eitaa logo
یک آیه در روز
1.9هزار دنبال‌کننده
113 عکس
8 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذیل آیه ۲۸ (جلسه ۱۱۱۴ حدیث۷ https://yekaye.ir/ababsa-80-28/) فرازی از تفسیر قمی گذشت که اغلب آن را توضیح مرحوم قمی دانسته‌اند؛ اما برخی هم آن را ادامه حدیث امام باقر ع قلمداد کرده‌اند. که در آنجا آمد: ☀️سپس خداوند عز و جل کسانی که تولای امیرالمومنین را پذیرفتند و از دشمنانش تبری جستند را یاد کرد و فرمود: «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ؛ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ».
همچنین حدیث۴ ذیل آیه ۳۷ (جلسه ۱۱۲۳ https://yekaye.ir/ababsa-80-37) مربوط به این آیه هم می‌باشد. اما احادیث دیگر:
☀️۱) حدیث ۱ ذیل آیه قبل روایتی نبوی بود که پیامبر ص مصداق اصلی این دو آیه را اصحاب کساء و حمزه و جعفر ع معرفی کرد. در ادامه آن آمده است: ضاحِکَةٌ [= خندان‌] یعنی به‌سبب خشنودی خداوند از ما خوشحالیم؛ مُسْتَبْشِرَةٌ [شاد و بشارت‌یافته‌] به‌جهت ثوابی که خدا به ما وعده ‎دادهاست. 📚شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج‏2، ص423 أَخْبَرَنَا عَقِيلُ بْنُ الْحُسَيْنِ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْجُمَحِيُّ بِمَكَّةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْبَغَوِيُّ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَيْمٍ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ قَالَ: سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِهِ: وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ قَالَ: يَا أَنَسُ هِيَ وُجُوهُنَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَنَا وَ عَلِيٌّ وَ حَمْزَةُ وَ جَعْفَرٌ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ... ... ضاحِكَةٌ فَرْحَانَةٌ بِرِضَا اللَّهِ عَنَّا مُسْتَبْشِرَةٌ بِثَوَابِ اللَّهِ الَّذِي وَعَدَنَا. @yekaye
☀️۲) از رسول الله ص روایت شده که فرمودند: هرکس سورة عبس را بخواند، روز قيامت بیاید در حالی که چهره‌اش خندان و بشارت‌یافته باشد. 📚المصباح للكفعمي، ص449 عَنِ النَّبِيِّ ص‏مَنْ قَرَأَهَا [= سورة عَبَسَ‏] جَاءَ فِي الْقِيَامَةِ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً. شبیه این حدیث در ابتدای این سوره گذشت: جلسه ۱۰۸۵، حدیث۱ https://yekaye.ir/ababsa-80-00/ @yekaye
🌹میلاد باسعادت سلاله فاطمی، حضرت بقیه الله، آخرین ودیعه الهی، موعود جهانی، آخرین امید بی‌پناهان و مظلومان و ستمدیدگان تاریخ، امام عصر و زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر همه انسناهایی که بهره‌ای از انسانیت دارند و درجستجوی چشیدن طعم زندگی حقیقی زیر سایه ولایت الله هستند مبارک باد🌹 احادیث زیر هم با آیه محل بحث (ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ) مرتبطند و هم هدیه‌ای است به مناسبت این روز مبارک ☀️۴) الف. روایت شده است که هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) به حضرت فاطمه خبر شهادت فرزندش امام حسین ع و سختی‌هایی که بر وی وارد می‌شود را بازگو کرد، حضرت فاطمه س بشدت گریست و عرض کرد: پدرجان! این چه موقع خواهد بود؟ فرمود: در زمانی که نه من هستم و نه تو و نه علی ع. پس گریه وی شدت گرفت و عرض کرد: پدرجان! آیا کسی بر وی گریه و عزاداری می‌کند؟ پیامبر ص فرمود: فاطمه! زنان امتم بر زنان اهل بیتم گریه کنند و مردان امتم بر مردان مردان اهل بیتم گریه کنند و نسل بعد از نسل هر سال مجالس عزا برپادارند و چون روز قیامت شود تو برای زنان شفاعت کنی و من برای مردان و هرکس از ایشان که بر مصیبت‌های وارد شده بر حسین ع بگرید دستش را بگیریم و در بهشت وارد کنیم. ای فاطمه! هر چشمی فردای قیامت گریان است غیر از چشمی که در مصیبت حسین (علیه السلام) گریه کند، که صاحب آن چشم، «خندان و و بشارت‌یافته‌» (عبس/۳۹) است به نعمت‌های بهشت. 📚بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۹۲-۲۹۳ 📚رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏1، ص190 ☀️ب. از امام باقر ع روایت شده که فرمودند: حضرت فاطمه س از زمانی که رسول الله وفات کردند خندان و شاد [= بشارت‌یافته] دیده نشد. 