eitaa logo
یک آیه در روز
2هزار دنبال‌کننده
115 عکس
10 ویدیو
24 فایل
به عنوان یک مسلمان، لازم نیست که روزی حداقل در یک آیه قرآن تدبر کنیم؟! http://eitaa.com/joinchat/603193344C313f67a507 سایت www.yekaye.ir نویسنده (حسین سوزنچی) @souzanchi @HSouzanchi گزیده مطالب: @yekAaye توضیح درباره کانال https://eitaa.com/yekaye/917
مشاهده در ایتا
دانلود
. 1⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» آزمايش، يك سنّت جدّى الهى است، خود را آماده كنيم. (حرف لام در اوّل و حرف نون مشدّد در آخرِ «لَتُبْلَوُنَّ» نشانه جدّى بودن مسأله است.) (تفسير نور، ج2، ص217) و مومن اگر مومن باشد همواره در جان و مالش در معرض آزمون است. 🔖حدیث5 https://eitaa.com/yekaye/4971 💠ثمره سختی‌هایی که در روزگار برایمان پیش می‌آید را دو گونه می‌توان دید: 🔻اینکه خدا ما را به حال خود رها کرده، و اصلا خدا با ما مهربان نیست و ... و از آنها ناراحت باشیم؛ 🔺اینکه خدا در ما ظرفیت رشد کردن بر اثر مقاومت دیده و ما را شایسته رسیدن به مقامات عالی دانسته است؛ و از وقوع آنها خوشحال باشیم؛ چرا که قرار است با این سختی‌ها رشد کنیم. 🤔جهان و سختی‌هایش همین است که هست؛ این دست من و توست که کدام نگاه را برگزینیم❗️ @Yekaye
. 2⃣ «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ... لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» در بحث از آیه «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنا تُرْجَعُون» (انبیاء/35) اشاره شد: «اینکه عبارت «نَبْلُوكُمْ ...» بعد از عبارت «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ» آمده، به نوعی توضیح آن است و درواقع، دارد به فلسفه مرگ اشاره می‌کند: چرا انسانها می‌میرند؟ زیرا زندگی در دنیا هدف نبوده است: آمده‌اند آزمایش شوند.» 🔖جلسه 95، تدبر4 http://yekaye.ir/al-anbiya-021-035/ 🤔این آیه و آیه قبل نیز همین مضمون را تکرار می‌کند: 🔺از طرفی، ياد مرگ و زودگذرى دنيا، مسائل را براى انسان آسان مىكند. (تفسير نور، ج2، ص217) 🔺و از طرف دیگر، انسان زمانی عرصه‌ی آزمایش بودنِ زندگی دنیا را جدی می‌گیرد که باور کند که او و همگان می‌میرند و حساب و کتاب نهایی در جای دیگری رقم می‌خورد. @Yekaye
. 3⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ» بيشترين ابزار آزمايش، مال و جان است. (تفسير نور، ج2، ص217) 🔺جان مهمترین و ارزشمندترین دارایی هرکس در دنیاست؛ و از این رو، هشدار به آمادگی برای ابتلای جانی، طبیعی است. 🤔اما در میان ابتلائات مختلف دیگری که برای بشر ممکن است پیش آید (مثلا مریضی و ابتلای در بدن، فراق و ابتلای در دوری از عزیزان، و ...) چرا فقط سراغ ابتلای مالی رفت؟ 🤔 🤔 🤔 🤔 🤔 🤔 🤔 🤔 🍃الف. شاید می‌خواهد نشان دهد دلبستگی انسانها عموما به مال بیش از هر چیز دیگری است؟ 🍃ب. شاید از این جهت که بازگشت بسیاری از ابتلائات دیگر، به ابتلای مالی است، چنانکه وقتی کسی ثروت دارد تحمل بسیاری از ابتلائات برای او راحت‌تر می‌شود (مثلا مریض شود دغدغه هزینه درمان و پرستار و ... را ندارد؛ یا سفر برود، امکان بازگشت زود به زود برایش میسر است؛ یا ...) 🍃ج. شاید از این جهت که مال مهمترین امر اعتباری‌ای است که واقعا جز اعتبار ارزشی ندارد (ارزش کاغذی که به نام پول داریم صرفاً به اعتبار بانک مرکزی است و می‌شود یک شبه با تغییر واحد پول، کل آن اسکناسها را بی‌ارزش کرد)؛ در عین حال ارزشمندترین نقش‌ها را ایفا می‌کند که همه همّ و غم افراد را به خود جلب می‌کند. 🍃د. ... @Yekaye
