمارودی) و تفاسیر (مثلا: التبيان، ج10، ص277؛ مجمع البيان، ج10، ص668) به همان معنای «پسران» (اولاد ذکور) دانستهاند؛
▪️و البته بسیاری از مترجمان (مثلا: مکارم شیرازی و انصاریان و الهی قمشهای) و تفاسیر (مثلا: مفاتيح الغيب، ج31، ص61؛ الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)، ج20، ص225) به معنای مطلق فرزندان (اولاد)؛
و به نظر میرسد هر دو وجهی دارد و میتواند مستقلا هردو مراد شده باشد:
💢وجه اینکه مقصود «پسران» باشد این است که چرا از کلمه «بنیه»، که جمع «ابن» استفاده کرد که به معنای «پسر» است، نه «اولاده» که جمع «ولد» است و به مطلق فرزند (اعم از دختر یا پسر) اطلاق میشود؛ و در این معنا تاکید بر کمک خواستن است که انسانها غالبا در سختیها وقتی میخواهند کمک بگیرند اگر سراغ فرزندشان هم بروند سراغ پسرانشان میروند.
و
💢وجه اینکه مقصود «فرزندان» باشد این است که در بسیاری از اوقات، از باب تغلیب، در حالت جمع، کلمه مذکر به معنای اعم از مذکر و مونث به کار میرود که بارزترین مثال آن آیه «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷) است؛ و در این معنا تاکید بر تعلق داشتن است؛ که انسان به مطلق فرزندانش تعلق خاطر دارد؛ و وقتی از فرزندش میگریزد نشان میدهد که چقدر مشغولیت و هراس در آنجا شدید است.
@yekaye
#عبس_35
یک آیه در روز
. ۱۱۲۲) 📖 و صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ 📖 ترجمه 💢[روزی که آدمی فرار میکند از برادرش، و مادرش و پدرش،] و
.
4️⃣ «[يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ] ... وَ بَنيهِ»
آخرین کسی از نزدیکان که انسان از او فرار میکند فرزندانش است. به نظر میرسد دلبستگی هرکس به فرزندش بیش از بقیه باشد؛ و بسیاری از افراد فرزندان خویش را امتداد وجود خویش به حساب میآورند؛
لذا اینکه انسان فرزند خود را در دنیا بر خویش در زمینههای مختلف مقدم کند یک پدیده بسیار شایع در جوامع انسانی است؛
تا حدی که بسیاری از افراد را میبینیم که به لحاظ اخلاق اجتماعی بسیار بدکارند، آزار و اذیتشان را از کسی دریغ نمیکنند و برای منافع خویش هر بلایی را بر سر دیگران میآورند اما همین افراد وقتی نوبت به فرزندانشان میشود همه چیز خود را فدای فرزندان خویش میکنند❗️
(شاید نمونه بارز چنین افرادی معاویه باشد؛ که با آن همه ظلمی که در حق عموم جامعه انجام داد همه هم و غماش این بود که حکومتش را به فرزندش برساند).
با این اوصاف، وقتی در عرصه قیامت بیان میشود که انسان از فرزند خویش هم فرار میکند میتوان فهمید که چه اوضاع دشواری در پیش روست.
@yekaye
#عبس_35
یک آیه در روز
. ۱۱۲۲) 📖 و صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ 📖 ترجمه 💢[روزی که آدمی فرار میکند از برادرش، و مادرش و پدرش،] و
.
5️⃣ «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ؛ وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ؛ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ»
در این آیات افرادی از نزدیکان، که انسان از آنها فرار میکند را به این ترتیب برشمرد: برادر، مادر، پدر، همسر، و فرزندان. فلسفه چنین برشمردنی چیست؟
🌴الف. این ترتیب از باب مبالغه است (تفسير الصافي، ج5، ص288 )؛
یعنی هرچه جلوتر میرود میزان تعلق قلبی شدیدتر است؛ گویی آیه میخواهد بفرماید: روزی که آدمی فرار میکند از برادرش، بلکه از مادرش، بلکه از پدرش، بلکه از همسرش، بلکه از فرزندانش؛ بویژه که در آیه بعد، علت مساله را شدت گرفتاری و مشغولیت خود شخص معرفی کرد (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص61 ؛ الكشاف، ج4، ص705 ).
