☀️۳) حارث اعور روایت کرده است: بر امیرالمومنین ع وارد شدم و عرض کردم: یا امیرالمومنین! وقتی نزد شما هستیم چیزهایی میشنویم که دینمان را بدان محکم میکنیم؛ و وقتی از نزد شما میرویم مطالب مختلف و آشفتهای میشنویم که نمیدانیم مقصود چیست.
فرمود: آیا آنها واقع شد؟
گفتم: بله.
فرمود: از رسول الله ص شنیدم ه میفرمود: جبرئیل سراغم آمد و گفت: ای محمد! در امت تو فتنهای رخ خواهد داد. پرسیدم: راه خروج از آن چیست؟ گفت: کتاب الله؛ که در آن است هر خبری که پیش از شما بوده و هر خبری که بعد از شما رخ دهد و هر حکمی که بین شما باید واقع شود؛ «و آن قاطع و روشنگر است؛ و قطعا شوخى نيست» (برگرفته از طارق/۱۳-14)؛ کسی که آن را برگیرد ولی به غیر آن عمل کند خداوند وی را درهم کوید؛ و کسی که هدایت را از غیر او بجوید خداوند گمراهش کند؛ و آن ریسمان محکم خداوند است؛ و آن ذکر حکیم است؛ و آن صراط مستقیم است که هواهای نفسانی آن را به بیراهه نکشاند، و زبانها آن را نپوشاند، و با رد کردن گرد و غبار کهنگی و مندرس شدن بر آن ننشیند، و عجایبش تمام نشود، و عالمان از آن سیر نشوند؛ آن همان است که جنیان وقتی آن را شنیدند نتوانستند از بیان این مطلب خودداری کنند که بگویند: «ما قرآن عجیبی شنیدهایم که به راه رشد هدایت میکند» (جن/۱). کسی که بر اساس آن سخن گوید تصدیق شود و کسی که بدان عمل کند پاداش گیرد و کسی که بدان چنگ زند «به صراط مستقیم هدایت شده است» (آل عمران/۱۰۱)؛ آن همان کتاب نفوذناپذیری است که «باطل از پیش و پس بدان راه نیابد؛ نازلشدهای از جانب حکیم و حمید است» (فصلت/۴۲).
📚تفسير العياشي، ج1، ص3
عَنْ يُوسُفَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ رَفَعَهُ إِلَى الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ قَالَ:
دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّا إِذَا كُنَّا عِنْدَكَ سَمِعْنَا الَّذِي نَسُدُّ بِهِ دِينَنَا وَ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ سَمِعْنَا أَشْيَاءَ مُخْتَلِفَةً مَغْمُوسَةً لَا نَدْرِي مَا هِيَ!
قَالَ: أَ وَ قَدْ فَعَلُوهَا؟
قُلْتُ: نَعَمْ.
قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ: أَتَانِي جَبْرَئِيلُ فَقَالَ: يَا مُحَمَّدُ سَيَكُونُ فِي أُمَّتِكَ فِتْنَةٌ! قُلْتُ: فَمَا الْمَخْرَجُ مِنْهَا؟ فَقَالَ: كِتَابُ اللَّهِ، فِيهِ بَيَانُ مَا قَبْلَكُمْ مِنْ خَبَر [خَيْرٍ] وَ خَبَرُ مَا بَعْدَكُمْ وَ حُكْمُ مَا بَيْنَكُمْ، وَ هُوَ الْفَصْلُ لَيْسَ بِالْهَزْلِ، مَنْ ولاه [وَلِيَهُ] مِنْ جَبَّارٍ فَعَمِلَ بِغَيْرِهِ قَصَمَهُ اللَّهُ، وَ مَنِ الْتَمَسَ الْهُدَى فِي غَيْرِهِ أَضَلَّهُ اللَّهُ، وَ هُوَ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ، وَ هُوَ الذِّكْرُ الْحَكِيمُ، وَ هُوَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، لَا تزيغه [تُزَيِّفُهُ] الْأَهْوَاءُ، وَ لَا تُلَبِّسُهُ الْأَلْسِنَةُ وَ لَا يَخْلُقُ علی [عَنِ] الرَّدِّ وَ لَا تَنْقَضِي عَجَائِبُهُ وَ لَا يَشْبَعُ مِنْهُ الْعُلَمَاءُ، هُوَ الَّذِي لَمْ تُكِنَّهُ الْجِنُّ إِذَ سَمِعَهُ أَنْ قَالُوا: «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ». مَنْ قَالَ بِهِ صُدِّقَ، وَ مَنْ عَمِلَ بِهِ أُجِرَ، وَ مَنِ اعْتَصَمَ بِهِ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ هُوَ الْكِتَابُ الْعَزِيزُ الَّذِي «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيد».
