☀️3) از امام صادق ع روایت شده است که به یکی از یاران خاص خود فرمودند:
به خدا سوگند! فقط از شماست که عملى پذيرفته مىشود، و به خدا سوگند! شمایید که مورد مغفرت قرار می گیرید و به خدا سوگند! ميان هر يك از شما و اینکه به آرزويش برسد و خوشحال شود و چشمش روشن گردد، فاصلهاى نيست مگر آنكه جان او به اين جا برسد، و با دست مباركش به گلويش اشاره فرمود.
سپس فرمودند: چون چنين شود و شخص در حال احتضار باشد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلم و حضرت على عليه السّلام، جبرئيل و ملك الموت نزد او حاضر شوند. سپس حضرت على عليه السّلام [در برخی نقلها: جبرئیل] به او نزديك شده و فرمايد: اى رسول خدا! اين شخص، ما [شما] اهل بيت را دوست مىداشت او را دوست بدار.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: اى جبرئيل! اين شخص، خدا، رسول خدا و اهل بيت رسول خدا را دوست مىداشت، او را دوست بدار وبا وی مدارا کن.
جبرئيل به ملك الموت گويد: اين شخص، خدا، رسول خدا ص و اهل بيت رسول خدا را دوست مىداشت، او را دوست بدار و با وى مدارا كن.
سپس ملك الموت به او نزديك شده، مىگويد: اى بندۀ خدا! برات آزادى خود را گرفتى؟ امان نامه برائت خود را از آتش گرفتى؟ در زندگى دنيا به عصمت كبرى چنگ زدى؟
سپس امام فرمود: خداوند به او توفيق داده و بر سخن گفتن توانايش مىكند و شخص در اين حال مىگويد: آرى!
ملك الموت مىگويد: آن چيست؟
شخص مىگويد: ولايت على بن ابى طالب عليهما السّلام.
ملك الموت مىگويد: راست گفتى، آنچه را كه از آن مىترسيدى، خداوند تو را از آن ايمن ساخت، و آنچه را كه به آن اميد داشتى، دريافتى، بشارت باد تو را به همراهى با گذشتگان نيكو و همراهى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على و فاطمه عليهما السّلام. سپس با مهربانى و نرمى جان او را مىگيرد...
حضرتش فرمود: هرگاه كافر در حال مرگ مىافتد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله، على عليه السّلام، جبرئيل و ملك الموت عليهما السّلام بر بالينش حاضر شوند. پس حضرت على عليه السّلام [در برخی نقلها: جبرئیل] به او نزديك شده به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: اى رسول خدا! اين شخص، ما [شما] اهل بيت را دشمن مىداشت، او را دشمن بدار.
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مىفرمايد: اى جبرئيل! اين شخص، خدا، رسول او و اهل بيت رسول خدا را دشمن مىداشت، او را دشمن بدار.
سپس جبرئيل مىگويد: اى ملك الموت! اين شخص، خدا، رسول خدا و اهل بيت رسول خدا را دشمن مىداشت، او را دشمن بدار. و بر او سختگيرى كن.
سپس ملك الموت به او نزديك شده، مىگويد: اى بندۀ خدا! برات آزادى خود را گرفتى؟ امان نامه برائت خود را از آتش گرفتى؟ در زندگى دنيا به عصمت كبرى چنگ زدى؟
مىگويد: نه!
ملك الموت مىگويد: بشارت باد تو را - اى دشمن خدا!- به غضب خداى متعال و عذاب و آتش دوزخ. هان كه از آنچه كه مىترسيدى، بر تو نازل خواهد شد. سپس با سختى جان او را مىگيرد ...
📚الزهد، ص81-83؛
📚 الكافي، ج3، ص131
✅قریب به روایت فوق، قبلا روایتی در جلسه 900 (حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-29/) گذشت.
👇متن حدیث👇
@yekaye
متن حدیث۳
حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
مِنْكُمْ وَ اللَّهِ يُقْبَلُ وَ لَكُمْ وَ اللَّهِ يُغْفَرُ إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّةَ الْعَيْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ.
ثُمَّ قَالَ: إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ الْأَئِمَّةُ وَ عَلِيٌّ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ جَبْرَئِيلُ [عَلِيٌّ ع] فَيَقُولُ لِرَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّكُمْ [يُحِبُّنَا] أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَحِبَّهُ.
فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ آلَ [وَ آلَهُ] رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ.
وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ لِمَلَكِ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِهِ.
فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ لَهُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رَقَبَتِكَ أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؟
قَالَ فَيُوَفِّقُهُ [فَيَرْفَعُهُ] اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيَقُولُ نَعَمْ.
فَيَقُولُ [لَهُ] وَ مَا ذَاكَ؟
فَيَقُولُ وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ.
فَيَقُولُ صَدَقْتَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ آمَنَكَ اللَّهُ عَنْهُ [مِنْهُ] وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَرْجُوهُ فَقَدْ أَدْرَكْتَهُ أَبْشِرْ بِالسَّلَفِ الصَّالِحِ مُرَافَقَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْأَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ ع. ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا رَفِيقاً ...
قَالَ وَ إِذَا حَضَرَ الْكَافِرَ الْوَفَاةُ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ وَ الْأَئِمَّةُ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ مَلَكُ الْمَوْتِ ع فَيَدْنُو مِنْهُ جَبْرَئِيلُ [عَلِيٌّ ع] فَيَقُولُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ هَذَا كَانَ مُبْغِضاً لَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَبْغِضْهُ .
و يَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ اعْنُفْ عَلَيْهِ.
وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ يَا مَلَكَ الْمَوْتِ إِنَّ هَذَا كَانَ يُبْغِضُ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَبْغِضْهُ وَ اعْنُفْ عَلَيْهِ.
فَيَدْنُو مِنْهُ مَلَكُ الْمَوْتِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ أَخَذْتَ فَكَاكَ رِهَانِكَ [رَقَبَتِكَ] أَخَذْتَ أَمَانَ بَرَاءَتِكَ مِنَ النَّارِ تَمَسَّكْتَ بِالْعِصْمَةِ الْكُبْرَى فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا؟
فَيَقُولُ لَا.
فَيَقُولُ أَبْشِرْ يَا عَدُوَّ اللَّهِ بِسَخَطِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَذَابِهِ وَ النَّارِ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ فَاتَكَ وَ أَمَّا الَّذِي كُنْتَ تَحْذَرُهُ فَقَدْ نَزَلَ بِكَ ثُمَّ يَسُلُّ نَفْسَهُ سَلًّا عَنِيفاً ...
