یک آیه در روز
848) 📖 إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئاً وَ لَهُمْ عَ
.
5⃣ «إِنَّ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْكُفْرَ بِالْإِيْمانِ»
🔻خرید کفر به قیمت ایمان ، به نظر میرسد مصادیق متعددی در قرآن کریم دارد:
🔸الف. خرید گمراهی به بهای هدایت و با دینفروشی
«أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى» (بقره/16 و 175) «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذينَ أُوتُوا نَصيباً مِنَ الْكِتابِ يَشْتَرُونَ الضَّلالَةَ» (نساء/44)
🔸ب. خرید دنیا به بهای آخرت:
«أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (بقره/86)
🔸ج. خرید متاع ناچیز دنیا به قیمت جعل و تحریف معارف دین:
«اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (توبه/9) «وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتي ثَمَناً قَليلاً» (بقره/41؛ مائده/44) «وَ لا تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَليلاً» (نحل/95)
🔸د. خرید مطالب مضر به قیمت فروش جان و باطن خویش:
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّياطينُ عَلى مُلْكِ سُلَيْمانَ ... وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِي الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا يَعْلَمُون» (بقره/102)
🔺 در مقابل همه اینها، آن خرید و فروشی که میارزد این است که:
🔸انسان آخرت را به قیمت دنیا بخرد
«فَلْيُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ» (نساء/74)
🔸یعنی جان و مالش را بدهد و در ازای آن بهشت را بخرد:
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111)
🔸بلکه جانش را در راه آنچه موجب رضایت خداست بدهد:
«يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» (بقره/207)
@Yekaye
849) 📖 وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ 📖
💢ترجمه
و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.
سوره آلعمران (3) آیه 178
1397/8/28
11 ربیعالاول 1440
@Yekaye
🔹يحْسَبَنَّ
در آیه 169 همین سوره درباره ماده «حسب» توضیح داده شد که
▪️ماده «حسب»، در اصل در دو معنای اصلی «عدّ» یعنی «حساب کردن» و «شمردن» (إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسابٍ؛ زمر/۱۰) و «کفایت کردن» (حَسْبُنَا اللَّهُ؛ آل عمران/۱۷۳) به کار میرود.
این ماده وقتی به صورت «حَسَبَ» بیاید صریحا در معنای شمردن و حساب کردن است؛
اما وقتی در وزن «حَسِبَ» (که ظاهرا مصدر آن فقط به صورت «حسبان» میآید، نه «حساب») به کار رود غالبا به معنای «ظن» و گمان میباشد؛ و آن را هم نه معنایی مستقل، بلکه برگرفته از همین معنای «شمردن» دانستهاند با این توضیح که در اصل معنایش این بوده که «حساب میکنم که از اموری باشد که رخ میدهد»؛
در واقع، معنای «حسب» به معنای «ظن»، اذغان به وقوع یک مطلب بر اساس حساب و کتابی است که احتمال آن واقعه را بالا برده است.
🔖جلسه 840 http://yekaye.ir/ale-imran-3-169/
📖اختلاف قرائت
🔹یحسبنّ
این کلمه در قرائات مختلف به صورتهای زیر قرائت شده است:
▪️قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و اهل مدینه (نافع) و اهل بصره (ابوعمرو) و برخی از اهل کوفه (کسائی) یعقوب (از قراء عشره): لا يَحْسِبَنَّ.
▪️قرائت اهل شام (ابن عامر) و برخی از اهل کوفه (عاصم): لا يَحْسَبَنَّ.
▪️قرائت برخی از اهل کوفه (حمزه) و برخی قرائات غیرمشهور (مطوعی): لا تَحْسَبَنَّ.
📚مجمع البيان، ج2، ص892 ؛ البحر المحيط، ج3، ص443-444 ؛ معجم القرائات، ج1، ص629.
🔹وَ لا يَحْسَبَنَّ ... انَّما ... انَّما
▪️در اغلب قرائات که به صورت «یحسبن» قرائت کردهاند، این دو «انما» به ترتیب به صورت «أنما» و «إنما» قرائت شده است؛
▪️اما در قرائتی که به صورت «تحسبن» است هر دو به صورت «أنما» قرائت شده است.
▪️البته در برخی قرائات غیرمشهور (یحیی بن وثاب) «یحسبنّ ... إنما ... أنما» قرائت شده است.
📚البحر المحيط، ج3، ص444-445 ؛ معاني القرآن، ج1، ص248
@Yekaye
🔹نمْلي
▪️ماده «ملو» (که برخی آن را «ملی» دانستهاند) در اصل بر امتداد در چیزی دلالت دارد، در زمان یا در غیر آن
📚(معجم المقاييس اللغة، ج5، ص352).
