یک آیه در روز
944) 📖 إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ
.
2️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ ...»
پذيرفتن توبه واقعى، از حقوقى است كه خداوند براى مردم، بر عهده خودش قرار داده است. (تفسير نور، ج2، ص258)
در حقیقت، اگرچه
⛔️اولا هیچکس حقی برعهده خدا ندارد؛ و
⛔️ثانیا حتی در جایی که افراد نسبت به همدیگر حق دارند، اگر کسی در حق دیگری بدیای مرتکب شد، حقی ندارد که مورد عفو قرار گرفتن را از او مطالبه کند،
با این حال،
❇️خداوند از باب لطف و عنایت خویش، و چهبسا برای تقویت امید انسان در برابر شیطان (حدیث 4.ب) این حق را به نفع بندگان بر خویش لازم کرده که اگر از گناهشان پشیمان شوند و توبه کنند، توبه آنان را بپذیرد و از مجازات آنان درگذرد.
@yekaye
یک آیه در روز
944) 📖 إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ
.
3️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ»
اولین شرطی که خداوند برای قبولی توبه قرار داده این است که گناه از روی جهالت باشد.
مقصود از «از روی جهالت بودن» در اینجا چیست؟
🍃الف. مقصود از جهل، نه ندانستن، بلکه نقطه مقابل عقل عملی است؛ یعنی آن چیزی که انسان را به سوی بدی سوق میدهد و بدی را در نظر انسان زینت میدهد؛ و در واقع، هر معصیتی که هرکس انجام میدهد ناشی از جهل است. (حدیث1؛ و نیز ابن عباس و عطاء و مجاهد و قتادة، به نقل از مجمع البيان، ج3، ص36)
🍃ب. مقصود این است که کنه عقوبتی که بر اثر آن کار متوجه آن خواهد شد را نمی دانند؛ یعنی نقطه مقابل علم یقینیای که انسان را قطعا به سوی عمل میکشاند. (فراء/ به نقل مجمع البيان، ج3، ص36)
🍃ج. آنان نمیدانند که این گناه است یا از این باب که خطای خود را توجیه میکنند و یا در استدلال بر بدی آن بدرستی مساله را حل نکردهاند. (جبائی، به نقل مجمع البيان، ج3، ص36)
🍃د. همین که لذت فانی را بر لذت باقی و همیشگی ترجیح میدهند مصداق جهل در تصمیمگیری است. (زجاج، به نقل مجمع البيان، ج3، ص36)
🍃ه. جهل در مقابل علم است و هر عمل ارادی که از انسان رخ میدهد از روی علم است؛ اما از آنجا که مردم دیدهاند که هرجا کسی مرتکب بدیای میشود تحت تاثیر شهوت و غضب و ... قرار گرفته و عقلش (که تشخیص و شناسایی برعهده اوست) کنار گذاشته شده، به این موارد هم تعبیر «جهل»اطلاق میکنند چنانکه به جوان لاابالی کمتجربه هم به همین مناسبت «جاهل» میگویند؛ در مقابل کسی که اگر کار بدی انجام میدهد کارش کاملا حساب شده باشد و این گونه نباشد که تحت تاثیر عاطف یکدفعه به گناه اقدام کرده باشد؛ که در این موارد می گویند او از روی عناد چنین کرد نه از روی جهالت؛ و شاید به همین مناسبت است که جمله «زود برمیگردند» را افزود که نشان دهد که این جهالت، همین غلبه هواها بر عقل بوده، نه از روی عناد و کاملا آگاهانه؛ زیرا جایی که هوا و هوس غلبه میکند وقتی هوا و هوس تمام شد فرد پشیمان میشود و احتمال توبهاش زیاد میشود برخلاف جایی که از روی عناد باشد، که شخص به این سادگی پشیمان نمیشود. (المیزان، ج4، ص239) (چهبسا حدیث 3 هم همین را مد نظر دارد)
🍃و. علمى كه در برابر هوسها و غرائز پايدار نباشد، جهل است. (تفسير نور، ج2، ص259)
🍃ز. ...