📚الزهد، ص81-83؛
📚 الكافي، ج3، ص131
@yekaye
روایات در این مضمون که مومن و کافر در حین مرگ پیامبر ص و اهل بیت ع را میبیند بسیار است؛ تا جایی که در بسیاری از کتب حدیثی ما بابی گشوده شده با عنوان «بَابُ مَا يُعَايِنُ الْمُؤْمِنُ وَ الْكَافِر» و احادیث متعددی در این موضوع آمده (چنانکه فقط در کتاب شریف کافی ج3، ص128-135، ۱۶ روایت ناظر به این مضمون آمده است) که از معروفترین روایات این موضوع روایت حارث همدانی است و قبلا فرازی از آن روایت مفصل (در جلسه ۵۵۵، حدیث۳ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-67/) بیان شد و اکنون فراز دیگری تقدیم میشود که در همان زمان اهل بیت ع توسط شاعر اهل بیت (حمیری)به صورت شعر درآمد و بدین جهت در بسیاری از کتب شیعه و سنی روایت شده است:
☀️۴) اصبغ بن نباته میگوید: حارث همدانی همراه با عدهای از شیعیان بر امیرالمومنین ع وارد شدند و و حارث مریض بود و به زحمت و کشان کشان راه میآمد. امیرالمومنین ع به او رو کردند – و او در دیدگان ایشان منزلتی داشت- و فرمودند ...
ای حارث! به تو بشارت میدهم که – سوگند به کسی که دانه را شکافت و میوه را بیرون آورد - حتما دوست و دشمنم مرا خواهند شناخت در موقعیتهای متعددی: حتما مرا خواهند شناخت هنگام مرگ، و هنگام عبور از صراط، و هنگام مقاسمه [= تقسیم کردن]
گفتم: مولای من! مقاسمه چیست؟
فرمود: تقسیم کردن آتش جهنم! که همانا من آن را به نحو صحیح تقسیم کنم [قسمت و سهم هرکس را آن طور که سزاوارش است به او بدهم!] و بگویم این دوست من است و این دشمن من ...
و این همان واقعهای است که سید حمیری در کتابش به شعر درآورد و گفت:
سخن حضرت علی ع به حارث چه عجیب بود؛ و چه اعجوبههایی آن را با خود آوردند؛
ای حارث همدانی هرکس بمیرد مرا ببیند؛ خواه مومن باشد یا منافقی که به رو افتاده؛
او مرا بشناسد و من هم او را بشناسم؛ به اوصاف و اسم و کارهایی که انجام داده؛
و تو هم در صراط مرا خواهی شناخت؛ پس از لغزیدن و افتادن آنجا نگران نباش؛
چرا که در آن تشنگی تو را سیراب خواهم کرد؛ از آب خنکی که عسل در برابر شیرینیاش بیمزه است؛
و به آتش وقتی که به سراغت بیاید بگویم؛ که او را رها کن و این مرد را نگیر؛
او را رها کن و به او نزدیک مشو چرا که؛ ریسمان او به ریسمان وصی متصل است.
📚الأمالي (للطوسي)، ص626؛
📚الأمالي (للمفيد)، ص4-7؛
📚بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، ص4-5
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَهْدِيٍّ الْكِنْدِيُّ الْعَطَّارُ بِالْكُوفَةِ وَ غَيْرِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَمْرِو بْنِ طَرِيفٍ الْحُجْرِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، قَالَ: دَخَلَ الْحَارِثُ الْهَمْدَانِيُّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) فِي نَفَرٍ مِنَ الشِّيعَةِ وَ كُنْتُ فِيهِمْ...
وَ أُبَشِّرُكَ- يَا حَارِ- لَيَعْرِفُنِي، وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ، وَلِيِّي وَ عَدُوِّي فِي مَوَاطِنَ شَتَّى، لَيَعْرِفُنِي عِنْدَ الْمَمَاتِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ وَ عِنْدَ الْمُقَاسَمَةِ.
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمُقَاسَمَةُ، يَا مَوْلَايَ؟
قَالَ: مُقَاسَمَةُ النَّارِ، أُقَاسِمُهَا قِسْمَةً صِحَاحاً، أَقُولُ: هَذَا وَلِيِّي، وَ هَذَا عَدُوِّي...
قَالَ جَمِيلُ بْنُ صَالِحٍ: فَأَنْشَدَنِي السَّيِّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ فِي كِتَابِهِ:
قَوْلُ عَلِيٍّ لِحَارِثٍ عَجَبٌ / كَمْ ثَمَّ أُعْجُوبَةٍ لَهُ حَمَلَا
يَا حَارِ هَمْدَانَ مَنْ يَمُتْ يَرَنِي / مِنْ مُؤْمِنٍ أَوْ مُنَافِقٍ قُبُلًا
يَعْرِفُنِي طَرْفُهُ وَ أَعْرِفُهُ / بِنَعْتِهِ وَ اسْمِهِ وَ مَا فَعَلَا
وَ أَنْتَ عِنْدَ الصِّرَاطِ تَعْرِفُنِي / فَلَا تَخَفْ عَثْرَةً وَ لَا زَلَلًا
أَسْقِيكَ مِنْ بَارِدٍ عَلَى ظَمَأٍ / تَخَالُهُ فِي الْحَلَاوَةِ الْعَسَلَا
أَقُولُ لِلنَّارِ حِينَ تُعْرَضُ / لِلْعَرْضِ دَعِيهِ لَا تَقْبَلِي الرَّجُلَا
دَعِيهِ لَا تَقْرَبِيهِ إِنَّ لَهُ / حَبْلًا بِحَبْلِ الْوَصِيِّ مُتَّصِلا
@yekaye
☀️ 5) ابوحمزه ثمالی میگوید:به امام باقر ع عرض کردم: با ما هنگام مرگ چه خواهند کرد؟!
فرمود: به خدا سوگند بین شما و اینکه جایگاه خودش در قبال خداوند و موقعیتش نزد ما را به چشم ببیند و چشمش بدین سبب روشن شود فاصلهای نیست جز اینکه جانش بدینجا رسد؛ و با دست خود به حلقوم خویش اشاره کرد. سپس فرمود: ای ابوحمزه! میخواهی بشارتی به تو بدهم؟!
گفتم: فدایت شوم؛حتما!