🌴ب. میتواند این ترتیب، با لحاظهای مختلف باشد: اول برادر را گفت که در مقام معاونت و قوت بر همه مقدم است؛ بعد مادر را گفت که از جهت شدت تعلق مقدم است؛ و در آخر همسر و فرزندان را گفت که انسان به خاطر رفق و مدارایی که به آنها دارد آخر از همه مشکلاتش را با آنها در میان میگذارد
(اقتباس از التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص57 ).
🌴ج. چهبسا از حیث میزان مسئولیتش در قبال آنهاست، که هر چه جلوتر میرود مسئولیت در قبال آنها بیشتر میشود؛ و از آنها فرار میکند از این جهت که مبادا از وی عدم ادای حق خود را مطالبه کنند
(اقتباس از مجمع البيان، ج10، ص668 ).
🌴د. اینان کسانیاند که انسان در دنیا از مشکلات به سوی اینها فرار میکرد، و بدینها پناه میبرد (مفاتيح الغيب، ج31، ص61)؛
در این پناهجویی، بهویژه در زمانه میانسالی، سراغ برادر رفتن، حتی بر مادر و پدر مقدم است، زیرا بسیاری از افراد شرم دارند از اینکه علیرغم این همه زحماتی که پدر و مادرشان در کودکی و نوجوانی برایشان کشیدهاند در سنین بالا هم برای آنها مزاحمت ایجاد کنند، و با برادرشان راحتترند؛ در مرتبه بعد مادر است که به خاطر مهربانی شدیدش، انسانها راحتتر از پدر میتوانند با وی دردهای خود را به میان بگذارند؛ در مرحله بعد همسر است و آخرین مرحله فرزندان؛ چرا که انسان همواره حالت سرپرستیای نسبت به فرزند خود احساس میکند و کسی که همواره تکیهگاه فرزندش بوده، شرم دارد از اینکه فرزندش تکیهگاه او شود. و این آیات میخواهد بفرماید روز قیامت همه چیز زیر و رو میشود؛ یعنی هرکس که در درجه اول به سوی او فرار میکرد، در قیامت اول از او فرار میکند!
🌴ه. ...
@yekaye
#عبس_35
🔹شأْنٌ
▪️کلمه «شأن» را خلیل به معنای «خَطب» (کاری که به کس خاصی مربوط میشود) دانسته و «شُؤُون» (که جمع آن است) به معنای شیارها و خطوطی که در استخوانهای چهارگانه جمجمه است معرفی کرده است (كتاب العين، ج6، ص287 )؛ و
▪️حسن جبل علاوه بر این، از کاربرد این کلمه در خصوص رگهایی که اشک را از سر به چشم میرسانند و نیز در مورد رگههایی از خاک در شیارهای کوهها که در آن درختان خرما ویا درختی به نام نَبع کاشته میشود سخن گفته است، و به همین مناسبت معنای محوری آن را شاخهها و یا انشعابات ظریفی که در اثنای چیزی امتداد دارند ویا از چیزی امتداد گرفتهاند و به آن میرسند دانسته است؛ و کاربرد آن در معنای «خَطب» و حال و أمر را از این باب دانسته که اینها شعبهای از اموری خاص یا جاری هستند که از چیزی نشأت گرفتهاند و این معنا را در تمام کاربردهای قرآنی این کلمه جاری میداند غیر از کاربردش در خصوص خداوند در آیه «كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ» (الرحمن/29) از این جهت که هیچ تغییر و حالی در مورد خداوند معنا ندارد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۱۷۵).