💠بحثی درباره تکلیف #جاهل
بسیاری از افراد این معنا را که #جهالت در این آیه به معنای #ندانستن باشد صریحا رد میکنند با این اعتقاد که در جایی که شخص، از گناه بودن گناهی اطلاع ندارد، آن کار اساسا گناه و قابل مجازات نمی باشد؛
🤔اما به نظر میرسد که این تحلیل جامعی نیست و همین ندانستن هم میتواند قابل مجازات و سزاوار توبه کردن باشد:
▪️در جایی که شخص جاهل مقصر است (یعنی در موقعیتی بوده که وظیفه داشته برود و یاد بگیرد و در این جهت کوتاهی کرده است) که مساله کاملا واضح است؛
▪️در جایی هم که جاهل قاصر باشد، باز اقتضای اولیه اعمال مجازات برای یک حکم این نیست که تک تک اشخاص حتما بر آن مطلع شده باشند؛ چنانکه در تمامی کشورها صرف همین که قانون ابلاغ عمومی شده باشد برای اینکه کسی را که از قانون تخطی میکند مجازات کنند کافی میدانند؛ و اطلاع نداشتن از قانون را، در صورتی که قانون در معرض عموم قرار گرفته باشد، دلیل موجهی برای عدم مجازات نمی دانند؛
▫️و اگر هم در چنین مواردی مجازات را به طور کامل اجرا نکنند این را مصداق لطف و فضل میدانند نه حق شخص؛
▫️و همین مطلب هم که در احادیث نبوی آمده که خداوند این مورد را بر مسلمانان تخفیف داده، شاهدی بر همین مدعاست.
@yekaye
یک آیه در روز
944) 📖 إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ
.
4️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ»
مقصود از اینکه «بزودی توبه میکنند» چیست و چرا این تعبیر را به کار برد؟
🍃الف. به قرینه آیه بعد، مقصود تا پیش از مردن است؛ و کنایه است از اینکه اهل سهلانگاری و عقب انداختن توبه نیستند که با رسیدن مرگ فرصت توبه را از دست دهند.
(المیزان، ج4، ص240)
🍃ب.برخی گفتهاند مقصود از آن، همان زمانی است که عرفاً نزدیک به زمان انجام گناه باشد و شخص سریع توبه کند و زیاد بین گناه و توبه فاصله نیندازد.
بر این نظر اشکال گرفته شده که چون آیه با آوردن کلمه «إنما» در مقام «حصر» است، اینکه کسی بعد از گذشت زمانی طولانی از گناه، توبه کند و توبهاش پذیرفته نشود، با آیه بعد ناسازگار است.
(المیزان، ج4، ص240)
اما میتوان از این معنا هم دفاع کرد که :
▪️«إنما» از باب تاکید باشد نه حصر؛ و یا
▪️اگر حصر است، ناظر به مراتب بالای مغفرت باشد نه تمام مراتب آن؛ بویژه که کاملا طبیعی است که در مقام هشدار دادن به انسان برای جلوگیری از سهلانگاری و فراموشی او، بر ضرروت زود اقدام به توبه کردن تاکید شود.
🍃ج. با این تعبیر، خداوند، گناهكاران را به توبه فورى تشويق مىكند. (تفسير نور، ج2، ص259)
🍃د. میخواهد نشان دهد سرعت در توبه، كليد قبولى آن است. (تفسير نور، ج2، ص259)
🍃ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز
944) 📖 إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ
.
5️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»
چرا با اینکه در ابتدا فرموده بود «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ» دوباره فرمود «فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ»؟
🍃الف. جمله اول، اعلام این است که خداوند از باب کرم و فضل و احسان این قبول توبه را بر خود واجب کرده است؛ و جمله دوم در مقام اخبار است که خداوند این کار را خواهد کرد. (مفاتيح الغيب، ج10، ص8)
🍃ب. جمله اول در مقام بیان این است که برعهده خداست هدایت کردن به توبه و توفیق توبه دادن برای کسی که از روی جهالت مرتکب گناه شده؛ و جمله دوم در مقام بیان قبولی توبه است. (مفاتيح الغيب، ج10، ص8)
در واقع، توبه بنده، محفوف به دو توبه از جانب خداوند است: یعنی ابتدا خداوند باید با رحمتش متوجه بنده شود تا توفیق توبه در بنده پدید آید «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ لِيَتُوبُوا» (توبه/118) و بعد از اینکه توبه کرد دوباره با رحمت به سوی او برگردد تا با این رحمت، توبه بنده مورد قبول واقع گردد: «إِلاَّ الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ» (توبه/160). (الميزان، ج4، ص243)
و عبارت اول ناظر به توبه اول خداوند است و عبارت دوم ناظر به توبه دوم او.
🍃ج. ...
