.
4️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً»
این آیه در ادامه آیات قبل، علیالقاعده در مقام بیان یکی از نعمتهای بهشتیای است که بر مقربان ارزانی داشته شده است.
پس چرا بعد از آیه «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون» آمد و از نعمتهای قبل جدا شد؟
🍃الف. چهبسا این ویژگی جزء ویژگیهایی که حاصل عمل (و لذا تجسم عمل) آنان است نباشد:
🌱الف.۱. یعنی چهبسا از باب تفضل اضافه خداوند باشد؛ بویژه با توجه به آیه بعد که آنچه میشنوند را «سلام» معرفی کرده که میتواند مصداق شنیدن سخنی از جانب خداوند باشد که در آیه «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» (يس/58) بدان اشاره شده است. (مفاتيح الغيب، ج29، ص400 )
🌱الف.۲. چه بسا از این جهت است که در آنجا سخن گفتن کاری اضافه است بر آنچه عمل آنان بوده است؛ یعنی مثلا وقتی چیزی میخواهند یا با هم گفتگو میکنند اقتضایش این است که سخنی بگویند؛ و از این رو آن وضعیتی که بر سخن گفتن و شنیدن آنان حاکم است امری است به علاوه، و جدای از پاداش عمل آنان.
🌱الف.۳. ...
🍃ب. شاید بدین جهت که آیات قبل در زمره نعمتهایی بود که به چشم میآید؛ و این آیه درباره نعمتهایی که نصیب گوش است می خواهد سخن بگوید از این رو بین اینها تفکیک کرد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص400 )
🍃ج. شاید بدین جهت که نعمتهای قبل در قبال افعال و اعمال آنان بوده؛ و این نعمت در قبال اذکار آنان است. یعنی ما سه گونه اقدام در دنیا داشتهایم: اقدامات عملی و زبانی و قلبی [چنانکه مثلا در امر به معروف از این سه مرحله یاد شده است]؛ آنگاه در آیات قبل پاداشی که به ازای اقدامات عملی (افعال) بود بیان شد؛ در این آیه و آیه بعد پاداشی که در قبال اقدامات زبانی (ذکر و ...)؛ و پاداشی که در برابر اقدامات قلبی انسان انجام میشود فوق توصیف است و از این رو بدانها اشارهای نشد. (مفاتيح الغيب، ج29، ص400 )
🍃د. ...
@yekaye
🔹 سَلاماً
▪️ماده «سلم» در اصل بر صحت و عافیت (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱)، و سلامتی از هرگونه عیب و آفتی (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱) دلالت دارد؛
▫️به تعبیر دقیقتر، معنای محوری آن عبارت است از صحتِ پیکره چیزی و یکپارچگی آن، به نحوی که شکاف و یا نفوذی از غیر در آن نباشد؛ چنانکه «سَلَم» نام درختی است که تنه بلند و محکمش کاملا مثل نی صاف است ؛ و نیز به سنگ سختی که پهن و بزرگ باشد «سَلام» گویند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص1063 )
▫️ و در واقع این ماده، دلالت دارد بر یک نحوه موافقت شدید در ظاهر و باطن، به صورتی که هیچ خلاف و اختلافی در میان نباشد؛ و به همین جهت است که وقتی فی نفسه ملاحظه شود لازمهاش اعتدال و نظم و محفوظ ماندن از نقص و عیب و آفت میباشد؛ و همین قید (که در آن حصول وفاق و رفع خلاف در خود چیزی است) مایه تفاوت کلمه «سلامتی» با کلماتی مانند صحت و عافیت میباشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۵، ص۱۸8 )
▫️ البته برخی برخلاف مرحوم مصطفوی که «سلامت» را نقطه مقابل «خصومت» قرار داده، بر این باورند که نقطه مقابل آن «هلاکت» است و در تفاوت سلامت با صحت توضیح دادهاند که صحت در مقابل مرض است اما سلامت در مقابل هلاکت؛ و از این روست که وقتی کسی از چیزی که ممکن است به وی آسیب شدید بزند و وی را به هلاکت برساند رهایی مییابد میگویند از آن به سلامت گذشت و سالم ماند ولی نمیگویند از آن به صحت گذشت و صحیح ماند؛ هرچند که استعمال کلمه سلامت بقدری گسترش یافته که برای کسی هم که از عیب و مریضیای رها میشود به کاررفته است. (الفروق في اللغة، ص103 )
▪️«سِلم» (وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها، انفال/۶۱؛ فَلا تَهِنُوا وَ تَدْعُوا إِلَى السَّلْمِ وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْن، محمد/۳۵؛ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً، بقره/۲۰۸) مصدر ثلاثی مجرد از این ماده است و به معنای چیزی است که از مسالمت و وفاق و رفع اختلاف حاصل میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص189) و از این رو گفتهاند که به معنای صلح است. (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱)
▪️ و برخی بر این باورند که «سِلْم» و «سَلَم» هر دو به معنای صلح به کار میرود: «أَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ ... يُلْقُوا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ» (نساء/90-91) «الَّذينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» (نحل/28) «وَ أَلْقَوْا إِلَى اللَّهِ يَوْمَئِذٍ السَّلَم» (نحل/۸۷) و گاه «سَلَام» نیز در همین معنا به کار رفته است: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً» (نساء/۹۴). (مفردات ألفاظ القرآن/۴۲۳)
▫️هرچند شاید بتوان گفت «سَلَم» این تفاوت را با «سِلم» دارد که از موضع برابر نیست؛ بلکه یک نحوه صلحی است که از موضع ضعف باشد و یک نحوه تسلیم بودن در برابر دیگری را دربردارد؛ مثلا: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً رَجُلاً فيهِ شُرَكاءُ مُتَشاكِسُونَ وَ رَجُلاً سَلَماً لِرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيانِ مَثَلاً» (زمر/۲۹)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز دوم بحث از ماده «سلم»
◾️البته کلمات «سلام» و «سلامة» را هم مصدرهای دیگر ثلاثی مجرد این ماده دانستهاند که به همان معنای «سِلم» است که این حرف الف که در لفظ اضافه شده معنا را هم اضافه میکند و دلالت بر توافق کامل و رفع هرگونه خلافی است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص191 )
▫️بدین ترتیب معنای رایج «سلام» همان سلامت است: «يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ» (مائده/۱۶) «قيلَ يا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلامٍ مِنَّا وَ بَرَكاتٍ عَلَيْكَ» (هود/48) «ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنينَ» (حجر/46)
و شاید از این جهت که سلامتی حقیقی جز در بهشت حاصل نمیشود آنجا را «دارالسلام» خواندهاند: «لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ» (انعام/127) «وَ اللَّهُ يَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ» (یونس/25) (مفردات ألفاظ القرآن، ص421 )
▪️ تعبیر «سلام» که در مقام تحیت در «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» (وَ إِذا جاءَكَ الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِآياتِنا فَقُلْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ؛ انعام/۵۴) را نیز به معنای سلامتی دانستهاند؛ یعنی سلامتی از جانب خداوند بر شما باد؛
▫️و نیز گفته شده که چون سلام اسمی از اسماء الله است ( هُوَ اللَّهُ الَّذي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ؛ حشر/23) لذا «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ» یعنی خداوند فوق شماست (كتاب العين، ج7، ص265 )؛
و این احتمال درباره وجه تسمیه بهشت به «دارالسلام» هم مطرح شده است؛ یعنی سرایی که خداوند به طور خاص به خود نسبت داده [شبیه تعبیر «جنتی: بهشت من» (فجر/۳۰)] (مفردات ألفاظ القرآن، ص421)
▪️البته درباره اینکه چرا خود خداوند به این اسم نامیده شده، گفتهاند از این بابت که هیچ چیزی نمیتواند هیچ گونه هرگونه گزند و آسیبی به او برساند و از هر عیب و آفتی که بر خلائق عارض میگردد مصون و سالم است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص90)
▪️ و برخی بر این باورند سلامی که ما بر انسانها میفرستیم با سخن و دعاست؛ اما سلامی که خداوند بر انسانها میفرستد با فعل خویش است (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱ )
و البته منافاتی ندارد که خداوند هم با فعل خویش و هم با قول خویش بر ما سلام بفرستد؛ چنانکه گاه بر قول بودن آن تاکید شده: «سَلامٌ قَوْلاً مِنْ رَبٍّ رَحيمٍ» (یس/58) و گاه ظرفیت هردو معنا را دارد: «ادْخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ» (ق/34).
