📖 اختلاف قرائت
▪️در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و مدینه (نافع) و شام (ابن عامر) و بصره (ابوهمرو) و نیز در قرائت یعقوب و ابوجعفر (از قراء عشره) و ابن عباس به صورت فعل باب مفاعله (عاقَدَت) قرائت شده است؛ که عقد بستن با کس دیگری مورد تاکید است که دیگران میتواند مخاطب این پیمان باشند و شما کسی باشید که با سوگند نزد آنان پیمان بسته باشید، یعنی تقدیر کلام این بوده که: «والذین عاقَدتهم أیمانکم: کسانی که با سوگندهایتان با آنها پیمان بستید»؛ و میتواند بالعکس باشد و تقدیر کلام این باشد که «والذین عاقدت حلفهم أیمانکم: کسانی که با سوگندشان با [سوگند] شما پیمان بستند»
▪️در قرائت اهل کوفه (عاصم و حمزه و کسائی) و نیز در قرائت خلف (از قراء عشره) و اعمش (از قراء اربعه عشر) این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد (عَقَدَتْ) قرائت شده است؛ که در این حالت کلمه «حلف» در تقدیر است و تقدیر کلام این است که «والذین عقدت حلفهم أیمانکم: کسانی که با سوگندشان با [سوگند] شما پیمان بستند»
▪️و در قرائتی غیرمشهور یعنی روایت علي بن كبشة ار قرائت حمزه (از قراء کوفه) و نیز قرائت مبشربنعبيد وأمسعد دختر سعدبنالربيع و مطوعي به صورت فعل باب تفعیل (عَقَّدت) قرائت شده که معنایش شبیه «عقدت» است و فقط این معنا را با تاکید و مبالغه میرساند.
📚مجمع البيان، ج3، ص65 ؛ معجم القراءات، ج2، ص61
@yekaye
🔹 أَیمانُكُمْ
در آیه 24 همین سوره بیان شد که
▪️«اَیمان» جمع «یمین» و از ماده «یمن» است.
▪️برخی اصل معنای این کلمه از واژه «یمین» به معنای «دست راست» دانستهاند (وَ ما تِلْكَ بِیمینِكَ یا مُوسى، طه۱۷؛ وَ لا تَخُطُّهُ بِیمینِكَ، عنکبوت/۴۸؛ فَراغَ عَلَیهِمْ ضَرْباً بِالْیمینِ، صافات/۹۳) که بعدا به مناسبتهای مختلف در معانی «قدرت» (چون دست راست غالبا قویتر از دست چپ است)، «یُمن» و برکت (چون عرب سمت راست را غالبا به فال نیک میگرفت)، و «قسم خوردن» (چون هنگام همقسم شدن غالبا دست راست را در دست هم میگذاشتند) به کار رفته است. اما برخی اصل معنای این ماده را مشتمل بر سه مولفه «قوت» در مسیر «خوبی» همراه با نوعی «زیادت» و فزونی دانستهاند که در مقابل «شوم» است که ضعف و در مسیر بدی و خواری میباشد و معتقدند که «یمین» به معنای سوگند، اگرچه تناسبی با معنای عربی واژه دارد، اما در اصل از زبانهای عبری و سریانی گرفته شده است.
▪️برای اشاره به اینکه چیزی در اختیار آدم است تعبیر «مَلِکَ یمینی» نافذتر و بلیغتر از تعبیر «فی یدی» است؛ و ظاهرا به همین جهت بوده که برای برده و کنیز تعبیر «ملک یمین» به کار رفته است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۹۴) و تعبیر «ملکت أیمانکم» اعم از برده و کنیز را شامل میشود: «وَ الَّذینَ یبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ فَكاتِبُوهُم» (نور/۳۳) هرچند با قرینه میتوان تشخیص داد که در خصوص کنیز (وَ مَنْ لَمْ یسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ ینْكِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ مِنْ فَتَیاتِكُمُ الْمُؤْمِنات، نساء/۲۵) و یا برده (وَ لا یبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ… أَوْ ما مَلَكَتْ أَیمانُهُنَّ؛ نور/۳۱) و البته با توجه به اینکه اصل معنایش از توان تصرف در شخص دیگر آمده بعید نیست که در برخی از استعمالات قرآنی به معنای مطلقِ کسی که انسان حق نکاح با وی دارد (اعم از همسر آزاد یا کنیز) باشد مانند همین آیه حاضر « وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَیمانُكُمْ» (نساء/۲۴) که برخی چنین احتمالی را برای آیه منتفی ندانستهاند.
🔖جلسه 951 http://yekaye.ir/an-nesa-4-24/
@yekaye
🔹شَهیداً
قبلا بیان شد که
▪️ماده «شهد» در اصل این ماده دلالت دارد بر حضور و آگاهی (علم) و آگاه کردن (اعلام). به تعبیر دیگر، «شهادت» حضوری است که همراه با مشاهده (اعم از مشاهده با چشم یا با شهود قلبی) باشد و
▫️ برخی افزودهاند که جایی که هم که استدلال و تفکر به نحو قطعی به مطلبی برشد، کلمه «شهادت» را میتوان به کار برد و شاهد بر این مدعا هم آیه «شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها إِنْ كانَ قَميصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَت …» (یوسف/۲۶-۲۷) است.
