یک آیه در روز
862) 📖 إنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ 📖 💢ترجمه بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تض
.
2⃣ «إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ»
حلیم کسی است که بردبار و اهل تحمل است؛ و در ذهن ما کسی که «بردبار» است اهل آه و ناله کردن نیست؛ در حالی که حضرت ابراهیم ع در همان حال که حلیم است، اواه هم (کسی است که زیاد آه و ناله میکند) نیز هست❗️
پس دو گونه آه و ناله داریم،
🔻یکی آن که از سر بیقراری و کمتحملی در برابر سختیهاست؛
و
🔺دیگری آن که همراه با بردباری و حِلم است! اما این دومی چگونه ممکن است؟
♦️شاید عبارت «مُنیب» وجه جمع این دو را نشان میدهد؛ یعنی کسی واقعا بردبار و اهل تحمل میشود که جایی برای آه و ناله کردن داشته باشد، و بلکه آنجا زیاد برود و بسیار آه و ناله کند؛
به تعبیر دیگر،
کسی واقعا حلیم و بردبار میشود که همواره به درگاه خداوند پناهنده شود و آنجا تضرع کند.
📚(اقتباس از التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج1، ص199)
@Yekaye
یک آیه در روز
862) 📖 إنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ 📖 💢ترجمه بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تض
.
3⃣ «... أَوَّاهٌ مُنيبٌ»
اگر رجوع به خداوند در کار باشد، آه و ناله کردن نهتنها بد نیست، بلکه زیادش هم خوب است؛
در واقع،
آه و ناله، اگر به درگاه خدا باشد ارزشمند است و اگر به نزد انسانها باشد حقارتآور است.
@Yekaye
یک آیه در روز
862) 📖 إنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ 📖 💢ترجمه بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تض
.
4⃣«يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ؛ إِنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ»
انبيا، دلسوزترين رهبران جامعه بشرى هستند، و با حلم و ناله و انابه، براى نجات مردم تلاش مىكنند.
📚(تفسير نور، ج5، ص357)
@Yekaye
یک آیه در روز
862) 📖 إنَّ إِبْراهيمَ لَحَليمٌ أَوَّاهٌ مُنيبٌ 📖 💢ترجمه بهدرستی که ابراهیم قطعا بردباری بسیار تض
.
5⃣ «إِنَّ إِبْراهيمَ ... مُنيبٌ»
«مُنیب» به معنای «بازگشتکننده» است؛ و در تمامی کاربردهای قرآنیاش ناظر به رجوع الی الله، و مفهومی قریب به «توبه» است.
اما میدانیم که حضرت ابراهیم ع یک پیامبر الواالعزم و معصوم بوده و گناهی نمی کرده که بخواهد از گناه برگردد؛ پس معنای «إنابه» در مورد ایشان چیست؟
🍃الف. یعنی در هر کاری به خداوند مراجعه می کرد و دائما بر او توکل میکرد.
📚(مجمعالبیان، ج5، ص275؛ المیزان، ج10، ص326)
🍃ب. یعنی هر لحظه به طاعتی از طاعات خداوند مراجعه میکرد؛ اگر در لحظه قبل در حال انجام طاعتی بود، لحظه بعد هم باز به طاعتی دیگر میپرداخت.
📚(مجموعه ورام، ج2، ص265)
یعنی چیزی شبیه مضمون آیه «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَب: وقتی [از کاری] فارغ شدی؛ [دوباره به کاری دیگر] کوشش نما» (انشراح/7)
🍃ج. توبه هرکس به ازای خویش است؛ و منافاتی با عصمت ندارد. در واقع، اگر در نظر بگیریم که مراتب انسانها متفاوت است و گاه مرتبه شخص بقدری بالاست که انجام کاری که برای دیگران چهبسا حسنه محسوب شود، برای مقام او سیئه است
(چنانکه از پیامبر ص روایت شده که: «حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ: خوبیهای ابرار، بدیهای مقربان الهی است!» كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج2، ص255)
آنگاه او از آنچه متناسب با جایگاه خود و برای خود گناه میشمرده توبه و انابه میکرده است؛ کاری که اگر ما آن کار را انجام دهیم، برای ما ثواب هم چهبسا داشته باشد.
