.
3️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»
برای خوشحال و خرسند بودن آنان در آن وضعیت، از این دو تعبیر ضحک (خندان) و استبشار (بشارتیافته) استفاده کرد.
چنانکه در نکات ادبی گذشت این دو کلمه به لحاظ نحوی دست کم دو گونه قابل تحلیلاند؛
که هریک از این دو دلالت خاصی میتواند داشته باشد:
🌴الف. هر دو کلمه، خبر دوم و سوم باشند برای «وجوه». اگر این گونه باشد، آنگاه این دو خبر را در یک آیه مستقلا آوردن احتمالا دلالت دارد که این دو، دو حیث خاص هستند برای آن بهشتیان.
این دو حیث چه میتوانند باشند؟
🌿الف.۱. چهبسا این دو (خندان و بشارتیافته بودن) به ترتیب حمل بر دو قوه نظری و عملی میشود (مفاتيح الغيب، ج31، ص61 )؛ شاید با این توضیح که در تحلیل فلسفی انسانشناسی، ضحک و خنده را ناشی از تعجب، و تعجب را ناشی از ادراک دانستهاند و با این توضیح، ضحک مربوط به قوه نظری میشود؛ و استبشار، شادیای است که ناشی از بشارت یافتن است و بشارت هم همیشه در جایی است که قرار است برای شخص عملی انجام شود و از این رو به قوه عملی برگردد.
🌿الف.۲. چهبسا این دو به خاطر رسیدن به یک منفعت و درک یک بزرگداشت باشد (مفاتيح الغيب، ج31، ص61 )؛ چون به او نفعی رسیده میخندد و چون وی را بزرگداشتهاند احساس استبشار و بشارتیافتگی میکند.
🌿الف.۳. ...
🌴ب. «ضاحِكَةٌ» خبر دوم باشد برای «وجوه»؛ و «مُسْتَبْشِرَةٌ» صفت برای «ضاحِكَةٌ». در این صورت مراد این است که این خنده، خنده ناشی از بشارتیافتگی است؛ یعنی ما انواعی از خندهها میتوانیم داشته باشیم و آیه دارد توضیح میدهد این چگونه خندهای است؛ در این صورت آیه میخواهد بفرماید:
🌿ب.۱. خنده های قيامت، بر اساس بشارت به آيندهای روشن است. (تفسير نور، ج10، ص391)
🌿ب.۲. ...
@yekaye
#عبس_39
.
4️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»
این گروه اول در قیامت خندان و شادند؛ و برای شادیشان از تعبیر «مُسْتَبْشِرَةٌ» استفاده کرد.
چرا؟
🌴الف. «مُسْتَبْشِرَةٌ» شادیِ ناشی از دریافت بشارت است؛ یعنی میخواهد اشاره کند که در آن اوضاع و احوالی که هرکس بشدت نگران و به فکر خویش است و به هیچکس توجه ندارد، کسی هست که به فکر اینهاست و به آنان چنان بشارتی می دهد که خنده سراسر چهرهشان را فرامیگیرد.
🌴ب. در نکات ادبی اشاره شد در تفاوت بشارت با کلمات دیگری همچون «بشاشت» در دلالت بر شادی، بشارت این تفاوت را دارد که بشارت و مژده دادن در جایی است که اول بار خبر شادمانکنندهای برای شخص بیاورد؛ وگرنه وقتی دوباره همان خبر را بگویند دیگر بشارت گفته نمیشود؛ شاید میخواهد بفرماید که علیرغم این همه وعدههایی که در دنیا به آنها داده شده بود، اما جدید و ابتدایی بودنش از باب این است که:
🌿ب.۱. خداوند متعال فرمود: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون: هيچ كس نمىداند چه چيز از آنچه روشنىبخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مىدادند براى آنان پنهان شده است» (سجده/۱۷)؛ و وقتی این نعمتهایی که در دنیا توان درکش را نداشتند در اختیار آنان قرار میگیرد، اولین بار است که وی را بشارت دادند.
🌿ب.۲. امیرالمومنین ع فرمودند: «كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ وَ كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه: هر چیزی در دنیا شنیدنش بزرگتر از دیدنش است و هر چیزی در آخرت دیدنش برگتر از شنیدنش است؛ از این رو، آنچه در آنجا میبینند بقدری عظیمتر از آن چیزی است که شنیده بودند که گویی اول بار است از آن خبردار میشوند.