▪️با این توضیحات معلوم میشود که در شهادت دو عنصر «علم» و «حضور» با هم شرط است؛ لذا «شهادت» هم از «علم» اخص است و منحصر به مواردی است که علم به معلوم بدون هیچ واسطهای حاصل شده باشد، و هم از «حضور» اخص است و جایی که حضور همراه با غفلت و بیتوجهی باشد، شهادت صدق نمیکند و اصطلاح «شهادت» هم در جایی که واقعه رخ میدهد و شخص حاضر است و به واقعه توجه میکند به کار میرود (اصطلاحا: تحمل شهادت) و هم در جایی که از شخص تقاضا میشود واقعهای را که در آن حاضر بوده، در مقابل دیگران گواهی دهد (اصطلاحا: ادای شهادت).
▪️«شهید» به معنای «حاضری که آگاه است» بر وزن «فعیل» میباشد که این وزن، دلالت بر مبالغه در معنای اسم فاعل دارد که وقتی درباره مطلق علم باشد «علیم» گویند، و وقتی درباره علم به امور مخفی و غیرآشکار باشد «خبیر» گویند، و وقتی در مورد علم به امور آشکار باشد «شهید» گویند، که بدین معنا «شهید» هم یکی از اسمهای خداوند است.
▫️ به کسی هم که در راه خدا کُشته میشود «شهید» [و به کار او «شهادت»] گفته میشود؛ و درباره چرایی آن، برخی گفتهاند: چون فرشتگان رحمت در لحظه شهادت نزد او حاضر میشوند، یا چون او در محضر فرشتگان قرار میگیرد ویا از این جهت که در آن لحظه آن نعمتهایی که خدا برای آنها مهیا کرده را مشاهده میکنند، ویا از این جهت که روح آنها آن لحظه محضر خدا را درک میکند.
🔖جلسه 304 http://yekaye.ir/al-maaarij-70-33/
@yekaye
✅ تحلیل نحوی و ظرفیت معنایی عظیم این آیه
این آیه با توجه به ظرفیتی که از حیث مرجع ضمیرها، و نسبتهای کلمات و عبارات و اینکه حروف «و» چه مطلبی را به چه مطلبی عطف میکند و ...، ظرفیت افاده چندین معنا بر اساس تحلیل نحوی و معانی کلمات دارد
و با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست همه آنها در آیه لحاظ شده باشد؛ و بلکه از زیباترین شواهد برای چنین استفادهای است.
لذا در همین قسمت نکات ادبی اهم این موارد بدین بیان است (موارد زیر در هر بند تا حد امکان تلاش شده به ترتیب اظهر به ظاهر مرتب شود)
@yekaye
🔹 لِكُلٍّ
تنوین دلالت بر محذوف دارد که این محذوف میتواند «أحدٍ» (هرکس) یا «شیءٍ» (هرچیزی) باشد (اعراب القرآن (نحاس)، ج1، ص212)
(برخی به جای «شیء» ، «مالٍ» گفتهاند: التبيان فى اعراب القرآن، ص103)
بر این اساس یک معنای رایج برای فراز «لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی» این است که:
برای هرکسی (یا برای هرچیزی/ هر مالی) وارثانی قرار دادیم.
@yekaye
🔹) لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ ...
اولین جمله این کلام را
▪️میتوان این را یک جمله فعلیه دانست که «لکلٍ» جار و مجروری است که در مقام مفعول اول برای «جعلنا» و مقدم بر فعل آمده است، که در این صورت این تقدمش دلالت بر تاکید دارد؛ و مفعول دومش موالی است و «مما ترک ...» هم صفت برای موالی است [صفت بودنش در فرازهای بعدی شرح داده میشود؛ فعلا تقدیر کلام چنین میشود: جعلنا لکلٍ موالی مما ترک ...؛ که خود همین عبارت چند معنا دارد که در بندهای بعدی بیان خواهد شد.]
(اعراب القرآن و بيانه، ج2، ص207 )
و آنگاه
▫️یا جمله «لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك» یک جمله کامل قلمداد میشود و ادامه آن، گویی پاسخ سوالی است که آن موالی کیستند، و گفته شده: «هم الوالدان و ...»؛
▫️و یا اینکه الوالدان، فاعل «ترک» است؛ آنگاه عبارت گویی بدین صورت بوده است: جعلنا لکل انسانٍ موالی، یرث الموالی مما ترک الوالدان و ...»