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏1، ص498 ☀️ج. از ابوذر روایت شده است که یکبار دیدم سلمان و بلال خدمت پیامبر ص رسیدند و سلمان خود را بر پای پیامبر ص انداخت و آن را می‌بوسید. پیامبر ص وی را از این کار بازداشت و فرمود: سلمان: با من چنان کن که عجم‌ها با پادشاهانشان می‌کنند؛ من بنده‌ای از بندگان خدا هستم، از آنچه بندگان می‌خورند می‌خورم؛ و همچون بندگان بر زمین می‌نشینم. سلمان عرض کرد: سرورم! شما را به خدا سوگند می دهم که برایم از فضیلت حضرت فاطمه س در روز قیامت بگویی! پس پیامبر خندان و شاد [بشارت‌یافته] به او رو کرد و فرمود: به کسی که جانم به دست اوست سوگند، همانا او دختری است که روز قیامت سوار بر مرکبی شترمانند خواهد بود که سر آن، از خشیت خداست؛ و چشمانش از نور خدا؛ و افسارش [یا: جلالت قدر و آراستگی‌اش] از جلال خدا، و گردنش از بهاء [نور پرابهت] خدا، و کوهانش از رضوان خدا، و دنباله‌اش از قدس خدا و پاهایش از مجد خداست؛ وقتی راه می‌رود تسبیح می‌گوید و هنگامی که صدا کند تقدیس گوید. بر او هودجی از نور است كه در آن هودج دخترى انسان‌وار وحوری‌منش و ارجمند است كه جمع و آفریده و ساخته شده از سه صنف: ابتدایش از مشك ناب و میانه‌اش از عنبر اشهب و آخرش از زعفران قرمز، كه با آب حيات آميخته شده، که اگر آب دهان در هفت درياى شور بيندازد شيرين مى‌شود و اگر ناخن انگشت كوچك خود را به جانب سرای دنيا بیرون آورد خورشيد و ماه تحت‌الشعاع قرار گیرند. جبرئيل طرف راست او و ميكائيل طرف چپ او و على عليه السّلام پیشاپیش او و حسن و حسين پشت سرش هستند؛ و خداوند است که مراقب و نگهبان اوست. پس از عرصه قيامت گذر می‌کند که بناگاه ندائى از جانب خداوند جل جلاله بلند مى‌شود: مردم! چشم‌ها فروخوابانید و سر به زير اندازيد؛ اين دختر [حضرت] محمد ص، پيامبر شما و همسر على ع امامتان و مادر حسن و حسين است که از صراط‍‌ رد مى‌شود. و بر سرش دو تکه چادر سفيد است. وقتى وارد بهشت شود و به آنچه خداوند از کرامت برايش آماده كرده است می‌نگرد و بخواند: «بسم الله الرحمن الرحیم؛ حمد از آن خداوندى است كه غم‏ها را از ما بزدود، حقّا كه پروردگار ما آمرزنده و قدرشناس است. همان خدايى كه ما را از فضل خويش در خانه اقامتگاه دائمى جاى داد كه نه رنجى در آن به ما مى‏رسد و نه خستگى به ما دست مى‏دهد» (فاطر/۳۴-۳۵). پس خداوند به او وحى كند: اى فاطمه! از من بخواه تا به تو عطا كنم و به پیشگاه من آرزو کن تا خشنودت كنم. پس او مي‌گويد: الهى! تو آرزوى من و بالاتر از آرزوى منى؛ از تو درخواست مي‌كنم كه دوستدار من و دوستدار خاندانم را به آتش جهنم عذاب نكنى. فرمود: پس خداوند به او وحى مي‌كند: اى فاطمه! به عزت و جلال و مقام ارجمندم، من دو هزار سال قبل از آفرينش آسمانها و زمين عهد کرده بودم كه دوستدار تو و دوستدار خاندانت را به آتش جهنم عذاب نكنم. 📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص473-474؛ 📚كنز جامع الفوائد، ص419 (نسخه خطی؛ به نقل از بحار الأنوار، ج‏27، ص139) @yekaye 👇سند و متن احادیث فوق👉
سند و متن احادیث ۴ ☀️۴) الف. أَقُولُ رَأَيْتُ فِي بَعْضِ تَأْلِيفَاتِ بَعْضِ الثِّقَاتِ مِنَ الْمُعَاصِرِينَ رُوِيَ: أَنَّهُ لَمَّا أَخْبَرَ النَّبِيُّ ص ابْنَتَهُ فَاطِمَةَ بِقَتْلِ وَلَدِهَا الْحُسَيْنِ وَ مَا يَجْرِي عَلَيْهِ مِنَ الْمِحَنِ‏، بَكَتْ فَاطِمَةُ بُكَاءً شَدِيداً وَ قَالَتْ: يَا أَبَهْ! مَتَی يَكُونُ ذَلِكَ؟ قَالَ: فِي زَمَانٍ خَالٍ مِنِّي وَ مِنْكِ وَ مِنْ عَلِيٍّ! فَاشْتَدَّ بُكَاؤُهَا وَ قَالَتْ: يَا أَبَهْ! فَمَنْ يَبْكِي عَلَيْهِ وَ مَنْ يَلْتَزِمُ بِإِقَامَةِ الْعَزَاءِ لَهُ؟ فَقَالَ النَّبِيُّ: يَا فَاطِمَةُ إِنَّ نِسَاءَ أُمَّتِي يَبْكُونَ عَلَی نِسَاءِ أَهْلِ بَيْتِي وَ رِجَالَهُمْ يَبْكُونَ عَلَی رِجَالِ أَهْلِ بَيْتِي وَ يُجَدِّدُونَ الْعَزَاءَ جِيلًا بَعْدَ جِيلٍ فِي كُلِّ سَنَةٍ. فَإِذَا كَانَ الْقِيَامَةُ تَشْفَعِينَ أَنْتِ لِلنِّسَاءِ وَ أَنَا أَشْفَعُ لِلرِّجَالِ. وَ كُلُّ مَنْ بَكَی مِنْهُمْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَيْنِ أَخَذْنَا بِيَدِهِ وَ أَدْخَلْنَاهُ الْجَنَّةَ. يَا فَاطِمَةُ! كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَی مُصَابِ الْحُسَيْنِ؛ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ الْجَنَّةِ. 📚بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۹۲-۲۹۳ 📚رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار، ج‏1، ص190 ☀️ب. رُوِيَ عَنِ الْبَاقِرِ ع قَالَ: مَا رُئِيَتْ فَاطِمَةُ ع ضَاحِكَةً مُسْتَبْشِرَةً مُنْذُ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى قُبِضَتْ. 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏1، ص498 @yekaye 👇ادامه👇
ادامه سند و متن احادیث ۴ ☀️ج. حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْوَهَّابِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الشَّعْرَانِيِّ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ عَبْدِ الْبَاقِي عَنْ عَمْرِو بْنِ سِنَانٍ الْمَنْبِجِيِّ عَنْ حَاجِبِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَنْ وَكِيعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنْ سُلَيْمَانَ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ عَنْ أَبِي ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ: رَأَيْتُ سَلْمَانَ وَ بِلَالًا يُقْبِلَانِ إِلَى النَّبِيِّ ص؛ إِذْ انْكَبَّ سَلْمَانُ عَلَى قَدَمِ رَسُولِ اللَّهِ ص يُقَبِّلُهَا. فَزَجَرَهُ النَّبِيُّ ص عَنْ ذَلِكَ؛ ثُمَّ قَالَ لَهُ: يَا سَلْمَانُ لَا