▫️زمخشری چنین توضیح میدهد که معنای رایج این کلمه «کسی را به حال خود واگذاشتن» است و اصل این کلمه در «أملی لفَرَسه» به معنای این بوده که شخص اسبش را به چراگاهی میبرده و آن را در آنجا رها میکرده تا هرچقدرخواست بچَرَد؛ و از این معنا، برای مهلت دادن به افراد استعاره گرفته شده است.
📚(الکشاف، ج1، ص444)
▪️«ملیّ» (بر وزن فعیل) (وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا؛ مريم/46) به معنای مدتی طولانی در زمانه است
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777).
▪️و «املاء» (فَأَمْلَيْتُ لِلْكافِرينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُم؛ حج/44) به معنای طول دادن در زمان است
📚(مجمع البيان، ج2، ص893)
که غالبا در معنای مهلت دادن و طولانی کردن عمر به کار میرود
📚(البحر المحيط، ج3، ص443).
▫️این معنای مهلت دادن و به تاخیر انداختن بهقدری در این ماده رایج شده که برخی اصل معنای این ماده را همین دانسته و گفتهاند امتداد و توسعه از لوازم مهلت دادن است.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص176)
▫️ و برخی هم هر دو نکته را در معنای این ماده دخیل دانسته و گفتهاند «املاء» به معنای مهلت دادنی است که شخص در آن مهلت در توسعه و گشایش و راحتی باشد.
📚(كتاب العين، ج8، ص344)
🚫البته گاهی در ماده «ملل» - که در معنای القا کردن مطلب می باشد (فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ؛ بقرة/282) – قلب رخ می دهد و «ل» دوم آن به «ی» تبدیل میشود و به صورت «ملی» درمیآید (فَهِيَ تُمْلى عَلَيْهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلًا [الفرقان/5) که باید تفاوت آن با ماده «ملو» را مد نظر قرار داد؛ و در مورد آیه «الشَّيْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ اَمْلى لَهُمْ» (محمد/25) که به معنای «به آنها مهلت میدهد» [= آنان را میفریبد که گویی هنوز مهلت دارید] است، قرائتی به صورت «اُمْلِى لَهُمْ» هست که در این صورت از همین باب اخیر است و به معنای «بر آنان القا میکند» میباشد
📚(مفردات ألفاظ القرآن، ص777)
و برخی با توجه به اینکه معنای محصلی برای «مهلت دادن شیطان» نیافتهاند در همان قرائت رایج نیز این کلمه را از باب «القا کردن» (ماده «ملی» که از «ملل»قلب شده) دانستهاند.
📚 (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج11، ص177)
🔖درباره ماده «ملل» و قلب فوق، قبلا در جلسه 601 توضیح داده شد: http://yekaye.ir/al-kahf-18-20/
📿ماده «ملو» یا «ملی» (بدون احتساب آیه 5 سوره فرقان که در بالا گذشت) جمعا 9 بار در قرآن کریم به کار رفته است که غیر از کلمه «ملیّاً» (مریم/46)، همواره به صورت فعل باب افعال به کار رفته است.
@Yekaye
🔹«الْإِثْمَ»
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «أثم» در اصل بر تعلل ورزیدن و به تاخیر انداختن انداختن میکند؛ و بر همین اساس، برخی گفتهاند که اساسا اسمی شده است برای کارهایی که ثواب را به عقب میاندازد؛ و ظاهرا به همین مناسبت است که در زبان فارسی، گاه آن را به «گناه» ترجمه میکنند.
البته برخی از اهل لغت گفتهاند که اصل کلمه «إثم» دلالت بر «تقصیر» (= کوتاهی ورزیدن، چرا که تقصیر از «قصر» به معنای «کوتاهی» میآید) میکند که در زبان فارسی کلمه «تقصیر» (خصوصا وقتی به صورت تعبیر «قصور و تقصیر» به کار میرود؛ اولی برای کمکاریای که شخص در آن مقصر نباشد، و دومی در جایی است که شخص مقصر باشد)، بخوبی معنای «إثم» را میرساند.
و برخی گفتهاند «إثم» گاه در مستقیما به معنای «خمر (= شراب) به کار میرود و از این جهت است انسان را به باز ماندن از خیرات میاندازد.
🔖جلسه 253 http://yekaye.ir/al-aaraf-7-33/
🔸درباره تفاوت «إثم» با «خطا» و «ذنب» هم بیان شد که: در «خطا» لزوما تعمدی در کار نیست، اما «إثم» در جایی است که تنبلی و کمکاری در انجام وظیفه رخ دهد؛ و «ذنب» مشخصا در مورد کار زشت و قبیحی که بد بودنش مورد اذعان و اعتراف خود فرد است به کار میرود.
