eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1011) 📖 لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ 📖 ترجمه 💢نه خنکایی و نه هیچ وضع دلخواهی؛ سوره واقعه (56) آیه 44 1399/4/16 14 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹بارِدٍ درباره ماده «برد» ▪️ابن فارس بر این باور است که این ماده در اصل بر چهار معنای متفاوت دلالت می‌کند: ▫️یکی سردی (در مقابل «حَرّ: گرمی») مانند این سخن خداوند عز و جل که «قُلْنا يا نارُ كُوني‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهيمَ» (انبیاء/69) [یا: «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» (ص/42)] ▫️دوم سکون و ثبات؛ که از همین معناست کاربرد آن در معنای «خواب»؛ که یک نحوه ثبات و سکون است و کلمه «برد»‌ در آیه «لا يَذُوقُونَ فِيها بَرْداً وَ لا شَراباً» را هم بر همین معنا حمل کرده‌اند (و راغب اصفهانی هم همین نظر را دارد) و به چیزی که دوام داشته باشد «بارد» گویند؛‌و اینکه گاه مردن را با فعل «بَرَدَ» بیان کرده‌اند هم احتمالا از همین باب باشد؛ ▫️سوم لباس و امر پوشیدنی؛ که «بُرد» (بویژه برد یمانی) ‌در این زمینه معروف است؛ و ظاهرا به همین مناسبت به دو بال ملخ «بُرْدَا الجرادة» گویند ▫️و چهارم اضطراب و حرکت؛ چنانکه به پیک و نامه‌رسان :برید» گویند و چه‌بسا «مبرد» به معنای سوهان هم از همین باب باشد به خاطر اینکه در سوهان زدن دست دچار اضطراب و حرکات شدید می‌شود. (معجم مقاييس اللغه، ج‏1، ص241-243 ) 🔸اما برخی آنها را سعی کرده‌اند به یک معنای واحد برگردانند؛ ▪️در این راستا حسن جبل بر این باور است که معنای محوری این ماده درهم پیچیده و برچیده شدن چیزی است به نحوی که در خود فرورود ویا کاملا دچار جمود و خشکی شود و امتدادش را از دست بدهد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۰۳) ▪️اما به نظر می‌رسد موضع راغب اصفهانی و مرحوم مصطفوی قابل قبول‌تر باشد. این دو بر این باورند که اصل معنای این ماده سردی است؛ و «بَرَر» به معنای تگرگ هم آبی است که به خاطر سرما در هوا و در حال ریزش از ابر یخ می‌زند «وَ يُنَزِّلُ مِنَ السَّماءِ مِنْ جِبالٍ فِيها مِنْ بَرَدٍ» (نور/43). ▫️وجه اینکه برای امر ساکن و ثابت هم به کار می‌رود این است که سرما یک نحوه ثبات و عدم تحرکی را با خود همراه دارد و برای مردن هم این تعبیر به کار می‌رود ظاهرا بدین جهت که با جدا شدن روح بدن میت حرارتش را از دست می‌دهد و سرد می‌شود؛ ▫️و در مورد خواب هم ظاهرا به خاطر همین سرد شدن پوست ویا سکونی که بر بدن عارض می‌شود چنین به کار رفته است. ▫️یا گاهی به زندگی دلچسب «عیش بارد»‌می گویند به حاطر خنکی‌ای که در گرمای زندگانی به انسان دست می‌دهد و یا آن حالت سکون و آرامشی که در چنین زندگی‌ای هست. (مفردات ألفاظ القرآن، ص116-117 ؛ التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) ▫️ البته در خصوص وجه تسمیه «برید»‌ به پیک، راغب این احتمال را مطرح کرده که پیکها کسانی بوده‌اند که جایگاه و موضع‌شان معلوم بوده است و چون در آن مکان معلوم تصرف