ادامه توضیح ماده «أمن»
▪️کلمات «أمن» (فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ؛ انعام/81) ، «أمانت» و «أمان» در اصل، مصدر هستند که گاهی به عنوان اسم برای حالتی که انسان در آن حالت بسر میبرد به کار میرود (تو در امانی) و گاه به عنوان اسم در مورد چیزی که مورد امنیت قرار گرفته و از انسان در مورد آن، ایمن میباشند (امانت چیزی است که به کسی سپرده میشود و در مورد اینکه آن شخص آن را حفظ میکند اطمینان دارند و آن چیز را نزد وی در امان میدانند): « إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» (نساء/28) لا تَخُونُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا أَماناتِكُمْ» (انفال/27)
📚 (مفردات ألفاظ القرآن، ص90)
▫️و البته گاه تعابیر به نحوی است که هم معنای اسمی و هم معنای مصدری در آن محتمل است، مانند «وَ الَّذينَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (مومنون/8؛ معارج/32).
📚(التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص151)
▫️چنانکه درباره کلمه «امانت» در آیه «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ...» (احزاب/72) بسیاری آن را در معنای اسمی (با مصادیقی مانند توحید، عدالت، حروف الفبا، عقل) قلمداد کردهاند (مفردات ألفاظ القرآن، ص90) ولی برخی اصرار دارند که این در معنای مصدریاش است یعنی خداوند طمانینه و سکون و عدم وحشت در قبال حوادث و تکالیف تکوینی و تشریعی را عرضه کرد، که از مصادیقش تحمل نبوت و قبول خلافت و استعداد ولایت و ... است.
📚(التحقيق، ج1، ص151)
▪️و «آمِن» آن امر ساکن و مطمئنی است که جای ترس و نگرانی ندارد: «قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ» (نحل/112) «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً» (بقره/126؛ ابراهیم/35) «مَنْ يَأْتي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَة» (فصلت/40)
▪️«أمین» بر وزن فعیل در معنای مفعول است: یعنی «مورد اطمینان»؛ و این کلمه نهتنها در مورد انسانها (إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمينٌ؛ شعراء/107 و 125 و 142 و 178 و دخان/18) و بلکه هر موجود ذیشعوری (مُطاعٍ ثَمَّ أَمينٍ؛ تکویر/21) به کار میرود، بلکه در مورد هر چیزی که انسان بتواند به او اطمینان کند نیز به کار میرود: «إِنَّ الْمُتَّقينَ في مَقامٍ أَمينٍ» (دخان/51) چنانکه خود کلمه «مأمون» نیز همین طور است: «إِنَّ عَذابَ رَبِّهِمْ غَيْرُ مَأْمُونٍ» (معارج/28)
▪️«مأمن» اسم مکان است و به معنای جایگاهی است که شخص در آن ایمن است: «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ»(توبة/6)
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص91)
▪️وقتی ماده «أمن» به باب افتعال میرود به معنای «امین واقع شدن» و «پذیرش و قبول امانت» است از این جهت که بودن اشیاء نزد وی را در امن و امان میدانند: «فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُكُمْ بَعْضاً فَلْيُؤَدِّ الَّذِي اؤْتُمِنَ أَمانَتَهُ» (بقره/283)
▪️کلمه «أَمَنَةٌ» وقتی در وصف انسان به کار برده میشود (مثلا رجل أَمَنَةٌ) به معنای کسی است که بسادگی به هر کس اطمینان میکند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص91)
▫️ اما در آیه «ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً» (بقره/153) و آیه «إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْه» (انفال/11) برخی آن را مصدر (همانند غَلَبَه) دانستهاند که بر «کثرة الامن» دلالت دارد
📚(التحقيق، ج1، ص152)
▫️و برخی علاوه بر اینکه آن را مصدری همانند «أمن» دانستهاند این را که همانند «کَتَبه» اسم جمع (امنیتها) باشد نیز احتمال دادهاند.
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص90)
@Yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح ماده «امن»
🔹از کلماتی که ظاهرا از همین باب است اما به نظر میرسد معنای متفاوتی دارد کلمه «آمین» است که در لهجه حجازی به صورت «أمین» (با الف مقصوره و نه با مد) هم تلفظ میشود و برخی اصل این کلمه را همین دانستهاند و مد را صرفا اشباع کلمه در لهجه بنیعامر میدانند، به این دلیل که در زبان عربی، وزن «فاعیل» وجود ندارد؛ و تذکر دادهاند که تلفظ آن با تشدید خطاست.