🍃د. ...
@Yekaye
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ 📖
💢ترجمه
ای ابراهیم! از این بگذر! همانا چنین است که امر پروردگارت آمده است؛ و بیتردید آنان را آمده به سراغشان عذابی بیبازگشت.
سوره هود (11) آیه 76
1397/10/6
19 ربیعالثانی 1440
@Yekaye
🔹أَعْرِضْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عرض» در معانی متعددی به کار رفته، اما ظاهرا میتوان همه آن معانی را به یک معنای واحد برگرداند؛
▫️برخی آن معنای واحد را «عرض» (پهنا) (جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْض؛ حدید/۲۱)، در مقابل «طول» (درازا) دانستهاند، چنانکه «عریض» به معنای «پهن، دارای عرض زیاد» است که به طور استعاری در مورد امور غیرجسمانی هم به کار رفته است: (فَذُو دُعاءٍ عَريضٍ؛ فصلت/۵۱)؛
▫️و برخی آن را «در مرآی و منظر و در معرض دید قرار دادن» معرفی کردهاند، چنانکه «عَرَضَ يَعْرِضُ عَرْضاً» به معنای عرضه شدن و در معرض دید قرار دادن یک کالا بوده، از این جهت که عرْضِ آن در معرض دید قرار میگرفته است؛ و یا از این جهت که عرْض خود را در راستای عرْض آن قرار داده است.
▪️«إعراض» به معنای روگردان شدن است (وَ إِنْ كانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْراضُهُمْ؛ انعام/۳۵)، از این جهت که گویی روی را از کسی برمیگردانی و با عرض و پهلو خود با او مواجه میشوی.
🔖جلسه ۶۸۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-100/
@Yekaye
🔹اَمْرُ
قبلا بیان شد که درباره اینکه ماده «أمر» در اصل به چه معناست، بین اهل لغت اختلاف است:
▪️برخی بر این باورند که این ماده در پنج معنای اصلی مستقلا به کار رفته است:
«شأن و حال» (که جمعش «امور» است و در فارسی هم کاربرد دارد)، «دستور» (ضد «نهی»)، که «إمارة» (حکمرانی) و «أمیر» را هم از همین باب دانستهاند؛ «رویش» (نماء) و «برکت»، که به صورت «أمَر» تلفظ میشود، و «إمرأة» از همین باب است و از این جهت به زن «إمرأة» گفتهاند که بر همسرش مبارک است، و «أَمِرَ الشَّئُ» هم به معنای «زیاد شد» (كَثُرَ) میباشد؛ علامت و محل قرار (أماره)؛ و «چیز عجیب» (إمر؛ کهف/۷۱)
▪️برخی با توجه به اینکه دو جمع «أُمُور» و « أَوَامِر» داریم، دو معنای اول را به عنوان معانی اصلی برای این ماده دانستهاند؛
▪️و برخی هم سعی کردهاند همه اینها را به یک معنا برگردانند؛
▫️ و اغلب معنای «دستور» را اصل قرار داده و توضیح دادهاند که اصل معنای این ماده «طلب کردن ویا مکلف ساختن» است همراه با استعلاء (برتری جویی) است و سپس به هر چیزی که مطلوب و مورد توجه دستوردهنده یا خود شخص، به طور صریح یا غیر صریح قرار بگیرد، اطلاق شده است؛ و با بهرهمندی از دو مولفه «طلب» و «استعلا» است که این ماده در معانی گفته شده، با کلمات مشابه خود متفاوت میشود: «امارة» از این جهت «علامت» است که انسان را به مطلوبی میرساند؛ و معنای «شأن» هم آن مطلب و کاری است که «باید» انجام و واقع شود و یا سزاوار است که در مورد آن دستوری صادر شود، و در واقع یک لفظ عامی است که شامل جمیع سخنان و افعال میشود، و اینکه برای زیاد شدن تعداد یک گروه تعبیر «أَمِرَ القومُ» به کار میرود بدین جهت است که آنان نیازمند امیری میشوند که آنان را مدیریت کند؛ و «إمر» به معنای امر مُنکَر و عجیب هم از باب این تعبیر است که مطلب فاسدی است که نیازمند آن است که به ترک آن «دستور» داده شود.