🔹اما اغلب اهل لغت همان معنای «خَطب» را محور تحلیل قرار دادهاند، هرچند در چگونگی تحلیل آن هم نظر واحدی ندارند:
▪️ابن فارس بر این باور است که اصل این ماده دلالت بر درصدد چیزی برآمدن و چیزی را طلب کردن دارد و وقتی میگویند «ما هذا من شأنى» یعنی این مطلبی نیست که من دنبالش بودم؛ و وجه تسمیه شیارهای بین قطعات چهارگانه جمجمه به «شؤون» این است که گویی آنها مجاری اشک هستند و گویی اشک آ»ها را طلب میکند و همچون مسیر خود قرار میدهد (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص238 ).
▪️راغب هم «شأن» را به معنای حال و امری که اتفاق میافتد و اصلاح میکند دانسته و تاکید دارد که صرفا در احوال و امور عظیم به کار میرود؛ و وجه کاربردش در خصوص شیارهای جمجمه هم این است که آن اتصالی بین اموری است که قوام انسان بدان ست (مفردات ألفاظ القرآن، ص470 )
و
▪️مرحوم مصطفوی نیز اصل آن را ظهور امری و تجلی عملی از حالت باطنی دانسته و چنین توضیح داده است که برای انسان از جهت حضور و واقعیت حقه چهار مقام هست: (۱) مقام رسوخ صفات در دل؛ (۲) حضور معارف حقه در اثر آ» صفات و جلای نفس؛ (۳) ظهور حالات به اقتضای آن معارف و مشاهدات؛ (۴) افاضات و اظهارات خارجی به اقتضای آن حالات؛ و این اظهارات از جهت انتسابشان به فاعل و از جهت صدور بر آنها کلمه «شأن» اطلاق میگردد؛و اگر از جهت انتسابشان به خارج و تحققشان در عالم ماده و طبیعت مد نظر قرار گیرند بدانها «عمل» اطلاق میگردد ؛ و به همین اعتبار است که عالم امر و خلق در تکوین از هم متمایز میشوند چرا که عالم امر عالم افاضات است بدون نیاز به ماده؛ و و تقابل «شأن» و «عمل» در آیه «وَ ما تَكُونُ في شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُوداً إِذْ تُفيضُونَ فيه» (یونس/۶۱)را موید این توضیح خویش دانسته است؛ و مقصود از «بعض شأنهم» در آیه «فَإِذَا اسْتَأْذَنُوكَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ» (نور/۶۲) را «بعض أعمالهم» که اقتضای حالات و طبایع و امیال درونی آنهاست دانسته است، و بر همین اساس کاربرد آن در آیه «يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ» را اشاره به افاضات رحمانی و الطاف جاری در عالم بر حسب نیاز و درخواست وجودی اشیاء معرفی کرده است و در خصوص آیه «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ» (عبس/۳۷) هم توضیح داده که شأن همان چیزی است که از آنان بروز میکند و اثر آن شداید است در حالات آنان که آنان را از توجه به غیر خویش بازمیدارد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج6، ص9-11 ).
📿این ماده در قرآن کریم تنها در همین ۴ مورد به کار رفته است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه «شأن»
🔸چنانکه واضح است از کلماتی که به لحاظ معنا بدین کلمه بسیار نزدیک است کلمه «أمر» است که قبلا بیان شد که امثال ابن فارس اساسا بر این باور بود که ماده «أمر» در پنج معنای اصلی مستقلا به کار رفته است، که اولین آنها «شأن و حال» بود و جمع آن به صورت «امور» را در همین معنا میدانست (معانی دیگری که وی برای «أمر» برشمرد عبارت بود از «دستور» (ضد «نهی»)، که «إمارة» (حکمرانی) و «أمیر» را از همین باب دانست؛ «رویش» (نماء) و «برکت»، که «إمرأة» را از همین باب دانست از این جهت که بر همسرش مبارک است؛ علامت و محل قرار (أماره)؛ و «چیز عجیب») و فیومی هم یکی از دو معنای اصلی «أمر» را همین «شأن» دانست (که جمع آن «أمور»، و معنای دوم «دستور» است که جمعش «أوامر» است)؛ و مرحوم مصطفوی و راغب هم اصل معنای «أمر» را «دستور» دانستند و درباره نسبتش با «شأن» هم گفتند که «شأن» آن مطلب و کاری است که «باید» انجام و واقع شود و یا در شأن آن این است که در مورد آن دستوری صادر شود.
