eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 2️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ ...» اختيار حرام و حلال كردن امور (مأكولات، مشروبات، معاملات و منكوحات ...) تنها براى خداست. 📚(تفسير نور، ج‏2، ص265) @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 3️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ ...» ازدواج با غير محارم، عامل گسترش ارتباط خانواده‏ها است. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 📝نکته تخصصی و لوی اشتراوس، جامعه‌شناس و مردم‌شناس بلژیکی- فرانسوی با بررسی نظام‌های خویشاوندی، متوجه شد که چیز مشترکی در میان همه جوامع انسانی وجود دارد و آن چیز «منع زنا با محارم» است. در واقع، منع رابطه با محارم علاوه بر اینکه سبب گسترش نظام اجتماعی به سوی گروه‌های غیر خودی می‌شود، با جهان شمول بودن خود یک رفتار فرهنگی را نشان می‌دهد که هیج نوع توجیه طبیعی نمی‌توان برای آن به دست آورد. پس، از نظر وی، منع زنا با محارم امری فراطبیعی است و ارتباط و پیوندی است که زمینه‌ی فرهنگ را تشکیل می‌دهد. این امر، اولین عمل سازمان اجتماعی است که به وسیله آن بشر بر طبیعت فایق می‌آید. فایق آمدن بر طبیعت به این معنی است که انسان خود کنترل خویش را در دست می‌گیرد و وضعیت خویش را، نه طبیعت بلکه خودش تعادل می‌بخشد و اداره می‌کند. 🔖 http://mirasfarda.org/?p=7145 @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 4️⃣ «أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ» شير مادر، همچون تولّد از مادر، يكى از اسباب محرميّت است. پس در انتخاب دايه دقّت كنيم. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 💠نکته تخصصی 🔷درباره مساله () سه بحث مهم مطرح است: 🔹الف. مدت شیرخوارگی: همگان اتفاق نظر دارند که شیرخوارگی تنها در کودکی است که موجب محرمیت می‌شود؛ درباره زمان آن، شیعیان و شافعی‌ها آن را تا دوسالگی می‌دانند؛ مالکی‌ها دوسال و یک ماهگی؛ و حنفی‌ها تا دوسال و نیم. (مجمع البيان، ج‏3، ص47) 🔹ب. مقدار شیرخوردن: روایات متعدد از اهل بیت ع تصریح دارد که شیر خوردنی ملاک است که گوشت و استخوانی را در کودک برویاند؛ از این رو مقدارش را مدت زمانی پیاپی که فقط توسط یک زن شیر بخورد، دانسته‌اند که درباره این مدت یک شبانه‌روز کامل یا 10 بار (و بنا به برخی نظرات، 15 بار) شیر دادن پیاپی گفته‌اند؛ اما در میان اهل سنت، ابوحنیفه هر مقداری باشد [ولو یک بار آن هم به طور ناقص] کافی می‌داند و شافعی‌ها 5 بار شیر خوردن را شرط می‌دانند. (مجمع البيان، ج‏3، ص47) 🔹ج. کیفیت شیر خوردن: نظر فقهای شیعه این است که شیر خوردنی باعث محرمیت می‌شود که بچه مستقیما از سینه خانمی شیر بخورد، اینکه شیر وی را بدوشند یا به هر نحوه دیگری شیر را به بدن بچه برسانند مایه محرمیت نمی‌شود؛ البته ظاهرا نظرات اهل سنت در این زمینه مختلف است. (مجمع البيان، ج‏3، ص47) @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 5️⃣ «أُمَّهاتُكُمُ اللَّاتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ» اشاره شد که در حدیث مورد قبول شیعه و سنی از پیامبر ص روایت شده که بر اثر شیرخوارگی هم همان حرمت و محرمیتی پدید می‌آید که بر اساس نَسَب و خویشاوندی موجب حرمت و محرمیت می‌شود (حدیث6)؛ یعنی نه‌تنها زنی که شیر داده به مثابه مادر است، بلکه دختران او همچون خواهر، خواهران و برادران او همچون خاله و دایی، و ... می‌باشد. قرآن کریم در این آیه با ظرافت خاصی این حکم را بیان کرده است: نه‌تنها کسی که به انسان شیر می‌دهد را «مادر» نامید، بلکه دختر وی را هم «خواهر» نامید تا نشان دهد این مادر در تسری دادن حکم محرمیت، همانند مادر واقعی انسان است و همه محرمیت‌های ناشی از خویشاوندی در اینجا هم پیاده می‌شود. 📚(مفاتیح الغیب، (فخر رازی) ج10، ص26) @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 6️⃣ «وَ رَبائِبُكُمُ اللَّاتِي فِي حُجُورِكُمْ» تمامی علمای شیعه و اکثریت قاطع اهل سنت تردیدی نکرده‌اند که تعبیر «فی حجورکم» [در دامان و تحت سرپرستی شما] قید احترازی نیست؛ یعنی چنین نیست که حرمت و محرمیت تنها در خصوص دخترانی باشد که تحت سرپرستی شوهر جدید بزرگ شده باشند و دختری که قبلا بزرگ شده ویا بعد از طلاق از این شوهر و بر اثر ازدواج با شوهری دیگر به دنیا می‌آید، حرام و محرم نباشد. صرف نظر از احادیث متعددی که این نکته را توضیح داده‌اند، مهمترین شاهد لفظی در خود آیه برای چنین استظهاری این است که در مورد قید دیگری که برای این حرمت و محرمیت آمده (اینکه نزدیکی با مادر این دختران رخ داده باشد) تصریح شده که اگر این نزدیکی رخ نداده باشد، حرمت ابدی حاصل نمی‌شود. به قرینه چنین تاکیدی درمی‌یابیم که تعبیر «فی حجورکم» قید توضیحی است، نه احترازی. (المیزان، ج4، ص265) 🔹بر این اساس، درباره چرایی افزوده شدن این قید تحلیل‌هایی شده است، از جمله: 🍃الف. غالبا دختر زن تحت سرپرستی شوهر وی بزرگ می‌شود (المیزان، ج4، ص264) و این وصف غالبی را شاید بدین جهت آورده که به نحوی اشاره کند که به دخترانى كه از شوهر قبلىِ زن شما هستند، به چشم دختر خود نگاه كنيد و مربّى آنان باشيد. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 🍃ب. چه‌بسا این از باب اشاره به حکمت حرمت و محرمیت این دختران باشد؛ یعنی ظاهرا مهمترین علت حرمت و محرمیت این زنان بر مرد، کثرت اختلاط و همنشینی بین مرد با این زنان است، که گر این زنان بر مرد حرام نمی‌شدند، با چنین حجم اختلاطی که عرفا روی می‌دهد، احتراز از وقوع زنا بسیار دشوار می‌بود. (المیزان، ج4، ص264) چرا که با وضع چنین حرمتی و قبح عرفی‌ای که در پی این حرمت پدید می‌آید، اساساً ریشه ارتباط جنسی با محارم را در ذهن طرفین می‌خشکاند؛ و از این روست که ای حرمت، محرمیت و جواز بیشتری در حوزه پوشش زن و نگاه مرد به وی را در پی دارد. 