☀️۱۱) الف. از امام صادق ع روایتی نقل شده که دعاهای امیرالمومنین ع هنگام وضو را بیان میکنند. در فرازی از آن روایت آمده است:
سپس صورتش را شست و فرمود:
اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ ...
خدایا صورتم را سفید گردان روزی که چهرهها در آن سیاه میشوند و چهرهام را سیاه مکن روزی که چهرهها در آن سفید میشوند...
📚الكافي، ج3، ص70-71
📚الفقه المنسوب إلى الإمام الرضا عليه السلام، ص69
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ قَاسِمٍ الْخَزَّازِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قَاعِدٌ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ إِذْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ ائْتِنِي بِإِنَاءٍ مِنْ مَاءٍ ...
ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ فَقَالَ: اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ ...
☀️ب. البته این فراز از دعای وضو در سند دیگری از این روایت به صورت زیر نقل شده است:
سپس صورتش را شست و فرمود:
اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» ...
خدایا صورتم را سفید گردان «روزی که چهرههایی سفید میشوند و چهرههایی سیاه» (آل عمران/۱۰۶)، و چهرهام را سیاه مکن «روزی که چهرههایی سفید میشوند و چهرههایی سیاه» (آل عمران/۱۰۶) ...
📚المحاسن، ج1، ص: 45
عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ كَثِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: بَيْنَمَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع قَاعِدٌ وَ مَعَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ إِذْ قَالَ يَا مُحَمَّدُ ايتِنِي بِإِنَاءٍ فِيهِ مَاءٌ أَتَوَضَّأْ مِنْهُ ...
ثُمَّ غَسَلَ وَجْهَهُ وَ قَالَ: اللَّهُمَّ بَيِّضْ وَجْهِي «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ» ...
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۲۴) 📖 وجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ 📖 ترجمه 💢چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز تابناک [نمایان و درخ
.
1️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ»
کلمه «مُسْفِرَةٌ» به معنای چیزی است که پرده از رویش کنار رفته و زیبایی و درخشش آشکار شده است؛ و از این رو از همان ابتدا مفسران «مسفرة» را به «مشرقة» و «مضیئه» (= نورانی) تفسیر کردهاند
(مثلا: التبيان فی تفسير القرآن، ج10، ص278 ؛ مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ و نیز ابن عباس، به نقل الدر المنثور، ج6، ص317 ).
بعد از اینکه در آیات قبل فرمود در آن روز هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند و هرکس مشغولیتی دارد که وی را از توجه به غیر بینیاز کرده است، در این آیه دستهبندیای از انسانها در آن صحنه به عمل میآورد: دسته اول کسانیاند که چهرههایشان تابان است، و معلوم است اینان انسانهایی بودند که اهل ایمان و تقوی بودند.
البته در این آیه تصریحی به اینکه اینان اهل ایمان و تقوی بودند، نشده؛
اما این نکته از تقابل این آیه با آیه ۴۲ نتیجه میشود؛ زیرا در آن آیه گروه مقابل اینها را «کفره فجره» (کفرپیشگان اهل فجور) معرفی کرد؛ پس اینان در مقابل آن کفر، ایمان؛ و در مقابل فجور، تقوی دارند.
این آیه بخوبی نشان میدهد که ایمان و تقوا، که ویژگیهایی ناظر به جان و روح آدمی است؛ در بدن و ظاهر آدمی هم تاثیر میگذارد و اینان در قیامت با چهرههایی درخشان و تابان ظاهر میشوند؛ و با توجه به اینکه هرچه در آخرت است، ظهور باطن همین دنیاست؛ معلوم میشود که این نور همین الان در چهره این افراد واقعا وجود دارد (حدیث۹)؛
و البته این نورانی بودن ذومراتب است؛ اما برخی مراتب آن در برخی از اولیاء الله چنان است که در همین دنیا نیز بسیاری از انسانها متوجه نورانی بودن چهره آنان میشوند؛ اما آنجا که پردهها کنار میرود حقیقت این نورانیت هم در اینان و هم در بقیه افرادی که این قدر نورانیت شدید نداشتهاند جلوهای انکارناپذیر دارد.
@yekaye
#عبس_38
یک آیه در روز
۱۱۲۴) 📖 وجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ 📖 ترجمه 💢چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز تابناک [نمایان و درخ
.
2️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ»
چرا اولین نکتهای که درباره اینها گفت تابان بودن چهرههایشان بود. مثلا چرا از نورانی بودن کل وجودشان سخن نگفت یا ...؟
🌴الف. چهره و صورت، اولین محلی است که در مواجهه با افراد به چشم میآید. شاید میخواهد به شدت معروف و آشکار بودن اینان به نورانیت اشاره کند که با اینکه سیمایشان تابان است مطلب را آغاز کرد (اقتباس از الميزان، ج20، ص210 )
🌴ب. اين آيات، مردم را در قيامت به دو دسته تقسيم میكند: اهل سعادت و اهل شقاوت، كه هر دو گروه با سيما و چهرهشان شناخته میشوند (تفسير نور، ج10، ص391).
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_38
.
3️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ»
این آیه میفرماید چهرههایی در آن روز تابناک [نمایان و درخشان] است. اما چرا آنان چنیناند؟
در احادیث به برخی از امور که موجب نورانیت چهره شده اشاره شده است؛
مانند:
🔺جزء اولیاء خاص الله بودن (حدیث۱)،
🔺شیعه واقعی پیامبر ص و امیرالمومنین ع بودن (احادیث۲-۵)،
🔺عالِم حقیقی و درآورنده انسانها از ظلمت جهل بودن (حدیث۶)،
🔺زایر امام حسین ع، بلکه زیارت کننده برادر دینی و اهل دوستی در راه خدا بودن (احادیث ۷-۸)،
🔺اهل نماز شب بودن (حدیث۹)،
🔺با دیگران مدارا کردن و سختگیری نکردن بر بدهکار (حدیث۱۰)
و ... .
