یک آیه در روز
930) 📖 وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ
.
1️⃣1️⃣ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ الَّتي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِياماً وَ ارْزُقُوهُمْ فيها وَ اكْسُوهُمْ وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً مَعْرُوفاً»
بعد از نهی از اینکه اموال سفیهان را به آنان بدهیم، دستور داد که مخارجشان را تامین کنیم و با آنان به نحوی شایسته سخن بگویید.
💠ثمره #اخلاق_اجتماعی
🍃الف. ممنوع كردن افراد از تصرّف در اموالشان، واكنش دارد. چارهى آن برخورد و سخن نيكوست. (تفسير نور، ج2، ص244)
🍃ب. هرجا ممنوعیتی برقرار میشود، بر عرصههای مُجاز هم تاکید شود که شخص متوجه شود که همان ممنوعیت هم به خاطر مصالح خودش بوده است.
🍃ج. ...
@yekaye
931) 📖 وَ ابْتَلُوا الْيَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّكاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا وَ مَنْ كانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ كانَ فَقيراً فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَ كَفی بِاللَّهِ حَسيباً 📖
💢ترجمه
و یتیمان را بیازمایید، تا زمانی که به حد ازدواج برسند، سپس اگر از آنان رشدی دیدید پس اموالشان را به ایشان برگردانید، و آن را به گزاف و عجله [ناشی از] اینکه مبادا بزرگ شوند نخورید؛ و هرکس که توانگر است خویشتنداری ورزد و هرکس تنگدست است مطابق عرف [= به طور متعارف] بخورد؛ پس هنگامی که اموالشان را به آنان برگرداندید شاهدی بر آنان بگیرید؛ و برای حسابرسی، خداوند کافی است.
سوره نساء (4) آیه 6
1397/3/12
27 رمضان 1440
@yekaye
🔹ابْتَلُوا
قبلا بیان شد که
▪️این کلمه از ماده «بلو» (ویا «بلی») میباشد.
▪️به نظر میرسد ماده «بلو» در اصل به معنای «اختبار» (امتحان کردن به منظور خبر گرفتن و معلوم کردن یک وضعیت) است و «بلی» به معنای کهنه شدن و پوسیدن میباشد؛
و اشاره شد درباره اینکه آیا واقعا اینها دو ماده مستقلند یا اینکه هردو به یکی برمیگردند، بین علمای لغت اختلاف است که این اختلاف در خصوص کلماتی مانند بلاء (که از کدام است) بیشتر آشکار میشود.
▫️برخی هم هستند که این دو را به هم ارجاع دادهاند که اینها دو دستهاند: برخی اصل را بر معنای کهنه شدن و پوسیدن قرار داده، و گفتهاند به این جهت به معنای امتحان کردن (اختبار) به کار میرود که گویی از کثرت امتحان و خبر گرفتن از او، او را پوساندم! و بلاء را هم از این جهت بلا گفتهاند که جسم را میپوساند
▫️و برخی هم «ایجاد تحول به منظور رسیدن به نتیجه مطلوب» (که به معنای «امتحان کردن» نزدیکتر است) را معنای اصلی این ماده دانستهاند و آنگاه گفتهاند لفظ «بَلِیَ» به خاطر کسره در عینالفعل بر «تحول رو به سقوط» دلالت دارد و به همین جهت است که معنای پوسیدن میدهد.
ابتلاء با اینکه به باب افتعال رفته اما معنای متعدی میدهد و آن را عموما به معنای امتحان کردن و به بلا انداختن دانستهاند.
🔖جلسه ۸۸۶ http://yekaye.ir/al-fajr-89-15/
@yekaye
🔹آنَسْتُمْ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «أنس» را در اصل به معنای ظهور و آشکار شدنی که همراه با آرامش باشد دانسته و گفتهاند به «إنسان» در مقابل «جنیان»، «إنس» میگویند، چون آنها مخفیاند و نمیشود با آنها مأنوس شد و احساس آرامش کرد؛ اما انسان آشکار است و میتوان با او أنس گرفت.
به تعبیر دیگر،
این ماده دلالت میکند بر نزدیک شدن همراه با ظاهر و آشکار شدنی است به منظور رسیدن به انس و آرامش میباشد و کلمه «اُنس» و «مأنوس شدن» در زبان فارسی هم بسیار رایج است.