. 4⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً» علاوه بر پذيرش خطر جان و مال، بايد خود را براى شنيدن انواع نيشها و تحقيرها آماده كرد. (تفسير نور، ج2، ص217) 🤔اما چرا در کنار ابتلای مالی و جانی، از اذیت سخن گفت، آن هم فقط از اذیت شنیدن، نه هرگونه اذیت شدن؟ 🍃الف. چون شنيدن تحقير و هجو، و آزار ديدن از دشمن، يكى از [مهمترین] وسايل آزمايش است. (تفسير نور، ج2، ص217) 🍃ب. شاید می‌خواهد بر اهمیت ارتباطات در زندگی بشری تاکید کند. آن مقدار که سخن گفتن و شنیدن در زندگی ما موضوعیت دارد، هیچ چیزی موضوعیت ندارد. 🍃ج. شاید می‌خواهد به تاثیر شنیده‌های از دیگران (اصطلاحاً: حرف مردم) بر تغییر رفتارها تاکید کند؛ یعنی با توجه به اینکه بسیاری از رفتارهای ما تحت تاثیر حرف مردم تغییر می‌کند، می‌خواهد هشدار دهد که اگر مسیر ایمان را در پیش گرفتید، منتظر این ابتلای شدید باشید که «حرف مردم» بخواهد شما را از مسیرتان خارج کند. 🍃د. ... @Yekaye
. 5⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ ... أَذی كَثيراً» براى رسيدن به اهداف مقدّس، گاهى بايد همه گونه سختى را تحمّل كرد. ضربه به مال، جان، حيثيّت و آبرو. (تفسير نور، ج2، ص217) @Yekaye
. 6⃣ «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً» مومن اگر مومن باشد، حتما مورد زخم زبان عده‌ای قرار می‌گیرد: 🤔نه فقط مشرکان (که اصلا خدا را قبول ندارند و بت‌پرست‌اند، و دشمنی‌شان با اهل دین واضح است) بلکه حتی از جانب اهل کتاب (که خود را دیندار، و مومن به خدا و نبوت می‌دانند) 🤔آن هم نه زخم زبانی که از روی سوء تفاهم و ... باشد، بلکه زخم زبانی که با قصد آزار انجام شده و واقعا اذیت‌کننده است (أذیً) 🤔آن هم نه یکی دو بار؛ بلکه بسیار (أذی کثیرا) 💠ثمره اگر در مسیر صحیح الهی گام برمی داریم، انتظار نداشته باشیم که دیگران لزوما ما را تشویق کنند؛ بلکه انتظار طعنه زدن‌ها و اذیت‌شدن‌ها، آن هم به نحو فراوان، داشته باشیم. @Yekaye
. 7⃣ «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً» مخالفان اسلام در ضربه زدن به مسلمانها، وحدت در هدف و گاهى وحدت در شيوه دارند: [فرق نمی‌کند اهل کتاب باشند یا مشرک] (تفسير نور، ج2، ص217) @Yekaye
. 8⃣ «لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ» صرفاً نفرمود از جانب اهل کتاب؛ بلکه فرمود از جانب کسانی که به آنان کتاب داده شد، قبل از شما. چرا؟ 🍃الف. شاید می‌خواهد اشاره کند به خصلت نامطلوب تعصب بر داشته‌های خود و حسادت به دیگران: اهل کتاب، پیش از آمدن اسلام، کتاب آسمانی داشتند؛ یعنی واقعا سخن خدا هم نزد آنان بود، اما دلشان نمی‌خواست که کس دیگری به این شرافت (دریافت کتاب آسمانی) مفتخر شود❗️ 🍃ب. تاکیدی است بر اینکه انتظار نداشته باشید که مردمی که قبلا در یک روال حقی بوده‌اند لزوما الان هم به حق بگروند؛‌بلکه برحق بودنِ آنان، چه‌بسا از باب دینداری آباء و اجدادی بوده، نه دینداری واقعی: درست است که قبل از شما کتاب آسمانی برحقی داشتند، اما گرایش آنان به آن کتاب، ناشی از حقانیت آن نبود❗️ 🍃ج. ... @Yekaye
. 9⃣ «وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً» 💢دشمن به كم قانع نيست.💢 (تفسير نور، ج2، ص217) @Yekaye
