eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 1️⃣) «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ» تعبیر «اصحاب الشمال» که ناظر به جهنمیان است تنها در این آیه قرآن آمده است. 🔹درباره وجه تسمیه جهنمیان به اصحاب شمال می‌توان گفت: ▪️اینها کسانی‌اند که نامه عملشان به دست چپشان داده می‌شود (مجمع البيان، ج‏9، ص333) چنانکه در جای دیگر با تعبیر «مَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ» از آنان یاد کرد. ▪️کسانی‌اند که شومی و بدبختی ملازم آنان است (مجمع البيان، ج‏9، ص333)؛ چنانکه در همین سوره ابتدا با تعبیر «وَ أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ ما أَصْحابُ الْمَشْئَمَةِ» (واقعه/۶) از آنان یاد کرد. ▪️اینان کسانی‌اند که آنان را از سمت چپ می‌گیرند و به جهنم می‌اندازند. (مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) ▪️مقصود دشمنان پیامبر ص [و اهل بیت ع) و اصحاب آنان‌اند (تفسير القمي، ج‏2، ص349 ) که این معنا سازگار است با اینکه مصداق «یمین» امیرالمومنین ع دانسته شده بود (توضیح این معنا در جلسه ۹۹۴، تدبر۱.ج گذشت) ▪️اینان کسانی‌اند که در عالم ذر از دست چپ حضرت آدم آفریده شدند (قسمت احادیث، بویژه حدیث۳) 🤔البته همچنان این سوال مطرح است که سمت چپ چه خصوصیتی دارد و چه ویژگی‌ای در سمت چپ هست که جهنمی شدن را با این وصف بیان می‌کند؟ 🍃الف. سمت چپ نشانه شومی و بدیُمنی است و اینان به خاطر اینکه جهنمی شده‌اند انسانهای شومی محسوب شده‌اند. 🍃ب. ماده «شمل» چنانکه در نکات ادبی گذشت بریک حالت شمول و تحت شمول قرار گرفتن دلالت دارد. چه‌بسا این تعبیر اشاره دارد به کسانی که اصلا بر اوضاع و احوال خویش هم مسلط نیستند؛ در دنیا گناهانشان بر آنان احاطه دارد (بَلى‏ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ؛ بقره/81) و در آخرت جهنم و عذابهایش (وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحيطَةٌ بِالْكافِرينَ، توبه/49 و عنکبوت/۵۴؛ إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمينَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها، کهف/۲۹؛ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحيطٍ، هود/84) و آنان تحت شمول عذابها هستند و این عذاب است که بر آنان مسلط است و آنان را در احاطه خود گرفته و امکان هرگونه آزادی عملی را از آنان سلب کرده است؛ برخلاف اصحاب یمین، که اشاره شد که تعبیر چیزی را در درست راست گرفتن کنایه است از کاملا بر اوضاع و احوال آن چیز مسلط بودن و بهشتیان چون همه چیز در اختیارشان است و هر کاری بخواهند می‌توانند انجام دهند صاحبان دست راست نامیده شده‌اند. (جلسه ۹۹۴، تدبر۱.ب). 🍃ج. در جلسه ۹۹۴، تدبر۱.ج اشاره شد که «الیمین» که معرفه است چه‌بسا اشاره به حضرت امیرالمومنین ع است که دست راست پیامبر ص محسوب می‌شد؛ و از همان ابتدای شروع اسلام در دست راست پیامبر ص نماز می‌خواند و در محشر نیز ایشان در سمت راست عرش ویا سمت راست رسول الله ص قرار می‌گیرد. اکنون اگر به تقابل «الشمال» با «الیمین» توجه شود (یعنی اینکه شمال آن سمتی است که یمین نباشد) چه‌بسا وجه تسمیه جهنمیان به اصحابِ «الشمال» از این جهت است که آنان اصحابِ «الیمین» (یعنی امیرالمومنین ع) نبودند. 🍃د. ... @yekaye