@yekaye
☀️۴) مرحوم آمدی در کتاب ارزشمند غرر الحکم و دررالکلم احادیث متعددی از امیرالمومنین درباره خشیت از خداوند آورده است؛ که برخی از آنها در ادامه تقدیم میشود (شمارههایی که بعد از متن عربی حدیث آمده به ترتیب شماره جلد و صفحه بر اساس اصل کتاب «غرر الحكم و درر الكلم» است):
☀️أ. داناترین مردم به خداوند کسی است که بیشترین خشیت را در قبال او دارد.
☀️ب. سبب خشیت، علم است.
☀️ج. غایت معرفت، خشیت است؛ غایت معرفت، خوف از خداوند سبحان است.
☀️د. هنگامی که علم کسی فزونی یابد ادبش فزونی مییابد و خشیتش نسبت به خداوند چندبرابر شود.
☀️ه. خشیت از عذاب خداوند خصلت تقواپیشگان است.
☀️و. هرکس علمش به خداوند عظیمترست، خوفش از خداوند سبحان شدیدتر است
☀️ز. کسی که خشیت خدا داشته باشد علمش کامل شده است.
☀️ح. تعجب میکنم از کسی که خدا را شناخت چگونه خوفش شدت نگرفته است.
☀️ط. خشیت برای عالم بودن کافی است. علمی همچون خشیت نیست.
☀️ي. خشیت خصلت نیکبختان است.
☀️ك. بهترین عبادت خشیت است.
☀️ل. گریه از خشیت خداوند دل را نورانی میکند و انسان را از دور و بر گناه گشتن، حفظ میکند.
☀️م. گریه از خشیت خداوند کلید رحمت است.
☀️ن. گریه از خشیت خداوند گناهان را ذوب میکند؛ گریه بنده از خشیت خداوند گناهان وی را ذوب میکند.
📚تصنيف غرر الحكم و درر الكلم، ص63 و ۱۹۰-۱۹۲
☀️أ. أَعْلَمُ النَّاسِ بِاللَّهِ أَكْثَرُهُمْ خَشْيَةً لَهُ (430/2).
☀️ب. سَبَبُ الْخَشْيَةِ الْعِلْمُ (124/4).
☀️ج. غَايَةُ الْمَعْرِفَةِ الْخَشْيَةُ (371/4)؛
غَايَةُ الْعِلْمِ الْخَوْفُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ (375/4).
☀️د. إِذَا زَادَ عِلْمُ الرَّجُلِ زَادَ أَدَبُهُ وَ تَضَاعَفَتْ خَشْيَتُه لِرَبِّهِ (193/3).
☀️ه. الْخَشْيَةُ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ شِيمَةُ الْمُتَّقِينَ (41/2).
☀️و. أَعْظَمُ النَّاسِ عِلْماً أَشَدُّهُمْ خَوْفاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ (428/2).
☀️ز. مَنْ خَشِيَ اللَّهَ كَمُلَ عِلْمُهُ (180/5).
☀️ح. عَجِبْتُ لِمَنْ عَرَفَ اللَّهَ كَيْفَ لَا يَشْتَدُّ خَوْفُهُ (338/4).
☀️ط. كَفَى بِالْخَشْيَةِ عِلْماً (574/4)؛
لَا عِلْمَ كَالْخَشْيَةِ (351/6).
☀️ي. الْخَشْيَةُ شِيمَةُ السُّعَدَاءِ (156/1).
☀️ك. نِعْمَ الْعِبَادَةُ الْخَشْيَةُ (157/6).
☀️ل. بُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُنِيرُ الْقَلْبَ وَ يَعْصِمُ مِنْ مُعَاوَدَةِ الذَّنْبِ (111/2).
☀️م. الْبُكَاءُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ (121/2).
☀️ن. بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ تُمَحَّصُ الذُّنُوبُ (240/3)؛
بُكَاءُ الْعَبْدِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ يُمَحِّصُ ذُنُوبَهُ (262/3).
@yekaye
☀️۵) از امام صادق ع روایت شده که رسول الله ص فرمودند:
هر چشمی روز قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمی که از خشیت خداوند گریسته است؛ و چشمی که در راه خداوند شب تا صبح بیدار مانده؛ و چشمی که از محرمات الهی دیده فرو انداخته است.