. 🔟 «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» در برابر امتحان و اذیت دشمنان صبر کردن لازم است؛ و طبیعی است که بعد از هشدار درباره امتحان و اذیت دشمن، از صبر سخن گفته شود. 🤔 اما چرا در این مقام، علاوه بر صبر، از تقوا سخن گفت؟ 🍃الف. چون صبر و تقوى در كنار هم رمز موفقيّت است. استقامت بدون تقوا، در افراد لجوج نيز پيدا مىشود. (تفسير نور، ج2، ص217) 🍃ب. «تقوی» از ماده «وقی» به معنای خود را در مسیر نگهداشتن است. شاید می‌خواهد تاکید کند که این صبر، از باب ظلم‌پذیری نیست، بلکه از باب این است که شخص می‌خواهد در مسیر حق باقی بماند. 🍃ج. هرگونه صبر و استقامتی در نگاه دین مطلوب نیست؛ بلکه تنها صبر و استقامتی مطلوب است که مطابق با دستورات خدا و بر اساس تقوا باشد؛ و از این جهت شبیه عبارت «اسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ» (هود/112 و شوری/15) است که استقامت را به نحو خاص از پیامبر طلب می‌کند. 🍃د. صبری که همراه با تقوا و بر اساس باشد، حکایت از جدیت و عزم در امور دارد؛ نه هر صبری. 🍃ه. صبر در کاربردهای رایج، هم معنای انفعالی (خودداری کردن) دارد و هم معنای ایجابی (استقامت ورزیدن). شاید با قرار دادن آن در کنار کلمه «تقوا» - به عنوان مهمترین کلیدواژه ارزش‌گذاری در دین (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ؛ حجرات/13) - می‌خواهد نشان دهد که معنای ایجابیِ آن مد نظر بوده است؛ نه معنای انفعالیِ آن. 🍃و. ... @Yekaye
. 1⃣1⃣ «لَتُبْلَوُنَّ في أَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ وَ لَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَ مِنَ الَّذينَ أَشْرَكُوا أَذی كَثيراً وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» ترکیب عبارت «فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» به گونه‌ای است که ظرفیت معانی متعددی را در این کلام ایجاد کرده و موجب برداشتهای متنوعی از جانب مفسران و مترجمان شده است؛ 🔺برخی از آنها به این برمی‌گردد که «ذلک من» را به معناهای «از نشانه‌های/ از علل و موجبات/ از مقدمات/ از ثمرات/ از جمله/از لازمه‌های/مصداقِ/ عبارت است از» دانسته‌اند 🔺و برخی دیگر به اینکه از «عزم الامور» هم برداشتهای متفاوتی شده است؛ 🔺 و برخی هم به اینکه مرجع «ذلک» را فقط «صبر» بدانیم، یا «صبر و تقوا» یا اینکه افراد در جریان ابتلا و آزار قرار می‌گیرند» 🔺و ... ؛ که 💢 با توجه به قاعده امکان استفاده از یک لفظ در چند معنا بعید نیست که اغلب آنها مد نظر بوده باشد.💢 📝 در هر صورت، برخی از آنها بدین قرارند: 🍃الف. مقصود این است که صبر کردن و جزع نکردن از اموری است که بر فرد عاقل لازم است که عزمش را برای آن جزم کند (مجمع البیان، ج2، ص903) 🍃ب. صبر و تقوا از محکم الامور است (به نقل از مجمع البیان، ج2، ص903) 🍃ج. امتحانات پیاپی و طعنه شنیدن از دشمن، اقتضای طبیعی‌اش این است که انسان در تصمیمش برای ادامه مسیر سست شود؛ اگر کسی می‌خواهد این مسیر را بپیماید باید اهل صبر و تقوا باشد تا خداوند کمکش کند که نلغزد و از اهل عزم و تصمیم قوی باشد. (المیزان، ج4، ص84) 🍃د. اگر صبر و پروا پيشه كنيد اين (استقامت) حتما از كارهاى بزرگ و درخور اهميت است. (ترجمه مشکینی) ؛ کاری سترگ است (پورجوادی) از اموری است که بسیار سترگ است (حلبی) 🍃ه. اگر صبر كنيد و پرهيزگارى نماييد، اين [ايستادگى] حاكى از عزم