🌿ب.۳. چون همواره در دنیا در مقام خوف و رجا بودند، هیچگاه خبر دریافت نعمتهای بهشتی برایشان قطعی نمیشد که خوف آنان زایل شود؛ از این رو دریافت آن خبر به نحوی که کاملا خوف را از آنان زایل کند اولین بار است که برای آنان واقع شده است.
🌴ج. چون «مُسْتَبْشِرَةٌ» به معنای باخبر شدن از مطلب شادی است كه از آن بشره و پوست صورت شكفته شود (تفسير نور، ج10، ص391). یعنی میخواهد بفرماید این اندازه این شادی در آنان اثر دارد که در ظاهرشان هم کاملا منعکس میشود.
🌴د. ...
@yekaye
#عبس_39
.
5️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»
اين آيات، مردم را در قيامت به دو دسته تقسيم میكند: اهل سعادت و اهل شقاوت، كه هر دو گروه با سيما و چهرهشان شناخته میشوند.
به قرينه اينكه آیات بعد را مربوط به صورتِ اهل كفر و فجور دانست، معلوم میشود که این خندان و شاد بودن مربوط به صورتِ اهل ايمان و تقواست. (تفسير نور، ج10، ص391 )
@yekaye
#عبس_39
.
6️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ»
[گروهی که آن روز چهرههایشان نورانی و تابناک است،] خندان و شاد [بشارتیافته] اند.
📜حکایت
علی پسر حسین بن عون از قول پدرش روایت کرده است که:
به عیادت سید حمیری* رفتم در همان مریضیای که در آن جان سپرد و دیدم که به خود میپیچد و عدهای از همسایگانش آنجا حضور داشتند که از عثمانیه** بودند.
سید بسیار زیبارو بود با پیشانیای گشاده، یکدفعه در چهرهاش یک نقطه سیاهی پدید آمد مانند نقطهای که با جوهر گذاشته شود؛ سپس دائما رو به تزاید و رشد بود تا اینکه سیاهیاش تمام صورت وی را دربرگرفت.
غم شیعیانی را که در آنجا حاضر بودند در برگرفت و ناصبیها *** شروع به خوشحالی و سرزنش کردند؛
اما دیری نپایید که در همان مکان در صورتش نوری سفید آشکار شد و دايما آن نیز فزونی گرفت و رشد کرد تا اینکه چهرهاش تابناک و نورانی شد و دیدیم که سید، خندان و بشارتیافته چهرهاش درخشید و این اشعار را سرود:
دروغ گفتند کسانی که گمان میکردند که علی دوستدارش را از شر و سختی نجات نمیدهد؛
به پروردگارم سوگند که الان وارد بهشت عدن شدم و خداوند بدیهایم را بر من بخشید
پس امروز بشارت دهید به اهل ولایت علی ع و کسانی که تا هنگام مرگ بر ولایتش باقی ماندند
و بعد از ولایت فرزندانش را یکی پس از دیگری به صورت معین پذیرفتند.
سپس این جملات را گفت:
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ: شهادت میدهم که حقا و حقا خدایی جز الله نیست و شهادت میدهم که حقا و حقا محمد رسول خداست و شهادت میدهم که حقا و حقا علی امیرمومنان است؛ شهادت میدهم که خدایی جز الله نیست.»
سپس دیدگانش را بست، گویی روح او شعلهای بود که خاموش شد یا سنگریزهای که بر زمین افتاد.
علی پسر حسین بن عون افزود:
پدرم حسین بن عون، - اذینه هم شاهد است - به من گفت:
الله اکبر؛ کسی که شاهد بوده همچون کسی نیست که شاهد نبوده باشد؛ فضیل بن یسار به من خبر داد – وگرنه ساکت میماندم – از قول امام باقر ع و امام صادق ع که هر دو فرمودند: بر روحی که از بدن مفارقت میکند حرام است مگر اینکه پنج تن را ببیند؛ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین را ببیند به نحوی که یا چشمش به جمال آنها روشن شود [= خوشحال شود] یا چشمش بسوزد [= از نارحتی حالش بد شود].
به هر حال این صحبت او [سید حمیری] در میان مردم پخش شد و به خدا سوگند موافق و مخالف بر [تشییع و دفن] جنازه وی حاضر شدند.