6️⃣ «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَريبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً»
چرا آیه را با اشاره به علیم و حکیم بودن خداوند ختم کرد؟
🍃الف. با اینکه مقام، مقام پذیرش توبه است، اما در عین حال شرط و شروطی برای توبه گذاشته و برخلاف آیه قبل است که سخن از توبه و بلافاصله پذیرش آن به میان آورد. در چنان مواردی اقتضای فصاحت این است که بر غفاریت و رحمت خداوند تاکید شود؛
اما در اینجا که توبه را مشروط به شروطی میکند مناسب این است که بر علم و حکمت خداوند تاکید شود، که به مخاطب بفهماند اگر چنین شروطی قرار داده شده، از روی علم و حکمت است و خود همین شروط به نفع فرد گناهکار است.
🍃ب. توبه بايد واقعى باشد، اگر تظاهر به توبه كنيم خدا مىداند.
(تفسير نور، ج2، ص259)
🍃ج. پذيرش عذر گناهكاران بىعناد، مطابق با حكمت است.
(تفسير نور، ج2، ص259)
🍃د. با توجه به اینکه مقام بحث، مقام قبول توبه است، علیم بودنش اشاره به این است که او میداند که بنده به خاطر استیلای شهوت و غضب و از روی جهالت مرتکب گناه شده؛ و حکیم بودنش اشاره به این است که وقتی او بدین مطلب علم دارد، اقتضای حکمتش این است که راه توبه را برای چنین بنده ای باز بگذارد و اگر او زود توبه کرد از او بپذیرد. (مفاتيح الغيب، ج10، ص8)
🍃ه. ...
@yekaye
945) 📖 وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لاَ الَّذينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً 📖
💢ترجمه
و توبه برای کسانی نیست که مرتکب بدیها میشوند، تا هنگامی که مرگ نزد یکی از آنان حاضر شود، گوید: من همین الان توبه کردم؛ و نه کسانی که میمیرند و کافرند؛ آناناند که برایشان عذابی دردناک آماده کردهایم.
سوره نساء (4) آیه 18
1398/5/18
7 ذیالحجه 1440
@yekaye
🔹الْآنَ
قبلا بیان شد که
▪️ اینکه ماده اصلی این کلمه و کلمات مشابه «أنی» یا «أون» است محل اختلاف است؛
و این اختلاف ناشی از آن است که حرف عله ظاهرا اصالتی ندارد و جایش قابل تغییر است؛
و هرچه باشد این ماده را دارای چهار اصل معنایی دانستهاند
🔹درنگ و بردباری؛
🔹لحظه زمان،
🔹رسیدن به چیزی، و
🔹ظرفی از ظروف.
▪️اما به نظر میرسد همه این معانی (و یا لااقل سه معنای اول) را را میتوان به یک اصل واحد برگرداند و آن را به معنای «نزدیک شدن زمانِ چیزی» و یا «به بلوغ و زمان موعود رسیدن و نُضج گرفتن به لحاظ زمانی» دانست. مثلا «یأن» در آیه «أَ لَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ» (حدید/16) یعنی آیا زمان اینکه دلهای آنان خاشع شود نرسیده است.
▪️از این ماده کلمات «آن» (به معنای لحظه) و «تأنّی» (به معنای درنگ کردن) در فارسی هم به کار میرود.
▪️«آناء» جمعِ «آن» (به معنای لحظه) میباشد که برخی گفتهاند در این آیه به معنای آن لحظاتی است که شب به اوج خود رسیده است. «الْآنَ» ظرف برای وقت حاضر است و از ابن سراج نقل شده که الف و لام آن، «ال» معرفه نیست؛ زیرا حرف تعریف برای تمییز دادن بین امور مشترک است؛ بلکه «آن» با حرف الف و لام اساساً برای وقت حاضر وضع شده همانند الف و لام در کلماتی مانند «الثریا» و «الّذی».
▪️«آن» معنای دیگری هم دارد که این کلمه (و مونث آن: «آنیة») در عبارات «عَيْنٍ آنِيَةٍ» (غاشیه/5) و «حَمِيمٍ آنٍ» (الرحمن/44) به معنای چشمه یا آب جوشانی که به نهایت درجه حرارت رسیده است.
«آنیة» نیز معنای دیگری دارد: «ظرف» (وَ يُطافُ عَلَيْهِمْ بِآنِيَةٍ مِنْ فِضَّة؛ انسان/15) و وجه تسمیهاش را این دانستهاند که ظرفی است که به عالیترین وجه ساخته شده و در وقت مورد نظر، از آن در حد نهایت استفاده میشود.