◾️ظاهرا سنت «سلام» گفتن فقط برای ابتدای دیدار نیست؛ بلکه در پایان دیدار و برای خداحافظی هم این سنت رایج است (چنانکه نماز را با سلام ختم می کنیم و بسیاری از سخنرانان هم کلامشان را با تعبیر «واالسلام علیکم و رحمة الله» ختم میکنند)
چنانکه که حضرت ابراهیم ع وقتی از پدرخواندهاش جدا شد چنین گفت: «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بي حَفِيًّا» (47) و ظاهرا برای اعلام ترک گفتگو و مخاصمه هم گاه این تعبیر به کار میرود؛
و در آیات «وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَكُمْ أَعْمالُكُمْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ لا نَبْتَغِي الْجاهِلينَ» (قصص/55) و «فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَ قُلْ سَلامٌ» (زخرف/۸۹) نیز این احتمال را داده اند (مجمع البيان، ج9، ص90)؛
و در خصوص آیه «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) هم این احتمال مطرح شد؛ و هم اینکه به معنای طلب سلامتی برای آنان باشد [یعنی در قبال مواجهه بد با ایشان، در حق جاهلان دعا میکنند] و هم این احتمال که «سلام» ب معنای سخن محکم و استوار باشد؛ یعنی با سخن متین و موجهی پاسخ جاهلان را میدهند. (مفردات ألفاظ القرآن، ص422)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز سوم بحث از ماده «سلم»
◾️این ماده وقتی به باب تفعیل میرود
▫️میتواند به معنای سلام دادن باشد: «لا تَدْخُلُوا بُيُوتاً غَيْرَ بُيُوتِكُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلى أَهْلِه» (نور/۲۷) «فَإِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى أَنْفُسِكُمْ» (نور/61) (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) و
▫️هم به معنای تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) «ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً» (65) «وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً» (احزاب/22)
▫️و به نظر میرسد در آیه «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً» (56) هر دو معنا به نحو لطیفی با هم لحاظ شده است؛
▫️و البته در معنای «حفظ کردن و سالم نگه داشتن غیر»: «وَ لَتَنازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَ لكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ» (انفال/۴۳) و
▫️ نیز تسلیم کردن چیزی به دیگری: «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ» (بقره.۲۳۳) هم به کار رفته است؛
که از این معنا اسم مفعول (مُسَلَّم؛ مُسَلَّمَة) نیز شایع است؛ هم به معنای چیزی که سالم مانده است «إِنَّها بَقَرَةٌ لا ذَلُولٌ تُثيرُ الْأَرْضَ وَ لا تَسْقِي الْحَرْثَ مُسَلَّمَةٌ لا شِيَةَ فيه» (بقره/۷۱) و هم به معنای چیزی که به دیگری داده میشود: «وَ دِيَةٌ مُسَلَّمَةٌ إِلى أَهْلِهِ« (نساء/۹۲)
▪️وقتی هم که باب افعال برود گفتهاند اصل آن به معنای «داخل شدن در سِلم» (ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً؛ بقره/۲۰۸) و صلح (و اطمینان دادن به مخاطب که آزاری از من به تو نمیرسد) میباشد «سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶)
▫️ اما معنای رایج آن همان تسلیم شدن (کاملا خود را در سلم و مدارا و انقیاد در قبال کسی قرار دادن) است: «فَإِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَ بَشِّرِ الْمُخْبِتينَ» (حج/34) «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمينَ» (بقره/131) «بَلى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» (بقره/112) «أَ فَغَيْرَ دينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً» (آل عمران/۸۳) «لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» (بقره/136؛ آل عمران/۸۴)
▫️و تدریجا در خصوص تسلیم شدن در برابر دینی که خداوند فروفرستاده است به کار رفته: «وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ» (نساء/۱۲۵)؛
▫️و ظاهرا به همین مناسبت این دین اسلام نام گرفته است: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» (آل عمران/19) «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ» (آل عمران/۸۵) «وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» (مائده/۳) «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ» (حجرات/۱۷) و کسانی که از این دین پیروی میکنند «مُسْلِم» (مسلمان) خوانده میشوند: «ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً» (آل عمران/۶۷) «مِلَّةَ أَبيكُمْ إِبْراهيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِنْ قَبْلُ» (حج/۷۸)
◽️و همین امر ظرفیت معنایی این کلمه را به نحوی توسعه داده که در بسیاری از آیات میتواند هم معنای تسلیم شدن در برابر خداوند و هم اسلام آوردن را القا کند؛ مثلا: «رُبَما يَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمينَ» (حجر/2) «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَيْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (نمل/44) «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعى إِلَى الْإِسْلامِ» (صف/۷) «سَتُدْعَوْنَ إِلى قَوْمٍ أُولي بَأْسٍ شَديدٍ تُقاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ» (فتح/۱۶).