به نظر میرسد اینها نه موارد انحصاری بلکه نمونه هایی از جهتگیریها و کارهای خوبی است که چون در وجود افراد مستقر بوده در قیامت ظهور میکند.
در واقع، چهبسا بتوان گفت باطن نیکیها نور است؛ که این نور در قیامت که محل ظهور باطن است در چهره افراد صاحب آن نیکیها ظهور میکند.
برخی مفسران عوامل دیگری را هم برای این نورانیت چهرهها مطرح کردهاند؛ مانند
🔺اثر وضو (ضحاک، به نقل مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج31، ص61؛ که این مطلب چهبسا از حدیث۱۱ هم قابل استنباط باشد)،
🔺اینکه خلاصی از علائق دنیا و تبعات آن اتصال به عالم قدس و منازل رضوان و رحمت منجر به این تابناکی میشود (مفاتيح الغيب، ج31، ص61)،
🔺این جبران غبارهایی است که در راه خدا در دنیا بر چهرهشان مینشست (به نقل مفاتيح الغيب، ج31، ص61 )؛
و ...؛
که به نظر میرسد در راستای همان مطلب فوق قابل تحلیل باشد.
@yekaye
#عبس_38
یک آیه در روز
۱۱۲۴) 📖 وجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ 📖 ترجمه 💢چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز تابناک [نمایان و درخ
🔹ضاحِكَةٌ
درباره ماده «ضحک» قبلا بیان شد که
▪️ ابن فارس اصل آن را به معنای انکشاف و آشکار شدن دانسته، چنانکه «الضَّحُوك» به معنای راه آشکار و و اضح است و بر این باورست که خندیدن را «ضحک» گویند یا از این باب که وجه خندان حالت گشودگی و انبساط مییابد و یا از این باب که در خنده سفیدیِ دندانهای انسان نمایان میشود [فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها؛ نمل/۱۹]، چنانکه به دندانهای جلو که هنگام خنده نمایان میشود «الضَّاحكة» گویند.
▪️اما مرحوم مصطفوی اصل این ماده را اثری که انبساط شدید در ظاهر شخص نمایان میشود دانسته (مانند خنده)، چنانکه اثری که انقباض شدید در آدمی پیدا میشود را «بکاء: گریه» گویند.
▪️راغب هم بین این دو جمع کرده، گفتهاست که «ضحک» گشادگی وجه و آشکار شدن دندانهاست که در اثر شادی درونی رخ می دهد.
▪️این ماده وقتی به باب افعال می رود متعدی می شود به معنای «خنداندن»: «وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَ أَبْكى» (نجم/۴۳)؛ و از آنجا که هنگام مسخره کردن کسی، به او میخندند، کلمه «ضحک» به نحو استعاری برای مسخره کردن هم به کار میرود: «فَلَمَّا جاءَهُمْ بِآياتِنا إِذا هُمْ مِنْها يَضْحَكُونَ» (زخرف/۴۷) «إِنَّ الَّذينَ أَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ» (مطففین/۲۹) و گاه این کلمه برای مطلق شادی و سرور به کار میرود «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» (عبس/۳۹)...
🔖جلسه ۸۵۸ https://yekaye.ir/hood-11-71/
@yekaye
🔹مسْتَبْشِرَةٌ
از معروفترین کاربردهای ماده «بشر» کلمه «بَشَر» به معنای انسان است که هم برای مفرد و هم برای جمع به کار میرود و نیز کلمه «بشرة» به معنای ظاهر پوست انسان است که جمع آن هم به صورت «بَشَر» می باشد (كتاب العين، ج6، ص259 )؛
که شاید توجه به همین دو کلمه مهمترین مبنای تحلیل این ماده قرار گرفته است:
▪️ ابن فارس با تاکید بر همین دو کلمه اصل این ماده را به معنای «ظهور چیزی همراه با حُسن و جمال» دانسته و وجه تسمیه انسان به بشر را هم ظهور [جلوهگری و نمایان بودن خاص انسانها در میان موجودات] و توضیح داده که «بشیر» هم در اصل به معنای «خوشسیما» بوده است (معجم المقاييس اللغة، ج۱، ص۲۵۱ ).
▪️حسن جبل هم با اشاره به دو کلمه و البته توجه به تک تک حروف این ماده (که حرف «ب» برای یک نحوه جمع شدن سستی است که یک پیوستگیای در آن باشد؛ و «ش» برای پخش شدن است که این دو با هم دلالت بر یک نحوه پخش شدن لطیف در ظاهر جسم دارد؛ و حرف «ر» هم برای یک نحوه استرسال و امتداد یافتن است ودلالت دارد که این حالت پخش لطیف امتداد پیدا میکند) معنای محوری آن را انتشار گستردهای در ظاهر چیزی دانسته است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۲۶).
▪️مرحوم مصطفوی هم اصل آن را «یک نحوه انبساط طبیعی خاص و گشادگی در سیما که به نحو تکوینی در چهره نمایان شود» معرفی کرده است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۲۷۵).