وباز رسول الله ص فرمودند: خوشا به حال کسی که خداوند به او نگریست در حالی که وی از خشیت خداوند گریان بود به خاطر گناهی که جز خداوند کسی از آن خبر نداشت.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص177
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا ثَلَاثَةَ أَعْيُنٍ عَيْنٌ بَكَتْ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ بَاتَتْ سَاهِرَةً فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ عَيْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ.
وَ قَالَ ص: طُوبَى لِصُورَةٍ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْهَا تَبْكِي عَلَى ذَنْبٍ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ لَمْ يَطَّلِعْ عَلَى ذَلِكَ الذَّنْبِ غَيْرُهُ.
📚فراز پایانی این روایت با سند دیگری نیز در ص۱۶۷ همین کتاب آمده است.
@yekaye
☀️۶) از امام باقر ع روایت شده است که اززمره مطالبی که در مناجات حضرت موسی با خداوند در کوه طور رد و بدل شد این است که:
خداوند فرمود: ای موسی! به قومت ابلاغ کن که کسی همچون گریهکنندگان از خشیت من به من تقرب نجوید؛ و کسی همچون عبادتپیشگانی عبادتم را نکند که با ورع از محرماتم مرا عبادت میکنند؛ و کسی همچون زینتدادهشدگانی زینت داده نشود که با زهد در دینا نسبت بدانچه بدان نیازی ندارند زینت یافتهاند.
موسی گفت: ای گرامیترین گرامیان! چه پاداشی به هریک خواهی داد؟
فرمود: اما تقربجویندگان به من که با گریه از خشیت من تقرب میجویند آنان در رفیق الاعلی هستند که کسی همرتبه آنان نیست؛ اما عبادتپیشگانی که با خودداری از محرمات عبادتم میکنند من در قیامت اعمال مردم را وارسی میکنم اما اعمال آنها را از روی حیا تفتیش نخواهم کرد؛ و اما کسانی که با زهد در دنیا به من تقرب میجویند بهشتم را ارزانیشان میدارم که هرجایی از آن را خواستند بر آن گام نهند و هرجایی از آن را خواستند برای سکونت خود برگیرند (اشاره به آیه ۷۴ سوره زمر).
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص172
أَبِي ره قَالَ حَدَّثَنِي سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو أَيُّوبَ عَنِ الْوَصَّافِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ:
فِيمَا نَاجَى بِهِ اللَّهُ مُوسَى ع عَلَى الطُّورِ أَنْ: يَا مُوسَى أَبْلِغْ قَوْمَكَ أَنَّهُ مَا يَتَقَرَّبُ إِلَيَّ الْمُتَقَرِّبُونَ بِمِثْلِ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي؛ وَ مَا تَعَبَّدَ إِلَيَّ الْمُتَعَبِّدُونَ بِمِثْلِ الْوَرَعِ عَنْ مَحَارِمِي؛ وَ لَا تَزَيَّنَ لِيَ الْمُتَزَيِّنُونَ بِمِثْلِ الزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا عَمَّا بِهِمُ الْغِنَى عَنْهُ.
قَالَ فَقَالَ مُوسَى ع: يَا أَكْرَمَ الْأَكْرَمِينَ فَمَا ذَا أَثَبْتَهُمْ عَلَى ذَلِكَ؟
فَقَالَ: يَا مُوسَى أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَتِي فَهُمْ فِي الرَّفِيقِ الْأَعْلَى لَا يُشَارِكُهُمْ فِيهِ أَحَدٌ؛ وَ أَمَّا الْمُتَعَبِّدُونَ إِلَيَّ بِالْوَرَعِ مِنْ مَحَارِمِي فإن [فَإِنِّي] أُفَتِّشُ النَّاسَ عَلَى أَعْمَالِهِمْ وَ لَا أُفَتِّشُهُمْ حَيَاءً مِنْهُمْ؛ وَ أَمَّا الْمُتَقَرِّبُونَ إِلَيَّ بِالزُّهْدِ فِي الدُّنْيَا فَإِنِّي أَمْنَحُهُمُ الْجَنَّةَ بِحَذَافِيرِهَا يتبوءوا [يَتَبَوَّءُونَ] مِنْهَا حَيْثُ شاء [يَشَاءُونَ].
@yekaye
.
1️⃣ «وَ هُوَ يَخْشى»
این آیه توصیف حال و روز آن نابینایی است که خدمت پیامبر ص رسید که او در حالی خدمت پیامبر ص شتافت که خشیت داشت.
