🔹غَبَرَةٌ
قبلا بیان شد که
▪️در مورد ماده «غبر»، ابن فارس بر این باور است که در اصل بر دو معنای متغایر دلالت دارد: یکی باقی ماندن، و دیگری رنگ تیره؛ و «غبار» را هم به خاطر این رنگ تیرهاش غبار نامیدهاند؛
▪️اما بسیاری از اهل لغت، معنای اصلی این ماده را همان معنای اول میدانند، یعنی آن چیزی که بعد از گذشتن و رفتن چیزهایی که همراهش است، برجای میماند، و گفتهاند وجه تسمیه «غبار» هم آن است که بعد از برخاستن گرد و خاک، بر روی اشیاء باقی میماند؛ و به مناسبت رنگ تیره آن، برای اشاره به رنگ تیره هم به کار رفته است.
🔸بدین ترتیب، تفاوتش با کلماتی مانند «بقاء» و «مکث» (= درنگ کردن) این است که دو شرط دارد: یکی اینکه از جمله و در زمره امور دیگری بوده باشد؛ و دوم اینکه از آن امورِ همراه خود بازمانده و جدا شده باشد.
▪️اسم فاعل این ماده «غابر» میباشد که در قرآن کریم ۷ بار به صورت «الْغابِرينَ» به کار رفته و در تمامی موارد، در مورد زن حضرت لوط ع است که در میان قومش باقی ماند و با آنان به عذاب مبتلا شد.
▪️«غَبَرَة» از غُبار گرفته شده، به معنای غباری است که بر روی چیزی نشسته باشد ویا به معنای چیزی است که به رنگ غبار (رنگ تیره) در آمده باشد و در آیه «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» (عبس/۴۰)
راغب آن را کنایه از اینکه از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، دانسته؛ و آن را شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸) قلمداد کرده؛
ولی مرحوم مصطفوی آن را همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان دانسته که منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛
که تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا می باشد.
🔖جلسه ۸۵۴ https://yekaye.ir/al-aaraf-7-83/
@yekaye
🔹ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند.
که در آنجا آمد:
سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ».
همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم میباشد.
اما احادیث دیگر:
@yekaye
🔹☀️۱) در منابع اهل سنت از امام صادق ع از پدرشان از جدشان روایت شده است که
رسول الله ص فرمودند:
روز قیامت کافر تا گردنش غرق در عرق میشود سپس غباری بر چهرههایشان مینشیند و این همان سخن خداوند است که فرمود: «و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری نشسته است؛»
📚 تفسير ابن أبي حاتم، ج10، ص3400
📚تفسير ابن كثير، ج8، ص327
📚الدر المنثور، ج6، ص317
حَدَّثَنَا أَبِي، حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَسْكَرِيُّ، حَدَّثَنَا أَبُو عَلِيٍّ مُحَمَّدٌ مَوْلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: «يُلْجِمُ الْكَافِرَ الْعَرَقُ ثُمَّ تَقَعُ الْغَبَرَةُ عَلَى وُجُوهِهِمْ» قَالَ فَهُوَ قَوْلُهُ: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَة»
@yekaye
☀️۲) حسین بن عبدالله جندب روایت کرده که پدرم نامهای برای امام رضا ع نوشته بود و از ایشان تقاضا کرده بود که مطالبی برایش بنویسند که بر علم و فهمش اضافه شود و وی را در مسیر تقرب قرار دهد. در فرازی از پاسخ امام رضا ع آمده است:
بر خداوند است که ولیّ ما را در حالی محشور فرماید که چهرهاش تابناک و برهانیش نورانی و حجتش نزد خداوند عظیم باشد؛ [و بر خداوند است که] دشمن ما روز قیامت بیاید در حالی که چهره اش سیاه، و حجتش در پیشگاه خداوند باطل و نابود باشد.