📚(المصباح المنیر، ج2، ص24-25)
▫️ همگان اتفاق نظر دارند که این کلمهای دعایی و به معنای «خدایا انجام بده» یا «اجابت فرما» میباشد. برخی صریحا آن را اسم فعل دانستهاند - همانند صه و مه -
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص92)
▫️برخی احتمال دادهاند از همان ماده «أمن» باشد از این باب که تعبیر «أمّن» به معنای «ایمنی داد» است و آمین هم تقاضای ایمنی یافتن و اجابت دعا از خداست، چرا که با عنایت خداوند است که انسان از بلاها و ناملایمات ایمنی مییابد
📚 (النهاية، ج1، ص72)
▫️و از حسن بصری نقل شده که این اسمی از اسمای خداوند است؛ ولی از ابوعلی فارسی نقل شده که مقصود وی این بوده که هر وقت کسی این را بر زبان میآورد در ضمیر خود، خداوند را خطاب کرده و از او تقاضای استجابت میکند
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص92)
▫️ البته مرحوم مصطفوی تذکر داده که این کلمه عیناً در زبان عبری وجود دارد و احتمال اینکه اساساً از زبان عبری وارد شده باشد بعید نیست، هرچند که همین ماده «أمن» با تلفظ و معنایی نزدیک به همین تلفظ و معنای عربی نیز در زبان عبری وجود دارد؛ و از این جهت بعید نیست که واقعاً کلمهای عربی و صیغه امر از باب افعال (آمِن: تصدیق کن و ایمنی بده) باشد که تلفظش به صورت «آمین» درآمده است.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص152)
📿ماده «أمن» و مشتقات آن 879 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
✅توجه
کلمه «اَیمان» جمع «یمین: سوگند» و از ماده «یمن» است و با «ایمان» که از ماده «امن» است تفاوت دارد و درباره این ماده قبلا توضیح داده شد در
🔖جلسه 237 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-17/ .
@Yekaye
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است:
همانا حضرت علی ع دری بود که خداوند آن را گشود؛ کسی که در آن داخل شود مومن است و کسی که از آن خارج شود کافر است.
📚الكافي، ج2، ص388
الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ:
إِنَّ عَلِيّاً ص بَابٌ فَتَحَهُ اللَّهُ مَنْ دَخَلَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ كَانَ كَافِراً.
@Yekaye
☀️2) نامهای از امام صادق ع خطاب به عدهای از فقها نوشته شده است. در فرازی از آن آمده است:
... هشدار میدهمت از رها کردن حق به خاطر خسته و ملول شدن؛ و از میل به باطل کردن بر اساس جهل و گمراهی؛ چرا که ما نیافتیم کسی را که از دلخواه خویش پیروی کند و از آن حدودی که بیان کردیم بگذرد و در عین حال شخص رشید و فرهیختهای باشد.
📚المحاسن، ج1، ص210
عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رِسَالَتِهِ إِلَى أَصْحَابِ الرَّأْيِ وَ الْقِيَاسِ:
... وَ إِيَّاكَ وَ تَرْكَ الْحَقِّ سَأْمَةً وَ مَلَالَةً وَ انْتِجَاعَكَ الْبَاطِلَ جَهْلًا وَ ضَلَالَةً لِأَنَّا لَمْ نَجِدْ تَابِعاً لِهَوَاهُ جَائِزاً عَمَّا ذَكَرْنَا قَطُّ رَشِيداً.
@Yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است:
کمترین چیزی که شخص را از اسلام بیرون میبرد آن است که بفهمد که نظری برخلاف حق است اما بر سر آن بایستد.
📚تفسير العياشي، ج1، ص: 297
عَنْ أَبَانِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع:
يَقُولُ أَدْنَى مَا يَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِسْلَامِ أَنْ يَرَى الرَّأْيَ بِخِلَافِ الْحَقِّ فَيُقِيمَ عَلَيْه.
@Yekaye
.
1⃣ «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً»
در يك انقلاب عقيدتى و فرهنگى، از ريزشهاى جزئى نگران مباشيد.