🔸با اینکه تحلیلها در مقام بیان اصل این ماده به هم نزدیک است؛ اما وقتی در مقام توضیح خود کلمات «بشر» و «بشرة» برمیآیند اختلافات شدید میشود. مثلا
▪️راغب محور معنا را «بَشَرَة» به معنای قسمت بیرونی پوست (در مقابل أَدَمَة، که قسمت درونی و زیرین پوست) دانسته و وجه تسمیه انسان به «بشر» را این معرفی کرده که چون پوستش نمایان است (برخلاف حیوانات که غالبا پوستشان با مو یا پشم پوشیده شده) و بر این باور است که در قرآن کریم هم هرجا خداوند تعبیر بشر را در مورد انسان به کار برده، انسان را از حیث جسم و ظاهر مادیش مد نظر قرار داده است، مانند «وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْماءِ بَشَراً» (فرقان/54)، و «إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ» (ص/71)، و کفار هم هرجا میخواستند بیان کنند که پیامبران تفاوتی با ما ندارند بر همین بشر بودنشان تاکید میکردند، مانند «إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ» (مدثر/25)، «أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ» (قمر/24)، «ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا» (يس/15)، «أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا» (مؤمنون/47)، «فَقالُوا أَ بَشَرٌ يَهْدُونَنا» (تغابن/6)؛ و بر همین اساس هم خود پیامبران وقتی میخواهند به اینکه از نظر ظاهری مثل بقیهاند اعتراف کنند [و اگر تفاوتی دارند در امری ماورایی است] از این کلمه استفاده میکنند: «إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَیّ» (كهف/110)، «قالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَمُنُّ عَلى مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِه»ِ (ابراهیم/۱۱) و وقتی فرشتگان هم به شکل انسان ظاهر میشدند (مثلا برای حضرت مریم) همین تعبیر «شبیه بشر شدن» در مورد آنها به کار برده شده است «فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِيًّا» (مريم/17)، و حضرت مریم هم که خواست بگوید هیچ انسانی با من تماس ظاهری و جسمانی برقرار نکرده از همین کلمه استفاده کرد «لَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ» (مريم/20) و زنان مصری هم وقتی خواستند بگویند که حضرت یوسف فوق این انسان مادی است گفتند: «ما هذا بَشَراً» (يوسف/31).
وی حتی برخی دیگر از کلمات این ماده را با همین مبنا شرح میدهد مثلا میگوید علت اینکه از عمل جماع به کنایه به «مباشره» تعبیر میشود: «وَ لا تُبَاشِرُوهُنَ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ ... فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَ» (بقرة/187) این است که حاصل ارتباطی است که پوست افراد با هم تماس برقرار میشود ویا وقتی میخواهند بگویند فلانی فضیلت ظاهر و باطن را جمع کرده ویا بین نرمی و خشونت جمع کرده میگویند «فلان مُؤْدَم مُبْشَرٌ» و به «أَدَمَة» و «بَشَرَة» اشاره میکنند و «بشارت» (= مژده دادن) را هم از این جهت بشارت گفتهاند که هنگام خوشحالی خون در چهره همچون آب در درخت پخش میشود و این موجب انبساط در پوست صورت شخص میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص۱۲۴-۱۲۵ ).
▪️اما ابن فارس چنانکه دیدیم هر دو معنای بشر و بشره را به همان معنای ظهور برگرداند و هیچیک را بر اساس دیگری شرح نداد.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
ادامه توضیح کلمه مسْتَبْشِرَةٌ
▪️مرحوم مصطفوی نیز بعد از توضیحی که درباره ماده «بشر» داد گفت «بَشَر» همین حالت انبساط وجه طبیعی انسان است که شبیه حالت پیش از تبسم است و به خاطر همین حالت انسان در ظاهرش از بقیه حیوانات متمایز میشود از این رو خود کلمه «بَشَر» صفت مشبهه است و به معنای کسی است که یک گشادهرویی طبیعی تکوینی دارد و به همین مناسبت اسمی برای نوع انسان قرار گرفته است.
وی بعد از اینکه توضیحات مذکور از ابن فارس را به عنوان مویداتی برای نظر خود میآورد وجه تسمیه کلمه «بشرة» را یک کاربرد مجازی قلمداد میکند از این جهت که ظهور انسان در پوست اوست؛ و حتی بشارت را هم به معنای انبساط خاطر را به دیگری منتقل کردن معرفی میکند و سپس می کوشد تمام آیاتی که راغب به نحوی به تاکید بر بعد ظاهری انسان معرفی کرده بود، به همین حالت انبساط و طلاقت و گشودگی انسان برگرداند، که چون برخی مواردش واقعا تکلفآمیز است از ذکر آنها صرف نظر میشود (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص275-277 )
▪️حسن جبل هم با اینکه نظر راغب را چندان بعید نمیداند اما نظرش این است که تحلیل دقیقتر درباره بشر به معنای انسان تاکید بر پخش شدن و گسترده شدن است و شاهد مهم بر این مدعای خود را آیه «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ إِذا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُون» (روم/۲۰) معرفی میکند که چنانکه زمخشری هم توضیح داده حرف «إذا» در اینجا برای دلالت بر وقوع دفعی است و میخواهد بگوید همین که بشر شدید بلافاصله پخش و منتشر شدید؛ و معتقد است که عموم کاربردهای بشر در قرآ» یک نحوه بر «بنیآدم» بودن وی دلالت دارد (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۲۶-127).
🔸قبلا (جلسه ۱۰۷۸ https://yekaye.ir/al-hujurat-49-13-1/) هم در تفاوت «ناس» با «بشر» از عسکری نقل شد که «ناس» کلمهای است که فقط برای جمع به کار میرود اما «بشر» هم برای واحد و هم برای جمع به کار میرود؛ و در کلمه بشر (که به نحو ضمنی دلالت بر بشارت دارد) توجهی به حسن هیئت است و انسانها را به خاظر اینکه از همه حیوانات زیباترند بشر نامیدهاند و ممکن است وجه کلمه بشر بر ظهور باشد از این جهت که از «بشرة» (پوست که ظاهر است گرفته شده است؛ اما در «ناس» که از «نوس» گرفته شده بیشتر، یک نحوه تحرک مد نظر است (الفروق في اللغة، ص260 ).