آیه درباره اینکه او از چه چیزی خشیت داشت ساکت است؛
و اغلب مفسران بر این باورند که مقصود، خشیت از خداست، چرا که اساسا تذکر پیامبر ص در کسی اثرگذار است که اهل خشیت از خداوند باشد، چنانکه فرمود: «ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى، إِلَّا تَذْكِرَةً لِمَنْ يَخْشى: قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى، جز اينكه تذکرى باشد براى هر كه خشیت دارد.» (طه/3) و نیز فرمود: «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى: به زودى كسى كه خشیت دارد متذكر مىشود» (أعلى/10)
📚مجمع البيان، ج10، ص665 ؛ الميزان، ج20، ص201
و این آیه میخواهد بفرماید این نابینایی که خدمت تو آمد اهل خشیت بود، که زمینه قبول تذکر در او بالاست، در حالی که آن ثروتمند احساس بینیازی و استغنا میکرد و زمینه پذیرش در او پایین بود.
اما برخی از مفسران، علاوه بر این، احتمالات دیگری را هم مطرح کردهاند؛ مانند اینکه: از کفار و اینکه تحت آزار آنان قرار بگیرد میترسید (یعنی به نزد پیامبر پناه آورده بود)؛ و احتمال خیلی ضعیفتری که مطرح کردهاند این است که چون نابینا بود و کسی دستش را نگرفته بود و با سرعت میآمد، از زمین خوردن میترسید!!!
📚مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ؛ البحر المحيط، ج10، ص408 ؛ الكشاف، ج4، ص702
@yekaye
#عبس_9
.
4️⃣ «أَمَّا مَنِ اسْتَغْنىَ ... وَ أَمَّا مَن جَاءَكَ يَسْعَى، وَ هُوَ يَخْشىَ»
در این آیات دو نمونه از مواجهه انسانها با پیامبر ص (به عنوان برترین دعوتکننده به خدا) مطرح شده است که به نظر میرسد دو سر طیف باشد و همه افراد در این طیف قرار میگیرند:
عدهای که در مقابل پیامبر ص و دعوت دین احساس بینیازی میکنند؛ و
عدهای که با شتاب و در حالی که خشیت خدا در دل دارند به سوی ایشان میشتابند تا از ایشان بهرهمند شوند.
و ظاهرا خداوند با مذمت توجه کردن به گروه نخست، و تشویق توجه به گروه اخیر، میخواهد
هم به دعوتکنندگان تذکر دهد که سرمایهگذاری اصلیتان باید روی کسانی باشد که خودشان مشتاقند ولو در ظاهر اعتباری نداشته باشند؛ و
هم به افرادی که سراغ دین میروند غیرمستقیم تفهیم کند که اگر با خشیت و با روی خوش و شتابان سراغ دین رفتید امیدی هست که بهرهمند شوید نه اینکه با غرور و تکبر و احساس بینیازی با دین مواجه شوید.
@yekaye
#عبس_9
🔹تلَهَّى
▪️کلمه «تلهی» را عموما از همان ماده «لهو» دانستهاند؛ و در برابر کسانی که گفتهاند این از ماده «لهی» است پاسخ داده شده که درست است که کلماتی که معتل اللام با حرف واو باشند در حالتی که که حرف ما قبل عله مکسورباشد فعل آنها به صورت «ی» میآید (مثل شقی یشقی) اما در حالت مصدری دوباره با حرف «و» نوشته میشوند و اگر این ماده در حالت مصدری با حرف یاء میآمد میشد گفت که ریشهاش «لهی» است.
📚البحر المحيط، ج10، ص408
▪️در هر صورت کلمات ساخته شده از این ماده بسیار متنوع است: از «لهو» به معنای هر چیزی که از طریق تحریک هوای نفس و طرب انسان را به خود مشغول کند، گرفته تا «لهو» به معنای «زن»، ویا «لَهَاة» به معنای «زبان کوچک» (زائده گوشتیای که در انتهای سقف دهان آویزان است) و «لُهْوَة» به معنای دانههایی که داخل دهانه سنگ آسیاب میاندازند تا آرد شود، و یا «لُهَى» به معنای برترین و نابترین پاداشها (که مفرد آن «لُهْوَة» و «لُهْيَة» است) از این ماده گرفته شده است.