✳️ پینوشتها
* سید اسماعیل حِمیَری (۱۰۵-۱۷۳ قمری) از بزرگترین شاعران عرب که در ابتدا به مذهب کیسانی معتقد بود اما بعدا به حضور جعفر صادق رسید و مستبصر شد و با اشعارش خدمات گرانقدری به گسترش تفکر شیعی نمود.
** عثمانیه گروهی از مردماند (اغلب از پیروان معاویه) که عثمان را خلیفه مظلوم میدانستند و حضرت علی ع را کافر و خارج از دین قلمداد مینمودند.
*** ناصبی به کسانی میگویند که خود را مسلمان می دانند اما با اهل بیت پیامبر ص و ائمه اطهار ع دشمناند و به این دشمنیشان افتخار میکنند. ائمه اطهار ع و به تبع ایشان، علمای شیعه بین اینها با عموم اهل سنت تفاوت میگذارند و در عین اینکه عموم اهل سنت را بدون تردید مسلمان میدانند، ناصبیها را کافر میشمرند.
📚الأمالي (للطوسي)، ص627-628
📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص414
📚بحار الأنوار، ج6، ص193
📚الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج1، ص320-321
✅تبصره
مرحوم مجلسی در بحارالانوار این روایت را به همین صورت از کشف الغمه و امالی شیخ طوسی، و شیخ حر عاملی در الفصول المهمه آن فقط از کشف الغمه نقل کرده؛ اما در نسخههای چاپ شده کنونی از امالی و کشف الغمه، در وصف خال سید، بعد از کلمه «ضاحکا»، کلمه «مستبشرا» را ندارد؛ که احتمالا از قلمافتادگی ناسخ باشد. ضمنا این واقعه به صورت مختصرتر در
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص224
نیز روایت شده است .
@yekaye
👇سند و متن اصلی حکایت سید حمیری👉
سند و متن حکایت سید حمیری
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ السَّدُوسِيُّ بِ سِيرجَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَوْنِ بْنِ أَبِي حَرْبِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيِّ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَوْنٍ، قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى السَّيِّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحِمْيَرِيِّ عَائِداً فِي عِلَّتِهِ الَّتِي مَاتَ فِيهَا، فَوَجَدْتُهُ يُسَاقُ بِهِ، وَ وَجَدْتُ عِنْدَهُ جَمَاعَةً مِنْ جِيرَانِهِ، وَ كَانُوا عُثْمَانِيَّةً،
وَ كَانَ السَّيِّدُ جَمِيلَ الْوَجْهِ، رَحْبَ الْجَبْهَةِ، عَرِيضَ مَا بَيْنَ السَّالِفَتَيْنِ ، فَبَدَتْ فِي وَجْهِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ مِثْلُ النُّقْطَةِ مِنَ الْمِدَادِ، ثُمَّ لَمْ تَزَلْ تَزِيدُ وَ تَنْمِي حَتَّى طَبَقَتْ وَجْهَهُ [بِسَوَادِهَا] - يَعْنِي اسْوِدَاداً-
فَاغْتَمَّ لِذَلِكَ مَنْ حَضَرَهُ مِنَ الشِّيعَةِ، فَظَهَرَ مِنَ النَّاصِبَةِ سُرُورٌ وَ شَمَاتَةٌ،
فَلَمْ يَلْبَثْ بِذَلِكَ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى بَدَتْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ مِنْ وَجْهِهِ لُمْعَةٌ بَيْضَاءُ، فَلَمْ تَزَلْ تَزِيدُ أَيْضاً وَ تَنْمِي حَتَّى أَسْفَرَ وَجْهُهُ وَ أَشْرَقَ،
وَ افْتَرَّ السَّيِّدُ ضَاحِكاً [مُسْتَبْشِراً]، وَ أَنْشَأَ يَقُولُ:
كَذَبَ الزَّاعِمُونَ أَنَّ عَلِيّاً
لَنْ يُنْجِيَ مُحِبَّهُ مِنْ هَنَاةٍ
قَدْ وَ رَبِّي دَخَلْتُ جَنَّةَ عَدْنٍ
وَ عَفَا لِي الْإِلَهُ عَنْ سَيِّئَاتِي
فَأَبْشِرُوا الْيَوْمَ أَوْلِيَاءَ عَلِيٍ
وَ تَوَلَّوْا عَلِيّاً حَتَّى الْمَمَاتِ [وَ تَوَالَوُا الْوَصِيَّ حَتَّى الْمَمَاتِ]
ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ تَوَلَّوْا بَنِيهِ
وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ بِالصِّفَاتِ
ثُمَّ أَتْبَعَ قَوْلَهُ هَذَا:
" أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ"
ثُمَّ أَغْمَضَ عَيْنَيْهِ بِنَفْسِهِ، فَكَأَنَّمَا كَانَتْ رُوحُهُ ذُبَالَةً طَفِئَتْ، أَوْ حَصَاةً سَقَطَتْ.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ:
قَالَ لِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَوْنٍ وَ كَانَ أُذَيْنَةُ حَاضِراً، فَقَالَ:
اللَّهُ أَكْبَرُ، مَا مَنْ شَهِدَ كَمَنْ لَمْ يَشْهَدْ، أَخْبَرَنِي- وَ إِلَّا فَصَمَّتَا- الْفُضَيْلُ بْنُ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ عَنْ جَعْفَرٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) أَنَّهُمَا قَالا: حَرَامٌ عَلَى رُوحٍ أَنْ تُفَارِقَ جَسَدَهَا حَتَّى تَرَى الْخَمْسَةَ، حَتَّى تَرَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) بِحَيْثُ تَقَرُّ عَيْنُهَا، أَوْ تُسْخَنَ عَيْنُهَا،
فَانْتَشَرَ هَذَا الْقَوْلُ فِي النَّاسِ، فَشَهِدَ جَنَازَتَهُ وَ اللَّهِ الْمُوَافِقُ وَ الْمُفَارِقُ.
📚الأمالي (للطوسي)، ص627-628
📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص414
📚بحار الأنوار، ج6، ص193
📚الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج1، ص320-321
وبالاختصار فی:
📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج3، ص224
@yekaye
#عبس_39
🔹غَبَرَةٌ
قبلا بیان شد که
▪️در مورد ماده «غبر»، ابن فارس بر این باور است که در اصل بر دو معنای متغایر دلالت دارد: یکی باقی ماندن، و دیگری رنگ تیره؛ و «غبار» را هم به خاطر این رنگ تیرهاش غبار نامیدهاند؛
▪️اما بسیاری از اهل لغت، معنای اصلی این ماده را همان معنای اول میدانند، یعنی آن چیزی که بعد از گذشتن و رفتن چیزهایی که همراهش است، برجای میماند، و گفتهاند وجه تسمیه «غبار» هم آن است که بعد از برخاستن گرد و خاک، بر روی اشیاء باقی میماند؛ و به مناسبت رنگ تیره آن، برای اشاره به رنگ تیره هم به کار رفته است.
🔸بدین ترتیب، تفاوتش با کلماتی مانند «بقاء» و «مکث» (= درنگ کردن) این است که دو شرط دارد: یکی اینکه از جمله و در زمره امور دیگری بوده باشد؛ و دوم اینکه از آن امورِ همراه خود بازمانده و جدا شده باشد.
▪️اسم فاعل این ماده «غابر» میباشد که در قرآن کریم ۷ بار به صورت «الْغابِرينَ» به کار رفته و در تمامی موارد، در مورد زن حضرت لوط ع است که در میان قومش باقی ماند و با آنان به عذاب مبتلا شد.
▪️«غَبَرَة» از غُبار گرفته شده، به معنای غباری است که بر روی چیزی نشسته باشد ویا به معنای چیزی است که به رنگ غبار (رنگ تیره) در آمده باشد و در آیه «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» (عبس/۴۰)
راغب آن را کنایه از اینکه از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، دانسته؛ و آن را شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸) قلمداد کرده؛
ولی مرحوم مصطفوی آن را همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان دانسته که منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛
که تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا می باشد.
🔖جلسه ۸۵۴ https://yekaye.ir/al-aaraf-7-83/
@yekaye
🔹ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند.
که در آنجا آمد:
سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ».
همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم میباشد.