استوار [شما] در كارهاست. (ترجمه فولادوند، رضایی، تفسیر نور، ج2، ص216) ؛ نشانه قدرت اراده شماست (آیتی). دليل عزم استوار شما [در راه خداوند] است. (صفارزاده) 🍃و. اگر شكيبايى و پرهيزگارى پيشه كنيد، همانا اين از استوارترين- جدّىترين و راست و درستترين- كارهاست. (ترجمه مجتبوی) . از استوارى كارهاست (حجة التفاسیر، ج1، ص323) اين از خوبترين كارها است. (تفسیر روان جاوید، ج1، ص545) 🍃ز. اگر شكيبايى كنيد و پرهيزگارى ورزيد بىگمان اين از كارهايى است كه آهنگ آن مىكنند. (ترجمه گرمارودی) هر آئينه اين خصلت از كارهاى مقصودست (دهلوی) 🍃ح. و اگر استقامت ورزيد و تقوى كنيد، آن دو از كارهاى مطلوب مىباشند. (تفسیر احسن الحدیث، ج2، ص249) 🍃ط. اگر صبر را پيشه خود سازيد و پرهيزكار باشيد، اين از چيزهايى است كه باعث تقويت كارها مىگردد. (ترجمه ارفع) 🍃ی. و اگر صبر پيشه كرده و پرهيزكار شويد (البته ظفر يابيد) كه ثبات و تقوا سبب قوت اراده در كارهاست. (ترجمه الهی قمشه‌ای و بروجردی؛ ترجمه المیزان، ج4، ص128؛ ترجمه بیان السعاده، ج3، ص473) این نشان قوت اراده [شما] است (طاهری) 🍃ک. و اگر [در برابر آزار اينان] شكيبايى ورزيد و [از تجاوز از حدود الهى] بپرهيزيد [سزاوارتر است.] اين امورى است كه ملازمت بر آن از واجبات است. (ترجمه انصاریان) از کارهای کردنی – واجبات- است (خواجوی، نوبری) 🍃ل. و اگر استقامت كنيد و تقوا پيشه سازيد (شايستهتر است)، زيرا اينها از كارهاى محكم و استوار / مطمئن و قابل اطمينان است (تفسیر آسان، ج3، ص94؛ ترجمه جوامع الجامع، ج1، ص432؛ ترجمه‌های فیض الاسلام، مکارم) ؛ از كارهاى پسنديده است. (ترجمه پاینده) 🍃م. اگر پايدارى ورزيد و پروا پيشه كنيد پس بيگمان آن (پايدارى و پروا پيشگى) از تصميم قاطع به امور است. (تفسیر پرتوی از قرآن، ج5، ص423) 🍃ن. ور كه پرهيز و صبر پيشه كنيد / اين مهم را سزاست عزم شديد (ترجمه منظوم: تشکری) 🍃س. كه اين صبر و تقوى در انجام كار / كند گامتان را بسى استوار. (ترجمه منظوم/مجد) 🍃ع. و اگر صبر داشته باشيد و خوددارى كنيد از خلاف پس اين برنامه از تصميم گرفتن در امور خواهد بود. (تفسیر روشن، ج5، ص199) 🍃ف. البته اين استقامت در كارهاست (سراج) 🍃ص. تا اگر شكيبا باشيد و پرهيزگار، [خود نمودار شود كه] بلندى همّت است و استوار كارى (تفسیر عاملی، ج2، ص293) 🍃ق. اگر شكيبايى ورزيد و پرهيزگارى كنيد بيشك آن از اراده طلب ترين كارها باشد. (ترجمه جلال الدین فارسی) 🍃ر. البته اين صبر و پرهيزكارى از استوارى در كارها و محكمكارى در دين است. (ترجمه یاسری) 🍃ش. آن از استوارى كارهاى دين است و درستى نشانهاى آن. (کشف الاسرار، ج2، ص369) 🍃ت. بدانيد كه حقا اين مقاومت و استقامت دليل بر عزم و ثبات و استحكام در كارها ميباشد (يا) اين محن و بلايا عزمى از عزمهاى خداوندى است كه شما بناچار در برابر آنها بايد مقاوم و شكيبا و با تقوى باشيد. (ترجمه خسروی) @Yekaye
. 12) «وَ إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ» كلمه «ذلِكَ» مفرد است، در حالى كه به صبر و تقوى كه دو چيزند، اشاره دارد. این نشان می دهد صبر و تقوى، ملازم يكديگرند. (تفسير نور، ج2، ص217) @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
