سند و متن احادیث شماره ۵
☀️الف. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَفْصِ بْنِ عَاصِمٍ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الْغَبَرَةُ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا؛ هَلَكَ الْمَحَاضِيرُ.
قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ أَمَا إِنَّهُمْ لَنْ يُرِيدُوا إِلَّا مَنْ يَعْرِضُ لَهُمْ.
ثُمَّ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يُرِيدُوكُمْ بِمُجْحِفَةٍ إِلَّا عَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُمْ بِشَاغِلٍ.
ثُمَّ نَكَتَ أَبُو جَعْفَرٍ ع فِي الْأَرْضِ؛ ثُمَ قَالَ: يَا أَبَا الْمُرْهِفِ!
قُلْتُ: لَبَّيْكَ.
قَالَ: أَ تَرَى قَوْماً حَبَسُوا أَنْفُسَهُمْ عَلَى اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ لَا يَجْعَلُ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً؟! بَلَى وَ اللَّهِ لَيَجْعَلَنَّ اللَّهُ لَهُمْ فَرَجاً.
📚الكافي، ج8، ص273
☀️ب. أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ قَالَ حَدَّثَنَا حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الصَّبَّاحِ بْنِ الضَّحَّاكِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ سَيْفٍ التَّمَّارِ عَنْ أَبِي الْمُرْهِفِ قَالَ:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: هَلَكَتِ الْمَحَاضِيرُ!
قَالَ: قُلْتُ: وَ مَا الْمَحَاضِيرُ؟
قَالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُقَرَّبُونَ وَ ثَبَتَ الْحِصْنُ عَلَى أَوْتَادِهَا كُونُوا أَحْلَاسَ بُيُوتِكُمْ. فَإِنَّ الْغَبَرَةَ عَلَى مَنْ أَثَارَهَا وَ إِنَّهُمْ لَا يُرِيدُونَكُمْ بِجَائِحَةٍ إِلَّا أَتَاهُمُ اللَّهُ بِشَاغِلٍ إِلَّا مَنْ تَعَرَّضَ لَهُمْ.
📚الغيبة للنعماني، ص196-197
@yekaye
یک آیه در روز
۱۱۲۶) 📖 وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ 📖 ترجمه 💢و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که
.
1️⃣ «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ... وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
بعد از اینکه فرمود در آن روز هرکسی از نزدیکترین نزدیکان خود فرار میکند؛ هرکس مشغولیتی دارد که وی را از توجه به غیر بینیاز کرده است؛ دستهبندیای از انسانها در آن صحنه به عمل میآورد:
کسانی که چهرههایشان تابان است، خندان و بشارتجویاناند؛
و کسانی که چهرههایشان غبارگرفته و ذلت، آن را فراگرفته است.
به نظر میرسد این دستهبندی را چندگونه میتوان فهمید:
🌴الف. به صورت تقسیم ثنایی است؛ یعنی همه افراد از این دو حال خارج نیستند. در این صورت:
🌿الف.۱. به احتمال زیاد ناظر به پایان حساب و کتاب است که تکلیف همه معلوم شده است و نهایتا افراد یا بهشتی شدهاند که چهرههایشان درخشان و خندان است؛ یا جهنمی که چهرههایشان غبارآلود و ذلتبار است.
🌿الف.۲. اما اگر ناظر به مواقف اولیه ویا کل مراحل حسابرسی باشد، ظاهرا چارهای نیست که هریک از این دو را به صورت طیفی و تشکیکی بدانیم؛ یعنی وقتی افراد در محشر احضار میشوند یا چهرههایی درخشان دارند یا تاریک؛ و البته هر یک از درخشان و تاریک بودن ذومراتب است.
🌴ب. به صورت تقسیم طیفی است؛ یعنی دو سر طیف را بیان کرده است و بسیاری از افراد هستند که لزوما یکی از این دو نیستند، بلکه بین این دو طیف قرار میگیرند؛ که در این صورت هم میتواند ناظر به مواقف اولیه و مراحل حسابرسی باشد هم پایان حساب و کتاب.
🌴ج. البته با توجه به اینکه آیه بعدی را به عنوان قید توضیحی بدانیم یا احترازی، میشود این تقسیم را اساسا ثلاثی قلمداد کرد که توضیح بیشتر ذیل همان آیه خواهد آمد؛ ان شاء الله.
