یک آیه در روز
995) 📖 فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ 📖 ترجمه 💢در [سایه] سدر [= درخت کُنار] بىخار [= بیدردسر]؛ سوره واقعه
.
3️⃣ «فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ»
با اینکه معنای اولیه «سدر» درخت است؛ و انسان غالبا زیر درخت و در سایه آن مینشیند، چرا موقعیت این بهشتیان را با تعبیر «فی» و نه «تَحْت: زیر» بیان کرد؟
🍃الف. با توجه به اینکه کلمه «سدر» را جمع (که سدرة، مفرد آن است) دانستهاند شاید اشاره است به کثرت این درختان و اینکه آنها در باغهایی پر از این درختان هستند، پس عملا در میان این درختاناند نه فقط زیر آنها.
🍃ب. در اینجا کلمهای در تقدیر است؛ یعنی در سایه آن درختان.
🍃ج. با این تعبیر میخواهد اذهان را متوجه کند که این سدر نه صرفا یک درخت جسمانی، بلکه همان وضعیت حیرتآلود ماورایی عمیقی است که انسانها در بهشت با لقاء الله در آن وضعیت قرار می گیرند و همه وجود بهشتیان را دربرمیگیرد؛ نه اینکه همچون سایه درخت، فقط روی سرشان باشد (یعنی مویدی است بر برداشت مطرح شده در تدبر۱.ج).
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
995) 📖 فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ 📖 ترجمه 💢در [سایه] سدر [= درخت کُنار] بىخار [= بیدردسر]؛ سوره واقعه
.
4️⃣ «وَ أَصحَابُ الْيَمِينِ ... فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ»
در این آیات سوره واقعه، سخن از بهشت به میان نیاورد بلکه از ابتدا با جمله اسمیه (که دلالت بر ثبوت واقعه دارد؛ نه حصول آن در آینده) اصحاب یمین را «در سدر مخضود» معرفی کرد.
چهبسا این تعبیر اشاره به همین حقیقت باطنی دارد که اگر کسی چشمباطنبین داشته باشد درمییابد که هماکنون نیز اصحاب یمین در این سدر مخضود مستقرند.
@yekaye
یک آیه در روز
995) 📖 فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ 📖 ترجمه 💢در [سایه] سدر [= درخت کُنار] بىخار [= بیدردسر]؛ سوره واقعه
.
5️⃣ «فی سِدْرٍ مَخْضُودٍ»
نعمتهاى دنيوى آفاتى دارد؛ ولى در بهشت و نعمتهاى بهشتى هيچ نقص و آفتى نيست؛ مثلًا: گياهش تيغ دارد، ولى گياه بهشت تيغ ندارد. (تفسير نور، ج9، ص427)
@yekaye
🔹طَلْحٍ
▪️برخی بر این باورند که ماده «طلح» در اصل در دو معنای متفاوت به کار میرود
▫️ یکی کلمه «طَلْح» است که نام درختی است که مفرد آن به صورت «طلحة» میباشد ؛ و
▫️ دیگری در معنای لاغری و مانند آن است چنانکه به شتری که در اثر طی مسیر طولانی لاغر شده باشد «ناقةٌ طِلْح أسفارٍ» گویند و یا به ردهای از میمونهای لاغر «طِلْح» گویند؛ واین ماده به صورت «طلاح» به عنوان نقطه مقابل «صلاح» به کار میرود گویی دلالت بر بدحالی و یک نوع لاغری دارد. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص418 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص522 ).
▪️اما دیگران هردو را به همین معنای اخیر برگرداندهاند؛ با این توضیح که آن درخت همان درخت معروف به أمّغیلان (عامیانه: مغیلان؛ درخت بزرگى از گونه خارداران كه معمولًا خوراك شتران است و ظاهرا به همین مناسبت در فارسی به «خارشتر» معروف شده است) است که چون تنه و شاخههای با اینکه محکم است لاغر است بر آن اطلاق شده (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص106 )
▫️و به تعبیر دیگر گفتهاند معنای محوری این ماده دلالت دارد بر غلظت همراه با امتداد؛ چنانکه این مساله در این درخت (که درختی حجازی است با شاخههای بلند و سر به آسمان کشیده و برگهای اندک و ساقه بزرگی که به خاطر کثرت شاخهها و تیغهایش کسی نمیتواند بدان دست بزند؛ و البته سایهای خنک و مرطوب دارد) نیز مشاهده میشود (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۴۵)
▪️کلمه «طَلْح» در زبان عربی هم برای اشاره به باقیمانده آب کدری که در حوض میماند اطلاق میشود و هم برای اشاره به نام یک درخت (لسان العرب، ج2، ص532)
▫️و اهل لغت و تفسیر تقریبا اتفاق نظر دارند که در آیه شریفه برای اشاره به یک درخت است؛ اما درباره اینکه آن درخت چیست اختلاف است.