▪️از آنجا که در معنای این ماده، مفهوم ظهور و آشکار شدن هست، گاه در معنای «دیدن» یا «دیده شدن» هم به کار میرود؛ چنانکه به «مردمک» چشم هم «إنسان» العین میگویند، و در مورد آیه «إِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدا» (نساء/۶) و آیه «آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ» (قصص/29) گفتهاند که «إیناس» به معنای «إبصار» است و از همین إنسان العین گرفته شده است.
▪️«اُنس» نقطه مقابل «نفرت» و «وحشت» است؛ و به امر منسوب به انسان، و هر چیزی که در جانب انسان باشد [و آرامش به همراه بیاورد] «إِنْسِيّ» میگویند که چیزی که نقطه مقابل باشد «وحشيّ» گفته میشود.
🔖جلسه۵۴۲ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
@yekaye
🔹رُشْداً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «رشد» در اصل بر «استقامت در راه» دلالت دارد که به نحوی مشتمل بر معنای «هدایت شدن به سوی خیر و صلاح» میباشد.
▪️مصدر این ماده در حالت ثلاثی مجرد هم به صورت «رُشْد» (مثلا: تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً، کهف/۶۶؛ وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ، ابراهیم/۵۱) و «رَشَاد» (سَبيلَ الرَّشادِ؛ غافر/۲۹ و ۳۸) آمده که از فعل «رَشَدَ يَرْشُدُ» میباشد (لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ، بقره/۱۸۶)؛ و هم به صورت «رَشَد» (فَأُولئِكَ تَحَرَّوْا رَشَداً، جن/۱۴؛ لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً، جن/۲۱) که آن را از فعل «رَشِدَ يَرْشَدُ» دانستهاند (كتاب العين، ج۶، ص۲۴۲)؛ اما اینکه تفاوت این دو در چیست بین اهل لغت اختلاف است:
▪️برخی «رُشد» را نقطه مقابل «غیّ» و «رَشَد» را نقطه مقابل «ضلالت» دانستهاند؛ و برخی احتمال دادهاند که «رَشَد» اخص از «رُشد» است؛ «رُشد» درباره امور دنیوی و اخروی باشد اما «رَشَد» تنها در امور اخروی باشد؛ برخی هم بر این باورند که «رُشد» دلالت بر وقوع و بهرهمندی از مطلق معنای رشد میکند؛ اما «رَشَد» دلالت بر وضعیتی متحول که شخص در معرض رشد قرار گرفته است؛ و «رشاد» هم دلالت بر استمرار رشد دارد. برخی هم معتقدند که «رُشْد» استقامت در دین است؛ اما «رَشَد» همان صلاح است؛ و نهایتا برخی هم بر این باورند که اینها دو لهجه در میان عرب است و کاملا به جای هم به کار میروند.
▪️اگرچه معنای «رشد» به «هدایت» بسیار نزدیک است اما تفاوت ظریفی هم با هم دارند و آن این است که «ارشاد به چیزی» به معنای «راه به سوی آن را نشان دادن» است؛ اما «اهتداء» امکان و زمینه وصول به آن چیز را عملا مهیا نمودن است.
🔖جلسه ۵۹۱ http://yekaye.ir/al-kahf-18-10/
@yekaye
🔹إِسْرافاً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «سرف» در اصل به معنای «از حد و اندازه تجاوز کردن» است،
این ماده گاه در معنای «مورد غفلت قرار دادن» به کار می رود و مثلا می گویند «مررت بكم فَسَرَفْتُكُم: از شما عبور کردم و شما را نشناختم و غفلت ورزیدم»؛ برخی توضیح داده اند که این معنا هم ناشی از این است که در آن حد و محلی که باید توقف می کرده، نایستاده و از آن حد عبور کرده است ویا از این باب که چیزی را در غیر جایگاه مناسب خود قرار داده ویا از این باب که یکی از موجبات اسراف، جهل و غفلت میباشد.