@yekaye
#عبس_40
یک آیه در روز
۱۱۲۶) 📖 وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ 📖 ترجمه 💢و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که
.
2️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
مقصود از این بودن غبار روی چهره چیست؟
🌴الف. همان سیاهرو شدن است (تفسير القمي، ج2، ص406 ) که در آیات دیگر فرمود: وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ تَرَى الَّذينَ كَذَبُوا عَلَى اللَّهِ وُجُوهُهُمْ مُسْوَدَّةٌ» (زمر/۶۰) و «يَوْمَ تَبْيَضُّ وُجُوهٌ وَ تَسْوَدُّ وُجُوهٌ فَأَمَّا الَّذينَ اسْوَدَّتْ وُجُوهُهُمْ أَ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إيمانِكُمْ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُون» (آل عمران/۱۰۶)؛ که اغلب این را سیهچردگیای دانسته اند که وقتی کسی به غم و اندوه شدید مبتلا شود صورتش چنان میشود.
📚مجمع البيان، ج10، ص668 ؛ الميزان، ج20، ص210
و کنایه از این است که از شدت غم، رنگ رخسارشان تغییر کرده، شبیه آیه «ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا» (نحل/۵۸)
📚مفردات ألفاظ القرآن، ص601
🌴ب. همان باقی ماندن غبار بر رخسار آنان است.
📚التبيان فی تفسير القرآن، ج10، ص278
که چهبسا منظور غبار تعلقات مادی و دنیوی است که باطنش در قیامت مجسم گردیده است؛ و این معنا مناسبت دارد با محجوب و ظلمانی بودن رخساره آنان؛ و تقابل آن با آیه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ» (عبس/۳۸) مؤید این معنا میباشد.
📚التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج7، ص231
🌴ج. ...
@yekaye
#عبس_40
یک آیه در روز
۱۱۲۶) 📖 وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ 📖 ترجمه 💢و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که
.
3️⃣ «وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ»
در عین حال که این غبار بر چهرهها تجسم یک باطنی در آنهاست، اما اگر به مساله بسیار مهم «خافِضَةٌ رافِعَة» بودن قرآن توجه کنیم که همه چیز در قیامت زیر و رو میشود و برترها پست و پستها برتر میشوند، آنگاه چهبسا بتوان گفت آنان که در دنیا غبارآلود بودند سرافراز و آنان که در ظاهر سرافراز بودند غبارآلود میشوند.
شاید بدین جهت است که وقتی از امیرالمومنین ع از اوصاف مومنان حقیقی و شیعیان سوال میشود یکی از ویژگیهایشان را این معرفی میکنند که بر چهرههایشان غبار خاشعان است «عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ»:
☀️الف. روایت شده است عدهای دنبال امیرالمومنین راه افتادند.
حضرت به سوی ایشان برگشت و پرسید: شما بر چه [باوری] هستید؟
گفتند: شیعیان توییم یا امیرالمومینن!
فرمود: چرا سیمای شیعیان را در شما نمی بینم؟
گفتند: سیمای شیعیان چگونه است؟
فرمود: زردی چهرهها از شبزندهداری، لاغر و به پشت چسبيده بودن شکمها از روزهداری، خشکیده بودن لبها از [کثرت] دعا، بر آنان است غبار خاشعان.
📚صفات الشيعة (للصدوق)، ص11
أَبِي رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ السِّنْدِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ:
قَوْمٌ تَبِعَ [تَبِعُوا] أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع فَالْتَفَتَ إِلَيْهِمْ قَالَ: مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ؟
قَالُوا: شِيعَتُكَ؛ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ!
قَالَ: مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ سِيمَاءَ الشِّيعَةِ؟
قَالُوا: وَ مَا سِيمَاءُ الشِّيعَةِ؟
قَالَ: صُفْرُ الْوُجُوهِ مِنَ السَّهَرِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، عَلَيْهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ.