📚تفسير فرات الكوفي، ص284
قَالَ حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْفَزَارِيُّ مُعَنْعَناً عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ قَالَ: أَخْرَجَ [خرج] إِلَيْنَا صَحِيفَةً فَذَكَرَ أَنَّ أَبَاهُ كَتَبَ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ [الرضا ع] : جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي قَدْ كَبِرْتُ وَ ضَعُفْتُ وَ عَجَزْتُ عَنْ كَثِيرٍ مِمَّا كُنْتُ أَقْوَى عَلَيْهِ فَأُحِبُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَنْ تُعَلِّمَنِي كَلَاماً يُقَرِّبُنِي مِنْ رَبِّي [بِرَبِّي] وَ يَزِيدُنِي فَهْماً وَ عِلْماً
فَكَتَبَ إِلَيْهِ: قَدْ [وَ قَدْ] بَعَثْتُ إِلَيْكَ بِكِتَابٍ فَاقْرَأْهُ وَ تَفَهَّمْهُ فَإِنَّ فِيهِ شِفَاءً لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ شِفَاهُ وَ هُدًى لِمَنْ أَرَادَ اللَّهُ هُدَاهُ فَأَكْثِرْ مِنْ ذِكْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ اقْرَأْهَا عَلَى صَفْوَانَ وَ آدَم ...
حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يَبْعَثَ وَلِيَّنَا مُشْرِقاً وَجْهُهُ نَيِّراً بُرْهَانُهُ عَظِيماً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُهُ [حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ] يَجِيءَ عَدُوُّنَا يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُدْحَضَةً عِنْدَ اللَّهِ حُجَّتُه.
@yekaye
☀️۳) از امیرالمومنین ع روایت شده که فرمودند:
کسی که کاری برای فخرفروشی به دیگران انجام دهد روز قیامت سیاهچهره محشور میشود.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص255
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ رَفَعَهُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ:
مَنْ صَنَعَ شَيْئاً لِلْمُفَاخَرَةِ حَشَرَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَسْوَدَ الْوَجْهِ.
@yekaye
☀️۴) از امام صادق ع روایت شده که فرمودند:
هر مومنی که از مومن دیگر چیزی را که بدان نیاز دارد دریغ ورزد در حالی که میتواند خودش یا از طریق کس دیگری نیاز وی را برآورده کند خداوند روز قیامت وی را برپا دارد در حالی که چهره اش سیاه شده و چشمانش کبود [کنایه از کور] و دستانش به گردن زنجیر شده است و گفته شود: این همان خیانتکاری است که به خداوند و رسولش خیانت کرد؛ سپس دستور داده شود که وی را به جهنم ببرند.
📚الكافي، ج2، ص367
📚المحاسن، ج1، ص100
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص240
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ فُرَاتِ بْنِ أَحْنَفَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَنَعَ مُؤْمِناً شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَيْهِ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ مِنْ عِنْدِ غَيْرِهِ أَقَامَهُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مُسْوَدّاً وَجْهُهُ مُزْرَقَّةً عَيْنَاهُ مَغْلُولَةً يَدَاهُ إِلَى عُنُقِهِ فَيُقَالُ هَذَا الْخَائِنُ الَّذِي خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ ثُمَّ يُؤْمَرُ بِهِ إِلَى النَّارِ.
@yekaye
☀️ ۵) آیه ناظر به غباری است که روز قیامت بر چهره است.
در برخی روایات فرمودهاند غبار بر چهره فلانکسان.
اگرچه یک ظهور اولیه این روایات این است که حضرت میخواهد بفرماید که ثمره کارشان جز گرد و خاک کردن و حاصلی نبردن چیزی نیست اما چهبسا اشاره باشد که اینان عملی مرتکب میشوند که روز قیامت هم غبار بر چهرهشان خواهد بود.
☀️الف. ابومرهف روایت کرده است که
امام باقر ع فرمودند: غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! که «محاضیر» [جمع مِحضار؛ به معنای اسبان تیزرو] هلاک شدند.
عرض کردم: فدایت شوم! محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! [= کسانی که برای ظهور موعود نهایی عجله میکنند و انتظار دارند قبل از موعدش واقع شود] همانا آنان نمیخواهند مگر کسی که خود را بر آنان عرضه میکند [= کنایه از اینکه به خاطر این عجله ناصوابشان، هرکس بیاید و ادعایی کند سریع قبول میکنند].
سپس فرمود: ای ابومرهف! همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] هیچ دفعهای نیست که قصد چپاول و غارت شما را کنند مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
گفتم: بفرمایید.
فرمود: آیا گمان میکنی کسانی که خویش را صرفا برای خداوند عز و جل نگه داشتهاند خداوند برایشان فرجی قرار ندهد؟ به خدا سوگند که حتما حتما خداوند برایشان فرجی قرار میدهد.