🍃ج. ... @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 7️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ ... رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ» در این آیه، ازدواج با دخترِ زن حرام شمرده شده، مگر اینکه به آن زن ورود نشده باشد. درباره اینکه مقصود از این ورود و دخول چیست، دو دیدگاه مطرح است: 🍃الف. مقصود، جماع [= عروسی کردن] است؛ یعنی اگر رابطه جنسی هم رخ دهد ولی به حد جماع نرسد، شامل این حرمت نمی‌شود. (منسوب به ابن عباس، به نقل از مجمع البيان، ج‏3، ص48) 🍃ب. مقصود هر حدی از رابطه جنسی است، هرچند به حد جماع نرسد؛ که نظر اغلب شیعه است ولو که برخی در آن اختلاف دارند (مجمع البيان، ج‏3، ص48) 💠نکته تخصصی در کشف تلازم بین احکام حرمت و محرمیت در اغلب موارد، از مهمترین شواهد اصیل و ریشه‌دار بودن از زمان پیامبر ص است. اینکه اصل شرعی را عموم فقهای شیعه و سنی از ضروریات دین، شمرده‌اند صرفا به خاطر وجود چند روایتی که مستقیما میزان پوشش زن را معین کرده‌اند، نیست، تا کسی توهم کند که با مناقشه در سند برخی از این روایات، می‌تواند اصل وجوب شرعی چنین امری را زیر سوال ببرد. یعنی حتی اگر از تواتر معنوی* روایاتی که مستقیما محدوده پوشش واجب شرعی برای زن را هم معین می‌کند صرف نظر کنیم؛ سایر احکام شریعت و سوال و جواب‌هایی که در این حوزه‌ها واقع شده، به طور مستقیم یا غیرمستقیم خبر از رواج و جدی بودن و قطعی بودن وجود این حکم شرعی در ذهن سوال کننده و جواب دهنده (پیامبر یا امام) بوده است؛ و از این روست که این حکم شرعی، همانند احکامی مانند نماز و روزه، جزء‌ ضروریات دین به حساب می‌آیند. 🤔مثلا احادیثی که موجب گردیده برخی از فقها نظر «ب» را برگزینند (مانند حدیث12) بوضوح در خصوص را مصداقی از جنسی ‌ای که موجب و فرزند آن زن می‌شود دانسته است.** ✳️ پی نوشت‌ها * تواتر گاهی لفظی است، یعنی عین عبارت توسط روایان بسیار متعدد نقل شده، گاهی معنوی است، یعنی معنا و حکمی که مورد نظر است به طرق گوناگون نقل شده که این طرق به حد تواتر می‌رسد. لازم به ذکر است که در جایی که تواتر حاصل می‌شود صحت سند شرط نیست؛ و خود تواتر (نقل یک مطلب از طرق متعددی که متمایز از یکدیگرند) حتی اگر راویانش ضعیف باشند، بتنهایی اثبات کننده اعتبار مطلب مورد نظر است؛ از این رو، مناقشات برخی از افراد درباره سند روایات حجاب، لطمه‌ای به اعتبار اصل این حکم شرعی نمی‌زند. **جالب اینجاست که فقهایی هم که نظر «الف» را دارند و حرمت را منوط به تحقق جماع می‌دانند، باز هم این گونه احادیث را درست دانسته، و صرفا به جای حرمت ازدواج با فرزندِ چنین زنی، فتوا به کراهت آن داده‌اند. (مانند شیخ طوسی در استبصار، ج3، ص63) آنچه به عنوان شاهد بحث ما مهم است این است که در گفتگوی مذکور در این حدیث، پوشاندن موی سر، در عداد سایر روابط جنسیِ کمتر از جماع قلمداد شده است. @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 8️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ ... رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ» چون در این آیه نزدیکی با زنان را شرط حرمت ازدواج با دخترانشان قرار داده است - چنانکه از روایات متعدد نیز برمی‌آید - این حکم منحصر به زنانی نمی‌شود که نکاح با آنان به موجب ازدواج دائم انجام شده باشد، بلکه در صورت ازدواج موقت ویا نکاح با کنیز هم این حکم برقرار است (حدیث11)؛ ‌ بلکه - به فتوای اغلب مفسران و فقهای شیعه و سنی - در صورت زنا نیز دختران آن زن بر آن مرد حرام می‌شوند. @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 9️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ ... حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ» مقصود از پسرانتان که از صلب شمایند، خارج کردن «پسرخوانده» است؛ یعنی اگر پسرخوانده‌ی کسی همسرش را طلاق دهد، ازدواج با زنِ پسرخوانده جایز است؛ چنانکه درباره ازدواج پیامبر با همسر زید بن حارثه آیه‌ای صریح نازل شد (احزاب/47) 📚(مفاتیح الغیب، ج10، ص30) و در فقرات مختلف این آیات کسی تردید نکرده که وقتی مثلا حرمت ازدواج با «مادر» یا «دختر» و ... مطرح است، این حکم شامل ادامه نسل از همان طریق (مانند مادربزرگ (اعم از مادر مادر یا مادر پدر)، نوه (اعم از دختر دختر یا دختر پسر) و ...) هم می‌شود. 💢این از بهترین شواهد است که تمامی ائمه اطهار علیهم‌السلام، پسران پیامبر اکرم ص از صُلب او شمرده شوند و شیعه کاملا حق دارد که آنان را با عنوان «یا ابن رسول الله» خطاب قرار می‌دهد. (حدیث14) @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 🔟 «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ ... أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ» ازدواج همزمان با دو خواهر، معمولًا آنان را به حسادت و رقابت شخصى و جنسى مى‏كشاند و علاقه‏هايشان به عداوت مى‏انجامد. شايد نهى به اين خاطر باشد. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 📝نکته تخصصی معروفترین حالتی که و با زنی حرام است و آن زن انسان هم نیست، زنان شوهردار است مادامی که از شوهرشان «به طور کامل» جدا نشده‌اند. (قید «به طور کامل» اشاره است به اینکه باید «عده» را هم سپری کرده باشند، زیرا در دوران «عده» هنوز طرفین اجازه رجوع و از سرگیری رابطه زناشویی را دارند). اما در اسلام یک مورد هم وجود دارد که زن حتی اگر شوهر هم نداشته باشد، با اینکه جزء محارم انسان نیست، خواستگاری و ازدواج با او حرام است؛ و آن است. 💐شواهد متعددی وجود دارد که تشریع این حکم، صرفا برای رعایت شأن و عواطف و احساسات زنان بوده است؛ در واقع، با اینکه بسیاری از زنان، ازدواج شوهرشان با زن دومی را نمی‌پسندند، اما دست کم چون این ازدواج برای رفع یک مشکل مهم اجتماعی ضرورت دارد (که در این باره در جلسه 928، تدبر 8 توضیح کافی ارائه شد: http://yekaye.ir/an-nesa-4-3/)، اسلام می بایست آن را مجاز بشمرد. 🤔با این حال، این به معنای نادیده گرفتن مطلق احساسات زنان نبوده است؛ و از بهترین شواهر اینکه اسلام در این عرصه احساسات زنان را جدی گرفته این بوده که هرگونه تعدد زوجاتی را مجاز نشمرده است؛ یعنی جدا از اینکه اموری همچون بین زوجین را شرط اقدام برای این کار می‌شمرد، در برخی از موارد مطلقا اجازه نمی‌دهد که معروفترینش همین حالتی است که کسی بخواهد دو خواهر را همزمان در عقد خود داشته باشد. 