یک آیه در روز
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْ
.
1️⃣ «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»
بعد از اینکه حضرت ابراهیم ع را اسوهای در تبری جستن از دشمنان معرفی کرد در این آیه دعایی مطرح شده است که مومنان از پروردگار درخواست میکنند که فتنهای برای کافران نباشند و مورد مغفرت پروردگار قرار گیرند. اغلب مفسران این را تتمه دعای حضرت ابراهیم ع قلمداد کردهاند؛ هرچند برخی این احتمال را هم مطرح کرده باشند که نه دعای حضرت ابراهیم ع، بلکه سخن مومنان زمان پیامبر ص و بهنوعی آموزشی از جانب خداوند برای مومنان است (مفاتيح الغيب، ج29، ص519-520 ).
درباره اینکه مقصود از اینکه «فتنهای برای کافران نباشند» چیست وجوه متعددی بیان شده که در تدبر بعد بدان اشاره خواهد شد، ولی هرچه باشد وجه این درخواست آن است که خداوند عزیز و حکیم است؛ یعنی عزت (نفوذناپذیری و غلبهناپذیری) و حکمت خداوند اقتضایش این است که این درخواست را از او داشته باشیم؛ و همین نکته میتواند احتمال برخی از وجوه مذکور را تقویت کند؛ هرچند بنا بر قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا میتواند همه آن معانی مستقلا مد نظر باشد و نیازی بر چنین ترجیحی نیست؛ و اصلا برخی حکمت اینکه به جای یک تعبیر صریح و ساده که بر یکی از آن وجوه دلالت کند، چنین تعبیری را به کار برد همین دانستهاند این تعبیر میتواند بر وجوه متعدد تطبیق شود (مفاتيح الغيب، ج29، ص520 )
و در واقع قرآن کریم با یک عبارت مختصر دهها معنا را به ذهن مخاطب القا فرماید.
@yekaye
#ممتحنه_5
یک آیه در روز
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْ
.
2️⃣ «لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا»
درباره اینکه مقصود از این تعبیر که «ما را فتنهای برای کسانی که کفر ورزیدند قرار مده» چیست وجوه متعددی بیان شده است که به نظر میرسد همه آن وجوه را به دو وجه کلی بتوان برگرداند:
ما را فتنهای در دستان کافران قرار نده که اذیتمان کنند (که در این صورت دعایی برای خودشان است) یا
ما را فتنهای برای کافران قرار نده که بر گمراهیشان افزوده شود (که در این صورت دعایی است که خیر و مصلحتش به کافران هم برمیگردد).
با این بیان وجوه متنوعی که توسط مفسران و مترجمان قرآن بیان شده را بدین قرار میتوان دستهبندی کرد:
🌴الف. ما را به دست آنها عذاب نکن؛ یعنی میخواهد بفرماید حالا که از ما تبری از کفار را خواستهای ما را از آزار و اذیتی که به خاطر این تبری ممکن است متوجه ما شود ایمن بدار (الميزان، ج19، ص233 )؛
که چند وجه از وجوهی که گفتهاند به این معنا برمیگردد از جمله:
🌿الف.۱. آنان را بر ما مسلط نکن که ما را عذاب و شکنجه کنند (مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407؛ ابن عباس، به نقل البحر المحيط، ج10، ص156 ) که ما طاقت آن عذاب را نداشته باشیم (تفسير الصافي، ج5، ص163 ) و آنها به خاطر این تسلط گمان کنند که برحقاند (ابن عباس، به نقل از مفاتيح الغيب، ج29، ص519 ).
🌿الف.۲. آنان را بر ما مسلط نکن که بخواهند ما را از دین تو به فتنه کشانند (یعنی از دین خارج کنند) (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407 ).
🌿الف.۳. ...
🌴ب. ما را مایه عذاب آنها قرار نده و به وسیله ما آنها را عذاب نکن؛ که در این صورت هم میتواند دعایی به نفع کافران باشد و هم دعایی به نفع خودشان؛ یعنی این معنا در یک نگاه کلان دست کم دو وجه دارد:
🌿ب.۱. ما را وسیله آزمایش کافران قرار نده که بدان وسیله کافران را در گمراهیشان تثبیت ویا عذاب کنی ؛ که چند وجه از وجوهی که گفتهاند به این معنا برمیگردد از جمله:
🍃ب.۱.۱. ما را به بلایی مبتلا مساز که آنان بگویند اگر اینها برحق بودند چنین مصیبتی بر آنان وارد نمیشد؛ و به این وسیله ما فتنهای برای آنان شویم که با دیدن ما از ایمان آوردن پشیمان شوند (مجاهد، به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407 ؛ و البحر المحيط، ج10، ص156 ؛ و مفاتيح الغيب، ج29، ص519 ).