. 2️⃣ «وَ أَصْحابُ الشِّمالِ ما أَصْحابُ الشِّمالِ» تعبیر این آیه را می‌توان به صورت «و یاران دست چپ؛ [اما] یاران دست چپ چیست؟» ترجمه کرد؛ که اینکه این تعبیر چه وجوهی دارد شبیه مواردی است که در جلسه 975 در بحث از آیه «فَأَصْحابُ الْمَیمَنَةِ؛ ما أَصْحابُ الْمَیمَنَةِ» (واقعه/۸) گذشت. اما همان طور که در جلسه 994 نیز در خصوص اصحاب الیمین بیان شد یک احتمال جدی در اینجا این است که «ما» نه مای استفهامیه بلکه مای تعجبیه باشد و معنایش این است که «و یاران دست چپ؛ چه یاران دست چپی؟!» یعنی در آیه 9 که شروع بحث است این مای استفهامیه باشد؛‌ بدین بیان که مثلا دلالت بر اهمیت دادن و بزرگ شمردن مساله کند و بخواهد ذهنیت رایج ما درباره «بد‌یُمنی» را به هم بزند. اما اکنون که در مقام شرح حال و وصف آنان برآمده است در شروع بحث می‌فرماید: چقدر حکایت آنان عجیب و باورنکردنی است. به تعبیر مختصر، وضع دوزخيان به قدرى هولناك است كه مايه‏ى شگفتى و تعجب مى‏شوند. (تفسير نور، ج‏9، ص430) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1009) 📖 فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ 📖 ترجمه 💢در حرارت نفوذکننده آتش [یا: بادی سوزان] و آبی جوشان [اند]. سوره واقعه (56) آیه 42 1399/4/11 9 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹سَمُومٍ ▪️به نظر می‌رسد اصل ماده «سمم» بر یک نحوه سوراخ و نفوذ کردن دلالت دارد. ▪️برخی این گونه توضیح داده‌اند که اصل جاری در تمامی مشتقات این ماده دلالت دارد بر مدخلی در چیزی همانند سوراخ و ...؛ چنانکه ▫️سَمّ و سُمّ به معنای سوراخ و شکاف در چیزی است: «حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِياطِ» (اعراف/۴۰) [در واقع به همه سوراخهای گوش و دهان و بینی «سموم» (جمع سُم) می‌گویند؛ كتاب العين، ج‏7، ص206 ] ▫️یا «سم» کشنده و مسموم کننده را بدین جهت چنین نامیده‌اند که جسم را سوراخ می‌کند و در آن وارد می‌شود (برخلاف سایر چیزهایی که انسان می‌چشد که در مسیر عادی گوارش قرار می‌گیرد) ▫️یا به خواص و نزدیکان فرد «سامّه» گویند بدین جهت که به خاطر انسی که با هم دارند در خلوت هم داخل می‌شوند؛ ▫️یا به باد داغ «سموم» گفته می‌شود بدین جهت است که با قوت و سوزانندگی در اجسام نفوذ می‌کند ویا بدین جهت که اثر کُشنده‌ای همچون اثر سم دارد؛ ▫️ همچنین به اصلاح بین مردم (که جدایی بین آنان را مرتفع می‌سازد و آنان را بر هم وارد می‌کند) نیز سمّ گفته می‌شود. (معجم مقاييس اللغه، ج‏3، ص62 ؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص424 ). ▪️برخی چنین تعبیر کرده‌اند که معنای محوری این ماده شکافتن یکسان جوانب چیزی است که آن را آماده به هم پیوستن ویا چیزی را در آن فرو کردن می‌نماید. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم،‌ص۱۰۶۵) ▪️برخی هم گفته‌اند که اصل واحد در این ماده نفوذ شدیدی است که به شکافتن و سوراخ کردن منجر شود؛ و به همین جهت است که به سوراخ حاصل از سوزن، اختلال حاصل از ماده خاصی (سم) در بدن، باد داغی که در اشیاء‌نفوذ می‌کند و به خراب شدن آنها منجر می‌شود، خویشاوندان و نزدیکان شخص که در امور شخصی وی نظرشان نافذ است اطلاق می‌گردد. ▫️بدین ترتیب سم اگر به معنای مصدری به کار رود به معنای نفوذ شدید و شکافتن است و اگر به معنای اسمی باشد به آنچه از این نفوذ حاصل می‌شود (یعنی خود سوراخ: ‌چنانکه به سوراخ سوزن «سم الخیاط» گفته شده است) ▫️اینکه در قبال انسان که از گل آفریده شده جنیان از آتش سموم آفریده شده‌اند (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُومِ؛‌ حجر/۲۸) نیز چه‌بسا اشاره دارد به اینکه جن از ماده لطیفی آفریده شده که در مقایسه با گل بسیار نفوذکننده‌‌تر است؛ و یا عذاب سموم در جهنم (وَقانا عَذابَ السَّمُومِ، طور27؛ فِي سَمُومٍ وَ حَمِيمٍ، واقعه/42) اشاره دارد به حرارت شدیدی که در جان آنان نفوذ می‌کند (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص261-262 ) 📿این ماده همین ۴ بار در قرآن کریم آمده است. @yekaye