اما احادیث دیگر:
@yekaye
🔹☀️۱) در منابع اهل سنت از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده است که
رسول الله ص فرمودند:
روز قیامت کافر تا گردنش غرق در عرق میشود سپس غباری بر چهرههایشان مینشیند و این همان سخن خداوند است که فرمود: «و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری نشسته است؛»
📚 تفسير ابن أبي حاتم، ج10، ص3400
📚تفسير ابن كثير، ج8، ص327
📚الدر المنثور، ج6، ص317
حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَسْكَرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ مَوْلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «يُلْجِمُ الْكَافِرَ الْعَرَقُ ثُمَّ تَقَعُ الْغَبَرَةُ عَلَى وُجُوهِهِمْ» قَالَ فَهُوَ قَوْلُهُ: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَة»
@yekaye
☀️۲) حسین بن عبدالله جندب روایت کرده که پدرم نامهای برای امام رضا ع نوشته بود و از ایشان تقاضا کرده بود که مطالبی برایش بنویسند که بر علم و فهمش اضافه شود و وی را در مسیر تقرب قرار دهد. در فرازی از پاسخ امام رضا ع آمده است:
بر خداوند است که ولیّ ما را در حالی محشور فرماید که چهرهاش تابناک و برهانیش نورانی و حجتش نزد خداوند عظیم باشد؛ [و بر خداوند است که] دشمن ما روز قیامت بیاید در حالی که چهره اش سیاه، و حجتش در پیشگاه خداوند باطل و نابود باشد.
📚تفسير فرات الكوفي، ص284
قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: أَخْرَجَ [خرج] إِلَيْنَا صَحِيفَةً فَذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ [الرضا ع] : جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ وَ ضَعُفْتُ وَ عَجَزْتُ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا كُنْتُ أَقْوَى عَلَيْهِ فَأُحِبُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ تُعَلِّمَنِي كَلَاماً يُقَرِّبُنِي مِنْ رَبِّي [بِرَبِّي] وَ يَزِيدُنِي فَهْماً وَ عِلْماً
فَكَتَبَ إِلَيْهِ: قَدْ [وَ قَدْ] بَعَثْتُ إِلَيْكَ بِكِتَابٍ فَاقْرَأْهُ وَ تَفَهَّمْهُ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ شِفَاهُ وَ هُدًى لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ هُدَاهُ فَأَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ اقْرَأْهَا عَلَى صَفْوَانَ وَ آدَم ...
حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ نَيِّراً بُرْهَانُهُ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ [حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ] يَجِيءَ عَدُوُّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْحَضَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُه.
@yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
کسی که کاری برای فخرفروشی به دیگران انجام دهد روز قیامت سیاهچهره محشور میشود.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص255
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ.
@yekaye
☀️۴) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
هر مومنی که از مومن دیگر چیزی را که بدان نیاز دارد دریغ ورزد در حالی که میتواند خودش یا از طریق کس دیگری نیاز وی را برآورده کند خداوند روز قیامت وی را برپا دارد در حالی که چهره اش سیاه شده و چشمانش کبود [کنایه از کور] و دستانش به گردن زنجیر شده است و گفته شود: این همان خیانتکاری است که به خداوند و رسولش خیانت کرد؛ سپس دستور داده شود که وی را به جهنم ببرند.
📚الكافي، ج2، ص367
📚المحاسن، ج1، ص100
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص240
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.
@yekaye
☀️ ۵) آیه ناظر به غباری است که روز قیامت بر چهره است.
در برخی روایات فرمودهاند غبار بر چهره فلانکسان.
اگرچه یک ظهور اولیه این روایات این است که حضرت میخواهد بفرماید که ثمره کارشان جز گرد و خاک کردن و حاصلی نبردن چیزی نیست اما چهبسا اشاره باشد که اینان عملی مرتکب میشوند که روز قیامت هم غبار بر چهرهشان خواهد بود.
☀️الف. ابومرهف روایت کرده است که
امام باقر ع فرمودند: غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! که «محاضیر» [جمع مِحضار؛ به معنای اسبان تیزرو] هلاک شدند.
عرض کردم: فدایت شوم! محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! [= کسانی که برای ظهور موعود نهایی عجله میکنند و انتظار دارند قبل از موعدش واقع شود] همانا آنان نمیخواهند مگر کسی که خود را بر آنان عرضه میکند [= کنایه از اینکه به خاطر این عجله ناصوابشان، هرکس بیاید و ادعایی کند سریع قبول میکنند].
سپس فرمود: ای ابومرهف! همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] هیچ دفعهای نیست که قصد چپاول و غارت شما را کنند مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
گفتم: بفرمایید.
