eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
115 عکس
9 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 2️⃣ «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» در تدبر قبل اشاره شد که یک احتمال بسیار قوی در خصوص این آیه این است که به قرینه آيه87 کلمه «ترجعونها» محذوف است و آیه می‌فرماید «پس چرا آنگاه که به حلقوم رسید [= جان به لب آمد] او را برنمی‌گردانید.» ▪️اما باید افزود که قوت احتمال مذکور به گونه‌ای نیست که باب سایر احتمالات برای معنای این آیه را ببندد. بویژه اگر توجه کنیم که «چرا حذف رخ داد»؟ یعنی ظاهرا یکی از اموری که ظرفیت قبول معانی متعدد برای یک عبارت را زیاد می‌کند این است که امری که به لحاظ ساختاری حضورش در عبارت لازم است، محذوف شود؛ الان فعلی که بعد از لولا باید بیاید و عبارت «اذا ...» ‌بدان متعلق شود محذوف است. ▪️به علاوه که فاعل «بلغت» هم محذوف است؛ یک احتمال قوی (به قرینه آیه بعد: «و انتم تنظرون») این است که منظور شخص ثالت باشد؛ اما آیا این احتمال محال است که منظور خود مخاطب باشد و این آیه هشداری باشد به مخاطب برای جدی گرفتن آن لحظه‌ای که جانتان به لب می‌رسد؛ که در این صورت مقصود از آیه بعد، نه نگاه شما به محتضر، بلکه خیره شدن نگاه‌تان در حین احتضار باشد؛ یا ... ▪️با این توضیحات، این آیه ظرفیت معانی متعددی پیدا می‌کند که هرمعنایی می‌تواند هشداری متناسب با خود را به همراه داشته باشد. یک معنا همان است آن محذوف «ترجعونها» باشد؛ که هشدارش این است که به ضعف و مقهوریت خود تحت اراده الهی پی ببرید و معاد را انکار نکنید؛ اما احتمالات دیگر هم محال نیست؛ مانند اینکه: 🍃الف. آن محذوف «تتوبون» باشد؛ یعنی چرا وقتی جان به لب رسید و حقیقت را دیدید توبه نکردید؛ که هشداری باشد به اینکه زودتر برای توبه اقدام کنید زیرا زمانی خواهد آمد که چشمتان به روی حقیقت باز می‌شود اما دیگر توان و امکان توبه ندارید. 🍃ب. آن محذوف «تقولون ما قلتم فی انکار البعث» باشد؛ یعنی چرا وقتی جانتان به لب رسید و مرگ را دیدید دیگر آن انکارهایی که نسبت به آخرت داشتید را نمی‌کنید؟ (مفاتیح الغیب، ج29، ص۴۳5-436 ) 🍃ج. ... @yekaye
. 3️⃣ «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» «آنگاه که به حلقوم رسید» یعنی وقتی که جان به لب آید. 🤔آیا این تعبیر دلالت نمی‌کند که روح انسان امری مجرد نیست؛ بلکه درون کالبد بدن است و هنگام قبض روح از این کالبد بیرون می‌آید؟ چند پاسخ می‌توان داد: 🍃الف. یک پاسخ کلاسیک این است که در اینجا اشاره‌ای به کلمه «روح» نشده که قرار باشد چنین نتیجه‌ای گرفته شود؛ بلکه به قرینه آیه «بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ» آنچه به گلو رسد قلب است: 📜حکایت در کتاب محفل الفردوس در احوالات ابن شریف الحسینی نور الله آمده است: د و از كلمات مناسب اين مقام است آنكه‏ ملا عصمة اللّه كه از مشاهير فضلاى لاهور است روزى به خدمت ايشان آمده عرض كرد كه اين آيه كريمه كه «إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ» دلالت بر آن مى‏كند كه روح جسم باشد چه اگر مجرد باشد رسيدن آن را به حلقوم معنى نخواهد بود. در جواب فرمودند كه لفظ روح سبق ذكر نيافته تا ضمير «بلغت» به آن راجع باشد بلكه ظاهر آن است كه ضمير راجع به «قلوب» باشد چنانچه در آيت ديگر واقع است كه «بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ» فبهت الذي كفر، كأنّه التقم الحجر. 📚الصوارم المهرقة في نقد الصواعق المحرقة، فيض‏الإله، ص21 ▪️اما به نظر می‌رسد که در این پاسخ بتوان مناقشه کرد؛ زیرا آیه مذکور ناظر به زندگی در همین دنیا و شدت ترسی است که بر آن افراد غلبه کرده است. ▫️البته ممکن است به این مناشقه چنین پاسخ داده شود که آن آیه نیز ناظر به مردن است؛ زیرا اشاره می‌کند در آن وضعیت هولناک، ترس چنان بر آنان مستولی شد که حالتشان شبیه حالت محتضر شد. ▪️اما باز همچنان جای مناقشه می‌ماند که تعبیر «قلب» در همان آيه به چه معناست؟ مگر در لحظه مرگ و برای شخص محتضر، همین قلب صنوبری‌شکل به حلقوم می‌رسد؟ 🍃ب. یک پاسخ این است که این جمله را جمله‌ای کنایی و استعاری بدانیم؛ که دارد شدت سختی و اضطرابی که شخص محتضر بدان گرفتار شده را بیان می‌کند؛ گویی بقدری فشار وارد بر شخص محتضر شدید است که گویی قلب وی که در حالت عادی جایش درون سینه است تا حلقوم شخص بالا می‌آید؛ شبیه تعبیر فارسی «جان به لب رسیدن». 🍃ج. در عین حال، شاید همین سوال زمینه‌ای شود برای تحقیق بیشتر درباره حقیقت نفس و روح آدمی. یعنی آیا وقتی می‌گوییم روح مجرد است، بیشتر یک معنای سلبی گفته‌ایم (همین قدر که «مادی» نیست) یا واقعا سخن ایجابی‌ای مد نظر داشته‌ایم. بویژه اگر توجه کنیم که در ادبیات فلسفی، نفس مجرد تام شمرده نمی‌شود و حیث نفس، حیث تعلق تدبیری به بدن است؛ و تفاوت واقعیتی به نام نفس با واقعیتی به نام عقل را در این می‌دانند که عقل مجرد تام است اما نفس تعلق به بدن دارد. 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
ادامه تدبر 3 💠برای تامل بیشتر: 📝نکته درباره معنای به نظر می‌رسد کلمه که یکی از کلمات رایج در فلسفه است معنای کاملا دقیق و محصلی ندارد! همه می‌دانیم قوی‌ترین تقسیم، تقسیم ثنایی عقلی است؛ که دو قسم آن قسیم همدیگر و جامع مقسم‌اند؛ و این تقسیم در دقیق‌ترین حالتش آنجایی است که دو قسم مورد نظر «چیزی» و «نقیض چیزی» باشد؛ مثلا اگر بگوییم هر چیزی یا انسان است یا لاانسان؛ تقسیم دقیق عقلی به کار برده‌ایم. اما این تقسیم‌ این گونه چیزی بر دایره معرفتی ما نمی‌افزاید؛ و اگر هر دو قسم دو مفهوم ایجابی باشد بر معرفت می‌افزاید. مثلا به جای اینکه گفته شود در عالم خارج، هر چیزی یا موجود است یا لاموجود؛ گفته شود در عالم خارج، هر چیزی یا موجود است یا معدوم. یا به جای اینکه گفته شود در عالم اعداد طبیعی، هر عددی یا قابل انقسام بر دو است یا قابل انقسان بر دو نیست، گفته شود در عالم اعداد طبیعی، هر عددی یا زوج است یا فرد. اکنون می‌افزاییم که جذابیت چنین تقسیم‌هایی بقدری است که ذهن ما مایل است هرجا یک قسم جدیدی در قبال قسم قبلی کشف کرد سریع آن را در یک قالب ثنایی ایجابی ارائه دهد که این زمینه‌ساز بسیاری از مغالطات شده است. 