فرمود: وقتی که چنین شود رسول الله ص و حضرت علی ع نزد او بیایند و بر بالینش بنشینند و آنگاه رسول الله ص به او فرماید: آیا مرا میشناسی؟ من روسل الله ص هستم. به نزد ما بیا که آنچه پیش روی توست بهتر از آن چیزی است که پشت سر میگذاری؛ اما آنچه از آن میترسید دیگر از آن ایمن شدی و آنچه بدان امید داشتی به سویت هجوم آورده. ای روح به سوی روح خدا و رضوان او بیرون آی.
سپس حضرت علی ع هم شبیه این سخنان رسول الله ص را به او بگوید.
سپس اام ع فرمود: ای ابوحمزه! آیا دلیل این مطلب را از کتاب الله به تو نشان بدهم؟ همان آیهای که میفرماید: «آنان که ایمان آوردند و دائما تقوا پیشه میکردند [انان را بشارتی است در زندگی دنیا؛ و بشارتی در آخرت]» (یونس/62-64)
📚تفسير العياشي، ج2، ص: 126
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع: مَا يُصْنَعُ بِأَحَدِنَا عِنْدَ الْمَوْتِ؟
قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ يَا أَبَا حَمْزَةَ مَا بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَرَى مَكَانَهُ مِنَ اللَّهِ وَ مَكَانَهُ مِنَّا يقر به عينه إِلَّا أَنْ يَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا؛ ثُمَّ أَهْوَى بِيَدِهِ إِلَى نَحْرِهِ. أَ لَا أُبَشِّرُكَ يَا أَبَا حَمْزَةَ؟
فَقُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ.
فَقَالَ إِذَا كَانَ ذَلِكَ أَتَاهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع مَعَهُ يَقْعُدُ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ مَا تَعْرِفُنِي أَنَا رَسُولُ اللَّهِ؟ هَلُمَّ إِلَيْنَا فَمَا أَمَامَكَ خَيْرٌ لَكَ مِمَّا خَلَّفْتَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَخَافُ فَقَدْ أَمِنْتَهُ وَ أَمَّا مَا كُنْتَ تَرْجُو فَقَدْ هَجَمْتَ عَلَيْهِ؛ أَيَّتُهَا الرُّوحُ اخْرُجِي إِلَى رَوْحِ اللَّهِ وَ رِضْوَانِهِ وَ يَقُولُ لَهُ عَلِيٌّ عَلَيْهِ السَّلَامُ مِثْلَ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص ثُمَّ قَالَ يَا أَبَا حَمْزَةَ أَ لَا أُخْبِرُكَ بِذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ قَوْلِ اللَّهِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ [لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَة] الْآيَةَ.
📚در همین راستا مراجعه کنید به روایاتی که قبلا در ذیل آیات پایانی سوره فجر (جلسه ۸۹۸ حدیث۳ http://yekaye.ir/al-fajr-89-27/ و جلسه ۸۹۹، حدیث2 http://yekaye.ir/al-fajr-89-28/ و جلسه ۹۰۰، حدیث۱ http://yekaye.ir/al-fajr-89-29/ ) گذشت.
@yekaye
☀️6) ایوب از امام صادق ع روایت میکند که فرمودند:
همانا شدیدترین وضعیتی که برای دشمن شما – همان کسی که از این امر [ولایت ما] بیزار است- پیش میآید آن هنگامی است که جانش بدینجا رسد؛ و با دست به حنجره خود اشاره کردند. سپس فرمودند:
همانا مردی از خاندان عثمان نسبت به حضرت علی ع دشنامگو بود؛ یکی از نزدیکانش که گاه سراغ ما میآمد برایم تعریف کرد که وقتی که در بستر احتضار افتاده بود مرتب میگفت: مرا با آنها چکار؟!
گفتم: فدایت شوم؛ مقصودش چه بود؟!
فرمود: به خاطر آن عذابی بود که با آن مواجه شده بود. آیا این سخن خداوند تبارک و تعالی را نشنیدهای که فرمود: «ولى چنين نيست [که آنان پنداشتهاند]؛ به پروردگارت قَسَم كه ايمان نمىآورند، مگر آنكه تو را در مورد آنچه ميان آنان مايه اختلاف است داور گردانند سپس از حكمى كه كردهاى در خویش هيچ تنگى و ناراحتى نسبت به آنچه تو حكم دادهاى، نیابند و كاملًا سرِ تسليم فرود آورند.» (نساء/65) هیهات؛ هیهات! به خدا سوگند چنین نخواهد شد هرچند که اهل نماز و روزه باشد؛ مگر اینکه ثبات این مطلب [= قبول ولایت] در دل حاصل شود.
📚الزهد، ص85
النَّضْرُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ:
إِنَّ أَشَدَّ مَا يَكُونُ عَدُوُّكُمْ كَرَاهِيَةً لِهَذَا الْأَمْرِ حِينَ تَبْلُغُ نَفْسُهُ هَذِهِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَنْجَرَتِهِ.
ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنْ آلِ عُثْمَانَ كَانَ سَبَّابَةً [باً] لِعَلِيٍّ ع فَحَدَّثَتْنِي مَوْلَاةٌ لَهُ كَانَتْ تَأْتِينَا قَالَتْ لَمَّا احْتُضِرَ قَالَ مَا لِي وَ لَهُمْ؟
قُلْتُ جَعَلَنِيَ اللَّهُ فِدَاكَ مَا لَهُ قَالَ هَذَا؟
فَقَالَ لِمَا أُرِيَ [رَأَى] مِنَ الْعَذَابِ أَمَا [إنما] سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْلِيماً» هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى يَكُونَ ثَبَاتُ [مات] [هَذَا] الشَّيْءِ فِي الْقَلْبِ وَ إِنْ صَلَّى وَ صَام.
@yekaye
☀️7) روایت شده که از امام صادق ع پرسیده شد که چرا گاه میبینیم که شخص در حال مرگ اشکش جاری میشود؟
فرمودند: آن به خاطر این است که به دیدار رسول الله ص نائل گردیده و آنچه بسیار خوشحالش کرده دیده است [یعنی این اشک شوق است]. سپس فرمودند: آیا ندیدهای که گاه شخصی بسیار خوشحال میشود و اشک از چشمانش سرازیر میگردد در حالی که میخندد.