🍃ب.۱.۲. در جنگ با آنان ما را خوار مساز که که آنان بگویند اگر اینها برحق بودند چنین مصیبتی بر آنان وارد نمیشد (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407 ). ما را چنان مكن كه كافران خوار دارندمان (ترجمه آیتی).
🍃ب.۱.۳. ما را از موالات و برقراری رابطه ولایی و دوستانه با کفار حفظ کن چرا که اگر ما با آنان رابطه ولایی برقرار کنیم گمان میکنند که آنان را تایید کردهایم و آنان بر صواب هستند (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407 ).
🍃ب.۱.۴. چنین نباشد که روزی را بر آنها بسط دهی اما بر ما ندهی که به دین جهت آنان را به فتنه بیندازی (به نقل از مفاتيح الغيب، ج29، ص520 ).
🌿ب.۲. به وسیله ما کافران را عذاب نکن (به نقل مفاتيح الغيب، ج29، ص520 )؛ که این چند وجه دارد از جمله:
🍃ب.۲.۱. بر ما لطف کن که بر آزار و اذیت آنان صبر کنیم و نخواهیم دنبال آنها برویم که فتنه و عذابی بر آنان شویم (به نقل از مجمع البيان، ج9، ص407 ).
🍃ب.۲.۲. ...
@yekaye
#ممتحنه_5
یک آیه در روز
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْ
.
3️⃣ «رَّبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكّلّنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير؛ رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»
چرا با اینکه در آیه قبل «ربنا» را آورده بود در این آیه مجدد دو بار دیگر آورد؟
🌴الف. تکرار ربنا برای برانگیزاندن رحمت الهی است (الميزان، ج19، ص233 ). یعنی عبد با تاکید بر «ربنا» نیازمندی و وابستگی شدید خود به رحمت خدا را تکرار میکند تا بتواند مشمول رحمت خدا شود.
🌴ب. اگر کلمه «ربنا» را در متن آیه حذف کنیم میبینیم فرازهای اول (عَلَيْكَ تَوَكّلّنَا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنَا وَ إِلَيْكَ الْمَصِير) و سوم (إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ) تثبیت نگرش توحیدی در انسان است و فراز دوم (لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا) اعلام تقاضای و نیاز خویش است. مشخصا آنجا که میخواهد رحمت خدا را برانگیزاند تا نیازش را رفع کند (نکته الف) مورد دوم است؛ اما قبل و بعد آن دو فراز توحیدی است که در اولی نسبت خود با خدا را بیان میدارد و در دومی به بیان ویژگیهای خداوند که میتواند آن نیاز را رفع کند میپردازد. شاید برای نشان دادن اتصال این دو نگرش توحیدی با آن درخواست، همان عبارت «ربنا» را که عموما در ابتدای اعلام درخواست بیان میشود بر سر این دو فراز اول و آخر هم آورد.
🌴ج. میتوان «ربنا»ی پایانی را نه ناظر به فراز آخر آیه، بلکه ناظر به فراز ما قبل خویش دانست؛ آنگاه توجیه این سه ربنا چنین میشود که این آیه آیهای مستقل از آیه قبل است و در مقام بیان تقاضا و نیاز است، برای همین مناسبت دارد که با «ربنا» شروع شود؛ آنگاه:
🌿ج.۱. چون تقاضایی که در این آیه مطرح میشود دو تقاضاست («لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا» و «اغْفِرْ لَنا») در ابتدای اولی و در انتهای دومی «ربنا» را آورد که بر این دو تقاضا بودن تصریح شود.
🌿ج.۲. این دو تقاضا یک درخواست به هم پیوسته است و لذا تعبیر «ربنا» را در ابتدا و انتهای این درخواست به هم پیوسته آورد.
🌴د. ...
@yekaye
#ممتحنه_5
یک آیه در روز
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْ
.