▪️همچنین به نظر میرسد که این کلمه کاربرد خاص قرآنی هم دارد و در لسان قرآن کریم، «امر» به معنای واقعیت و عالَمی برتر از عالم محسوس و مادی به کار رفت است.
🔖جلسه ۶۵۲ http://yekaye.ir/al-kahf-18-71/
@Yekaye
🔹آتيهِمْ
«آتی» اسم فاعل از فعل «أتی» است، و آوردن اسم فاعل به جای فعل، دلالت بر قطعیت وقوع فعل دارد.
@Yekaye
🔹عَذابٌ
قبلا بیان شد که
▪️اصل ماده «عذب» در معانی بسیار متعددی به کار رفته است و با این تکثر معانی، برخی از اهل لغت، از اینکه یک اصل واحدی برای تمامی این معانی بیابند اظهار عجز کردهاند؛
با این حال، برخی سعی کردهاند دو معنای اصلی برای این واژه مطرح کنند، یکی معنای طیب و گوارا، و دیگری به معنای عذاب دادن، یا کتک زدن و شکنجه دادن. کلمه «عذاب» هم در مورد عقوبتها و امور ناخوشایندی به کار میرود که به نحوی مقتضای حال افراد گردیده است.
🔸در هر صورت، از میان مشتقات مختلف این ماده، کاربرد قرآنی آن تنها در دو حالت است:
یکی در حالت ثلاثی مجرد (عذب) که به معنای طیب و گواراست، و در این حالت تنها ۲ بار به کار رفته است: «هذا عَذْبٌ فُراتٌ» (فرقان/۵۳؛ فاطر/۱۲) و دیگری وضعیت آن در باب تفعیل (۳۷۱ بار) ویا مصدر «عذاب» است که همواره به همان معنای عذاب کردن میباشد.
🔖جلسه ۴۹۹ http://yekaye.ir/al-qalam-68-33/
@Yekaye
🔹مَرْدُودٍ
قبلا بیان شد که
ماده «ردد» به معنای رجوع و برگشتن از وضعیتی که در آن بوده، میباشد؛ و در تفاوت «رد» با «رجوع» گفتهاند که «رد» در اصل رجوع و برگشتنی بوده که با نوعی کراهت و ناخوشایندی از وضعیتی که در آن بسر میبرده همراه بوده است؛ هرچند کمکم این دو کلمه در جای همدیگر هم به کار رفته است.
🔖جلسه ۱۵۱ http://yekaye.ir/muhammad-047-25/
@Yekaye
☀️1) در بحث از آیه 71 حدیثی از امام باقر ع گذشت (حدیث2). در ادامهاش فرمودند:
پس هنگامی ابراهیم ع را بشارت آمد و ترس از او برفت، و او شروع کرد به مناجات کردن با پروردگارش درباره قوم لوط؛ و از او میخواست که بلا را از آنها بردارد. پس خداوند فرمود: «ابراهیم! از این درگذر! همانا امر پروردگارت آمده است و همانا آنان چناناند که عذابم بدانان خواهد رسید» بعد از طلوع خورشیدِ روز بعد و این امری قطعی و غیرقابل برگشت است.
📚علل الشرائع، ج2، ص550؛ تفسير العياشي، ج2، ص153
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ الْمُتَوَكِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَتَعَوَّذُ مِنَ الْبُخْل ...
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَلَمَّا جَاءَتْ إِبْرَاهِيمَ الْبِشَارَةُ بِإِسْحَاقَ وَ ذَهَبَ عَنْهُ الرَّوْعُ أَقْبَلَ يُنَاجِي رَبَّهُ فِي قَوْمِ لُوطٍ وَ يَسْأَلُهُ كَشْفَ الْبَلَاءِ عَنْهُمْ فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى «يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ» عَذَابِي بَعْدَ طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمٍ مَحْتُومٍ غَيْرُ مَرْدُودٍ.