تَصْنَعْ بِي مَا تَصْنَعُ الْأَعَاجِمُ بِمُلُوكِهَا. أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ آكُلُ مِمَّا يَأْكُلُ الْعَبِيدُ وَ أَقْعُدُ كَمَا يَقْعُدُ الْعَبِيدُ. فَقَالَ لَهُ سَلْمَانُ: يَا مَوْلَايَ سَأَلْتُكَ بِاللَّهِ إِلَّا أَخْبَرْتَنِي بِفَضْلِ فَاطِمَةَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ. قَالَ فَأَقْبَلَ النَّبِيُّ ص ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ إِنَّهَا الْجَارِيَةُ الَّتِي تَجُوزُ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ عَلَى نَاقَةٍ رَأْسُهَا مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ عَيْنَاهَا مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ خِطَامُهَا مِنْ جَلَالِ اللَّهِ وَ عُنُقُهَا مِنْ بَهَاءِ اللَّهِ وَ سَنَامُهَا مِنْ رِضْوَانِ اللَّهِ وَ ذَنَبُهَا مِنْ قُدْسِ اللَّهِ وَ قَوَائِمُهَا مِنْ مَجْدِ اللَّهِ إِنْ مَشَتْ سَبَّحَتْ وَ إِنْ رَغَتْ قَدَّسَتْ؛ عَلَيْهَا هَوْدَجٌ مِنْ نُورٍ، فِيهِ جَارِيَةٌ إِنْسِيَّةٌ حُورِيَّةٌ عَزِيزَةٌ؛ جُمِعَتْ فَخُلِقَتْ وَ صُنِعَتْ وَ مُثِّلَتْ ثَلَاثَةُ أَصْنَافٍ، فَأَوَّلُهَا مِنْ مِسْكٍ أَذْفَرَ وَ أَوْسَطُهَا مِنَ الْعَنْبَرِ الْأَشْهَبِ وَ آخِرُهَا مِنَ الزَّعْفَرَانِ الْأَحْمَرِ؛ عُجِنَتْ بِمَاءِ الْحَيَوَانِ لَوْ تَفَلَتْ تَفْلَةً فِي سَبْعَةِ أَبْحُرٍ مَالِحَةٍ لَعَذُبَتْ وَ لَوْ أَخْرَجَتْ ظُفُرَ خِنْصِرِهَا إِلَى دَارِ الدُّنْيَا لَغَشِيَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ. جَبْرَئِيلُ عَنْ يَمِينِهَا وَ مِيكَائِيلُ عَنْ شِمَالِهَا وَ عَلِيٌّ أَمَامَهَا وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَرَاءَهَا وَ اللَّهُ يَكْلَؤُهَا وَ يَحْفَظُهَا. فَيَجُوزُونَ فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ، فَإِذَا النِّدَاءُ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ: مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ غُضُّوا أَبْصَارَكُمْ وَ نَكِّسُوا رُءُوسَكُمْ هَذِهِ فَاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ نَبِيِّكُمْ زَوْجَةُ عَلِيٍّ إِمَامِكُمْ أُمِّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. فَتَجُوزُ الصِّرَاطَ وَ عَلَيْهَا رَيْطَتَانِ بَيْضَاوَتَانِ. فَإِذَا دَخَلَتْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَظَرَتْ إِلَى مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَهَا مِنَ الْكَرَامَةِ قَرَأَتْ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ الَّذِي أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ‏ فَضْلِهِ لا يَمَسُّنا فِيها نَصَبٌ وَ لا يَمَسُّنا فِيها لُغُوبٌ». قَالَ: فَيُوحِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا: يَا فَاطِمَةُ! سَلِينِي أُعْطِكِ وَ تَمَنِّي عَلَيَّ أُرْضِكِ. فَتَقُولُ: إِلَهِي! أَنْتَ الْمُنَى وَ فَوْقَ الْمُنَى أَسْأَلُكَ أَنْ لَا تُعَذِّبَ مُحِبِّي وَ مُحِبَّ عِتْرَتِي بِالنَّارِ. فَيُوحِي اللَّهُ إِلَيْهَا: يَا فَاطِمَةُ! وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ ارْتِفَاعِ مَكَانِي لَقَدْ آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي مِنْ قَبْلِ أَنْ أَخْلُقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ بِأَلْفَيْ عَامٍ أَنْ لَا أُعَذِّبَ مُحِبِّيكَ وَ مُحِبِّي عِتْرَتِكَ بِالنَّار. 📚تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص473-474؛ 📚كنز جامع الفوائد، ص419 (نسخه خطی؛ به نقل از بحار الأنوار، ج‏27، ص139) @yekaye
☀️۵) روایتی را ابن شاذان با سند خویش از طریق اهل بیت ع از پیامبر اکرم ص روایت کرده است که در فرازی از این روایت آمده است: کسی که دوست دارد خداوند را در حالی ملاقات کند که «خندان و بشارت‌یافته» (عبس/۳۹) است، پس ولایت علی بن موسی الرضا ع را بپذیرد. متن کامل این روایت بدین شرح است: امیرالمومنین ع فرمودند که برادرم رسول الله ص به من فرمود: کسی که خوشحال می‌شود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که به او رو کرده و از او روگردان نیست، پس ولایت علی ع را بپذیرد؛ و کسی که خوشحال می‌شود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که از او راضی است، پس ولایت فرزندش حسن ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که هیچ ترسی بر او نیست، پس ولایت فرزندش حسین ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که گناهانش را از او زدوده و وی را خالص کرده‌اند، پس ولایت علی بن حسین، [امام] سجاد ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که چشمم روشن شده، پس ولایت [امام] محمد باقر ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که سبکبار است، پس ولایت جعفر صادق ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که پاک و