📚الكافي، ج8، ص273
🔹روایتی بسیار شبیه این را نعمانی در قالب گفتگوی ابومرف با امام صادق ع (به جای امام باقر ع) آورده است؛ که چهبسا همین واقعه باشد و یکی از این دو نویسنده (کلینی و نعمانی) اشتباه کردهاند. روایت نعمانی چنین است:
☀️ب. ابومرهف روایت کرده است که امام صادق ع فرمودند: «محاضیر» هلاک شدند.
عرض کردم: محاضیر چیست؟
فرمود: عجله کنندگان! ولی مقربون* نجات یافتند؛ و دژ بر پایههای خود استوار بماند. فرش خانههایتان باشید** که همانا غبار بر [چهره] کسی که آن را برانگیزاند! و همانا آنان [قدرتمنداران دشمن شیعه] درصدد حمله و آسیبزدن به شما برنمیآیند، مگر اینکه خداوند برایشان مشغولیتی ایجاد میکند، مگر کسی که خودش کاری به کار آنان داشته باشد.
سپس حضرت سر به زیر افکند و تاملی کرد و دوباره فرمود: ای ابومرهف!
📚الغيبة للنعماني، ص196-197
✳️پینوشتها
* این کلمه میتواند الْمُقَرَّبونَ (نزدیکشدگان) یا الْمُقَرِّبونَ (نزدیککنندگان) باشد، مرحوم مجلسی اولی را به معنای کسانی که تسلیم و راضی به قضای الهی هستند و بر خدا اعتراض نمیکنند [= مقربان درگاه الهی] دانسته، و دومی را فرج و وعده خدا را نزدیک میدانند ولو عجله نمیکنند (مرآة العقول، ج13، ص292 و ج۲۶، ص۳۲۴)
یک احتمال دیگر این است که در هردو مقصود کسانی باشند که به جای خیالبافی، با انجام وظایف درست انسان منتظِر، عملا ظهور را نزدیک میکنند که به آنان از این جهت که با این کارشان به ظهور نزدیک میشوند، مقرَّب، و از آن جهت که با عملشان ظهور را نزدیک میکنند، مقرِّب گفته شود.
** ظاهرا این تعبیر کنایه از این است که با هر ندا و هیاهویی راه نیفتید و در فتنهها از منزلتان بیرون نیایید و دنبال هرکس که مدعی شد نروید؛ بلکه تا میتوانید از کسانی که ادعاهای چنین و چنان میکنند کناره بگیرید.
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👉
سند و متن احادیث شماره ۵
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا؛ هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ.
ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ.
ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ!
قُلْتُ: لَبَّيْكَ.
قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
📚الكافي، ج8، ص273
☀️ب. أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ!
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ. فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
📚الغيبة للنعماني، ص196-197
@yekaye
.
1️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ... وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
بعد از اینکه فرمود در آن روز هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند؛ هرکس مشغولیتی دارد که وی را از توجه به غیر بینیاز کرده است؛ دستهبندیای از انسانها در آن صحنه به عمل میآورد:
کسانی که چهرههایشان تابان است، خندان و بشارتجویاناند؛
و کسانی که چهرههایشان غبارگرفته و ذلت، آن را فراگرفته است.
به نظر میرسد این دستهبندی را چندگونه میتوان فهمید:
🌴الف. به صورت تقسیم ثنایی است؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند. در این صورت:
🌿الف.۱. به احتمال زیاد ناظر به پایان حساب و کتاب است که تکلیف همه معلوم شده است و نهایتا افراد یا بهشتی شدهاند که چهرههایشان درخشان و خندان است؛ یا جهنمی که چهرههایشان غبارآلود و ذلتبار است.
🌿الف.۲. اما اگر ناظر به مواقف اولیه ویا کل مراحل حسابرسی باشد، ظاهرا چارهای نیست که هریک از این دو را به صورت طیفی و تشکیکی بدانیم؛ یعنی وقتی افراد در محشر احضار میشوند یا چهرههایی درخشان دارند یا تاریک؛ و البته هر یک از درخشان و تاریک بودن ذومراتب است.
🌴ب. به صورت تقسیم طیفی است؛ یعنی دو سر طیف را بیان کرده است و بسیاری از افراد هستند که لزوما یکی از این دو نیستند، بلکه بین این دو طیف قرار میگیرند؛ که در این صورت هم میتواند ناظر به مواقف اولیه و مراحل حسابرسی باشد هم پایان حساب و کتاب.
