یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
9️⃣ «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصينَ بِها أَوْ دَيْنٍ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ تُوصُونَ بِها أَوْ دَيْنٍ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
ظاهرا اولیه این جمله آن است که شخص میتواند در خصوص کل اموالش وصیت کند؛
اما حقیقت این است که چنین نیست و علاوه بر روایات متواتر نبوی در زمینه که نشان میدهد وصیت متوفی در بیش از یک سوم اموالش نافذ نیست،
شواهد قرآنی متعدد دیگری هم بر این تخصیص وجود دارد، از جمله:
🔹الف. در آیه 7 صریحا فرمود «لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثرُ نَصِيبًا مَّفْرُوضًا» که با تعبیر «نصیبٌ» نشان داد که وارثان سهمی در ماترک دارند که این سهم مفروض و ادایش واجب است؛ در حالی که اگر شخص حق وصیت در کل اموالش را داشته باشد این سهم باطل میشود.
(مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🔹ب. در آیه 11 برخی از این سهمها را تصریح کرد و این تصریح را مقید به جمله «من بعد وصیة» نکرد مانند جمله «لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ»
(مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🔹ج. در همین آیه تعبیر «غیرمضار» را بعد از وصیت آورده، که نشان میدهد که وصیت میتواند به گونهای باشد که به وارثان ضرر بزند، پس تمام مال در اختیار او نیست.
🔹د. در آیات 13 و 14 این میراث تعیین شده را حدود الهی خوانده که تعدی از آنها را مستوجب عذاب ابدی دانسته است: «تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ ... وَ مَن يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَتَعَدَّ حُدُودَهُ يُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِيهَا» پس این اندازهها قابل تعدی و تجاوز نیست و کاملا الزامآور است.
🔹ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
🔟 «مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ»
مقصود از عبارت «غیر مضار» در این آیه چیست؟
🍃الف. حال برای «وصیة» است؛ یعنی این وصیت نباید ضررزننده باشد، که مقصود میتواند ضرر زدن باشد به:
🌱الف.1. وارثان، به نحوی که عمده میراث به غیر وارثانی که خداوند معین کرده، برسد. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.2. وارثان نسبت به همدیگر، به نحوی که برخی از وارثان را بر برخی دیگر چنان ترجیح دهد که گروه دوم متضرر شوند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.3. وصیت وی ناظر به مصرف کردن اموالش به نحوی باشد که آن کار موجب ضرر زدن به کسی باشد. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱الف.4. وصیت به بیش از یک سوم باشد که به تبع آن به برخی از وارثان ضرر بخورد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🌱الف.5. مطلق وصیت، حتی وصیت در یک سوم، که به هدف ضرر دیدن برخی از وارثان باشد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523) که در این حالت اخیر، حکم آیه صرفا یک حکم اخلاقی و حداکثر حکم تکلیفی بر خود شخص میشود نه حکم وضعی و حقوقی که قابلیت پیگیری داشته باشد.
🌱الف.6. ...
🍃ب. حال برای «دین» است؛ آنگاه یعنی:
🌱ب.1. به بدهیای که واقعا برعهدهاش نیست اقرار کند تا بدین وسیله به وارثان ضرر بزند و آنان را از حق خویش محروم کند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.2. به دروغ ادعا کند بدهیای را که از کسی طلبکار بوده دریافت کرده، تا بدین وسیله وارثانش از دریافت آن سهم محروم شوند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.3. ادعا کند که بدهیای از او برعهده کسی است تا بدین وسیله به آن شخص ضرر بزند. (مجمع البيان، ج3، ص29)
🌱ب.4. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
1️⃣1️⃣ «يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ ... وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ»
عبارت «وصیةً مِن الله» میتواند:
🍃الف. مفعول مطلق باشد برای عبارت «یوصیکم الله» در آیه قبل. (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🍃ب. مفعول برای «مضار» باشد یعنی چنان نباشد که ضررزننده باشد به سفارشی که خداوند کرده است (که در بیش از یک سوم وصیت نکنید). (مفاتيح الغيب، ج9، ص523)
🍃ج. به معنای این است که این وصیتی از جانب خداوند در مورد بازماندگان است که آنان نیازمند نباشند؛ و موید این معنا آن قرائتی است که وصیة را به صورت مضاف الیه برای «مضار» قرائت می کرد. (مفاتيح الغيب، ج9، ص524)
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
2️⃣1️⃣ «يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ... فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً؛
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ»
در آیه قبل، برخی از احکام ارث را برشمرد و آن را «فریضةً مِن الله» معرفی کرد؛ در این آیه برخی احکام دیگر ارث را برشمرد و آن را «وصیةً مِن الله» دانست. چرا؟
🍃الف. تعبیر «فرض» شدیدتر از تعبیر «وصیت» است، در آیه اول بحث بر سر میراث اولاد [و والدین] بود و آیه دوم درباره میراث [همسر و] کلاله؛ و با این تفاوت تعبیر چهبسا میخواهد نشان دهد که رعایت حال اولاد [و والدین] مهمتر و سزاوارتر است. (مفاتيح الغيب، ج9، ص524)
🍃ب. ...