📚(تفسير نور، ج2، ص205)
@Yekaye
.
2⃣ «وَ لا يَحْزُنْكَ الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً ... إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»
همان طور که شتافتن افراد در کفر ضرری به خداوند نمیزند (آیه قبل)،
اینکه کسی از ایمان به سوی کفر برود هم ضرری به خداوند نمیزند؛ و خودش است که گرفتار عذابی دردناک خواهد شد.
@Yekaye
.
3⃣ «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ»
مقصود از اینکه «کفر را با ایمان خریدند» چیست؟ و چرا از تعبیر «فروختن» استفاده کرد؟
🍃الف. این مطلب را که کفرشان را با ایمان عوض کردند، مجازاً به عنوان خرید این با آن تعبیر کرده است
📚(مجمعالبیان، ج2، ص891)
یعنی ایمان خود را فروختند و به جای آن کفر خریدند؛ به تعبیر دیگر، کفر را به قیمت از دست دادن ایمان خریدند.
🍃ب. میخواهد نشان دهد سرمايه اصلى انسان، ايمان و يا زمينههاى فطرى ايمان است.
📚(تفسير نور، ج2، ص205)
🍃ج. میخواهد با این تعبیر، بر اختیار آنان در زمینه خیر و شر تاکید کند
📚 (البحر المحیط، ج3، ص443)
یعنی همان طور که در خرید و فروش انسان کاملا اختیار مال خود را دارد، و اگر ضرر کند به خودش برمیگردد در اینکه ایمانش را بدهد و کافر بشود هم همین طور است.
🍃د. کفر را به وسیله ایمان خریدند؛ یعنی به جای اینکه با ایمان خود بهشت را به دست بیاورند، ایمانشان را کالایی قرار دادند که به وسیله آن کفر بخرند؛ و منظور منافقانی است که با ظاهرنمایی و ابراز ایمان، دنبال منافع دنیویاند و عملا در کفرورزی پیش میروند.
🍃ه. شاید میخواهد به این مطلب اشاره کند که اینها قبلا ایمان داشتند و بعدا کافر شدند «إِذا جاءَكَ الْمُنافِقُونَ ... ذلِكَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا» (منافقون/1-3)، (نه کسانی که از ابتدا منافقانه و برای رسیدن به منافع خود اظهار ایمان کردند) یعنی چون ایمانشان، عمیق و درست نبود، با همین ایمانشان به ورطه کفر غلطیدند؛ و منظور چهبسا آن دسته از منافقانی است که از راه افراط و نفهمی در دینداری (مانند خوارج)، به ورطه کفر غلطیدند.
🍃و. ...
@Yekaye
.
4⃣«الَّذينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ... لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ؛ إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ ... لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»
در مورد کسانی که در کفر میشتابند تعبیر «عذاب عظیم» را به کار برد؛ و درباره کسانی که کفر را به بهای ایمان میخرند، تعبیر «عذاب دردناک». چرا؟
🍃الف. شتاب در کفر یعنی ازدیاد کفر، و هرچه کفر شخص بیشتر شود طبیعی است که عذابش بزرگ و بزرگتر گردد؛
اما کسی که ایمان را بهای کفر میفروشد در واقع میخواهد منافع و لذت بیشتری در دنیا ببرد که به جای ایمان کفر را ترجیح داده؛ و او چون دنبال لذت است، تهدیدش به این است که به جای لذت و خوشی، به درد مبتلا خواهد شد.
🍃ب. ...
@Yekaye
.
5⃣ «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ»
🔻خرید کفر به قیمت ایمان ، به نظر میرسد مصادیق متعددی در قرآن کریم دارد:
🔸الف. خرید گمراهی به بهای هدایت و با دینفروشی
«أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى» (بقره/16 و 175) «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ» (نساء/44)
🔸ب. خرید دنیا به بهای آخرت:
«أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (بقره/86)
🔸ج. خرید متاع ناچیز دنیا به قیمت جعل و تحریف معارف دین:
«اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (توبه/9) «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً» (بقره/41؛ مائده/44) «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (نحل/95)
🔸د. خرید مطالب مضر به قیمت فروش جان و باطن خویش:
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ ... وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون» (بقره/102)
🔺 در مقابل همه اینها، آن خرید و فروشی که میارزد این است که:
🔸انسان آخرت را به قیمت دنیا بخرد
«فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (نساء/74)
🔸یعنی جان و مالش را بدهد و در ازای آن بهشت را بخرد:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111)
🔸بلکه جانش را در راه آنچه موجب رضایت خداست بدهد:
«يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/207)
@Yekaye
849) 📖 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ 📖
💢ترجمه
و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.
سوره آلعمران (3) آیه 178
1397/8/28
11 ربیعالاول 1440
@Yekaye
🔹يحْسَبَنَّ
در آیه 169 همین سوره درباره ماده «حسب» توضیح داده شد که
▪️ماده «حسب»، در اصل در دو معنای اصلی «عدّ» یعنی «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) و «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳) به کار میرود.
این ماده وقتی به صورت «حَسَبَ» بیاید صریحا در معنای شمردن و حساب کردن است؛
اما وقتی در وزن «حَسِبَ» (که ظاهرا مصدر آن فقط به صورت «حسبان» میآید، نه «حساب») به کار رود غالبا به معنای «ظن» و گمان میباشد؛ و آن را هم نه معنایی مستقل، بلکه برگرفته از همین معنای «شمردن» دانستهاند با این توضیح که در اصل معنایش این بوده که «حساب میکنم که از اموری باشد که رخ میدهد»؛
در واقع، معنای «حسب» به معنای «ظن»، اذغان به وقوع یک مطلب بر اساس حساب و کتابی است که احتمال آن واقعه را بالا برده است.
🔖جلسه 840 http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/
📖اختلاف قرائت
🔹یحسبنّ
این کلمه در قرائات مختلف به صورتهای زیر قرائت شده است:
▪️قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل مدینه (نافع) و اهل بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (کسائی) یعقوب (از قراء عشره): لا يَحْسِبَنَّ.
▪️قرائت اهل شام (ابن عامر) و برخی از اهل کوفه (عاصم): لا يَحْسَبَنَّ.
▪️قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه) و برخی قرائات غیرمشهور (مطوعی): لا تَحْسَبَنَّ.
📚مجمع البيان، ج2، ص892 ؛ البحر المحيط، ج3، ص443-444 ؛ معجم القرائات، ج1، ص629.
🔹وَ لا يَحْسَبَنَّ ... انَّما ... انَّما
▪️در اغلب قرائات که به صورت «یحسبن» قرائت کردهاند، این دو «انما» به ترتیب به صورت «أنما» و «إنما» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائتی که به صورت «تحسبن» است هر دو به صورت «أنما» قرائت شده است.
▪️البته در برخی قرائات غیرمشهور (یحیی بن وثاب) «یحسبنّ ... إنما ... أنما» قرائت شده است.
📚البحر المحيط، ج3، ص444-445 ؛ معاني القرآن، ج1، ص248
@Yekaye
🔹نمْلي
▪️ماده «ملو» (که برخی آن را «ملی» دانستهاند) در اصل بر امتداد در چیزی دلالت دارد، در زمان یا در غیر آن
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص352).
▫️زمخشری چنین توضیح میدهد که معنای رایج این کلمه «کسی را به حال خود واگذاشتن» است و اصل این کلمه در «أملی لفَرَسه» به معنای این بوده که شخص اسبش را به چراگاهی میبرده و آن را در آنجا رها میکرده تا هرچقدرخواست بچَرَد؛ و از این معنا، برای مهلت دادن به افراد استعاره گرفته شده است.
📚(الکشاف، ج1، ص444)
▪️«ملیّ» (بر وزن فعیل) (وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا؛ مريم/46) به معنای مدتی طولانی در زمانه است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777).
▪️و «املاء» (فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُم؛ حج/44) به معنای طول دادن در زمان است
📚(مجمع البيان، ج2، ص893)
که غالبا در معنای مهلت دادن و طولانی کردن عمر به کار میرود
📚(البحر المحيط، ج3، ص443).
▫️این معنای مهلت دادن و به تاخیر انداختن بهقدری در این ماده رایج شده که برخی اصل معنای این ماده را همین دانسته و گفتهاند امتداد و توسعه از لوازم مهلت دادن است.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص176)
▫️ و برخی هم هر دو نکته را در معنای این ماده دخیل دانسته و گفتهاند «املاء» به معنای مهلت دادنی است که شخص در آن مهلت در توسعه و گشایش و راحتی باشد.