🔹این مضمون با سندهای متفاوت و اندک تفاوتی در عبارات در صفات الشيعة (للصدوق)، ص ۱۷ و الأمالي (للطوسي)، ص216 و الإرشاد (للمفید)، ج1، ص 237-238 آمده است و:
☀️ب. در یکی از خطبههای امیرالمومنین هم وقتی حضرت بعد از جریان قبول حکمیت، در مقام تاسف خوردن بر از دست دادن یاران واقعی خود هستند میفرمایند:
كجايند مردمى كه به اسلامشان خواندند، و آن را پذيرفتند؟ و قرآن خواندند، و معنى آن را به گوش دل شنفتند؛ به كارزارشان برانگيختند، و آنان همچون ماده شتر كه به بچّه خود روى آرد، شيفته آن گرديدند؛ شمشيرها از نيام برآوردند، و گروه گروه، و صف در صف روى به اطراف زمين كردند. بعضى نجات يافتند، و بعضى مردند. نه مژده زنده ماندنِ زندگان را شنفتند، و نه آنان را بر مردگان تعزيت گفتند. چشمانشان از گريه تباه، شكمهاشان از روزه لاغر و به پشت چسبيده. لبهاشان از دعا خشك، و پژمرده گرديده، رنگها زرد از شب زندهدارىِ [بسيار]، بر رخسارشان گرد فروتنى پديدار.
📚نهجالبلاغه، خطبه ۱۲۱؛ ترجمه سید جعفر شهیدی
و من خطبة له ع بعد ليلة الهرير و قد قام إليه رجل من أصحابه فقال نهيتنا عن الحكومة ثم أمرتنا بها، فلم ندر أي الأمرين أرشد؟ فصفق ع إحدى يديه على الأخرى ثم قال:
... أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إِلَى الْإِسْلَامِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إِلَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا، وَلَهَ اللِّقَاحِ إِلَى أَوْلَادِهَا، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمَادَهَا، وَ أَخَذُوا بِأَطْرَافِ الْأَرْضِ زَحْفاً زَحْفاً وَ صَفّاً صَفّاً، بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجَا، لَا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيَاءِ، وَ لَا يُعَزَّوْنَ عَنِ الْمَوْتَى، مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكَاءِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفَاهِ مِنَ الدُّعَاءِ، صُفْرُ الْأَلْوَانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخَاشِعِينَ...
@yekaye
#عبس_40
یک آیه در روز
۱۱۲۶) 📖 وَ وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ 📖 ترجمه 💢و چهرههایی [رخسارهایی] در آن روز هست که
🔹تَرْهَقُها
قبلا بیان شد که
▪️ابنفارس بر این باور است که ماده «رهق» در اصل در دو معنا به کار میرود: یکی در معنای اینکه چیزی روی چیز دیگر را بپوشاند، و دوم در معنای عجله و تاخیر؛ و دو آیه «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) «فَلا يَخافُ بَخْساً وَ لا رَهَقاً» (جن/۱۳) را به ترتیب بر این دو معنا تطبیق دادهاند.
▪️اما اغلب معنای اصلی را همان معنای اول دانستهاند هرچند توضیحات مختلفی از این مطلب ارائه شده:
▫️مرحوم طبرسی بر این باور است که این ماده غالبا در جایی به کار میرود که چیزی به چیز دیگری برسد و او را بپوشاند. راغب در همین فضا مثال آورده است که مثلا تعبیر «أَرْهَقْتُ الصّلاة» که به معنای «نمازم را به تاخیر انداختم» از این باب است که وقت بعدی میآید و وقت این نماز را میپوشاند؛
▫️اما مرحوم مصطفوی بر بار منفی این کلمه تاکید کرده و معتقد است اصل این ماده در مورد «پوشاندن با امری ناخوشایند» به کار میرود (نه مطلق پوشاندن) و مفاهیمی مانند عجله و تاخیر و … هم از مصادیق امور ناخوشایندی است که چیز دیگری را میپوشاند.
🔖جلسه ۵۰۸ https://yekaye.ir/al-qalam-68-43/
📖 اختلاف قرائت
▪️این کلمه را عموما به صورت «تَرْهَقُها» قرائت کردهاند (مفرد مونث غایب)، که چون فاعل آن «قَتَرَةٌ» مونث مجازی است فعلش هم مونث آمده است؛
▪️اما در قرائتی شاذ به صورت «یَرْهَقُها» قرائت شده است؛ از باب اینکه مونث بودن فاعل، مونث حقیقی نیست.
📚 معجم القراءات ج ۱۰، ص۳۱۵
@yekaye
🔹قَتَرَةٌ
با توجه به اینکه ماده «قتر» هم در خصوص کلماتی مانند «قُتْر» که به معنای تنگنا و سختگیری زیادی در هزینه کردن است (قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً؛ اسراء/100) به کار رفته هم در کلماتی مانند «قُتَار» که به معنای دود برخاسته از کباب و عود و مانند آنهاست (كتاب العين، ج5، ص125 )
درباره اینکه اصل ماده «قتر» چیست بین اهل لغت اختلاف شدیدی است:
▪️برخی معنای محوری آن را عمدتا ناظر به نوعی مضیقه و تنگنا دانستهاند، چنانکه
▫️از نظر ابن فارس این ماده در اصل دلالت دارد بر یک نحوه جمع شدن و مضیق شدن، و «قَتَر» به معنای غبار هم وقتی در مورد انسان به کار میرود: «وَ لا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّةٌ» (یونس/۲۶) در حقیقت آن بلا و سختیای است که روی انسان را میپوشاند (معجم مقاييس اللغه، ج5، ص55 )؛
▫️و از نظر مرحوم مصطفوی، دلالت دارد بر یک نحوه مضیق شدن در عمل، و وی تفاوتش را تضییق را در همین دانسته که تضییق، عام است، اما تقتیر، خاص عمل؛ و نیز از نظر وی، «قتر» نقطه مقابل اسراف و توسعه است که اسراف عمل خارج از حد متعارف است و توسعه بسط یافتن در قبال مضیق شدن؛ چنانکه «قُتْرَة» که به معنای «ما يُقتَر به» است پناهگاه تنگ و مضیقی است که صیاد در آنجا مخفی میشود و معانیای همچون دود و غبار هم کاربرد مجازی از این ماده است (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص210 ).
▪️اما حسن جبل معنای محوری آن را نفوذ چیزی که به خاطر تنگی منفذش این نفوذ، اندک و ضعیف است (المعجم الإشتقاقي المؤصل لألفاظ القرآن الكريم، ص۱۷۳۵ ).
▪️راغب نیز بعد از اینکه بیان میکند که «قَتْر» به معنای کم گذاشتن در هزینهها و دقیقا نقطه مقابل اسراف است: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» (فرقان/67) و به شخصی که چنین باشد «قَتُور» (وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً؛ الإسراء/100) و «مُقْتِر» (مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ؛ بقره/۲۳۶) گویند، اصل این ماده را در کلماتی مانند قُتَار و قَتَر می داند که دود برخاسته از کباب و عود و مانند آنها میباشد و وجه تسمیه مقتر این است که گویی از کباب فقط قتار و دودش به وی میرسد و تعبیر «قَتَر» (تَرْهَقُها قَتَرَةٌ؛ عبس/41) هم آن دود و سیاهیای است که صورت را دربرمیگیرد (مفردات ألفاظ القرآن، ص655 )
▫️هرچند برخی که اصل این ماده را تنگنا دانسته بودند کلمات «قَتَر» و«قَتَرَة» را اسم یا مصدر به معنای آنچه از در مضیقه قرار گرفتن حاصل میشود دانستهاند که آن حالت شدت و مضیقهای است که در چهرههای ایشان در آن شرایط نمایان میشود (التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج9، ص211 ).
▪️در هر صورت کلمه «قَتَرَةٌ» را برخی در لغت به معنای ظلمت دود معرفی کردهاند (مجمع البيان، ج10، ص667 ) که به یک نحو هر دو معنا را شامل میشود و لذا در مقام تفسیر آیه (تَرْهَقُها قَتَرَةٌ؛ عبس/41) هم احتمال اینکه به معنای سیاهیای که هنگام در معرض آتش قرار گرفتن حاصل میشود دانستهاند و هم غباری که بر چهره بنشیند و در این حالت دوم از قول زید بن اسلم تفاوت آن با کلمه «غبار» (که در آیه قبل آمد) در این معرفی شده که غبار در خصوص آن چیزهایی است که از آسمان بر زمین میآید و «قترة» آن چیزی است که از زمین به آسمان برود. (مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج10، ص669 ).
📿ماده «قتر» و مشتقات آن همین ۵ بار در قرآن کریم آمده است.
📖اختلاف قرائت
▪️این کلمه را عموما به صورت «قَتَرَة» قرائت کردهاند، که حرف تاء مفتوح است؛
▪️اما در قرائتی غیرمشهور (ابن ابی عبلة) به صورت «قَتْرَة» قرائت شده است، که حرف تاء ساکن است.
📚معجم القراءات ج ۱۰، ص315 ؛ المغنی فی القراءات، ص1892 ؛ البحر المحيط، ج10، ص411
@yekaye