▪️همین امر موجب گردیده که این کلمه در ادبیات قرآنی دست کم دو مرتبه پیدا کند؛
▫️ یکی مرتبه پایینتر از ایمان که اسلام آوردن زبانی است که هنوز ایمان در قلب وارد نشده است: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا» (حجرات/14) و
▫️ دیگری در زمره بالاترین مراتب ایمان که حضرت ابراهیم ع به یک معنا مصداق آن بود «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ»(بقرة/131)؛ بلکه تا آخر عمر آن را از خداوند طلب میکرد: «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ» (بقره/۱۲۸) و امید داشت آن گونه بمیرد: «تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ» (یوسف/101)؛ یعنی چنان تلیم خدا بودن که شیطان هیچ راهی در او نیابد و مصداق »مخلصین» قرار گیرد. (مفردات، ص423)
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
فراز چهارم و پایانی بحث از ماده «سلم»
▪️با توجه به اینکه در عمده کاربردهای دو کلمه اسلام و تسلیم نوعی تسلیم بودن در برابر غیر مطرح است برخی در تفاوت این دو گفتهاند که در «اسلام» بیشتر جهت صدور از فاعل و فعل او مد نظر است؛ اما در تسلیم بیشتر جهت وقوع فعل و وابستگی اش به مفعول (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص190 )
▪️«سالم» اسم فاعل از معنای ثلاثی مجرد آن است به معنای کسی که در صحت و سلامتی به سر میبرد: «وَ قَدْ كانُوا يُدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَ هُمْ سالِمُونَ» (قلم/43) (مجمع البيان، ج10، ص510)
هرچند برخی آن را در این آیه به معنای «مستسلم» (کسی تسلیم و مطیع دیگری است) دانستهاند ؛ و موید آن را آیه «رجلا سَالِماً لرجل» (زمر/۳۹) معرفی کردهاند؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص423 ) که البته در خصوص این آیه اخیر قرائت «رجلا سَلَماً لرجل» در میان ما رایجتر است.
▪️«سُّلَّم» به معنای «نردبان» (فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي الْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي السَّماء، انعام/۳۵؛ أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبينٍ، طور/38) را هم چهبسا بدین جهت چنین نامیده شده که شخصی که از آن پایین بیاید به سلامت به زمین میرسد (معجم المقاييس اللغة، ج۳، ص۹۱ ) یا بدین جهت که چیزی است که با آن میتوان به مکانهای مرتفع رفت و به سلامتی دست یافت و بدین سبب است که در مورد هر چیزی که با آن بتوان به جای رفیعی دست یافت به کار رفته است. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۴ )
و برخی با تذکر دادن به اینکه شبیه چنین کلمهای در زبان عبری هم وجود دارد (سولّام) براین باورند که این به معنای مطلق وسیلهای است که برای کاری به کار میرود و نردبان تنها یکی از مصادیق آن است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص194 )
▪️«سلیم» هم صفت مشبهه از سلامت است و «قَلْبٍ سَليمٍ» (شعراء/۸۹؛ صافات/۸۴) قلب و باطنی است که از هر گونه دغل و خیانتی سالم باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۲۱؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج5، ص193 )
📿ماده «سلم» و مشتقات آن ۱۴۰ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
🔹تحلیل نحوی «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً»
◾️«إِلَّا» واضح است که استثنای منقطع است؛
◾️ «قیلا» هم منصوب است یا به اینکه مفعول «یسمعون» حساب شود ویا به خاطر استتثناء؛
◾️اما «سلاما»ِ اول میتواند:
▪️بدل از «قیلا» باشد؛ یعنی نمیشنوند جز قولی؛ همان سلامی:
▪️مقول قول باشد (که این تناسب دارد که «قیل» مصدر باشد)؛ و مثلا تقدیر کلام این باشد که «إلا أن يقولوا سلاما سلاما» یا «سلمك الله سلاما بدوام النعمة و كمال الغبطة»؛
▪️نعت برای «قیل» باشد (که این با اسم مشتق بودن «قیل» بیشتر تناسب دارد) یعنی سخنی سلامتبخش؛
▪️مفعول مطلق باشد برای فعل محذوف؛ مثلا «سلمك الله سلاما بدوام النعمة و كمال الغبطة» یا «سلّموا سلاما»؛
▪️مفعول «قیلا» باشد؛ شبیه یکی از اقوالی که در آيه «وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهيمَ بِالْبُشْرى قالُوا سَلاماً» (هود/۶۹) نقل شده که گفتهاند: منصوب بودنش از باب این است که مضمون سخن آنان ( ونه خود سخن) نقل شده است. (جلسه ۸۵۶ http://yekaye.ir/hood-11-69/)
◾️و «سلاماً» دوم میتواند:
▪️همانند قبلی بدل «قیلا» باشد؛
▪️تاکید قبلی باشد؛
▪️یا مفعول مطلقی که عاملش «سلاما» اول است.
📚مجمع البيان، ج9، ص328 ؛
📚إعراب القرآن (نحاس)، ج4، ص220 ؛
📚التبيان في إعراب القرآن، ص364 ؛
📚إعراب القرآن و بيانه، ج9، ص429
@yekaye
☀️ ۱) از امام رضا ع روایت شده است:
اطعام کنید و سلام را آشکارا بگویید و در حالی که مردم در خواباند نماز بپا دارید؛ وبا سلام (به سلامتی) وارد بهشت شوید!
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص363
وَ أَرْوِي عَنِ الْعَالِمِ ع أَنَّهُ قَالَ
أَطْعِمُوا الطَّعَامَ وَ أَفْشُوا السَّلَامَ وَ صَلُّوا وَ النَّاسُ نِيَامٌ وَ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِسَلَامٍ.
@yekaye
☀️۲) از چندین تن از ائمه اطهار ع روایتی نقل شده است که حضرت امیرالمومنین ع در یک مجلس چهارصد باب از آنچه دین و دنیای انسان مسلمان را آباد میکند، به برخی از اصحابش آموخت. قبلا فرازهایی از این روایت قبلا گذشت. در فراز دیگری از آن فرمودهاند:
با زبان است که اهل جهنم با صورت در جهنم میافتند؛ و با زبان است که به اهل نور نور داده میشود پس زبانتان را حفظ کنید و آن را به یاد خداوند عز و جل مشغول بدارید ....
📚الخصال، ج2، ص635
حَدَّثَنَا أَبِي رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ الْيَقْطِينِيُّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ يَحْيَى عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ جَدِّي عَنْ آبَائِهِ ع أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَّمَ أَصْحَابَهُ فِي مَجْلِسٍ وَاحِدٍ أَرْبَعَمِائَةِ بَابٍ مِمَّا يُصْلِحُ لِلْمُسْلِمِ فِي دِينِهِ وَ دُنْيَاه
... بِاللِّسَانِ كُبَّ أَهْلُ النَّارِ فِي النَّارِ وَ بِاللِّسَانِ أُعْطِيَ أَهْلُ النُّورِ النُّورَ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَكُمْ وَ اشْغَلُوهَا بِذِكْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ...
@yekaye
☀️ 3) الف. از رسول الله ص روایت شده است که فرمودند: نجات مومن در حفظ زبانش است.
☀️ب. از امام صادق ع روایت شده است که:
در حکمت آل داود آمده است؛ بر عاقل است که عارف به زمان خویش، مشغول کار و وضع خویش و پاسبان زبان خویش باشد.