4️⃣ «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا»
اینکه بعد از توصیه به برائت جستن از کافران از خدا بخواهیم که مایه فتنه برای کافران قرار نگیریم (چه بدین معنا که کافران بر ما مسلط نشوند و چه در این معنا که وسیلهای برای آزمایش کافران قرار نگیریم) طبیعی است و عزیز و حکیم بودن خداوند (فراز پایانی آیه) هم با این درخواست تناسب دارد؛ اما چرا نفرمود « رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ»، بلکه بعد از آن درخواست از خدا، مغفرت هم طلب کرد؟
🌴الف. در نکات ادبی اشاره شد که معنای محوری ماده «غفر» یک نحوه پوشش (ستر) و پوشاندن (تغطیه)ای است که یک نحوه حمایت و صیانتی از چیزی که آن را میپوشاند انجام دهد. شاید این جمله به یک معنا عطف تفسیری «لاتجعلنا فتنة ...» باشد؛ یعنی فتنه قرار ندادن ما برای کفار در گروی این است که یک نحوه پوششی از جانب خداوند شامل حال ما شود که ما را تحت حمایت و صیانت خویش قرار دهد.
🌴ب. شاید اشاره به این است که صرف اینکه فتنهای برای کافران نشویم کافی نیست که بتوانیم وظیفه برائت خویش را درست انجام دهیم؛ بلکه نیاز داریم که مغفرت خدا هم شامل حال ما شود.
🌴ج. طلب برائت از فتنه شده و برائت از فتنه بدون مغفرت ممکن نیست زیرا شخص گناهکار اگر مورد مغفرت واقع نشود مقهور عذاب خواهد شد و فتنه همان مقهور عذاب شدن است (مفاتيح الغيب، ج29، ص520 ). به نظر میرسد این تحلیل خوب بود اگر «اغفرلنا» قبل از «لاتجعلنا ...» میآمد.
🌴د. ...
@yekaye
#ممتحنه_5
یک آیه در روز
۱۱۳۵) 📖 رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّكَ أَنْتَ الْ
.
5️⃣ «إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»
چرا این درخواست (که ما را فتنهای برای کافران قرار نده و ما را بیامرز) را به اینکه خداوند عزیز (= نفذناپذیر؛ شکستناپذیر) و حکیم (دارای حکمت) است ختم کرد؟
🌴الف. میخواهد اشاره کند که خداوند اولا چون عزیز هستی کسی بر تو غلبه نمی تواند بکند و میتوانی ما را از این وضعیت فتنه شدن (یا از کید دشمنان) حفظ کنی و چون حکیم هستی بر اساس حکمتت می دانی چگونه ما را حفظ کنی و این کار را به نحو احسن انجام می دهی (الميزان، ج19، ص233 ).
🌴ب. ...
@yekaye
#ممتحنه_5
هدایت شده از حسین سوزنچی
20.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«شرایط کنونی منطقه به گونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق». اسرائیل با ریختن ۸۳ بمب یک تُنی در ۵ دقیقه در یکجا برای به شهادت رساندن یک نفر، شدت دیوانگیاش را نشان داد. میخواستتند با این جنون وضعیت منطقه را عوض کنند، اما وعده صادق۲ این معادله را به هم زد؛ اکنون چون خود را در وضعیت مرگ و زندگی میبیند چهبسا دست به هر کاری بزند.
در این شرایط، حضور مهمترین هدف دشمن در مکان و زمان معین نماز جمعه چه توجیهی دارد؟ با دیدن کلیپ فوق شاید منطق او برای چنین اقدامی را دریابیم. کسی که از مرگ نترسد هم خودش عزیز میشود و هم عزت را در کل جامعه تسری خواهد داد.
با محاسبات مادی، حتی چهبسا بر اساس برخی سنتهای الهی*، وقوع حادثهای بسیار تلخ برای فردا دور از انتظار نیست؛ اما مومن زندگی خود را با ایمان به غیب (باور به تدبیر الهی در ورای همه تدبیرها)، تنظیم میکند و میداند: «و قد مكروا مكرهم و عند الله مكرهم و إن كان مكرهم لتزول منه الجبال: و بىترديد آنها مكرهاى خود را ورزیدند در حالی که مكرشان نزد [= جزیی از پازل] خداوند است، هر چند مكرشان به شدتى بود كه از آن كوهها بركنده شود» (ابراهیم:46).
ارمغان چنین وضعیتهایی، قطع تعلق از اسباب دنیا و درک اضطرار هرچهبیشتر به درگاه الهی است؛ پس در این شب و صبح جمعه استغاثه را جدی بگیریم؛ و نیز با صدقه دادن، ان شاء الله دفع بلا کنیم.