📋مثلا یکبار وقتی در برابر مفهوم جزیی حسی به مفهوم کلی رسیدند نام آن را «معقول» گذاشتند و هر ادراک کلی را دارای مابه‌ازای جزیی حسی دانستند. قرنها گشذت تا پی بردید این مفاهیم کلی که «لامحسوس» بودند منحصر در آن دسته که سابقه محسوس دارند نیستند و تعبیر «معقول ثانی» را وارد ادبیات فلسفه کردند؛ یعنی مفهوم «معقول اولی» یک مفهوم واقعا ایجابی شد اما «معقول ثانی» هر آن مدرَک کلی‌ای بود که «لامحسوس» بود و «لامعقولِ دارای ما به ازاء». قرنها گذشت تا متوجه شدند که این مجموعه‌ای که نامش را «معقول ثانی» گذاشته‌اند کاملا یکدست نیست؛‌بلکه فقط در آن دو وصف سلبی مذکور مشترک‌اند؛ و اینجا بین معقول ثانی منطقی و فلسفی تفکیک کردند؛ [و گمان حقیر این است که «معقول ثانی منطقی» واقعا یک مفهوم ایجابی است؛ اما «معقول ثانی فلسفی» هم هنوز یک مجموعه امور ناهمگن است که ویژگی مشترکشان این است که نه محسوس‌اند؛ نه معقول اولی و نه معقول ثانی منطقی.] به همین منوال، به نظر می‌رسد کلمه «مجرد» هم بیش از اینکه دلالت بر یک معنای معین داشته باشد، ایجابی‌شده‌ی یک مفهوم سلبی «غیرمادی» است؛ اما آیا عرصه غیر ماده یک عرصه یکدست است یا واقعیت‌های بسیار متنوعی در آن حضور دارند که گاه شباهت این واقعیت‌ها به همدیگر کمتر از شباهت برخی از آنها به واقعیت مادی است. شاید از مهمترین گام‌ها در این زمینه، پی بردن به واقعیات عالم مثال بود که تعبیر گمراه‌کننده «نیمه مجرد- نیمه مادی» را بر آن اطلاق کردند. در اینکه روح انسان از جنس اشیای فیزیکی و مادی متداول نیست و با بدن انسان تفاوت‌هایی دارد بحثی نیست؛ اما آیا با گفتن اینکه «روح» مجرد است، آیا واقعا همان جمله فوق «روح از جنس اشیای فیزیکی و مادی» نیست را تکرار کرده‌ایم یا به درکی از یک واقعیت جدید رسیده‌ایم؟ آیا واقعا یک عالم به نام عالم مجردات داریم که تمام آنچه مادی نیست با لااقل برخی ویژگی‌های ایجابی مشترک در آنجا حضور دارند؛ یا این کلمه می‌تواند یک لفظ تهی از محتوا (صرفا عنوان مشیر) باشد برای اشاره به وادی‌ای که واقعیات کاملا متفاوت (که گاه تفاوت برخی از آنها با هم، از تفاوت برخی از آنها با واقعیات مادی بیشتر است) در کارند؛ و ادعای ویژگی‌های ایجابی مشترک بین واقعیات «مجرد» شبیه آن است که برای واقعیاتی که مصداق «لا انسان» هستند ویژگی‌های ایجابی مشترک قائل شویم؟ @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1051) 📖 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ 📖 ترجمه 💢و شما آن هنگام می‌نگرید؛ سوره واقعه (56) آیه 84 1399/9/8 12 ربیع‌الثانی 1442 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹تنْظُرُونَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «نظر» در اصل دلالت دارد بر تأمل کردن و نگریستن در چیزی و سپس به نحو استعاری در معانی دیگر نیز توسعه داده شده است، از جمله در معنای مهلت دادن. ▪️برخی توضیح داده‌اند که «نظر» به معنای برگرداندن (تقلیب) بصر (= چشم) ویا بصیرت به منظور ادراک و دیدن چیزی است و لذا گاه به معنای تامل کردن به کار می‌رود. تفاوت «نظر» با تأمل در این است که تأمل، نظری است که امید می‌رود به معرفت آن چیزی که در آن نظر شده، برسد و غالبا نیازمند زمان است. این کلمه در نزد عامه عموما در مورد بصر (دیدن با چشم)، و در نزد خواص غالبا در مورد «بصیرت» به کار می‌رود؛ در واقع، نظر ادراکی است که با اقبالی از جانب دیده ویا با فکر حاصل می‌شود: نظر با چشم، اقبال با دیدگان و گرداندن حدقه چشم به سوی شیء مورد نظر است؛ و نظر با فکر، اقبال ذهن به جانب امری است که مورد تامل قرار گرفته و نظر کردن سلطان در کار رعیت، اقبال به جانب ایشان با حُسن سیاست است «نظیر» هم ‌به معنای «مثل و مانند» است گویی دو چیز که نظیر همدیگرند در کار هم نظر می‌کنند ویا در کارشان یکسان نظر شده است؛ 🔖جلسه ۷۴۳ http://yekaye.ir/al-fater-35-43/ @yekaye
🔹حینَ ▪️اغلب مشتقات ماده «حین» به نحوی بر یک معنای ناظر به زمان دلالت دارد؛ در عین حال کلمه «حَیْن» را به معنای «هلاکت» هم به کار رفته و گفته‌اند هر چیزی که با روال اصلی شیء همراه نباشد فعل «حین یحین حَیناً» در موردش به کار می‌رود (كتاب العين، ج‏3، ص304 ) و همین موجب شده در خصوص اینکه اصل ماده «حین» بر چه چیزی دلالت دارد، تحلیل‌های متفاوتی رقم بخورد: ▪️اغلب اهل لغت محور اصلی این ماده را همان معنای زمان معرفی کرده‌اند: ▫️در این میان، ابن‌فارس به همین بسنده کرده که صرفا بر زمان دلالت دارد؛ اندک باشد یا زیاد؛ و اطلاق «حین» به هلاکت هم گویی تسمیه به اسم مصدر است زیرا وقتی قرار است هلاک شود پس حتما حین و وقتی دارد (معجم المقاييس اللغة، ج‏2، ص125-126 )؛ ▫️راغب اصفهانی بر این باور است که «حین» به معنای وقت بلوغ و حصول چیزی است؛ و معنای مبهمی دارد که با مضاف الیه خاص می‌شود مانند «وَ لاتَ حِينَ مَناصٍ‏» (ص/3) یا «حِينَ تُمْسُونَ وَ حِينَ تُصْبِحُونَ‏» (روم/17) و از آنجا که تعبیر «حَيَّنْتُ الشي‏ء» به معنای «وقتی را برای آن چیز قرار دادم» می‌باشد کلمه «حین» (= هلاک] به معنای «وقت مرگ» می‌باشد. (مفردات ألفاظ القرآن، ص267-268 ) ▫️و مرحوم مصطفوی هم معتقد است که معنای اصلی این ماده قطعه‌ای از زمان است که مبهم و مطلق باشد بدون اینکه در خود کلمه دلالتی بر معنای گذشت، حال یا آینده؛ و نیز دلالتی بر کم و زیاد بودنش باشد و همه اینها با قیود بیرونی و قرائن دیگر متعین می‌شود؛ و در تفاوتش با «زمان» و «مدت» می‌گوید که «زمان» مطلق امتداد زمانی است؛ «مدت» زمان محدودی است که به امتداد معینی مقید شده باشد؛ و «حین» زمان محدودی است که به امتداد معینی مقید نشده باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص334 ) ▫️ البته برخی با استناد به آیه «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/۲۵) بر این باورند که «حین» در بسیاری از موارد در معنای «شش ماه» (مجاز القرآن (ابوعبیده)، ج‏1، ص340 ؛ معاني القرآن (فراء)، ج‏2، ص45 ؛ مجمع البيان، ج‏1، ص197 ) یا یک سال (مفردات ألفاظ القرآن، ص26۸ ) به کار