📚الكافي، ج2، ص114 و 116
☀️الف. عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ الْحَلَبِيِّ رَفَعَهُ قَالَ
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: نَجَاةُ الْمُؤْمِنِ فِي حِفْظِ لِسَانِهِ.
☀️ب. أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: فِي حِكْمَةِ آلِ دَاوُدَ عَلَى الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ مُقْبِلًا عَلَى شَأْنِهِ حَافِظاً لِلِسَانِهِ.
@yekaye
.
1️⃣ «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
در آیه قبل فرمود که مقربان در بهشت نه سخن لغو و زایدی میشنوند و نه هیچگونه کلام نابجایی؛
و اینجا میخواهد توضیح دهد چه سخنانی در بهشت بیان میشود که با تعبیر «قیلاً سَلاماً سَلاماً» بیان شده است؛
این یعنی:
🍃الف. تنها چیزی که بین آنان رد و بدل میشود سلام و تحیت نسبت به همدیگر است (مجمع البيان، ج9، ص328 ) یعنی فقط ابراز سلم و صفا نسبت به همدیگر.
🍃ب. تنها چیزی که در آنجا گفته میشود سلام بعد سلام است (الميزان، ج19، ص123 )
🍃ج. تنها چیزی که در آنجا گفته میشود سخنانی است که سالم باشد (الميزان، ج19، ص123 )
🍃د. با توجه به تعبیر «قیل» (که فاعلش معلوم نیست) اشاره دارد که آنان دائما با سلام و صلوات مواجهاند؛ نهتنها از جانب سایر بهشتیان که کلامی که بین بهشتیان با همدیگر رد و بدل میشود سراسر سلام و سلامتی است، بلکه از جانب خود خداوند متعال (سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ؛ یس/58) و فرشتگان (وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ؛ رعد/23-24) (اقتباس از مفاتيح الغيب، ج29، ص400 و 403 )
🍃ه. ...
@yekaye
.
2️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً؛ إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
در این دو آیه فرمود «در آن نه بیهودهای میشنوند و نه نابجایی؛ مگر گفتن سلام سلام.»
🔹ظاهر آن است که این جمله اخیر نسبت به جمله قبل استثنای منقطع است؛ زیرا سلام از جنس لغو و تأثیم نیست؛ یعنی معنای آیه این است که «در آن نه بیهودهای میشنوند و نه نابجایی؛ ولیکن به آنها میگویند سلام سلام.»
🔸اما میتوان آن را استثنای متصل هم دانست؛
که در این صورت یک تعبیر مجازی و بلیغ میشود؛
شبیه اینکه کسی بگوید «من گناهی ندارم جز اینکه تو را دوست دارم و این است که مرا اذیت میکند» که اینجا دوست داشتن به عنوان استثنایی از گناه است؛ یعنی گوینده نمیخواهد صرفا بگوید که من تو را دوست دارم؛ بلکه میخواهد از طرفی به عدم گناه خود تاکید کند و از طرفی بگوید اگر گناهی هم دارم که مرا به خاطرش عذاب بدهند همین دوست داشتن توست که حقیقتش یک کار پسندیده است؛
در اینجا نیز گویی میخواهد بگوید چنان آنان از لغو و سخن نابجا دورند و در سخنان متعالی غوطهورند که اگر بخواهیم مصداقی برای سخن لغو آنان بیابیم باید همین سلام و احوالپرسی آنان از همدیگر را که حقیقتا کار خوبی است در نسبت با سایر سخنان آنان در بهشت، کاری لغو ونابجا حساب کنیم! (مفاتيح الغيب، ج29، ص401-402 )
@yekaye
.
3️⃣ «لا یسْمَعُونَ فیها لَغْواً وَ لا تَأْثیماً؛ إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»
بهشت، سراى سلام و سلامت است.
[و میتوان گفت] جامعهاى كه در آن سلام و سلامتى رواج دارد و لغو و بيهودگى در آن وجود ندارد، جامعهاى بهشتى است. (تفسير نور، ج9، ص425)
@yekaye
🏴🏴 شهادت مولی الموحدین امیرمومنان حضرت علی بن ابی طالب علیه آلاف التحیة و الثناء بر همه شیعیان و دوستداران ایشان و عدالتجویان و حقپرستان تسلیت باد 🏴🏴
دعای روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان
@yekaye