(البحر المحيط، ج3، ص619-620)
▪️و میتوان جمله اسمیه دانست بدین بیان که «لِكُلٍّ» جار و مجروری است که میتوان آن را متعلق به محذوف، و خبر مقدم دانست؛
و آنگاه عبارت «جعلنا موالی» صفت برای «کلٍّ» است (در این حالت مفعول اول «جعلنا» را میتوان محذوف دانست که همان مضاف الیه مقدر «کُلٍّ» بر آن نیز دلالت دارد) و «مما ترک» متعلق به یک صفتی است که آن صفت، صفتِ مبتدای محذوفی همانند «نصیبٌ» است [در واقع، جار و مجرورِ «ما ترک» بر این محذوف دلالت میکند]؛
یعنی تقدیر کلام این بوده: «لكلٍ [لکلٍ من هؤلاء الذين/ لکلّ قومٍ] جعلناهم موالي، نصيبٌ مما ترک»
(البحر المحيط، ج3، ص620 ؛ اعراب القرآن و بيانه، ج2، ص206-207 )
@yekaye
🔹لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی «مِمَّا تَرَك»
«مما ترک»
▪️میتواند متعلق به صفت محذوف برای کلمه محذوف در «کلٍ» باشد، آنگاه فاعل «ما ترک»، «والدان» میباشد، یعنی: لکلِ [أحدٍ او مالٍ موجود] مما ترکه الوالدان جعلنا موالی: برای هر یک (از انسانها یا اموال موجودی) که والدان برجا گذاشتهاند موالیای قرار دادیم (التبيان فى اعراب القرآن، ص103؛ البحر المحيط، ج3، ص620 )
▫️که در این حالت «موالی» صرفا وارث نیست
▫️بلکه میتواند به معنای ولیّ (کسی که ولایت دارد) باشد؛
👈البته این گونه فاصله افتادن بین صفت و موصوف مجاز است یا خیر، محل بحث است.
▪️و میتواند در جایگاه صفت برای «موالی» باشد؛
آنگاه فاعل «ما ترک»،
▫️میتواند «والدان» میباشد، یعنی: موالي كائنين مما ترك أي خلف الوالدان و الأقربون: موالیای که این موالی از زمره آن کسانی که والدین برجای خود گذاشتند، بودند؛ [یعنی موالی برجای مانده از والدین] (مجمع البيان، ج3، ص66)
▫️و میتواند خود مضاف الیه مقدر کلمه «کل» باشد؛ یعنی: لکل انسانٍ جعلنا موالی مما ترک [ذلک الانسان]: برای هر انسان قرار دادیم موالیای از آنچه آن انسان بر جای گذاشت. (پاورقیِ الجدول فى اعراب القرآن، ج5، ص25)
▪️و میتواند متعلق به فعل محذوفی باشد که «موالی» بر آن دلالت دارد، یعنی: لکل جعلنا موالی یرثون مما ترک: برای هر کس (یا هر مالی) وارثانی قرار دادیم که از آنچه باقی گذاشته شده ارث میبرند. (التبيان فى اعراب القرآن، ص104)
▪️و میتواند «مِن» نه به معنای «از»، بلکه به معنای «نسبت به» باشد (شبیه علیٍ منّی بمنزلة هارون من موسی) و آنگاه مما ترک، متعلق به «موالی» باشد، یعنی: لکلٍ جعلنا «موالی مما ترک»: برای هرکس موالیای نسبت به آنچه باقی گذاشت، قرار دادیم؛ که در این حالت، فاعل «ترک»، همان مضاف الیه «کلٍ» است [= أحد یا مال] که در تقدیر میباشد؛ یعنی در این حالت، دیگر «الوالدان» نمیتواند فاعلِ «ترک» باشد.
▪️و میتواند «ما» به معنای «مَن» باشد، یعنی «لكل أحدٍ ممّن ترك الوالدان: برای هریک از کسانی که والدین و ... برجای گذاشتند موالیای قرار دادیم. (التبيان فى اعراب القرآن، ص104)
@yekaye
🔹 لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك «الْوالِدانِ» وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ
«الوالدان»
▪️میتواند فاعل «ترک» باشد: مما ترک الوالدان: از آنچه والدین برجای گذاشتند؛
▪️و میتواند خبر برای عبارت محذوف باشد که کل جمله بدل یا عطف بیان برای «کلٍّ» ویا برای «موالی» میباشد: لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی...[وَ هُم] الْوالِدانِ وَ ...: برای هرکسی موالیای گذاشتیم که آن کسانی که موالی دارند همان والدین و ... هستند؛ یا برای هرکسی موالیای گذاشتیم که آن موالی همان والدین و ... هستند.
▫️در اینجا نیز «موالی» هم به معنای وارث و هم به معنای ولی میتواند به کار رفته باشد.
▪️و میتواند مبتدا برای جملهای باشد که «فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ» خبر آن است؛ و آنگاه کل جمله نسبت به ما قبل خود جمله استینافیه میشود: لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك؛ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ: برای هرکس/هرچیزی موالیای نسبت به آنچه برجای گذاشته قرار دادیم؛ والدین و خویشاوندان و همپیمانان، نصیبشان را بدهید.
@yekaye
🔹لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ «وَ» الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ
حرف «و» قبل از «الْأَقْرَبُونَ»
▪️میتواند حرف عطف باشد برای عطف «اقربون» به «والدین»؛ لذا در تمام موارد فوق که درباره والدین گفته شد، درباره اقربون هم میآید؛
▪️و میتواند واو استیناف باشد و اقربون مبتدای برای جمله جدیدی باشد که خبر آن «فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ» خبر آن است؛ و آنگاه کل جمله نسبت به ما قبل خود جمله استینافیه میشود؛ مثلا یک معنا این است: لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ؛ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ: برای هرکس/هرچیزی از آنچه والدین برجای گذاشته موالیای قرار دادیم؛ و به خویشاوندان و همپیمانان هم نصیبشان را بدهید.