فرمود: آیا گمان میکنی کسانی که خویش را صرفا برای خداوند عز و جل نگه داشتهاند خداوند برایشان فرجی قرار ندهد؟ به خدا سوگند که حتما حتما خداوند برایشان فرجی قرار میدهد.
📚الكافي، ج8، ص273
🔹روایتی بسیار شبیه این را نعمانی در قالب گفتگوی ابومرف با امام صادق ع (به جای امام باقر ع) آورده است؛ که چهبسا همین واقعه باشد و یکی از این دو نویسنده (کلینی و نعمانی) اشتباه کردهاند. روایت نعمانی چنین است:
☀️ب. ابومرهف روایت کرده است که امام صادق ع فرمودند: «محاضیر» هلاک شدند.
عرض کردم: محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! ولی مقربون* نجات یافتند؛ و دژ بر پایههای خود استوار بماند. فرش خانههایتان باشید** که همانا غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! و همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] درصدد حمله و آسیبزدن به شما برنمیآیند، مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند، مگر کسی که خودش کاری به کار آنان داشته باشد.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
📚الغيبة للنعماني، ص196-197
✳️پینوشتها
* این کلمه میتواند الْمُقَرَّبونَ (نزدیکشدگان) یا الْمُقَرِّبونَ (نزدیککنندگان) باشد، مرحوم مجلسی اولی را به معنای کسانی که تسلیم و راضی به قضای الهی هستند و بر خدا اعتراض نمیکنند [= مقربان درگاه الهی] دانسته، و دومی را فرج و وعده خدا را نزدیک میدانند ولو عجله نمیکنند (مرآة العقول، ج13، ص292 و ج۲۶، ص۳۲۴)
یک احتمال دیگر این است که در هردو مقصود کسانی باشند که به جای خیالبافی، با انجام وظایف درست انسان منتظِر، عملا ظهور را نزدیک میکنند که به آنان از این جهت که با این کارشان به ظهور نزدیک میشوند، مقرَّب، و از آن جهت که با عملشان ظهور را نزدیک میکنند، مقرِّب گفته شود.
** ظاهرا این تعبیر کنایه از این است که با هر ندا و هیاهویی راه نیفتید و در فتنهها از منزلتان بیرون نیایید و دنبال هرکس که مدعی شد نروید؛ بلکه تا میتوانید از کسانی که ادعاهای چنین و چنان میکنند کناره بگیرید.
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👉
سند و متن احادیث شماره ۵
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا؛ هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ.
ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ.
ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ!
قُلْتُ: لَبَّيْكَ.
قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
📚الكافي، ج8، ص273
☀️ب. أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ!
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ. فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
📚الغيبة للنعماني، ص196-197
@yekaye
.
1️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ... وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
بعد از اینکه فرمود در آن روز هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند؛ هرکس مشغولیتی دارد که وی را از توجه به غیر بینیاز کرده است؛ دستهبندیای از انسانها در آن صحنه به عمل میآورد:
کسانی که چهرههایشان تابان است، خندان و بشارتجویاناند؛
و کسانی که چهرههایشان غبارگرفته و ذلت، آن را فراگرفته است.
به نظر میرسد این دستهبندی را چندگونه میتوان فهمید:
🌴الف. به صورت تقسیم ثنایی است؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند. در این صورت:
🌿الف.۱. به احتمال زیاد ناظر به پایان حساب و کتاب است که تکلیف همه معلوم شده است و نهایتا افراد یا بهشتی شدهاند که چهرههایشان درخشان و خندان است؛ یا جهنمی که چهرههایشان غبارآلود و ذلتبار است.
🌿الف.۲. اما اگر ناظر به مواقف اولیه ویا کل مراحل حسابرسی باشد، ظاهرا چارهای نیست که هریک از این دو را به صورت طیفی و تشکیکی بدانیم؛ یعنی وقتی افراد در محشر احضار میشوند یا چهرههایی درخشان دارند یا تاریک؛ و البته هر یک از درخشان و تاریک بودن ذومراتب است.
🌴ب. به صورت تقسیم طیفی است؛ یعنی دو سر طیف را بیان کرده است و بسیاری از افراد هستند که لزوما یکی از این دو نیستند، بلکه بین این دو طیف قرار میگیرند؛ که در این صورت هم میتواند ناظر به مواقف اولیه و مراحل حسابرسی باشد هم پایان حساب و کتاب.