👈از شواهدی که نشان می‌دهد ممنوعیت ازدواج همزمان با دو خواهر، برای رعایت و بوده، تفاوتهای این حرمت با حرمت ازدواج با زنان مطلقه است: در بحث زن مطلقه، تنها زن است که باید عده نگهدارد و تا پایان عده، حق ازدواج ندارد؛ اما در جایی که مردی زنی را طلاق گفته، تا وقتی عده این زن تمام نشود، نه‌تنها خود آن زن حق ازدواج با مرد دیگر را ندارد، بلکه شوهرش هم حق ازدواج با خواهر آن زن را ندارد؛ اما اگر جدایی زن و شوهر به این صورت بوده باشد که زن خودش خود را خلع کرده باشد [یعنی علی‌رغم میل مرد و به خاطر اینکه حاضر نیست دیگر به زندگی مشترک با این مرد ادامه بدهد، خودش برای طلاق اقدام و در این کار اصرار ورزیده و جدایی خود را قاطعانه و بی‌بازگشت معرفی نموده]، با اینکه همچنان خودش باید عده نگه دارد؛ اما شوهرش حق دارد حتی در ایام عده با خواهر وی ازدواج کند (حدیث18). 👈همچنین در این زمینه بین زن آزاد و کنیز هم فرق نگذاشته است؛ و این از شواهدی است که نشان می‌دهد مواجهه اسلام با مساله بردگان، کاملا مواجهه‌ای انسانی بوده و نه تثبیت نظام برده‌داری: همان گونه که شخص حق ندارد با دو خواهر که هر دو آزاد هستند نکاح کند، چنین حقی را در مورد دو خواهری که هردو کنیز خود وی باشند و طبیعتا اجازه ازدواج آنها با وی است نیز ندارد. (حدیث19) 👈شاهد دیگر بر اینکه چنین حکمتی در این حکم نهفته و صرفا یک حکم تعبدی نیست، آن است که با اینکه در ادامه آیه، با قید »إلا ما سلف» نشان داد که مواردی که قبلا رخ داده، مورد مواخذه قرار نمی‌گیرد؛ در عین حال، این را بدین معنا ندانست که مردی که چنین اقدامی کرده حق دارد همچنان دو خواهر را تحت عقد خویش نگه دارد. (توضیح بیشتر این نکته اخیر در تدبر بعد) @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 1️⃣1️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي‏ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً» عبارت «إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ» به نحوی نشان می‌دهد که قانون عطف به ما سبق نمى‏شود. (تفسير نور، ج‏2، ص265) 🔹درباره اینکه این قید، استثنا از چه چیزی است: دو احتمال هست (و با توجه به امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا، بعید نیست هر دو مد نظر باشد): 🍃الف. استثناء از عبارت اخیر است: یعنی كسانى كه قبل از تحريم، دو خواهر را به عقد خود در آورده‏اند، كيفرى ندارند؛ و البته عموم مفسران شیعه و سنی بیان کرده‌اند که همانند آیه قبل که ازدواج با زنِ پدر را حرام کرد و اقدام گذشته را عفو نمود (وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلَّا ما قَدْ سَلَفَ) اما بعد از اعلام اين قانون، همه را موظف کرد که اگر چنین کاری قبلا کرده‌اند الان وی را ترک گویند؛ اینجا نیز بايد تنها يكى از خواهران را نگاه دارد و ديگرى را رها كند. (المیزان، ج4، ص265) وشاهد بر چنین معنایی در آیه، عبارت «إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً» است که نشان می‌دهد که «آنچه گذشته مورد غفران قرار می‌گیرد» (مفاتیح الغیب، ج10، ص32) که دلالت دارد مساله فقط منتفی کردن عذاب و مواخذه است، نه روا دانستن ادامه چنین ازدواجی. در واقع، این چنین برخوردی از جانب پیامبر ص درباره این حکم بخوبی نشان می‌دهد که این یک حکم صرفاً تعبدی نیست که بگوییم فقط از حالا به بعد حرام شد و قبلش هم کاملا حلال بود؛ بلکه عملا گوشزد می‌کند که اگر شما قبلا هم این کار را می‌کردید باز این کار ناروایی بوده، اما چون متوجهش نبودید، از مواخذه شما صرف نظر می‌کنیم؛ و نیز اینکه چون متوجه نبودید بچه‌هایی که از چنین ازدواجی پدید آمده و سایر احکام اجتماعی‌ای که قبلا در اثر چنین اقدامی مترتب کرده‌اید (همچون حلال‌زادگی و ارث و محرمیت و ...) دچار چالش نشود؛ و از این رو، نیازی نیست که این استثناء‌را استثنای منقطع به حساب آوریم. (الميزان، ج‏4، ص266) 🍃ب. استثناء از کل عبارت است، بدین لحاظ که اگرچه حرمت و محرمیت موارد غیر از جمع بین دو خواهر، که در آیه اشاره شد (مانند مادر و خواهر و ...) در عرب کاملا واضح بوده و اگر کسی مرتکب چنین عملی می‌شده همان موقع هم بسیار زشت و شنیع و غیرقانونی بوده، اما در بین برخی از امتهای دیگر، برخی از اینها عادی و مجاز شمرده می‌شده و قرآن کریم در خصوص پیروان هر امتی که اسلام بیاورند همین قاعده «الا ما قد سلف» را با همین قید فوق (که خدا مواخذه نمی‌کند اما این رابطه از این پس باید قطع شود) جریان می‌یابد. @yekaye
یک آیه در روز
950) 📖 حرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ
. 2️⃣1️⃣ «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الْأَخِ وَ بَناتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاَّتي‏ أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاَّتي‏ في‏ حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاَّتي‏ دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الْأُخْتَيْنِ إِلاَّ ما قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحيماً» عبارت «إن الله کان غفورا رحیما» 🔹می‌تواند ناظر به عبارت «إلا ما سلف» باشد؛ که آنگاه یعنی اگرچه قبلا برخی از شما بین دو خواهر جمع کرده‌اید اما چون نمی‌دانسته‌اید خداوند با مغفرتش با شما برخورد خواهد کرد (تدبر10، بند الف)؛ و 🔹می‌تواند ناظر به کل جمله باشد؛ در این صورت می‌خواهد بگوید: 🍃الف. این حرام کردن برخی از ازدواجها و محرم قرار دادن ایشان، از باب غفران و رحمت الهی بر شما انسانهاست که زندگی‌تان به بهترین وجه ممکن سامان یابد؛ خواه با این بیانِ لوی اشتراوس که اساساً این حرمت رابطه با محارم است که از موجبات اصلی پیدایش فرهنگ و تمدن در بشریت گردیده است (تدبر 1 و 2) یا با این بیان علامه طباطبایی، که اگر رابطه جنسی با این افراد نزدیک به انسان که اختلاط فراوانی با آنها دارد حرام نمی‌شد و با این حرمت ذهنیت‌ها از اینکه تمایل جنسی خود را به سوی اینان قرار دهند کاملا برنمی‌گشت، احتمال وقوع زنا در جوامع بسیار بالا می‌رفت و جوامع بشری بشدت منحط و در نتیجه نابود می‌شدند؛ یا ... 🍃ب. اینکه برخی از زنان را بر شما حرام و برخی از همانها را تحت شرایطی دیگر بر شما حلال کردیم، به خاطر این بود که شما به سختی نیفتید و با غفران و رحمت با شما برخورد کرده باشیم. 🍃ج. ... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