می‌کرده به هر کس که سریع در محل خودش اقدامی انجام دهد و به تبع آن به بالهای پرنده که بسرعت وی را حرکت می‌دهد «برید» گفته شد؛ (مفردات ألفاظ القرآن، ص118 ) اما مرحوم مصطفوی وجه تسمیه‌اش را این می‌داند که وی مطلبی را از جانب کسی برای دیگری می‌برد اما هیچ گونه حرارت و مسوولیتی در قبال این پیام در خود احساس نمی‌کند و در کمال ثبوت و سردی پیامش را منتقل می‌کند و وجه تفاوتش با رسول هم در همین است که رسول خود را نایب و نازل منزله فرستنده می بیند و در قبال محتوای این پیام احساس مسئولیت می کند. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) ▪️لازم به ذکر است که «بارد» اسم فاعل از این ماده می‌باشد و می‌تواند همچون «بّرّد» در معنای صفت مشبهه هم به کار رفته باشد (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص268 ) از این رو در آیاتی همچون «ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ» (ص/42) یا «لا بارِدٍ وَ لا كَريمٍ» (واقعه/44) منظور آن حالت خنک کنندگی آنهاست. 📿ماده «برد» و مشتقات آن ۵ بار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹كریمٍ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کرم»، در اصل به معنای «بزرگواری» (شرافت در ذات شخص) و «بزرگ‌منشی» (شرافت در اعمال و رفتار) می‌باشد. برخی تاکید کرده‌اند که این کلمه در جایی به کار می‌رود که این بزرگواری و بزرگمنشی ظهور و بروز داشته باشد؛ و اساساً شرافت و بزرگواری در هر چیزی که به نحوی بروز کند، کرامت خوانده می‌شود چنانکه در «قُرْآن كَرِيم» (واقعه/۷۷) تعابیری مانند «زَوْجٍ كَرِيمٍ‏» (لقمان/۱۰)، «زُرُوعٍ وَ مَقامٍ كَرِيمٍ‏» (دخان/۲۶)، «قَوْلًا كَرِيماً» (إسراء/۲۳) به کار رفته است. ▪️برای فهم بهتر این معنا خوب است به تفاوت آن با کلمات مشابه (عزت، شرف، کِبَر) نیز توجه شود: ▫️تفاوت «کرم» با «عزت» در این است که در مفهوم عزت نوعی برتری و استعلا نسبت به دیگران نهفته است، در حالی که در «کرامت» لزوما مقایسه‌ای در کار نیست و بزرگواری خود شخص مد نظر است؛ ▫️تفاوتش با «شرافت» در این است که این کلمه غالبا در مورد برتری و بزرگی مادی استفاده می‌شود و لذا به خداوند «کریم» گفته می‌شود اما «شریف» گفته نمی‌شود. ▫️«کِبَر: بزرگی» هم به معنای مطلق بزرگ بودن است ولی «کرم» بزرگی‌ای است که حالت متعالی دارد و لذا تفاوت «کِبَر» و «کَرَم» در زبان عربی، شییه تفاوت «بزرگی» و «بزرگواری» در زبان فارسی است. ▪️در زبان عربی، «کرامة» نقطه مقابل «هوان» (حقارت و پَستی) است (حج/۱۸)، در حالی که نقطه مقابل «عزت»، «ذلت» است (منافقون/۸) و نقطه مقابل «کِبَر» (بزرگی)، «صِغَر» (کوچکی) می‌باشد. ▪️«أکرم» صیغه تفضیل از ماده «کرم» است، اما آن را به معنای مبالغه در «کرم» دانسته‌اند (الجدول فى اعراب القرآن، ج‏۳۰، ص۳۶۷) و توضیح داده‌اند که وزن «أفعل» (أکرم) گاه در معنای «فعیل» (کریم) به کار می‌رود؛ چنانکه در آیاتی مانند «وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» (روم/۲۷) «لا يَصْلاها إِلَّا الْأَشْقَى» (لیل/۱۵) و «وَ سَيُجَنَّبُهَا الْأَتْقَى» (لیل/۱۷)، نیز سه کلمه «أهون، أشقی، و أتقی» به ترتیب در معنای «هّین: آسان» «شقی: بدبخت» و «تقیّ: پرهیزکار» به کار رفته است. (التوحيد (للصدوق)، ص۲۰۰) 🔖جلسه 352 http://yekaye.ir/al-alaq-96-3/ ▪️اکنون فقط می‌افزاییم که در این آیه تعبیر «لا کریم» برای دلالت بر آن است که تاکید بر نفی آن خنکایی است که از سایه انتظار می‌رود؛‌ و کَرَم آن نفع آن است برای کسی که از آزار گرما بدان پناه می‌برد (الطراز الأول، ج‏5، ص231 ). در واقع، تعبیر «لا کریم» ظاهرا گاه حالت اصطلاحی پیدا می‌کند چنانکه فراء بر این باور است که عرب در زبان عربی هرجا که امری را از چیزی نفی می‌کنند که یک نحوه مذمت را در نظر دارند تعبیر «لا کریم» را به تبع آن می‌آورند؛ مثلا گفته می‌شود: «أ سمين هذا؟ آیا این شخص تنومنداست؟» در پاسخ می‌گویند : «ما هو بسمين و لا كريم» یا می‌گویند: «ما هذه الدار بواسعة و لا كريمة: این خانه وسیع نیست و لا کریم» (معانى القرآن، ج‏3، ص127 ). @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام باقر ع روایت شده است که درباره اینکه خداوند می‌فرماید «امروز با عذاب خوارکننده پاداش داده می‌شوید» (انعام/۹۳؛ احقاف/۲۰) فرمودند: این همان عطش روز قیامت است. 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص370 عن سلام عن أبي جعفر ع في قوله: «الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ» قَالَ: الْعَطَشُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» بارد اسم فاعل از «برد» است به معنای خنک کننده؛ یعنی آن سایه و جایگاه سایه‌ای نیست که خنکی‌ای داشته باشد؛ اما مقصود از «لا کریم» چیست؟ 🍃الف. آن سایه برایشان کریم المنظر (دارای منظره چشم‌نواز) نیست. (قتاده، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) 🍃ب. آن موقعیت هیچ گونه کرامت و برازندگی‌ای ندارد که کسی بدان رغبتی داشته باشد. (به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) در واقع، رفتن انسان به سایه یا برای خنکایش است و یا به خاطر اینکه انسان در آن عملا اکرام می‌شود (همواره در جاهایی که آفتاب شدید است محل‌های سایه را برای اکرام میهمان و ... اختصاص می‌دهند)؛ و آیه می‌فرماید این سایه نه خنکی ای دارد و نه هیچ گونه اکرامی (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص410 ) 🍃ج. هیچ گونه منفعت و چیزی که از آن انتظار می‌رود ندارد (تعبیر «و لا کریم» غالبا در عطف به چیزی می‌آید که نفی شده باشد فراء، به نقل از مجمع البيان، ج‏9، ص333 ؛ ‌توضیح بیشتر در نکات ادبی)؛ که این سخن را دو گونه می‌توان تفسیر کرد: 🌱ج.۱. کرم حاصل از سایه، همان خنکی‌اش است؛ و این سایه خنکی‌ای ندارد پس کرامتی که از آن انتظار می‌رفت را ندارد. (الكشاف، ج‏4، ص463 ) 🌱ج.۲. هر چیزی یا به خاطر ثمره حسی آن طلب می‌شود یا ثمره عقلی آن؛ ثمره حسی‌اش همین خنکایی است که با تعبیر «لا بارد» نفی شد؛ و ثمره عقلی چون وضوح ظاهری ندارد در زبان عرب با تعبیر «و لا کریم» اشاره می‌کنند؛ که این امر نه‌تنها ثمره حسی بلکه هیچ ثمره عقلی‌ای هم ندارد. (مفاتيح الغيب، ج‏29، ص410 ) 🍃د. ... @yekaye