@yekaye
یک آیه در روز
937) 📖 وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ فَإِنْ كانَ لَهُنَّ و
.
3️⃣1️⃣ «يُوصيكُمُ اللَّهُ في أَوْلادِكُمْ... وَ لِأَبَوَيْهِ لِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ ... آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ لا تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعاً فَريضَةً مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً؛
وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ ... مِنْ بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصَى بِها أَوْ دَيْنٍ غَيْرَ مُضَارٍّ وَصِيَّةً مِنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَليمٌ»
در آیه قبل، برخی از احکام ارث را برشمرد و در پایان از علم و حکمت خداوند یاد کرد؛ اما در این آیه برخی احکام دیگر ارث را برشمرد و از علم و حلم خداوند یاد کرد.
همه اینها مبتنی بر علم است، اما
🤔چرا در اولی از حکمت و در دومی از حلم یاد کرد؟
🍃الف. در آیه اول بحث بر سر میراث اولاد و والدین بود و در پایانش تذکر داد که شما نمیدانید اولاد و والدینتان کدام نفعش برای شما بیشتر است، از این رو بر حکیمانه بودن این امر تاکید کرد؛ اما آیه دوم درباره میراث همسر و بویژه کلاله بود، که چهبسا افراد دلشان میخواهد که اگر از افراد کاملا نزدیک وارثی ندارند برای بقیه افراد هر طور دلشان میخواهد عمل کنند و از این جهت حلم بیشتری برای رعایت حکم داشته باشند.
🍃ب. ...
@yekaye
4️⃣1️⃣ «وَ لَكُمْ نِصْفُ ما تَرَكَ أَزْواجُكُمْ إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهُنَّ وَلَدٌ ... إِنْ كانَ رَجُلٌ يُورَثُ كَلالَةً أَوِ امْرَأَةٌ وَ لَهُ أَخٌ أَوْ أُخْتٌ فَلِكُلِّ واحِدٍ مِنْهُمَا السُّدُسُ فَإِنْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْ ذلِكَ فَهُمْ شُرَكاءُ فِي الثُّلُثِ»
📜حکایت
شريح قاضى حكمى كرده بود در باره زنى که وفات يافته بود و شوهر و دو پسر عمو از او باقی مانده بود كه يكى از آنها برادر مادرى متوفی هم بود؛ شريح نصفى از ماترکِ زن را به شوهر داد و باقى را كه به پسر عمویی كه برادر مادرى نيز بود، داد؛ و به پسر عموى ديگر چيزى نداد و او را محروم گذاشت.
امير المؤمنين (ع) شریح را احضار کرد و فرمود: به من خبر رسیده كه در مورد فلان زن كه متوفی شده، چنین حکم کردهای!
گفت: يا امير المؤمنين اين حكم را بر اساس كتاب الله انجام دادم، پسر عمویی كه برادر مادرى نيز بود را به مثابه دو برادر دانستم يكى از پدر و ديگری از مادر.
امیرالمومنین ع این را از ا نپذیرفت و فرمود: آیا در کتاب الله چنین یافتی که بعد از سهم همسر همه اموال به پسرعمویی که برادر مادری است برسد؟!
گفت: خیر.
حضرت فرمود خداوند متعال فرموده است: «و اگر مردی یا زنی که از او ارث میبرند کلاله باشد و برادر یا خواهری داشته باشد، پس برای هریک از آنان یک ششم است» پس سهم همسر را نصف قرار داد و یک ششم را برای برادر مادری قرار داد؛
سپس بقیه را بین دو پسر عمو تقسیم نمود،
پس سهم پسرعمویی که برادر مادری بود یک سوم شد و سهم پسرعمویی که برادر نبود یک ششم شد و سهم همسر نصف؛
و این گونه بود که سهم فریضه [واجب] را کامل کرد [چرا که جمع یک سوم و یک ششم و یک دوم معادل یک میشود] و قضاوت شریح را مردود شمرد و آن را جبران فرمود.
📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص134-135
@yekaye
938) 📖 يسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمَّا تَرَكَ وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَليم 📖
💢ترجمه
از تو فتوا میطلبند؛ بگو خداوند در مورد کلاله [= شخص بدون پدر و مادر و اولاد] به شما فتوا میدهد؛ اگر مردی بمیرد که او را فرزندی نباشد و خواهری داشته باشد، پس نصف میراث از آنِ وی است؛ و او [آن برادر] از وی [این خواهر] ارث میبرد اگر که وی را فرزندی نباشد؛ پس اگر دو خواهر داشته باشد پس برای آنان است دوسوم از آنچه باقی گذاشته است؛ و اگر برادران و خواهرانی [در کار] بودند، پس برای هر مردی مانند سهم دو زن است؛ خداوند برای شما تبیین مینماید تا مبادا گمراه شوید؛ و خداوند به هر چیزی داناست.
سوره نساء (4) آیه 176
1398/4/28
16 ذیالقعده 1440
@yekaye
🔹يَسْتَفْتُونَكَ ، يُفْتيكُمْ
▪️درباره ماده ماده «فتی» [یا «فتو»] قبلا بیان شد که این ماده در اصل بر دو معنای مختلف دلالت دارد:
🔸یکی معنای شادابی و طراوت است، که به جوان شاداب «فتی» (سَمِعْنا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقالُ لَهُ إِبْراهيمُ، انبیاء/۶۰؛ تُراوِدُ فَتاها عَنْ نَفْسِهِ، یوسف/۳۰) گویند؛ که مثنای آن «فَتَيان» (وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيانِ؛ یوسف/۳۶) میباشد و جمع آن «فِتْيَة» (کهف/۱۳) و «فِتْيَان» (یوسف/۶۲) است؛ و به دختر جوان «فَتَاة» گفته میشود که جمع آن «فَتَيات» (فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنات؛ نساء/۲۵) است.
🔸و معنای دیگر این ماده «تبیین حکم» است؛ و در این معنا، کلمات «فُتْيا» و «فَتْوَى» به معنای پاسخِ یک حکم مشکل است. در این معنا در قرآن کریم تنها به صورت فعل به کار رفته است: یا در باب استفعال (استفتاء: فتوا گرفتن، طلب فتوا کردن) ویا در باب إفعال (إفتاء: فتوا دادن) (يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ؛ نساء/۱۷۶)
🔖جلسه 594 http://yekaye.ir/al-kahf-18-13/
@yekaye
🔹امْرُؤ
▪️درباره ماده «مرؤ» در آیه 4 همین سوره توضیحات کافی ارائه شد و بیان شد که
▫️کلمه «إمرَأ» به معنای مرد به کار میرود در مقابل «مَرْأَة، إمرأة» به معنای زن؛
و اشاره شد که
▫️اگرچه همان طور که «مَرْأَة» و «إمرأة» برای زن به کار میرود: «فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتان» (بقره/۲۸۲) ، «إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْران» (آل عمران/۳۵)، واژههای «مرء» و «إمرأ» هم در درجه اول برای «مرد» به کار میرود: «ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِه» (بقره/۱۰۲) ، «ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ» (مریم/۲۸) ، «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخيهِ … وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنيهِ» (عبس/۳۶)
اما کاربرد آن به معنای مطلق انسان (اعم از مرد و زن) نیز بسیار شایع است: «أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ» (انفال/۲۴) ، «يَوْمَ يَنْظُرُ الْمَرْءُ ما قَدَّمَتْ يَداه» (نبأ/۴۰) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ» (نور/۱۱) ، «کُلُّ امْرِئٍ بِما كَسَبَ رَهينٌ» (طور/۲۱) «أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعيمٍ» (معارج/۳۸) ، «بَلْ يُريدُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُؤْتى صُحُفاً مُنَشَّرَةً» (مدثر/۵۲) ، «لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنيهِ» (عبس/۳۷)
و البته استفاده از لفظ مذکر، وقتی اعم از مذکر و مونث مد نظر است در زبان عربی عادی است، چنانکه حتی گاه «رجل» که اساساً برای مرد استفاده شده را برای مطلق از مردن و زن به کار میبرند: «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (نور/۳۷)
🔖جلسه 929 http://yekaye.ir/an-nesa-4-4/
@yekaye