👈(البته این احتمال بسیار ضعیف است به خاطر اینکه آمدن حرف «ف» بر روی خبر توجیهی میخواهد که در ادامه خواهیم دید این توجیه برای «الذین عقدت ایمانکم» وجود دارد؛ اما اینجا خیر.)
@yekaye
🔹لكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ «وَ» الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ
حرف «و» قبل از عبارت «الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ»
▪️میتواند واو استیناف باشد (معنایی که در شأن نزول آمده با این گزینه بیشترین سازگاری را دارد)؛
آنگاه این عبارت،
▫️میتواند مبتدا برای جملهای باشد که «فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ» خبر آن است (مجمع البيان، ج3، ص66 ؛ التبيان فى اعراب القرآن، ص104)؛ و آنگاه کل جمله نسبت به ما قبل خود جمله استینافیه میشود، مثلا به این صورت: لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ؛ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ: برای هرکس/هرچیزی از آنچه والدین و خویشاوندان برجای گذاشتهاند موالیای قرار دادیم؛ و به کسانی که با آنان پیمان بستهاید هم نصیبشان را بدهید.
▫️و میتواند منصوب به فعل محذوف باشد که فعل مذکور آن را تفسیر میکند؛ یعنی این گونه بوده است «و آتوا الذين عقدت». (التبيان فى اعراب القرآن، ص104 ).
▫️و میتواند مفعول برای «آتوهم نصیبهم» باشد از باب اشتغال (شبیه «زیداً فاضربه») (البحر المحيط، ج3، ص622)
▪️و میتواند حرف عطف باشد؛
آنگاه
▫️میتواند برای عطف این عبارت به «الوالدان و الاقربون» (مجمع البيان، ج3، ص66 )؛ لذا مواردی که درباره والدین گفته شد، میتواند شامل این هم بشود؛
▫️میتواند برای عطف به «موالی» باشد که معنایش میشود «و جعلنا الذین عقدت أیمانکم ورّاثا»؛ که این رویه [که با پیمانی، مثلا پیمان برادری از هم ارث ببرند] وجود داشت و بعدا نسخ شد؛ آنگاه عبارتِ بعدی آیه فقط برای تاکید میشود. (التبيان فى اعراب القرآن، ص104 )
@yekaye
🔹 «وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ»
علاوه بر نسبت نحوی این فراز با فرازهای دیگر آیه، به لحاظ ساختار درونی خود این عبارت، بویژه با توجه به دو قرائت «عاقدت» و «عقدت» تقدیرهای مختلفی فرض دارد:
▪️اگر قرائت «عقدت» را در نظر بگیریم تقدیرش «عقدت حلفهم أیمانکم» است
▪️و اگر قرائت «عاقدت» را در نظر بگیریم، آنگاه تقدیر کلام هم میتواند «الذین عاقدتهم أیمانکم» باشد و هم میتواند «الذین عاقدت حلفهم أیمانکم» باشد. (مجمع البيان، ج3، ص65)
▫️و با توجه به اینکه پیمان با شخص سوگندخورنده بسته میشود نه با خود سوگندهای اشخاص، چهبسا تقدیر دقیقتر به جای «عقدت/عاقدت حلفهم أیمانکم» این است که مضافی هم در تقدیر بگیریم، یعنی «عقدت حلفهم ذووأیمانکم» (التبيان فى اعراب القرآن، ص104)
👈البته جدای از تحلیل نحوی، مفاد این عبارت هم معانی دیگری را میتواند منتقل کند که در ادامه بیان خواهد شد.
@yekaye
🔹لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ «فَ»آتُوهُمْ نَصیبَهُمْ.
حرف «ف» در «فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ»
▪️ می تواند برای تفریع کل جمله بعد (آتُوهُمْ نَصیبَهُمْ) بر جمله قبل (لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ) است: یعنی حال که خداوند برای آنچه والدین و خویشاوندان و همپیمانان موالیای از ما ترک قرار داده، پس نصیب هریک از اینها را به آنها بدهید.
▪️و میتواند فاء رابطه (یا «فاء زائده»؛ الجدول فى اعراب القرآن، ج5، ص26) باشد برای تفریع «آتوهم نصیبهم» بر »الذین عقدت ایمانکم»؛ و این تفریع بدین جهت است که «الذین عقدت ایمانکم» چون موصول است، معنای شرطی دارد (اعراب القرآن و بيانه، ج2، ص207) یعنی کسانی که با آنان همپیمان شدهاید پس [چون با آنان پیمان بستهاید] نصیب آنان را بدهید.
@yekaye
🔹 لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَك الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُو«هُمْ» نَصیبَ«هُمْ»
مرجع ضمیر «هم» در «آتوهم» ( و به تبع آن در «نصیبهم»)
▪️میتواند «موالی» باشد (البحر المحيط، ج3، ص622)؛ آنگاه به تبع تفاوتهای معناییای که اشاره شد «نصیب» میتواند سهمالارث باشد، و یا حق وی در کفالت و ولایت و ...