910) 📖 وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَليلاً فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ 📖 💢ترجمه و هنگامی که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود پیمان گرفت که حتما باید آن را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید؛ اما آن را پشت سرشان افکندند و به ازای آن بهای اندکی ستاندند؛ پس چه بد است آنچه می‌ستانند! سوره آل عمران، (3) آیه 187 1397/12/23 7 رجب1440 @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹ميثاقَ قبلا بیان شد که ▪️ماده «وثق» در اصل دلالت دارد بر گره زدن و محکم کردن. «وَثِقَ» به معنای آرامش یافتن و اعتماد کردن به چیزی، و به تعبیر دیگر، اطمینانی است که از محکم‌کاری حاصل می‌شود و «أَوْثَقَ» به معنای محکم کردن؛ ▪️«وِثَاق» مصدر باب مفاعله و «وَثَاق» اسم مصدر است که به معنای آن چیزی است که از ماده وثق حاصل می‌شود و لذا به معنای «پیمان» می‌باشد، یعنی چیزی که شخص بدان اعتماد و تکیه می‌کند، و هم به معنای «محکم بستن» و «به بند کشیدن»: «وَ لا يُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ» (فجر/۲۶)؛ «حَتَّى إِذا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ» (محمد/۴)؛ و«وُثْقَى» هم مونث از «اَوْثَق» است (صفت تفضیل) و بر شدت محکم‌کاری دلالت می‌کند «فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى» (بقره/۲۵۶)؛ ▪️«ميثَاق» آن چیزی است که موجب حصول اطمینان می‌شود؛ و لذا به معنای عقد و پیمانی است که با عهد و قسم محکم‌کاری شده باشد؛ و «مَوْثِق» میثاقی است که درباره موضوع خاصی قرار داده شده و شخص خود را مقید به انجامش کرده است «حَتَّى تُؤْتُونِ مَوْثِقاً مِنَ اللَّهِ … مَوْثِقَهُمْ» (يوسف/۶۶). 🔖جلسه ۴۲۶ http://yekaye.ir/al-ahzab-33-7/ 📖 اختلاف قرائت 🔹وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ ▪️این عبارت در اغلب قرائات به همین صورت است؛ ▪️اما در قرائت ابن مسعود و ابن‌‌عباس، عبارت «ميثاقَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ» به صورت «ميثاقَ النَّبیّین» قرائت شده، که در این صورت، فاعلِ «فَنَبَذُوهُ»، «الناس» می‌باشد (در حالی که در قرائت رایج، فاعل «فَنَبَذُوهُ»، «الذین اوتوا الکتاب» می‌باشد) ▪️همچنین این فراز در قرائتی از ابن مسعود به صورت «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ ميثاقَهُم» روایت شده است. 📚جامع البيان (تفسیر طبری)، ج4، ص136 ؛ البحر المحيط، ج3، ص465 ؛ روح المعاني، ج2، ص360 ؛ فتح القدير، ج1، ص468 @Yekaye
🔹لَتُبَيِّنُنَّهُ = لَـ + تُبَيِّنُ + نَّ + هُ ▪️«لـ» لام قسم (یا به تعبیر فنی‌تر: لام واقع در جواب قسم) است؛ ▪️و«تُبَيِّنُنَّ» در اصل به صورت فعل مضارع «تُبَيِّنُون» به اضافه نون تاکید بوده، که حرف «و» به خاطر التقای ساکنین حذف شده است. نون تاکید را برخی نون تاکید خفیفه دانسته‌اند که با «ن» فعل مضارع ادغام شده (الجدول في إعراب القرآن، ج4، ص405) و برخی آن را نون تاکید ثقیله (نّ) دانسته‌اند که به خاطر تلاقی سه نون، یکی حذف شده است. (إعراب القرآن و بيانه، ج2، ص128) 🔹«تُبَيِّنُون» از ماده «بین» و فعل متعدی از خانواده «بیان» (بیان کنید) است که درباره این ماده در آیه 183 (جلسه 906) توضیحات لازم گذشت. 🔹تَكْتُمُونَهُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «کتم» در اصل به معنای مخفی کردن و پوشاندن است که مصدر «کتمان» از همین ماده گرفته شده است. در تفاوت «کتمان» و «مخفی کردن» گفته‌اند که «کتمان» سکوت از معناست یعنی حقیقتی را نگفتن و از آن ساکت ماندن، اما «اخفاء» اعم از آن است و هرگونه مخفی کردنی را (مثلا مخفی کردن چیزی در زیر لباس) می‌گویند. 