🌴ج. البته با توجه به اینکه آیه بعدی را به عنوان قید توضیحی بدانیم یا احترازی، میشود این تقسیم را اساسا ثلاثی قلمداد کرد که توضیح بیشتر ذیل همان آیه خواهد آمد؛ ان شاء الله.
@yekaye
#عبس_40
.
2️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
مقصود از این بودن غبار روی چهره چیست؟
🌴الف. همان سیاهرو شدن است (تفسير القمي، ج2، ص406 ) که در آیات دیگر فرمود: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/۶۰) و «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُون» (آل عمران/۱۰۶)؛ که اغلب این را سیهچردگیای دانسته اند که وقتی کسی به غم و اندوه شدید مبتلا شود صورتش چنان میشود.
📚مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص210
و کنایه از این است که از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸)
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص601
🌴ب. همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان است.
📚التبيان فی تفسير القرآن، ج10، ص278
که چهبسا منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ و تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا میباشد.
📚التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص231
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_40
.
3️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
در عین حال که این غبار بر چهرهها تجسم یک باطنی در آنهاست، اما اگر به مساله بسیار مهم «خافِضَةٌ رافِعَة» بودن قرآن توجه کنیم که همه چیز در قیامت زیر و رو میشود و برترها پست و پستها برتر میشوند، آنگاه چهبسا بتوان گفت آنان که در دنیا غبارآلود بودند سرافراز و آنان که در ظاهر سرافراز بودند غبارآلود میشوند.
شاید بدین جهت است که وقتی از امیرالمومنین ع از اوصاف مومنان حقیقی و شیعیان سوال میشود یکی از ویژگیهایشان را این معرفی میکنند که بر چهرههایشان غبار خاشعان است «عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ»:
☀️الف. روایت شده است عدهای دنبال امیرالمومنین راه افتادند.
حضرت به سوی ایشان برگشت و پرسید: شما بر چه [باوری] هستید؟
گفتند: شیعیان توییم یا امیرالمومینن!
فرمود: چرا سیمای شیعیان را در شما نمی بینم؟
گفتند: سیمای شیعیان چگونه است؟
فرمود: زردی چهرهها از شبزندهداری، لاغر و به پشت چسبيده بودن شکمها از روزهداری، خشکیده بودن لبها از [کثرت] دعا، بر آنان است غبار خاشعان.
📚صفات الشيعة (للصدوق)، ص11
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ:
قَوْمٌ تَبِعَ [تَبِعُوا] أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ قَالَ: مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ؟
قَالُوا: شِيعَتُكَ؛ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قَالَ: مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ؟
قَالُوا: وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ؟
قَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ.
🔹این مضمون با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در صفات الشيعة (للصدوق)، ص ۱۷ و الأمالي (للطوسي)، ص216 و الإرشاد (للمفید)، ج1، ص 237-238 آمده است و:
☀️ب. در یکی از خطبههای امیرالمومنین هم وقتی حضرت بعد از جریان قبول حکمیت، در مقام تاسف خوردن بر از دست دادن یاران واقعی خود هستند میفرمایند:
كجايند مردمى كه به اسلامشان خواندند، و آن را پذيرفتند؟ و قرآن خواندند، و معنى آن را به گوش دل شنفتند؛ به كارزارشان برانگيختند، و آنان همچون ماده شتر كه به بچّه خود روى آرد، شيفته آن گرديدند؛ شمشيرها از نيام برآوردند، و گروه گروه، و صف در صف روى به اطراف زمين كردند. بعضى نجات يافتند، و بعضى مردند. نه مژده زنده ماندنِ زندگان را شنفتند، و نه آنان را بر مردگان تعزيت گفتند. چشمانشان از گريه تباه، شكمهاشان از روزه لاغر و به پشت چسبيده. لبهاشان از دعا خشك، و پژمرده گرديده، رنگها زرد از شب زندهدارىِ [بسيار]، بر رخسارشان گرد فروتنى پديدار.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱؛ ترجمه سید جعفر شهیدی
و من خطبة له ع بعد ليلة الهرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها، فلم ندر أي الأمرين أرشد؟ فصفق ع إحدى يديه على الأخرى ثم قال:
... أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا، وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً، بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا، لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ، وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ...