🌴ج. البته با توجه به اینکه آیه بعدی را به عنوان قید توضیحی بدانیم یا احترازی، میشود این تقسیم را اساسا ثلاثی قلمداد کرد که توضیح بیشتر ذیل همان آیه خواهد آمد؛ ان شاء الله.
@yekaye
#عبس_40
.
2️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
مقصود از این بودن غبار روی چهره چیست؟
🌴الف. همان سیاهرو شدن است (تفسير القمي، ج2، ص406 ) که در آیات دیگر فرمود: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/۶۰) و «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُون» (آل عمران/۱۰۶)؛ که اغلب این را سیهچردگیای دانسته اند که وقتی کسی به غم و اندوه شدید مبتلا شود صورتش چنان میشود.
📚مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص210
و کنایه از این است که از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸)
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص601
🌴ب. همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان است.
📚التبيان فی تفسير القرآن، ج10، ص278
که چهبسا منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ و تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا میباشد.
📚التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص231
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_40
.
3️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
در عین حال که این غبار بر چهرهها تجسم یک باطنی در آنهاست، اما اگر به مساله بسیار مهم «خافِضَةٌ رافِعَة» بودن قرآن توجه کنیم که همه چیز در قیامت زیر و رو میشود و برترها پست و پستها برتر میشوند، آنگاه چهبسا بتوان گفت آنان که در دنیا غبارآلود بودند سرافراز و آنان که در ظاهر سرافراز بودند غبارآلود میشوند.
شاید بدین جهت است که وقتی از امیرالمومنین ع از اوصاف مومنان حقیقی و شیعیان سوال میشود یکی از ویژگیهایشان را این معرفی میکنند که بر چهرههایشان غبار خاشعان است «عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ»:
☀️الف. روایت شده است عدهای دنبال امیرالمومنین راه افتادند.
حضرت به سوی ایشان برگشت و پرسید: شما بر چه [باوری] هستید؟
گفتند: شیعیان توییم یا امیرالمومینن!
فرمود: چرا سیمای شیعیان را در شما نمی بینم؟
گفتند: سیمای شیعیان چگونه است؟
فرمود: زردی چهرهها از شبزندهداری، لاغر و به پشت چسبيده بودن شکمها از روزهداری، خشکیده بودن لبها از [کثرت] دعا، بر آنان است غبار خاشعان.
📚صفات الشيعة (للصدوق)، ص11
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ:
قَوْمٌ تَبِعَ [تَبِعُوا] أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ قَالَ: مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ؟
قَالُوا: شِيعَتُكَ؛ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قَالَ: مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ؟
قَالُوا: وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ؟
قَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ.
🔹این مضمون با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در صفات الشيعة (للصدوق)، ص ۱۷ و الأمالي (للطوسي)، ص216 و الإرشاد (للمفید)، ج1، ص 237-238 آمده است و:
☀️ب. در یکی از خطبههای امیرالمومنین هم وقتی حضرت بعد از جریان قبول حکمیت، در مقام تاسف خوردن بر از دست دادن یاران واقعی خود هستند میفرمایند:
كجايند مردمى كه به اسلامشان خواندند، و آن را پذيرفتند؟ و قرآن خواندند، و معنى آن را به گوش دل شنفتند؛ به كارزارشان برانگيختند، و آنان همچون ماده شتر كه به بچّه خود روى آرد، شيفته آن گرديدند؛ شمشيرها از نيام برآوردند، و گروه گروه، و صف در صف روى به اطراف زمين كردند. بعضى نجات يافتند، و بعضى مردند. نه مژده زنده ماندنِ زندگان را شنفتند، و نه آنان را بر مردگان تعزيت گفتند. چشمانشان از گريه تباه، شكمهاشان از روزه لاغر و به پشت چسبيده. لبهاشان از دعا خشك، و پژمرده گرديده، رنگها زرد از شب زندهدارىِ [بسيار]، بر رخسارشان گرد فروتنى پديدار.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱؛ ترجمه سید جعفر شهیدی
و من خطبة له ع بعد ليلة الهرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها، فلم ندر أي الأمرين أرشد؟ فصفق ع إحدى يديه على الأخرى ثم قال:
... أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا، وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً، بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا، لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ، وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ...
@yekaye
#عبس_40