📚(كتاب العين، ج8، ص344)
🚫البته گاهی در ماده «ملل» - که در معنای القا کردن مطلب می باشد (فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ؛ بقرة/282) – قلب رخ می دهد و «ل» دوم آن به «ی» تبدیل میشود و به صورت «ملی» درمیآید (فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا [الفرقان/5) که باید تفاوت آن با ماده «ملو» را مد نظر قرار داد؛ و در مورد آیه «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلى لَهُمْ» (محمد/25) که به معنای «به آنها مهلت میدهد» [= آنان را میفریبد که گویی هنوز مهلت دارید] است، قرائتی به صورت «اُمْلِى لَهُمْ» هست که در این صورت از همین باب اخیر است و به معنای «بر آنان القا میکند» میباشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777)
و برخی با توجه به اینکه معنای محصلی برای «مهلت دادن شیطان» نیافتهاند در همان قرائت رایج نیز این کلمه را از باب «القا کردن» (ماده «ملی» که از «ملل»قلب شده) دانستهاند.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص177)
🔖درباره ماده «ملل» و قلب فوق، قبلا در جلسه 601 توضیح داده شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-20/
📿ماده «ملو» یا «ملی» (بدون احتساب آیه 5 سوره فرقان که در بالا گذشت) جمعا 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است که غیر از کلمه «ملیّاً» (مریم/46)، همواره به صورت فعل باب افعال به کار رفته است.
@Yekaye
🔹«الْإِثْمَ»
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن انداختن میکند؛ و بر همین اساس، برخی گفتهاند که اساسا اسمی شده است برای کارهایی که ثواب را به عقب میاندازد؛ و ظاهرا به همین مناسبت است که در زبان فارسی، گاه آن را به «گناه» ترجمه میکنند.
البته برخی از اهل لغت گفتهاند که اصل کلمه «إثم» دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» میآید) میکند که در زبان فارسی کلمه «تقصیر» (خصوصا وقتی به صورت تعبیر «قصور و تقصیر» به کار میرود؛ اولی برای کمکاریای که شخص در آن مقصر نباشد، و دومی در جایی است که شخص مقصر باشد)، بخوبی معنای «إثم» را میرساند.
و برخی گفتهاند «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار میرود و از این جهت است انسان را به باز ماندن از خیرات میاندازد.
🔖جلسه 253 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-33/
🔸درباره تفاوت «إثم» با «خطا» و «ذنب» هم بیان شد که: در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، اما «إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛ و «ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود.
🔖جلسه 362 http://yekaye.ir/al-alaq-96-16/
🔸همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» استفاده شده؛ اما در بحث عبرتگیری از عاقبت گناهکاران، از این سه واژه، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد:
🔖جلسه 119، تدبر2 http://yekaye.ir/an-naml-027-69/
@Yekaye
🔹«مُهین»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «هون» به معنای «خواری و ذلت»، و «مُهین» به معنای وضعیت خوارکننده است.
▪️با توجه به اینکه این کلمه گاه با بار معنایی مثبت هم به کار رفته، برخی مدعی شدهاند که این ماده در اصل خود در دو معنای مختلف به کار رفته و معنای دیگر آن، سکون و سکینه می باشد که کلمه «هَوْن» به معنای با وقار و سکینه (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا؛ فرقان/۶۳) از این معنی میباشد؛ اما اغلب بر این باورند که اصل این ماده تنها همان در معنای ذلت و خواری است و در مواردی مانند آیه فوق، از این جهت است که در برخی موقعیتها سزاوار است که انسان خود را کوچک ببیند و سرکشی نکند.
🔸در تفاوت «هون» و «ذلت» (یا «اهانت» و «اذلال: ذلیل کردن») گفتهاند که در ذلت و ذلیل کردن، همواره شخصی از موضع بالا دیگری را به کرنش در برابر خویش وادار میسازد؛ اما در هون و اهانت، وی را تحقیر میکند و طوری با وی رفتار مینماید که گویی او شخص قابل اعتنایی نیست؛ لذا نقطه مقابل ذلت (اذلال)، عزت (اعزاز) است، ولی نقطه مقابل هون (اهانت)، کرامت (اکرام) میباشد.