. 2️⃣ «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» در این آیه بارد بودن و کریم بودن چیزی نفی شده است؛ آن چیز چیست؟ 🍃الف. ظل و سایه‌ای که در آیه قبل بدان اشاره شد. 🍃ب. یحموم و دود غلیظ و داغی که در آیه قبل بدان اشاره شد. 🍃ج. همه عذابهایی که در آیات قبل اشاره شد؛ یعنی سموم (باد داغ) و حمیم (آب جوشان) و ظل من یحموم (سایه‌ای از دودی غلیظ) 🍃د. مطلق وضعیت جهنمیان در جهنم؛ چه اینها که اشاره شد و چه بقیه امور؛ یعنی جهنم جایی است که نه در آن خنکی‌ای خواهد بود و نه هیچ گونه اکرام و بزرگداشتی. 🍃ه. ... @yekaye
. 3️⃣ ) «لا بارِدٍ ...» اینکه مهمترین عذاب جهنم آتش (نار) است بقدری در آیات مختلف تکرار شده که بسیاری از مواقع در احادیث و حتی در آیات وقتی می‌گویند «نار» ‌یعنی جهنم. اما در این آیه تاکید شده که در آنجا خنکایی نیست؛ و در آیه‌ای دیگر نیز تاکید شده که آنها هرگز چیز خنکی نمی‌چشند: «لا يَذُوقُونَ فيها بَرْداً وَ لا شَراباً» (نبأ/24) 💢این تعبیر نشان می‌دهد که - برخلاف آنچه برخی افراد جاهل به خیال خود دست به تاویل می‌زنند – این عذاب آتش عذابی کاملا داغ و سوزاننده و درست نقطه مقابل خنکی است؛ و این بدان معناست که این حرارت عطش شدیدی را در افراد پدید می‌آورد که هرگز رفع نخواهد شد (حدیث۱) و حتی سایه‌های جهنم هم اندکی خاصیت خنک‌کنندگی ندارد. شاید این سوختن و عطش همیشگی اشاره باشد به تجسم باطنی عطش انسانها برای دریافت حقیقت؛ و اینان کسانی‌اند که چون حقیقت را انکار کردند و همیشه در حسرت حقیقت خواهند سوخت و هرگز این عطشی که برای حقیقت دارند به خنکی و آسودگی تبدیل نخواهد شد. @yekaye
. 4️⃣ «... وَ لا كَریمٍ» ♦️خداوند انسان را که آفرید او را کرامت بخشید و بدین سبب بود که بر اغلب مخلوقاتش وی را برتری داد: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني‏ آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى‏ كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً» (اسراء/70) و از جمله او را نسبت به شیطان کرامت بخشید و همین موجب شد شیطان کینه وی را به دل بگیرد و تمام تلاشش را بر انحراف فرزندان آدم مبذول دارد:‌ «قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/62). 🔺برخی انسانها با پرهیز از گناهان مدخل کرامت را برمی‌گزینند «إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلاً كَريماً» (نساء/31) و با تقوا این سرمایه کرامت را نزد خداوند حفظ می‌کنند «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم» (حجرات/۱۳)؛ پس در آخرت هم اکرام می‌شوند : «فَواكِهُ وَ هُمْ مُكْرَمُونَ» (صافات/42) «أُولئِكَ في‏ جَنَّاتٍ مُكْرَمُونَ» (معارج/35) و تا ابد روزی کریمانه دریافت می‌کنند «لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَ رِزْقٌ كَريمٌ» (انفال/74؛ حج/50؛ نور/26؛ سبأ/۴) 🔻برخی هم سرمایه خود را به هدر می‌دهند و به جای اکرام به عذاب خوارکننده گرفتار می‌شوند «لَهُمْ عَذابٌ مُهين‏» (آل عمران/۱۷۸؛ حج/۵۷؛ ‌لقمان/۶؛ جاثیه/۹؛ مجادله/۱۶) و در موقعیتی قرار می‌گیرند که دیگر هیچ نحوه کرامت و اکرامی در آنجا نیست: «لا بارِدٍ وَ لا كَریمٍ» (واقعه/44) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1012) 📖 إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفینَ 📖 ترجمه 💢همانا آنان بودند که پیش از این مست ناز و نعمت بودند؛ سوره واقعه (56) آیه45 1399/4/18 16 ذی‌القعده 1441 @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ماده «ترف» غالبا گفته‌اند که دلالت دارد بر بسر بردن در یک حالت ناز و نعمت؛ چنانکه وقتی می‌گویند «تَرَّفَهُ أهلُه» یعنی خانواده‌اش با غذاهای خوشمزه و گوارا و سایر چیزهای اختصاصی از او پذیرایی کردند. (معجم مقاييس اللغه، ج‏1، ص345 ) ▫️و «تُرْفَة» را به معنای توسع در نعمت دانسته‌اند و «اتراف» عبارت است از غرق کردن کسی در ناز و نعمت: «أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا» (مؤمنون/33) «وَ اتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِيهِ»‏ (هود/116) «ارْجِعُوا إِلى‏ ما أُتْرِفْتُمْ فِيهِ» ‏(أنبياء/13) ▪️«مترَف» کسی است که خداوند وی را در ناز و نعمت غرق کرده است: «حَتَّى إِذا أَخَذْنا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذابِ‏» (مؤمنون/64) [«وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفيها فَفَسَقُوا فيها» (اسراء/۱۶) «وَ ما أَرْسَلْنا في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ» (سبأ/34) «وَ كَذلِكَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ في‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى‏ أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى‏ آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ» (زخرف/23)] یعنی همانها که در جای دیگر در موردشان فرمود: «فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ» (فجر/15). (مفردات ألفاظ القرآن، ص166 ) ▫️ هرچند که برخی هم گفته‌اند که «مترف» کسی است که برای رسیدن به ناز و نعمت و رفاه از ادای واجبات خودداری می‌کند: «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفينَ» (واقعه/45) (مجمع البيان، ج‏9، ص333 ) ▪️البته برخی گفته‌اند معنای محوری این ماده پر شدن چیزی است از نرمی و سستی به طوری که خود را از پیرامون خود جدا و ممتاز بیابد؛ چنانکه تتریف غذای خوشمزه‌ای است که معده را پر می‌کند و مترف هم کسی است که نعمت بر او فراوان شده و در شهوات دنیا فرو رفته باشد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۶) ▫️به تعبیر دیگر، «ترف» تنعم به نعمتهای دنیوی و برخورداری از رفاه در دنیا از هر جهت است و «اتراف» هم همین وسیع کردن و در ناز و نعمت قرار دادن زندگی دیگران است که چون رفاه اینچنینی غالبا طغیان می‌آورد به طور مجازی به معنای به سرکشی طغیان کشاندن هم به کار رفته است؛ 🔸و در تفاوت «مترف» و «منعم» (تفاوت ماده «ترف» و «نعم») گفته‌اند که منعم کسی است بر او نعمت داده شده؛ خواه نعمت مادی یا معنوی؛‌ و خواه این