▪️و میتواند «الوالدان و الاقربون و الذین عقد أیمانکم» باشد (البحر المحيط، ج3، ص622)؛
▪️و میتواند فقط «الذین عقدت ایمانکم» باشد (البحر المحيط، ج3، ص622).
@yekaye
✅ تبصره:
علاوه بر این تکثرهای معنایی که به خاطر ظرفیت نحوی عبارات میسر شده است،
برخی از کلمات یا عبارات در این آیه میتواند بر چند معنای متفاوت دلالت داشته باشد، که همین ظرفیت معنایی این آیه را بیشتر کرده است؛
از جمله:
@yekaye
🔹«موالی»
این کلمه چنانکه در برخی از فرازهای فوق اشاره شد، میتواند به معنای
▪️«وارث» (کسی که اولیتر است به میت، از حیث دریافت اموال وی)
▪️یا «ولیّ» (کسی که اولیتر است به بازماندگان میت، برای سرپرستی آنان)؛
▪️و چهبسا بر مفهوم «وصیّ» (کسی که اولیتر است به میت، از حیث انجام درخواستها و وصیتهای وی)
دلالت کند.
@yekaye
🔹 «وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ»
این تعبیر میتواند
▪️دلالت کند بر یک پیمان محکم؛ یعنی به معنای کسانی باشد که با هم پیمان برادری بسته ویا شخصی را بر اساس پیمانی به فرزندخواندگی پذیرفته و با هر نحوه پیمان دیگری برای ارث بردن همقسم شدهاند (مفاتيح الغيب، ج10، ص68 )؛
▫️که اگر یکی از این سه گونه افراد مد نظر باشد، و مراد از «آتوهم نصیبهم» به اینان برگردد (منظور این باشد که نصیب اینان از ارث را هم بدهید)، آنگاه اغلب مفسران قائلند این فراز از آیه توسط آیهی [اولویت] اولوالارحام (احزاب/6) (ابنعباس، به نقل از نهج البيان، ج2، ص148 ) ویا توسط آیات ارث (حسن و قتاده، به نقل از اعراب القرآن (نحاس)، ج1، ص212) نسخ شده است.
▫️اما میتوان این تعبیر را به گونهای در نظر گرفت که نسخی رخ نداده باشد؛ مثلا خداوند برای هر چیزی که والدین و خویشاوندان و کسانی که با آنان پیمان بستهاید برجای میگذارند، موالی و وارثانی معین کرده است؛ پس نصیب را به موالی و وارثانی که خداوند تعیین کرده، بدهید، نه به کسانی که با آنان پیمان بستهاید. (جبائی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج10، ص69 ) ویا حالتهای دیگری که مفسران برای این حالت برشمردهاند (ر.ک: مفاتيح الغيب، ج10، ص69 )
▪️و میتواند دلالت کند بر همسر شرعی، زیرا خداوند نکاح را هم «عقد» نامید و فرمود «وَ لا تَعْزِمُوا عُقْدَةَ النِّكاحِ» (بقرة/235) در این صورت، بهترین معنا برای آیه عطف این عبارت به «الوالدان و الاقربون» است؛ یعنی خداوند همراه با والدین و خویشاوندان همسر (زن وشوهر) را هم ذکر کرد؛ خواه موالی را در معنای وارث در نظر بگیریم یا در معنای کسی که ارث میبرد؛ شبیه آیات ارث که هم حکم ارث والدین و برادر و خواهر و ... را ذکر کرد و هم حکم ارث همسر را. (ابومسلم اصفهانی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج10، ص69 )
▪️و میتواند دلالت کند بر میراث حاصل از «ولاء» (رابطه عبد و مولا) دلالت کند (مفاتيح الغيب، ج10، ص69 ) در واقع، در این صورت، تعبیر «عقد أیمان» اشاره به پیمانی ناظر به «ملک أیمان» (مالک در مقابل برده) باشد، که مهمترین آنها پیمان آزاد کردن است (مانند عبد مکاتب یا ...) که آنگاه انواعی از معانی پدید میآید؛ مثلا همان ارثی که مستقیما بین مولا و عبد برقرار است ویا حتی ناظر به مطلق نصیب بردنهای اینها از هم بشود؛ مثلا به این معنا که به بردههای آزاد شدهتان نصیبی بدهید؛ به صاحبانی که شما را از بردگی آزاد کردند سهمی بدهید؛ ویا بر مبنای عطف به دو کلمه قبل، مثلا از آنچه بردههای نیمآزاد شده (عبد مکاتبی که هنوز تمام خود را آزاد نکرده) برای شما باقی گذاشتند، و ...