@Yekaye
☀️2) از امام صادق ع روایت شده است:
همان گونه که شروع نعمتها از سوی خداوند است و او آنها را به شما ارزانی داشته است؛ به همان ترتیب، شرّ و بدی از جانب خودتان است، هرچند که قضا و قدرِ او بر آن جاری شده باشد.
📚التوحيد (للصدوق)، ص368
حَدَّثَنَا أَبِي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِيدِ رَحِمَهُمَا اللَّهُ قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ وَ أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
كَمَا أَنَّ بَادِيَ النِّعَمِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ نَحَلَكُمُوهُ فَكَذَلِكَ الشَّرُّ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ إِنْ جَرَى بِهِ قَدَرُهُ.
@Yekaye
☀️3) از امام باقر ع روایت شده است:
سزاوارترینِ خلقِ خدا به اینکه تسلیم باشد در برابر آنچه قضا و قدر الهی بدان تعلق گرفته، کسی است که خداوند عز و جل را میشناسد؛ و کسی که به قضا و قدر الهی راضی باشد، قضا و قدر بر او واقع میگردد و خداوند اجر او را عظیم میدارد؛ و کسی که از قضا و قدر الهی ناراحت باشد، قضا و قدر بر او واقع میگردد و خداوند اجر او را از بین میبرد.
☀️این حدیث در مشكاة الأنوار هم آمده؛ و در ابتدایش یک مطلب اضافهای هم دارد:
همانا خداوند قضایی را رانده است؛ پس قضای خود را حتمی گردانده، و حکمی رانده پس در حکمش عدالت ورزیده است؛ پس نه قضای خداوند برگردانندهای دارد و نه حکم او را کسی میتواند مورد تعقیب (و مواخذه) قرار دهد؛ پس سزاوارترینِ خلقِ خدا ...
☀️الكافي، ج2، ص62؛ مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص301
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجُعْفِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
أَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ أَنْ يُسَلِّمَ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَضِيَ بِالْقَضَاءِ أَتَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ عَظَّمَ اللَّهُ أَجْرَهُ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ مَضَى عَلَيْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.
☀️و فی مشكاة الأنوار في غرر الأخبار:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ قَضَى فَأَمْضَى قَضَاءَهُ وَ حَكَمَ فَعَدَلَ فِي حُكُومَتِهِ فَلَمْ يَكُ لِقَضَائِهِ رَادٌّ وَ لَا لِحُكْمِهِ مُعَقِّبٌ فَأَحَقُّ خَلْقِ اللَّهِ...
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
1⃣ «يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»
گاه انس گرفتن عدهای از انسانها با اعمال بیشرمانه به حدی میرسد، و با عمل خویش چنان عذاب الهی را به سوی خود فرامیخوانند، که اگر پیامبری اولواالعزم که خدا او را خلیل [=دوست صمیمی] خود خوانده نیز برایشان مهلت بخواهد بدانها مهلت داده نمیشود.
💠نکته #انسانشناسی
در بحث از آیه 74 (تدبر1) اشاره شد که انسان، «از آن جهت که انسان است»، کرامت دارد؛
نه «از آن جهت که پوست و گوشت و استخوان دارد»❗️
در واقع، حرمت انسان، به حرمت انسانیت اوست، نه به گوشت و پوست ظاهری او؛
و کسی که از روی شهوت و آگاهانه در مسیر خلاف انسانیت قدم برمیدارد، از حیوان کمارزشتر است،
چنانکه قرآن کریم درباره انسانهایی که سزاوار جهنم میشوند صریحا میفرماید که اینان که چنین از حقیقت خویش غافلان چون چارپایان، بلکه گمراهترند
(وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ؛ اعراف/179)
و در جای دیگر ریشه این وضعیت را هواپرستیِ آنان می خواند
(أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً؛ أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً؛ فرقان/43-44)
ظاهرا علتتر بدتر از حیوان بودنشان این است که حیوان اگر شهوترانی میکند انسانیتی ندارد که آن را زیر پا گذاشته باشد؛ اما اینان انسانیت خود را پایمال هوسرانی کردهاند.