🔹حمیمٍ درباره اینکه ماده «حمم» در اصل بر چه چیزی دلالت دارد و آیا اساسا می‌توان معنای مشترکی برای کاربردهای این ماده یافت یا خیر اختلاف است. ▪️ ابن فارس حداقل پنج اصل متمایز برای این ماده قائل شده‌ است: ▫️الف. ‌سیاهی، که «یحموم» به معنای دود سیاه و غلیظ از همین باب است: وَ ظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ، واقعه/43؛ و حِمْحِم هم که نام گیاه گل گاوزبان است، متمایل به سیاهی است؛ ▫️ب. حرارت، که به آب جوش «حمیم» گویند: وظاهرا آب جوشی است که در حال جوشیدن باشد: «كَغَلْيِ الْحَميمِ» (دخان/46) و در قرآن کریم چنین حمیمی هم نوشیدنی جهنمیان است: «شَرابٌ مِنْ حَميمٍ» (انعام/۷۰ و یونس/۴) و «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَرابا إِلاَّ حَميماً وَ غَسَّاقاً» (نبأ/ 25)؛ و هم وسیله‌ای برای عذاب جهنمیان: «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ» (حج/19) «ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَميمٍ» (صافات/67) «هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَميمٌ وَ غَسَّاقٌ» (ص/57) «فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» (غافر/72) «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/48) «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/44) «في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ» (واقعه/42) «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ» (واقعه/93)؛ و از برخی آیات معلوم می‌شود که همان نوشیدنی هم از باب عذاب بوده است نه صرفا رفع عطش: «کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/15) «فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ» (واقعه/54) و ظاهرا به مناسبت اینکه استفاده از آب داغ برای شست و شو است که کلمات حمام و استحمام رایج شده و «حمّی» به معنای تب نیز ظاهرا به همین مناسبت است ▫️ج. نزدیکی و حضور، چنانکه برای پیش آمدن و نزدیک شدن یک حاجت تعبیر «أَحَمَّتِ الحاجةُ» به کار می‌برند و تعبیر «أحَمَّ الأمرُ» میز به معنای نزدیک شدن است [و شاید حمیم به معنای دوست صمیمی و نزدیک هم از همین باب باشد چنانکه در این معنا هم بارها در قرآن کریم به کار رفته است: «وَ لا صَديقٍ حَميمٍ» (شعراء/101) «ما لِلظَّالِمينَ مِنْ حَميمٍ وَ لا شَفيعٍ يُطاعُ» (غافر/18) «ادْفَعْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَميمٌ» (فصلت/34) «فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هاهُنا حَميمٌ» (حاقه/35) «وَ لا يَسْئَلُ حَميمٌ حَميماً» (معارج/10) ▫️و معنای سوم و چهارمش که ظاهرا در قرآن به کار نرفته یکی یک نوع صوت است (چنانکه به صدای چریدن اسب حمحمّ گویند؛ و دیگری قصد کردن است (معجم مقاييس اللغه، ج‏2، ص23 ) ▪️البته برخی از اهل لغت همچون خلیل معنای سوم را معکوس شرح داده‌اند یعنی گفته‌اند در معانی سوم «حُمَّ الأمر» به معنای محقق شدن امر است و احتمالا از «احْتَمَمْتُ الأمر» که به معنای اهتمام ورزیدن به امری است گرته شده و نیز نیز از اهتمام ورزیدن نسبت که به دوست (حمیم) و شخصی که به انسان نزدیک است اخذ شده باشد؛ چنانکه «حامّة» به نزدیکان و خواص انسان (همسر و وفرزندان و خویشاوندان نزدیکش) گفته می‌شود و از همین معنای «حُمَّ الأمر» ، «حمام» ‌به معنای محقق شدن مرگ است؛ و کاربردهای دیگری نیز برای این ماده برشمرده‌اند که لزوما به این پنج مورد برنمی‌گردد (كتاب العين، ج‏3، ص33-34 ) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه توضیح ماده «حمم» ▪️اما بسیاری از اهل لغت سعی کرده‌اند با محور قرار دادن معنای حرارت بقیه را هم به این برگردانند. مثلا ▫️حسن جبل معنای محوری این ماده را حرارت و حدتی دانسته است که در اثنای شیء‌ سردی سرایت می‌یابد به نحوی که همه آن را دربربگیرد. ▫️راغب اصفهانی نیز ظاهرا معنای اصلی و محوری این ماده را همان حرارت شدید دانسته‌ و فقط صوت مذکور را از این ماده خارج دانسته‌اند و تذکر داده اند که به عرق هم از باب تشبیه به آب داغ حَمِيم گفته می‌شود و وجه تسمیه