🔸 خلیل با اینکه ابتدا بیان میکند که این همان درخت «ام غیلان» است، اما تذکر داده که در این آیه به معنای درخت موز است (كتاب العين، ج3، ص170 ) و بسیاری از اهل لغت آن را در هر دو معنای درخت موز و ام غیلان معرفی کردهاند.
▪️امروزه درخت خارشتر در زیر رده درختان اقاقیا ردهبندی میشود و غالبا آنچه به اسم خارشتر یا ام غیلان (که ظاهرا امروزه به آن السنط الصمغي گویند) برگهایش بسیار ریز و خارهایش نمایانتر است؛ اما اغلب درختانی که با نام اقاقیا معروفند اگرچه خارهای بزرگ و برگهای کوچکی دارند اما برگهایشان از خارها نمایانتر است؛ توضیحاتی که ابن منظور در توضیف «طلح» آورده نیز موید ردهبندی اینها در یک رده است (لسان العرب، ج2، ص532 )
و در دایرةالمعارف ویکیپیدای عربی نیز برای توضیح کلمه «طلح» هم کلمه «السَنْط» (که برای خارشتر و ام مغیلان به کار میرود) و هم کلمه «الأَكاسيا أو الأقاقيا» آمده است؛
https://ar.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%84%D8%AD
▪️ اما درباره اینکه چرا این کلمه برای اشاره به درخت موز که اساسا خار ندارد وبرگهای بسیار بزرگی دارد و ظاهرا با این درختان بسیار متفاوت است به کار میرود توضیحی یافت نشد؛ و مرحوم مصطفوی هم فقط احتمال را داده که به خاطر معنای لاغریای که در این ماده هست و حالت کشیدهای که میوه موز دارد شاید این کلمه برای این درخت هم به کار رفته باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج7، ص106 )
▫️ اما چیزی که شاید رواج معنای درخت موز را در خصوص این آیه جدیتر کرده توصیف آن به «منضود» است که این حالت خوشهخوشه روی هم که حتی مانع دیدن ساقه درخت میشود مشخصا در درخت موز خیلی نمود دارد.
📿ماده «طلح» تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
▪️عموما این کلمه را به صورت «طَلْحٍ» قرائت کردهاند؛
▪️اما بر اساس روایاتی از امیرالمومنین ع و عبدالله بن مسعود و امام صادق ع به صورت «طَلْعٍ» هم قرائت شده است.
📚مجمع البيان، ج9، ص330 ؛ البحر المحيط، ج10، ص81 ؛ معجم القراءات ج۹، ص299
🔹طَلْعٍ
درباره ماده «طلع» هم قبلا بیان شد که این ماده در اصل دلالت بر ظهور و بروز میکند و برخی تاکید کردهاند ظهوری است که همراه با بالا آمدن و علو است چنانکه «طلوع» خورشید زمانی است که خورشید بالا میآید و خود را نمایان میسازد؛
و «طَلع» به شکوفههای درخت خرما ویا اولین میوههای این درخت میگویند از این جهت که در بالای درخت واقع شده و بر کل درخت مشرف است: «وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَة» (انعام/۹۹) «نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ»(شعراء/۱۴۸) «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضيدٌ» (ق/۱۰)
و ظاهرا به همین مناسبت در مورد شکوفههای درخت جهنمی نیز تعبیر «طلع» به کار برده شده است: «إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ في أَصْلِ الْجَحيمِ؛ طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطينِ» (صافات/۶۴-۶۵)
🔖جلسه ۸۵۰ http://yekaye.ir/ale-imran-3-179/
@yekaye
🔹مَنْضُودٍ
▪️درباره ماده «نضد» قبلا بیان شد که در اصل دلالت دارد بر انضمام چیزی به چیز دیگر به نحو کاملا چسبیده و در کنار هم، خواه روی هم باشد یا در کنار هم؛
به تعبیر دیگر، ضمیمه و به هم ملحق کردن بین اجزای یک چیز ویا اشیای مختلف به نحوی که شبیه یک چیز واحد به نظر برسد. «النَّضَد» به تختی گویند که کالاها را روی آن قرار می دهند
و احتمالا تعبیر «طلع نضید» [شکوفههای بههمپیوسته یا خوشههاى روى هم چيده] از این کلمه استعاره گرفته شده است ویا «وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ» [موزِ روی هم چیده شده] (واقعة/۲۹) از باب تشبیه به ابر متراکم است.
و بر اساس قرائتی از آیه ۲۹ سوره واقعه که به صورت «وَ طَلْعٍ مَنْضُودٍ» قرائت شده معنایش شبیه همین «طلع نضید» خواهد بود.
🔖جلسه ۸۶۹ http://yekaye.ir/hood-11-82/
@yekaye