رفته است؛ اما به نظر می‌رسد این قول، مخصوصا با استناد به این آیه چندان قابل دفاع نباشد. ▪️در مقابل، حسن جبل بویژه از این بابت که معنای اصلی حرف «ح» را یک نحوه حک شدنی که همراه با خشک و گسترده شدن باشد» می‌داند، با استناد به تعبیر «حان سنبل الزرع» که به معنای خشک شدن سنبل و آماده بودنش برای چیده شدن می‌باشد محور اصلی معنای این ماده «خشک شدن چیزی یعنی از بین رفتن رطوبت و تِری از درون آن که موجب می‌شود وقت تحصل آن سررسد» معرفی کرده‌اند؛ آنگاه بر این باورند که وجه کاربرد آن در خصوص معنای هلاکت از این جهت است که آب مایه حیات در هر چیزی است (انبیاء/۳۰) و لذا از دست دادن آب موجب هلاکت است؛ و وجه کاربرد آن در خصوص معنای ظرف زمانی را از باب «رسیدن زمان چیدن زراعت» دانسته‌اند که ظرف زمانی یعنی هر چیزی به وقتی که آنچه از آن مراد است برسد؛ ومعنایی که راغب اصفهانی در خصوص کلمه «حین» گفته بود را موید نظر خود می‌گیرند (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۵۰۷) ▪️در هر صورت، اشاره شد که کلمه «حین» به معنای زمان یک ابهامی دارد و بسیاری از اوقات به صورت مضاف می‌آید که متعلقش معلوم شود و چون بر معنای ظرفیت دلالت می‌کند در این موارد غالبا در نقش مفعول فیه و لذا منصوب می‌باشد؛ مانند «الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ» (بقره/177) «إِنْ تَسْئَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ» (مائده/101) «شَهادَةُ بَيْنِكُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ حينَ الْوَصِيَّةِ اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ» (مائده/106)؛ ▫️ هرچند که گاه ممکن است حرف جر بر روی آن بیاید و مجرور گردد: «وَ دَخَلَ الْمَدينَةَ عَلى‏ حينِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها» (قصص/۱۵)؛ ▪️ البته در بسیاری از اوقات نیز این ابهامش یک نحوه موضوعیت دارد؛ که در این صورت غالبا به صورت مجرور به حرف جر «الی» و «حتی»: «لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى‏ حينٍ» (اعراف/24) «مَتَّعْناهُمْ إِلى‏ حينٍ» (یونس/98) «لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حينٍ» (یوسف/35) ویا مضاف الیه به کلمه «بعد»: «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حينٍ» (ص/88) ویا «کل» «تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها» (ابراهیم/۲۵) می‌آید؛ هرچند گاه می‌شود که به صورتی که نه مضاف الیه باشد و نه مضاف هم به کار رفته است مانند: «هَلْ أَتى‏ عَلَى الْإِنْسانِ حينٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً مَذْكُوراً» (انسان/1) 👇ادامه مطلب👇 @yekaye
🔸از کلماتی که معنایش به «حین» نزدیک است کلمه «دهر» است؛ در تفاوت ایناین دو گفته‌اند که «حین» به جمیع اوقات متناهی (ساعت، ماه، سال، و ...) گفته می‌ؤود؛ ما «دهر» ناظر است به اوقات متوالی مختلف؛ چنانکه دهریین وقتی گفتند « وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ» مقصودشان این است که صرفا زمانه با اختلاف احوالش مایه هلاکت و مرگ ما می‌شود؛ و نیز دهر فقط به زمانهای اندک گفته می‌شود (الفروق في اللغة، ص265 ) 📿ماده «حین» ۳۵ بار در قرآن کریم – و ظاهرا در همگی آنها تنها در همین معنای «زمان» - به کار رفته است. 🔹حینَئِذٍ = حینَ + إِذْ + -ٍ اشاره شد که کلمه «حینَ» بسیاری از اوقات به صورت مضاف می‌آيد که یکی از حالات خاص آن، اضافه به کلمه «إذ» یا «إذا»ست ‌که اینها هم ظرف زمان‌اند که غالبا بعد از آنها جمله می‌آيد؛ که گاه جمله مذکور حذف می‌شود و با تنوین بدان اشاره می‌شود و به صورت «حینَئِذٍ» می‌آيد که غالبا به معنای «حین اذ کان [أو یکون] کذلک» می‌باشد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏2، ص334 ) و در این آیه به معنای «حین اذا بلغت الحلقوم» می‌باشد (إعراب القرآن و بيانه، ج‏9، ص448) ▪️ خوب است اشاره شود که از نظر خلیل تعبیر «حینَئِذٍ» معادل تعبیر «الان» است در جایی که آن لحظه دور باشد؛ که گاه برای تخفیف در کلام همزه آن به یاء تبدیل می‌شود (حینیذ) (كتاب العين، ج‏3، ص304 ) که در برخی قرائات غیرمشهور از این آیه با چنین قرائتی نیز مواجهیم. 📿این ترکیب تنها همین یکبار در قرآن کریم به کار رفته است. @yekaye
🔹وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ حرف واو را تقریبا عموما واو حالیه دانسته‌اند و جمله بعد از آن را حال برای فاعل «بلغت» در آیه قبل (إعراب القرآن و بيانه، ج‏9، ص448 ) اما احتمال عطف دانستن آن نیز منتفی نیست. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️۱) در روایتی از اهل بیت ع که در تفسیر و تاویل این آیات وارد شده - و ابتدای آن در بحث از آیه 82 (جلسه 1049، حدیث۲) گذشت - آمده است: «پس چرا آنگاه که به حلقوم رسید [= جان به لب آمد]؛ و شما آن هنگام می‌نگرید» به وصی او امیرالمومنین ع، که دوست و ولیّ‌اش را به بهشت و دشمنش را به جهنم بشارت می‌دهد؛ ... ادامه این روایت ذیل آیه بعد خواهد آمد. 📚تأويل الآيات الظاهرةص622 فِي حَدِيثِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْهُمْ ص‏ قَالَ: ... «فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ» إِلَى وَصِيِّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يُبَشِّرُ وَلِيَّهُ بِالْجَنَّةِ وَ عَدُوَّهُ بِالنَّارِ ... @yekaye