پاکیزه شده است، پس ولایت موسی کاظم ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که خندان و بشارت‌یافته است، پس ولایت [امام] علی بن موسی الرضا ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد که خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که درجاتش رفیع شده و سیئاتش به حسنات تبدیل شده، پس ولایت [امام] محمد جواد ع را بپذیرد؛ و کسی که دوست دارد خداوند متعال حسابرسی آسانی برایش انجام دهد، پس ولایت [امام] علی الهادی ع را بپذیرد؛ و کسی که خوشحال می‌شود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که از رستگاران است، پس ولایت [امام] حسن عسکری ع را بپذیرد؛ و کسی که خوشحال می‌شود از اینکه خداوند متعال را در حالی ملاقات کند که ایمانش کامل و اسلامش نیکو باشد، پس ولایت حجت صاحب زمان قائم مهدی محمد بن حسن را بپذیرد؛ که اینان چراغهای شب تار و امامان هدایت و پرچم‌های تقوایند؛ پس هرکس آنان را دوست بدارد و ولایتشان را بپذیرد من در پیشگاه خداوند ضامن بهشت برایش خواهم بود. 📚الفضائل (لابن شاذان القمي)، ص166 📚الروضة في فضائل أمير المؤمنين علي بن أبي طالب عليهما السلام (لابن شاذان القمي)، ص207 بِالْإِسْنَادِ يَرْفَعُهُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا يَرْفَعُهُ إِلَى النَّسَبِ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ إِلَى سَيِّدِ الشُّهَدَاءِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ قَالَ لِي أَبِي قَالَ أَخِي رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى مُقْبِلًا عَلَيْهِ غَيْرَ مُعْرِضٍ عَنْهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً؛ وَ مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ عَنْهُ رَاضٍ فَلْيُوَالِ ابْنَهُ الْحَسَنَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ لَا خَوْفَ عَلَيْهِ فَلْيُوَالِ ابْنَهُ الْحُسَيْنَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ يُمَحِّصُ عَنْهُ ذُنُوبَهُ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ السَّجَّادَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ قَرِيرُ عَيْنٍ فَلْيُوَالِ مُحَمَّدَ الْبَاقِرَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ خَفِيفُ الظَّهْرِ فَلْيُوَالِ جَعْفَرَ الصَّادِقَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ فَلْيُوَالِ مُوسَى الْكَاظِمَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ ضَاحِكٌ مُسْتَبْشِرٌ فَلْيُوَالِ عَلِيَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ رُفِعَتْ دَرَجَاتُهُ وَ بُدِّلَتْ سَيِّئَاتُهُ حَسَنَاتٍ فَلْيُوَالِ مُحَمَّدَ الْجَوَادَ ع؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يُحَاسِبَهُ اللَّهُ حِسَاباً يَسِيراً فَلْيُوَالِ عَلِيَّ الْهَادِي؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ هُوَ مِنَ الْفَائِزِينَ فَلْيُوَالِ الْحَسَنَ الْعَسْكَرِيَّ؛ وَ مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ وَ قَدْ كَمُلَ إِيمَانُهُ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ فَلْيُوَالِ الْحُجَّةَ صَاحِبَ الزَّمَانِ الْقَائِمَ الْمُنْتَظَرَ الْمَهْدِيَّ م‏ح‏م‏د بْنَ الْحَسَنِ؛ فَهَؤُلَاءِ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ أَعْلَامُ الْتُّقَى فَمَنْ أَحَبَّهُمْ وَ تَوَلَّاهُمْ كُنْتُ ضَامِناً لَهُ عَلَى اللَّهِ الْجَنَّةَ. @yekaye
☀️۶) حبّه عرنى گويد: همراه امير مؤمنان على عليه السّلام به پشت كوفه رفتيم، [جایی که به صحرای نجف رسیدیم]. حضرتش در وادى السلام ايستاد. گويا گروهى را مورد خطاب قرار داد. من نيز با آن حضرت ايستادم تا اینکه خسته شدم و نشستم تا اینکه حوصله‌ام سر رفت. دوباره برخاستم و ايستادم تا حدی که باز خسته شدم و نشستم تا آن‌كه از نشستن هم خسته شدم، سپس برخاستم و رداى خود را برچيدم و گفتم: اى امير مؤمنان! من از خستگی ناشی از زیاد ایستادن برای شما نگرانم، ای کاش ساعتى استراحت كنيد. و رداى خود را پهن كردم تا حضرتش بر آن بنشيند. به من فرمود: اى حبه! آیا [گمان می کنی] اين ایستادن جز براى سخن گفتن ویا انس با بنده‌اى مؤمن بوده است؟! گفتم: اى امير مؤمنان! آيا اینجا حضور دارند [یا: آیا مى‌توان با آن‌ها سخن گفت‌]؟ فرمود: آرى، و اگر براى تو پرده برداشته مى‌شد، آن‌ها را مى‌ديدى كه حلقه به حلقه مشغول گفتگویند. گفتم: با چهره‌هایی غمگین و عبوس یا خندان و بشارت‌یافته؟ فرمود: بلکه «خندان و بشارت‌یافته» (عبس/۳۹)؛ پس هیچ مؤمنى كه در بقعه‌ای از بقاع زمين نمی‌ميرد مگر اینکه به روح او گفته مى‌شود: به وادى السلام ]که در صحرای نجف است] ملحق شو! و به راستى كه اين‌جا، قطعه‌اى از بهشت عدن است. 