🔖جلسه 362 http://yekaye.ir/al-alaq-96-16/
🔸همچنین گذشت که در قرآن کریم برای «گناه» از تعابیر «ذنب» و «إثم» و «جرم» استفاده شده؛ اما در بحث عبرتگیری از عاقبت گناهکاران، از این سه واژه، فقط اصطلاح «مجرم» را به کار برده است؛ و برای چرایی این احتمالاتی بیان شد:
🔖جلسه 119، تدبر2 http://yekaye.ir/an-naml-027-69/
@Yekaye
🔹«مُهین»
قبلا بیان شد که
▪️ماده «هون» به معنای «خواری و ذلت»، و «مُهین» به معنای وضعیت خوارکننده است.
▪️با توجه به اینکه این کلمه گاه با بار معنایی مثبت هم به کار رفته، برخی مدعی شدهاند که این ماده در اصل خود در دو معنای مختلف به کار رفته و معنای دیگر آن، سکون و سکینه می باشد که کلمه «هَوْن» به معنای با وقار و سکینه (يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنا؛ فرقان/۶۳) از این معنی میباشد؛ اما اغلب بر این باورند که اصل این ماده تنها همان در معنای ذلت و خواری است و در مواردی مانند آیه فوق، از این جهت است که در برخی موقعیتها سزاوار است که انسان خود را کوچک ببیند و سرکشی نکند.
🔸در تفاوت «هون» و «ذلت» (یا «اهانت» و «اذلال: ذلیل کردن») گفتهاند که در ذلت و ذلیل کردن، همواره شخصی از موضع بالا دیگری را به کرنش در برابر خویش وادار میسازد؛ اما در هون و اهانت، وی را تحقیر میکند و طوری با وی رفتار مینماید که گویی او شخص قابل اعتنایی نیست؛ لذا نقطه مقابل ذلت (اذلال)، عزت (اعزاز) است، ولی نقطه مقابل هون (اهانت)، کرامت (اکرام) میباشد.
🔖جلسه 545 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-57/
@Yekaye
☀️1) محمد بن مسلم میگوید:
از امام باقر ع پرسیدم: لطفا بفرمایید در مورد کافر که مرگ برایش بهتر است یا زندگی؟
فرمودند: مرگ برای مومن و کافر بهتر است!
گفتم: چرا؟
فرمودند: چون خداوند میفرماید «ؤ آنچه نزد خداوند است برای نیکان بهتر است» (آل عمران/198) و میفرماید « و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْكَافِرِ الْمَوْتُ خَيْرٌ لَهُ أَمِ الْحَيَاةُ؟
فَقَالَ الْمَوْتُ خَيْرٌ لِلْمُؤْمِنِ وَ الْكَافِرِ.
قُلْتُ وَ لِمَ؟
قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ «وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لِلْأَبْرارِ» وَ يَقُولُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِينٌ»
📚شبیه این عبارات از امیرالمومنین ع نیز روایت شده است (شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد، ج20، ص344)
✅ تبصره
توجه شود که این گونه روایات ناظر به جهت و حیثیت خاصی است؛ وگرنه روایات فراوانی دارد که انسان مومن از خداوند تقاضای طول عمر کند تا بر حسناتش بیفزاید و مقامش در آخرت را بالا ببرد.
@Yekaye
☀️2) یونس بن عبدالرحمن میگوید:
به امام باقر ع عرض گردم: آیا رسول الله ص دخترش را به ازدواج با فلانی درآورد؟
فرمود: بله.
گفتم: پس چگونه دختر دیگرش را هم به همسری او درآورد؟
فرمود: او چنین کرد؛ و خداوند نازل فرمود «و البته کسانی که کفر ورزیدند نباید چنین حساب نکنند که مهلتی که به آنان میدهیم برای خودشان بهتر است؛ فقط به آنها مهلت میدهیم تا گناهی بیفزایند و آنان را عذابی است خوارکننده.» (آل عمران/178)
📚تفسير العياشي، ج1، ص207
عَنْ يُونُسَ رَفَعَهُ قَالَ: قُلْتُ لَهُ زَوَّجَ رَسُولُ اللَّهِ ص ابْنَتَهُ فُلَاناً؟
قَالَ نَعَمْ.
قُلْتُ فَكَيْفَ زَوَّجَهُ الْأُخْرَى؟
قَالَ قَدْ فَعَلَ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ «وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» إلى «عَذابٌ مُهِينٌ».
@Yekaye