🔖جلسه 542 http://yekaye.ir/al-ahzab-33-53/
@yekaye
🔹كُفَّارٌ
قبلا بیان شد که
▪️ماده «کفر» در اصل دلالت بر پوشاندن و مخفی کردن میکند؛
▫️به کشاورز »کافر» گفته میشود چون دانه را در دل خاک مخفی میکند و
▫️«کفاره» هم کفاره است چون گناه را میپوشاند و
▫️«تکفیر» هم به معنای اقدامی است که چنان روی گناه را میپوشاند که گویی انسان گناهی انجام نداده (در مقابل حبط که در مورد نابود شدن کارهای خوب است) [البته در زبان فارسی، حکم کردن به کفر شخص دیگری را «تکفیر» میگوییم که در زبان عربی تعبیر «إکفار» بدین معناست]؛ و
▫️ کفر، هم در نقظه مقابل ایمان به کار میرود زیرا «حق را میپوشاند» و هم در نقطه مقابل «شکر» و به معنای «ناسپاسی» به کار میرود زیرا نعمت را میپوشاند.
▪️در خصوص این مطلب اخیر، راغب اصفهانی توضیح داده که در مورد ناسپاسی نعمت، غالبا تعبیر «کفران» به کار میرود، و در مورد انکار خدا و نبوت و شریعت (بیدینی) غالبا تعبیر «کُفر» (که فاعل آن، «کافر» است) به کار میرود و «کُفُور» در هر دو با هم به کار میرود.
▪️بر اساس توضیحات ایشان اگر بخواهیم با توجه به این دو معنای ناسپاسی (کفران نعمت) و بیدینی، مشتقات این ماده را دسته بندی کنیم باید بگوییم:
▫️الف. «کفران» غالبا برای ناسپاسی نعمت به کار میرود، و کسی که زیاد کفران نعمت میکند، «کَفور» است و«کَفّار» بلیغتر از «کَفور» است، و غالبا برای جمع بستن کسی که کفران نعمت میکند از تعبیر «کَفَرَة» استفاده میشود.
▫️ب. «کُفر» غالبا برای بیدینی به کار میرود، و کسی که منکر خدا یا نبوت یا شریعت است «کافر» است که جمع آن «کُفّار» است.
و توجه شود که اینها معانی پراستعمال است وگرنه چنانکه اشاره شد برای «زارع» و کشاورز هم تعبیر «کافر» به کار میرود و لذا «کُفّار» که جمع «کافر» است در آیه ۲۰ سوره حدید، میتواند به معنای «زُرّاع» (کشاورزان) باشد و میتواند به همان معنای مخالفان اسلام باشد.
▪️همچنین اگرچه در فرهنگ دینی غالبا کلمه «کافر» فقط به معنای منکر خدا و نبوت و شریعت به کار میرود اما در ادبیات قرآنی در مورد منکر ولایت و امامت الهی هم این تعبیر به کار میرود چنانکه کسانی که به جای ولایت الله، ولایت طاغوت را پذیرفته باشند کارشان «کفر» معرفی شده (بقره/۲۵۶) و حتی منافق هم (که ظاهرا مسلمان است و خدا و نبوت و شریعت را قبول دارد) کافر خوانده شده است (نساء/۱۳۷-۱۳۸؛ منافقون/۱-۳). همچنین قبلا حدیثی گذشت که توضیح داده بود که کفر در قرآن به پنج معنا به کار رفته: کفر حجود (انکار) [که دو قسم میشد: انکار از روی ظن و گمان، ویا کاملا آگاهانه در برابر حقیقت ایستادن]، ترک آنچه خدا دستور داده، کفر برائت و کفر نعمت (جلسه۱۵۹، حدیث۱)
🔖جلسه 205 http://yekaye.ir/al-furqan-025-50/
@yekaye
🔹أَعْتَدْنا
▪️درباره ماده «عتد» برخی اصل آن را به معنای حضور و نزدیک شدن میدانند (معجم المقاييس اللغة، ج4، ص216)؛ برخی آن را ذخیره کردن و آماده کردن چیزی پیش از آن که بدان نیاز افتد معرفی کرده اند (مفردات ألفاظ القرآن، ص545).