📚كتاب العين، ج4، ص87-88
▪️همین تنوع موجب شده که برخی همچون ابن فارس دو اصل را برای این ماده قائل شوند:
▫️یکی هر آنچه که انسان را از چیزی به چیز دیگر مشغول کند، و
▫️دیگری همان معنای پرتاب کردن چیزی با دست است و توضیح دادهاند که علاوه بر کلمه «لُهْوَة» که معنای اصلی این حالت دوم است، بخشش زیاد و دلچسب هم از این بابت که یک نحوه پرتاب کردن با دست است چنین نامیده شده و زبان کوچک هم از باب تشبیهش به دسته آسیاب که از آنجا این دانهها داخل آن ریخته میشود چنین نامیده شده است
📚معجم المقاييس اللغة، ج۵، ص۲۱۳
◾️اما اغلب کوشیدهاند یک معنای جامع برای اینها بیابند:
▪️راغب اصفهانی (و ظاهرا به تبع وی، ابوحیان در البحر المحيط، ج10، ص408 ) همان معنای اولی که ابن فارس گفت را با این توضیح محور قرار داده که «لهو» هر چیزی است که انسان را از کاری که به وی مربوط میشود و برایش اهمیت دارد، به خود مشغول کند: «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ» (محمد/36)، «وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» (عنكبوت/64) و وجه تسمیه «لَهْوَة» را این میداند که آسیاب را به خود مشغول میکند و هدیه و عطیه را هم از باب تشبیه به «لهوة» چنین نامیدهاند.
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص۷۴۸
▪️در مقابل، حسن جبل به معنای دومی که ابن فارس مطرح کرده بیشتر متمایل است؛ یعنی بر این باور است که معنای محوری این ماده «انداختن و رها کردن چیزی در یک عرصه باز است» همانند زبان کوچک یا انداختن دانه در میانه سنگ آسیاب؛ و «لهو» به معنای سرگرم شدن به چیزی و غافل شدن از سایر امور هم از باب اینکه شبیه فرو افتادن در چیزی است بدون اینکه به جایی بند باشد چنین نامیده شده است.
📚المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۲۰۰۵
▪️اما مرحوم مصطفوی اساسا تحلیل متفاوتی دارد؛ وی اصل این ماده را هر آنچیزی میداند که انسان به آن یک نحوه تمایل دارد و یک لذتی را در آن جستجو میکند بدون اینکه به نتیجه کار توجه داشته باشد؛ و بر این باور است که مشغول شدن به چیزی و مانند آن از لوازم و آثار آن است نه معنای کلمه؛ و نیز بر این باور است که کلماتی که در معنای پرتاب کردن دانه در سنگ آسیاب و امثال آن به کار رفته برگرفته از ماده «لهی» است که با «لهو» تفاوت اندکی دارد؛ و سعی کرده تمام کاربردهای قرآنی کلمه «لهو» را با این توضیح شرح دهد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247-249
▪️این ماده، در قرآن کریم در حالت ثلاثی مجرد در قرائت حفص از عاصم فقط به صورت مصدر (لهو) ویا اسم فاعل «لاهِيَةً قُلُوبُهُمْ» (انبیاء/۳) به کار رفته است (در بخش اختلاف قرائات دیدیم که در سایر قرائات به صورت فعل ثلاثی مجرد هم به کار رفته بود)؛ اما در ابواب افعال و تفعل به صورت فعل به کار رفته است.
▪️وقتی به باب افعال میرود متعدی میشود به معنای کسی را در لهو قرار دادن و به خود سرگرم نمودن است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج10، ص247 ) مانند: «أَلْهاكُمُ التَّكاثُرُ» (تکاثر/1)، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه» (منافقون/۹)، «رِجالٌ لا تُلْهيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» (نور/۳۷)، «ذَرْهُمْ يَأْكُلُوا وَ يَتَمَتَّعُوا وَ يُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ» (حجر/3)
▪️اما وقتی در باب تفعل به کار میرود به معنای خود را به بیخیالی زدن و خود را به چیزی سرگرم نمودن است: «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى» (عبس/10).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیحات کلمه «تلهی»
🔸سه کلمه «عبث» و «لهو» و «لعب» به هم نزدیکاند، و در مورد هرسه در قرآن کریم، این تعبیر که «خلقت خدا این گونه نیست»، به کار رفته است: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ (مومنون/۱۱۵) ؛ «لَوْ أَرَدْنا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْواً لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنَّا إِنْ كُنَّا فاعِلينَ» (انبیاء/۱۷)؛ «وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما لاعِبينَ (انبیاء/۱۶؛ دخان/۳۸).
در تفاوت آنها اختلاف نظر است.
▪️عسکری بر این باور است که:
«عبث» درجایی است که کار کاملا به صورت غیرارادی وناخودآگاه انجام میشود [مثلا کسی که با ریشش بازی میکند] اما در لهو و لعب میتواند یک نحوه حالت ارادی هم داشته باشد.