*پینوشت:
از سنتهای الهی است که وقتی مومنان به چیزی بشدت دل میبندند و فکر میکنند نزدیک قله هستند، خداوند بناگاه همهچیز رابه هم میزند، تا بفهمند به کسی جز خدا نباید امید بست.
@souzanchi
۱۱۳۶) 📖 لَقَدْ كانَ لَكُمْ فيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ
ترجمه
💢حقیقتا برای شما در آنها اسوه خوبی هست برای کسی که به خداوند و روز دیگر ایمان دارد؛ و هرکس سرپیچی کند [روی گرداند] پس بیتردید خداوند است که بینیاز و ستوده است.
سوره ممتحنة (۶۰) آیه ۶
۱۴۰۳/۷/۱۳
۳۰ ربیعالاول ۱۴۴۶
@yekaye
#ممتحنه_6
🔹يَرْجُوا
قبلا بیان شد که
▪️ ماده «رجو» در اصل در دو معنای متفاوت به کار میرود: یکی در معنای امید و آرزو و انتظار رسیدن خبر خوش (که در این آیه در همین معناست)؛ و دیگری در معنای «کنار و طرف و حاشیه»ی چیزی (وَ الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها: فرشتگان در نواحی و اطراف آسمان مستقرند؛ الحاقة/۱۷)؛ و با اینکه این کلمه در مقابل کلمه «خوف» است (خوف، انتظار امر ناخوشایند را داشتن است) اما اغلب اهل لغت بر این باورند که گاهی کلمه «رجا» در مورد خوف و نگرانی هم به کار میرود و آیه »ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً، نوح/۱۳» را از این باب میدانند.
▪️البته ماده «رجأ» به معنای «تاخیر انداختن» (مثلا: تُرْجِي مَنْ تَشاءُ مِنْهُن؛ احزاب/۵۳) را غالبا متمایز از «رجو» به معنای انتظار داشتن دانستهاند؛ هر چند برخی احتمال میدهند که این دو کلمه در اشتقاق کبیر به هم برگردند، چرا که انتظار کشیدن هم با نوعی تاخیر در وقوع واقعه مورد انتظار، همراه است؛ و بر همین اساس، در مورد برخی کلمات قرآنی که عدهای آن را از ماده «رجو» دانستهاند، احتمال اینکه از ماده «رجأ» به معنای تاخیر باشد هم مطرح شده است، چنانکه در آیات «أَرْجِهْ وَ أَخاهُ» (اعراف/۱۱؛ شعراء/۳۶) ، «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ» (توبه/۱۰۶) - که در قرائتی دیگر، «مرجئون» هم خوانده شده- و «الْمَلَكُ عَلى أَرْجائِها» هر دو قول مطرح شده است.
🔹در خصوص تعبیر «كانَ يَرْجُوا» هم اشاره شد که وقتی «کان» قبل از فعل مضارع بیاید دلالت بر استمرار و وجود یک وضعیت همیشگیای در آن فعل میکند.
🔖جلسه ۴۰۲ http://yekaye.ir/al-ankaboot-29-5/
@yekaye
🔹الْآخِرَ
قبلا بیان شد که ماده «أخر» را در اصل به معنای تخلف و عقب ماندن چیزی از مقارن خویش و نقطه مقابل «تقدم» (= پیشی گرفتن) دانستهاند؛ که کلمه تأخیر در فارسی کلمهای آشناست.
از این ماده دو کلمه «آخَر» و «آخِر» معروف است که در فارسی به ترتیب، به معنای «آخری، پایانی» و «دیگر» به کار میرود.