نعمت وی را به غفلت از غیر آن بکشاند یا خیر؛ اما «مترف» در خصوص کسی به کار می‌رود که اولا در نعمتهای مادی غوطه‌ور شده و ثانیا از معنویات غافل گردیده باشد. (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج‏1، ص416 ) 📿از ماده «ترف» فقط صیغه‌های باب افعال و جمعا ۸ مورد در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده است که رسول الله ص فرمودند: چهار چیز است که دل را می‌میراند: گناه روی گناه؛ و کثرت مناقشه کردن با زنان؛ که مقصودشان زیاد هم‌کلام شدن با آنان بود؛ و بحث و جدل کردن با احمق، که چیزی تو می‌گویی و او می‌گوید و هیچگاه به خیر برنمی‌گردد؛ و همنشینی با مردگان. سوال شد: یا رسول الله! مردگان کیستند؟ فرمود: هر ثروتمند مترف (غرق در ناز و نعمت). 📚الخصال، ج‏1، ص228؛ روضة الواعظین، ج‏2، ص414 حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِی اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیرِی عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: أَرْبَعٌ یمِتْنَ الْقَلْبَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ كَثْرَةُ مُنَاقَشَةِ [مُشَاوَرَةِ] النِّسَاءِ یعْنِی مُحَادَثَتَهُنَّ وَ مُمَارَاةُ الْأَحْمَقِ تَقُولُ وَ یقُولُ وَ لَا یرْجِعُ إِلَى خَیرٍ أَبَداً وَ مُجَالَسَةُ الْمَوْتَى. فَقِیلَ لَهُ: یا رَسُولَ اللَّهِ! وَ مَا الْمَوْتَى؟ قَالَ: كُلُّ غَنِی مُتْرَفٍ. 📚این روایت در معدن الجواهر و ریاضة الخواطر، ص49 آمده با این تفاوت که در آن از پنج عامل برای فاسد شدن دل نام برده شده که مورد دیگرش «مدتی طولانی تنها در خانه ماندن» است و علاوه بر بنده غرق در ناز و نعمت «کسی که برای آخرتش کار نمی‌کند» نیز مصداق «میت» معرفی شده است. @yekaye
☀️۲) در فرازی از روایت معروف توحید مفضل که در اثبات خالق حکیم و پاسخ به شبهات ملحدان است، امام صادق ع می‌فرمایند: برخی از مردمان جاهل این آفات و مصیبتهایی همچون [بیمارهایی واگیردار و یا سخت همچون] وبا و یرقان و [نیز آفات دیگری همچون] تگرگ و ملخ را بهانه‌ای برای انکار آفریدگار و تدبیر و آفرینش قرار داده‌اند؛ ... و همچنین پیروان مانی نیز این امور ناخوشایند و مصیبتهایی که به مردمان می‌رسد را نمی‌توانند قبول کنند؛ و هردو گروه می‌گویند كه اگر برای این عالم آفریدگار مهربانی و رحیمی باشد چرا این امور ناخوشایند در جهان واقع می‌شود؟! گوینده این سخن را گمان آن است كه می‌باید عیش آدمی در دنیا از هر كدورتی خالص و صاف باشد و اگر چنین بود انسان از فرط رفاه‌زدگی و طغیان به جایی می‌رسید كه نه کار دنیایش به سامان می‌رسید و نه کار دینش؛ چنانچه در میان بسیاری از افراد غرق در ناز و نعمت و کسانی که در رفاه و امنیت نشو و نما كرده اند می‌بینی که به این وضع می‌رسند تا حدی که گویا فراموش می‌کنند كه از جنس بشرند یا تحت ربوبیت خداوندند و ممکن است ضرری به ایشان برسد یا مكروهی بر ایشان نازل گردد؛ و یا فراموش می‌کنند که برعهده آنهاست که بر ضعیف رحم كنند ویا از فقیری دستگیری نماید یا به حال فرد گرفتار رقت كنند یا نسبت به فرد ناتوان لطفی به خرج دهند؛ اما همین که امور ناخوشایندی وی را بگزد و سختی‌اش را بچشند به خود می‌آیند و نسبت به بسیاری از آن چیزهایی که بدان جاهل ویا از آن غافل بود بصیرت می‌یابند و بسیاری از وظایفی که ترک کرده بودند را از سر می‌گیرند ... 