ظاهرا این کارشان است که بقدری نابخشودنی است که حتی پیامبر اولواالعزمی شفاعتشان کند عذاب از آنان برداشته نمیشود.
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
2⃣ «يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ»
وقتی امر خدا آمد، حضرت ابراهیم و خلیل الرحمن [دوست صمیمی خدای مهربان] هم که باشی، و نظرت مخالف هم باشد، وظیفهای جز اطاعت نداری❗️
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
3⃣ «إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»
🔻عذابی که برای قوم لوط آمده بود، بیبازگشت بود؛
🔺در حالی که میدانیم در تاریخ قوم یونس هم بودند که عذاب تا نزدیکیِ آنان آمد، اما خداوند عذاب را از آنان برداشت و مهلتی دوباره بدانان داده شد. (یونس/98)
و البته علت برطرف شدن عذاب از قوم یونس، این بود که آنان توبه کردند.
♦️این مقایسه نشان میدهد که هیچ امیدی به توبه قوم لوط نبود که عذابی اینچنین سراغشان آمد.
در نتیجه:
🔹از سویی، مادام که امید به توبه است، از دعوت و هدایتگری انسانها نباید دست برداشت.
🔹و از سوی دیگر، این گونه نیست که دعوت و هدایتگری همواره بتواند مایه هدایت شود؛ انسانها اختیار دارند، و از این رو ممکن است علیرغم دانستن حق، از حق پیروی نکنند؛ و عذاب برایشان اجتنابناپذیر و بیبازگشت گردد.
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
آیا لازمه «حرمت نهادن به انسان» این است که #ناحق_بودن را به عنوان یک #حق به رسمیت بشناسیم؟! و در قبال امور ناحق بیخیال باشیم⁉️
برخی ادعا کردهاند:
"گوهر #ليبراليسم به رسميت شناختن «حقِ ناحقبودن» است. يعني افراد جامعه اين واقعيت را بهرسميت ميشناسند که ديگران لزوماً و هميشه ارزشها و باورهايي مشابه ما ندارند و مادام که التزام ايشان به آن روشها و باورها مخلّ حقوق اساسي ديگران نباشد، افراد حق دارند زندگي خود را بر وفق آنچه از منظر باورهاي ديگران ناحق مينمايد سامان بخشند. بهرسميت شناختن اين حق امري اخلاقي است. يعني ما به حکم اخلاق، و نه بهرغم آن، حق ديگران را در خصوص زيستن بر وفق ارزشها و باورهايشان بهرسمیت ميشناسيم. به رسميت شناختن اين حق اخلاقي را به هيچوجه نميتوان امري خلاف اخلاق و نشانة زوال يا نقصان يک جامعه دانست."
📰( #آرش_نراقی ، مقاله «مسئله #همجنسگرايي در انديشة شيعي ايران معاصر» ایراننامگ، بهار 97، ص97)
این ادعا
🔻هم پارادوکسیکال و نافی خویش است؛
🔻هم مبتنی بر خلط ناروای «هست» و «باید» است؛ و
🔻هم بر پیشفرضی ناصواب در عرصه شناخت انسان تکیه دارد:
🚫اول اینکه پارادوکسیکال و نافی خویش است؛ زیرا از طرفی «حق بودن یا نبودن» را امری کاملاً «وابسته به منظر این و آن» قلمداد کرده؛ و از طرف دیگر
ضابطهای به نام «مخلّ حقوق اساسي ديگران نباشد» را یک حق فراتر از هر منظری دانسته است! اگر حقِ فراتر از هر منظری میتوان داشت، پس آن «حق» بر «ناحق» برتری دارد و به «ناحق» نباید میدان داد و آن به رسمیت شناخت.