«لعب» کاری است که انگیزه اصلی آن لذت بردن است و دغدغهای در قبال حکیمانه بودن آن (به ثمره خاصی رسیدن) وجود ندارد (مانند بازی اطفال، که اصلا درکی از حکمت ندارند و صرفا برای لذت بازی میکنند)؛
و «لهو» آن سرگرمی است که انسان را از برنامه اصلی خود بازمیدارد.
و البته هر لهوی لعب هست، اما «لعب» میتواند «لهو» نباشد (مانند اینکه کسی بخواهد با بازی کردن، مطلب خاصی را به بچهای آموزش دهد)
📚الفروق في اللغة، ص۲۴۸
▪️اما مرحوم مصطفوی (که علاوه بر سه کلمه فوق، درباره تفاوت اینها با «لغو» و «مزاح» و «باطل» هم سخن گفته) بر این باور است که:
«عبث» آن کاری است که غرض عقلایی و فایده هدفمندی از آن نباشد؛ و
«لعب» مشغول شدن به کاری است که لذتبخش است بدون هیچ گونه توجهای به نتیجه و فایده آن؛ و
«لهو» چیزی است که انسان بدان تمایل دارد و از آن لذت میبرد بدون اینکه به نتیجهاش توجه کند؛ و
«لغو» هم انجام کاری است که قابل اعتنا نباشد و بدون تامل و فکر صورت گرفته باشد؛ و
«مزاح» صرف کاری است که برای انس گرفتن و شوخی کردن انجام میشود؛ و
«باطل» نقطه مقابل حق است و چیزی است که ثبات و تحققی نداشته باشد.
📚التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۸، ص۱۱
📿این ماده و مشتقات آن ۱۶ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
📖اختلاف قرائت
🔹عنْهُ / عَنْهُو
در قرائت اهل مکه (ابنکثیر) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) این کلمه هنگام وصل به کلمه بعدی به صورت «عنهو» تلفظ میشود.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹عنْهُ تَلَهَّى / عَنْهو تّلَهّى
در روایتی بزی از قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و برخی دیگر از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت مشدد قرائت میشود؛ که آن طور که ابوحیان توضیح داده در این صورت کلمه «تلهی» در اصل به صورت تتلهی بوده که دو تاء آن در هم ادغام شده است؛ و در فراز بعد توضیحش میآید.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ الکامل المفصل فی القراءات الأربعة عشر، ص۵۸۵
🔹تلَهَّى / تّلَهّى / تُلَهَّى / تتلَهّى / تَلْهَى / تُلْهَى
▪️این کلمه در اغلب قرائات به صورت «تَلَهَّى» قرائت شده است که در اصل «تَتَلَهَّى» بوده که یک تاءآن از باب تخفیف در کلام حذف شده است؛ و اگرچه در روایت قنبل از ابن کثیر (قاری مکه) نیز به همین صورت قرائت شده است؛
▪️اما چنانکه اشاره شد در روایتی دیگر از ابن کثیر (روایت بزی) و برخی از روایات غیر مشهور از وی (روایت ابن فلیح) و برخی قراءات اربعه عشر (ابن محیصن) در هنگام اتصال عنه به تلهی، حرف تاء به صورت تاءمشدد قرائت شده است؛
▪️در برخی از قراءات عشر (ابوجعفر یزید بن قعقاع) و روایتی از امام باقر ع به صورت فعل مجهول «تُلَهَّى» قرائت شده؛
▪️در برخی قرائات غیرمشهور (ابن مسعود و أبوالجوزاء و طلحة) هر دو تاء به صورت آشکار قرائت شده است: «تتلَهّى»؛
▪️و البته از طلحه قرائت این کلمه به صورت فعل ثلاثی مجرد: «تَلْهَى» نیز روایت شده است؛ که این قرائت از برخی از طرق عاصم (قراءة حلواني از عصمه از روایت شعبه از عاصم از طريق الداني، و نیز نزد صفراوي) هم روایت شده است؛
▪️و در برخی قرائات غیرمشهور دیگر (أُبَي و ابن سميفع و جحدري) نیز به صورت فعل ثلاثی مجرد مجهول: «تُلْهَى» قرائت شده است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۰۶ ؛ مجمع البيان، ج10، ص662 ؛ کتاب القراءات (سیاری)، ص۱۷۲ ؛ البحر المحيط، ج10، ص408 ؛ المغنی فی القراءات، ص۱۹۹۰
@yekaye
☀️۱) امیرالمومنین ع به مناسبتی حکایتی را تعریف میکنند که در فرازی از آن از پیامبر اکرم ص حدیثی روایت میکنند درباره اینکه چگونه فرشتگان از سویی و لشکریان شیطان از سوی دیگر در روز اول شعبان به سوی مردم گسیل میشوند و درخت طوبی در بهشت و درخت زقوم در جهنم شاخههایشان را آماده میکنند که برخی از افراد با کارهای مختلف به شاخههای این دو درآویزند و وارد بهشت یا جهنم شوند. فرازهایی از این حدیث نبوی بدین قرار است:
سپس رسول الله ص فرمود: به کسی که مرا به حق به نبوت مبعوث کرد سوگند، همانا هرکسی به سراغ دری از درهای بدی و عصیان در این روز برود به شاخهای از شاخههای درخت زقوم درآویخته است که او را به جهنم ببرد.