951) 📖 و الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً حَكيماً 📖 💢ترجمه و زنان پاکدامن [شوهردار] مگر آنچه عهد شما بر آن احاطه پیدا کرده باشد [شرعاً به تصرف شما درآمده باشد]؛ نوشته شده‌ی خداوند بر شما [است/ را پیروی کنید]؛ و غیر اینها برای شما حلال شده که به وسیله اموالتان – در حالی که پاکدامن بوده‌اید نه بی‌عفت - درصدد [نکاح با آنان] برآیید؛ پس هر موردی که از آن زنان بدان وسیله درخواست متعه‌ کردید، به آنان مهریه‌شان [اجرت‌شان] را به عنوان اقدامی که واجب است بدهید؛ و در مورد آنچه بعد از [تعیین] این واجب، با همدیگر بدان رضایت می‌دهید بر شما خرده گرفته نشود؛ بی‌شک خداوند همواره دانای حکیمی بوده است. سوره نساء (4) آیه 24 1398/6/22 13 محرم 1441 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹الْمُحْصَناتُ / مُحْصِنينَ ▪️ماده «حصن» در اصل بر حفظ و احاطه کردن و مصون نگه داشتن دلالت دارد (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص69) و به عبارت دیگر بر مطلق محفوظ و مصون ماندنی که به خود شیء برگردد دلالت دارد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص235) ▫️برخی گفته‌اند «حِصْن» و «حَصِين» هر موضعی است که به درون آن نتوان وارد شد، (كتاب العين، ج‏3، ص118) و ▫️برخی هم بر این باورند که «حِصْن» مکانی است که به خاطر بلند بودنش دست‌نیافتنی است. (المصباح المنير، ج‏2، ص139) جمعِ آن، «حصون» است: «ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّه» (حشر/2) 🔸چنانکه اشاره شد این ماده به ماده «حفظ» ‌بسیار نزدیک است و در تفاوت این دو گفته‌اند که ▫️«حفظ» متعدی است و بیشتر ناظر به نسبت شیء با دیگران و از دست تجاوز و تعدی اغیار مصون ماندن است، اما ▫️ «حصن» شبیه کلمه «عفت» حالتی درونی است که به خود شیء و صیانت درونی خود شیء‌ برمی گردد؛ و البته وقتی به باب افعال می‌رود و متعدی می‌شود، بیش از آنکه تاکید بر «محافظت» در برابر دیگران باشد، به معنای «دارای حصن گرداندن» است: «إِلاَّ قَليلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ» (یوسف/48) «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» (انبیاء/80) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص235) ▪️از این ماده در باب افعال، اسم فاعل «مُحصِن» و اسم مفعول «مُحصَن» ساخته شده که در مورد زنان هر دو تعبیر «مُحصِنة» و «مُحصَنة» به معنای زن عفیفه می‌باشد (البته در تعابیر عربی به چنین زنی، حاصن و حصان هم گفته می‌شود که از ثلاثی مجرد است)؛ از دو حیث که خودش در حصن خویش می‌کوشد ویا اینکه عفتش او را در حصن خود قرار داده؛ که البته «مُحصَنة» را به معنای زن شوهردار (متزوجه) به کار برده‌اند و به تبع این به مردی هم که عفت پیشه کند یا ازدواج کند «مُحصَن» گفته‌اند؛ و اساسا هرچیزی که منعی در آن باشد و انسان از دسترسی به آن ممنوع باشد را «مُحصَن» گویند چنانکه به «قفل» هم محصن گفته‌اند. (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص69) در واقع، ▪️در کاربردهای قرآنی فعل «أحصَنَ» و تعبیر «محصَنة» در خصوص روابط زنان در سه یا چهار معنا به کار رفته: ▫️هم در خصوص عفت به خرج دادن آنها، مانند «الَّتي‏ أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فيها مِنْ رُوحِنا» (انبیاء/91 و تحریم/12) و ▫️ هم برای اشاره به زن آزاد (در مقابل کنیز) و ▫️هم در معنای ازدواج کردن و شوهردار بودن زنان، ▫️[ویا اسلام آوردن]؛ و از آیاتی که بین کاربردهای مختلف این واژه جمع کرده، آیه «وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإيمانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ» (نساء/25) است که چون بحث درباره کنیزان است: تعبیر «أُحصِنّ» به معنای «ازدواج کردنِ» آنهاست [و البته در این آیه به صورت أَحْصَنَّ (فعل معلوم) هم قرائت شده که آن را به معنای «أسلمن» گرفته‌اند] و با اینکه ابتدا «محصناتٍ» برای زنان کنیز از این جهت که عفت پیشه می‌کنند، به کار رفته اما در ادامه بوضوح تعبیر «المحصنات» ‌به معنای زنان آزاد است که مجازات کنیزی که زنا کند نصف زن آزاد شمرده شده است؛ و در همه اینها معنای منع لحاظ شده است: عفت مانع از ارتکاب محرمات و فجور می‌شود، آزاد بودن مانع از اینکه کسی بتواند مالک وی شود و ی را خریداری کند می‌گردد؛ و ازدواج هم مانع از مورد خواستگاری قرار گرفتن وی، که تا پیش از این مباح بود، می‌شود (مجمع البيان، ج‏3، ص49) @yekaye 👇ادامه👇
ادامه بحث از کلمه «محصنات» ▪️جال اینجاست که کلمه «محصنة» ▫️گاهی به معنای زن شوهردار است، (مانند «المحصنات» در آیه حاضر (نساء/24) که ازدواج با آنان حرام شمرده شده)، ▫️گاهی زن شوهرداری است که حتی عفت پیشه نکرده باشد (مانند «أحصن» و «المحصنات» در آیه فوق: نساء/25) ▫️گاهی به معنای عفت پیشه کردنی است که با ازدواج برای زن حاصل می‌شود (مانند «محصناتٍ» در همین آیه فوق: نساء/25)‌و ▫️گاهی در خصوص زن عفت‌پیشه‌ای است که قطعا مجرد است و شوهر نکرده است مانند «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنّ» (مائده/5) و ▫️گاه درباره مطلق زنان عفیف و پاکدامن است اعم از اینکه شوهردار باشند یا خیر، مانند «وَ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ ...» (نور/4) یا «إِنَّ الَّذينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ» (نور/23) ▪️مشتقات دیگری از این ماده در ابواب دیگر هم در قرآن کریم به کار رفته است. مثلا ▪️وقتی به باب تفعیل می‌رود به معنای در حصن قرار دادن است که اسم مفعول آن «مُحَصَّنَة» است، یعنی چیزی که در حصن قرار داده شده:‌ «لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلَّا فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍ» (حشر/14) (مفردات ألفاظ القرآن، ص239) ▪️یا وقتی به باب تفعل می‌شود، حصن را مسکن خود قرار دادن است و به نحو مجازی در مورد هر گونه خویشتنداری به کار می‌رود: «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً» (نور/33) (مفردات ألفاظ القرآن، ص239) 📿این ماده و مشتقات آن 18 بار در قرآن کریم به کار رفته است. 📖اختلاف قرائت 🔹الْمُحْصناتُ ▪️اگرچه در میان قراء‌سبعه، و بلکه عشرة، هستند کسانی که در موارد دیگری در قرآن «محصنات» را به صورت اسم فاعل «مُحصِنات» قرائت کرده‌اند، اما تمامی قراء عشره در این آیه به صورت «مُحصِنات» قرائت کرده‌اند، ▪️هرچند در میان قرائات غیرمشهور، مانند قرائت حسن (از قراء اربعه عشر) و طلحه بن مصرف و علقمه در این آیه به صورت «المُحصِنات» قرائت شده، و ظاهرا علقمه در کل قرآن این کلمه را به صورت اسم فاعل قرائت کرده است. و ▪️ البته در قرائتی شاذ (یزید بن قطیب) به صورت «المُحصُنات» هم قرائت شده، که در این قرائت ضمه صاد از ضمه میم تبعیت کرده است. 📚معجم القراءات، ج2، ص48 ؛ مجمع البيان، ج‏3، ص49 @yekaye