▪️و میتواند دلالت کند بر مطلق افرادی که به خاطر عهد و پیمانهای متقابل (که مثلا ثمرهاش بدهکاری یا بدهی به میت میشود) میتوانند به میت بدهکار باشند (در صورتی که این عبارت به دو عبارت قبلی (الوالدان و الاقربون) عطف شود و هر سه فاعل «ترک» باشند)؛ ویا از ماترک شخص سهم داشته باشند ویا اینکه ولایتی نسبت به داراییها یا بازماندگان میت پیدا کنند (در صورتی که این عبارت به دو عبارت قبلی (الوالدان و الاقربون) عطف شود و هر سه خبر برای عبارت محذوف باشد یعنی بدین صورت: لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی...[وَ هُم] الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ)
@yekaye
🔹«شَهیداً»
این کلمه صفت مشبهه بر وزن فعیل است که در دو معنای فاعلی و مفعولی به کار میرود از این رو، میتواند به معنای
▪️«شاهد» (خداوند بر هر چیزی شاهد است)
▪️یا «مشهود» (خداوند فوق هر چیزی مشهود است)
باشد.
❇️ معنای «شاهد» برای «شهید» بسیار رایج است؛ اما نکتهای که معنای «مشهود» را به طور خاص در این عبارت «إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً» تقویت میکند کاربرد این کلمه در آیه «سَنُريهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ في أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهيدٌ» (فصلت/53) است.
🔖تفصیل مطلب در: الميزان، ج17، ص404-405
@yekaye
✅ جمعبندی ظرفیت معنایی آیه
اکنون یکبار سعی میکنیم با کلمات داخل کروشه، تا حد امکان بیانی مشتمل بر اکثر این ظرفیت را نشان دهیم:
📖 و لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِی مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذینَ عَقَدَتْ أَیمانُكُمْ فَآتُوهُمْ نَصیبَهُمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیداً
💢و برای هریک [از اموال / از افراد] قرار دادیم [وارثانی/ اولیایی/ اوصیایی] از [از/ نسبت به] آنچه [آنچه/ آنکه] باقی گذاشتند [، / .] والدین [به عنوان وارث یا به عنوان ولیّ یا به عنوان ارث برجایگذارنده] و [عطف یا استیناف] خویشاوندان [به عنوان وارث یا به عنوان ولیّ یا به عنوان ارث برجایگذارنده] و [عطف یا استیناف] کسانی [عطف به الاقربون، یا مبتدای جمله بعد] که با آنان پیمان بستهاید [همپیمان شدهاید (پیمان برادری یا فرزندخواندگی یا همقسم شدن)/ با هم رابطه عبد و مولا دارید/ ازدواج کردهاید] پس نصیب آنان [مرجع ضمیر: موالی/ الوالدان و الاقربون و الذین عقدت ایمانکم/ فقط «الاقربون و الذین عقدت ایمانکم» / فقط «الذین عقدت ایمانکم»] را بدیشان [مرجع ضمیر تمام موارد قبل] بدهید که خداوند [بر هر چیزی شاهد/ فوق هر چیزی مشهود] است.
@yekaye
🕋شأن نزول
روایت شده است که آیه «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ» در مورد کسانی نازل شد که مردانی را که فرزند واقعیشان نبودند به فرزندخواندگی میپذیرفتند و برای آنان سهمالارثی قرار میدادند؛ پس خداوند در مورد آنان نازل فرمود که برایشان نصیبی در وصیت قرار داده شود و خداوند متعال میراث را به خویشاوندان و نزدیکان برگرداند و ابا کرد از اینکه برای این فرزندخواندگان در اموال کسانی که اینان را به فرزندخواندگی قبول کردهاند سهمالارثی قرار دهد؛ و بهره آنان را در وصیت قرار داد. [یعنی اگر مایلند چیزی به فرزندخواندگان برسد از حق وصیت در یک سوم اموال استفاده کنند.]
📚أسباب نزول القرآن (الواحدي)، ص155
@yekaye
☀️1) از امام صادق ع روایت شده که درباره آیه «و برای هرکس وارثانی قرار دادیم از آنچه والدین و نزدیکان برجای میگذارند» فرمودند:
مقصود از این، [اولویت] خویشاوندان در میراث است؛ و مقصودش «اولیای نعمت»* نیست؛ پس سزاوارترین ایشان به متوفی کسی است که به لحاظ رَحِم [پیوند خویشاوندی] ای که وی را به آن متوفی مربوط میکند به وی نزدیکتر باشد.
📚الكافي، ج7، ص76؛ تهذيب الأحكام، ج9، ص268؛ دعائم الإسلام، ج2، ص379؛
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ أَخْبَرَنِي ابْنُ بُكَيْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ «وَ لِكُلٍّ جَعَلْنا مَوالِيَ مِمَّا تَرَكَ الْوالِدانِ وَ الْأَقْرَبُونَ» قَالَ: إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ أُولِي الْأَرْحَامِ فِي الْمَوَارِيثِ وَ لَمْ يَعْنِ أَوْلِيَاءَ النِّعْمَةِ فَأَوْلَاهُمْ بِالْمَيِّتِ أَقْرَبُهُمْ إِلَيْهِ مِنَ الرَّحِمِ [بِالرَّحِمِ] الَّتِي تَجُرُّهُ إِلَيْهَا.