حمام هم شاید این باشد که انسان در آن عرق می‌کند ویا همین باشد که از آب داغ استفاده می‌کند؛ و تعبیر «یحموم» که به معنای دود سیاه است هم احتمال داده که وجه تسمیه‌اش این باشد که از شدت حرارتش به سیاهی می‌زند. البته وی درباره تسمیه دوست به «حمیم» گفته به خاطر شدت و حدتی است که در حمایت از دوست خود مبذول می‌‌دارد (مفردات ألفاظ القرآن، ص254-255 ) که اگر چنین باشد این کلمه دیگر نه به ماده «حمم» بلکه به ماده «حمی» مربوط می‌شود؛ و از معنای «حرارت شدید» بیرون می‌رود؛ و این سخن درست عکس سخن کسانی که آنها نیز این کلمه را با ماده «حمی» (که آن نیز به معنای حرارت است) از یک جنس می‌دانند با این تفاوت که آنها در کلماتی که «حمی» به معنای حرارت آمده (مثلا يُحْمى‏ عَلَيْها فِي نارِ جَهَنَّمَ‏؛ توبه/۳۵) معتقدند که اصل آن ماده «حمم» بوده که با ابدال به صورت «حمی» درآمده است؛ چنانکه «حمیت» هم دوستی‌ای است که از شدت حرارت و علاقه و نعصب همراه باشد. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏۲، ص۲۸۹ ) ▫️مرحوم مصطفوی نیز با تاکید بر اینکه اصل این ماده همان حرارت شدیدی است که به حالت غلیان و جوشش نزدیک باشد وجه تسمیه «حمیم» به معنای دوست را هم چنین توضیح می‌دهد که بین آنها حرارت و علاقه دوستی بسیار شدید است؛‌در واقع از نظر وی این ماده هم برای حرارت ظاهری به کار می‌رود هم برای حرارت معنوی؛ و در مورد دوست این معنای دوم مد نظر بوده است؛ به تعبیر دیگر «حمیم» بر و.زن فعیل دلالت بر ثبوت و شدت حرارت می‌کند یا حرارت ظاهری مانند آب جوش و یا حرارت معنوی و باطنی مانند دوستی شدید دو نفر با همدیگر؛ و البته می‌کوشد دو معنای دیگر را هم به همین حرارت برگرداند و البته وی نیز در مورد صدای اسب آن را خارج از این معنا و برگرفته از صوتی که از اسب شنیده می‌شود دانسته است. نکته جالب دیگری که وی تذکر می‌دهد توجه به اشتقاق کبیر بین سه ماده «حمم» (که بیشتر بر حرارت شدید دلالت دارد) و «حمی» (که بیشتر بر حمایتگری و دوستی دلالت دارد) و «حمأ» (که بیشتر بر رنگ سیاه دلالت دارد) است که می‌تواند تا حدودی طیف گسترده معنای این ماده که ابن فارس را به چالش انداخته بود توضیح دهد. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص335-336 ) 📿ماده «حمم» با دو مشتق «حمیم» و »یحموم» ۲۲ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از رسول الله ص روایت شده است: خداوند متعال فرموده است که کسی که به قرآن ایمان نیاورد به تورات ایمان نیاورده است؛ زیرا خداوند متعال از آنان برای ایمان به هر دو عهد گرفته است و ایمان به یکی را بدون ایمان به دیگری قبول نمی‌کند. و این چنین بود که خداوند ایمان به ولایت علی بن ابی‌طالب ع را واجب کرد همان طور که ایمان به نبوت حضرت محمد ص را؛ پس هرکه بگوید که من به پیامبری حضرت محمد ص ایمان آوردم وبه ولایت حضرت علی ع کافر شدم واقعا به نبوت حضرت محمد ص ایمان نیاورده است. همانا خداوند متعال هنگامی که خلایق را روز قیامت برمی‌انگیزاند منادی پروردگارمان ندائی می‌دهد که با آن خلایق در ایمان و کفرشان شناخته شود؛ پس می‌گوید: «الله اکبر؛ الله اکبر» و منادی دیگری ندا می‌دهد: ای جماعت آفریده‌ها؛ او را در این سخن همراهی کنید. اما دهریه و معطله از گفتن این سخنان لال می‌شود و زبانشان نمی‌چرخد؛ ولی بقیه مردم این را می‌گویند؛ پس دهریه [=منکران خداوند] و معطله [=کسانی که هرگونه شناخت از خدا را تعطیل و ناممکن می‌دانستند] با این لال شدن از بقیه مردم متمایز می‌شوند. سپس منادی ندا می دهد «أشهد أن لا اله الا الله: ‌شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست.» پس همه خلایق این را بگویند جز کسانی که از مجوسیان (زرتشتیان) و مسیحیان و بت‌پرستان که به خداوند متعال شرک می‌ورزیدند. که آنان لال می‌شوند