▪️این ماده وقتی به باب مفاعله میرود به معنای تماس مستقیم و بیواسطه با چیزی است چنانکه وقتی میگویند خودش مباشرت این کار را برعهده گرفت این معا بخوبی واضح است؛ و اشاره شد که کاربرد این فعل در خصوص جماع در آیه «وَ لا تُبَاشِرُوهُنَ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِي الْمَساجِدِ ... فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَ» (بقرة/187) هم ناشی از آن است که بشرهها و پوستهای طرفین به هم میرسد (كتاب العين، ج6، ص259 ).
▪️از کلمات معروف دیگر از این ماده، کاربرد آن در معنای «بِشَارة» [= بشارت؛ خبر خوب به کسی دادن] است. خود کلمه «بشارت» را هم مصدر ثلاثی مجرد دانسته اند و هم به معنای خود آن چیزی که بدان بشارت داده میشود و «بشری» اسمی است که از این ماده و در همین معنای اخیر ساخته شده است؛ اما وقتی به صورت «بَشارت» تلفظ شود به معنای زیبایی است و از این کلمه تعبیر «امرأة بَشِيرة» ساخته شده است (كتاب العين، ج6، ص259 )؛
و ظاهرا به همین مناسبت است که گفتهاند کلمه «بشیر» در اصل به معنای فرد خوشسیما بوده است.
▪️در هر صورت خبر مسرتبخش را «بِشَارَة» و «بُشْرَى» میگویند که فقط دومی در قرآن کریم به کار رفته است: «لَهُمُ الْبُشْرى فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ» (يونس/64)، «لا بُشْرى يَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِينَ» (فرقان/22)، «وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى» (هود/69)، «يا بُشْرى هذا غُلامٌ» (يوسف/19)، «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى» (أنفال/10)، «يُرْسِلُ الرِّياحَ بُشْراً بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِه» (اعراف/۵۷؛ نمل/۶۳) (مفردات ألفاظ القرآن، ص125-126 )؛
▪️هرچند برخی درباره اینکه «بشری» اسم باشد یا مصدر مرددند زیرا این وزن هم در خصوص اسم به کار می رود (مثل بهمی که اسم یک گیاه است) و هم مصدر (مانند رجعی که به معنای رجوع کردن است) (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج۱، ص۲۷7 )
🔸از این ماده و در این معنای بشارت، هم در حالت ثلاثی مجرد و هم در ابواب افعال و تفعیل و استفعال در قرآن کریم به کار رفته است:
▪️وقتی به باب استفعال میرود «وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ» (آل عمران/170)، «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ» (آل عمران/171)، و «وَ جاءَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَسْتَبْشِرُونَ» (حجر/67) به معنای شادی و خوشحالی است که با دریافت خبر مسرتبخش برای شخص حاصل میشود (مفردات ألفاظ القرآن، ص125 ).
@yekaye
👇ادامه مطلب👇
فراز پایانی توضیح کلمه مسْتَبْشِرَةٌ
▪️اما در خصوص سه حالت اول (بَشَرَ، أبشر، بشّر)، تفاوت اینها را چنین گفته اند که
در حالت ثلاثی مجرد به معنای مطلق بشارت دادن است، بدون هیچ لحاظ خاصی؛
اما در خصوص دو مورد بعدی نظر مرحوم مصطفوی این است که باب افعال برای تاکید بر نسبت فعل به فاعل و قیام وی بدان کار است که طبیعتا مفعول هم حاصل میشود: «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون» (فصلت/۳۰)،
اما در باب تفعیل تاکید بر تعلق فعل به مفعول و وقوع فعل در آن است هرچند که به تبع قیام آن به فاعل هم در کار است: «لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ قالَ أَ بَشَّرْتُمُونِي عَلى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِ» (حجر/53- 54).
پس أبشر در جایی است که توجه اصلی بر بشارتدهنده و قیام بشارت به اوست؛ ولی بشّر در جایی است که توجه اصلی بر وقوع این بشارت است (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص278 )؛
البته راغب در تفاوت اینها فقط بدین اشاره کرده است که این ماده در باب افعال هم به صورت لازم و هم متعدی به کار میرود (حالت لازم آن برای معنای مطاوعه و قبول است، مثلا گفته شود بشّرته فأبشر)؛ اما باب تفعیل برای تکثیر است (مفردات ألفاظ القرآن، ص125 ؛ كتاب العين، ج6، ص259 )
و لازم به ذکر است کاربردهای این کلمه در این ابواب در قراءات مختلف با هم متفاوت است؛ چنانکه مثلا در قرائت عاصم هیج مورد ثلاثی مجرد مشاهده نمیشود و اغلب موارد این کلمه در باب تفعیل به کار رفته (همه موارد غیر از آیه ۳۰ فصلت که در بالا اشاره شد)، اما در بسیاری از قراء سبع در موارد متعددی به صورت ثلاثی مجرد به کار رفته و در قرائت ابن مسعود هم تمام موارد در باب افعال آمده است (البحر المحيط في التفسير، ج3، ص130 )
و مثلا در آیه «أَنَّ اللَّهَ یبشرُكَ بِيَحْيى» (آل عمران/۳۹) این کلمه به هر سه صورت يُبَشِّرُكَ و يَبْشُرُكَ و يُبْشِرُكَ قرائت شده است (مفردات ألفاظ القرآن، ص125).