🔖جلسه 545 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/
@Yekaye
☀️1) محمد بن مسلم میگوید:
از امام باقر ع پرسیدم: لطفا بفرمایید در مورد کافر که مرگ برایش بهتر است یا زندگی؟
فرمودند: مرگ برای مومن و کافر بهتر است!
گفتم: چرا؟
فرمودند: چون خداوند میفرماید «ؤ آنچه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است» (آل عمران/198) و میفرماید « و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْكَافِرِ الْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ أَمِ الْحَيَاةُ؟
فَقَالَ الْمَوْتُ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ.
قُلْتُ وَ لِمَ؟
قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» وَ يَقُولُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»
📚شبیه این عبارات از امیرالمومنین ع نیز روایت شده است (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص344)
✅ تبصره
توجه شود که این گونه روایات ناظر به جهت و حیثیت خاصی است؛ وگرنه روایات فراوانی دارد که انسان مومن از خداوند تقاضای طول عمر کند تا بر حسناتش بیفزاید و مقامش در آخرت را بالا ببرد.
@Yekaye
☀️2) یونس بن عبدالرحمن میگوید:
به امام باقر ع عرض گردم: آیا رسول الله ص دخترش را به ازدواج با فلانی درآورد؟
فرمود: بله.
گفتم: پس چگونه دختر دیگرش را هم به همسری او درآورد؟
فرمود: او چنین کرد؛ و خداوند نازل فرمود «و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ يُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ابْنَتَهُ فُلَاناً؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ فَكَيْفَ زَوَّجَهُ الْأُخْرَى؟
قَالَ قَدْ فَعَلَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» إلى «عَذابٌ مُهِينٌ».
@Yekaye
☀️3) از امیرالمومنین ع روایت شده است:
بسا كسى كه با نعمتى كه بدو دهند، به تدریج [به سوی عذاب] کشانده شود؛ و با پردهاى كه بر گناه او پوشند فريفته گردد، و با سخن نيكی كه در بارهاش گويند به فتنه افتد؛ و خدا هيچ كس را نيازمود به چیزی همچون مهلتى كه بدو عطا فرمود؛ که خداوند عز و جل فرمود: «فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند» (آل عمران/178)
📚تحف العقول، ص203؛ نهجالبلاغه، حکمت 116
روي عن أمير المؤمنين ع قَالَ:
كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَيْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ عَبْداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ «إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً»
@Yekaye
☀️4) حلبی از امام صادق ع روایت میکند که ایشان فرمودند:
هنگامی که امام حسین ع به شهادت رسید خاندان ما در مدینه ندایی شنیدند که میگوید: امروز بلایی بر این امت نازل شد که دیگر خوشی نخواهند دید تا اینکه قائمتان قیام، و دلهایتان را خنک کند و دشمنتان را به قتل برساند و یکی را با بسیار پاسخ دهد.
پس ترسیدند و گفتند: این سخن نشان میدهد که واقعه تلخی رخ داده که ما از آن خبر نداریم.
و هنگامی که خبر شهادت امام حسین ع بدانها رسید آن را همان دانستند چرا که این واقعه در همان شبی بود که آن گوینده چنان گفته بود.
[حلبی میگوید:] گفتم: فدایت شوم! تا به کی [قرار است] شما و ما در این کشتار و ترس و شدت بسر بریم؟!
فرمودند: تا اینکه هفتاد مرحله طی شود [یا: تا اینکه هفتاد تن از جوانان ما شهید شوند] و نوبت به هفتادمی برسد؛
و چون وقت هفتادمی فرا رسد پرچمها [یا: نشانهها] روی آورند در پی هم، گویی که همچون نخ تسبیح به صف شدهاند؛
پس هر که آن زمانه را درک کند چشمش روشن شود!
همانا هنگامی که امام حسین ع شهید شد شخصی نزدشان آمد در حالی که در لشکر بودند؛ و فریادی زد و منع شد.
گفت: چگونه فریاد نزنم در حالی که رسول الله ص ایستاده و یکبار به زمین مینگرد و بار دیگر به جماعت شما؛ و من میترسم که او بر اهل زمین نفرین کند و هر که در آن استهلاک گردد.
برخی به همدیگر گفتند: این انسانی دیوانه است!