📚الزهد، ص83؛
📚 الكافي، ج3، ص133 ؛
📚 معاني الأخبار، ص236 ؛
📚 علل الشرائع، ج1، ص307
فَضَالَةُ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ سَابُورَ قَالَ:
سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ: فِي الْمَيِّتِ تَدْمَعُ عَيْنُهُ عِنْدَ الْمَوْتِ؟
فَقَالَ ذَاكَ [ذَلِكَ] عِنْدَ مُعَايَنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص يَرَى [فَيَرَى] مَا يَسُرُّهُ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَ مَا تَرَى الرَّجُلَ إِذَا يَرَى مَا يَسُرُّهُ [وَ مَا يَجِبُ] فَتَدْمَعُ عَيْنُهُ وَ يَضْحَك.
@yekaye
روایات در زمینه حضور پیامبر ص و امامان بر بالین شخص در حال وفات بقدری زیاد است که جای تردید برای هیچ منصفی نمیگذارد با این حال، خوب است به دو روایت زیر هم توجه شود که اولی به یک معنا مستند قرآنی این روایات را نشان میدهد که این برای امتهای قبلی هم بوده است؛ و دومی نشان میدهد که اطلاق این روایات متعدد بر رویت پیامبر اکرم ص توسط عموم انسانها مقید به مسلمانان نمیشود:
☀️8) الف. از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
ای علی! همانا تو شباهتی با حضرت عیسی بن مریم داری که خداوند متعال در موردش فرمود: «و از اهلِ كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مىآورد، و روز قيامت [حضرت عيسى ع نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.» (نساء/159). ای علی! هیچ شخصی نیست که به حضرت عیسی تهمت زده باشد مگر اینکه قبل از مرگش به او ایمان آورده، حق را در مورد وی اذعان میکند در جایی که دیگر سودی برایش ندارد؛ و تو هم همین طوری؛ دشمنت نمیمیرد مگر اینکه در لحظه مرگ تو را میبیند و این مایه غیظ و حزن او خواهد بود به طوری که بح اینکه حق از آن تو بوده اقرار میکند و حق را در مورد تو اذعان میکند در جایی که دیگر سودی برایش ندارد؛ اما ولیّ و دوست تو، همانا تو را در لحظه مرگ میبیند پس شفیع و بشارتدهنده و مایه چشمروشنی او خواهی بود.
📚تفسير فرات الكوفي، ص116
فُرَاتٌ قَالَ حَدَّثَنِي عُبَيْدُ بْنُ كَثِيرٍ مُعَنْعَناً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ إِنَّ فِيكَ مثل [مَثَلًا] مِنْ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ [ع] قَالَ اللَّهُ [تَعَالَى] «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكُونُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً» يَا عَلِيُّ إِنَّهُ لَا يَمُوتُ رَجُلٌ يَفْتَرِي عَلَى عِيسَى [ابْنِ مَرْيَمَ ع] حَتَّى يُؤْمِنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ يَقُولَ فِيهِ الْحَقَّ حَيْثُ لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ إِنَّكَ عَلَى مِثْلِهِ لَا يَمُوتُ عَدُوُّكَ حَتَّى يَرَاكَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَتَكُونَ عَلَيْهِ غَيْظاً وَ حُزْناً حَتَّى يُقِرَّ بِالْحَقِّ مِنْ أَمْرِكَ وَ يَقُولَ فِيكَ الْحَقَّ وَ يُقِرَّ بِوَلَايَتِكَ حَيْثُ لَا يَنْفَعُهُ ذَلِكَ شَيْئاً وَ أَمَّا وَلِيُّكَ فَإِنَّهُ يَرَاكَ عِنْدَ الْمَوْتِ فَتَكُونُ لَهُ شَفِيعاً وَ مُبَشِّراً وَ قُرَّةَ عَيْنٍ.
☀️8) ب. از امام صادق ع روایت شده است که در مورد آیه «و از اهلِ كتاب، كسى نيست مگر آنكه پيش از مرگ خود حتماً به او ايمان مىآورد» (نساء/159) فرمودند:
مقصود حضرت محمد است که صلوات خداوند بر او و اهل بیتش باد؛ هیچ یهودی و نصرانیای نمیمیرد مگر اینکه میفهمد که ایشان رسول الله ص است در حالی که به ایشان کافر بوده است.
📚الأصول الستة عشر، ص250؛
📚تفسير العياشي، ج1، ص284
جَعْفَرٌ، عَنْ أَبِي سَعِيدٍ، أَوْ حُمَيْدٍ، عَنْ جَابِرٍ، قَالَ: سَمِعْتُهُ [= الامام الصادق ع] يَقُولُ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ» قَالَ: ذَلِكَ مُحَمَّدٌ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ، لَا يَمُوتُ يَهُودِيٌّ وَ لَا نَصْرَانِيٌّ حَتَّى يَعْرِفَ أَنَّهُ رَسُولُ اللَّهِ، وَ أَنَّهُ قَدْ كَانَ كَافِراً.
✅لازم به ذکر است که در ذیل همین آیه سوره نساء روایات متعددی ناظر به این مضمون آمده که ان شاء الله ذیل این آیه بحث خواهد شد.
@yekaye
یک آیه در روز
1051) 📖 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ 📖 ترجمه 💢و شما آن هنگام مینگرید؛ سوره واقعه (56) آیه 84
.
1️⃣ «وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ»
ظهور اولیه این کلام - بویژه با توجه به آیه بعد «نحن اقرب الیه منکم: ما از شما به او نزدیکتریم»- آن است که این جمله ناظر است به کسانی که پیرامون شخص محتضر هستند؛ یعنی شما دارید جان دادن او را میبینید (مجمع البيان، ج9، ص342 ؛ الميزان، ج19، ص139 )
و این جمله حال باشد برای جمله قبل؛ یعنی در آیه قبل میفرماید «پس چرا [او را برنمیگردانید] آن هنگامی که جان[ش] به لب رسید» و اکنون تاکید میکند «در حالی که شما در این هنگام دارید به او نگاه میکنید»؛ که این بیان حال، تاکید بر حقیقتی است که انکار میکردند (مفاتيح الغيب، ج29، ص436 )؛ یعنی در آن حالی که شدیدترین تاسفها را بر از دست دادن او میخورند نمیتوانند وی را برگردانند (التحرير و التنوير، ج27، ص313 )
در عین حال، بویژه با توجه به اینکه مفعول «تنظرون» را ذکر نکرده، ضرورت ندارد که آن را حتما حال برای جمله قبل بگیریم؛ بلکه این جمله میتواند معانی دیگری هم داشته باشد؛ چنانکه در حدیث۱ بر اساس معنای دیگری از این آیه، تفسیر شده است.
از جمله این معانی دیگر که برای آیه محتمل است:
🍃الف. «شما» ناظر به همان کسی باشد که جانش به حلقوم رسیده (این گونه تغییر سیاق آیات از غایب به مخاطب و بالعکس در قرآن فراوان رخ داده؛ مثلا: «فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ» بقره/۱۹۶)؛ که در این صورت، مفعول «تنظرون» شخص محتضر نخواهد بود؛ بلکه میتواند گزینههای مختلفی باشد همچون:
🌱الف.۱. ملکالموت؛ و آنگاه این نگاه، نگاه از سر خوشحالی (برای مومن) یا ترس (برای کافر) یا غافلگیری یا ... باشد. مثلا شبیه همان حالتی که برای انسانی که در کشتی در حال غرق شدن گرفتار آمده رخ میدهد (عنکبوت/65).
🌱الف.۲. پیامبر ص و سایر کسانی که طبق روایات در هنگام مرگ نزد هر متوفایی حاضر میشوند (حدیث۱).
🌱الف.۳. دنیا و آنچه از دنیا باقی گذاشته، و آنگاه این نگاه، نگاه از روی حسرت یا از سر راحتی (برای مومنی که از سختیهای این دنیا رها میشود) یا ... باشد.
🌱الف.۴. ...
🍃ب. «شما» ناظر به همان اطرافیان شخص محتضر باشد، اما این نگاه نه به معنای «دیدن» بلکه به معنای چیز دیگری باشد مانند:
🌱ب.۱. عبرت گرفتن
🌱ب.۲. غافلگیر شدن (در فارسی میگوییم: ماتش برده است)
🌱ب.۳. ...
🍃ج. «شما» ناظر به همان اطرافیان شخص محتضر باشد، اما مفعول «تنظرون» شخص محتضر نباشد؛ بلکه گزینههای دیگری باشد همچون:
🌱ج.۱. اموالی که وی برجای گذاشته (نگاه وارث از روی طمع)
🌱ج.۲. کسانی که در محضر آن محتضر حاضرند (خواه افراد دنیوی یا پیامبر ص و ...)
🌱ج.۳. ...
🍃د. ...
@yekaye
یک آیه در روز
1051) 📖 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ 📖 ترجمه 💢و شما آن هنگام مینگرید؛ سوره واقعه (56) آیه 84
.
2️⃣ «وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ»
بسیار میشود که انسان چیزی را بالعیان میبیند که کاملا خلاف دلخواهش است اما برای تغییر آن هیچ تواناییای ندارد؛ این موقعیتها اگر گرفتاریای در حد مرگ برای خود ما پیش آید، انقطاع کامل الی الله پیش میآید و انسان مخلصانه به خدا رو میکند (فَإِذا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصينَ لَهُ الدِّين؛ عنکبوت/۶۵). اما اگر برای دیگری رخ داده باشد چطور؟ شاید این لحظات بهترین وقت باشد که به ناتوانی و فقر خود در محضر خداوند پی ببریم و به خود آییم.
📜حکایت📜
در انجیل برنابا باب ۱۹۷ آمده است:
عیسی جواب داد: به من بگو یوحنا؛ صاحبخانهای بود که تبرخوبی به یکی از خادمانش داد تا بیشهای را که جلوی منظرهی [مقابل] خانهاش را گرفته بود ببُرد. اما کارگر تبر را فراموش کرد و گفت: اگر آقا به من تبر کهنهای داده بود، براحتی میتوانستم بیشه را ببُرم. ای یوحنا، به من بگو که آقا چه گفت؟ مسلما او خشمگین شده، تبَر کهنهای را گرفته و بر سر او بکوبد و بگوید: «ای احمق فرومایه! من به تو تبر خوبی دادم که با آن میتوانستی بیزحمت بیشه را ببُری؛ اما تو این تبری را میخواهی که انسان باید با زحمتِ زیاد با آن کار کند و تمام آنچه بریده شود هدر رفته و هیچ فایدهای ندارد؟! من میخواهم این چوبها را به طریقی ببری که [حاصل] کارت خوب باشد» آیا این طور نیست؟
یوحنا در جواب گفت: همانا درست است در نهایت درستی.
آن وقت عیسی فرمود: «خدای میفرماید: سوگند به هستی خودم، که ابدی هستم، همانا من تبَر خوبی به هر انسان دادهام و آن مشاهده صحنه دفن یک مرده است. پس هر کس از این تبَر خوب استفاده کند، بیشه گناه را از دل خویش بیزحمت برخواهد کند. پس آنها وقتی شایستگی حیات ابدی را به خاطر کارهای خوبشان بدیشان بدهم لطف و رحمت مرا درمییابند. اما کسی که آن را فراموش میکند نابودشدنی است؛ با این که بارها میبیند که غیر او میمیرد باز میگوید که اگر میتوانستم زندگی پس از مرگ را ببینم، کارهای خوب میکردم. پس همانا خشم من بر او فرود آید و هر آینه او را به مرگ ابدی خواهم زد تا دیگر خیری نیابد.
پس آن گاه عیسی فرمود: «ای یوحنا، چه بزرگ مزیت دارد کسی که از افتادن دیگران بیاموزد که چگونه باید بر دو پای خود بایستد.»
📚متن فوق بر اساس کتاب «متن کامل انجیل برنابا؛ ترجمه سعید کریمپور» ص۷۹۳-۷۹۴ است که متن روانتری بود. این کتاب اول بار در زبان فارسی به دست حیدرقلی سردار کابلی ترجمه شده که متن ترجمه وی از این فصل از این کتاب را در لینک زیر میتوانید مشاهده کنید:
🌐https://fa.wikisource.org/wiki/%D8%A7%D9%86%D8%AC%DB%8C%D9%84_%D8%A8%D8%B1%D9%86%D8%A7%D8%A8%D8%A7/%D9%81%D8%B5%D9%84_%DB%B1%DB%B9%DB%B7
@yekaye
یک آیه در روز
1051) 📖 وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ 📖 ترجمه 💢و شما آن هنگام مینگرید؛ سوره واقعه (56) آیه 84
.
3️⃣ «وَ أَنْتُمْ حینَئِذٍ تَنْظُرُونَ»
چرا با اینکه این جمله – بر اساس معنایی که عموما از آن استنباط کردهاند – جمله حالیه است باز تعبیر «حینئذ» در آن آمده است؟
🍃الف. شاید میخواهد تاکید کند که در آن لحظه نگاه کردن شما موضوعیتی خاص دارد؛ خواه از جهت عبرتگیری برای اطرافیان میت (شبیه آنچه در تدبر۲ گذشت)؛ خواه از جهت استیصالی که در آن لحظه به دست میدهد، چه برای اطرافیان و چه برای خود میت؛ و خواه ... .
🍃ب. ...
@yekaye
🔹أَقْرَبُ
در آیه ۱۱ همین سوره بیان شد که
▪️اغلب بر این باورند که ماده «قرب» در اصل به معنای نزدیکی و در مقابل «بُعد» (دوری) میباشد؛
▫️اما برخی دقت بیشتری به خرج داده، بر این باورند که معنای محوری این ماده وجود چیزی در مکانی است که دستیابی و رسیدن به آن راحت و آماده باشد،
▪️ و در خصوص «قُرب» مکانی و زمانی و حتی معنوی هم از این جهت «قرب» نامیده شده که امکان اتصال و وصول را فراهم میکند؛
▪️ و فرق آن با «دُنُوّ» را در این دانستهاند که «دنو» عمدتا برای حالتی به کار میرود که مسافتی بین دو چیز در کار باشد [یعنی بیشتر برای رابطه مکانی به کار میرود و در غیرمکانی حالت استعاری دارد] اما «قرب» عام است.
🔖جلسه ۹۷۸ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-11/
@yekaye
🔹لا تُبْصِرُونَ
درباره ماده «بصر»
▪️برخی بر این باورند که این ماده در اصل بر دو معنای متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی به معنای علم به چیزی است چنانکه وقتی میگویند «بصرت بالشیء» یعنی نسبت بدان علم و بصیرت پیدا کردم و خود «بصر» به معنای چشم به کار میرود و وقتی چیزی را ببینند تعبیر «أبصرته» را به کار میبرند؛ و «بصیرة» به معنای زره و سنگر گرفتن هم ناظر به همین معناست؛
▫️معنای دوم به معنای غلظتی است که در چیزی هست چنانکه تعبیر «بُصرِ» کوه و آسمان و دیوار و مانند آن به کار میرود و «بَصرَه» به معنای سنگ سست ویا زمین گچی است؛ و گفتهاند شهر «بصره» را هم به همین جهت بصره نامیدند که وقتی مسلمانان آن را فتح کردند برای عمر نامه نوشتند که ما در «أرضاً بَصْرَةً» فرود آمدیم؛ و این اسم برای آنجا ماند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص253-254 ؛ كتاب العين، ج7، ص117 )
▪️اما بسیاری کوشیدهاند یک معنای جامعی برای این ماده بیابند:
▫️اغلب این معنای جامع را ناظر به دیدن دانستهاند؛ مثلا راغب محور معنای این ماده را دیدن قرار داده و در خصوص کاربردهای دیگر آن هم معقتد است که یک نحوه به مساله دیدن گره میخورد مساله زمین «بصرة»، زمینی است که خاک نرم و گچمانند دارد به طوری که از دور به چشم میآید و ... (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
▫️ و مرحوم مصطفوی هم این را به معنای علمی میداند که با نظر کردن حاصل میشود، خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب؛ و همین دو مولفه (نظر + علم) را ممیزه این ماده از دو کلمه «نظر» و «علم» میداند که «نظر» مقید به علم نیست: «وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ» (اعراف/۱۹۸) و «علم» هم مقید به «نظر» و دیدن نیست؛ اما «بصر» جایی است که این دو مولفه با هم لحاظ شده باشد و کاربرد آن در معنای غلظت هم شاید بدین جهت بوده که همواره اول چیزی که به چشم میآید جسم است که غلظتی دارد و کاربردش در خصوص سنگهای نرم و گچی هم به خاطر آن سفیدیای است که در آنها هست و به چشم میآید (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص280 )
▪️اما حسن جبل این معنای محوری را «امساک (نگه داشتن) یا التقاط (درهمآمیختن) در اثنای یک امر جمعشده ویا ممتد» معرفی کرده چنانکه در دیدن همه صورتها در چشم جمع میشود و بصیرت به معنای زره هم همین است و در خصوص سنگهای نرم هم در واقع سنگریزههایی درون گِل احاطه و نگه داشته شده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۰)
▪️البته اغلب اتفاق نظر دارند که عموم کاربردهای قرآنی این ماده ناظر به همان دیدن و درک کردن است. برخی گفتهاند کلمه «بَصَر» (که جمع آن «أبصار» است) به خود چشم (که عمل دیدن را انجام میدهد) و نیز به قوه بینایی اطلاق میگردد؛ مانند «كَلَمْحِ الْبَصَرِ» (نحل/77) و «وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ» (أحزاب/10)« فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ» (أحقاف/26) -هرچند که مقصود دیدن با چشم باطنبین باشد؛ مانند «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/22) یا «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى» (نجم/17) - ولی به درک قلبی و قوه درک قلبی علاوه بر «بصر» از تعبیر «بصیرة» هم استفاده میشود: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» (يوسف/108) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قيامة/14) که جمع آن «بصائر» است: «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُم» (انعام/۱۰۴)
▫️و برای دیدن غالبا از فعل «أبصر» استفاده میشود اما برای درک قلبی هم از «ابصر» استفاده میشود و هم فعل ثلاثی مجرد (بصر) و گفتهاند حتی آنجا که فعل «بصر» که برای دیدن به کار میرود غالبا زمانی است که مساله در افق حس محدود نشود و درک قلبیای هم همراهش باشد: «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا» (سجدة/12) «وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ» (يونس/43) «وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ» (لصافات/179) «بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ» (طه/96) (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
هرچند برخی فرق این دو را در این میدانند که «ابصار» بر نظر کردن دقیق که با یک نحوه اشراف همراه و نتیجهاش حصول علم و معرفت باشد اطلاق میگردد و متعدی است در حالی که «بصر» [و نیز کلمه «بصیر»] لازم است و دلالت بر یک نحوه ثبوت و استمرار دارد؛ و به همین مناسبت است که کلمه «مبصر» و ابصار در مورد خداوند به کار نمیرود (إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ اعراف/201) اما «بصیر» و «بصر» برای خداوند به کار میرود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص282-283 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه بحث از ماده «بصر»
▪️اشاره شد که کلمه «بَصَر» (که جمع آن «أبصار» است) گاه به خود چشم اطلاق میگردد و البته برای خاص چشم از تعبیر «باصرة» هم استفاده میشود.
برخی توضیح دادهاند که کلمه «بَصَر» در واقع مصدر است که گاه در معنای اسم فاعل به کار میرود و اطلاق مصدر بر اسم فاعل غالبا نشاندهنده آن است که نظر به جهت حدوث و فعل است نه ذات [یعنی «چشم» از حیث دیدنش مورد نظر است نه از حیث خود ذات چشم]؛ و البته این احتمال هم هست که «بَصَر» (همانند حسن) صفت باشد به معنای «کسی که بصارتی دارد» و به این جهت هم بر چشم و هم بر قلب اطلاق گردد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص280-281 ) و در تفاوت «بصر» با «عین» (= چشم) گفتهاند «عین» ابزار دیدن است؛ اما بصر، اسم برای خود دیدن است؛ لذا به کسی نابیناست میگویند: «عین» او کور (عمیاء) است، نه اینکه «بصر» او کور است. (الفروق في اللغة، ص۷۵ )
▪️ کلمه «مبصرة» هم مونث «مبصر» است به معنای چیزی است که بصیرت میدهد و مایه آگاهی است و دیدگان را روشن میکند: « فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً» (نمل/13) «وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً» (إسراء/12) و گفتهاندن که گاه به معنای آنچه مایه عبرت است نیز به کار رفته است: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ» (قصص/43) (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
▪️این ماده گاهی به صورت صیغه تعجب (افعل ب) به کار میرود: «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» (کهف/26) «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا» (مریم/38) که برای دلالت بر مبالغه و تعظیم است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص283 )
▪️کاربرد این ماده در باب استفعال: «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ» (قلم/5) «وَ كانُوا مُسْتَبْصِرينَ» (عنکبوت/38) برای دلالت بر طلب بصیرت است؛
و البته گفتهاند که گاه تعبیر استبصار به نحو استعاری برای «ابصار» به کار میرود همان گونه که استجابت به معنای اجابت به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص128 )
▫️و در فرق «بصیر» و «مستبصر» گفتهاند که بصیر به معنای کسی است که بینا و عالم به مطلبی است اما «مستبصر» کسی است که مطلب برایش یک نحوه پوشیدگی یا ابهام داشته و دنبال بصیرت راه افتاده و مثلا مطلب را برایش توضیح دادهاند که الان به بصیرت رسیده؛ و لذاست که در مورد خداوند تعبیر «بصیر» به کار میرود اما مستبصر خیر. (الفروق في اللغة، ص74 )
▪️برای متعدی کردن این معنا از باب تفعیل هم استفاده میشود: « وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً؛ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ» (معارج/10-11) که به معنای روشن کردن و آشکار کردن مطلب برای مخاطب است، گویی چشم طرف را به مساله مرود نظر باز میکنند و مصدر آن به صورت «تبصرة» هم در قرآن کریم به کار رفته است: «تَبْصِرَةً وَ ذِكْرى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ» (ق/8) (مفردات ألفاظ القرآن، ص128 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص283 )
🔸اشاره شد که ماده «بصر» به یک نحوه به معنای «علم» دلالت دارد؛ تفاوت «بصر» و «علم» را در عام بودن علم نسبت به بصر معرفی کردند؛ خوب است اشاره کنیم که تفاوت «بصیرت» و «علم» را هم در این دانستهاند که بصیرت تکامل علم و معرفت به چیزی است؛ و لذا کلمه «بصیرت» هم برای خداوند به کار نمیرود (الفروق في اللغة، ص84 )
📿ماده «بصر» و مشتقات آن ۱۲۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) در روایتی از اهل بیت ع که در تفسیر و تاویل این آیات وارد شده - و فراز قبلی آن در بحث از آیه قبل (جلسه 1051، حدیث1 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-84/) گذشت - آمده است:
«و شما آن هنگام مینگرید» به وصی او امیرالمومنین ع، که دوست و ولیّاش را به بهشت و دشمنش را به جهنم بشارت میدهد؛ «و ما به آن از شما نزدیکتریم» یعنی به امیرالمومنین ع از شما «ولی نمیبینید» یعنی نمیدانید.
📚تأويل الآيات الظاهرةص622
فِي حَدِيثِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْهُمْ ص قَالَ:
... «وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ» إِلَى وَصِيِّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يُبَشِّرُ وَلِيَّهُ بِالْجَنَّةِ وَ عَدُوَّهُ بِالنَّارِ؛ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» يَعْنِي أَقْرَبُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ «وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» أَيْ لَا تَعْرِفُونَ.
@yekaye
☀️۲) در فرازی از دعای امام حسن ع در روز عرفه آمده است:
خدایا! چقدر تو به من نزدیکی؛ و چقدر من از تو دورم؛ و چقدر با من مهربانی کردی پس چه چیزی مرا از تو در حجاب برده است؟!
📚إقبال الأعمال، ج1، ص348
وَ مِنَ الدَّعَوَاتِ الْمُشَرَّفَةِ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ دُعَاءُ مَوْلَانَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صع:
... إِلَهِي مَا أَقْرَبَكَ مِنِّي وَ قَدْ أَبْعَدَنِي عَنْكَ وَ مَا أَرْأَفَكَ بِي فَمَا الَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْك.
@yekaye
☀️۳) ابنابیالعوجاء از زنادقهای است که بارها با امام صادق ع بحث کرد. در فرازی از یکی از اینبحثها به مناسبت نکتهای که امام ع فرمود وی گفت: از خدا سخن به میان آوردی و مطلب را به کسی که غایب است احاله دادی!
فرمود: وای بر تو! چگونه غایب است کسی که همراه مخلوقش و شاهد است و به آنان «از رگ گردن نزدیکتر است» (ق/۱۶) سخنانشان را میشنود و خودشان را میبیند و پنهانشان را می داند.
ابن ابیالعوجاء گفت: آیا او در همهجا هست؟ اگر این طور است پس وقتی در آسمان باشد چگونه در زمین است؛ و وقتی در زمین باشد چگونه در آسمان است؟
فرمود: همانا مخلوقی را وصف کردی که وقتی از مکانی منتقل شود جایش در مکان دیگری باشد و مکان قبلی از او خالی گردد و در مکانی که اکنون بدانجا رفته از احوال مکانی که قبلا در آن بود بیخبر است؛ اما خداوند عظیم الشانِ مَلِکِ دیان چنان است که هیچ جایی از او خالی نیست و نه جایش در مکانی باشد و نه به مکانی نسبت به مکان دیگر نزدیکتر باشد.
📚الكافي، ج1، ص125-126
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ يُونُسَ قَالَ: قَالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي بَعْضِ مَا كَانَ يُحَاوِرُهُ: ذَكَرْتَ اللَّهَ فَأَحَلْتَ عَلَى غَائِبٍ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَيْلَكَ كَيْفَ يَكُونُ غَائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شَاهِدٌ وَ إِلَيْهِمْ «أَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ وَ يَرَى أَشْخَاصَهُمْ وَ يَعْلَمُ أَسْرَارَهُمْ.
فَقَالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ: أَ هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ أَ لَيْسَ إِذَا كَانَ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَكُونُ فِي الْأَرْضِ وَ إِذَا كَانَ فِي الْأَرْضِ كَيْفَ يَكُونُ فِي السَّمَاءِ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّمَا وَصَفْتَ الْمَخْلُوقَ الَّذِي إِذَا انْتَقَلَ عَنْ مَكَانٍ اشْتَغَلَ بِهِ مَكَانٌ وَ خَلَا مِنْهُ مَكَانٌ فَلَا يَدْرِي فِي الْمَكَانِ الَّذِي صَارَ إِلَيْهِ مَا يَحْدُثُ فِي الْمَكَانِ الَّذِي كَانَ فِيهِ فَأَمَّا اللَّهُ الْعَظِيمُ الشَّأْنِ الْمَلِكُ الدَّيَّانُ فَلَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لَا يَشْتَغِلُ بِهِ مَكَانٌ وَ لَا يَكُونُ إِلَى مَكَانٍ أَقْرَبَ مِنْهُ إِلَى مَكَانٍ.
@yekaye
☀️۴) محمد بن مسلم روایت کرده که یکبار ابوحنیفه بر امام صادق ع وارد شد و گفت: پسرت موسی ع [= امام موسی کاظم ع] را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلویش رد میشدند و مانع آنان نمیشد و میدانی که این کار چه اشکالی دارد!
امام صادق ع فرمود: بگویید موسی ع بیاید.
پس او را خبر کردند و امام ع فرمود: پسرم! ابوحنیفه میگوید تو نماز میگزاردی و مردم از جلویت رد میشدند و مانع آنان نمیشدی.
فرمود: بله پدرجان! همانا کسی که من برایش نماز میگزاردم از آنان [که از جلوی من رد میشدند] به من نزدیکتر بود چنانکه خداوند عز و جل میفرماید: و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق/۱۶).
پس امام صادق ع او را به خود چسباند و فرمود: پسرم! پدر و مادرم به فدایت، ای خزانهدار اسرار!
📚الكافي، ج3، ص297
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:
دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ: رَأَيْتُ ابْنَكَ مُوسَى ع يُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَا يَنْهَاهُمْ وَ فِيهِ مَا فِيهِ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: ادْعُوا لِي مُوسَى.
فَدُعِيَ فَقَالَ لَهُ: يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَا حَنِيفَةَ يَذْكُرُ أَنَّكَ كُنْتَ تُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ؟!
فَقَالَ: نَعَمْ يَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِي كُنْتُ أُصَلِّي لَهُ كَانَ أَقْرَبَ إِلَيَّ مِنْهُمْ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ».
قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى نَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا بُنَيَّ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ.
@yekaye
📚۵) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
شخصی در بستر مرگ افتاد و به رسول الله ص گفتند مرگ به سراغ فلانی آمده است.
پس رسول الله ص برخاست و عدهای از اصحابش هم همراهش رفتند تا نزد وی رسیدند و او بیهوش افتاده بود.
آنگاه رسول الله ص فرمود: ای ملک الموت! از این مرد دست بردار تا سوالی از او بپرسم.
پس وی به هوش آمد و رسول الله ص فرمود: چه دیدی؟
گفت: سفیدی فراوان و سیاهی فراوانی دیدم.
فرمود: کدام به تو نزدیکتر بود؟!
گفت: سیاهی!
رسول الله ص فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ: خدایا این خیل معصیتها را بر من ببخش و آن اندک طاعات را از من قبول فرما».
وی این را گفت و دوباره از هوش رفت. رسول الله دوباره فرمود: ای ملک الموت! بر او تخفیفی بده تا باز از او سوالی بپرسم.
وی دوباره به هوش آمد و حضرت فرمود: چه دیدی؟
گفت: سفیدی فراوان و سیاهی فراوانی دیدم.
فرمود: کدام به تو نزدیکتر بود؟!
گفت: سفیدی!
رسول الله ص فرمود: خداوند این رفیقتان را مورد مغفرت قرار داد.
امام صادق ع در ادامه فرمود: هنگامی که نزد شخص در حال احتضاری بودید این سخنان را به او بگویید که او بگوید.
📚الكافي، ج3، ص124-125
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
حَضَرَ رَجُلًا الْمَوْتُ. فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً قَدْ حَضَرَهُ الْمَوْتُ.
فَنَهَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَعَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى أَتَاهُ وَ هُوَ مُغْمًى عَلَيْهِ.
قَالَ فَقَالَ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ كُفَّ عَنِ الرَّجُلِ حَتَّى أَسْأَلَهُ.
فَأَفَاقَ الرَّجُلُ. فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا رَأَيْتَ؟
قَالَ رَأَيْتُ بَيَاضاً كَثِيراً وَ سَوَاداً كَثِيراً.
قَالَ فَأَيُّهُمَا كَانَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ؟
فَقَالَ السَّوَادُ!
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: قُلِ «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ».
فَقَالَهُ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ. فَقَالَ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ خَفِّفْ عَنْهُ حَتَّى أَسْأَلَهُ.
فَأَفَاقَ الرَّجُلُ؛ فَقَالَ مَا رَأَيْتَ؟
قَالَ رَأَيْتُ بَيَاضاً كَثِيراً وَ سَوَاداً كَثِيرا.
قَالَ فَأَيُّهُمَا كَانَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ؟
فَقَالَ الْبَيَاضُ!
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: غَفَرَ اللَّهُ لِصَاحِبِكُمْ.
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِذَا حَضَرْتُمْ مَيِّتاً فَقُولُوا لَهُ هَذَا الْكَلَامَ لِيَقُولَهُ.
@yekaye