[سپس رسول الله ص برخی از این امور بد و معصیت را برمیشمرند از جمله]
و کسی که در این روز فقیر ضعیفی سراغش بیاید که بد حال بودن وی را میداند و بدون اینکه ضرری به خودش برسد میتواند حال او را تغییر دهد و کسی هم نیست که این کار را عهدهدار شود و با این حال وی را به حال خود رها کند که ضایع شود و به فلاکت افتد و دست او را نگیرد پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که بدکاری نزد وی عذر تقصیر آورد و او عذرش را نپذیرد و به اندازه عقوبت بدیاش هم بسنده کند بلکه بیش از آن وی را عقوبت کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که همسایهاش بمیرد و وی از باب خوار شمردن وی در تشییع جنازهاش شرکت نکند، پس به شاخهای از آن درآویخته است؛
و کسی که از مصیبتدیدهای رویگردان شود و از باب حقیر و کوچک شمردن وی، به وی بیاعتنایی کند، پس به شاخهای از آن درآویخته است. ...
📚التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، ص647-648
وَ لَقَدْ مَرَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع عَلَى قَوْم ... ثُمَّ قَالَ لَهُمْ وَ نَادَاهُم:
لَقَدْ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ ص جَيْشاً ذَاتَ يَوْمٍ إِلَى قَوْمٍ مِنْ أَشِدَّاءِ الْكُفَّارِ، فَأَبْطَأَ عَلَيْهِ خَبَرُهُمْ، وَ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِهِمْ. وَ قَالَ: لَيْتَ [لَنَا] مَنْ يَتَعَرَّفُ أَخْبَارَهُمْ، وَ يَأْتِينَا بِأَنْبَائِهِمْ...
... ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَ إِنَّ مَنْ تَعَاطَى بَاباً مِنَ الشَّرِّ وَ الْعِصْيَانِ فِي هَذَا الْيَوْمِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْ أَغْصَانِ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ فَهُوَ مُؤَدِّيهِ إِلَى النَّارِ.
... وَ مَنْ جَاءَهُ فِي هَذَا الْيَوْمِ فَقِيرٌ ضَعِيفٌ يَعْرِفُ سُوءَ حَالِهِ، وَ هُوَ يَقْدِرُ عَلَى تَغْيِيرِ حَالِهِ مِنْ غَيْرِ ضَرَرٍ يَلْحَقُهُ، وَ لَيْسَ هُنَاكَ مَنْ يَنُوبُ عَنْهُ وَ يَقُومُ مَقَامَهُ، فَتَرَكَهُ يُضَيَّعُ وَ يَعْطَبُ، وَ لَمْ يَأْخُذْ بِيَدِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ مُسِيءٌ، فَلَمْ يَعْذِرْهُ، ثُمَّ لَمْ يَقْتَصِرْ بِهِ عَلَى قَدْرِ عُقُوبَةِ إِسَاءَتِهِ، بَلْ أَرْبَى عَلَيْهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
... وَ مَنْ مَاتَ جَارُهُ، فَتَرَكَ تَشْيِيعَ جَنَازَتِهِ تَهَاوُناً بِهِ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ.
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ مُصَابٍ، وَ جَفَاهُ إِزْرَاءً عَلَيْهِ، وَ اسْتِصْغَاراً لَهُ، فَقَدْ تَعَلَّقَ بِغُصْنٍ مِنْهُ...
@yekaye
.
1️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
در این آیه خداوند دارد مخاطب خود را مواخذه میکند که چرا از پاسخگویی به آن فرد ضعیف و نابینا که البته با اشتیاق آمده و خشیت خدا در دل دارد خود را مشغول به دیگری کرده است (مجمع البيان، ج10، ص665 ). با اینکه میتوانست بفرماید: «فتتلهی عنه» چرا جمله را به صورت جمله اسمیه آورد و بر ضمیر «أنت» تاکید کرد؟
🌴الف. برای مسجل کردن عتاب و تثبیت آن (الميزان، ج20، ص201 )؛
و بفرماید از مثل تو به طور خاص سزاوار نیست که از چنین کسی غافل گردد (الكشاف، ج4، ص702 ؛ مفاتيح الغيب، ج31، ص54 ).