🔖جلسه ۶۵۲ https://yekaye.ir/al-kahf-18-71/
📖اختلاف قرائت
▪️در اغلب قراءات مشهور به همین صورت «شَأْنٌ» (با همزه) قرائت شده است؛
▪️اما در برخی قراءات سبع، یعنی برخی روایات از قراءات مدینه (ورش از نافع) و بصره (روایت سوسی از ابوعمرو) و کوفه (طریق شمونی از اعشی از روایت شعبه از عاصم)، و برخی قراءات عشر (ابوجعفر) و برخی قراءات غیرمشهور (أزرق و أصبهانی) به صورت «شانٌ» (یعنی ابدال همزه به الف) قرائت شده است؛
▪️و حمزه (یکی از قراء سبع در کوفه) نیز در حالت وقف به همین صورت قرائت کرده است.
@yekaye
🔹 يُغْنيهِ
درباره ماده «غنی» ذیل آیه ۹ (جلسه ۱۰۹۰ https://yekaye.ir/ababsa-80-05/) توضیحاتی گذشت
📖اختلاف قرائت
▪️در اغلب قراءات به صورت «يُغْنيهِ» یعنی از ماده «غنی» در باب افعال قرائت شده است که به معنای آن است که [گرفتاری خودش] وی را بینیاز میکند [از توجه به غیر]؛
▪️که در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) در هنگام وصل به صورت «يُغْنيهِی» قرائت میشود؛
▪️اما در برخی قرائات اربعه عشر (ابن محیصن) و برخی دیگر از قراءات غیرمشهور (زهري و ابن أبي عبلة و حميد و ابن سميفع و سلمي و أبو العالية و ابن مقفع) به صورت «يَعْنِيه» یعنی از ماده «عنی» و به صورت فعل ثلاثی مجرد قرائت شده است که به معنای «یهمّه» است، یعنی [همان گرفتاری خودش] برایش اهمیت دارد.
🔹که مرحوم طبرسی از ابن جنی در تفاوت این دو نقل کرده است که در این دومی تاکید بر توجه شخص به خودش است و اینکه با این وصف، درباره اینکه به دیگری کاری دارد یا نه ساکت است؛ اما در اولی تاکید بر این است که گرفتاریاش به نحوی است که وی را از هرگونه توجه به دیگری بینیاز میکند.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳14-315 ؛
📚المغنی فی القراءات، ص189۲ ؛
📚مجمع البيان، ج10، ص667 ؛
📚البحر المحيط، ج10، ص411
@yekaye
🔹لِكُلِّ امْرِئٍ ... شَأْنٌ يُغْنيهِ
با توجه به مرجع ضمایر فاعل و مفعول در کلمه «یغنیه»، دست کم دوگونه اعراب برای این تعبیر ممکن است که دو معنا میدهد و هر دو میتواند مد نظر بوده باشد:
▪️الف. فاعل «یغنی»، شأن باشد و ضمیر «ه» به «امرء» برگردد؛ یعنی این شأن او را از دیگران بینیاز میدارد و به خود مشغول میسازد.
▪️ب. فاعل «یغنی»، «امرء» باشد و ضمیر «ه» به شأن برگردد؛ یعنی او فقط بدین شأن میپردازد و این شأن را برآورده میکند.
@yekaye