📚توحید المفضل، ص168 قَالَ الْمُفَضَّلُ فَلَمَّا كَانَ الْیوْمُ الرَّابِعُ بَكَّرْتُ إِلَى مَوْلَای فَاسْتُؤْذِنَ لِی فَأَمَرَنِی بِالْجُلُوسِ فَجَلَسْتُ. فَقَالَ ع‏ ... اتَّخَذَ أُنَاسٌ مِنَ الْجُهَّالِ هَذِهِ الْآفَاتِ الْحَادِثَةَ فِی بَعْضِ الْأَزْمَانِ كَمِثْلِ الْوَبَاءِ وَ الْیرَقَانِ وَ الْبَرَدِ وَ الْجَرَادِ ذَرِیعَةً إِلَى جُحُودِ الْخَالِقِ وَ التَّدْبِیرِ وَ الْخَلْق‏ ... وَ قَدْ أَنْكَرَتِ الْمَنَانِیةُ مِنَ الْمَكَارِهِ وَ الْمَصَائِبِ الَّتِی تُصِیبُ النَّاس؛ فَكِلَاهُمَا یقُولُ إِنْ كَانَ لِلْعَالَمِ خَالِقٌ رَءُوفٌ رَحِیمٌ فَلِمَ تَحْدُثُ فِیهِ هَذِهِ الْأُمُورُ الْمَكْرُوهَةُ؛ وَ الْقَائِلُ بِهَذَا الْقَوْلِ یذْهَبُ إِلَى أَنَّهُ ینْبَغِی أَنْ یكُونَ عَیشُ الْإِنْسَانِ فِی هَذِهِ الدُّنْیا صَافِیاً مِنْ كُلِّ كَدَرٍ وَ لَوْ كَانَ هَكَذَا كَانَ الْإِنْسَانُ یخْرُجُ مِنَ الْأَشَرِ وَ الْعُتُوِّ إِلَى مَا لَا یصْلُحُ فِی دِینٍ وَ لَا دُنْیا كَالَّذِی تَرَى كَثِیراً مِنَ الْمُتْرَفِینَ وَ مَنْ نَشَأَ فِی الْجِدَةِ وَ الْأَمْنِ یخْرُجُونَ إِلَیهِ حَتَّى أَنَّ أَحَدَهُمْ ینْسَى أَنَّهُ بَشَرٌ وَ أَنَّهُ مَرْبُوبٌ أَوْ أَنَّ ضَرَراً یمَسُّهُ أَوْ أَنَّ مَكْرُوهاً ینْزِلُ بِهِ أَوْ أَنَّهُ یجِبُ عَلَیهِ أَنْ یرْحَمَ ضَعِیفاً أَوْ یوَاسِی فَقِیراً أَوْ یرْثِی لِمُبْتَلًى أَوْ یتَحَنَّنَ عَلَى ضَعِیفٍ أَوْ یتَعَطَّفَ عَلَى مَكْرُوبٍ فَإِذَا عَضَّتْهُ الْمَكَارِهُ وَ وَجَدَ مَضَضَهَا اتَّعَظَ وَ أَبْصَرَ كَثِیراً مِمَّا كَانَ جَهِلَهُ وَ غَفَلَ عَنْهُ وَ رَجَعَ إِلَى كَثِیرٍ مِمَّا كَانَ یجِبُ عَلَیه‏ ... @yekaye
☀️۳) از امام کاظم ع روایت شده است که امیرالمومنین ع روالش این بود که اصحابش را نصیحت کرد و از جمله اینکه می‌فرمود: شما را به تقوای الهی سفارش می‌كنم که همانا تقوا مایه غبطه جویندۀ امیدوار و محل اعتماد فراریِ پناهجو است و تقوا را لباس باطن خود قرار دهید و از روی اخلاص یاد خدا كنید تا بوسیلۀ آن به بهترین زندگی زنده شوید و بدان راه نجات را بپیمائید. به دنيا همچون زاهدى بنگريد كه از آن جدا خواهد شد، که او مقیم و ساكن را از جای برکند و شخص غرق در ناز و نعمت و آسوده خاطر را داغدار كند. 📚الكافی، ج‏8، ص17 أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْكُوفِی وَ هُوَ الْعَاصِمِی عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الصَّوَّافِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْهَمْدَانِی عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ: كَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یوصِی أَصْحَابَهُ وَ یقُولُ أُوصِیكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا غِبْطَةُ الطَّالِبِ الرَّاجِی وَ ثِقَةُ الْهَارِبِ اللَّاجِی وَ اسْتَشْعِرُوا التَّقْوَى شِعَاراً بَاطِناً وَ اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً خَالِصاً تَحْیوْا بِهِ أَفْضَلَ الْحَیاةِ وَ تَسْلُكُوا بِهِ طَرِیقَ النَّجَاةِ انْظُرُوا فِی الدُّنْیا نَظَرَ الزَّاهِدِ الْمُفَارِقِ لَهَا فَإِنَّهَا تُزِیلُ الثَّاوِی السَّاكِنَ وَ تَفْجَعُ الْمُتْرَفَ الْآمِنَ. 