ادامه توضیحات «ما ملکت أیمانکم» ▪️اشاره شد که یکی از معناهای «یمین»‌ سوگند است که جمع آن «أیمان»‌ می‌شود: «لا يُؤاخِذُكُمُ اللَّهُ بِاللَّغْوِ في‏ أَيْمانِكُمْ وَ لكِنْ يُؤاخِذُكُمْ بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ ... ذلِكَ كَفَّارَةُ أَيْمانِكُمْ إِذا حَلَفْتُمْ وَ احْفَظُوا أَيْمانَكُمْ» (مائده/89) «وَ أَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذا عاهَدْتُمْ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَيْمانَ بَعْدَ تَوْكيدِها» (نحل/91) «ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يَأْتُوا بِالشَّهادَةِ عَلى‏ وَجْهِها أَوْ يَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَيْمانٌ بَعْدَ أَيْمانِهِمْ» (مائده/108) «وَ لا تَتَّخِذُوا أَيْمانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ» (نحل/94) «نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ» (توبه/12) «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ» (توبه/13) «اتَّخَذُوا أَيْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبيلِ اللَّه» (مجادله/16 و منافقون/2) ▪️برای اشاره به اینکه چیزی در اختیار آدم است تعبیر «مَلِکَ یمینی» نافذتر و بلیغتر از تعبیر «فی یدی» است؛ و ظاهرا به همین جهت بوده که برای برده و کنیز تعبیر «ملک یمین» به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص894) و تعبیر «ملکت أیمانکم» اعم از برده و کنیز را شامل می‌شود:‌ «وَ الَّذينَ يَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُم» (نور/33) هرچند با قرینه می‌توان تشخیص داد که در خصوص کنیز (وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ مِنْ فَتَياتِكُمُ الْمُؤْمِنات، نساء/25) و یا برده (وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ ... أَوْ ما مَلَكَتْ أَيْمانُهُنَّ؛ نور/31) و البته با توجه به اینکه اصل معنایش از توان تصرف در شخص دیگر آمده بعید نیست که در برخی از استعمالات قرآنی به معنای مطلقِ کسی که انسان حق نکاح با وی دارد (اعم از همسر آزاد یا کنیز) باشد مانند همین آیه حاضر « وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ» (نساء/24) که چنانکه در قسمت تدبر خواهیم دید برخی چنین احتمالی را برای آیه منتفی ندانسته‌اند. 📿ماده «یمن» و مشتقات آن 71 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ ▪️«اَیمان» جمع «یمین» و از ماده «یمن» است. 🔸(توجه شود که کلمه «اَیمان» با کلمه «ایمان» که از ماده «امن» است تفاوت دارد و درباره ماده «أمن» نیز قبلا توضیح داده شد؛ در جلسه 848 http://yekaye.ir/ale-imran-3-177/) ▪️برخی اصل معنای این کلمه از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانسته‌اند (وَ ما تِلْكَ بِيَمينِكَ يا مُوسى، طه17؛ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمينِكَ، عنکبوت/48؛ فَراغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمينِ، صافات/93) که بعدا به مناسبت‌های مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک می‌گرفت)، و «قسم خوردن» (چون هنگام هم‌قسم شدن غالبا دست راست را در دست هم می‌گذاشتند) به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۹۴؛ معجم المقاييس اللغة، ج‏6، ص159) ▪️اما برخی اصل معنای این ماده را مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «زیادت» و فزونی دانسته‌اند که در مقابل «شوم» است که ضعف و در مسیر بدی و خواری می‌باشد و معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبان‌های عبری و سریانی گرفته شده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۱۴، ص۲۷۰) ▪️چون اشیاء‌را غالبا با دست می‌گیرند و با دست راست بسیاری از کارها را انجام می‌دهد، به طور استعاری تعبیر در قبضه قدرت خداوند بودن (وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ زمر/67) گاه با تعبیر «یمین» برای خداوند به کار رفته است، چنانکه در ادامه همین آیه می‌فرماید: «وَ السَّماواتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ‏» و یا از اینکه خداوند بخواهد با قوت چیزی را منع و دفع کند با تعبیر «لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ»‏ (حاقة/45)‌یاد شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۹۳) ▪️و البته به تبع دست راست، بر مطلق سمت و جهت راست هم کلمه «یمین» اطلاق می‌شود:‌ «لَقَدْ كانَ لِسَبَإٍ في‏ مَسْكَنِهِمْ آيَةٌ جَنَّتانِ عَنْ يَمينٍ وَ شِمالٍ» (سبأ/15) «يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ» (نحل/48) «وَ تَرَى الشَّمْسَ إِذا طَلَعَتْ تَتَزاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ إِذا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذاتَ الشِّمالِ» (کهف/17) «وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ» (کهف/18) «يَسْعى‏ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ» (حدید/12) ▪️و گاه از تعبیر «أیمن» هم برای اشاره به سمت راست استفاده می‌شود: «جانِبَ الطُّورِ الْأَيْمَنَ» (طه/8 و مریم/52) « نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَن» (قصص/30) ▪️قرابت دو کلمه «یمین» به معنای دست راست و «یُمن» به معنای برکت و زیادتی در نعمت نوعی مفهوم سعادت را در کلمه «یمین» اشراب نموده است چنانکه خداوند از کسانی که به سعادت می‌رسند با تعبیر «اصحاب الیمین» (وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ؛ فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ؛‏ واقعة/90-91) و در مقابل، از کسانی که به شقاوت می‌افتند با تعبیر «اصحاب الشمال» [شمال به معنای دست چپ هم هست] یاد می‌کند؛ و در جای دیگر تعبیر «میمنه» و «مسئمه» که مشخصا از یُمن و شومی است را برای این دو به کار می‌برد: «فَأَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ ما أَصْحابُ الْمَيْمَنَةِ؛ وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (واقعه/9) و از این جهت نامه عمل را به دست راست دادن (فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ؛ حاقه/19 و انشقاق/7) می‌تواند به طور ضمنی اشاره به یمن و برکت نامه عمل وی هم باشد. @yekaye 👇ادامه👇