و بدین وسیله از بقیه خلایق متمایز می‌شوند. سپس منادی ندا می‌دهد «أشهد أن محمدا رسول الله:‌ شهادت می دهم که حضرت محمد ص فرستاده خداوند است» پس مسلمانان همگی این را بگویند اما یهودیان و مسیحیان و سایر مشرکان از گفتن آن لال شوند. سپس از جانب دیگری از عرصه‌های قیامت ندا آید که: هان! اینها را به خاطر شهادت دادن به نبوت حضرت محمد ص به سوی بهشت ببرید؛ که بناگاه از جانب خداوند متعال ندا آید خیر؛ بلکه «آنان را نگه دارید که همانا آنان [باید] مورد سوال واقع شوند» (صافات/۲۴) آن فرشتگانی که گفته بودند که آنان را به خاطر شهادت دادن بر پیامبری حضرت محمد ص به بهشت ببرید می‌پرسند؛ پروردگارا ! چرا اینان باید متوقف شوند؟ پس ندایی از جانب خداوند می‌رسد: آنان را نگه دارید زیرا «آنان [باید] مورد سوال واقع شوند» (صافات/۲۴) درباره ولایت حضرت علی ع و آل محمد ص. این بندگانم همانا من بدانان دستور دادم به اینکه همراه با شهادت بر حضرت محمد ص شعادت دیگری بگویند؛ پس آنان که چنین کردند پاداششان را فراوان سازید و با احترام آنان را به جایگاهشان ببرید؛ و آنان که چنین نکردند شهادت دادن به پیامبری حضرت محمد ص و به ربوبیت من برایشان فایده‌ای نخواهد داشت. پس هرکه چنان کرد از رستگاران است و هرکه چنان نکرد از هلاک‌شوندگان. در ادامه فرمودند: پس برخی از آنان می‌گوید: من به ولایت علی بن ابی‌طالب شهادت داده و دوستدار آل محمد ص بوده‌ام. اما وی در این زمینه دروغ می‌گوید و می‌پندارد که دروغش او را نجات می‌دهد. پس به او گفته می‌شود: به زودی حضرت علی ع را بر این امر شاهد خواهید گرفت. و تو ای ابوالحسن شهادت می دهیو می‌گویی بهشت شاهد بر دوستانم است و جهنم شاهد بر دشمنانم. پس هرکس از آنها که راستگو بود هوای خوش و نسیم بهشتی به سویش می‌وزد و او را در برمی‌گیرد و به مراتب عالی بهشت و غرفه‌های آن واردش کند «و در سرای اقامتگاهی که از فضل پروردگار برایش مهیا شده جای گیرد كه نه رنجى در آن به وی مى‏رسد و نه خستگى به او دست مى‏دهد» (فاطر/۳۵) و هرکس که دروغگو باشد «حرارت نفوذکننده [یا بادهای سوزانی از] آتش و آبی جوشان» (واقعه/42) و آن «سايه‏اى [از دود غليظ] كه داراى سه شاخه است؛ نه سايه‏افكن است و نه از زبانه آتش مانع مى‏شود» (مرسلات/۳۰-۳۱) به سراغش می‌آید و او را با خود می‌برد و در هوا بالا می‌برد و در آتش جهنم واردش سازد. سپس رسول الله ص فرمود: بدین جهت است که تو «قسیم الجنة و النار: قسمت کننده بهشت و جهنم» [یا: قسیم النار] می‌باشی؛ به او [= جهنم] می‌گویی: ‌این برای تو و این برای من. 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص404-406 👇متن حدیث👇 @yekaye
☀️متن حدیث۱ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى أَنَّ مَنْ لَا يُؤْمِنُ بِالْقُرْآنِ، فَمَا آمَنَ بِالتَّوْرَاةِ، لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ عَلَيْهِمُ الْإِيمَانَ بِهِمَا، لَا يَقْبَلُ الْإِيمَانَ بِأَحَدِهِمَا إِلَّا مَعَ الْإِيمَانِ بِالْآخَرِ. فَكَذَلِكَ فَرَضَ اللَّهُ الْإِيمَانَ بِوَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع كَمَا فَرَضَ الْإِيمَانَ بِمُحَمَّدٍ فَمَنْ قَالَ: آمَنْتُ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ وَ كَفَرْتُ بِوَلَايَةِ عَلِيٍّ ع فَمَا آمَنَ بِنُبُوَّةِ مُحَمَّدٍ. إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى إِذَا بَعَثَ الْخَلَائِقَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ نَادَى مُنَادِي رَبِّنَا نِدَاءَ تَعْرِيفِ الْخَلَائِقِ‏ فِي إِيمَانِهِمْ وَ كُفْرِهِمْ، فَقَالَ: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ» وَ مُنَادٍ آخَرُ يُنَادِي: «مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ سَاعِدُوهُ عَلَى هَذِهِ الْمَقَالَةِ». فَأَمَّا الدَّهْرِيَّةُ وَ الْمُعَطِّلَةُ فَيَخْرَسُونَ عَنْ ذَلِكَ وَ لَا تَنْطَلِقُ‏ أَلْسِنَتُهُمْ، وَ يَقُولُهَا سَائِرُ النَّاسِ مِنَ الْخَلَائِقِ، فَيَمْتَازُ الدَّهْرِيَّةُ [وَ الْمُعَطِّلَةُ] مِنْ سَائِرِ النَّاسِ بِالْخَرْسِ. ثُمَّ يَقُولُ الْمُنَادِي: «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» فَيَقُولُ الْخَلَائِقُ كُلُّهُمْ ذَلِكَ إِلَّا مَنْ كَانَ يُشْرِكُ بِاللَّهِ تَعَالَى مِنَ الْمَجُوسِ وَ النَّصَارَى وَ عَبَدَةِ الْأَوْثَانِ فَإِنَّهُمْ يَخْرَسُونَ فَيَبِينُونَ بِذَلِكَ مِنْ سَائِرِ الْخَلَائِقِ. ثُمَّ يَقُولُ الْمُنَادِي: «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» فَيَقُولُهَا الْمُسْلِمُونَ أَجْمَعُونَ وَ يَخْرَسُ عَنْهَا الْيَهُودُ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرُ الْمُشْرِكِينَ. ثُمَّ يُنَادَى مِنْ آخِرِ عَرَصَاتِ الْقِيَامَةِ: أَلَا فَسُوقُوهُمْ إِلَى [الْجَنَّةِ لِشَهَادَتِهِمْ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ]؛ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى: [لَا، بَلْ‏] «وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ»‏. يَقُولُ الْمَلَائِكَةُ الَّذِينَ قَالُوا «سُوقُوهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ لِشَهَادَتِهِمْ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ»: لِمَا ذَا يُوقَفُونَ يَا رَبَّنَا؟ فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالَى: [قِفُوهُمْ‏] إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ‏ عَنْ وَلَايَةِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، يَا عِبَادِي وَ إِمَائِي إِنِّي أَمَرْتُهُمْ مَعَ الشَّهَادَةِ بِمُحَمَّدٍ بِشَهَادَةٍ أُخْرَى، فَإِنْ جَاءُوا بِهَا فَعَظِّمُوا ثَوَابَهُمْ، وَ أَكْرِمُوا مَآبَهُمْ‏ وَ إِنْ لَمْ يَأْتُوا بِهَا لَمْ تَنْفَعْهُمُ الشَّهَادَةُ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لَا لِي بِالرُّبُوبِيَّةِ، فَمَنْ جَاءَ بِهَا فَهُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ، وَ مَنْ لَمْ يَأْتِ بِهَا فَهُوَ مِنَ الْهَالِكِينَ. قَالَ: فَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ: قَدْ كُنْتُ لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ بِالْوَلَايَةِ شَاهِداً، وَ لِآلِ مُحَمَّدٍ مُحِبّاً. وَ هُوَ فِي ذَلِكَ كَاذِبٌ يَظُنُّ أَنَّ كَذِبَهُ يُنْجِيهِ، فَيُقَالُ لَهُ: سَوْفَ نَسْتَشْهِدُ عَلَى ذَلِكَ عَلِيّاً. فَتَشْهَدُ أَنْتَ يَا أَبَا الْحَسَنِ، فَتَقُولُ: الْجَنَّةُ لِأَوْلِيَائِي شَاهِدَةٌ، وَ النَّارُ عَلَى أَعْدَائِي شَاهِدَةٌ. فَمَنْ كَانَ مِنْهُمْ صَادِقاً خَرَجَتْ إِلَيْهِ رِيَاحُ الْجَنَّةِ وَ نَسِيمُهَا فَاحْتَمَلَتْهُ، فَأَوْرَدَتْهُ عَلَالِي الْجَنَّةِ وَ غُرَفَهَا وَ أَحَلَّتْهُ دَارَ الْمُقَامَةِ مِنْ فَضْلِ رَبِّهِ‏ لَا يَمَسُّهُ فِيهَا نَصَبٌ وَ لَا يَمَسُّهُ فِيهَا لُغُوبٌ‏ وَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ كَاذِباً جَاءَتْهُ‏ سَمُومُ‏ النَّارِ وَ حَمِيمُهَا وَ ظِلُّهَا الَّذِي هُوَ ثَلَاثُ شُعَبٍ‏ لا ظَلِيلٍ وَ لا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ‏ فَتَحْمِلُهُ، فَتَرْفَعُهُ فِي الْهَوَاءِ، وَ تُورِدُهُ فِي نَارِ جَهَنَّمَ. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: فَلِذَلِكَ أَنْتَ قَسِيمُ [الْجَنَّةِ وَ] النَّارِ، تَقُولُ لَهَا: هَذَا لِي وَ هَذَا لَك‏ 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص404-406 @yekaye