🔖بقیه این خطبه قبلا در جلسه 626 (حدیث۲) گذشت و 📚 فرازهایی از آن با اندک اختلافی در نهج‌البلاغه (خطبه103) و عیون الحكم و المواعظ (للیثی)، ص91 و تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص138 نیز آمده است. @yekaye
☀️۴) الف. از رسول الله ص روایت شده است: همانا در میان گناهان، گناهانی هست که نماز و روزه نمی تواند آنها را از بین ببرد. گفتند: یا رسول الله! پس چه چیزی آن را از بین می‌برد؟ فرمودند: سختی‌هایی که به انسان در طلب معیشت می‌رسد. ☀️ب. و باز رسول الله ص فرمودند: همانا گاه فردی از شما به وضعیتی گرفتار می‌شود که در آن موقع گناهی بر او نوشته نشود [گناهانش ثبت نمی‌شود] و آن زمانی است که به خاطر معیشتش بشدت در تنگنا افتاده باشد. ☀️ج. و باز فرمود: همانا خداوند هر دل اندوهناکی را دوست دارد. ☀️د. و از ایشان سوال شد که خدا کجاست؟ فرمودند: در دلهای شکسته. ☀️ه. و باز فرمودند: همانا غم و اندوه [که به خاطر مصیبتهای ناخواسته بر انسان وارد می‌شود] گناهان انسان مسلمان را از بین می‌برد. 📚الدعوات (للراوندی) ص۵۶ و 120 ☀️الف. َ عَنِ النَّبِی ص: إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا یكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَوْمٌ. قِیلَ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا یكَفِّرُهَا؟ قَالَ: الْهُمُومُ فِی طَلَبِ الْمَعِیشَةِ. (ص۵۶) ☀️ب. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: [إِنَّهُ‏] لَیأْتِی عَلَى الرَّجُلِ مِنْكُمْ لَا یكْتَبُ عَلَیهِ سَیئَةٌ وَ ذَلِكَ أَنَّهُ مُبْتَلًى بِهِمُ الْمَعَاشُ. (ص۱۱۹-120) ☀️ج. وَ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ كُلَّ قَلْبٍ حَزِینٍ. (ص۱۲۰) ☀️د. وَ سُئِلَ أَینَ اللَّهُ؟ فَقَالَ: عِنْدَ الْمُنْكَسِرَةِ قُلُوبُهُمْ. (ص۱۲۰) ☀️ه. قَالَ: إِنَّ الْهَمَّ لَیذْهَبُ بِذُنُوبِ الْمُسْلِم‏. (ص۱۲۰) @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُتْرَفینَ» «مترف» کسی است که غرق در ناز و نعمت است؛ و با بیان اینکه اصحاب شمال، مترفین بوده‌اند می‌خواهد بفرماید: 🍃الف. چنان در ناز و نعمت‌ها غرق شده بودند که آخرت و حساب و کتاب را فراموش کردند و به همین جهت جهنمی شدند. 🍃ب. بودن در ناز و نعمت چنان برایشان اولویت داشت که به انجام واجباتی که برعهده‌شان بود بی‌اعتنا بودند؛ و به همین جهت جهنمی شدند. (الميزان، ج‏19، ص124 ) 🍃ج. چون بسیار در ناز و نعمتها غرق بودند و در زندگی دنیا سختی نکشیده بودند پس این عذاب‌ها برایشان بسیار دردآورتر از افراد معمولی است. (مجمع البیان، ج‏9، ص333 ) 🍃د. ... @yekaye