▪️اسم فاعل این ماده به تبع ابواب فوق، به صورتهای بَشِير و مُبْشَر و مُبَشِّر و مُسْتَبْشِر به کار رفته است؛ که در آخری به معنای کسی است که خبر خوشی را دریافت کرده است «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» (عبس/39)؛
اما در سهتای اول به معنای کسی است که حامل خبر خوشی است و میخواهد این خبر را به دیگران برساند (مفردات ألفاظ القرآن، ص126 )؛
🔸در تفاوت آنها گفتهاند که
▪️ «بَشِير» بر وزن فعیل دلالت بر ثبوت نسبت دارد، یعنی کسی که بشارت دادن برای او ثابت است و شأن اوست که بشارت دهد: «إِنَّا أَرْسَلْناكَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحيمِ» (بقره/۱۱۹)، «أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشيرٍ وَ لا نَذير» (مائده/۱۹)۷ «فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشِيرُ أَلْقاهُ عَلى وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِيراً» (يوسف/96)، «وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ يُرْسِلَ الرِّياحَ مُبَشِّراتٍ» (روم/46).
▪️اما در «مُبَشِّر» تاکید بر وقوع بشارت و رساندن بشارت به مخاطب است: «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ» (بقره/۲۱۳)، «وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلينَ إِلاَّ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ» (انعام/۴۸)، «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ مُبَشِّراً وَ نَذيرا» (اسراء/۱۰۵)؛ و
▪️«مُبْشِر» در جایی است که خود وقوع بشارت محل تاکید بوده است نه بشارت دهنده (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج1، ص278 )؛ چنانکه اگر قرار بود برای فرشتگان در آیه «تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتي كُنْتُمْ تُوعَدُون» (فصلت/۳۰) تعبیری بیاید احتمالا «مُبْشِر» خوانده میشدند نه «مبشّر».
🔸از کلماتی که به «بشر» نزدیک است و تحلیل آن در فهم معای بشارت موثر است کلمه «بشاشت» (حوش رویی) است؛ در تفاوت این دو گفتهاند: «بشر» آن اولین خوشحالیای است که با دیدار کسی که به دیدارش میرسی در چهرهات نمایان میشود و بشارت و مژده دادن هم در جایی است که اولین کس خبر شادمانکنندهای برایت بیاورد؛ وگرنه وقتی دوباره آن خبر را برایت بگویند دیگر بشارت گفته نمیشود؛ اما «بشاشت» (از ماده «بشش») اظهار خوشحالی در برابر هر کسی است که با او دیدار میکنید خواه اول بار باشد یا بعد از مدتی باز این خوشحالی ابراز شود (الفروق في اللغة، ص259 ).
📿ماده «بشر» و مشتقات آن ۱۲۳ بار در قرآن کریم به کار رفته است.
@yekaye
ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانستهاند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کردهاند. که در آنجا آمد:
☀️سپس خداوند عز و جل کسانی که تولای امیرالمومنین را پذیرفتند و از دشمنانش تبری جستند را یاد کرد و فرمود: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ؛ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ».
همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم میباشد.
اما احادیث دیگر:
☀️۱) حدیث ۱ ذیل آیه قبل روایتی نبوی بود که پیامبر ص مصداق اصلی این دو آیه را اصحاب کساء و حمزه و جعفر ع معرفی کرد. در ادامه آن آمده است:
ضاحِکَةٌ [= خندان] یعنی بهسبب خشنودی خداوند از ما خوشحالیم؛ مُسْتَبْشِرَةٌ [شاد و بشارتیافته] بهجهت ثوابی که خدا به ما وعده دادهاست.
📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، ص423
أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجُمَحِيُّ بِمَكَّةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْبَغَوِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِهِ: وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ قَالَ: يَا أَنَسُ هِيَ وُجُوهُنَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ...
... ضاحِكَةٌ فَرْحَانَةٌ بِرِضَا اللَّهِ عَنَّا مُسْتَبْشِرَةٌ بِثَوَابِ اللَّهِ الَّذِي وَعَدَنَا.
@yekaye
☀️۲) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند:
هرکس سورة عبس را بخواند، روز قيامت بیاید در حالی که چهرهاش خندان و بشارتیافته باشد.
📚المصباح للكفعمي، ص449
عَنِ النَّبِيِّ صمَنْ قَرَأَهَا [= سورة عَبَسَ] جَاءَ فِي الْقِيَامَةِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً.
شبیه این حدیث در ابتدای این سوره گذشت:
جلسه ۱۰۸۵، حدیث۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-00/
@yekaye
🌹میلاد باسعادت سلاله فاطمی، حضرت بقیه الله، آخرین ودیعه الهی، موعود جهانی، آخرین امید بیپناهان و مظلومان و ستمدیدگان تاریخ، امام عصر و زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر همه انسناهایی که بهرهای از انسانیت دارند و درجستجوی چشیدن طعم زندگی حقیقی زیر سایه ولایت الله هستند مبارک باد🌹
احادیث زیر هم با آیه محل بحث (ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ) مرتبطند و هم هدیهای است به مناسبت این روز مبارک
☀️۴) الف. روایت شده است که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه خبر شهادت فرزندش امام حسین ع و سختیهایی که بر وی وارد میشود را بازگو کرد، حضرت فاطمه س بشدت گریست و عرض کرد: پدرجان! این چه موقع خواهد بود؟
فرمود: در زمانی که نه من هستم و نه تو و نه علی ع.