☀️2) روایت شده است که امام حسن عسگری توضیحاتی درباره آیه « كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُميتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُون‏» (بقره/۲۸) ارائه می‌دادند که کسی از ایشان پرسید: آیا در قبر نعمت و عذابی هست؟! حضرت توضیحاتی درباره زندگی پس از مرگ دادند تا بدینجا رسید که فرمودند: همانا مومنی که ولایت حضرت محمد ص و خاندان پاک وی را پذیرفته و حضرت علی ع را بعد از حضرت محمد ص به عنوان امام خویش گرفته که او را اسوه خود قرار داده و سخنان وی را راست و کارهای وی را صواب بشمرد و با اطاعت از ذریه پاک وی در امور دین و سیاستش به طاعت وی گردن نهاده، هنگامی که آن امر الهی که برگشت‌پذیر نیست و آن قضای الهی که مانعی جلوی آن را نتواند بگیرد سررسد و ملک الموت و اعوانش نزد او حاضر شوند، کنار سر خود حضرت محمد ص رسول الله را در سویی و حضرت علی ع سید اصیاء را در سوی دیگر بیابد و کنار پای خود امام حسن ع سبط پیامبر را در سویی و امام حسین ع سید الشهداء را در سوی دیگر؛ و در پیرامون خود بعد از آنان خوبان از خواص و محبین آنها که سروران این امت – بعد از سروران اهل بیت حضرت محمد ع – هستند را ببیند؛‌پس این مومن بیمار به آنان بنگرد و آنان را خطاب قرار دهد البته به نحوی که خداوند صدایش را از گوش افرادی که در محضر وی هستند در پرده بدارد همان گونه که رویت ما اهل بیت ع و رویت خاصان ما را از چشم ایشان در پرده بدارد تا ایمانشان بدین سبب از ثواب بیشتری برخوردار شود به خاطر شدت سختی‌هایی که در آن واقع‌اند. آنگاه این مومن گوید: پدر و مادرم به فدایت ای پیامبرِ رب العزة، پدر و مادر به فدایت ای وصی پیامبر رحمت؛ پدر و مادرم به فدایتان ای دو دردانه حضرت محمد ص و شیران وی؛ ای دو فرزندان و دو بط وی، ای دو سرور جوانان اهل بهشت و مقربان رحمت و رضوان خدا. خوش آمدید ای جماعت حوبان اصحاب حضرت محمد ص و علی ع و دو فرزند ایشان، چقدر شوق من به شما زیاد است و چقدر الان از دیدنتان خرسندم. ای رسول الله ص! این ملک الموت است که نزدم حاضر شده و من در این مطلب که نزد او جلالت قدری دارم به خاطر اینکه شما و برادرتان در کنارم هستید شک ندارم. رسول الله ص می‌فرماید:‌بله همین طور است. سپس رسول الله ص به ملک الموت نگاهی می‌کند و می‌فرماید: ای ملک الموت تو را به سفارش خداوند در خصوص احسان به دوستداران و موالیان و خادمان و ترجیح‌دهندگان ما سفارش می‌کنم. پس ملک الموت می‌گوید: یا رسول الله! به او بگو بدانچه برایش در بهشتها آماده شده است بنگرد. پس رسول اله ص به او فرماید:‌به بالا بنگر! و او نگاه می‌کند به چیری که عقلها بدان احاطه نیابد و در شمارش و حساب نگنجد. سپس ملک الموت گوید: چگونه مدارا نکنم با کسی که چنین پاداشی در انتظارش است؛ و این حضرت محمد ص و یارانش زیارت‌کنندگان اویند؟! یا رسول الله! اگر نبود که خداوند مرگ را به عنوان گردنه‌ای مقدر فرموده که رسیدن به آن بهشتها جز با گذر کردن از این گردنه حاصل نمی‌شود هرگز روحش را نمی‌گرفتم؛ ولیکن این خادم و دوستدار شما اسوه‌اش خود شما و سایر پیامبران خدا و اولیای او هستند که به حکم خداوند متعال طعم مرگ را چشیده‌اند. سپس حضرت محمد ص می‌فرماید: ای ملک الموت! پس کار این برادرمان را به تو سپردیم و در مورد او سفارش به نیکی می‌کنیم. آنگاه ایشان ایشان و همراهانشان به عمق بهشتها رفعت می‌گیرند و پرده و حجاب از جلوی چشم آن مومن بیمار کنار می‌رود و آن مومن آنان را در آن مقام رفیع – پس از آنکه [لحظاتی قبل] نزد او بودند می‌بیند؛ و می‌گوید: ای ملک الموت! زود باش؛ زود باش؛ روحم را بگیر و مرا اینجت معطل نکن؛‌چرا که تحمل فراق حضرت محمد ص و عترت وی را ندارد؛ مرا به آنان ملحق کن. آنگاه است که ملک الموت روحش را بگیرد و [از بدن] بیرون کشد همان گونه که مو را از آرد جدا کنند؛ و اگر شما چنین به نظرتان می‌آید که او در شدت و سختی است، حقیقتا سختی‌ای نیست و او در آسایش و لذت است. و چون داخل قبرش شود ... 👇ادامه حدیث👇 @yekaye
ادامه حدیث۲ [حضرت در ادامه توضیحاتی درباره عالم قبر و نکیر و منکر و ... می‌دهند تا بدینجا می‌رسند که:] رسول الله فرمود: اما اگر با اولیای ما دشمن و به دشمنان ما دوست بود و در زمره کسانی بود که به ضدیت با ما افتخار می‌کنند چون ملک الموت نزدش بیاید تا روحش را برکشد خداوند برای آن فاجر سرورانش که اطاعت آنان را به جای اطاعت خداوند برگزیده بود را ممثل گرداند که در انواع عذاب‌ها بسر می‌برند چنانکه دیدن آنها نزدیک است وی را هلاک کند و دائما از عذاب آنان بهره‌ای به وی رسد که تحملش را ندارد. پس ملک الموت به او گوید: ای فاجر کافر! اولیای خدا را به نفع دشمنان خدا رها کردی؟! پس امروز مشکلی از تو را رفع نخواهند کرد و هیچ راه فراری نداری؛ پس چنان عذابی بر وی وارد شود که اگر کمترین آن بر تمام اهل دنیا تقسیم شود همه را هلاک کند. سپس وقتی در قبر گذاشته شود ... 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص212-215 👇متن حدیث👇 @yekaye
متن حدیث۲ قَالَ الْإِمَامُ ع‏: ... فَقِيلَ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! فَفِي الْقَبْرِ نَعِيمٌ، وَ عَذَاب‏؟ قَالَ الْإِمَامُ ع‏: ... إِنَّ الْمُؤْمِنَ‏ الْمُوَالِيَ‏ لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ، الْمُتَّخِذَ لِعَلِيٍّ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ص إِمَامَهُ الَّذِي يَحْتَذِي مِثَالَهُ، وَ سَيِّدَهُ الَّذِي يُصَدِّقُ أَقْوَالَهُ، وَ يُصَوِّبُ أَفْعَالَهُ، وَ يُطِيعُهُ بِطَاعَةِ مَنْ يَنْدُبُهُ مِنْ أَطَايِبِ ذُرِّيَّتِهِ لِأُمُورِ الدِّينِ وَ سِيَاسَتِهِ، إِذَا حَضَرَهُ مِنْ [أَمْرِ] اللَّهِ تَعَالَى مَا لَا يُرَدُّ، وَ نَزَلَ بِهِ مِنْ قَضَائِهِ مَا لَا يُصَدُّ، وَ حَضَرَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانُهُ، وَجَدَ عِنْدَ رَأْسِهِ مُحَمَّداً ص رَسُولَ اللَّهِ [سَيِّدَ النَّبِيِّينَ‏] مِنْ جَانِبٍ، وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ عَلِيّاً ع سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ، وَ عِنْدَ رِجْلَيْهِ مِنْ جَانِبٍ الْحَسَنَ ع سِبْطَ سَيِّدِ النَّبِيِّينَ، وَ مِنْ جَانِبٍ آخَرَ الْحُسَيْنَ ع سَيِّدَ الشُّهَدَاءِ أَجْمَعِينَ، وَ حَوَالَيْهِ بَعْدَهُمْ خِيَارَ خَوَاصِّهِمْ وَ مُحِبِّيهِمْ الَّذِينَ هُمْ سَادَةُ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ سَادَاتِهِمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِمُ‏ الْعَلِيلُ الْمُؤْمِنُ، فَيُخَاطِبُهُمْ بِحَيْثُ يَحْجُبُ اللَّهُ صَوْتَهُ عَنْ آذَانِ حَاضِرِيهِ كَمَا يَحْجُبُ رُؤْيَتَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ رُؤْيَةَ خَوَاصِّنَا عَنْ عُيُونِهِمْ، لِيَكُونَ إِيمَانُهُمْ بِذَلِكَ أَعْظَمَ ثَوَاباً لِشِدَّةِ الْمِحْنَةِ عَلَيْهِمْ فِيهِ. فَيَقُولُ الْمُؤْمِنُ: بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا رَسُولَ رَبِّ الْعِزَّةِ، بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا وَصِيَّ رَسُولِ [رَبِ‏] الرَّحْمَةِ، بِأَبِي أَنْتُمَا وَ أُمِّي يَا شِبْلَيْ مُحَمَّدٍ وَ ضِرْغَامَيْهِ، وَ [يَا] وَلَدَيْهِ وَ سِبْطَيْهِ، وَ [يَا] سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ الْمُقَرَّبِينَ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ الرِّضْوَانِ. مَرْحَباً بِكُمْ [يَا] مَعَاشِرَ خِيَارِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ وَ عَلِيٍّ وَ وَلَدَيْهِمَا مَا كَانَ أَعْظَمَ شَوْقِي إِلَيْكُمْ! وَ مَا أَشَدَّ سُرُورِيَ الْآنَ بِلِقَائِكُمْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ قَدْ حَضَرَنِي، وَ لَا أَشُكُّ فِي جَلَالَتِي فِي صَدْرِهِ‏ لِمَكَانِكَ وَ مَكَانِ أَخِيكَ مِنِّي. فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص: كَذَلِكَ هُوَ. ثُمَّ يُقْبِلُ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَى مَلَكِ الْمَوْتِ فَيَقُولُ: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ اسْتَوْصِ بِوَصِيَّةِ اللَّهِ فِي الْإِحْسَانِ إِلَى مَوْلَانَا وَ خَادِمِنَا وَ مُحِبِّنَا وَ مُؤْثِرِنَا. فَيَقُولُ [لَهُ‏] مَلَكُ الْمَوْتِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ مُرْهُ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى مَا قَدْ أَعَدَّ [اللَّهُ‏] لَهُ فِي الْجِنَانِ. فَيَقُولُ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص: انْظُرْ إِلَى الْعُلْوِ. فَيَنْظُرُ إِلَى مَا لَا تُحِيطُ بِهِ الْأَلْبَابُ وَ لَا يَأْتِي عَلَيْهِ الْعَدَدُ وَ الْحِسَابُ. فَيَقُولُ مَلَكُ الْمَوْتِ: كَيْفَ لَا أَرْفَقُ بِمَنْ ذَلِكَ ثَوَابُهُ، وَ هَذَا مُحَمَّدٌ وَ عِتْرَتُهُ‏ زُوَّارُهُ؟! يَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ جَعَلَ الْمَوْتَ عَقَبَةً لَا يَصِلُ إِلَى تِلْكَ الْجِنَانِ إِلَّا مَنْ‏ قَطَعَهَا، لَمَا تَنَاوَلْتُ رُوحَهُ، وَ لَكِنْ لِخَادِمِكَ وَ مُحِبِّكَ هَذَا أُسْوَةٌ بِكَ وَ بِسَائِرِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ الَّذِينَ أُذِيقُوا الْمَوْتَ بِحُكْمِ اللَّهِ تَعَالَى. ثُمَّ يَقُولُ مُحَمَّدٌ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ هَاكَ أَخَانَا قَدْ سَلَّمْنَاهُ إِلَيْكَ فَاسْتَوْصِ بِهِ خَيْراً. ثُمَّ يَرْتَفِعُ هُوَ وَ مَنْ مَعَهُ إِلَى رُبْضِ‏ الْجِنَانِ، وَ قَدْ كُشِفَ عَنِ الْغِطَاءِ وَ الْحِجَابِ لِعَيْنِ ذَلِكَ الْمُؤْمِنِ الْعَلِيلِ، فَيَرَاهُمُ الْمُؤْمِنُ هُنَاكَ بَعْدَ مَا كَانُوا حَوْلَ فِرَاشِهِ. فَيَقُولُ: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ الْوَحَا، الْوَحَا تَنَاوَلْ رُوحِي وَ لَا تُلْبِثْنِي هَاهُنَا، فَلَا صَبْرَ لِي عَنْ مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ‏ وَ أَلْحِقْنِي بِهِمْ. فَعِنْدَ ذَلِكَ يَتَنَاوَلُ مَلَكُ الْمَوْتِ رُوحَهُ فَيَسُلُّهَا، كَمَا يُسَلُّ الشَّعْرَةُ مِنَ الدَّقِيقِ، وَ إِنْ كُنْتُمْ تَرَوْنَ أَنَّهُ فِي شِدَّةٍ فَلَيْسَ فِي شِدَّةٍ، بَلْ هُوَ فِي رَخَاءٍ وَ لَذَّةٍ. فَإِذَا أُدْخِلَ قَبْرَهُ ... 👇ادامه حدیث👇 @yekaye
ادامه متن حدیث۲ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ إِنْ كَانَ لِأَوْلِيَائِنَا مُعَادِياً، وَ لِأَعْدَائِنَا مُوَالِياً، وَ لِأَضْدَادِنَا بِأَلْقَابِنَا مُلَقِّباً، فَإِذَا جَاءَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِنَزْعِ رُوحِهِ مَثَّلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِذَلِكَ الْفَاجِرِ سَادَتَهُ الَّذِينَ اتَّخَذَهُمْ أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ، عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْوَاعِ الْعَذَابِ مَا يَكَادُ نَظَرُهُ إِلَيْهِمْ يُهْلِكُهُ، وَ لَا يَزَالُ يَصِلُ‏ إِلَيْهِ مِنْ حَرِّ عَذَابِهِمْ مَا لَا طَاقَةَ لَهُ بِهِ. فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: [يَا] أَيُّهَا الْفَاجِرُ الْكَافِرُ تَرَكْتَ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ إِلَى‏ أَعْدَائِهِ فَالْيَوْمَ لَا يُغْنُونَ عَنْكَ شَيْئاً، وَ لَا تَجِدُ إِلَى مَنَاصٍ سَبِيلًا. فَيَرِدُ عَلَيْهِ مِنَ الْعَذَابِ مَا لَوْ قُسِمَ أَدْنَاهُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا لَأَهْلَكَهُمْ. ثُمَّ إِذَا أُدْلِيَ فِي قَبْرِهِ ... 📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص212-215 @yekaye
☀️3) از امام صادق ع روایت شده است که به یکی از یاران خاص خود فرمودند: به خدا سوگند! فقط‍‌ از شماست که عملى پذيرفته مى‌شود، و به خدا سوگند! شمایید که مورد مغفرت قرار می گیرید و به خدا سوگند! ميان هر يك از شما و اینکه به آرزويش برسد و خوشحال شود و چشمش روشن گردد، فاصله‌اى نيست مگر آن‌كه جان او به اين جا برسد، و با دست مباركش به گلويش اشاره فرمود. سپس فرمودند: چون چنين شود و شخص در حال احتضار باشد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم و حضرت على عليه السّلام، جبرئيل و ملك الموت نزد او حاضر شوند. سپس حضرت على عليه السّلام [در برخی نقل‌ها: جبرئیل] به او نزديك شده و فرمايد: اى رسول خدا! اين شخص، ما [شما] اهل بيت را دوست مى‌داشت او را دوست بدار. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى‌فرمايد: اى جبرئيل! اين شخص، خدا، رسول خدا و اهل بيت رسول خدا را دوست مى‌داشت، او را دوست بدار وبا وی مدارا کن. جبرئيل به ملك الموت گويد: اين شخص، خدا، رسول خدا ص و اهل بيت رسول خدا را دوست مى‌داشت، او را دوست بدار و با وى مدارا كن. سپس ملك الموت به او نزديك شده، مى‌گويد: اى بندۀ خدا! برات آزادى خود را گرفتى‌؟ امان نامه برائت خود را از آتش گرفتى‌؟ در زندگى دنيا به عصمت كبرى چنگ زدى‌؟ سپس امام فرمود: خداوند به او توفيق داده و بر سخن گفتن توانايش مى‌كند و شخص در اين حال مى‌گويد: آرى! ملك الموت مى‌گويد: آن چيست‌؟ شخص مى‌گويد: ولايت على بن ابى طالب عليهما السّلام. ملك الموت مى‌گويد: راست گفتى، آن‌چه را كه از آن مى‌ترسيدى، خداوند تو را از آن ايمن ساخت، و آن‌چه را كه به آن اميد داشتى، دريافتى، بشارت باد تو را به همراهى با گذشتگان نيكو و همراهى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على و فاطمه عليهما السّلام. سپس با مهربانى و نرمى جان او را مى‌گيرد... حضرتش فرمود: هرگاه كافر در حال مرگ مى‌افتد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على عليه السّلام، جبرئيل و ملك الموت عليهما السّلام بر بالينش حاضر شوند. پس حضرت على عليه السّلام [در برخی نقل‌ها: جبرئیل] به او نزديك شده به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى‌فرمايد: اى رسول خدا! اين شخص، ما [شما] اهل بيت را دشمن مى‌داشت، او را دشمن بدار. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى‌فرمايد: اى جبرئيل! اين شخص، خدا، رسول او و اهل بيت رسول خدا را دشمن مى‌داشت، او را دشمن بدار. سپس جبرئيل مى‌گويد: اى ملك الموت! اين شخص، خدا، رسول خدا و اهل بيت رسول خدا را دشمن مى‌داشت، او را دشمن بدار. و بر او سخت‌گيرى كن. سپس ملك الموت به او نزديك شده، مى‌گويد: اى بندۀ خدا! برات آزادى خود را گرفتى‌؟ امان نامه برائت خود را از آتش گرفتى‌؟ در زندگى دنيا به عصمت كبرى چنگ زدى‌؟ مى‌گويد: نه! ملك الموت مى‌گويد: بشارت باد تو را - اى دشمن خدا!- به غضب خداى متعال و عذاب و آتش دوزخ. هان كه از آن‌چه كه مى‌ترسيدى، بر تو نازل خواهد شد. سپس با سختى جان او را مى‌گيرد ... 📚الزهد، ص81-83؛ 📚 الكافي، ج‏3، ص131 ✅قریب به روایت فوق، قبلا روایتی در جلسه 900 (حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-29/) گذشت. 👇متن حدیث👇 @yekaye
متن حدیث۳ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: مِنْكُمْ وَ اللَّهِ يُقْبَلُ وَ لَكُمْ وَ اللَّهِ يُغْفَرُ إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّةَ الْعَيْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ. ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةُ وَ عَلِيٌّ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ جَبْرَئِيلُ [عَلِيٌّ ع‏] فَيَقُولُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّكُمْ [يُحِبُّنَا] أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَحِبَّهُ‏. فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ آلَ [وَ آلَهُ‏] رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ. وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ. فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؟ قَالَ فَيُوَفِّقُهُ [فَيَرْفَعُهُ‏] اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ نَعَمْ. فَيَقُولُ [لَهُ‏] وَ مَا ذَاكَ؟ فَيَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ. فَيَقُولُ صَدَقْتَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ عَنْهُ [مِنْهُ‏] وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَرْجُوهُ فَقَدْ أَدْرَكْتَهُ أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ مُرَافَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ ع. ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا رَفِيقاً ... قَالَ وَ إِذَا حَضَرَ الْكَافِرَ الْوَفَاةُ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ الْأَئِمَّةُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ جَبْرَئِيلُ [عَلِيٌّ ع‏] فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا كَانَ مُبْغِضاً لَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَبْغِضْهُ . و يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ اعْنُفْ عَلَيْهِ. وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ اعْنُفْ عَلَيْهِ. فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رِهَانِكَ [رَقَبَتِكَ‏] أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ مِنَ النَّارِ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؟ فَيَقُولُ لَا. فَيَقُولُ أَبْشِرْ يَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَذَابِهِ وَ النَّارِ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ فَاتَكَ وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ نَزَلَ بِكَ ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِيفاً ... 📚الزهد، ص81-83؛ 📚 الكافي، ج‏3، ص131 @yekaye
روایات در این مضمون که مومن و کافر در حین مرگ پیامبر ص و اهل بیت ع را می‌بیند بسیار است؛ تا جایی که در بسیاری از کتب حدیثی ما بابی گشوده شده با عنوان «بَابُ مَا يُعَايِنُ الْمُؤْمِنُ وَ الْكَافِر» و احادیث متعددی در این موضوع آمده (چنانکه فقط در کتاب شریف کافی ج‏3، ص128-135، ۱۶ روایت ناظر به این مضمون آمده است) که از معروفترین روایات این موضوع روایت حارث همدانی است و قبلا فرازی از آن روایت مفصل (در جلسه ۵۵۵، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-67/) بیان شد و اکنون فراز دیگری تقدیم می‌شود که در همان زمان اهل بیت ع توسط شاعر اهل بیت (حمیری)‌به صورت شعر درآمد و بدین جهت در بسیاری از کتب شیعه و سنی روایت شده است: ☀️۴) اصبغ بن نباته می‌گوید: حارث همدانی همراه با عده‌ای از شیعیان بر امیرالمومنین ع وارد شدند و و حارث مریض بود و به زحمت و کشان کشان راه می‌آمد. امیرالمومنین ع به او رو کردند – و او در دیدگان ایشان منزلتی داشت- و فرمودند ... ای حارث! به تو بشارت می‌دهم که – سوگند به کسی که دانه را شکافت و میوه را بیرون آورد - حتما دوست و دشمنم مرا خواهند شناخت در موقعیت‌های متعددی: حتما مرا خواهند شناخت هنگام مرگ، و هنگام عبور از صراط، و هنگام مقاسمه [= تقسیم کردن] گفتم: مولای من! مقاسمه چیست؟ فرمود: تقسیم کردن آتش جهنم! که همانا من آن را به نحو صحیح تقسیم کنم [قسمت و سهم هرکس را آن طور که سزاوارش است به او بدهم!] و بگویم این دوست من است و این دشمن من ... و این همان واقعه‌ای است که سید حمیری در کتابش به شعر درآورد و گفت: سخن حضرت علی ع به حارث چه عجیب بود؛ و چه اعجوبه‌هایی آن را با خود آوردند؛ ای حارث همدانی هرکس بمیرد مرا ببیند؛ خواه مومن باشد یا منافقی که به رو افتاده؛ او مرا بشناسد و من هم او را بشناسم؛ به اوصاف و اسم و کارهایی که انجام داده؛ و تو هم در صراط مرا خواهی شناخت؛ پس از لغزیدن و افتادن آنجا نگران نباش؛ چرا که در آن تشنگی تو را سیراب خواهم کرد؛ از آب خنکی که عسل در برابر شیرینی‌اش بی‌مزه است؛ و به آتش وقتی که به سراغت بیاید بگویم؛ که او را رها کن و این مرد را نگیر؛ او را رها کن و به او نزدیک مشو چرا که؛ ریسمان او به ریسمان وصی متصل است. 📚الأمالي (للطوسي)، ص626؛ 📚الأمالي (للمفيد)، ص4-7؛ 📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص4-5 أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ الْكِنْدِيُّ الْعَطَّارُ بِالْكُوفَةِ وَ غَيْرِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ طَرِيفٍ الْحُجْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ... وَ أُبَشِّرُكَ- يَا حَارِ- لَيَعْرِفُنِي، وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، وَلِيِّي وَ عَدُوِّي فِي مَوَاطِنَ شَتَّى، لَيَعْرِفُنِي عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَةِ. قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمُقَاسَمَةُ، يَا مَوْلَايَ؟ قَالَ: مُقَاسَمَةُ النَّارِ، أُقَاسِمُهَا قِسْمَةً صِحَاحاً، أَقُولُ: هَذَا وَلِيِّي، وَ هَذَا عَدُوِّي... قَالَ جَمِيلُ بْنُ صَالِحٍ: فَأَنْشَدَنِي السَّيِّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ فِي كِتَابِهِ: قَوْلُ عَلِيٍّ لِحَارِثٍ عَجَبٌ / كَمْ ثَمَّ أُعْجُوبَةٍ لَهُ حَمَلَا يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي / مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا يَعْرِفُنِي طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ / بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ تَعْرِفُنِي / فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا أَسْقِيكَ مِنْ بَارِدٍ عَلَى ظَمَأٍ / تَخَالُهُ فِي الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا أَقُولُ لِلنَّارِ حِينَ تُعْرَضُ / لِلْعَرْضِ دَعِيهِ لَا تَقْبَلِي الرَّجُلَا دَعِيهِ لَا تَقْرَبِيهِ إِنَّ لَهُ / حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِيِّ مُتَّصِلا @yekaye
☀️ 5) ابوحمزه ثمالی می‌گوید:‌به امام باقر ع عرض کردم: با ما هنگام مرگ چه خواهند کرد؟! فرمود: به خدا سوگند بین شما و اینکه جایگاه خودش در قبال خداوند و موقعیتش نزد ما را به چشم ببیند و چشمش بدین سبب روشن شود فاصله‌ای نیست جز اینکه جانش بدینجا رسد؛ و با دست خود به حلقوم خویش اشاره کرد. سپس فرمود: ای ابوحمزه! می‌خواهی بشارتی به تو بدهم؟! گفتم: فدایت شوم؛‌حتما! فرمود: وقتی که چنین شود رسول الله ص و حضرت علی ع نزد او بیایند و بر بالینش بنشینند و آنگاه رسول الله ص به او فرماید: آیا مرا می‌شناسی؟ من روسل الله ص هستم. به نزد ما بیا که آنچه پیش روی توست بهتر از آن چیزی است که پشت سر می‌گذاری؛ اما آنچه از آن می‌ترسید دیگر از آن ایمن شدی و آنچه بدان امید داشتی به سویت هجوم آورده. ای روح به سوی روح خدا و رضوان او بیرون آی. سپس حضرت علی ع هم شبیه این سخنان رسول الله ص را به او بگوید. سپس اام ع فرمود: ای ابوحمزه! آیا دلیل این مطلب را از کتاب الله به تو نشان بدهم؟ همان آیه‌ای که می‌فرماید: «آنان که ایمان آوردند و دائما تقوا پیشه می‌کردند [انان را بشارتی است در زندگی دنیا؛‌ و بشارتی در آخرت]» (یونس/62-64) 📚تفسير العياشي، ج‏2، ص: 126 عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: مَا يُصْنَعُ بِأَحَدِنَا عِنْدَ الْمَوْتِ؟ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَكَانَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَكَانَهُ مِنَّا يقر به عينه إِلَّا أَنْ يَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا؛ ثُمَّ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى نَحْرِهِ. أَ لَا أُبَشِّرُكَ يَا أَبَا حَمْزَةَ؟ فَقُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ. فَقَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ أَتَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع مَعَهُ يَقْعُدُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ مَا تَعْرِفُنِي أَنَا رَسُولُ اللَّهِ؟ هَلُمَّ إِلَيْنَا فَمَا أَمَامَكَ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا خَلَّفْتَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُ فَقَدْ أَمِنْتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ هَجَمْتَ عَلَيْهِ‏؛ أَيَّتُهَا الرُّوحُ اخْرُجِي إِلَى رَوْحِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ وَ يَقُولُ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِثْلَ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَوْلِ اللَّهِ‏ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ‏ [لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة] الْآيَةَ. 📚در همین راستا مراجعه کنید به روایاتی که قبلا در ذیل آیات پایانی سوره فجر (جلسه ۸۹۸ حدیث۳ http://yekaye.ir/al-fajr-89-27/ و جلسه ۸۹۹، حدیث2 http://yekaye.ir/al-fajr-89-28/ و جلسه ۹۰۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-29/ ) گذشت. @yekaye