@yekaye
#عبس_40
🔹تَرْهَقُها
قبلا بیان شد که
▪️ابنفارس بر این باور است که ماده «رهق» در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای اینکه چیزی روی چیز دیگر را بپوشاند، و دوم در معنای عجله و تاخیر؛ و دو آیه «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» (جن/۱۳) را به ترتیب بر این دو معنا تطبیق دادهاند.
▪️اما اغلب معنای اصلی را همان معنای اول دانستهاند هرچند توضیحات مختلفی از این مطلب ارائه شده:
▫️مرحوم طبرسی بر این باور است که این ماده غالبا در جایی به کار میرود که چیزی به چیز دیگری برسد و او را بپوشاند. راغب در همین فضا مثال آورده است که مثلا تعبیر «أَرْهَقْتُ الصّلاة» که به معنای «نمازم را به تاخیر انداختم» از این باب است که وقت بعدی میآید و وقت این نماز را میپوشاند؛
▫️اما مرحوم مصطفوی بر بار منفی این کلمه تاکید کرده و معتقد است اصل این ماده در مورد «پوشاندن با امری ناخوشایند» به کار میرود (نه مطلق پوشاندن) و مفاهیمی مانند عجله و تاخیر و … هم از مصادیق امور ناخوشایندی است که چیز دیگری را میپوشاند.
🔖جلسه ۵۰۸ https://yekaye.ir/al-qalam-68-43/
📖 اختلاف قرائت
▪️این کلمه را عموما به صورت «تَرْهَقُها» قرائت کردهاند (مفرد مونث غایب)، که چون فاعل آن «قَتَرَةٌ» مونث مجازی است فعلش هم مونث آمده است؛
▪️اما در قرائتی شاذ به صورت «یَرْهَقُها» قرائت شده است؛ از باب اینکه مونث بودن فاعل، مونث حقیقی نیست.
📚 معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۱۵
@yekaye
🔹قَتَرَةٌ
با توجه به اینکه ماده «قتر» هم در خصوص کلماتی مانند «قُتْر» که به معنای تنگنا و سختگیری زیادی در هزینه کردن است (قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً؛ اسراء/100) به کار رفته هم در کلماتی مانند «قُتَار» که به معنای دود برخاسته از کباب و عود و مانند آنهاست (كتاب العين، ج5، ص125 )
درباره اینکه اصل ماده «قتر» چیست بین اهل لغت اختلاف شدیدی است:
▪️برخی معنای محوری آن را عمدتا ناظر به نوعی مضیقه و تنگنا دانستهاند، چنانکه
▫️از نظر ابن فارس این ماده در اصل دلالت دارد بر یک نحوه جمع شدن و مضیق شدن، و «قَتَر» به معنای غبار هم وقتی در مورد انسان به کار میرود: «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) در حقیقت آن بلا و سختیای است که روی انسان را میپوشاند (معجم مقاييس اللغه، ج5، ص55 )؛
▫️و از نظر مرحوم مصطفوی، دلالت دارد بر یک نحوه مضیق شدن در عمل، و وی تفاوتش را تضییق را در همین دانسته که تضییق، عام است، اما تقتیر، خاص عمل؛ و نیز از نظر وی، «قتر» نقطه مقابل اسراف و توسعه است که اسراف عمل خارج از حد متعارف است و توسعه بسط یافتن در قبال مضیق شدن؛ چنانکه «قُتْرَة» که به معنای «ما يُقتَر به» است پناهگاه تنگ و مضیقی است که صیاد در آنجا مخفی میشود و معانیای همچون دود و غبار هم کاربرد مجازی از این ماده است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص210 ).
▪️اما حسن جبل معنای محوری آن را نفوذ چیزی که به خاطر تنگی منفذش این نفوذ، اندک و ضعیف است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۳۵ ).