پس گریه وی شدت گرفت و عرض کرد: پدرجان! آیا کسی بر وی گریه و عزاداری میکند؟
پیامبر ص فرمود: فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم گریه کنند و مردان امتم بر مردان مردان اهل بیتم گریه کنند و نسل بعد از نسل هر سال مجالس عزا برپادارند و چون روز قیامت شود تو برای زنان شفاعت کنی و من برای مردان و هرکس از ایشان که بر مصیبتهای وارد شده بر حسین ع بگرید دستش را بگیریم و در بهشت وارد کنیم.
ای فاطمه! هر چشمی فردای قیامت گریان است غیر از چشمی که در مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کند، که صاحب آن چشم، «خندان و و بشارتیافته» (عبس/۳۹) است به نعمتهای بهشت.
📚بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۹۲-۲۹۳
📚رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج1، ص190
☀️ب. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند:
حضرت فاطمه س از زمانی که رسول الله وفات کردند خندان و شاد [= بشارتیافته] دیده نشد.
📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص498
☀️ج. از ابوذر روایت شده است که یکبار دیدم سلمان و بلال خدمت پیامبر ص رسیدند و سلمان خود را بر پای پیامبر ص انداخت و آن را میبوسید.
پیامبر ص وی را از این کار بازداشت و فرمود: سلمان: با من چنان کن که عجمها با پادشاهانشان میکنند؛ من بندهای از بندگان خدا هستم، از آنچه بندگان میخورند میخورم؛ و همچون بندگان بر زمین مینشینم.
سلمان عرض کرد: سرورم! شما را به خدا سوگند می دهم که برایم از فضیلت حضرت فاطمه س در روز قیامت بگویی!
پس پیامبر خندان و شاد [بشارتیافته] به او رو کرد و فرمود:
به کسی که جانم به دست اوست سوگند، همانا او دختری است که روز قیامت سوار بر مرکبی شترمانند خواهد بود که سر آن، از خشیت خداست؛ و چشمانش از نور خدا؛ و افسارش [یا: جلالت قدر و آراستگیاش] از جلال خدا، و گردنش از بهاء [نور پرابهت] خدا، و کوهانش از رضوان خدا، و دنبالهاش از قدس خدا و پاهایش از مجد خداست؛ وقتی راه میرود تسبیح میگوید و هنگامی که صدا کند تقدیس گوید.
بر او هودجی از نور است كه در آن هودج دخترى انسانوار وحوریمنش و ارجمند است كه جمع و آفریده و ساخته شده از سه صنف: ابتدایش از مشك ناب و میانهاش از عنبر اشهب و آخرش از زعفران قرمز، كه با آب حيات آميخته شده، که اگر آب دهان در هفت درياى شور بيندازد شيرين مىشود و اگر ناخن انگشت كوچك خود را به جانب سرای دنيا بیرون آورد خورشيد و ماه تحتالشعاع قرار گیرند.
جبرئيل طرف راست او و ميكائيل طرف چپ او و على عليه السّلام پیشاپیش او و حسن و حسين پشت سرش هستند؛ و خداوند است که مراقب و نگهبان اوست.
پس از عرصه قيامت گذر میکند که بناگاه ندائى از جانب خداوند جل جلاله بلند مىشود: مردم! چشمها فروخوابانید و سر به زير اندازيد؛ اين دختر [حضرت] محمد ص، پيامبر شما و همسر على ع امامتان و مادر حسن و حسين است که از صراط رد مىشود.
و بر سرش دو تکه چادر سفيد است. وقتى وارد بهشت شود و به آنچه خداوند از کرامت برايش آماده كرده است مینگرد و بخواند: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ حمد از آن خداوندى است كه غمها را از ما بزدود، حقّا كه پروردگار ما آمرزنده و قدرشناس است. همان خدايى كه ما را از فضل خويش در خانه اقامتگاه دائمى جاى داد كه نه رنجى در آن به ما مىرسد و نه خستگى به ما دست مىدهد» (فاطر/۳۴-۳۵).
پس خداوند به او وحى كند: اى فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا كنم و به پیشگاه من آرزو کن تا خشنودت كنم.
پس او ميگويد: الهى! تو آرزوى من و بالاتر از آرزوى منى؛ از تو درخواست ميكنم كه دوستدار من و دوستدار خاندانم را به آتش جهنم عذاب نكنى.
فرمود: پس خداوند به او وحى ميكند: اى فاطمه! به عزت و جلال و مقام ارجمندم، من دو هزار سال قبل از آفرينش آسمانها و زمين عهد کرده بودم كه دوستدار تو و دوستدار خاندانت را به آتش جهنم عذاب نكنم.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص473-474؛
📚كنز جامع الفوائد، ص419 (نسخه خطی؛ به نقل از بحار الأنوار، ج27، ص139)
@yekaye
👇سند و متن احادیث فوق👉
سند و متن احادیث ۴
☀️۴) الف. أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ تَأْلِيفَاتِ بَعْضِ الثِّقَاتِ مِنَ الْمُعَاصِرِينَ رُوِيَ:
أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيُّ ص ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ، بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ: يَا أَبَهْ! مَتَی يَكُونُ ذَلِكَ؟
قَالَ: فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ!
فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ: يَا أَبَهْ! فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟
فَقَالَ النَّبِيُّ: يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَی نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَی رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ. فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ. وَ كُلُّ مَنْ بَكَی مِنْهُمْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ.
يَا فَاطِمَةُ! كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَيْنِ؛ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ.
📚بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۹۲-۲۹۳
📚رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج1، ص190
☀️ب. رُوِيَ عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ:
مَا رُئِيَتْ فَاطِمَةُ ع ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى قُبِضَتْ.
📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج1، ص498
@yekaye
👇ادامه👇
ادامه سند و متن احادیث ۴
☀️ج. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الشَّعْرَانِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَبْدِ الْبَاقِي عَنْ عَمْرِو بْنِ سِنَانٍ الْمَنْبِجِيِّ عَنْ حَاجِبِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ:
رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلَالًا يُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِيِّ ص؛ إِذْ انْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص يُقَبِّلُهَا.
فَزَجَرَهُ النَّبِيُّ ص عَنْ ذَلِكَ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا. أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ الْعَبِيدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ الْعَبِيدُ.
فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ: يَا مَوْلَايَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلَّا أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
قَالَ فَأَقْبَلَ النَّبِيُّ ص ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً ثُمَّ قَالَ:
وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهَا الْجَارِيَةُ الَّتِي تَجُوزُ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خِطَامُهَا مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اللَّهِ إِنْ مَشَتْ سَبَّحَتْ وَ إِنْ رَغَتْ قَدَّسَتْ؛
عَلَيْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ، فِيهِ جَارِيَةٌ إِنْسِيَّةٌ حُورِيَّةٌ عَزِيزَةٌ؛ جُمِعَتْ فَخُلِقَتْ وَ صُنِعَتْ وَ مُثِّلَتْ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ، فَأَوَّلُهَا مِنْ مِسْكٍ أَذْفَرَ وَ أَوْسَطُهَا مِنَ الْعَنْبَرِ الْأَشْهَبِ وَ آخِرُهَا مِنَ الزَّعْفَرَانِ الْأَحْمَرِ؛ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ لَوْ تَفَلَتْ تَفْلَةً فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ مَالِحَةٍ لَعَذُبَتْ وَ لَوْ أَخْرَجَتْ ظُفُرَ خِنْصِرِهَا إِلَى دَارِ الدُّنْيَا لَغَشِيَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ.
جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا وَ اللَّهُ يَكْلَؤُهَا وَ يَحْفَظُهَا.
فَيَجُوزُونَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ، فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ: مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ زَوْجَةُ عَلِيٍّ إِمَامِكُمْ أُمِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ.
فَتَجُوزُ الصِّرَاطَ وَ عَلَيْهَا رَيْطَتَانِ بَيْضَاوَتَانِ. فَإِذَا دَخَلَتْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَظَرَتْ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهَا مِنَ الْكَرَامَةِ قَرَأَتْ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ».
قَالَ: فَيُوحِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا: يَا فَاطِمَةُ! سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنِّي عَلَيَّ أُرْضِكِ.
فَتَقُولُ: إِلَهِي! أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتِي بِالنَّارِ.
فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهَا: يَا فَاطِمَةُ! وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عِتْرَتِكَ بِالنَّار.
📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص473-474؛
📚كنز جامع الفوائد، ص419 (نسخه خطی؛ به نقل از بحار الأنوار، ج27، ص139)
@yekaye
☀️۵) روایتی را ابن شاذان با سند خویش از طریق اهل بیت ع از پیامبر اکرم ص روایت کرده است که در فرازی از این روایت آمده است: کسی که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات کند که «خندان و بشارتیافته» (عبس/۳۹) است، پس ولایت علی بن موسی الرضا ع را بپذیرد.
متن کامل این روایت بدین شرح است:
امیرالمومنین ع فرمودند که برادرم رسول الله ص به من فرمود:
کسی که خوشحال میشود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که به او رو کرده و از او روگردان نیست، پس ولایت علی ع را بپذیرد؛
و کسی که خوشحال میشود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که از او راضی است، پس ولایت فرزندش حسن ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که هیچ ترسی بر او نیست، پس ولایت فرزندش حسین ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که گناهانش را از او زدوده و وی را خالص کردهاند، پس ولایت علی بن حسین، [امام] سجاد ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که چشمم روشن شده، پس ولایت [امام] محمد باقر ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که سبکبار است، پس ولایت جعفر صادق ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که پاک و پاکیزه شده است، پس ولایت موسی کاظم ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که خندان و بشارتیافته است، پس ولایت [امام] علی بن موسی الرضا ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که درجاتش رفیع شده و سیئاتش به حسنات تبدیل شده، پس ولایت [امام] محمد جواد ع را بپذیرد؛
و کسی که دوست دارد خداوند متعال حسابرسی آسانی برایش انجام دهد، پس ولایت [امام] علی الهادی ع را بپذیرد؛
و کسی که خوشحال میشود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که از رستگاران است، پس ولایت [امام] حسن عسکری ع را بپذیرد؛
و کسی که خوشحال میشود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، پس ولایت حجت صاحب زمان قائم مهدی محمد بن حسن را بپذیرد؛
که اینان چراغهای شب تار و امامان هدایت و پرچمهای تقوایند؛ پس هرکس آنان را دوست بدارد و ولایتشان را بپذیرد من در پیشگاه خداوند ضامن بهشت برایش خواهم بود.
📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص166
📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي)، ص207
بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا يَرْفَعُهُ إِلَى النَّسَبِ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ إِلَى سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ لِي أَبِي قَالَ أَخِي رَسُولُ اللَّهِ ص:
مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى مُقْبِلًا عَلَيْهِ غَيْرَ مُعْرِضٍ عَنْهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً؛
وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ فَلْيُوَالِ ابْنَهُ الْحَسَنَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ لَا خَوْفَ عَلَيْهِ فَلْيُوَالِ ابْنَهُ الْحُسَيْنَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ يُمَحِّصُ عَنْهُ ذُنُوبَهُ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ السَّجَّادَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ قَرِيرُ عَيْنٍ فَلْيُوَالِ مُحَمَّدَ الْبَاقِرَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ خَفِيفُ الظَّهْرِ فَلْيُوَالِ جَعْفَرَ الصَّادِقَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ فَلْيُوَالِ مُوسَى الْكَاظِمَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ ضَاحِكٌ مُسْتَبْشِرٌ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَيِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ فَلْيُوَالِ مُحَمَّدَ الْجَوَادَ ع؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُحَاسِبَهُ اللَّهُ حِسَاباً يَسِيراً فَلْيُوَالِ عَلِيَّ الْهَادِي؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ فَلْيُوَالِ الْحَسَنَ الْعَسْكَرِيَّ؛
وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ كَمُلَ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْيُوَالِ الْحُجَّةَ صَاحِبَ الزَّمَانِ الْقَائِمَ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِيَّ محمد بْنَ الْحَسَنِ؛
فَهَؤُلَاءِ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ الْتُّقَى فَمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلَّاهُمْ كُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ.