اما توابین گفتند: خدا به دادمان برسد که با خود چه کردیم! به خاطر پسر سمیه سرور جوانان بهشت را کُشتیم؛ پس بر عبیدالله بن زیاد شوریدند و بر آنان گذشت آنچه گذشت.
گفتم: فدایت شوم! آن فریادزننده که بود؟!
فرمود: ما او را جز جبرئیل نمیدانیم! اگر به او اذن داده میشد صیحهای بر آنان میزد که که روحهایشان از بدنهایشان برکنده، و به آتش افکنده میشد؛ ولیکن بدانان مهلت داده شد «تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی است» دردناک.
📚كامل الزيارات، ص337
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْأَصَمِّ عَنِ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع:
لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ ع سَمِعَ أَهْلُنَا قَائِلًا يَقُولُ بِالْمَدِينَةِ الْيَوْمَ نَزَلَ الْبَلَاءُ عَلَى هَذِهِ الْأُمَّةِ فَلَا تَرَوْنَ فَرَحاً حَتَّى يَقُومَ قَائِمُكُمْ فَيَشْفِيَ صُدُورَكُمْ وَ يَقْتُلَ عَدُوَّكُمْ وَ يَنَالَ بِالْوَتْرِ أَوْتَاراً.
فَفَزِعُوا مِنْهُ وَ قَالُوا: إِنَّ لِهَذَا الْقَوْلِ لَحَادِثاً قَدْ حَدَثَ مَا لَا نَعْرِفُهُ. فَأَتَاهُمْ خَبَرُ قَتْلِ الْحُسَيْنِ ع بَعْدَ ذَلِكَ فَحَسِبُوا ذَلِكَ فَإِذَا هِيَ تِلْكَ اللَّيْلَةُ الَّتِي تَكَلَّمَ فِيهَا الْمُتَكَلِّمُ .
فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِلَى مَتَى أَنْتُمْ وَ نَحْنُ فِي هَذَا الْقَتْلِ وَ الْخَوْفِ وَ الشِدَّةِ؟
فَقَالَ حَتَّى يَأْتِيَ سَبْعُونَ فَرَجاً أَجْوَابٌ [حَتَّى مَاتَ سَبْعُونَ فَرْخاً أَخُو أَب] وَ يَدْخُلَ وَقْتُ السَّبْعِينَ فَإِذَا دَخَلَ وَقْتُ السَّبْعِينَ أَقْبَلَتِ الرَّايَاتُ [الْآيَاتُ] تَتْرَى كَأَنَّهَا نِظَامٌ فَمَنْ أَدْرَكَ ذَلِكَ الْوَقْتَ قَرَّتْ عَيْنُهُ. إِنَّ الْحُسَيْنَ ع لَمَّا قُتِلَ أَتَاهُمْ آتٍ وَ هُمْ فِي الْعَسْكَرِ فَصَرَخَ؛ فَزُبِرَ. فَقَالَ لَهُمْ: وَ كَيْفَ لَا أَصْرُخُ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَائِمٌ يَنْظُرُ إِلَى الْأَرْضِ مَرَّةً وَ إِلَى حِزْبِكُمْ مَرَّةً وَ أَنَا أَخَافُ أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ عَلَى أَهْلِ الْأَرْضِ فَأَهْلِكَ فِيهِمْ.
فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ هَذَا إِنْسَانٌ مَجْنُونٌ.
فَقَالَ التَّوَّابُونَ: يَا لَلَّهِ [تَاللَّهِ] مَا صَنَعْنَا لِأَنْفُسِنَا قَتَلْنَا لِابْنِ سُمَيَّةَ سَيِّدَ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ؛ فَخَرَجُوا عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ فَكَانَ مِنْ أَمْرِهِمْ مَا كَانَ.
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَنْ هَذَا الصَّارِخُ؟
قَالَ مَا نَرَاهُ إِلَّا جَبْرَئِيلَ ع أَمَا إِنَّهُ لَوْ أُذِنَ لَهُ فِيهِمْ لَصَاحَ بِهِمْ صَيْحَةً يَخْطَفُ بِهِ أَرْوَاحَهُمْ مِنْ أَبْدَانِهِمْ إِلَى النَّارِ وَ لَكِنْ أُمْهِلَ لَهُمْ «لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ» أَلِيمٌ.
@Yekaye