▪️راغب نیز بعد از اینکه بیان میکند که «قَتْر» به معنای کم گذاشتن در هزینهها و دقیقا نقطه مقابل اسراف است: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) و به شخصی که چنین باشد «قَتُور» (وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً؛ الإسراء/100) و «مُقْتِر» (مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ؛ بقره/۲۳۶) گویند، اصل این ماده را در کلماتی مانند قُتَار و قَتَر می داند که دود برخاسته از کباب و عود و مانند آنها میباشد و وجه تسمیه مقتر این است که گویی از کباب فقط قتار و دودش به وی میرسد و تعبیر «قَتَر» (تَرْهَقُها قَتَرَةٌ؛ عبس/41) هم آن دود و سیاهیای است که صورت را دربرمیگیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص655 )
▫️هرچند برخی که اصل این ماده را تنگنا دانسته بودند کلمات «قَتَر» و«قَتَرَة» را اسم یا مصدر به معنای آنچه از در مضیقه قرار گرفتن حاصل میشود دانستهاند که آن حالت شدت و مضیقهای است که در چهرههای ایشان در آن شرایط نمایان میشود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص211 ).
▪️در هر صورت کلمه «قَتَرَةٌ» را برخی در لغت به معنای ظلمت دود معرفی کردهاند (مجمع البيان، ج10، ص667 ) که به یک نحو هر دو معنا را شامل میشود و لذا در مقام تفسیر آیه (تَرْهَقُها قَتَرَةٌ؛ عبس/41) هم احتمال اینکه به معنای سیاهیای که هنگام در معرض آتش قرار گرفتن حاصل میشود دانستهاند و هم غباری که بر چهره بنشیند و در این حالت دوم از قول زید بن اسلم تفاوت آن با کلمه «غبار» (که در آیه قبل آمد) در این معرفی شده که غبار در خصوص آن چیزهایی است که از آسمان بر زمین میآید و «قترة» آن چیزی است که از زمین به آسمان برود. (مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج10، ص669 ).
📿ماده «قتر» و مشتقات آن همین ۵ بار در قرآن کریم آمده است.
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه را عموما به صورت «قَتَرَة» قرائت کردهاند، که حرف تاء مفتوح است؛
▪️اما در قرائتی غیرمشهور (ابن ابی عبلة) به صورت «قَتْرَة» قرائت شده است، که حرف تاء ساکن است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص315 ؛ المغنی فی القراءات، ص1892 ؛ البحر المحيط، ج10، ص411
@yekaye
🔹ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند.
که در آنجا آمد: سپس دشمنان آل محمد ص را یاد کرد و فرمود: «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ؛ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ» [قترة] یعنی فقر و نداریای از خیر و ثواب.».
🔹همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) و اغلب احادیث ذیل آیه ۴۰ (جلسه ۱۱۲۶ https://yekaye.ir/ababsa-80-40/) مربوط به این آیه هم میباشد.
🔹 اما احادیث دیگر:
☀️۱) الف. از امام باقر ع روایت شده است که رسول الله ص فرمودند:
هیچ چیزی [در عالم] نیست مگر اینکه چیزی در همارزش با آن هست غیر از خداوند عز و جل که هیچ چیزی معادل او نیست و لا اله الا الله که چیزی معادل آن نیست و قطره اشکی از خوف خداوند که چیزی مثل آن نیست و اگر بر چهره و رخسار سرازیر شود هرگز تا ابد سیهچردگی و ذلت آن [چهره] را نپوشاند.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص3
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَاشِمٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَيْفٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص
لَيْسَ شَيْءٌ إِلَّا وَ لَهُ شَيْءٌ يَعْدِلُهُ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا يَعْدِلُهُ شَيْءٌ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَإِنَّهُ لَا يَعْدِلُهَا شَيْءٌ وَ دَمْعَةٌ مِنْ خَوْفِ اللَّهِ فَإِنَّهُ لَيْسَ لَهَا مِثَالٌ فَإِنْ سَالَتْ عَلَى وَجْهِهِ لَمْ يَرْهَقْهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ بَعْدَهَا أَبَداً.
📚این حدیث نبوی با عبارات دیگری هم در تفسير العياشي، ج2، ص121 روایت شده است.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
چیزی نیست مگر اینکه وزن و پیمانهای دارد [= قابل اندازهگیری است] مگر اشک که قطرهای از آن دریاهایی از آتش [جهنم] را خاموش میکند و اگر چشم از اشک پر شد هرگز سیهچردگی و ذلت آن [چهره] نپوشاند و اگر [اشک] سرازیر شد خداوند وی را بر آتش حرام کند و اگر گریهکنندهای در میان امتی [از خوف خدا] بگرید، آن امت مورد رحمت قرار میگیرد.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص167
📚الكافي، ج2، ص482
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ أَخِيهِ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
مَا مِنْ شَيْءٍ إِلَّا وَ لَهُ كَيْلٌ وَ وَزْنٌ إِلَّا الدُّمُوعَ فَإِنَّ الْقَطْرَةَ مِنْهَا تُطْفِئُ بِحَاراً مِنْ نَارٍ وَ إِذَا اغْرَوْرَقَتِ الْعَيْنُ بِمَائِهَا لَمْ يَرْهَقْ وَجْهَهُ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ فَإِذَا فَاضَتْ حَرَّمَهُ اللَّهُ عَلَى النَّارِ وَ لَوْ أَنَّ بَاكِياً بَكَى فِي أُمَّةٍ لَرُحِمُوا.