🔹كِتابَ اللَّهِ ▪️«کتاب الله» منصوب است؛ اگر مرفوع می‌بود آن را خبر برای مبتدای محذوف می گرفتیم که «هذا کتاب الله علیکم»؛ اما چون منصوب است به لحاظ نحوی دو گونه تحلیل شده است: ▪️می‌توان «کتاب الله» را مفعول مطلق برای فعل محذوف دانست؛ یعنی در اصل چنین بوده:‌ «کَتَبَ الله کتاباً علیکم» که عبارت «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ» بر این فعل دلالت دارد و آنگاه مصدر مذکور به فاعل اضافه شده است؛ شبیه «صُنْعَ اللَّهِ الَّذي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ء» (نمل/88) (مجمع البيان، ج‏3، ص50) ویا اینکه در اصل بدین صورت بوده است: «[کتب] کتاباً من الله علیکم» (معانى القرآن (فراء)، ج‏1، ص260) ▪️همچنین می‌تواند منصوب بودنش از باب مفعول برای فعل محذوفی باشد مانند «الزموا کتاب الله» (مجمع البيان، ج‏3، ص50) ⛔️و اگرچه برخی این احتمال را هم مطرح کرده‌اند که منصوب بودنش بواسطه «علیکم» باشد (یعنی در اصل «علیکم کتاب الله» بوده و از باب تاکید، تقدیم و تاخیری در کلام رخ داده) (معانى القرآن، ج‏1، ص260) ، اما برخی این گونه تحلیل نحوی را نادرست دانسته‌اند بدین جهت که بر این باورند که به لحاظ نحوی، متعلق جار و مجرور نمی‌تواند بر آن مقدم شود. (مجمع البيان، ج‏3، ص50) @yekaye
🔹 أُحِلَّ ▪️درباره ماده «حلل»‌ در آیه قبل توضیحاتی گذشت و اشاره شد که ماده «حلل» در اصل به معنای «گشودن» و «باز کردن» (باز کردن گره؛ طه/۲۷) دانسته‌اند؛ و «حلال» (در مقابل «حرام») را از این جهت حلال گفته‌اند که وقتی چیزی حلال است، گویی گره آن را گشوده و در آن اجازه تصرف داده‌ شده است. 🔖جلسه 950 http://yekaye.ir/an-nesa-4-23/ 📖 اختلاف قرائت 🔹أحلَّ ▪️در اغلب قرائات اهل کوفه (حمزه و کسائی و روایت حفص از عاصم) و نیز قرائت ابوجعفر و یعقوب و خلف (از قراء عشر) و حسن (از قرائات اربعه عشر) و مطوعی به صورت فعل مجهول (أُحِلَّ لَكُمْ) قرائت شده که در این صورت عطف به «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ» می‌شود؛ اما در قرائت اهل مدینه (نافع) و مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و شام (ابن عامر) و نیز قرائت شعبه از عاصم (از اهل کوفه) و برخی قرائات غیرمشهور مانند قرائت محمد بن سمیفع به صورت فعل معلوم «أَحَلَّ لَكُمْ» قرائت شده است که در این صورت به لحاظ نحوی، عطف می‌شود بر فعل محذوفی که با «کتاب الله علیکم» بدان اشاره شده است (در نکات ادبی این مطلب توضیح داده خواهد شد.) 📚مجمع البيان، ج‏3، ص49 ؛ معجم القراءات، ج2، ص50 @yekaye
🔹أَنْ تَبْتَغُوا قبلا بیان شد که ▪️ماده «بغی» در دو معنا به کار می‌رود: یکی در معنای «طلب کردن» و «درصدد برآمدن» و دیگری به معنای فساد و تجاوز از حد؛ ولی وقتی به باب افتعال می‌رود ظاهرا تنها در معنای اولش رایج است. 🔸در اینکه آیا می‌توان این دو معنا را به یک معنا برگرداند، برخی گفته‌اند که اصل این ماده به معنای «طلب خروج از حالت معمولی و میانه» است که اگر این خروج از حالت عدل به احسان باشد خوب و ممدوح است و اگر خروج از حق به باطل باشد، مذموم و به معنای تجاوز است؛ و برخی گفته‌اند که اصل این ماده تنها دلالت بر «طلب شدید» دارد و تنها در صورتی که حرف «علی» بدان ضمیمه شود و یا قرینه‌ای در کلام باشد، دلالت بر تعدی و تجاوز از حد می‌کند. 🔖جلسه۱۹۶، http://yekaye.ir/al-kahf-018-108/ 🔹به لحاظ نحوی، «أَنْ تَبْتَغُوا» را می‌توان منصوب یا مرفوع گرفت: یعنی مصدری که «أَنْ تَبْتَغُوا» بر آن دلالت می‌کند را می‌توان در محل رفع (عطف به «ما») یا منصوب به نزع خافض در نظر بگیریم که حرف «ل» حذف شده و در اصل چنین بوده: «لأَنْ تَبْتَغُوا» 📚مجمع البيان، ج‏3، ص50 @yekaye
🔹مُسافِحينَ ▪️ماده «سفح» در اصل بر ریختن چیزی دلالت می‌کند (معجم مقاييس اللغة، ج‏3، ص81) و ▫️ برخی توضیح داده‌اند که این ماده نقطه مقابل ماده «حصن» است و در نه هرگونه ریختن، بلکه ریختنی است در جایی که اقتضاء و شأن آن این بوده که حفظ شود؛ ▪️و تفاوت آن با کلماتی مانند «سقط» و «صبّ» و «سکب» و «سفک» در این است که: 🔸«سقط» فرود آمدن از بالا به طور دفعی و بدون اختیار است؛ 🔸«صبّ» ‌مطلق ریختن از بالا به پایین است بدون هر گونه قیدی، که هم در امور مادی و هم در امور معنوی به کار می‌رود؛ 🔸«سکب» مطلق ریختن در ماده است بدون اینکه حفظ و نگهداری‌ای [= پرهیز از ریختن] مد نظر باشد؛ 🔸«سفک» ریختنی است که در آن دشمنی مد نظر است. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص163) ▪️کاربرد این ماده، بویژه در مورد ریختن خون شایع است «دَماً مَسْفُوحاً» (انعام/145) و «سِفاح» برای اشاره به عمل زناکاری است از این جهت که مرد منی‌اش را به باطل و بدون نکاح در زن می‌ریزد (معجم مقاييس اللغة، ج‏3، ص81) ▫️و از زجاج نقل شده که «سفاح» و «مسافحه» درباره زناکاری است که به رابطه با هرکسی تن می‌دهد وگرنه در مورد کسی که فقط با یک نفر رابطه برقرار کند تعبیر «ذات خدن» به کار می‌رود (مجمع البيان، ج‏3، ص50). ▫️ البته برخی بر این باورند که وجه تسمیه سفاح این است که نقطه مقابل «حصن» و عفت است و «مُسافح» کسی است که خود را حفظ نکرده و از حد عفت و خویشتنداری خارج شده باشد: «مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ» (نساء/24 و مائده/5) «مُحْصَناتٍ غَيْرَ مُسافِحاتٍ» (نساء/25) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص164) که چنانکه مشاهده می‌شود این تعبیر هم در مورد زنان و هم در مورد مردان به کار رفته است. 