@yekaye
☀️۶) حبّه عرنى گويد: همراه امير مؤمنان على عليه السّلام به پشت كوفه رفتيم، [جایی که به صحرای نجف رسیدیم].
حضرتش در وادى السلام ايستاد. گويا گروهى را مورد خطاب قرار داد.
من نيز با آن حضرت ايستادم تا اینکه خسته شدم و نشستم تا اینکه حوصلهام سر رفت.
دوباره برخاستم و ايستادم تا حدی که باز خسته شدم و نشستم تا آنكه از نشستن هم خسته شدم،
سپس برخاستم و رداى خود را برچيدم و گفتم: اى امير مؤمنان! من از خستگی ناشی از زیاد ایستادن برای شما نگرانم، ای کاش ساعتى استراحت كنيد. و رداى خود را پهن كردم تا حضرتش بر آن بنشيند.
به من فرمود: اى حبه! آیا [گمان می کنی] اين ایستادن جز براى سخن گفتن ویا انس با بندهاى مؤمن بوده است؟!
گفتم: اى امير مؤمنان! آيا اینجا حضور دارند [یا: آیا مىتوان با آنها سخن گفت]؟
فرمود: آرى، و اگر براى تو پرده برداشته مىشد، آنها را مىديدى كه حلقه به حلقه مشغول گفتگویند.
گفتم: با چهرههایی غمگین و عبوس یا خندان و بشارتیافته؟
فرمود: بلکه «خندان و بشارتیافته» (عبس/۳۹)؛ پس هیچ مؤمنى كه در بقعهای از بقاع زمين نمیميرد مگر اینکه به روح او گفته مىشود: به وادى السلام ]که در صحرای نجف است] ملحق شو! و به راستى كه اينجا، قطعهاى از بهشت عدن است.
📚زاد المعاد، ص486-487
رُوِيَ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِّ أَنَّهُ قَالَ:
خَرَجْتُ مَعَ الْإِمَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِلَى ظَهْرِ الْكُوفَةِ، فَحَيْثُ وَصَلْنَا إِلَى صَحْرَاءِ النَّجَفِ وَقَفَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِوَادِي السَّلَامِ كَأَنَّهُ يُخَاطِبُ جَمَاعَةً، وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ حَتَّى عَيِيتُ ثُمَّ جَلَسْتُ بَعْدَ ذَلِكَ حَتَّى مَلِلْتُ، ثُمَّ نَهَضْتُ وَ وَقَفْتُ حَتَّى عَجَزْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى سَئِمْتُ الْجُلُوسَ، فَنَهَضْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِي وَ قُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْشَى عَلَيْكُمْ مِنَ التَّعَبِ مِنْ كَثْرَةِ الْوُقُوفِ، فَلَوِ اسْتَرَحْتَ سَاعَةً، ثُمَّ أَلْقَيْتُ رِدَائِي لِيَجْلِسَ عَلَيْهِ، فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: وَ هَلْ هَذَا الْوُقُوفُ إِلَّا لِلْحَدِيثِ مَعَ مُؤْمِنٍ أَوِ الْأُنْسِ مَعَ مُؤْنِسٍ؟ قُلْتُ: هَكَذَا أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: نَعَمْ، لَوْ كُشِفَ لَكَ الْغِطَاءُ لَرَأَيْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً يَتَحَادَثُونَ.
قُلْتُ: بِوُجُوهٍ كَئِيبَةٍ عَبُوسَةٍ أَمْ ضَاحِكَةٍ مُسْتَبْشِرَةٍ؟
قَالَ: بَلْ ضَاحِكَةٍ مُسْتَبْشِرَةٍ، فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ فِي بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِيلَ لِرُوحِهِ الْتَحِقِ بِوَادِي السَّلَامِ الَّذِي فِي صَحْرَاءِ النَّجَفِ، وَ هِيَ بُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْن.
📚این روایت عینا با سند در الكافي، ج3، ص243 و به تبع آن در بسیاری از کتب روایی ما آمده است، با این تفاوت که سوالی که در روایت فوق به این صورت بیان شد که «گفتم: با چهرههایی غمگین و عبوس یا خندان و بشارتیافته؟» بدین صورت آمده است که «گفتم: آنها جسمند يا روح؟» و به تبع، پاسخ حضرت هم این است که «روحاند» (فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ؟ فَقَالَ: أَرْوَاحٌ). و در ادامه همان توضیحات فوق آمده است.
@yekaye
☀️۷) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که امام علی (علیه السلام) فرمودند:
هرکس مسجدی را احترام کند، خداوند را ملاقات کند در روزی که ملاقات میکند درحالیکه خندان و بشارتیافته است و نامهی عملش را بهدست راستش میدهد.
📚المحاسن، ج1، ص54
عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ:
مَنْ وَقَّرَ مَسْجِداً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ يَلْقَاهُ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ.
@yekaye