✳️ پینوشت
مرحوم فیض توضیح داده مقصود از «اولیای نعمت» فرد آزادکننده است [که با آزاد کردن برده، ولای عتق نسبت به او پیدا میکند و در صورتی که وی وارث نداشته باشد وارث برده آزاد شده میشود] و از این جهت امام ع بر اینکه مقصود اینها نیستند تاکید فرمود که ممکن است کسی از کلمه «موالی» به این شبهه بیفتد که اینها هم مقصودند.
📚 (الوافي، ج25، ص716 )
@yekaye
☀️2) الف. علی بن یقطین میگوید: از امام رضا ع درباره مردی پرسیدم که مرد و مالی برجای گذاشت و خواهری و موالیای (مولایی که وی را آزاد کرده یا بردهای که وی او را آزاد کرده) برجای گذاشت؟
امام ع فرمود: مال از آن خواهرش است.
📚الإستبصار، ج4، ص172؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص304
عَلِيُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يُوسُفَ عَنْ صَالِحٍ مَوْلَى عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنِ ابْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ مَاتَ وَ تَرَكَ مَالًا وَ تَرَكَ أُخْتَهُ وَ تَرَكَ مَوَالِيَهُ؟
قَالَ الْمَالُ لِأُخْتِهِ.
☀️ب. حنان میگوید: نزد سوید بن غَفَلَة نشسته بودم. شخصی آمد و از او درباره تقسیم ارث مردی که از او دختر و همسر و موالیای باقی مانده بود، سوال کرد.
وی گفت: تو را از قضاوت حضرت علی ع آگاه میکنم: وی سهم دختر را [ابتداءاً بر اساس سهم واجب] نصف، و سهم همسر را یک هشتم قرار داد و فرمود بقیه به دختر میرسد و به موالی چیزی نداد.
📚الإستبصار، ج4، ص173؛ من لا يحضره الفقيه، ج4، ص305
رَوَى الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ قَالَ رُوِيَ عَنْ حَنَانٍ قَالَ:
كُنْتُ جَالِساً عِنْدَ سُوَيْدِ بْنِ غَفَلَةَ فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ بِنْتٍ وَ امْرَأَةٍ وَ مَوَالِيَ فَقَالَ أُخْبِرُكَ فِيهَا بِقَضَاءِ عَلِيٍّ ع:
جَعَلَ لِلْبِنْتِ النِّصْفَ وَ لِلْمَرْأَةِ الثُّمُنَ وَ مَا بَقِيَ يُرَدُّ عَلَى الْبِنْتِ وَ لَمْ يُعْطِ الْمَوَالِيَ شَيْئاً.
☀️ج. سلمة بن محرز میگوید: به امام صادق ع عرض کردم: مردی از دنیا رفت و نزد من مالی از او مانده بود؛ و او دختر و موالیای دارد.
به من فرمود: برو و نصف آن را به دخترش بده و از دادن بقیه خودداری کن!
چون آمدم و اصحابمان را از این واقعه مطلع کردم به من گفتند از تو تقیه کرد.
نزد امام ع برگشتم و گفتم: اصحابمان میگویند شما با من تقیه کردید!
فرمود: من با تو تقیه نکردم! سپس فرمود: آیا کسی از این مطلب خبردار شد؟
گفتم: خیر.
فرمود: پس برو و بقیه را هم به همان دختر بده!
[یعنی امام از او تقیه نکرد که وظیفه واقعی را نهایتا به او نگوید؛ بلکه روند تقیهای در پیش گرفت تا وی در امان بماند و وظیفهاش را هم انجام دهد.]
📚الإستبصار، ج4، ص174-175
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنِ ابْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ مُسْلِمٍ وَ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ مُحْرِزٍ قَالَ:
قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مَاتَ وَ لَهُ عِنْدِي مَالٌ وَ لَهُ ابْنَةٌ وَ لَهُ مَوَالِي؟
قَالَ فَقَالَ لِي اذْهَبْ فَأَعْطِ الْبِنْتَ النِّصْفَ وَ أَمْسِكْ عَنِ الْبَاقِي.
فَلَمَّا جِئْتُ أَخْبَرْتُ بِذَلِكَ أَصْحَابَنَا فَقَالُوا أَعْطَاكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ.
قَالَ فَرَجَعْتُ إِلَيْهِ وَ قُلْتُ: إِنَّ أَصْحَابَنَا قَالُوا لِي أَعْطَاكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ.
قَالَ فَقَالَ مَا أَعْطَيْتُكَ مِنْ جِرَابِ النُّورَةِ. قَالَ عَلِمَ بِهَا أَحَدٌ؟
قُلْتُ لَا.
قَالَ فَاذْهَبْ فَأَعْطِ الْبِنْتَ الْبَاقِيَ.
@yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است:
همانا حضرت علی ع هرگاه یکی از موالیاش [بردگان آزادشدهاش] میمرد و خویشاوندی داشت، هرگز از ارث او برنمیداشت و همه آن را به خویشاوندان وی میداد.
📚الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، ج4، ص172
يُونُسُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع
إِنَّ عَلِيّاً ع لَمْ يَكُنْ يَأْخُذُ مِيرَاثَ أَحَدٍ مِنْ مَوَالِيهِ إِذَا مَاتَ وَ لَهُ قَرَابَةٌ كَانَ يَدْفَعُ إِلَى قَرَابَتِهِ.
@yekaye
☀️4) الف. عمار بن ابیالاحوص میگوید: از امام باقر ع درباره «سائبه»* سوال کردم.
فرمودند: در قرآن نگاه کنید. ای عمار! هرجا در آن «آزاد کردن برده» بود همان «سائبهای» است که «ولاء»* هیچکس بر گردنش نیست جز خداوند؛ و کسی که ولائش بر عهده خداوند است پس ولاء او بر پیامبر ص است؛ و کسی که ولاء او بر پیامبر ص است، ولاء او بر امام ع است، و در نتیجه مسئولیت جبران آسیبی که او زده بر امام است و میراثش هم برای امام است.
☀️ب. و از امام صادق ع روایت شده است:
اگر کسی ولاء کسی را قبول کند، میراثش برای اوست و جبران آسیبهای غیرعمدی که میزند نیز برعهده اوست.
☀️ج. و از امام صادق ع سوال شد درباره بردهای که به نحو «سائبه» آزاد شد.
فرمودند: ولاء هرکس را که خودش بخواهد میتواند بپذیرد و در این صورت مسئولیت جبران آسیبی که او زده بر عهده آن شخص است و البته میراثش هم برای او خواهد بود.
گفتیم: اگر در این زمینه سکوت کرد و مرد و ولاء کسی را برای خود قرار نداد، چطور؟
فرمود: مال وی در بیت المال مسلمانان قرار داده میشود.
📚الكافي، ج7، ص171
☀️الف. ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ أَبِي الْأَحْوَصِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ السَّائِبَةِ؟
فَقَالَ انْظُرُوا فِي الْقُرْآنِ فَمَا كَانَ فِيهِ فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ فَتِلْكَ يَا عَمَّارُ السَّائِبَةُ الَّتِي لَا وَلَاءَ لِأَحَدٍ عَلَيْهَا إِلَّا اللَّهَ فَمَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِلَّهِ فَهُوَ لِرَسُولِهِ وَ مَا كَانَ وَلَاؤُهُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص فَإِنَّ وَلَاءَهُ لِلْإِمَامِ وَ جِنَايَتَهُ عَلَى الْإِمَامِ وَ مِيرَاثَهُ لَهُ.
☀️ب. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا وَالَى الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَلَهُ مِيرَاثُهُ وَ عَلَيْهِ مَعْقُلَتُهُ.
☀️ج. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ شُعَيْبٍ الْعَقَرْقُوفِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ الْمَمْلُوكِ يُعْتَقُ سَائِبَةً قَالَ يَتَوَلَّى مَنْ شَاءَ وَ عَلَى مَنْ يَتَوَلَّى جَرِيرَتُهُ وَ لَهُ مِيرَاثُهُ قُلْنَا لَهُ فَإِنْ سَكَتَ حَتَّى يَمُوتَ وَ لَمْ يَتَوَالَ أَحَداً قَالَ يُجْعَلُ مَالُهُ فِي بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ.
✳️*پینوشت:
▪️برده را دو گونه آزاد میکنند:
▫️یکی آزادیای که هیچ گونه رابطهای بین شخص و برده باقی نماند و بر این مساله تصریح شود؛ که به چنین بردهای «سائبه» گویند و دیگر هیچ حق متقابلی بین او و کسی که وی را آزاد کرده، وجود نخواهد داشت.
▫️حالت دوم این است که بر چنین مسالهای تصریح نمیشود و اصطلاحاً رابطه ولاء بین او و صاحب قبلیاش هنوز برقرار است؛ یعنی آن برده همچون یکی از اعضای خانواده وی قلمداد میشود بدین صورت که در قبال هم یک نحوه حقوقی شبیه حقوقی که بین اعضای خانوادهی گسترده [نه فامیل درجه یک (که به تعبیر امروزی، خانواده هستهای گفته میشوند)] هست بین آنها باقی است؛ یعنی مثلا اگر کسی مرتکب قتل غیرعمد شود، اصطلاحا دیه او بر عاقلهاش هست؛ یعنی برعهده اعضای خانواده گسترده؛ و در اینجا اگر کسی ولاء کسی را برعهده داشته باشد، در پرداخت دیه برای قتل غیرعمدی که او مرتکب شده باید اقدام کند.
🤔ظاهرا چون بردگان غالبا از اسیران جنگی ویا از نسل آنان بودند و در شهرهای اسلامی هیچ خویش و قومی نداشتند، اگر آزاد میشدند، رابطه ولاء با صاحب خود (و یا اگر سائبه بودند، با هر کسی که خودشان دلشان میخواست) برقرار میکردند و این گونه هم از حمایت وی برخوردار میشدند و هم وقتی میمردند چون خویشاوندی نداشتند ارثشان شرعا به آن شخص میرسید؛
اما اگر کسی سائبه بود و چنین رابطهای با کسی برقرار نمی کرد و خویشاوندی هم نداشت ارث وی به امام ع یا به تعبیر دیگر، به بیت المال میرسید.
@yekaye