درباره تفاوت این دو اغلب صرفا به این اشاره کردهاند که «آخَر» (مونث آن: «أخری») در مقابل «واحد» است و «آخِر» (مونث آن: «آخِرة») در مقابل «اول» (مونث آن: «أولی») است (عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا، مائده/۱۱۴؛ قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ، واقعه/۴۹؛ وَ لَلْآخِرَةُ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الْأُولی، ضحی/۴). مرحوم مصطفوی تفاوت را با توجه به وزن و صیغه آنها چنین توضیح داده که «آخَر» بر وزن «أفعل» صیغه تفضیل است و دلالت بر شدت تاخر دارد، ولی «آخِر» بر وزن «فاعل» به معنای به صرف متاخر بودن از چیزی که ماقبل آن بوده دلالت دارد؛ البته به نظر میرسد توضیح ایشان و مصادیقی که به عنوان شاهد برمیشمرند، بویژه در خصوص «آخَر» با تکلف همراه، و چهبسا بالعکس باشد، بویژه که وجود معنای تفضیلی در «آخَر» و مونث آن: «أخری» – چنانکه در ادامه خواهد آمد – بیشتر اقتضای این را دارد که صرفا به بعدیت اشاره کند. عسکری هم توضیح داده که «آخَر» («أُخری»، دیگر) به معنای «دوم» در جایی به کار میرود که علاوه بر «مورد اول» و این گزینه، سوم و چهارم و .. هم برایش فرض داشته باشد؛ اما «آخِر» در جایی به کار میرود که گزینه دیگری در کار نباشد، مثلا در مقابل ربیعالاول، ربیعالآخِر گفته میشود؛ این سخن مویدات فراوانی در قرآن کریم دارد که در همانجا فهرست شد؛ و از آن سو، کلمه «آخِر» نیز عموما در مواردی به کار رفته که گزینه دیگری بین اول و آخر، در کار نیست؛ مثلا «تَكُونُ لَنا عيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/۱۱۴) «آمِنُوا بِالَّذي أُنْزِلَ عَلَی الَّذينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ» (آل عمران/۷۲) ، «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ» (حدید/۱) (که با توجه به این نکته، نکته ظریفی در خصوص آیه «دَعْواهُمْ فيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمينَ» (یونس/۱۰) میتوان استنباط کرد که تسبیح و حمد، آغاز وپایان بهشتیان است).
و در مورد تعبیرهای جمع این دو نیز، «آخَرينَ» به معنای مطلقِ «دیگران» است: «عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضی وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ في سَبيلِ اللَّهِ» (مزمل/۲۰) «ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْناً آخَرينَ … ثُمَّ أَنْشَأْنا مِنْ بَعْدِهِمْ قُرُوناً آخَرينَ (مومنون/۳۱ و۴۲) ، «إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ أَيُّهَا النَّاسُ وَ يَأْتِ بِآخَرينَ» (نساء/۱۳۳) و اگر گاه مانند دو تعبیر «ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرينَ» (شعراء/۶۶؛ صافات/۸۲) و «ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرينَ» (شعراء/۱۷۲؛ صافات/۱۳۶) که به ترتیب درباره قوم فرعون و قوم لوط است، منحصر در یک گروه دیگر میشود به خاطر قرائن مقامی، و نه اقتضای خود لفظ است؛ در حالی که کاربردهای کلمه (آخِرينَ) بخوبی نشان میدهد که اینها تنها گروه در مقابل «اولین» و … هستند: «ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلينَ؛ وَ قَليلٌ مِنَ الْآخِرينَ» (واقعه/۱۳-۱۴) «قُلْ إِنَّ الْأَوَّلينَ وَ الْآخِرينَ» (واقعه/۴۹) ، «أَ لَمْ نُهْلِكِ الْأَوَّلين؛ ثُمَّ نُتْبِعُهُمُ الْآخِرينَ» (مرسلات/۱۶-۱۷) «وَ اجْعَلْ لي لِسانَ صِدْقٍ فِي الْآخِرينَ» (شعراء/۸۴).
اما شاید درباره این تحلیل مناقشه شود، زیرا:
اولا (اگر «آخِرة» را مونث «آخِر» بگیریم) در مقابل «أولی» ، هم تعبیر «أخری» به کار رفته و هم تعبیر «آخرة»: (فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَ الْأُولی،نجم/۲۵؛ قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُم، اعراف/۳۸) پس «آخِر» و «آخَر» (که مذکر همین دو است) لزوما چنین تقابلی با هم ندارند.
و ثانیا درمقابل عالم دنیا که بر آن «النشأة الأولی» اطلاق شده (وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولی فَلَوْ لا تَذَكَّرُون؛ واقعه/۶۲)، برای آخرت هم تعبیر «النَّشْأَةَ الْأُخْری» (وَ أَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْری؛ نجم/۴۷) اطلاق شده و هم تعبیر «النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ» (قُلْ سيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ بَدَأَ الْخَلْقَ ثُمَّ اللَّهُ يُنْشِئُ النَّشْأَةَ الْآخِرَةَ؛ عنکبوت/۲۰) آمده است.
@yekaye
👇ادامه مطلب👇