▪️این ماده به کلماتی مانند «إعداد» (از ماده «عدد») و «تهیّؤ» (از ماده «هیء») و احضار (از ماده«حضر») نزدیک است؛
در تفاوت اینها گفتهاند که
🔸«إعداد» در جایی است که آماده کردن با شمارش دقیق همراه است؛
🔸در «احضار» مطلق حاضر کردن، اعم از اینکه مقدمه چیز دیگر باشد یا خیر، مد نظر است؛
🔸در «تهیه» مطلق تنظیم مقدمات کاری از ابتدا تا انتهایش مورد نظر است؛
🔸اما ماده «عتد» ناظر است به تهیه کردن بالفعل که امر مورد نظر را حاضر میکند. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج8، ص25)
▪️«عتید» صیغه مبالغهای است که هم به معنای اسم مفعول (مُعَدّ: آماده شده) «وَ قالَ قَرينُهُ هذا ما لَدَيَّ عَتيدٌ» (ق/23) به کار میرود و هم به معنای اسم فاعل (مُعِدّ: آمادهکننده) که در آیه «ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ» (ق/18) به معنای «مُعتِدّ» (ذخیرهکننده) است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص545)
▪️لازم به ذکر است که برخی فعل «أعتد» در قرآن را (أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً، یوسف/31؛ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَليماً، نساء/18) اساسا نه از ماده «عتد» بلکه از ماده «عدد» قلمداد کردهاند که یکی از دالهای آن به تاء تبدیل شده است. (به نقل از مفردات ألفاظ القرآن، ص545)
📿اگر ماده «عتد» را مستقل از «عدد» بدانیم، و فعل «أعتَدَ» در قرآن را از این ماده بدانیم، این ماده 16 بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹عَذاباً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «عذب» در معانی بسیار متعددی به کار رفته است، مثلا:
▫️عَذُبَ الماءُ: آبی است که گوارا و طیب باشد؛
▫️عاذب و عَذُوب: هم به کسی میگویند که از شدت عطش، توانایی خوردن هم ندارد و از خوردن هم خودداری میکند؛ و هم به کسی یا جایی میگویند که بین او و آسمان ستر و پوششی وجود نداشته باشد؛
▫️أعذَبَ عن الشَّىء، به معنای دوری گزیدن از چیزی است؛
▫️عَذَّب، یُعَذّبُ، عذاب، به معنای کتک زدن است و در مورد هر سختگیری شدید (شکنجه کردن) هم به کار میرود،
▫️عَذَبة (که جمع آن، عَذَب است) به انتهای شلاق گفته میشود.
▪️با این تکثر معانی،
▫️ برخی از اهل لغت مانند ابن فارس، از اینکه یک اصل واحدی برای تمامی این معانی بیابند اظهار عجز کردهاند؛
▫️ برخی همچون راغب اصفهانی سعی کردهاند دو معنای اصلی برای این واژه مطرح کنند، یکی معنای طیب و گوارا، و دیگری به معنای عذاب دادن، یا کتک زدن و شکنجه دادن، و همه معانی اخیر را به نحوی به این دومی برگردانند، هرچند این احتمال را هم دادهاند که اصل عذاب دادن هم به نحوی به «عَذب: گوارایی» برگردد بدین صورت که تعذیب به معنای «زایل کردن عَذب و گوارایی معیشت» باشد؛ و
▫️برخی هم همچون مرحوم مصطفوی همه را به یک معنا ارجاع داده و گفتهاند معنای اصلی این واژه عبارت است از «آن چیزی که ملائم طبع و مقتضای حال باشد» که این معنا در مورد «گوارا» کاملا معلوم است، و در مورد «عذاب» هم اضافه شدن حرف «الف» دلالت بر نوعی امتداد دارد و این کلمه در مورد عقوبتها و امور ناخوشایندی به کار میرود که به نحوی مقتضای حال افراد گردیده است و بدین سان تمامی معانی دسته دوم را هم به همین معنا برگرداندهاند.
▪️هرچه باشد، عذاب در این معنای دوم با معنای «درد» (ألم) و «عقوبت» (تنبیه کردن) بسیار نزدیک است؛ و
🔸 در تفاوت «عذاب» و «ألم» گفتهاند که در مفهوم عذاب، نوعی استمرار نهفته است اما «درد» لزوما بدین معنا نیست که ادامه داشته باشد؛ و
🔸در تفاوت «عذاب» با «عقوبت» گفتهاند که عقوبت در جایی به کار میرود که شخص سزاوار تنبیه باشد، اما عذاب لزوما چنین نیست و نهتنها در مورد کسانی که مستحق عقوبتند، بلکه در مورد آزار و اذیت اشخاص بیگناه هم این تعبیر به کار میرود.
🔖جلسه 499 http://yekaye.ir/al-qalam-68-33/
@yekaye