📚زاد المعاد، ص486-487 رُوِيَ بِسَنَدٍ مُعْتَبَرٍ عَنْ حَبَّةَ الْعُرَنِيِّ أَنَّهُ قَالَ: خَرَجْتُ مَعَ الْإِمَامِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ إِلَى ظَهْرِ الْكُوفَةِ، فَحَيْثُ وَصَلْنَا إِلَى صَحْرَاءِ النَّجَفِ وَقَفَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِوَادِي السَّلَامِ كَأَنَّهُ يُخَاطِبُ جَمَاعَةً، وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ حَتَّى عَيِيتُ ثُمَّ جَلَسْتُ‏ بَعْدَ ذَلِكَ حَتَّى مَلِلْتُ، ثُمَّ نَهَضْتُ وَ وَقَفْتُ حَتَّى عَجَزْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى سَئِمْتُ الْجُلُوسَ، فَنَهَضْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِي وَ قُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَخْشَى عَلَيْكُمْ مِنَ التَّعَبِ مِنْ كَثْرَةِ الْوُقُوفِ، فَلَوِ اسْتَرَحْتَ سَاعَةً، ثُمَّ أَلْقَيْتُ رِدَائِي لِيَجْلِسَ عَلَيْهِ، فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: وَ هَلْ هَذَا الْوُقُوفُ إِلَّا لِلْحَدِيثِ مَعَ مُؤْمِنٍ أَوِ الْأُنْسِ مَعَ مُؤْنِسٍ؟ قُلْتُ: هَكَذَا أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: نَعَمْ، لَوْ كُشِفَ لَكَ الْغِطَاءُ لَرَأَيْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً يَتَحَادَثُونَ. قُلْتُ: بِوُجُوهٍ كَئِيبَةٍ عَبُوسَةٍ أَمْ ضَاحِكَةٍ مُسْتَبْشِرَةٍ؟ قَالَ: بَلْ ضَاحِكَةٍ مُسْتَبْشِرَةٍ، فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يَمُوتُ فِي بُقْعَةٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِيلَ لِرُوحِهِ الْتَحِقِ بِوَادِي السَّلَامِ الَّذِي فِي صَحْرَاءِ النَّجَفِ، وَ هِيَ بُقْعَةٌ مِنْ جَنَّةِ عَدْن‏. 📚این روایت عینا با سند در الكافي، ج‏3، ص243 و به تبع آن در بسیاری از کتب روایی ما آمده است، با این تفاوت که سوالی که در روایت فوق به این صورت بیان شد که «گفتم: با چهره‌هایی غمگین و عبوس یا خندان و بشارت‌یافته؟» بدین صورت آمده است که «گفتم: آنها جسمند يا روح‌؟» و به تبع، پاسخ حضرت هم این است که «روح‌اند» (فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ؟ فَقَالَ: أَرْوَاحٌ). و در ادامه همان توضیحات فوق آمده است. @yekaye
☀️۷) از امام صادق ع از پدرشان روایت شده که امام علی (علیه السلام) فرمودند: هرکس مسجدی را احترام کند، خداوند را ملاقات کند در روزی که ملاقات می‌کند درحالی‎که خندان و بشارت‌یافته است و نامه‎ی عملش را به‌دست راستش می‎دهد. 📚المحاسن، ج‏1، ص54 عَنْهُ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ يَزِيدَ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: مَنْ وَقَّرَ مَسْجِداً لَقِيَ اللَّهَ يَوْمَ يَلْقَاهُ ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً وَ أَعْطَاهُ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ. @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 1️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» این گروه اول در قیامت خندان و شاد و بشارت‌یافته‌اند؛ چرا چنین حالی به آنان دست می‌دهد؟ 🌴الف. به خاطر مشاهده اموری است که در آنجا برایشان مهیا شده است (مجمع البيان، ج‏10، ص668 ؛ التبيان فی تفسير القرآن، ج‏10، ص278 ؛ الميزان، ج‏20، ص210 ). 🌴ب. به خاطر رهایی از زندان دنیا و اتصال به عالم قدس و رضوان (مفاتيح الغيب (للفخر الرازی)، ج‏31، ص61 ) 🌴ج. به خاطر اینکه بدون مشکل از حسابرسی عبور کردند و خیالشان از اینکه به کرامت و رضوان همیشگی از جانب خداوند دست می‌یابند راحت شد (کلبی، به نقل از مفاتيح الغيب، ج‏31، ص61 ). یعنی خود رهایی از جهنم و رسیدن به بهشت، در آن موقف خطرناک، چنان عظیم است که در قرآن کریم همین را اوج رستگاری دانسته است: «إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فاز» (آل عمران/۱۸۵) و آنان چون از این وضعیت سالم درآمدند چنین خوشحالند. 🌴د. ... @yekaye
ادامه نکات ادبی 🔹ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ این دو کلمه، وابسته به آیه قبل‌اند و به لحاظ نحوی هم می‌تواند خبر برای کلمه «وجوه» است و هم صفت برای «مسفرة»؛ هرچند به لحاظ معنایی، حالت دوم بسیار بعید است (دست کم فعلا معنای محصلی برای آن به ذهن نویسنده خطور نمی‌کند)؛ اما در حالت اول که «خبر» برای «وجوه باشد؛ دست کم دو حالت فرض دارد: 🌴الف. خبر دوم و سوم باشند 🌴ب. «ضاحِكَةٌ» خبر دوم باشد و «مُسْتَبْشِرَةٌ» صفت برای آن. ثمره این تحلیلها در تدبرهای ۲ و ۳ خواهد آمد. @yekaye
. 2️⃣«ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» در نکات ادبی گذشت که این دو کلمه به احتمال قوی، مربوط به «وجوه» در آیه قبل می‌باشند (اعم از اینکه خبر دوم و سوم باشند، یا «ضاحِكَةٌ» خبر دوم باشد و «مُسْتَبْشِرَةٌ» صفت برای آن). مساله این است که با اینکه خنده و شادی در درجه اول وصف خود انسان است، چرا اینها را در وصف «وجوه» آورد؟ 🌴الف. این تعبیر کنایی است و مقصود صاحبان آن وجوه است (مجمع البيان، ج‏10، ص668 ؛ التبيان فی تفسير القرآن، ج‏10، ص278 ). 🌴ب. چون صورت انسان، آئينه سيرت اوست و شادی و غم درونی او در چهره ‏اش ظاهر می‏گردد (تفسير نور، ج‏10، ص391). 🌴ج. ... @yekaye