☀️۲) الف. از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند: زندگانی نیست مگر با دین؛ و مگر نیست مگر با انکار یقین؛ پس این آب گوارار بنوشید که شما را از خواب‌آلودگی چرت زدن بیرون آورد . بپرهیزید از بادهای سوزان هلاک کننده. 📚الإرشاد، ج‏1، ص296؛ 📚كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين ع، ص180؛ 📚أعلام الدين في صفات المؤمنين، ص95 قَالَ امیرالمومنین ع: لَا حَيَاةَ إِلَّا بِالدِّينِ وَ لَا مَوْتَ إِلَّا بِجُحُودِ الْيَقِينِ فَاشْرَبُوا الْعَذْبَ الْفُرَاتَ يُنَبِّهْكُمْ مِنْ نَوْمَةِ [يوم؛ نَوْمِ] السُّبَاتِ وَ إِيَّاكُمْ وَ السَّمَائِمَ الْمُهْلِكَاتِ. ☀️ب. باز از امیرالمومنین ع روایت شده است: شهوات بادهای سوزاننده کشنده هستند. (یا: شهوات سم‌های کشنده هستند) 📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص304 الشَّهَوَاتُ سمومٌ قَاتِلَاتٌ. @yekaye
☀️۳) دعایی از رسول الله ص که در آن خداوند با أسماء الحسنى‏ ستوده شده است. در فراز پایانی این دعا حضرت دعاهایی به درگاه خداوند می‌کنند که یکی از آنها این است: خدایا! در دنیا مرا زا شر بلا و آذیتها سالم بدار و در آخرت از آتش و سوء حساب و از اوضاع ترسناک دامنه دار و غل و زنجیرهای سنگین و درد دستبندها و از زقوم و نوشیدن آب‌های جوشان و یحموم و از سختی‌های بادهای سوزان در شدت غم و اندوه‌ها در آن سرای غم و اندوه؛ یا حی یا قیوم ... 📚البلد الأمين، ص424 عَنِ النَّبِيِّ ص: ... اللَّهُمَّ عَافِنِي فِي الدُّنْيَا مِنْ شَرِّ الْبَلَاءِ وَ الْأَذَى وَ عَافِنِي فِي الْآخِرَةِ مِنَ النَّارِ وَ سُوءِ الْحِسَابِ وَ مِنَ الْأَهْوَالِ الطِّوَالِ وَ الْأَغْلَالِ الثِّقَالِ وَ أَلِيمِ النَّكَالِ وَ مِنَ الزَّقُّومِ وَ شُرْبِ الْحَمِيمِ وَ الْيَحْمُومِ وَ مِنْ مُقَاسَاةِ السُّمُومِ فِي شِدَّةِ الْغُمُومِ بِدَارِ الْأَحْزَانِ وَ الْهُمُومِ يَا حَيُّ يَا قَيُّوم‏... @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ» ▪️تعبیر «سموم» دلالت دارد بر حرارتی نفوذکننده؛ که می‌تواند اشاره به خود آتش جهنم باشد (تفسير القمي، ج‏2، ص349 ) و می تواند اشاره باشد به بادی داغ و سوزان که آنجا بر آنان می‌وزد و در منافذ انسان نفوذ می‌کند (مجمع البيان، ج‏9، ص334 ) ▪️و «حمیم» هم آبی است جوشان که در حالت جوشیدن است. ▪️عذابهای اخروی تجسم اعمال دنیوی انسانها در همینجاست. اینها اشاره به چه حقیقتی در زندگی دنیایی اینها دارد؟ 🍃الف. سموم جریان حرارتی است که از بیرون به داخل نفوذ می‌کند و حمیم حرارت شدیدی است که در محل موجود است؛ شاید سموم اشاره به تجسم اعمال زشت و گناهان آنان باشد (که حیث تحقق بیرونی دارد) و حمیم تجسم نیات فاسده و اخلاق رذیله آنان (که امری در درون آنان بوده است) (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏5، ص262 ) 🍃ب. ... @yekaye
. 2️⃣ «فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ» به لحاظ ادبی «سموم» صیغه مبالغه و «حمیم» صفت مشبهه است؛‌ و اینکه چرا ا این دو تعبیر برای باد و آب جوش استفاده کرد حاوی یک نکته لطیف است: وزش باد یک امری است که بارها و بارها تکرار می‌شود پس با صیغه مبالغه که دلالت بر کثرت دارد متناسب است؛ اما در آب جوشان دیگر تکراری در کار نیست بلکه آنچه مهم است این است که همیشه جوشان بماند پس از صفت مشبهه که دلالت بر ثبوت دارد استفاده شده است (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409) @yekaye