📚همین مضمون با تفصیل بیشتری در حدیث دیگری در همین الكافي، ج2، ص482 آمده است و شبیه همین مضمون فوق در الزهد (ص76) و در تفسير العياشي (ج2، ص122) از امام باقر ع نیز روایت شده است.
@yekaye
☀️۲) از امام صادق ع روایت شده است:
مومنی نیست که آبرویش را برای برادر مومنش بذل نماید مگر اینکه خداوند رخسار وی را بر آتش حرام کند و روز قیامت سیهچردگی و ذلت به وی نرسد؛
و مومنی نیست که از هزینه کردن آبرو برای برادر مومن بخل ورزد در حالی که آبرویی بیش از وی داشته باشد مگر اینکه در دنیا و آخرت سیهچردگی و ذلت با وی تماس برقرار کند و حرارت آتش روز قیامت به رخسارش برسد؛ خواه [نهایتا] عذاب شود یا مورد مغفرت قرار گیرد.
📚الأمالي (للطوسي)، ص670
حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (رَحِمَهُ اللَّهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الْقَزْوِينِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ وَهْبَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَلِيُّ بْنُ حُبْشِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْفَضْلِ الْعَبَّاسُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي قَالَ: حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ يَحْيَى، وَ جَعْفَرُ بْن عِيسَى بْنِ يَقْطِينٍ، قَالا: حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَبِي غُنْدَرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ:
مَا مِنْ مُؤْمِنٍ بَذَلَ جَاهَهُ لِأَخِيهِ الْمُؤْمِنِ إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ، وَ لَمْ يَمَسَّهُ قَتَرٌ وَ لَا ذِلَّةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ،
وَ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ بَخِلَ بِجَاهِهِ عَلَى أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ وَ هُوَ أَوْجَهُ جَاهاً مِنْهُ إِلَّا مَسَّهُ قَتَرٌ وَ ذِلَّةٌ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ، وَ أَصَابَتْ وَجْهَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَفَحَاتُ النِّيرَانِ، مُعَذَّباً كَانَ أَوْ مَغْفُوراً لَهُ.
@yekaye
.
1️⃣ «تَرْهَقُها قَتَرَةٌ»
با توجه به معانیای که در نکات ادبی برای «قَتَرَة» بیان شد مفسران درباره مقصود از این آیه گفتهاند:
🌴الف. با توجه به اینکه «قترة» به معنای ظلمت و تاریکی دود است (التبيان فی تفسير القرآن، ج10، ص278 ) مقصود سیاهرو بودن آنان است (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص317 ). که این میتواند اشاره باشد به:
🌿الف.۱. سیاهیای که ناشی از سوختنی است که به خاطر در معرض آتش قرار گرفتن حاصل میشود (مجمع البيان، ج10، ص669 ).
🌿الف.۲. سیاهی حاصل از دود آتش جهنم، که صورتهای آنان را تیره و تار میکند.
🌿الف.۳. سیاهی و ظلمتی است که آنان را فرامیگیرد (الميزان، ج20، ص210 )
که باطن باورها و اعمالشان در دنیاست که در آنجا ظاهر میشود. (در احادیث ذیل آیه بعد خواهد آمد که ظلم، ظلمات روز قیامت است).
🌴ب. مقصود آن است که شدت و ذلت چهرههای آنان را میپوشاند (ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص317 ).
🌴ج. مقصود غباری است که چهره های آنها را در برمیگیرد (البحر المحيط، ج10، ص411 )؛
که در این صورت به طور خاص باید توضیح داد که چه تفاوتی با آیه قبل دارد که در تدبر بعد اشاره خواهد شد.
🌴د. ...
@yekaye
#عبس_41