☀️6) ایوب از امام صادق ع روایت می‌کند که فرمودند: همانا شدیدترین وضعیتی که برای دشمن شما – همان کسی که از این امر [ولایت ما] بیزار است- پیش می‌آید آن هنگامی است که جانش بدینجا رسد؛ و با دست به حنجره خود اشاره کردند. سپس فرمودند: همانا مردی از خاندان عثمان نسبت به حضرت علی ع دشنام‌گو بود؛ یکی از نزدیکانش که گاه سراغ ما می‌آمد برایم تعریف کرد که وقتی که در بستر احتضار افتاده بود مرتب می‌گفت: مرا با آنها چکار؟! گفتم: فدایت شوم؛ مقصودش چه بود؟! فرمود: به خاطر آن عذابی بود که با آن مواجه شده بود. آیا این سخن خداوند تبارک و تعالی را نشنیده‌ای که فرمود: «ولى چنين نيست [که آنان پنداشته‌اند]؛ به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمى‏آورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كرده‏اى در خویش هيچ تنگى و ناراحتى نسبت به آنچه تو حكم داده‏اى، نیابند و كاملًا سرِ تسليم فرود آورند.» (نساء/65) هیهات؛ هیهات! به خدا سوگند چنین نخواهد شد هرچند که اهل نماز و روزه باشد؛ مگر اینکه ثبات این مطلب [= قبول ولایت] در دل حاصل شود. 📚الزهد، ص85 النَّضْرُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ عَدُوُّكُمْ كَرَاهِيَةً لِهَذَا الْأَمْرِ حِينَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ. ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ آلِ عُثْمَانَ كَانَ سَبَّابَةً [باً] لِعَلِيٍّ ع فَحَدَّثَتْنِي مَوْلَاةٌ لَهُ كَانَتْ تَأْتِينَا قَالَتْ لَمَّا احْتُضِرَ قَالَ مَا لِي وَ لَهُمْ؟ قُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا لَهُ قَالَ هَذَا؟ فَقَالَ لِمَا أُرِيَ [رَأَى‏] مِنَ الْعَذَابِ أَمَا [إنما] سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ ثَبَاتُ [مات‏] [هَذَا] الشَّيْ‏ءِ فِي الْقَلْبِ وَ إِنْ صَلَّى وَ صَام‏. @yekaye
☀️7) روایت شده که از امام صادق ع پرسیده شد که چرا گاه می‌بینیم که شخص در حال مرگ اشکش جاری می‌شود؟ فرمودند: آن به خاطر این است که به دیدار رسول الله ص نائل گردیده و آنچه بسیار خوشحالش کرده دیده است [یعنی این اشک شوق است]. سپس فرمودند: آیا ندیده‌ای که گاه شخصی بسیار خوشحال می‌شود و اشک از چشمانش سرازیر می‌گردد در حالی که می‌خندد. 📚الزهد، ص83؛ 📚 الكافي، ج‏3، ص133 ؛ 📚 معاني الأخبار، ص236 ؛ 📚 علل الشرائع، ج‏1، ص307 فَضَالَةُ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَابُورَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: فِي الْمَيِّتِ تَدْمَعُ عَيْنُهُ عِنْدَ الْمَوْتِ؟ فَقَالَ ذَاكَ [ذَلِكَ‏] عِنْدَ مُعَايَنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَرَى [فَيَرَى‏] مَا يَسُرُّهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَرَى الرَّجُلَ إِذَا يَرَى مَا يَسُرُّهُ [وَ مَا يَجِبُ‏] فَتَدْمَعُ عَيْنُهُ وَ يَضْحَك‏. @yekaye
روایات در زمینه حضور پیامبر ص و امامان بر بالین شخص در حال وفات بقدری زیاد است که جای تردید برای هیچ منصفی نمی‌گذارد با این حال، خوب است به دو روایت زیر هم توجه شود که اولی به یک معنا مستند قرآنی این روایات را نشان می‌دهد که این برای امتهای قبلی هم بوده است؛ و دومی نشان می‌دهد که اطلاق این روایات متعدد بر رویت پیامبر اکرم ص توسط عموم انسانها مقید به مسلمانان نمی‌شود: ☀️8) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند: ای علی! همانا تو شباهتی با حضرت عیسی بن مریم داری که خداوند متعال در موردش فرمود: «و از اهلِ كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‏آورد، و روز قيامت [حضرت عيسى ع نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.» (نساء/159). ای علی! هیچ شخصی نیست که به حضرت عیسی تهمت زده باشد مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان آورده، حق را در مورد وی اذعان می‌کند در جایی که دیگر سودی برایش ندارد؛ و تو هم همین طوری؛ دشمنت نمی‌میرد مگر اینکه در لحظه مرگ تو را می‌بیند و این مایه غیظ و حزن او خواهد بود به طوری که بح اینکه حق از آن تو بوده اقرار می‌کند و حق را در مورد تو اذعان می‌کند در جایی که دیگر سودی برایش ندارد؛ اما ولیّ و دوست تو، همانا تو را در لحظه مرگ می‌بیند پس شفیع و بشارت‌دهنده و مایه چشم‌روشنی او خواهی بود. 📚تفسير فرات الكوفي، ص116 فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ إِنَّ فِيكَ مثل [مَثَلًا] مِنْ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ [ع‏] قَالَ اللَّهُ [تَعَالَى‏] «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً» يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَا يَمُوتُ رَجُلٌ يَفْتَرِي عَلَى عِيسَى [ابْنِ مَرْيَمَ ع‏] حَتَّى يُؤْمِنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَقُولَ فِيهِ الْحَقَّ حَيْثُ لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ إِنَّكَ عَلَى مِثْلِهِ لَا يَمُوتُ عَدُوُّكَ حَتَّى يَرَاكَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَتَكُونَ عَلَيْهِ غَيْظاً وَ حُزْناً حَتَّى يُقِرَّ بِالْحَقِّ مِنْ أَمْرِكَ وَ يَقُولَ فِيكَ الْحَقَّ وَ يُقِرَّ بِوَلَايَتِكَ حَيْثُ لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ أَمَّا وَلِيُّكَ فَإِنَّهُ يَرَاكَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَتَكُونُ لَهُ شَفِيعاً وَ مُبَشِّراً وَ قُرَّةَ عَيْنٍ. ☀️8) ب. از امام صادق ع روایت شده است که در مورد آیه «و از اهلِ كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مى‏آورد» (نساء/159) فرمودند: مقصود حضرت محمد است که صلوات خداوند بر او و اهل بیتش باد؛ هیچ یهودی و نصرانی‌ای نمی‌میرد مگر اینکه می‌فهمد که ایشان رسول الله ص است در حالی که به ایشان کافر بوده است. 📚الأصول الستة عشر، ص250؛ 📚تفسير العياشي، ج‏1، ص284 جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ، أَوْ حُمَيْدٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُهُ [= الامام الصادق ع] يَقُولُ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» قَالَ: ذَلِكَ مُحَمَّدٌ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، لَا يَمُوتُ يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ حَتَّى يَعْرِفَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّهُ قَدْ كَانَ كَافِراً. ✅لازم به ذکر است که در ذیل همین آیه سوره نساء روایات متعددی ناظر به این مضمون آمده که ان شاء الله ذیل این آیه بحث خواهد شد. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا