🔹أَقْرَبُ
در آیه ۱۱ همین سوره بیان شد که
▪️اغلب بر این باورند که ماده «قرب» در اصل به معنای نزدیکی و در مقابل «بُعد» (دوری) میباشد؛
▫️اما برخی دقت بیشتری به خرج داده، بر این باورند که معنای محوری این ماده وجود چیزی در مکانی است که دستیابی و رسیدن به آن راحت و آماده باشد،
▪️ و در خصوص «قُرب» مکانی و زمانی و حتی معنوی هم از این جهت «قرب» نامیده شده که امکان اتصال و وصول را فراهم میکند؛
▪️ و فرق آن با «دُنُوّ» را در این دانستهاند که «دنو» عمدتا برای حالتی به کار میرود که مسافتی بین دو چیز در کار باشد [یعنی بیشتر برای رابطه مکانی به کار میرود و در غیرمکانی حالت استعاری دارد] اما «قرب» عام است.
🔖جلسه ۹۷۸ http://yekaye.ir/al-waqiah-56-11/
@yekaye
🔹لا تُبْصِرُونَ
درباره ماده «بصر»
▪️برخی بر این باورند که این ماده در اصل بر دو معنای متفاوت دلالت دارد:
▫️یکی به معنای علم به چیزی است چنانکه وقتی میگویند «بصرت بالشیء» یعنی نسبت بدان علم و بصیرت پیدا کردم و خود «بصر» به معنای چشم به کار میرود و وقتی چیزی را ببینند تعبیر «أبصرته» را به کار میبرند؛ و «بصیرة» به معنای زره و سنگر گرفتن هم ناظر به همین معناست؛
▫️معنای دوم به معنای غلظتی است که در چیزی هست چنانکه تعبیر «بُصرِ» کوه و آسمان و دیوار و مانند آن به کار میرود و «بَصرَه» به معنای سنگ سست ویا زمین گچی است؛ و گفتهاند شهر «بصره» را هم به همین جهت بصره نامیدند که وقتی مسلمانان آن را فتح کردند برای عمر نامه نوشتند که ما در «أرضاً بَصْرَةً» فرود آمدیم؛ و این اسم برای آنجا ماند (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص253-254 ؛ كتاب العين، ج7، ص117 )
▪️اما بسیاری کوشیدهاند یک معنای جامعی برای این ماده بیابند:
▫️اغلب این معنای جامع را ناظر به دیدن دانستهاند؛ مثلا راغب محور معنای این ماده را دیدن قرار داده و در خصوص کاربردهای دیگر آن هم معقتد است که یک نحوه به مساله دیدن گره میخورد مساله زمین «بصرة»، زمینی است که خاک نرم و گچمانند دارد به طوری که از دور به چشم میآید و ... (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
▫️ و مرحوم مصطفوی هم این را به معنای علمی میداند که با نظر کردن حاصل میشود، خواه نظر کردن [ظاهری] چشم و خواه نظر کردن [باطنی] قلب؛ و همین دو مولفه (نظر + علم) را ممیزه این ماده از دو کلمه «نظر» و «علم» میداند که «نظر» مقید به علم نیست: «وَ تَراهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ وَ هُمْ لا يُبْصِرُونَ» (اعراف/۱۹۸) و «علم» هم مقید به «نظر» و دیدن نیست؛ اما «بصر» جایی است که این دو مولفه با هم لحاظ شده باشد و کاربرد آن در معنای غلظت هم شاید بدین جهت بوده که همواره اول چیزی که به چشم میآید جسم است که غلظتی دارد و کاربردش در خصوص سنگهای نرم و گچی هم به خاطر آن سفیدیای است که در آنها هست و به چشم میآید (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص280 )
▪️اما حسن جبل این معنای محوری را «امساک (نگه داشتن) یا التقاط (درهمآمیختن) در اثنای یک امر جمعشده ویا ممتد» معرفی کرده چنانکه در دیدن همه صورتها در چشم جمع میشود و بصیرت به معنای زره هم همین است و در خصوص سنگهای نرم هم در واقع سنگریزههایی درون گِل احاطه و نگه داشته شده است. (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۳۰)
▪️البته اغلب اتفاق نظر دارند که عموم کاربردهای قرآنی این ماده ناظر به همان دیدن و درک کردن است. برخی گفتهاند کلمه «بَصَر» (که جمع آن «أبصار» است) به خود چشم (که عمل دیدن را انجام میدهد) و نیز به قوه بینایی اطلاق میگردد؛ مانند «كَلَمْحِ الْبَصَرِ» (نحل/77) و «وَ إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ» (أحزاب/10)« فَما أَغْنى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لا أَبْصارُهُمْ» (أحقاف/26) -هرچند که مقصود دیدن با چشم باطنبین باشد؛ مانند «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ» (ق/22) یا «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى» (نجم/17) - ولی به درک قلبی و قوه درک قلبی علاوه بر «بصر» از تعبیر «بصیرة» هم استفاده میشود: «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي» (يوسف/108) «بَلِ الْإِنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ» (قيامة/14) که جمع آن «بصائر» است: «قَدْ جاءَكُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّكُم» (انعام/۱۰۴)
▫️و برای دیدن غالبا از فعل «أبصر» استفاده میشود اما برای درک قلبی هم از «ابصر» استفاده میشود و هم فعل ثلاثی مجرد (بصر) و گفتهاند حتی آنجا که فعل «بصر» که برای دیدن به کار میرود غالبا زمانی است که مساله در افق حس محدود نشود و درک قلبیای هم همراهش باشد: «رَبَّنا أَبْصَرْنا وَ سَمِعْنا» (سجدة/12) «وَ لَوْ كانُوا لا يُبْصِرُونَ» (يونس/43) «وَ أَبْصِرْ فَسَوْفَ يُبْصِرُونَ» (لصافات/179) «بَصُرْتُ بِما لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ» (طه/96) (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
هرچند برخی فرق این دو را در این میدانند که «ابصار» بر نظر کردن دقیق که با یک نحوه اشراف همراه و نتیجهاش حصول علم و معرفت باشد اطلاق میگردد و متعدی است در حالی که «بصر» [و نیز کلمه «بصیر»] لازم است و دلالت بر یک نحوه ثبوت و استمرار دارد؛ و به همین مناسبت است که کلمه «مبصر» و ابصار در مورد خداوند به کار نمیرود (إِنَّ الَّذينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ؛ اعراف/201) اما «بصیر» و «بصر» برای خداوند به کار میرود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص282-283 )
👇ادامه مطلب👇
@yekaye
ادامه بحث از ماده «بصر»
▪️اشاره شد که کلمه «بَصَر» (که جمع آن «أبصار» است) گاه به خود چشم اطلاق میگردد و البته برای خاص چشم از تعبیر «باصرة» هم استفاده میشود.
برخی توضیح دادهاند که کلمه «بَصَر» در واقع مصدر است که گاه در معنای اسم فاعل به کار میرود و اطلاق مصدر بر اسم فاعل غالبا نشاندهنده آن است که نظر به جهت حدوث و فعل است نه ذات [یعنی «چشم» از حیث دیدنش مورد نظر است نه از حیث خود ذات چشم]؛ و البته این احتمال هم هست که «بَصَر» (همانند حسن) صفت باشد به معنای «کسی که بصارتی دارد» و به این جهت هم بر چشم و هم بر قلب اطلاق گردد (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص280-281 ) و در تفاوت «بصر» با «عین» (= چشم) گفتهاند «عین» ابزار دیدن است؛ اما بصر، اسم برای خود دیدن است؛ لذا به کسی نابیناست میگویند: «عین» او کور (عمیاء) است، نه اینکه «بصر» او کور است. (الفروق في اللغة، ص۷۵ )
▪️ کلمه «مبصرة» هم مونث «مبصر» است به معنای چیزی است که بصیرت میدهد و مایه آگاهی است و دیدگان را روشن میکند: « فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً» (نمل/13) «وَ جَعَلْنا آيَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً» (إسراء/12) و گفتهاندن که گاه به معنای آنچه مایه عبرت است نیز به کار رفته است: «وَ لَقَدْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ مِنْ بَعْدِ ما أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ الْأُولى بَصائِرَ لِلنَّاسِ» (قصص/43) (مفردات ألفاظ القرآن، ص127-128 )
▪️این ماده گاهی به صورت صیغه تعجب (افعل ب) به کار میرود: «أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ» (کهف/26) «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنا» (مریم/38) که برای دلالت بر مبالغه و تعظیم است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص283 )
▪️کاربرد این ماده در باب استفعال: «فَسَتُبْصِرُ وَ يُبْصِرُونَ» (قلم/5) «وَ كانُوا مُسْتَبْصِرينَ» (عنکبوت/38) برای دلالت بر طلب بصیرت است؛
و البته گفتهاند که گاه تعبیر استبصار به نحو استعاری برای «ابصار» به کار میرود همان گونه که استجابت به معنای اجابت به کار میرود (مفردات ألفاظ القرآن، ص128 )
▫️و در فرق «بصیر» و «مستبصر» گفتهاند که بصیر به معنای کسی است که بینا و عالم به مطلبی است اما «مستبصر» کسی است که مطلب برایش یک نحوه پوشیدگی یا ابهام داشته و دنبال بصیرت راه افتاده و مثلا مطلب را برایش توضیح دادهاند که الان به بصیرت رسیده؛ و لذاست که در مورد خداوند تعبیر «بصیر» به کار میرود اما مستبصر خیر. (الفروق في اللغة، ص74 )
▪️برای متعدی کردن این معنا از باب تفعیل هم استفاده میشود: « وَ لا يَسْئَلُ حَمِيمٌ حَمِيماً؛ يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنيهِ» (معارج/10-11) که به معنای روشن کردن و آشکار کردن مطلب برای مخاطب است، گویی چشم طرف را به مساله مرود نظر باز میکنند و مصدر آن به صورت «تبصرة» هم در قرآن کریم به کار رفته است: «تَبْصِرَةً وَ ذِكْرى لِكُلِّ عَبْدٍ مُنيبٍ» (ق/8) (مفردات ألفاظ القرآن، ص128 ؛ التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص283 )
🔸اشاره شد که ماده «بصر» به یک نحوه به معنای «علم» دلالت دارد؛ تفاوت «بصر» و «علم» را در عام بودن علم نسبت به بصر معرفی کردند؛ خوب است اشاره کنیم که تفاوت «بصیرت» و «علم» را هم در این دانستهاند که بصیرت تکامل علم و معرفت به چیزی است؛ و لذا کلمه «بصیرت» هم برای خداوند به کار نمیرود (الفروق في اللغة، ص84 )
📿ماده «بصر» و مشتقات آن ۱۲۸ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
☀️۱) در روایتی از اهل بیت ع که در تفسیر و تاویل این آیات وارد شده - و فراز قبلی آن در بحث از آیه قبل (جلسه 1051، حدیث1 http://yekaye.ir/al-waqiah-56-84/) گذشت - آمده است:
«و شما آن هنگام مینگرید» به وصی او امیرالمومنین ع، که دوست و ولیّاش را به بهشت و دشمنش را به جهنم بشارت میدهد؛ «و ما به آن از شما نزدیکتریم» یعنی به امیرالمومنین ع از شما «ولی نمیبینید» یعنی نمیدانید.
📚تأويل الآيات الظاهرةص622
فِي حَدِيثِ أَحْمَدَ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْهُمْ ص قَالَ:
... «وَ أَنْتُمْ حِينَئِذٍ تَنْظُرُونَ» إِلَى وَصِيِّهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ يُبَشِّرُ وَلِيَّهُ بِالْجَنَّةِ وَ عَدُوَّهُ بِالنَّارِ؛ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ» يَعْنِي أَقْرَبُ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ مِنْكُمْ «وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» أَيْ لَا تَعْرِفُونَ.
@yekaye
☀️۲) در فرازی از دعای امام حسن ع در روز عرفه آمده است:
خدایا! چقدر تو به من نزدیکی؛ و چقدر من از تو دورم؛ و چقدر با من مهربانی کردی پس چه چیزی مرا از تو در حجاب برده است؟!
📚إقبال الأعمال، ج1، ص348
وَ مِنَ الدَّعَوَاتِ الْمُشَرَّفَةِ فِي يَوْمِ عَرَفَةَ دُعَاءُ مَوْلَانَا الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ صع:
... إِلَهِي مَا أَقْرَبَكَ مِنِّي وَ قَدْ أَبْعَدَنِي عَنْكَ وَ مَا أَرْأَفَكَ بِي فَمَا الَّذِي يَحْجُبُنِي عَنْك.
@yekaye
☀️۳) ابنابیالعوجاء از زنادقهای است که بارها با امام صادق ع بحث کرد. در فرازی از یکی از اینبحثها به مناسبت نکتهای که امام ع فرمود وی گفت: از خدا سخن به میان آوردی و مطلب را به کسی که غایب است احاله دادی!
فرمود: وای بر تو! چگونه غایب است کسی که همراه مخلوقش و شاهد است و به آنان «از رگ گردن نزدیکتر است» (ق/۱۶) سخنانشان را میشنود و خودشان را میبیند و پنهانشان را می داند.
ابن ابیالعوجاء گفت: آیا او در همهجا هست؟ اگر این طور است پس وقتی در آسمان باشد چگونه در زمین است؛ و وقتی در زمین باشد چگونه در آسمان است؟
فرمود: همانا مخلوقی را وصف کردی که وقتی از مکانی منتقل شود جایش در مکان دیگری باشد و مکان قبلی از او خالی گردد و در مکانی که اکنون بدانجا رفته از احوال مکانی که قبلا در آن بود بیخبر است؛ اما خداوند عظیم الشانِ مَلِکِ دیان چنان است که هیچ جایی از او خالی نیست و نه جایش در مکانی باشد و نه به مکانی نسبت به مکان دیگر نزدیکتر باشد.
📚الكافي، ج1، ص125-126
وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَمْرِو بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عِيسَى بْنِ يُونُسَ قَالَ: قَالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي بَعْضِ مَا كَانَ يُحَاوِرُهُ: ذَكَرْتَ اللَّهَ فَأَحَلْتَ عَلَى غَائِبٍ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ وَيْلَكَ كَيْفَ يَكُونُ غَائِباً مَنْ هُوَ مَعَ خَلْقِهِ شَاهِدٌ وَ إِلَيْهِمْ «أَقْرَبُ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ» يَسْمَعُ كَلَامَهُمْ وَ يَرَى أَشْخَاصَهُمْ وَ يَعْلَمُ أَسْرَارَهُمْ.
فَقَالَ ابْنُ أَبِي الْعَوْجَاءِ: أَ هُوَ فِي كُلِّ مَكَانٍ أَ لَيْسَ إِذَا كَانَ فِي السَّمَاءِ كَيْفَ يَكُونُ فِي الْأَرْضِ وَ إِذَا كَانَ فِي الْأَرْضِ كَيْفَ يَكُونُ فِي السَّمَاءِ؟
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِنَّمَا وَصَفْتَ الْمَخْلُوقَ الَّذِي إِذَا انْتَقَلَ عَنْ مَكَانٍ اشْتَغَلَ بِهِ مَكَانٌ وَ خَلَا مِنْهُ مَكَانٌ فَلَا يَدْرِي فِي الْمَكَانِ الَّذِي صَارَ إِلَيْهِ مَا يَحْدُثُ فِي الْمَكَانِ الَّذِي كَانَ فِيهِ فَأَمَّا اللَّهُ الْعَظِيمُ الشَّأْنِ الْمَلِكُ الدَّيَّانُ فَلَا يَخْلُو مِنْهُ مَكَانٌ وَ لَا يَشْتَغِلُ بِهِ مَكَانٌ وَ لَا يَكُونُ إِلَى مَكَانٍ أَقْرَبَ مِنْهُ إِلَى مَكَانٍ.
@yekaye
☀️۴) محمد بن مسلم روایت کرده که یکبار ابوحنیفه بر امام صادق ع وارد شد و گفت: پسرت موسی ع [= امام موسی کاظم ع] را دیدم که نماز میخواند و مردم از جلویش رد میشدند و مانع آنان نمیشد و میدانی که این کار چه اشکالی دارد!
امام صادق ع فرمود: بگویید موسی ع بیاید.
پس او را خبر کردند و امام ع فرمود: پسرم! ابوحنیفه میگوید تو نماز میگزاردی و مردم از جلویت رد میشدند و مانع آنان نمیشدی.
فرمود: بله پدرجان! همانا کسی که من برایش نماز میگزاردم از آنان [که از جلوی من رد میشدند] به من نزدیکتر بود چنانکه خداوند عز و جل میفرماید: و ما از رگ گردن به او نزدیکتریم» (ق/۱۶).
پس امام صادق ع او را به خود چسباند و فرمود: پسرم! پدر و مادرم به فدایت، ای خزانهدار اسرار!
📚الكافي، ج3، ص297
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ رَفَعَهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ:
دَخَلَ أَبُو حَنِيفَةَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لَهُ: رَأَيْتُ ابْنَكَ مُوسَى ع يُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْهِ فَلَا يَنْهَاهُمْ وَ فِيهِ مَا فِيهِ!
فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: ادْعُوا لِي مُوسَى.
فَدُعِيَ فَقَالَ لَهُ: يَا بُنَيَّ إِنَّ أَبَا حَنِيفَةَ يَذْكُرُ أَنَّكَ كُنْتَ تُصَلِّي وَ النَّاسُ يَمُرُّونَ بَيْنَ يَدَيْكَ فَلَمْ تَنْهَهُمْ؟!
فَقَالَ: نَعَمْ يَا أَبَةِ إِنَّ الَّذِي كُنْتُ أُصَلِّي لَهُ كَانَ أَقْرَبَ إِلَيَّ مِنْهُمْ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ».
قَالَ فَضَمَّهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى نَفْسِهِ، ثُمَّ قَالَ: يَا بُنَيَّ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي يَا مُودَعَ الْأَسْرَارِ.
@yekaye
📚۵) از امام صادق ع روایت شده است که فرمودند:
شخصی در بستر مرگ افتاد و به رسول الله ص گفتند مرگ به سراغ فلانی آمده است.
پس رسول الله ص برخاست و عدهای از اصحابش هم همراهش رفتند تا نزد وی رسیدند و او بیهوش افتاده بود.
آنگاه رسول الله ص فرمود: ای ملک الموت! از این مرد دست بردار تا سوالی از او بپرسم.
پس وی به هوش آمد و رسول الله ص فرمود: چه دیدی؟
گفت: سفیدی فراوان و سیاهی فراوانی دیدم.
فرمود: کدام به تو نزدیکتر بود؟!
گفت: سیاهی!
رسول الله ص فرمود: بگو: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ: خدایا این خیل معصیتها را بر من ببخش و آن اندک طاعات را از من قبول فرما».
وی این را گفت و دوباره از هوش رفت. رسول الله دوباره فرمود: ای ملک الموت! بر او تخفیفی بده تا باز از او سوالی بپرسم.
وی دوباره به هوش آمد و حضرت فرمود: چه دیدی؟
گفت: سفیدی فراوان و سیاهی فراوانی دیدم.
فرمود: کدام به تو نزدیکتر بود؟!
گفت: سفیدی!
رسول الله ص فرمود: خداوند این رفیقتان را مورد مغفرت قرار داد.
امام صادق ع در ادامه فرمود: هنگامی که نزد شخص در حال احتضاری بودید این سخنان را به او بگویید که او بگوید.
📚الكافي، ج3، ص124-125
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ بْنِ أَبِي سَلَمَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:
حَضَرَ رَجُلًا الْمَوْتُ. فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ فُلَاناً قَدْ حَضَرَهُ الْمَوْتُ.
فَنَهَضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ مَعَهُ أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِهِ حَتَّى أَتَاهُ وَ هُوَ مُغْمًى عَلَيْهِ.
قَالَ فَقَالَ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ كُفَّ عَنِ الرَّجُلِ حَتَّى أَسْأَلَهُ.
فَأَفَاقَ الرَّجُلُ. فَقَالَ النَّبِيُّ ص مَا رَأَيْتَ؟
قَالَ رَأَيْتُ بَيَاضاً كَثِيراً وَ سَوَاداً كَثِيراً.
قَالَ فَأَيُّهُمَا كَانَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ؟
فَقَالَ السَّوَادُ!
فَقَالَ النَّبِيُّ ص: قُلِ «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الْكَثِيرَ مِنْ مَعَاصِيكَ وَ اقْبَلْ مِنِّي الْيَسِيرَ مِنْ طَاعَتِكَ».
فَقَالَهُ ثُمَّ أُغْمِيَ عَلَيْهِ. فَقَالَ ص: يَا مَلَكَ الْمَوْتِ خَفِّفْ عَنْهُ حَتَّى أَسْأَلَهُ.
فَأَفَاقَ الرَّجُلُ؛ فَقَالَ مَا رَأَيْتَ؟
قَالَ رَأَيْتُ بَيَاضاً كَثِيراً وَ سَوَاداً كَثِيرا.
قَالَ فَأَيُّهُمَا كَانَ أَقْرَبَ إِلَيْكَ؟
فَقَالَ الْبَيَاضُ!
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: غَفَرَ اللَّهُ لِصَاحِبِكُمْ.
قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: إِذَا حَضَرْتُمْ مَيِّتاً فَقُولُوا لَهُ هَذَا الْكَلَامَ لِيَقُولَهُ.
@yekaye