📿ماده «سفح» و مشتقات آن همین 4 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹مَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ قبلا بیان شد که ▪️ماده «متع» در اصل بر منفعت و بهره‌وری دلالت دارد؛ 🔸و در تفاوتش با نفع، برخی گفته‌اند نفعی است که مدتی ادامه داشته باشد و برخی گفته‌اند نفع و منفعتی است که همراه با لذت و رفع حاجت باشد؛ مخصوصا اگر انسان لذتش را زود درک کند مانند لذت پولدار شدن؛ در حالی که نفع در جایی که برای رسیدن به لذت باید صبر کرد نیز به کار می‌رود. ▪️«متاع»، هم به معنای مصدری به کار می‌رود (به معنای بهره‌مند شدن و نفع بردن)، و هم به معنای آن چیزی که مورد بهره‌وری قرار می‌گیرد؛ که به هر چیزی که به نحوی از آن بتوان استفاده کرد اطلاق می‌شود و در بسیاری از آیات قرآن هر دو می‌تواند مد نظر بوده باشد: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْيا قَلِيلٌ‏؛ نساء/۷۷) و جمع آن «أَمْتِعَة» (أَمْتِعَتِكُمْ؛ نساء/۱۰۲) می‌باشد. ▪️«مُتْعَة» نیز به معنای چیزی است که برای رفع نیاز استفاده می‌شود و به نحو اصطلاحی، با دو تعبیر «متعه نکاح» و «متعه حج» مواجهیم؛ که اولی همان است که «ازدواج موقت» نامیده می‌شود که تفاوت مهمش با ازدواج عادی این است که زمانش معلوم است و با پایان زمان، بدون طلاق از هم جدا می‌شوند [و در قرآن کریم با تعبیر «استمتع» از آن یاد شده «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُ» (نساء/۲۴)]؛ و و دومی آن است که انسان عمره را به حج ملحق کند «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ‏» (بقرة/۱۹۶) و از خلیفه دوم روایت شده است که «مُتْعَتَانِ كَانَتَا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ ص، وَأَنَا أَنْهَى عَنْهُمَا وَأُعَاقِبُ عَلَيْهِمَا: دو متعه در زمان پیامبر رایج بود اما من از آن دو نهی کردم و هرکس انجامش دهد مجازاتش می‌کند» (الموطأ (مالک)، ج۱، ص۱۷۰ ؛ السنن (سعید بن منصور)، ج۱، ص۲۵۲ ) ▪️همچنین به طور اصطلاحی، دو کلمه «متعه» و «متاع» هم به صورت اسم (مثلا: وَ لِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ‏؛ بقرة/۲۴۱) وهم به صورت فعل (مثلا: وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ‏؛ بقرة/۲۳۶) در مورد چیزی که به زن مطلقه می‌دهند تا در ایامی که عده نگه می‌دارد مخارجش تامین باشد نیز گفته می‌شود. 📖 اختلاف قرائت 🔹فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ این فراز آیه به دو صورت قرائت شده است. ▪️یکی به همین صورت «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» و ▪️ دوم در قرائتی که از برخی از صحابه (از جمله أبیّ بن کعب، ابن عباس و ابن مسعود) در کتب شیعه و سنی نقل شده، آنها این را با این اضافه نیز قرائت کرده‌اند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إلی أجَلٍ مُسَمًّی» 📚مجمع البيان، ج‏3، ص52 ؛ معجم القراءات، ج2، ص50 @yekaye
🔹أُجُورَهُنَّ ▪️ماده «أجر» را در اصل در دو معنا دانسته‌اند: ▫️یکی در معنای پاداش و کرایه‌ای که برای کاری داده می‌شود؛ و ▫️دوم در معنای پانسمان کردن و درست کردن استخوان شکسته؛ و البته چه بسا بتوان این دو را این گونه به هم برگرداند که گویی اجرتی که به کارگر می‌دهند چیزی است که مشکلات و شکستگی‌ای که در زندگی‌اش پیش آمده را جبران و رفع می‌کند. (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص63) ▪️فعل ثلاثی مجرد این به صورت «أَجَرَ يَأْجُرُ» است (عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَني‏ ثَمانِيَ حِجَجٍ؛ قصص/27) و اگرچه مصدر آن به صورت «أَجْر» رایج است (إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ؛ توبه/120 و هود/115 و یوسف/90)؛ ▫️اما برخی «إجاره» (بر وزن فعاله) را نیز مصدر ثلاثی مجرد دانسته‌اند (همانند تجارت) که مصدر باب افعال آن «ایجار» می‌شود که به معنای اجاره دادن است و هم به صورت یک مفعولی و هم به صورت دومفعولی (آجرت الزید الدار) به کار می‌رود. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص42) ▫️ هرچند برخی بر این باورند که «أجاره» اسم است برای آنچه از اجرت که در عمل داده می‌شود (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص63) و با توجه به اینکه «أجر» به صورت «أجور» ‌جمع بسته می‌شود (إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَة؛ آل عمران/185)‌ بعید نیست که از معنای مصدری به صورت حاصل مصدر و اسم تبدیل شده باشد؛ ▪️ یکی از کاربردهای رایج «أجر» کاربرد آن در خصوص مهریه زنان است: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً» (نساء/24) (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص63) هرچند برخی این را کاربردی کنایی و استعاری دانسته‌اند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص64) ▪️کلمات «أجر» و «أجرت» با کلماتی مانند «ثواب» و «جزاء» نزدیکند؛ تفاوتشان در این است که: 🔸«أجر» را در جایی که عقد (قرارداد) یا چیزی شبیه آن باشد به کار می‌برند و صرفا در خصوص نفع، و نه در مورد ضرر استفاده می‌کنند (إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ؛ يونس/72)؛ در حالی که «جزاء» را چه در جایی که عقد و قراردادی در کار باشد یا نباشد و نیز اعم از اینکه نفع باشد یا ضرر استفاده می‌کنند؛ مثلا: «وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً» (إنسان/12)، و «فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ» (نساء/93). (مفردات ألفاظ القرآن، ص64) 🔸و در تفاوت «أجر» و «ثواب» گفته‌اند که أجر و أجرت می‌تواند قبل از انجام عمل باشد اما ثواب حتما بعد از انجام عمل است؛ و ثواب نیز جزء مواردی است که حتما برای کار خوب به کار می‌رود؛ در حالی که اجر می‌تواند برای حالت معامله‌ای (یعنی جایی که فی نفسه نه خوب است و نه بد) ‌نیز به کار رود. (الفروق فى اللغة، ص232) ▪️«أجیر» کسی است که در ازای دریافت اجرت کاری را انجام می‌دهد و به چنین کسی «مُستاجَر» نیز گفته می‌شود (معجم مقاييس اللغة، ج‏1، ص63) هرچند برخی آن را فعیلی که هم به معنای فاعل و هم به معنای مفاعل به کار رفته می‌دانند (مفردات ألفاظ القرآن، ص65) ▪️استیجار طلب کردن چیزی است در ازای اجرتی و سپس به مطلق اینکه با اجرت انسان چیزی را در اختیار بگیرد به کار رفته است: «قالَتْ إِحْداهُما يا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمينُ» (قصص/26) (مفردات