🔖جلسه ۲۲۳ http://yekaye.ir/al-baqare-2-033/ 📖لَتُبَيِّنُنَّهُ ... تَكْتُمُونَهُ / لَیُبَيِّنُنَّهُ ... یَكْتُمُونَهُ ▪️در اغلب قرائات به صیغه مخاطب (لَتُبَيِّنُنَّهُ ... تَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛ ▪️اما در قرائت اهل مکه (ابن کثیر) و بصره (ابوعمرو) و روایت شعبه از عاصم (از قراء کوفه) این دو فعل به صیغه غایب (لَیُبَيِّنُنَّهُ ... یَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛ ▪️همچنین در قرائت ابن‌مسعود، علاوه بر صیغه غایب، کلمه اول به صورت «لَیُبَيِّنُونَهُ» (یعنی بدون نون تاکید؛ و از این جهت شبیه یَكْتُمُونَهُ) قرائت شده است؛ ▫️و البته این قرائت در نقلی از ابن‌عطیه به صیغه مخاطب (لَتُبَيِّنُونَهُ) روایت شده است. 📚مجمع البيان، ج2، ص904 ؛ البحر المحيط، ج3، ص465 @Yekaye
🔹فَنَبَذُوهُ قبلا بیان شد که ▪️ماده «نبذ» در اصل به معنای پرتاب کردن و انداختن است و برخی توضیح داده‌اند که نه هر انداختنی، بلکه انداختنی که ناشی از کم‌اعتنایی یا ناشی از احساس بی‌نیازی باشد؛ چنانکه در آیاتی مانند «لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ، همزة/۴؛ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ، آل عمران/۱۸۷؛ فَأَخَذْناهُ وَ جُنُودَهُ فَنَبَذْناهُمْ فِي الْيَمِّ، قصص/۴۰) این معنا وضوح دارد. 🔖جلسه 514 http://yekaye.ir/al-qalam-68-49/ @Yekaye
🔹اشْتَرَوْا ▪️ماده «شری» در اصل در سه معنای مختلف به کار رفته (معامله، رویش، هیجانی در چیزی) به کار رفته، که از این سه تنها یک معنایش در قرآن کریم استفاده شده، که آن همان به معنای خرید و فروش، و داد و ستد (دادن چیزی وستاندن چیزی به ازای آن) است. (معجم المقاييس اللغة، ج3، ص266) ▪️در واقع دو کلمه «شراء» و «بیع» غالبا با هم به کار می‌رود که به ترتیب به معنای «خرید» و «فروش» است؛ «مشتری» (خریدار) کسی است که پول را می‌دهد و جنس را می‌خرد؛ اما «بایع» (فروشنده) کسی است که جنس را می‌دهد و پول را می‌گیرد؛ ▫️اما از آنجایی که وقتی معاملات جنس به جنس است، دیگر مشتری و بایع به هر یک از طرفین می‌تواند اطلاق شود، بتدریج خود این دو ماده به جای همدیگر هم رایج شده است؛ ▫️و اکنون غالبا وقتی ماده «شری» به صورت ثلاثی مجرد به کار می‌رود هم‌معنای «باع» (فروخت) می‌باشد: (وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ؛ یوسف/20) و وقتی ماده «بیع» در باب افتعال (ابتیاع) به کار می‌رود به معنای «اشتری» (خرید) به کار می‌رود (إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ)؛ (یعنی «شری» و «باع» هر دو به معنای «خرید»، و «اشتری» و «ابتاع» هر دو به معنای «فروخت» می‌باشد) 📿ماده «شری» در قرآن کریم تنها به صورت فعل (شری/ اشتری) و جمعا 25 بار به کار رفته است. @Yekaye
🔹ثَمَناً ▪️ماده «ثمن» در دو معنای مستقل به کار رفته است؛ ▫️یکی در معنای چیزی که به ازای جنسی که خریده می‌شود، پرداخت می‌شود؛ اعم از اینکه پول باشد یا جنس؛ چنانکه می‌گویند فلان چیز را خریدم و ثمنش را پرداخت کردم؛ و ▫️دوم یکی از اعداد، «ثمانیه» یعنی عدد هشت، (سَبْعَ لَيالٍ وَ ثَمانِيَةَ أَيَّامٍ؛ حاقه/7) (معجم المقاييس اللغة، ج1، ص387)؛ ▫️و کلمه «ثمین» در هر دو معنا به کار می‌رود: هم به معنای چیزی که ثمن و قیمتش زیاد باشد؛ و هم به معنای «ثُمُن» (یک هشتم) (فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمَّا تَرَكْتُمْ؛ نساء/12) (مفردات ألفاظ القرآن، ص177) ▪️معنای اول «ثمن» به کلماتی مانند «عِوَض» و «قیمت» بسیار نزدیک است؛ تفاوتش با «عِوَض» را در این است که «عوض» اعم است و برای هر چیزی به جای هر چیزی به کار می‌رود، در حالی که «ثمن» عوضی است که فقط در مقام خرید و فروش، چیزی به جای چیز دیگر قرار داده می‌شود؛ ▫️تفاوتش با ماده «قیم» ، و در واقع، تفاوت «ثَمَن» با «قیمة» در این است که قیمت به معنای مقدارِ ارزش [واقعی] کالاست، اما «ثمن» به معنای آن ارزش و قیمتی است که در معامله پرداخت می‌شود، خواه واقعا به اندازه ارزش خود کالا باشد یا بیشتر یا کمتر باشد ▪️برخی اصل این ماده را همان معنای ما به ازای جنس خریداری شده، می داند و بر این باورند که «ثمانیه» از کلمه «شموناه» در زبان عبری (که به معنای هشت است) وارد زبان عربی شده است. (التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج2، ص30) چیزی که این نظر را کمی تضعیف می‌کند این است که اگرچه کلمه «ثمانیه» شباهتی به کلمه عبری مذکور دارد؛ اما در زبان عربی کلمات «ثامن» (هشتم) (وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ؛ كهف/22) و «ثُمُن» (یک هشتم) و «ثمانون» (هشتاد) (فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانينَ جَلْدَةً؛ نور/80) در زبان عربی هم وجود دارند که کاملا از ماده «ثمن» هستند. (الفروق في اللغة، ص233-234) 📿ماده «ثمن» و مشتقات آن جمعا 19 بار در قرآن کریم به کار رفته است. @Yekaye
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️1) از امام باقر ع روایت شده است که درباره این آیه فرمودند: «و هنگامی که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود پیمان گرفت که حتما باید آن را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید» و آن این بود که خداوند از کسانی که به آنان کتاب [آسمانی] داده شده بود، در مورد حضرت محمد ص پیمان گرفت که حتما هنگامی که او ظهور کرد باید او را برای مردم تبیین نمایید و پنهانش مدارید؛ «اما آن را پشت سرشان افکندند» یعنی عهد خدا را پشت سرشان افکندند و به ازای آن بهای اندکی ستاندند؛ پس چه بد است آنچه می‌ستانند! 📚تفسير القمي، ج1، ص128 فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ» وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَخَذَ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ فِي مُحَمَّدٍ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ إِذَا خَرَجَ وَ لَا يَكْتُمُونَهُ «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ» يَقُولُ نَبَذُوا عَهْدَ اللَّهِ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ «وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ». @Yekaye
☀️2) از امام باقر ع در شرح آیه «اينان احبار [علمای یهود] و راهبان خود و مسيح بن مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند» روایت شده است: اما در مورد مسیح بن مریم؛ از او سرپیچی کردند و او را در دل خویش بیش از حد بزرگ داشتند تا جایی که گمان کردند او خدا ویا پسر خداست؛ و برخی گفتند او یکی از سه نفر است و عده‌ای گفتند خود خداست؛ اما در مورد احبار و راهبانشان، مساله این است که از آنان پیروی کردند و سخنشان را پذیرفتند و چنان از دستوراتشان پیروی نمودند و دین خود را صرفاً بر اساس آنان فرامی خواندند تنظیم می‌کردند که با این نحوه اطاعت از آنان و کنار گذاشتن دستور خدا و کتابهای الهی و پیامبرانش، آنان را به ربوبیت خود برگزیدند و دستور خدا پشت سرشان انداختند؛ یعنی آنچه را که این احبار و رهان بدان امر می‌کردند پیروی و اطاعت می‌کردند هرچند که معصیت خدا باشد؛ خداوند این را در کتاب ما بدین جهت ذکر فرمود تا از آنان پند گیریم؛ پس بر بنی اسرائیل بدانچه انجام دادند خرده گرفت و فرمود: «بدانان دستور داده نشد جز اینکه خداوند واحد را بپرستند که خداوندی جز او نیست؛ او منزه است از آنچه به او شرک می ورزند.» (توبه/31) 📚تفسير القمي، ج1، ص289 أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ» أَمَّا الْمَسِيحُ فَعَصَوْهُ وَ عَظَّمُوهُ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى زَعَمُوا أَنَّهُ إِلَهٌ وَ أَنَّهُ ابْنُ اللَّهِ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ وَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ قَالُوا هُوَ اللَّهُ وَ أَمَّا أَحْبَارُهُمْ وَ رُهْبَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ أَطَاعُوهُمْ وَ أَخَذُوا بِقَوْلِهِمْ وَ اتَّبَعُوا مَا أَمَرُوهُمْ بِهِ وَ دَانُوا بِهِمْ بِمَا دَعَوْهُمْ إِلَيْهِ فَاتَّخَذُوهُمْ أَرْبَاباً بِطَاعَتِهِمْ لَهُمْ وَ تَرْكِهِمْ مَا أَمَرَ اللَّهُ وَ كُتُبُهُ وَ رُسُلُهُ «فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ» وَ مَا أَمَرَهُمْ بِهِ الْأَحْبَارُ وَ الرُّهْبَانُ اتَّبَعُوهُ وَ أَطَاعُوهُمْ وَ عَصَوُا اللَّهَ وَ إِنَّمَا ذَكَرَ هَذَا فِي كِتَابِنَا لِكَيْ نَتَّعِظَ بِهِمْ فَعَيَّرَ اللَّهُ بَنِي إِسْرَائِيلَ بِمَا صَنَعُوا يَقُولُ اللَّهُ «وَ ما أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلَّا هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ». @Yekaye
☀️ 3) از امام صادق ع روایت شده است: در کتاب علی ع خواندم که همانا خداوند از جاهلان عهد پیمانی برای علم‌جویی نگرفت، مگر آنکه پیش از آن از عالمان عهد و پیمانی برای بذل و بخشش علم به جاهلان گرفت؛ زیرا که علم قبل از جهل بوده است. 📚الكافي، ج1، ص41 مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَرَأْتُ فِي كِتَابِ عَلِيٍّ ع: إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَأْخُذْ عَلَى الْجُهَّالِ عَهْداً بِطَلَبِ الْعِلْمِ حَتَّى أَخَذَ عَلَى الْعُلَمَاءِ عَهْداً بِبَذْلِ الْعِلْمِ لِلْجُهَّالِ لِأَنَّ الْعِلْمَ كَانَ قَبْلَ الْجَهْلِ. 📜حکایت📜 در کتب اهل سنت حکایتی از حسن بن عماره نقل شده که می‌گوید به سراغ زهری (از علمای معروف اهل سنت در قرن دوم) رفتم، بعد از اینکه گفتن حدیث را ترک کرده بود. او را جلوی خانه‌اش دیدم. گفتم برایم حدیث می‌گویی؟ گفت: می‌دانی که گفتن حدیث را ترک کرده‌ام. گفتم یا تو برایم حدیث بگو یا من برایت می‌گویم. گفت: بگو. گفتم: حکم بن عیینه از نجم جزار روایت کرده که او گفت از حضرت علی ع شنیدم که: خداوند از اهل جهل عهد به علم‌آموزی نگرفت مگر اینکه از اهل علم، عهد به آموزش و تعلیم گرفت. چنین شد که برایم چهل حدیث گفت. 📚الكشف و البيان (تفسير ثعلبی) ج3، ص228 @Yekaye