🌴ب. ...
@yekaye
#عبس_10
.
2️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تُلَهَّى»
در قسمت اختلاف قراءات اشاره شد یکی از قراءات این آیه، قرائت کلمه «تُلَهَّى» به نحو مجهول است؛ که بر این اساس معنایش این میشود که : «تو فقط از او [غافل، و به دیگران] سرگرم شوی»؛ یعنی از تو انتظار دارند که اصلا به این نابینا اعتنایی نکنی و اهتمام اصلیات را به آن شخص ثروتمند و مستغنی قرار دهی
(توضیح بیشتر در جلسه ۱۰۹۲، تدبر۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-07/).
اگر توجه شود که پیامبر در این موقعیت، در مقام دعوتکننده و مبلغ دین بوده، این آیه را هشداری میتوان دید به همه کسانی که از مبلغان دین و حوزویان انتظار هدایتگری دارند؛ و از نظر آنان، هدایت افراد ضعیف و محروم هیچ اولویتی ندارد.
به بیان دیگر، نهتنها خود مبلغ دین باید مراقب باشد که در ذهن خویش اولویت پرداختن به تبلیغ دین را ناظر به کسانی که مشتاقانه سراغش میآيند قرار دهد، و به خاطر ضعفهایی که در آنها مشهود است (از ضعف جسمانی مانند نابینایی گرفته، تا ضعف در درک و ...) در توجه کردن به آنها کم نگذارد، بلکه سایر متدینان هم باید سطح انتظار خویش از مبلغان دینی را اصلاح کنند؛ و این گونه نباشد که از آنان انتظار داشته باشند که به این گونه افراد اهتمامی نورزند.
@yekaye
#عبس_10
.
3️⃣ «فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى»
با توجه به اینکه جار و مجرور (عنه) متعلق به «تَلَهَّى» است، اقتضای طبیعی کلام این بود که بعد از آن بیاید؛ اما قبل از آن آمد.
این تقدم ما حقّه تاخیر، دلالت بر حصر یا تاکید شدید دارد؛ و برای این است که:
🌴الف. نشان دهد که گویی از تو میخواهند که تو تمام وقت و اهتمامت را برای این شخص مستغنی بگذاری. شاید با این نحوه بیان میخواهد بفرماید که اینکه افراد از تو به عنوان پیامبر ص و مبلغ دین انتظار داشته باشند که برای هدایت و تزکیه افراد ثروتمند و دنیامدار وقت بگذاری، اشکالی ندارد؛ اشکال آنجاست که انتظار دارند محور برنامهات را اینان قرار دهی و به دیگران بیاعتنا باشی.
🌴ب. میخواهد این بیاعتنایی به آن نابینایی که با سعی و تلاش آمده بود را مذمت کند و بفرماید غفلت و بیاعتنایی به چنسن کسی واقعا سزاوار نیست.
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_10
۱۰۹۶) جمع بندی 10 آیه اول سوره عبس
۱۴۰۲/۵/۲۷
۱ صفر ۱۴۴۵
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
عَبَسَ وَ تَوَلَّى،
أَنْ جاءَهُ الْأَعْمى.
وَ ما يُدْريكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى؟!
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرى؟!
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنى،
فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى!
وَ ما عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى!
وَ أَمَّا مَنْ جاءَكَ يَسْعى،
وَ هُوَ يَخْشى،
فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّى؟!
💢ترجمه
به نام خداوند رحمتگستر که رحمتش همیشگی است.
اخم کرد [چهره درهم کشید] و رویگردان شد،
[از این] که آن نابینا پیش او آمد.
و چه چيزی آگاهت کند [= از کجا میدانی/ چگونه ممکن است بدانی/ تو چه میدانی] که شاید او پاکی پیشه کند؟!
یا متذکر شود، پس این تذکر او را فایدهای دهد!
اما کسی که بینیازی ورزید [/ کسی که مستغنی است]،
پس تو به او اهتمام میورزی [مشغول میشوی]؟!
و بر تو [مسئولیتی] نیست که پاکی پیشه نمیکند. [یا: و آنچه علیه تو میماند همین است که [این فرد مستغنی هم] تزکیه نمیکند.]
و اما کسی که دوان دوان سراغت آمد،
و او سخت هراسان است،
پس تو از او [غافل، و به دیگران] سرگرم میشوی؟!
@yekaye