ألفاظ القرآن، ص65) 📿ماده «اجر» و مشتقات آن جمعا 108 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹فَريضَةً / الْفَريضَةِ در آیه ۷ و 11 همین سوره اشاره شد که: ▪️ماده «فرض» در اصل دلالت دارد بر اثر گذاشتن در چیزی که با بریدن و اره کردن و مانند آن حاصل می‌شود. به تعبیر دیگر، برای قطع کردن و بریدن چیز محکمی همانند آهن به کار می‌رود چنانکه به ارّه «مِفْرَاضُ» و «مِفْرَضُ» گویند. ▪️از همین معنا کلمه «فَرْض» و «فریضة» به معنای آنچه واجب شده، به کار رفته است؛ و وجه تسمیه‌اش این است که هر امر واجبی یک حد و اندازه‌ای دارد و گویی بُرشی قاطع در مساله انجام شده است و تفاوتش با «واجب» (از ماده «وجب») را در همین دانسته‌اند که ایجاب و واجب کردن، به اعتبار وقوع و ثباتش است، اما «فرض» از این جهت است که حکم در آن بریده می‌شود و قطعیت می‌یابد؛ چنانکه «سُورَةٌ أَنْزَلْناها وَ فَرَضْناها» (نور/۱) یعنی سوره‌ای که نازل کردیم و عمل بدان را واجب نمودیم؛ یا «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ‏» (قصص/۸۵) یعنی عمل بدان را بر تو واجب کرد. ▪️بدین ترتیب معلوم می‌شود که «فریضه» به امری که واجب و لازم شده اطلاق می گردد «فَريضَةً مِنَ اللَّهِ» (نساء/۱۱ و توبه/۶۰) که جمع آن «فرائض» است؛ و برخی گمان کرده‌اند که فریضه فقط در مورد آنچه خداوند واجب و قطعی می‌گرداند به کار می‌رود؛ در حالی که چنین نیست؛ چرا که حتی مهریه‌، از این جهت که مرد، خودش آن را به عنوان یک امر معین و مشخص بر خود لازم و واجب می‌سازد، «فریضة» دانسته شده: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً» (بقره/۲۳۶) «وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ» (بقرة/۲۳۷) «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَريضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/۲۴) و حتی در جایی که شخص خود را متعهد به انجام واجبی می‌کند، تعبیر «فرض» به کار می‌رود: «فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَ‏» ویا به نفقه‌ای که حاکم شرع مقدار آن را تعیین و پرداخت آن را بر شوهر الزام می‌کند «فرض» گویند؛ که در این مورد اخیر، برخی وجه تسمیه‌اش را این دانسته اند که چون این نفقه یک مقدار کاملا معلوم و معین است همچون اثر و برشی است که به طور واضح بر روی چیزی دیده می‌شود. 🔖جلسه ۹۳۲ http://yekaye.ir/an-nesa-4-7/ 🔹به لحاظ نحوی، «فریضه» را می‌توان مفعول مطلق قلمداد کرد [برای فعل محذوف]؛ یعنی این را بپردازید به عنوان واجبی که خداوند بر شما واجب کرده؛ و می‌توان آن را در موضع حال دانست: یعنی در حالی که بر شما واجب است آن را بپردازید. 📚(مجمع البيان، ج‏3، ص51 ) @yekaye
🔹 فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ قبلا بیان شد که ▪️اگرچه افعال ماضی و مضارع این ماده به صورت «رضی یرضی» می باشد اما عموم اهل لغت ماده اصلی این کلمه را «رضو» – و نه «رضی» – دانسته‌اند به قرینه کلمه «رضوان»؛ و در هر صورت، این ماده نقطه مقابل «سخط» (خشم گرفتن و ناراحت شدن) است. و از این جهت شاید بتوان آن را معادل خشنودی دانست . ▫️برخی توضیح داده اند که «فرح» به معنای مطلق سرور و خشنودی است؛ اما «رضایت» به معنای موافقت میل است با آنچه جریان می یابد و شخص با آن مواجه می شود. که این هم در مورد خداوند نسبت به بنده مصداق دارد (که معنایش این است که بنده را در حالتی ببیند که همواره به اوامر الهی عمل می کند) و هم در مورد بنده نسبت به خداوند (که آنچه خداوند برایش مقدر کرده را ناخوش ندارد): «رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» (مائده/۱۱۹؛ توبه/۱۰۰؛ مجادله/۲۹) ▪️وقتی این ماده به باب افعال می رود (ارضاء) متعدی می شود و به معنای راضی کردن دیگری است: «يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ» (توبه/۸) «يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ لِيُرْضُوكُمْ وَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ يُرْضُوهُ» (توبه/۶۲) و ▪️ وقتی به باب افتعال می رود (ارتضاء) به معنای اختیار کردن از روی رضایت است: «إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ‏» (جن/۲۷) «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» (انبیاء/۲۸) «لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى‏ لَهُم» (نور/۵۵) و ▪️ وقتی هم به باب تفاعل می رود (تراضی) به معنای رضایت طرفینی است، چنانکه در آیه «إِذا تَراضَوْا بَيْنَهُمْ بِالْمَعْرُوفِ» ‏(بقرة/۲۳۲) یعنی هریک از طرف مقابل خود راضی باشد و نسبت به طرف مقابل خویش ابراز رضایت کند: «فَإِنْ أَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما» (بقره/۲۳۳) یا «تَكُونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنْكُم» (نساء/۲۹) «وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَريضَة» (نساء/۲۴) 🔖جلسه 845 http://yekaye.ir/ale-imran-3-174-2/ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖الف. وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ ☀️1) الف. از امام صادق ع سوال شد درباره این آیه که می‌فرماید «آن محصِن‌ها از میان زنان». فرمودند: مقصود زنانی‌اند که همسردارند. و سوال شد درباره این آیه که «و آن محصن‌های [زنی] از کسانی که پیش از شما بدانان کتاب [آسمانی] داده شد. فرمودند: مقصود زنان عفیف است. 📚من لا يحضره الفقيه، ج‏3، ص437 ☀️وَ سُئِلَ الصَّادِقُ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ» قَالَ هُنَّ ذَوَاتُ الْأَزْوَاجِ قُلْتُ «وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» قَالَ هُنَّ الْعَفَائِف. ‏ ✅ظاهرا این حدیث اشاره است که کلمه «محصنات» در مورد زنان گاه به معنای زن شوهردار در قرآن به کار رفته و گاه به معنای زن عفیف؛ شاهد بر این مدعا هم روایتی است که: ☀️ب. اهل سنت از پیامبر ص نقل کرده‌اند که فرمودند: «إحصان» [= محصن بودن] دوگونه است: إحصانِ [ناشی از] ازدواج، و إحصان [ناشی از] عفاف. 📚الدر المنثور، ج‏2، ص139 و أخرج ابن أبى حاتم من طريق الزهري عن ابن المسيب عن أبى هريرة قال قال النبي صلى الله عليه و [آله و] سلم: الإحصان احصانان إحصان نكاح و إحصان عفاف. @yekaye