. 3️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» برای خوشحال و خرسند بودن آنان در آن وضعیت، از این دو تعبیر ضحک (خندان) و استبشار (بشارت‌یافته) استفاده کرد. چنانکه در نکات ادبی گذشت این دو کلمه به لحاظ نحوی دست کم دو گونه قابل تحلیل‌اند؛ که هریک از این دو دلالت خاصی می‌تواند داشته باشد: 🌴الف. هر دو کلمه، خبر دوم و سوم باشند برای «وجوه». اگر این گونه باشد، آنگاه این دو خبر را در یک آیه مستقلا آوردن احتمالا دلالت دارد که این دو، دو حیث خاص هستند برای آن بهشتیان. این دو حیث چه می‌توانند باشند؟ 🌿الف.۱. چه‌بسا این دو (خندان و بشار‌ت‌یافته بودن) به ترتیب حمل بر دو قوه نظری و عملی می‌شود (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص61 )؛ شاید با این توضیح که در تحلیل فلسفی انسان‌شناسی، ضحک و خنده را ناشی از تعجب، و تعجب را ناشی از ادراک دانسته‌اند و با این توضیح، ضحک مربوط به قوه نظری می‌شود؛ و استبشار، شادی‌ای است که ناشی از بشارت یافتن است و بشارت هم همیشه در جایی است که قرار است برای شخص عملی انجام شود و از این رو به قوه عملی برگردد. 🌿الف.۲. چه‌بسا این دو به خاطر رسیدن به یک منفعت و درک یک بزرگ‌داشت باشد (مفاتيح الغيب، ج‏31، ص61 )؛‌ چون به او نفعی رسیده می‌خندد و چون وی را بزرگ‌داشته‌اند احساس استبشار و بشارت‌یافتگی می‌کند. 🌿الف.۳. ... 🌴ب. «ضاحِكَةٌ» خبر دوم باشد برای «وجوه»؛ و «مُسْتَبْشِرَةٌ» صفت برای «ضاحِكَةٌ». در این صورت مراد این است که این خنده، خنده ناشی از بشارت‌یافتگی است؛ یعنی ما انواعی از خنده‌ها می‌توانیم داشته باشیم و آیه دارد توضیح می‌دهد این چگونه خنده‌ای است؛ در این صورت آیه می‌خواهد بفرماید: 🌿ب.۱. خنده ‏های قيامت، بر اساس بشارت به آينده‏ای روشن است. (تفسير نور، ج‏10، ص391) 🌿ب.۲. ... @yekaye
. 4️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» این گروه اول در قیامت خندان و شادند؛ و برای شادی‌شان از تعبیر «مُسْتَبْشِرَةٌ» استفاده کرد. چرا؟ 🌴الف. «مُسْتَبْشِرَةٌ» شادیِ ناشی از دریافت بشارت است؛ یعنی می‌خواهد اشاره کند که در آن اوضاع و احوالی که هرکس بشدت نگران و به فکر خویش است و به هیچکس توجه ندارد، کسی هست که به فکر اینهاست و به آنان چنان بشارتی می دهد که خنده سراسر چهره‌شان را فرامی‌گیرد. 🌴ب. در نکات ادبی اشاره شد در تفاوت بشارت با کلمات دیگری همچون «بشاشت» در دلالت بر شادی، بشارت این تفاوت را دارد که بشارت و مژده دادن در جایی است که اول بار خبر شادمان‌کننده‌ای برای شخص بیاورد؛ وگرنه وقتی دوباره همان خبر را بگویند دیگر بشارت گفته نمی‌شود؛ شاید می‌خواهد بفرماید که علی‌رغم این همه وعده‌هایی که در دنیا به آنها داده شده بود، اما جدید و ابتدایی بودنش از باب این است که: 🌿ب.۱. خداوند متعال فرمود: «فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُون‏: هيچ كس نمى‏داند چه چيز از آنچه روشنى‏بخش ديدگان است به [پاداش‏] آنچه انجام مى‏دادند براى آنان پنهان شده است» (سجده/۱۷)؛ و وقتی این نعمتهایی که در دنیا توان درکش را نداشتند در اختیار آنان قرار می‌گیرد، اولین بار است که وی را بشارت دادند. 🌿ب.۲. امیرالمومنین ع فرمودند: «كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الدُّنْيَا سَمَاعُهُ أَعْظَمُ مِنْ عِيَانِهِ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْآخِرَةِ عِيَانُهُ أَعْظَمُ مِنْ سَمَاعِه‏: هر چیزی در دنیا شنیدنش بزرگتر از دیدنش است و هر چیزی در آخرت دیدنش برگتر از شنیدنش است؛ از این رو، آنچه در آنجا می‌بینند بقدری عظیم‌تر از آن چیزی است که شنیده بودند که گویی اول بار است از آن خبردار می‌شوند. 🌿ب.۳. چون همواره در دنیا در مقام خوف و رجا بودند، هیچگاه خبر دریافت نعمتهای بهشتی برایشان قطعی نمی‌شد که خوف آنان زایل شود؛ از این رو دریافت آن خبر به نحوی که کاملا خوف را از آنان زایل کند اولین بار است که برای آنان واقع شده است. 🌴ج. چون «مُسْتَبْشِرَةٌ» به معنای باخبر شدن از مطلب شادی است كه از آن بشره و پوست صورت شكفته شود (تفسير نور، ج‏10، ص391). یعنی می‌خواهد بفرماید این اندازه این شادی در آنان اثر دارد که در ظاهرشان هم کاملا منعکس می‌شود. 🌴د. ... @yekaye
. 5️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» اين آيات، مردم را در قيامت به دو دسته تقسيم می‏كند: اهل سعادت و اهل شقاوت، كه هر دو گروه با سيما و چهره‏شان شناخته می‏شوند. به قرينه اينكه آیات بعد را مربوط به صورتِ اهل كفر و فجور دانست، معلوم می‌شود که این خندان و شاد بودن مربوط به صورتِ اهل ايمان و تقواست. (تفسير نور، ج‏10، ص391 ) @yekaye