🚫دوم اینکه بین «اختیار» (که یک امر «تکوینی» و از مقوله «هستها»ست) با «حق» (که یک امر اعتباری و از مقوله «بایدها»ست) خلط نموده است: اینکه انسانها میتوانند (= اختیار دارند) به گونههای مختلف رفتار کنند منطقا دلیل نمیشود که حقِ انجام چنان رفتاری هم داشته باشند؛ چنانکه هرکس میتواند (= اختیار دارد) از باب تفریح سیلیای به گوش دیگری بزند، اما قطعا چنین «حق»ی ندارد؛
و
🚫سوم اینکه بر این پیشفرض واضحالبطلان متکی است که هر عملی که از شخصی سر بزند، حتما آن شخص به «حق بودن» و «سزاوار بودنِ» آن باور دارد؛ در حالی که سیگار کشیدنِ پزشکی که مضرات سیگار کشیدن را قبول دارد؛ ویا مبتلا شدنِ بسیاری از گناهکاران به عذاب وجدان، ویا پشیمانی افراد از اقدامی که در شرایط عصبانیت انجام دادهاند، بسادگی نشان میدهد که فردی ممکن است کاری را در عمق وجود خویش ناحق بداند، اما به خاطر غلبه عناصر غیرمعرفتیای همچون شهوت، غضب، و ...، در موقعیتی، و حتی سالیان متمادی به انجام آن عمل اقدام کند و حتی بدان شهره شود.
در واقع،
🤔در کلام فوق، «حق» (که امری فراتر از سلیقههاست و همگان ملزم به رعایتش هستند) در زمره «امور سلیقهای» (که حق و ناحق در آن معنا ندارد) وانمود شده است.
البته امور سلیقهای، اموری هستند که اخلاقاً حکمی ندارند (یعنی بهخودیِ خود نه خوبند و نه بد)؛
و از این روست که ملزم کردن دیگران به یک امر سلیقهای، اخلاقاً توجیهی ندارد؛
یعنی:
🔸چون «مداخله بیتوجیه در زندگیِ دیگران، اخلاقاً نارواست»،
پس:
🔶مجبور کردنِ افراد به امری که صرفاً سلیقه ماست، اخلاقاً ناروا میباشد.
💢اما #حق (از جمله همین حکمِ اخلاقی: «مداخله بی توجیه ...») به هیچوجه امور سلیقهای نیستند که الزام کردنِ انسانها بدان اخلاقاً ناروا باشد.💢
🤔 آن لیبرالیسمی که تکیهاش بر چنین خلطی است بین
«امور سلیقهای» (که به خودی خود حکم اخلاقی ندارد؛ و از این جهت، عرصه آزادیِ عملِ افراد است)
با
«حقِ» انسانها (که کاملا مشمول حکم اخلاقی است، ودیگران «باید» به مراعات آن پایبند باشند)،
آیا برای یک انسان حقیقتجو ذرهای می ارزد⁉️
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
4⃣ «يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ»
فرمود « ای ابراهیم! از این بگذر! همانا چنین است که امر پروردگارت آمده است».
چرا در این آیه تعبیر «أمر ربک» آمد، نه «أمر الله» یا «أمر ربهم» یا ...؟
🍃الف. برای اینکه ابراهیم را به اتمام مجادله وادارد. بحث با ما بر سر این ماموریت را تمام کن چون پروردگار خود تو چنین امر کرده است]
📚(المیزان، ج10، ص327)
🍃ب. شاید میخواهد تأکیدی باشد بر «حلم» خداوند؛ که این عذاب منافاتی با حلیم بودن خداوند ندارد. یعنی در آیه قبل، حضرت ابراهیم ع را «حلیم» خواند؛ اکنون میگوید اگر تو حلیمی، ببین پروردگار تو که تو را آفریده و این حلم را در تو قرار داده، خودش چه حِلمی دارد و او با چنان حِلمی این امر را صادر کرده است.
🍃ج. ...
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
5⃣ «يُجادِلُنا في قَوْمِ لُوطٍ... يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ»
شفاعت ابراهيم براى مردم، قبل از اطلاع او به قطعى شدن عذاب بوده است.
📚(تفسير نور، ج5، ص357)
@Yekaye
یک آیه در روز
863) 📖 يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ
.
6⃣ «يا إِبْراهيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»
زمانى كه فرمان حتمى خداوند صادر شد، هيچ مقامى نمىتواند مانع آن شود و حتی شفاعت انبيا هم پذيرفته نمىشود.
📚(تفسير نور، ج5، ص358)
@Yekaye