. 3️⃣ «فی‏ سَمُومٍ وَ حَمیمٍ» ▪️اگر مقربان در جنات نعیم (آیه12) و اصحاب یمین در سدر مخضود (در سایه سدر بی‌خار) هستند؛ اصحاب شمال در حرارت نفوذکننده آتش [یا: بادی سوزان] و آبی جوشان‌اند. ▪️در خصوص دو گروه قبلی در هر آیه‌ای یکی از این اموری را که در آن بسر می‌برند بیان کرد؛ اما در خصوص اصحاب شمال در اولین آیه دو مورد از وضعیت‌های ناخوشایند آنان را برمشرد. چه نسبتی بین این دو هست که اینها را با هم برشمرد؟ 🍃الف. با توجه به تدبر۱.الف چه‌بسا می‌خواهد به اینکه هم گناهان جوارحی و هم گناهان جوانحی آنان را در بر گرفته است اشاره کند. 🍃ب. در تدبر ۲ اشاره شد که «سموم» صیغه مبالغه است و دلالت بر تکرار و کثرت دارد و «حمیم» صفت مشبهه است و دلالت بر ثبوت دارد. شاید آوردن این دو در کنار هم می‌خواهد نشان دهد که چگونه مضیقه و تنگنای آنجا چگونه هم به لحاظ کثرت و هم به لحاظ دوام آنان را احاطه کرده است. 🍃ج. هوا و آب در دنیا غالبا خنک و مطبوع است؛ وقتی آنجا هوایش باد سوزان و آبش آب جوشان است؛ پس وای بر آتش آنجا؛ و با این دو تعبیر در کنار هم می‌خواهد نشان دهد که آتش آنجا چقدر سوزان خواهد بود (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص409 ) در واقع، سموم باد است و از جنس هوا؛ و حمیم آب است؛ و وضعیت اوضاع و احوال پیرامونی هرکس را با آب و هوایی که در آن بسر می‌برد تعبیر می‌کنند؛ چه‌بسا این دو تعبیر دارد آب و هوای عمومی‌ای را که آنان در آن بسر می‌برند بیان می‌کند که چگونه است؛ تا نوبت به عذابهایش برسد. 🍃د. ... @yekaye
. 4️⃣ «فی‏ سَمُومٍ ...» «سموم»ی که اصحاب شمال در آن بسر می‌برند بقدری هولناک است که یکی از منت‌های خداوند بر مومنانی که به بهشت وارد می‌شوند این است که خداوند آنان را از عذاب «سموم» حفظ کرده است: «فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيْنَا وَ وَقَئنَا عَذَابَ السَّمُومِ» (طور/27) @yekaye
. 5️⃣ «فی‏ ... حَمیمٍ» این حمیمی که اصحاب شمال در آن بسر می‌برند؛ آبی جوشان است؛ 🔻جوشان بودن آن بقدری است که وقتی می‌خواهد گداخته بودن مس داغی که غذای جهنمیان است را به چیزی تشبیه کند به غلیان حمیم تشبیه می‌کند: «كَالْمُهْلِ يَغْلي‏ فِي الْبُطُونِ؛ كَغَلْيِ الْحَميمِ» (دخان/46) 🔻این حمیم هم بهره آنان از آنجاست: «ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَميمٍ» (صافات/67) 🔻هم جایگاه آنان است: «في‏ سَمُومٍ وَ حَميمٍ» (واقعه/42) و «فَنُزُلٌ مِنْ حَميمٍ» (واقعه/93) و «فِي الْحَميمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ» (غافر/72) و آنان را در آن میانه می‌گردانند «يَطُوفُونَ بَيْنَها وَ بَيْنَ حَميمٍ آنٍ» (الرحمن/44)؛ 🔻هم نوشیدنی آنان است: «شَرابٌ مِنْ حَميمٍ» (انعام/۷۰ و یونس/۴) و «فَشارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَميمِ» (واقعه/54) و «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَرابا إِلاَّ حَميماً وَ غَسَّاقاً» (نبأ/ 25)؛ و باید از آن بچشند: «هذا فَلْيَذُوقُوهُ حَميمٌ وَ غَسَّاقٌ» (ص/57) 🔻و هم آن را بر سرشان می‌ریزند و وسیله‌ای است برای عذاب آنان: «يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَميمُ» (حج/19) «ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذابِ الْحَميمِ» (دخان/48) 🔻و از برخی آیات معلوم می‌شود که همان نوشیدن از آن هم از باب عذاب بوده است نه صرفا رفع عطش: «کَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِي النَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ» (محمد/15) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1010) 📖 وَ ظِلٍّ مِنْ یحْمُومٍ 📖 ترجمه 💢و سایه‌ای از دودی سیاه و غلیظ؛ سوره واقعه (56) آیه 43 1399/4/13 11 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ظِلٍّ در آیه 30 همین سوره بیان شد که ▪️ماده «ظلل» در اصل بر سایه افکندن و پوشاندن چیزی توسط چیز دیگر دلالت دارد و نقطه مقابل روشنایی «الضُحّ»» است ▪️ کلمه «ظِلّ» به معنای «سایه» است که هم با بار معنایی مثبت (مثلا سایه بهشتی) و هم با بار معنایی منفی (مثلا سایه عذاب) به کار می‌رود و ظاهراً برای کاربردهای استعاری غالبا از کلمه «ظِلّ» (و نه «فیء») استفاده می‌شود. @yekaye