. 6️⃣ «ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ» [گروهی که آن روز چهره‌هایشان نورانی و تابناک است،] خندان و شاد [بشارت‌یافته] اند. 📜حکایت علی پسر حسین بن عون از قول پدرش روایت کرده است که: به عیادت سید حمیری* رفتم در همان مریضی‌ای که در آن جان سپرد و دیدم که به خود می‌پیچد و عده‌ای از همسایگانش آنجا حضور داشتند که از عثمانیه** بودند. سید بسیار زیبارو بود با پیشانی‌ای گشاده، یکدفعه در چهره‌اش یک نقطه سیاهی پدید آمد مانند نقطه‌ای که با جوهر گذاشته شود؛ سپس دائما رو به تزاید و رشد بود تا اینکه سیاهی‌اش تمام صورت وی را دربرگرفت. غم شیعیانی را که در آنجا حاضر بودند در برگرفت و ناصبی‌ها *** شروع به خوشحالی و سرزنش کردند؛ اما دیری نپایید که در همان مکان در صورتش نوری سفید آشکار شد و دايما آن نیز فزونی گرفت و رشد کرد تا اینکه چهره‌اش تابناک و نورانی شد و دیدیم که سید، خندان و بشارت‌یافته چهره‌اش درخشید و این اشعار را سرود: دروغ گفتند کسانی که گمان می‌کردند که علی دوستدارش را از شر و سختی نجات نمی‌دهد؛ به پروردگارم سوگند که الان وارد بهشت عدن شدم و خداوند بدیهایم را بر من بخشید پس امروز بشارت دهید به اهل ولایت علی ع و کسانی که تا هنگام مرگ بر ولایتش باقی ماندند و بعد از ولایت فرزندانش را یکی پس از دیگری به صورت معین پذیرفتند. سپس این جملات را گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ: شهادت می‌دهم که حقا و حقا خدایی جز الله نیست و شهادت می‌دهم که حقا و حقا محمد رسول خداست و شهادت می‌دهم که حقا و حقا علی امیرمومنان است؛ شهادت می‌دهم که خدایی جز الله نیست.» سپس دیدگانش را بست، گویی روح او شعله‌ای بود که خاموش شد یا سنگریزه‌ای که بر زمین افتاد. علی پسر حسین بن عون افزود: پدرم حسین بن عون، - اذینه هم شاهد است - به من گفت: الله اکبر؛ کسی که شاهد بوده همچون کسی نیست که شاهد نبوده باشد؛ فضیل بن یسار به من خبر داد – وگرنه ساکت می‌ماندم – از قول امام باقر ع و امام صادق ع که هر دو فرمودند: بر روحی که از بدن مفارقت می‌کند حرام است مگر اینکه پنج تن را ببیند؛ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین را ببیند به نحوی که یا چشمش به جمال آنها روشن شود [= خوشحال شود] یا چشمش بسوزد [= از نارحتی حالش بد شود]. به هر حال این صحبت او [سید حمیری] در میان مردم پخش شد و به خدا سوگند موافق و مخالف بر [تشییع و دفن] جنازه وی حاضر شدند. ✳️ پی‌نوشت‌ها * سید اسماعیل حِمیَری (۱۰۵-۱۷۳ قمری) از بزرگترین شاعران عرب که در ابتدا به مذهب کیسانی معتقد بود اما بعدا به حضور جعفر صادق رسید و مستبصر شد و با اشعارش خدمات گرانقدری به گسترش تفکر شیعی نمود. ** عثمانیه گروهی از مردم‌اند (اغلب از پیروان معاویه) که عثمان را خلیفه مظلوم می‌دانستند و حضرت علی ع را کافر و خارج از دین قلمداد می‌نمودند. *** ناصبی به کسانی می‌گویند که خود را مسلمان می دانند اما با اهل بیت پیامبر ص و ائمه اطهار ع دشمن‌اند و به این دشمنی‌شان افتخار می‌کنند. ائمه اطهار ع و به تبع ایشان، علمای شیعه بین اینها با عموم اهل سنت تفاوت می‌گذارند و در عین اینکه عموم اهل سنت را بدون تردید مسلمان می‌دانند، ناصبی‌ها را کافر می‌شمرند. 📚الأمالي (للطوسي)، ص627-628 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏1، ص414 📚بحار الأنوار، ج‏6، ص193 📚الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج‏1، ص320-321 ✅تبصره مرحوم مجلسی در بحار‌الانوار این روایت را به همین صورت از کشف الغمه و امالی شیخ طوسی، و شیخ حر عاملی در الفصول المهمه آن فقط از کشف الغمه نقل کرده؛ اما در نسخه‌های چاپ شده کنونی از امالی و کشف الغمه، در وصف خال سید، بعد از کلمه «ضاحکا»، کلمه «مستبشرا»‌ را ندارد؛ که احتمالا از قلم‌افتادگی ناسخ باشد. ضمنا این واقعه به صورت مختصرتر در 📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص224 نیز روایت شده است . @yekaye 👇سند و متن اصلی حکایت سید حمیری👉
سند و متن حکایت سید حمیری حَدَّثَنَا الشَّيْخُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ الطُّوسِيُّ (قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ)، قَالَ: أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ، عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ، قَالَ: حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ السَّدُوسِيُّ بِ سِيرجَانَ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَمِّي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الْجَبَّارِ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ عَوْنِ بْنِ أَبِي حَرْبِ بْنِ أَبِي الْأَسْوَدِ الدُّؤَلِيِّ، عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَوْنٍ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى السَّيِّدِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحِمْيَرِيِّ عَائِداً فِي عِلَّتِهِ الَّتِي مَاتَ فِيهَا، فَوَجَدْتُهُ يُسَاقُ بِهِ، وَ وَجَدْتُ عِنْدَهُ جَمَاعَةً مِنْ جِيرَانِهِ، وَ كَانُوا عُثْمَانِيَّةً، وَ كَانَ السَّيِّدُ جَمِيلَ الْوَجْهِ، رَحْبَ الْجَبْهَةِ، عَرِيضَ مَا بَيْنَ السَّالِفَتَيْنِ‏ ، فَبَدَتْ فِي وَجْهِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ مِثْلُ النُّقْطَةِ مِنَ الْمِدَادِ، ثُمَّ لَمْ تَزَلْ تَزِيدُ وَ تَنْمِي حَتَّى طَبَقَتْ وَجْهَهُ [بِسَوَادِهَا] - يَعْنِي اسْوِدَاداً- فَاغْتَمَّ لِذَلِكَ مَنْ حَضَرَهُ مِنَ الشِّيعَةِ، فَظَهَرَ مِنَ النَّاصِبَةِ سُرُورٌ وَ شَمَاتَةٌ، فَلَمْ يَلْبَثْ بِذَلِكَ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى بَدَتْ فِي ذَلِكَ الْمَكَانِ مِنْ وَجْهِهِ لُمْعَةٌ بَيْضَاءُ، فَلَمْ تَزَلْ تَزِيدُ أَيْضاً وَ تَنْمِي حَتَّى أَسْفَرَ وَجْهُهُ وَ أَشْرَقَ، وَ افْتَرَّ السَّيِّدُ ضَاحِكاً [مُسْتَبْشِراً]، وَ أَنْشَأَ يَقُولُ: كَذَبَ الزَّاعِمُونَ أَنَّ عَلِيّاً لَنْ يُنْجِيَ مُحِبَّهُ مِنْ هَنَاةٍ قَدْ وَ رَبِّي دَخَلْتُ جَنَّةَ عَدْنٍ وَ عَفَا لِي الْإِلَهُ عَنْ سَيِّئَاتِي‏ فَأَبْشِرُوا الْيَوْمَ أَوْلِيَاءَ عَلِيٍ وَ تَوَلَّوْا عَلِيّاً حَتَّى الْمَمَاتِ‏ [وَ تَوَالَوُا الْوَصِيَّ حَتَّى الْمَمَاتِ‏] ثُمَّ مِنْ بَعْدِهِ تَوَلَّوْا بَنِيهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ بِالصِّفَاتِ‏ ثُمَّ أَتْبَعَ قَوْلَهُ هَذَا: " أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً حَقّاً، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ" ثُمَّ أَغْمَضَ عَيْنَيْهِ بِنَفْسِهِ، فَكَأَنَّمَا كَانَتْ رُوحُهُ ذُبَالَةً طَفِئَتْ، أَوْ حَصَاةً سَقَطَتْ. قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ: قَالَ لِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَوْنٍ وَ كَانَ أُذَيْنَةُ حَاضِراً، فَقَالَ: اللَّهُ أَكْبَرُ، مَا مَنْ شَهِدَ كَمَنْ لَمْ يَشْهَدْ، أَخْبَرَنِي- وَ إِلَّا فَصَمَّتَا- الْفُضَيْلُ بْنُ يَسَارٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ عَنْ جَعْفَرٍ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) أَنَّهُمَا قَالا: حَرَامٌ عَلَى رُوحٍ أَنْ تُفَارِقَ جَسَدَهَا حَتَّى تَرَى الْخَمْسَةَ، حَتَّى تَرَى مُحَمَّداً وَ عَلِيّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَيْناً (عَلَيْهِمُ السَّلَامُ) بِحَيْثُ تَقَرُّ عَيْنُهَا، أَوْ تُسْخَنَ عَيْنُهَا، فَانْتَشَرَ هَذَا الْقَوْلُ فِي النَّاسِ، فَشَهِدَ جَنَازَتَهُ وَ اللَّهِ الْمُوَافِقُ وَ الْمُفَارِقُ. 📚الأمالي (للطوسي)، ص627-628 📚كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج‏1، ص414 📚بحار الأنوار، ج‏6، ص193 📚الفصول المهمة في أصول الأئمة، ج‏1، ص320-321 وبالاختصار فی: 📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏3، ص224 @yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۱۲۶) 📖 وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ 📖 ترجمه 💢و چهره‌هایی [رخسارهایی] در آن روز هست که بر آنها غباری است؛ سوره عبس (۸۰) آیه ۴۰ ۱۴۰۲/۱۲/۱۱ ۲۰ شعبان ۱۴۴۵ @yekaye
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹غَبَرَةٌ قبلا بیان شد که ▪️در مورد ماده «غبر»، ابن فارس بر این باور است که در اصل بر دو معنای متغایر دلالت دارد: یکی باقی ماندن، و دیگری رنگ تیره؛ و «غبار» را هم به خاطر این رنگ تیره‌اش غبار نامیده‌اند؛ ▪️اما بسیاری از اهل لغت، معنای اصلی این ماده را همان معنای اول می‌دانند، یعنی آن چیزی که بعد از گذشتن و رفتن چیزهایی که همراهش است، برجای می‌ماند، و گفته‌اند وجه تسمیه «غبار» هم آن است که بعد از برخاستن گرد و خاک، بر روی اشیاء باقی می‌ماند؛ و به مناسبت رنگ تیره آن، برای اشاره به رنگ تیره هم به کار رفته است. 🔸بدین ترتیب، تفاوتش با کلماتی مانند «بقاء» و «مکث» (= درنگ کردن) این است که دو شرط دارد: یکی اینکه از جمله و در زمره امور دیگری بوده باشد؛ و دوم اینکه از آن امورِ همراه خود بازمانده و جدا شده باشد. ▪️اسم فاعل این ماده «غابر» می‌باشد که در قرآن کریم ۷ بار به صورت «الْغابِرينَ» به کار رفته و در تمامی موارد، در مورد زن حضرت لوط ع است که در میان قومش باقی ماند و با آنان به عذاب مبتلا شد. ▪️«غَبَرَة» از غُبار گرفته شده، به معنای غباری است که بر روی چیزی نشسته باشد ویا به معنای چیزی است که به رنگ غبار (رنگ تیره) در آمده باشد و در آیه «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ» (عبس/۴۰) راغب آن را کنایه از اینکه از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، دانسته؛ و آن را شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸) قلمداد کرده‌؛ ولی مرحوم مصطفوی آن را همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان دانسته‌ که منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ که تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا می باشد. 🔖جلسه ۸۵۴ https://yekaye.ir/al-aaraf-7-83/ @yekaye