▫️همچنین برخی افزودهاند که «اسراف» نه برای هر گونه خروج از حد، بلکه برای خروج از حدی که به فساد منجر شود، به کار میرود؛ هرچند مورد استعمالش در خصوص «خرج کردن» بیشتر است (وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً؛ فرقان/۶۷).
▪️این کلمه نقطه مقابل «میانهروی» (= اقتصاد) بوده و در مورد هر گونه کار انسان که از حد اعتدال خارج شود به کار میرود، و برخی توضیح دادهاند که
▫️وقتی برای اشاره به تفریط و کوتاهی کردن باشد به صورت ثلاثی مجرد به کار میرود و عبارت «مررت بكم فَسَرَفْتُكُم» هم از همین باب است؛ و
▫️وقتی در خصوص افراط باشد به باب افعال میرود این ماده در قرآن کریم همواره در باب افعال به کار رفته است، و اسم فاعل آن «مُسْرِف» میباشد (وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفينَ؛ انعام/۱۴۱ و اعراف/۳۱)
🔖جلسه ۷۶۶ http://yekaye.ir/ya-seen-36-19/ (در تدبر7 همین جلسه بحثی تفصیلی درباره کاربردهای قرآنی ماده «سرف» ارائه شده است)
@yekaye
🔹بِداراً
▪️برای ماده «بدر» دو معنای اصلی مطرح شده است:
▫️یکی کمال و پُر شدن چیزی؛ چنانکه به ماه تمام «بدر» و به کیسه پراز پول «بدرة» میگویند؛ و
▫️دیگری به معنای شتافتن و سرعت گرفتن برای رسیدن به چیزی یا کاری است، که تعبیر «مبادرت» و «بدار» (بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا؛ نساء/6) از این ماده است؛ و به خطا هم «بادرة» گویند به این جهت که انسان هنگام عصبانیت بدان مبادرت میکند. (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص208)
▪️در میان این دو معنا،
▫️برخی اصل را معنای اول قرار دادهاند و گفتهاند ماه تمام را هم به خاطر پر و کامل شدنش «بدر» گفتهاند (مجمع البيان، ج3، ص15)
▫️برخی بر این باورند که اصل این ماده در معنای سرعت گرفتن به سوی چیزی یا کاری بوده و به ماه تمام بدین جهت بدر گفتهاند که بسرعت به ظهور و آشکار شدن اقدام میکند [برخلاف ماه نو که بسختی به ظهور میآید] و تفاوتش با «سرعت» در این است که ماده «سرع» همدتا برای سرعت و شتاب ظاهری و مادی به کار میرود اما «بدر» اعم از شتاب مادی و معنوی میباشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص228).
▫️برخی هم با اینکه این احتمال که وجه تسمیه «بدر» به خاطر مبادرت کردن به طلوع و ظهور است، منتفی ندانستهاند؛ اما احتمال دادهاند که اصل کاربرد این ماده در خصوص ماه تمام بوده، سپس از جهت پُر و کامل بودنش به امور پر و کامل اطلاق شده (مانند بدرة) و از باب شباهت به ظهور و طلوع ماده تمام، فعل «بَدَرَ» را برای اقدام سریع و واضح به کار بردهاند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص110)
▪️کلمه «بدر» نام منطقهای در جنوب غربی مدینه بوده که جنگ بدر در آنجا رخ داد «وَ لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ» (آل عمران/123) و درباره وجه تسمیهاش گفتهاند که چاههای آبی در آنجا بوده که منسوب به شخصی بوده به نام «بدر» (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص209)
📿ماده «بدر» همین دو بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹وَ لا تَأْكُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ يَكْبَرُوا
▪️«إسرافا» و «بدارا» هر دو مصدرند که به لحاظ نحوی میتوان آنها را حال دانست «نخورید در حالی که اسراف میکنید و ...» یا مفعول له «نخورید از باب اسراف و مبادرت کردن به ...»
▪️عبارت «أن يكبروا» در معنای مصدری است و متعلق به «بداراً»؛ که میتوان آن را مفعول به دانست، که به صورت «مبادرةَ کبرهم» بوده؛ یا مفعول له که مفعول به آن محذوف بوده؛ یعنی مثلا «مخافة أن يكبروا»
📚 (إعراب القرآن و بيانه، ج2، ص162)
@yekaye